Inability is meaningless for the people of light!
Heaven is no place for slackers!
Dedication and effort propel us forward on Earth or in the celestial realms.
Keep shining!✨✨✨✨
«وهن» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الوَاهِنَةُ: القُصَيْرَى، و هى أسفل الأضلاع»
«الواهِنَةُ: القُصَيرَى من الأضلاع، و هى أسفَلُها: پائين دندهها»
معنای واژۀ «توهین» با توجه به ریشه «وهن» این واژه.
+ «سفسطه (مغالطه)»
آناتومی دندههای قفسه سینه:
به دندههای پایینی توجه کن که وِل و آزاد [فلوتینگ ریبز] و کوتاه و سست است و چون کوتاه هستند به جایی وصل نیستند، برای همین عرب به این دندههای پایینی کوتاه میگه قصیری.
«قَصَرَ الشَّىءَ: آنرا كوتاه كرد.»
و اون استحکامی که دنده های بالایی دارن یا بقیه استخوانها که محکم از دو طرف مفصل شدن رو در این دنده های پایینی نمی بینیم! این دنده ها رو که کوتاه اند و به جلوی قفسه سینه وصل نمیشن و اتصال ندارند رو عرب میگه قصیری و میگه واهنه، میخواد بگه این استخوان، کوتاهه و ضعیفه، چون به جایی وصل نیست! 1+1 نیست!
عدم اتصال قلب به نور ولایت، موجب کوتاهی دست اهل شک حسود از نور ولایت شده، لذا ضعف و سستی و ناتوانی بزرگ و مهمی در وجود اهل شک به چشم می خورد که عامل نا آرامی قلبی آنها بدنبال تحریک سیئه حسد است و این نقطه ضعف اونا رو دچار خذلان میکنه و وسوسه های شیطان روی قلب اونها اثر میکنه «وسواس»!
حسد، همانطور که در اهل شک حسود هست، در اهل یقین هم هست!
اهل یقین به کمک نور ولایت، حسد خود را غیر فعال میکنن و اینجوری نور ولایت، ضعف و سستی و ناتوانی اونا رو جبران میکنه، اما اهل شک چون نمیخوان دست به دامان معالم ربانی آل محمد ع بشن، لذا با حسد خودشون تنها میمونن و این فرصت رو شیطان برای وسوسۀ اونها از دست نخواهد داد و … و اینجاست که این سیئه، که بیماری تمامی امتها بوده و هست و خواهد بود «داء الامم» کار دستشون میده و اونا رو با ایجاد نا آرامی بخاطر تمناهایی که تقدیر نشده در تیم شیطان قرار میده، تا همه با هم به سوی آتش ابدی جهنم همراه یکدیگر باشند.
«وَهَنَ العظمُ»
الوَهْنُ: الضعف في العمل و في الأشياء.
چیزی که باید سفت و محکم و استوار باشه یعنی سیستم اسکلتی بدن و استخوانها که بقیه بدن روی این اسکلت تکیه کنن، اگه این استخوان خودش ضعیف باشه و عملا نتونه نقش اسکلتی خودشو انجام بده، چجوری میتونه برای بقیه اعضای بدن، نقش ساپورت و حمایت رو داشته باشه؟!
قلب کانون نور آرامش یاد معالم ربانی در دل شرایط است و وقتی قلب اهل یقین منوّر به نور آرامش میشود، تکیهگاهی برای تمامی اعضاء و جوارح دیگرش، و حتی دیگران، میشود و اینجا ضعف و سستی و وهن و نقص و کاستی با وجود معرفة الامام بالنورانیة در این قلب جایی ندارد، اما اهل شک بدلیل نداشتن اقرار به فضل معالم ربانی، ویژگی وهن در قلب آنها وجود دارد.
«وهن» یکی از هزار واژه مترادف حسادت است و لذا «توهین» کردن به دیگران ویژگی شخصیت حسود است.
قضاوت در مورد دیگران ویژگی حسودی است که قلبش در سیطرۀ تکلمات شیطان است.
