Inspector Light!
Only the Light is allowed
to penetrate the heart and inspect it.
«فتش» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«فَتَّشَ الشرطيّ» : تفتیش و بازدید و بازرسی مسافران در فرودگاه قبل از پرواز.
«فَتَّشْتُ الثَّوْبَ»
نور، فرایند تفتیش و بازرسی و بازدید دنیای قلبهاست! «checkpoint»
«التَّفْتِيشُ: طلب في بحث و كذلك الفحص»
نور، به قلبها سَرَک میکشه!
نورِ مُفَتِّش!
نورِ بازرس!
نور، قلبتو بازرسی میکنه!
نور، توی قلبتو میگرده و گرههای حسادتو پیدا میکنه و بازش میکنه! «نورِ گرهگشا!»
«پُستهای ایست و بازرسی شبانهروزی آیات!»
«ایست و بازرسی های هدفمند!»
«آخرین ایست و بازرسی، کی و کجاست؟!» «آخر نقطة تفتيش»
آخرین «checkpoint» و بعدش …
شرط ورود به بهشت اینه که وقتی قلبتو بازرسی و تفتیش میکنن،
نمره قبولی حسادتنکردن رو گرفته باشی!
«اهل نور، اهل تقوی!»
حالا با احترام اجازه ورود به بهشت رو بهت میدهند!
«يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً»
«[ياد كن] روزى را كه پرهيزگاران را به سوى [خداى] رحمان،
همچون میهمانان گرامی محشور مىكنيم.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
… يَا عَلِيُّ إِنَّ الْوَفْدَ لَا يَكُونُونَ إِلَّا رُكْبَاناً
أُولَئِكَ رِجَالٌ اتَّقَوُا اللَّهَ فَأَحَبَّهُمُ اللَّهُ وَ اخْتَصَّهُمْ وَ رَضِيَ أَعْمَالَهُمْ فَسَمَّاهُمُ الْمُتَّقِينَ.
«حَدِيثُ الْجِنَانِ وَ النُّوقِ»:
اى على اين واردشوندگان جز سوارانى نيستند،
اينان مردانى هستند كه از خدا میترسند و خدا نيز دوستشان دارد
و آنها را مخصوص خويش ساخته و كردارشان را پسنديده و پرهيزكارانشان ناميده است.»
«وفد» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«اكْرَمَ وِفَادَتَهُ: از او به گرمى استقبال كرد.»
«كلمة الوفد تشعر بالتشريف و التكريم»
امام صادق علیه السلام:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي وَفْدِكَ إِلَى خَيْرِ بِقَاعِكَ وَ خَيْرِ خَلْقِك»
«خداوندا من را در ميان مسافرانت قرار بده،
بطرف بهترين سرزمينهايت و به سوى بهترين مخلوقاتت.»
«نور، به قلبها سَرَک میکشه!»
نور، از همه چیزِ دنیای قلب ما خبر داره!
فقط نور اجازه داره به قلب ما سَرَک بکشه و توی کارای ما مداخله کنه!
دنیای قلبمونو بازرسی کنه و عیبهاشو پیدا کنه و سریع، تعمیرشون کنه!
هیچ گزینهی دیگهای، نه این اجازه رو داره و نه این توانایی رو!
«تادیبِ نورانی!»
«أَدِّبِ اللَّهُمَّ بِأَزِمَّةِ الْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ»
علی علیه السلام:
«إِنَّ الْعَاقِلَ يَتَّعِظُ بِالْأَدَبِ وَ الْبَهَائِمَ لَا تَتَّعِظُ إِلَّا بِالضَّرْبِ»
«خردمند، با ادب (تربيت) پند مىگيرد و حيوانات جز با زدن عبرت نمىگيرند.»
