Insist on seeing your light!
«صرر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«صرّ الحمار اذنه: إذا أقامها»
+ «استندبای: وفز – اهب»
+ «سماجت! رجلاً جلداً!»
برای شنیدن و دیدن و فهمیدن نورت اصرار کن!
این دیش هم مثل گوشهای این الاغ، داره دنبال صدا میگرده!
«صرّ الحمار اذنه إذا أقامها»
«السُّمُو و الارتفاع»
«أَصَرَّ الفرس اذُنَه و بِاذُنه: اسب گوشش را راست كرد.»
«صَرَّ الفَرَسُ اذُنَهُ و بأذنهِ: اسب گوش خود را براى شنيدن تيز كرد.»
«صَرَّتِ الاذُنُ: در گوش صدايى شنيده شد.»
+ «قبض و بسط قلبی»
«صَرَّرَ أُذُنَهُ: گوش خود را آماده شنيدن نمود.»
«صَرَّرَتِ النَّاقةُ: ماده شتر به راه افتاد.»
انگاری پس از شنیدن صدای شتربان (الصَّرِير: صدا، فرياد بلندى كه ديگرى بشنود)، حالا به راه افتاده.
«صرّ» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین در دل شرایط با شنیدن این صدای نورانی، قلبشان به حرکت در میآید «سجد».
+ «اقامه صلات»
«اصرار یعنی اقامه صلات»:
«الإصرار: العَزْم على الشىء»
تلاش برای معنا کردن اسامی نورانی!
ببین الاغ برای شنیدن، چجوری گوشهاشو تیز میکنه!
انگاری با تکان دادن گوشها و راست نمودن گوشها و تیز نمودن گوشها، یه جوری داره اصرار میکنه و تلاش میکنه که بشنونه!
قلب ما هم باید برای فهمیدن «فقه»، باید از گوشهای خودش استفاده کنه!
+ «نوسان + پیجر + آلارم و خطر و …»
بکار بستن توانایی قلب «یاقوت سرخ»،
برای شنیدنِ کلام ولی خدا در دل آیات، میشه مفهوم واژه «صرر».
+ «سمع»
به این میگن «اقامه صلات»
«فِي صَرَّةٍ» یعنی داشتن همین ویژگی مهم برای قلب اهل یقین.
«فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ»
+ «صور – فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ»
داستان خانم ساره:
اینقدر پاپیچش شد تا بالاخره برگه رو گرفت!
ساره چکار کرد که آل محمد ع برایش چک پسر دارشدن را کشیدند؟!
جواب در این قسمت است:
اولا «فَأَقْبَلَتِ»
و ثانیا «فِي صَرَّةٍ»!
حالا یعنی چی؟
دو نام زیبا برای صاحبان نور:
1 – قبلة 2 – صرّة
+ «قبل – قبلة»
هر دو نام صاحب نور است چون او باید مقابل و سابق و اول باشد تا اهل نور دومی و مصلی و تالی او باشند.
+ «وجه الله»
+ «ذکر الله»
بحث این مقاله، واژه «صرّ» است:
ساره بعنوان یک اهل نور، این ویژگی را داشت که بالاخره چک خودشو از دست آل محمد ع گرفت.
اون چه ویژگی بود؟
همخانواده و از ریشه « صرّ » در زبان فارسی که خیلی هم استعمال می شود عبارت «اصرار» است!
ساره علیرغم اینکه میدونست یائسه شده و ابراهیم ع هم 120 ساله شده، معذلک از لطف آل محمد ع مایوس نبود و همچنان به گرفتن حاجت از آل محمد ع اصرار میورزید.
«فِي صَرَّةٍ: ظهور الشدّة»
تا اینکه بالاخره کار خودشه کرد و آل محمد ع رو راضی کرد و مجبور کرد تا برایش ایجاد فرج نمایند!
«أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء»
اشاره به اینکه با کمی انجام وظیفه، فورا انتظار فرج نداشته باش و با قطع ظاهری اسبابِ امید، از آل محمد ع قطع امید نکن که علومشان کن فیکون میکند لذا در گرفتن علم از صاحبان نور، این ویژگی «اصرار کردن و مصرّ بودن» را داشته باش.
مفهوم «ظهور الشدّة» در واژه «صرّ» به این معنی است که باید انجام وظیفه به حد نصاب خودش برسه تا فرج ایجاد بشه.
انگاری فرج همیشه در اوج و نهایت سختی، یه دفعه سر و کلش پیدا میشه، دقیقا همزمان با اینکه دیگه بُریدی و میخوای وِل کنی بِری!
اصرار ممدوح خانم ساره در مقابل اصرار به گناه و معصیت مذموم!
در گناه، اصرار نکن، اما در فهم نور ولایت و عمل به آن اصرار و تعصب داشته باش!