حسود معجب، تکلمات شیطانشو دوست داره و به سمت اون گرایش داره،
چون شیطان تایید تمناهاشو میکنه لذا خوشش میاد و میره به سمت شیطان و در ولاگهای وسواس راجع به این موضوع مفصل گفتیم …
یعنی حسود اهل سفسطه و مغالطه و توهین به شخصیت دیگران است و واژه انگلیسی «insulting» زیباست. توهین کردن انگاری گفتن چیزی راجع به کسی است که صحت اون مطلب وصل به تایید عالم بالا نیست و خدا اینکارو دوست نداره و تاییدش نمیکنه و این حرف رو حسود از قول خودش و به تبعیت از تکلمات شیطان میگه، نه از قول خدا!
«پوکی استخوان – استئو پوروزیس»:
ظاهر استخوان نشون نمیده چقدر ضعیف شده اما همینکه باری رو بر میداری یهو میبینی استخوانش شکست! حتی گاهی شکستگیهای خودبخودی پیش میاد! این بخاطر اینه که استخوان از تو پوک شده! قلب از داخل پوک و پوچ و بدون نور شده!
باهاش حرف بزنی، بهم میریزه! زود ناآرام میشه! این میشه شخصیت شکننده! این میشه شخصیت نا آرام! واژه وهن و آیات قرآن با مشتقات این واژه اشاره به همین امر دارند که بدون وجود نور معالم ربانی در قلب، حالات قلبی بسیار شکننده میشود! اونوقت میگن این آقا یا این خانم روحیهاش خیلی حساس است! یعنی شکننده است! یعنی حسود است! یعنی حسدشو با نور ولایت غیر فعال نکرده! یعنی از نور حکمت آل محمد ع در دل شرایط به سبب ملک موکل که اونو یاد معالم ربانی بندازه، بیبهره است! برای همینه که هنوز نگفتی بالای چشمت ابرو، زود بهم میریزه!
واژه «وهن» میشه نامی زیبا برای لیدرهای سوء و آیات متشابه موید اندیشه آنها که اهل شک با استعمال اندیشه این کمپانیهای حسد (شیاطین جنّ و انس)، به خود جرأت میدهند و به خود اجازه میدهند بجای تحمل آیات و احسان و مهربانی، نسبت به دیگران زود عکس العمل نشان داده و درصدد جبران و مقابله به مثل بر میآیند.
« الْوَهْنُ: ضعف من حيث الخلق، أو الخلق:
وَهْن ضعف و سستى است يا در جسم يا در اخلاق و رفتار»:
پس وهن میشه ضعف و سستی و نقص قلب اهل شک و این نقص چیز مهمی است بنام عدم اقرار به فضل معالم ربانی، در واقع با توجه به مثال زیبا و معجزهآسای ساعت آفتابی در واژه زیبای «فیء» میتونیم بگیم اون ضعف و نقص و سستی و وهن، نبود شاخص و عقربه ساعت آفتابی است که همان وجود معالم ربانی صاحبان نور در ملکوت قلب است، لذا سایهای در قلب اهل شک به حرکت در نمیآید تا او بتواند از حرکت این سایه «يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ» اُرینتاسیون (جهتیابی زمانی و مکانی) خود را نسبت به زمان و مکان تعیین و مشخص نماید و تصمیمگیری درستی از زندگی روزمره خود داشته باشد. لذا پرواز زیبای قلوب اهل یقین در آسمان نور ولایت آل محمد با یاد معالم ربانی برای اهل شک که اندیشه کثیف لیدرهای سوء را بلعیدهاند، ممکن و میسر نخواهد بود، اینجاست که در کتاب لغت از واژه وهن آورده شده: «تَوَهَّنَ الطائرُ: پرنده از خوردن دانههاى سنگين و كثيف، سنگين شد و نتوانست پرواز كند.»
لنگر حب دلخواه رو باید کشید تا پرواز نماییم!