علی علیه السلام:
أَيُّهَا النَّاسُ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ خَلْقَهُ أَرَادَ أَنْ يَكُونُوا عَلَى آدَابٍ رَفِيعَةٍ وَ أَخْلَاقٍ شَرِيفَةٍ،
اى مردم! بدانيد كه خداوند سبحان چون خلق را بيافريد چنان خواست كه از نقص به كمال روند و در آداب و فضائل اخلاقى به مقامى شريف و پايهاى بلند و ارجمند رسند،
فَعَلِمَ أَنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا كَذَلِكَ إِلَّا بِأَنْ يُعَرِّفَهُمْ مَا لَهُمْ وَ مَا عَلَيْهِمْ
او مىدانست كه آنان به كمال مطلوب نرسند جز به آنكه آنچه مفيد براى ايشانست و آنچه مضرّ، همه را به آنان بياموزد،
وَ التَّعْرِيفُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِالْأَمْرِ وَ النَّهْيِ
و آموختن جز به امر و نهى ممكن نباشد،
وَ الْأَمْرُ وَ النَّهْيُ لَا يَجْتَمِعَانِ إِلَّا بِالْوَعْدِ وَ الْوَعِيدِ
و امر و نهى نيز جز با وعد [مژده] و وعيد [هشدار] راست نيايد،
وَ الْوَعْدُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِالتَّرْغِيبِ وَ الْوَعِيدُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِالتَّرْهِيبِ
و وعد و وعيد جز با تشويق و تهديد صورت نپذيرد،
وَ التَّرْغِيبُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِمَا تَشْتَهِيهِ أَنْفُسُهُمْ وَ تَلَذُّ أَعْيُنُهُمْ وَ التَّرْهِيبُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِضِدِّ ذَلِكَ
و تشويق جز بدان چه دل بدان خواهان است و ديده از آن كامياب نخواهد بود، و تهديد بر خلاف آن.
ثُمَّ خَلَقَهُمْ فِي دَارِهِ
سپس مخلوق را در اين جهان منزل داد
وَ أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ اللَّذَّاتِ لِيَسْتَدِلُّوا بِهِ عَلَى مَا وَرَاءَهُمْ مِنَ اللَّذَّاتِ الْخَالِصَةِ الَّتِي لَا يَشُوبُهَا أَلَمٌ
أَلَا وَ هِيَ الْجَنَّةُ
و پارهاى از لذّات را به آنان بنمود تا بر لذّات پاك آخرت كه بهشت است راه يابند،
وَ أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ الْآلَامِ لِيَسْتَدِلُّوا بِهِ عَلَى مَا وَرَاءَهُمْ مِنَ الْآلَامِ الْخَالِصَةِ الَّتِي لَا يَشُوبُهَا لَذَّةٌ
أَلَا وَ هِيَ النَّارُ
و پارهاى از رنجها و محنتها را در اين جهان به ايشان نشان داد تا بدين وسيله بر آلام و ناراحتيها و گرفتاريهاى آن جهان كه عبارت از دوزخ است پى برند و از اين عذاب موقّت بر آن عذاب ابدى استدلال كنند،
فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ تَرَوْنَ نَعِيمَ الدُّنْيَا مَخْلُوطاً بِمِحَنِهَا وَ سُرُورَهَا مَمْزُوجاً بِكَدِرِهَا وَ هُمُومِهَا
و از اين رو است كه لذّات اين جهان هميشه با سختى و رنج توأم است و خوشى و سرورش با اندوه و غم همعنان.
اهل حسادت، که ریگ تو کفششونه،
اینو بدونن که خدا دستشونو رو میکنه!
[سورة محمد (۴۷): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ
سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ
وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ (۲۶)
چرا كه آنان به كسانى كه آنچه را خدا نازل كرده خوش نمىداشتند، گفتند:
«ما در كار [مخالفت] تا حدودى از شما اطاعت خواهيم كرد.»
و خدا از همداستانى آنان آگاه است.
فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ (۲۷)
پس چگونه [تاب مىآورند] وقتى كه فرشتگان [عذاب]، جانشان را مىستانند
و بر چهره و پشت آنان تازيانه مىنوازند؟
ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ (۲۸)
زيرا آنان از آنچه خدا را به خشم آورده پيروى كردهاند و خرسنديش را خوش نداشتند؛
پس اعمالشان را باطل گردانيد.
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ (۲۹)
آيا كسانى كه در دلهايشان مرضى هست،
پنداشتند كه خدا هرگز كينه آنان را آشكار نخواهد كرد؟
وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ
وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ
وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ (۳۰)
و اگر بخواهيم، قطعاً آنان را به تو مىنمايانيم،
در نتيجه ايشان را به سيماى [حقيقى]شان مىشناسى
و از آهنگ سخن به [حال] آنان پى خواهى بُرد؛
و خداست كه كارهاى شما را مىداند.
واژۀ تفتیش در این حدیث مهم و زیبا:
«وَ أَمَّا الْمُتَعَبِّدُونَ لِي بِالْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِي
فَإِنِّي أُفَتِّشُ النَّاسَ عَنْ أَعْمَالِهِمْ وَ لَا أُفَتِّشُهُمْ حَيَاءً مِنْهُمْ»