«يَا عَلِيُ أَ لَسْتَ الْمُتَعَصِّبَ لِمُحَمَّدٍ ص؟»
«مَنْ هَذَا الْمُتَعَصِّبُ لِمُحَمَّدٍ؟»
ساره نسبت به نور ولایت آل محمد ع چنان تعصبی از خود نشان داد که برایش ایجاد فرج کردند. [تعصب – اصرار]
وقتیکه توی زندگی امتحان پیش میاد و آیتی عرضه میشه، زود جا نزن، وایستا و متعصبانه از فرهنگ آل محمد ع دفاع کن و این اعتقاد رو تحقق عملی ببخش و ثابت کن که تنها ابزار آرامش قلب در این دنیا، نور ولایت آل محمد ع است و بس! این تعصب برای آل محمد ع ارزش داشته و خریدار آن هستند.
ساره در اعتقاد به آل محمد ع، ثابتقدم بود «الإصرار: الثبات على الشيء».
مفهوم زیبای دیگری که در واژه «صرّ» وجود داره، معنی تفوق و برتری و غلبه است.
«صرّ الحمار اذنه إذا أقامها»
خانم ساره اقامة صلاة نمود، تا به نتیجه رسید: «صرّ: أقامها»
خانم ساره بابت این تعصبش، گرمی و سردی زیادی در روزگار چشید!
«البرد و الحرّ و هو الصرّ»
اشاره به اینکه برای عمل به نور ولایت، قبول ذلت ممدوح زیادی باید نمود تا فرج برسد.
+ «رغم انف»:
«وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً»
خیلی نزد آل محمد ع باید صدات به شکوه حال و جزع و فزع بلند بشه
«الصرارى: الملّاح، و يمكن أن يكون لرفعه صوته»
با این مثالها تا حدودی باید حال خانم ساره رو با واژه «صرّ» پیدا کرده باشیم که این کار او خیلی کار سختی بوده تا به نتیجه رسیده! اینجوری نبوده که یه دفعه مهمانهای ابراهیم ع از راه برسند و یک ژتون پسر به دست خانم ساره بدهند! قلبا حالاتی رو پشت سر گذاشته و آیاتی به نام خودش رو دریافت کرده و قبول کرده و گذشتها از دلخواه کرده و بوسهها بر آیات زده و به تمناهایی پشت کرده که خدا میدونه و بس!
پس فرج همچین راحتم بدست نمیاد «ان امرنا صعب مستصعب لا یحتمله الا …»
«صررته: إذا شددته» «الصرّ أي الشدّ»
«صَرَّ الصُّرَّةَ و غيرها: شدها»
كيسه را از آن جهت صُّرَّة گويند كه پول در آن گره زده و بسته ميشود.
نور خود را محکم و مصرانه پیگیر بود و پای رضایت به تقدیرات خود، بشدت ایستاده بود و معتقد بود که جز آل محمد ع هیچ ماخذی برای فرج او نیست و خوب می دانست که با اصرار و پافشاری به نورش میرسد و این باور در اعمالش ظاهر و معلوم بود.
واژه صرّة این حالت قلبی ساره را به تصویر می کشد.
وِلکن نورش نبود!
«الْإِصْرَارُ: التّعقّد في الذّنب و التّشدّد فيه، و الامتناع من الإقلاع عنه»:
«الْإِصْرَار: پا فشارى و سرسختى در گناه و خوددارى در دل كندن از گناهان.»
این معنای مذموم اصرار است.
انگاری این حالت بد رو محکم توی مشتت گرفتی و مدام داری سیئه خودتو استعمال میکنی و اصلا نمیخوای دست از این کارِت برداری!
این واژه صرة در مفهوم مذموم خودشه!
معنای ممدوح اون در مورد عمل به نور ولایته که همانطور که گفته شد باید متعصب به انجام عمل صالح و عمل به نور ولایت باشی!
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ – الصَّرَّةُ الصّيحةُ:
دست بردار نیست!
«وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدِ»
ما را نگاهبانی درِ این بارگاه بس است!
«وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ
وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً»
حالا کم کم حال خانم ساره مشخص میشه!
چه حال خوشی داشته این خانوم! خوب راهشو پیدا کرده! چه یقینی؟!
دل کندن از آل محمد ع؟! هرگز !
حتی اگر به دلخواهش هم نمیرسید باز هم دل نمیکند اما برای اینکه ثابت کنه حتما این روش به ثمر خواهد رسید اینقدر متوسل آل محمد ع شد تا به فرج رسید! پس خانم ساره مصرّ بود و اهل دل کندن از آل محمد ع نبود. این حال او را به فرج میرساند.
[یک مثال! صعود کوهنورد با طناب]:
کوهنوردی که طناب رو گرفته و داره از کوه بالا میره رو در نظر بگیر!