«المَوْهُون – المَوْهُونَة: ناتوان»:
پس مفهوم کلی ناتوانی برای واژۀ وهن زیباست:
معادل انگلیسی «Disability»
+ «ثخن»
+ «عجز»
ناتوانی برای اهل نور، بیمعناست! وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ!
قلب حسود، ناتوان است! إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ!
کتاب فقه اللغه: اوصاف المراة:
… فإذا كان بها فتورٌ عند القيام لِسِمَنِهَا، فهي: أَنَاةٌ وَ وَهْنَانَةٌ
کتاب فقه اللغه: الوَهْنُ من العظم و الأمر: كالوَهَن في الثَّوب و الحبْل
«وهن» + «سوره عنکبوت»
+ مفهوم زیبای واژه توهین که توضیح داده شد.
«أَوْهَنَ الْبُيُوتِ»: وهن، حالت قلبی اهل شک حسود است.
بیت اعتقادی سست!
[سورة العنكبوت (29): الآيات 41 الى 45]
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً
وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (41)
شایعات دروغ بیاساس حسود! إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ!
اشتباه مرگبار لیدر سوء و اهل حسادت فالوئرش در مورد دروغ گفتن و تهمت زدن و شایعات دروغ غمانگیز را پراکنده کردن، میشه داستان تکراری که واژۀ وهن هم همینو توضیح میده.
[ربانی باش تا ناتوان نباشی!]:
فقط اهل یقینی که از ربّیّون هستند میتونن اهل وهن و سستی و ناتوانی نباشند در واقع این آیه زیبا اشاره به همان مطلب مهمی دارد که راه خروج از ناتوانی را نور ولایت معالم ربانی در ملک و ملکوت اعلام میکند.
با نور علم، ربّانی باش!
[سورة آلعمران (3): الآيات 146 الى 148]
+ مقالۀ زیبای: «ربانی باش!»
+ «وهن»
وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ (146)
وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِي أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ (147)
فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْيا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (148)
***
… وَ أَمَّا الرُّخْصَةُ الَّتِي صَاحِبُهَا فِيهَا بِالْخِيَارِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى رَخَّصَ أَنْ يُعَاقَبَ الْعَبْدُ عَلَى ظُلْمِهِ
فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ هَذَا هُوَ فِيهِ بِالْخِيَارِ إِنْ شَاءَ عَفَا وَ إِنْ شَاءَ عَاقَبَ
وَ أَمَّا الرُّخْصَةُ الَّتِي ظَاهِرُهَا خِلَافُ بَاطِنِهَا وَ الْمُنْقَطِعُ الْمَعْطُوفُ فِي التَّنْزِيلِ هُوَ أَنَّ الْآيَةَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَانَتْ تَجِيءُ بِشَيْءٍ مَا ثُمَّ تَجِيءُ مُنْقَطِعَةَ الْمَعْنَى بَعْدَ ذَلِكَ وَ تَجِيءُ بِمَعْنَى غَيْرِهِ ثُمَّ تَعْطِفُ بِالْخِطَابِ عَلَى الْأَوَّلِ مِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَى
وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ
ثُمَّ انْقَطَعَتْ وَصِيَّةُ لُقْمَانَ لِابْنِهِ فَقَالَ وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ إِلَى قَوْلِهِ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ثُمَّ عَطَفَ بِالْخِطَابِ عَلَى وَصِيَّةِ لُقْمَانَ لِابْنِهِ فَقَالَ يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ وَ مِثْلُ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ثُمَّ قَالَ تَعَالَى فِي مَوْضِعٍ آخَرَ عَطْفاً عَلَى هَذَا الْمَعْنَى يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ كَلَاماً مَعْطُوفاً عَلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ قَوْلِهِ تَعَالَى أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ قَالَ تَعَالَى فِي الْأَمْرِ بِالْجِهَادِ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ الْآيَة …
[وهن – قبض و بسط – رضا و سخط] :
الصحيفة السجادية ؛ ص58
(9) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الِاشْتِيَاقِ إِلَى طَلَبِ الْمَغْفِرَةِ مِنَ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ:)
دعاى نهم از دعاهاى امام عليه السّلام است در اشتياق (آرزومندى) بدرخواست آمرزش از خدا كه بزرگ است بزرگوارى او:
(1) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صَيِّرْنَا إِلَى مَحْبُوبِكَ مِنَ التَّوْبَةِ، و أَزِلْنَا عَنْ مَكْرُوهِكَ مِنَ الْإِصْرَارِ
[1 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و ما را (از نافرمانى) بتوبه و بازگشت (از آن) كه پسنديده تو است (براى آن پاداش قرار دادهاى) باز گردان، و از اصرار (بر گناه) كه آن را نمىپسندى (مرتكب آن را بكيفر ميرسانى) دور گردان-]
(2) اللَّهُمَّ وَ مَتَى وَقَفْنَا بَيْنَ نَقْصَيْنِ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا، فَأَوْقِعِ النَّقْصَ بِأَسْرَعِهِمَا فَنَاءً، وَ اجْعَلِ التَّوْبَةَ فِي أَطْوَلِهِمَا بَقَاءً
[2 بار خدايا و هر گاه بين دو زيان (دو كيفر بر اثر دو تقصير و نافرمانى) قرار گرفتيم: يكى در دين و ديگرى در دنيا (و يكى را ميبخشى) پس زيان (كيفر) را در آن كه زود ميگذرد (دنيا) و عفو و بخشش را در آنكه مدّتش طولانى است (دين) قرار ده-]
(3) وَ إِذَا هَمَمْنَا بِهَمَّيْنِ يُرْضِيكَ أَحَدُهُمَا عَنَّا، وَ يُسْخِطُكَ الْآخَرُ عَلَيْنَا، فَمِلْ بِنَا إِلَى مَا يُرْضِيكَ عَنَّا، وَ أَوْهِنْ قُوَّتَنَا عَمَّا يُسْخِطُكَ عَلَيْنَا
[3 و چون بدو چيز تصميم گيريم كه يكى از آن دو تو را از ما خوشنود گرداند (موجب رحمت و پاداش شود) و ديگرى تو را بر ما بخشم آرد (از رحمت دور و بكيفرمان برساند) پس ما را بآنچه تو را از ما خوشنود ميكند برگردان، و نيروى ما را از آنچه تو را بر ما خشمگين مينمايد سست نما.
(حضرت صادق عليه السّلام فرمود:
مؤمن به حسنهاى «كار نيك» تصميم ميگيرد و آن را بجا نميآورد پس حسنهاى براى او نوشته ميشود، و اگر آن را بجا آورد ده حسنه نوشته خواهد شد، و مؤمن به سيّئهاى «كار بد» تصميم ميگيرد كه آن را بجا آورد و انجام نميدهد، بر او نوشته نميشود.]
(4) وَ لَا تُخَلِّ فِي ذَلِكَ بَيْنَ نُفُوسِنَا وَ اخْتِيَارِهَا، فَإِنَّهَا مُخْتَارَةٌ لِلْبَاطِلِ إِلَّا مَا وَفَّقْتَ، أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمْتَ
[4 و در آن هنگام نفسهاى ما را در اختيار خودشان مگذار، چون آنها جز آنچه تو توفيق دهى باطل و نادرستى را اختيار مينمايند، و جز آنچه تو رحم فرمائى به بدى امر ميكنند-]
(5) اللَّهُمَّ وَ إِنَّكَ مِنَ الضُّعْفِ خَلَقْتَنَا، وَ عَلَى الْوَهْنِ بَنَيْتَنَا، وَ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ ابْتَدَأْتَنَا، فَلَا حَوْلَ لَنَا إِلَّا بِقُوَّتِكَ، وَ لَا قُوَّةَ لَنَا إِلَّا بِعَوْنِكَ