چقدر در گرفتن طناب، آنهم سفت و محکم توی دستاش اصرار داره و لحظهای اونو رها نمیکنه؟
میدونه که رها کردن دست صاحب نورش یعنی سقوط به ته دره هوای نفس حسودش!
میدونه تنها راه صعود، تمسک به همین عروة الوثقی است.
+ «سلسله مراتب نورانی»
میدونه برای اینکه خودشو به بالای صخره برسونه، کار سختی در پیش داره!
اما اینو هم میدونه که وقتی به بالای صخره رسید و آرام گرفت و نفسی تازه کرد چه ایام خوشی در انتظارشه! همۀ دوستاشو اون بالا میبینه! صاحبان نور خودشو!
اونها اون بالا مشتاقانه منتظرند تا این تازه به معراج رفته رو در آغوش خود بگیرند و قطعه دیگری از پازل گم شده خودشونو رو تکمیل کنند و روبروی هم بنشینند و لذت ببرند
«إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ»
در تمام مدتی که تو با آیات دست و پنجه نرم می کردی، اونها از اون بالا تو رو می دیدند و برای موفقیت تو در این صعود دعا می کردند و اونها بودند که به قلبت شوق و نور آل محمد ع را منعکس می کردند تا جلوی پای خودتو بهتر ببینی و از دلخواهها بهتر بگذری!
اگر دعای آل محمد ع نبود، کی میتونست قدم از قدم در این راه هولناک بگذارد و به پیش رود؟
وقتی ضمانت مهدی آل محمد ع را در قرارداد خود می بینی «وَ أَنَا بِهِ زَعيمٌ» در خود این توانایی را حس می کنی که با نور او، هر قلۀ رفیعی را فتح کنی!
حالا تصور کن این کوهنورد با چه حالی طناب رو توی دستاش گرفته؟
برای توصیف این حالت مجبوری از واژه «صرّة» استفاده کنی.
همین حال قلبی رو هم باید در توسل به آل محمد ع داشته باشی که کمکت کنن تا بالا بری وگرنه ول کردن طناب یعنی هلاکت!
[«فيها صِرٌّ » + «فِي صَرَّةٍ »]:
اصرار مذموم (باد سرد و سوزان) – اصرار ممدوح (ساره):
مَثَل حب دنیا (یعنی تمناها)، مَثَل باد سرد سوزانی است «كَمَثَلِ ريحٍ فيها صِرٌّ» که تمام کشتزار و اندوختهها رو نسوزونه، ولکن قضیه نیست «فيها صِرٌّ».
بینش و روش باطل هم تا همه داشتهها و نداشتههاتو به باد فنا نده، وِلِت نمیکنه،
پس اینقدر مُصرّ به ادامه زندگی با این فرهنگ پوسیده نباش و تغییر بینش و روش بده و این تعصب خودتو در راه عمل به معالم ربانی و کسب علم از آل محمد ع خرج کن (مثل خانم ساره که دل از آل محمد ع نمیکند «فِي صَرَّةٍ»)، تا به سعادت دنیا و آخرت نائل شوی، ان شاء الله تعالی.
«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً
وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (116)
مَثَلُ ما يُنْفِقُونَ في هذِهِ الْحَياةِ الدُّنْيا كَمَثَلِ ريحٍ فيها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ
وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (117)»
[اصرار]:
صَرَّ الصُّرَّةَ
إِيَّاكَ وَ الْإِصْرَارَ فَإِنَّهُ مِنْ أَكْبَرِ الْكَبَائِرِ وَ أَعْظَمِ الْجَرَائِمِ
ذم الإصرار على الذنب
الْإِصْرَارُ يُوجِبُ النَّارَ
الْإِصْرَارُ أَعْظَمُ حَوْبَةً
الْإِصْرَارُ يَجْلِبُ النَّقِمَةَ
الْمُعَاوَدَةُ إِلَى الذَّنْبِ [لِلذَّنْبِ] إِصْرَارٌ
الْإِصْرَارُ أَعْظَمُ حَوْبَةً وَ أَسْرَعُ عُقُوبَةً
التَّهَجُّمُ عَلَى الْمَعَاصِي يُوجِبُ عِقَابَ النَّارِ
إِيَّاكَ وَ الْإِصْرَارَ فَإِنَّهُ مِنْ أَكْبَرِ الْكَبَائِرِ وَ أَعْظَمِ الْجَرَائِمِ
أَعْظَمُ الذُّنُوبِ عِنْدَ اللَّهِ ذَنْبٌ أَصَرَّ عَلَيْهِ عَامِلُهُ
أَعْظَمُ الذُّنُوبِ ذَنْبٌ أَصَرَّ عَلَيْهِ صَاحِبُهُ
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَيُبْغِضُ الْوَقِحَ الْمُتَجَرِّئَ عَلَى الْمَعَاصِي
مَنْ أَصَرَّ عَلَى ذَنْبِهِ اجْتَرَى عَلَى سَخَطِ رَبِّهِ
مِنَ الْغِرَّةِ بِاللَّهِ سُبْحَانَهُ أَنْ يُصِرَّ الْمَرْءُ عَلَى الْمَعْصِيَةِ وَ يَتَمَنَّى الْمَغْفِرَةَ [الْعِزَّةَ]
لَا تُصِرَّ عَلَى مَا يُعَقِّبُ الْإِثْمَ
لَا وِزْرَ أَعْظَمُ مِنَ الْإِصْرَارِ
[تعصب – اصرار]:
فَقَالَ بَعْضُهُمْ:
يَا عَلِيُ أَ لَسْتَ الْمُتَعَصِّبَ لِمُحَمَّدٍ ص، وَ الْمُقَاتِلَ عَنْهُ،
وَ الشُّجَاعَ الَّذِي لَا نَظِيرَ لَكَ مَعَ حَدَاثَةِ سِنِّكَ،
وَ أَنَّكَ لَمْ تُشَاهِدِ الْحُرُوبَ، مَا بَالُكَ لَا تَنْصُرُ مُحَمَّداً.