[5 بار خدايا تو ما را از ناتوانى آفريدى و بر سستى بنا نهادى و از آب اندك و بى ارزش آغازمان نمودى (اشاره بفرمايش خداى تعالى «س 32 ى 7» وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ يعنى و آفرينش انسان «آدم عليه السّلام» را از گل آغاز نمود، پس فرزندان او را از خلاصه از آب اندك بى ارزش «نطفه» بيافريد) پس ما را جز به توانائى تو جنبش و جز به يارى تو توانائى نيست-]
(6) فَأَيِّدْنَا بِتَوْفِيقِكَ، وَ سَدِّدْنَا بِتَسْدِيدِكَ، وَ أَعْمِ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا عَمَّا خَالَفَ مَحَبَّتَكَ، وَ لَا تَجْعَلْ لِشَيْءٍ مِنْ جَوَارِحِنَا نُفُوذاً فِي مَعْصِيَتِكَ
[6 پس ما را بتوفيق (جور شدن اسباب كار از جانب) خود كمك كن، و براه راست خود راهنمائيمان فرما، و ديده دلهامان را از آنچه خلاف دوستى تو است كور گردان، و اندامى از اندامهاى ما را در معصيت و نافرمانيت فرو مبر (ما را توفيق ده كه آنچه نهى كردهاى در انديشه نگذرانيم و گرد معاصى نرويم و رضاى تو را بدست آوريم-]
(7) اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا، وَ حَرَكَاتِ أَعْضَائِنَا وَ لَمَحَاتِ أَعْيُنِنَا، وَ لَهَجَاتِ أَلْسِنَتِنَا فِي مُوجِبَاتِ ثَوَابِكَ حَتَّى لَا تَفُوتَنَا حَسَنَةٌ نَسْتَحِقُّ بِهَا جَزَاءَكَ، وَ لَا تَبْقَى لَنَا سَيِّئَةٌ نَسْتَوْجِبُ بِهَا عِقَابَكَ.
[7 بار خدايا پس بر محمّد و آل او درود فرست، و رازهاى دلها و جنبشهاى اندامها و نگاههاى پنهانى چشمها و سخنان زبانهاى ما را در آنچه باعث ثواب تو گردد قرار ده تا كار نيكى كه بسبب آن سزاوار پاداش تو گرديم از دستمان نرود، و كار بدى كه بوسيله آن مستوجب كيفر تو شويم براى ما نماند.-]
[وهن – با ارزش و بی ارزش]:
«اشْتِغَالُ النَّفْسِ بِمَا لَا يَصْحَبُهَا بَعْدَ الْمَوْتِ مِنْ أَكْبَرِ الْوَهْنِ»:
تمام اون چیزایی که با ارزش هستند بعد از مرگ میتونن مصاحب تو باشن پس وقتتو برای چیزهای بی ارزشی که برای تو دپو و ذخیره نمیشه و بعدا به دردت نمیخوره تلف نکن.
بدترین چیزی که باعث میشه ناتوان بشی در عمل به نور ولایت، همین مشغول شدن به چیزهای بیارزش دنیایی است (تمناها).
امام علی علیه السلام:
« انْظُرُوا إِلَى الدُّنْيَا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ فِيهَا فَإِنَّهَا وَ اللَّهِ عَنْ قَلِيلٍ تُزِيلُ الثَّاوِيَ السَّاكِنَ وَ تَفْجَعُ الْمُتْرَفَ الْآمِنَ، لَا يَرْجِعُ مَا تَوَلَّى عَنْهَا فَأَدْبَرَ، وَ لَا يُدْرَى مَا هُوَ آتٍ مِنْهَا فَيُنْتَظَرَ، سُرُورُهَا مَشُوبٌ بِالْحُزْنِ، فَآخِرُ الْحَيَاةِ فِيهَا إِلَى الضَّعْفِ وَ الْوَهْنِ، فَلَا يَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ مَا يُعْجِبُكُمْ مِنْهَا بِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكُمْ فِيهَا، رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً تَفَكَّرَ فَاعْتَبَرَ وَ اعْتَبَرَ فَأَبْصَرَ إِدْبَارَ مَا قَدْ أَدْبَرَ وَ حُضُورَ مَا قَدْ حَضَرَ وَ كَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الدُّنْيَا عَنْ قَلِيلٍ لَمْ يَكُنْ وَ كَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الْآخِرَةِ لَمْ يَزَلْ وَ كَأَنَّ مَا هُوَ آتٍ قَرِيبٌ.»