+ «فَلَمَّا الْتَقَى رَسُولُ اللَّهِ ص مَعَ عَلِيٍ ع قَالَ:
يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ رَفَعَ صَوْتَكَ فِي مُخَاطَبَتِكَ أَبَا جَهْلٍ إِلَى الْعُلُوِّ، وَ بَلَغَهُ إِلَى الْجِنَانِ،
فَقَالَ مَنْ فِيهَا مِنَ الْخُزَّانِ وَ الْحُورِ الْحِسَانِ:
مَنْ هَذَا الْمُتَعَصِّبُ لِمُحَمَّدٍ إِذْ قَدْ كَذَّبُوهُ وَ هَجَرُوهُ قِيلَ لَهُمْ:
هَذَا النَّائِبُ عَنْهُ، وَ الْبَائِتُ عَلَى فِرَاشِهِ- يَجْعَلُ نَفْسَهُ لِنَفْسِهِ وِقَاءً، وَ رُوحَهُ لِرُوحِهِ فِدَاءً.»
[بادهای رحمت «صاحبان نور» – بادهای عذاب «لیدرهای سوء»] :
« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص :
الرِّيَاحُ ثَمَانٌ : أَرْبَعٌ مِنْهَا عَذَابٌ وَ أَرْبَعٌ مِنْهَا رَحْمَةٌ
فَالْعَذَابُ مِنْهَا الْعَاصِفُ وَ الصَّرْصَرُ وَ الْعَقِيمُ وَ الْقَاصِفُ
وَ الرَّحْمَةُ مِنْهَا النَّاشِرَاتُ وَ الْمُبَشِّرَاتُ وَ الْمُرْسَلَاتُ وَ الذَّارِيَاتُ
فَيُرْسِلُ اللَّهُ الْمُرْسَلَاتِ فَتُثِيرُ السَّحَابَ ثُمَّ يُرْسِلُ الْمُبَشِّرَاتِ فَتُلْقِحُ السَّحَابَ ثُمَّ يُرْسِلُ الذَّارِيَاتِ فَتَحْمِلُ السَّحَابَ فَتَدِرُّ كَمَا تَدِرُّ اللَّقْحَةُ ثُمَّ تَمْطُرُ وَ هُنَّ اللَّوَاقِحُ ثُمَّ يُرْسِلُ النَّاشِرَاتِ فَتَنْشُرُ مَا أَرَادَ »
مشتقات ریشۀ «صرر» در آیات قرآن:
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۱۱۶ الى ۱۱۷]
مَثَلُ ما يُنْفِقُونَ في هذِهِ الْحَياةِ الدُّنْيا كَمَثَلِ ريحٍ فيها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (117)
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۱۳۵ الى ۱۳۶]
وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (135)
[سورة الجاثية (۴۵): الآيات ۶ الى ۱۰]
يَسْمَعُ آياتِ اللَّهِ تُتْلى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَليمٍ (8)
[سورة الذاريات (۵۱): الآيات ۲۴ الى ۳۷]
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ في صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقيمٌ (29)
[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۴۱ الى ۵۶]
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ (46)
[سورة نوح (۷۱): الآيات ۱ الى ۱۴]
وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً (7)
مشتقات ریشۀ «صرصر» در آیات قرآن:
فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً في أَيَّامٍ نَحِساتٍ لِنُذيقَهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى وَ هُمْ لا يُنْصَرُونَ (16)
إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً في يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ (19)
وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِكُوا بِريحٍ صَرْصَرٍ عاتِيَةٍ (6)