روش برخورد با دنيا:
اى مردم به دنيا چونان زاهدان روىگردان از آن، بنگريد.
به خدا سوگند، دنيا به زودى ساكنان خود را از ميان مى برد و رفاهزدگان ايمن را به درد مى آورد.
آنچه از دست رفت و پشت كرد هيچ گاه بر نمى گردد،
و آينده به روشنى معلوم نيست تا در انتظارش باشند،
شادى و سرور دنيا با غم و اندوه آميخته،
و توانايى انسان به ضعف و سستى مى گرايد.
زيبايى ها و شگفتى هاى دنيا شما را مغرور نسازد، زيرا زمان كوتاهى دوام ندارد.
خدا بيامرزد كسى را كه بدرستى فكر كند، و پند گيرد، و آگاهى يابد، و بينا شود.
پس به زودى خواهيد دانست كه آنچه از دنيا وجود داشت از آن چيزى نمانده،
و آنچه از آخرت است جاويدان خواهد ماند،
هر چيز كه به شمارش آيد پايان پذيرد،
و هر چه انتظارش را مى كشيديد خواهد آمد،
و آنچه آمدنى است نزديك باشد.
« حُبُّ الْمَالِ يُوهِنُ الدِّينَ وَ يُفْسِدُ الْيَقِينَ » :
دلبستگی به مال بی ارزش ، تو رو از با ارزش یعنی معالم ربانی جدا میکنه!
[اقامه صلات کن و هرگز وهن از اقامه صلات بهت دست نده !]
إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً مَنَحَهُ عَقْلًا قَوِيّاً وَ عَمَلًا مُسْتَقِيماً.
+ «مقابله به مثل – احسان – مسالمت – آشتی»:
مَا أَوْهَنَ الدِّينَ كَ [تَرْكِ إِقَامَةِ دَيْنِ اللَّهِ وَ] تَضْيِيعِ الْفَرَائِضِ.
أَعْقَلُ النَّاسِ مَنْ ذَلَّ لِلْحَقِّ فَأَعْطَاهُ مِنْ نَفْسِهِ وَ عَزَّ بِالْحَقِّ فَلَمْ يُهِنْ إِقَامَتَهُ [عَنْ إِقَامَتِهِ] وَ حُسْنَ الْعَمَلِ بِهِ .
عاقلترين مردم كسيست كه خوارى كند از براى حقّ پس ببخشد آن را از جانب نفس خود، و عزيز شود بحقّ پس خوار نگرداند بر پاى داشتن آن را و نيكوئى عمل بآن را،
مَنْ لَا يَعْقِلُ يَهُنْ وَ مَنْ يَهُنْ لَا يُوَقَّرْ.
هر كه عاقل نشود خوار شود، و هر كه خوار شود تعظيم و توقير كرده نشود.
لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نُصْرَةِ الْحَقِّ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ الْبَاطِلِ .
اگر پشت نگردانيد از يارى كردن حق ضعيف نگرديد از خوار كردن باطل، يعنى قوى باشيد بر آن و آسان باشد آن بر شما.
مَنْ عَانَدَ الْحَقَّ لَزِمَهُ الْوَهْنُ .
هر كه دشمنى كند با حقّ لازم او باشد ضعف، يعنى ضعف از مقاومت با آن، يا سبكى و خوارى لازم او باشد و از او جدا نشود.
ثَلَاثٌ يُمْتَحَنُ بِهَا عُقُولُ الرِّجَالِ هُنَّ الْمَالُ وَ الْوَلَايَةُ وَ الْمُصِيبَةُ .
سه چيز است كه آزمايش كرده مىشود به آنها عقلهاى مردان، و آنها مال است و حكومت و مصيبت.
چه بسيارست كه كسى عاقل مىنمايد و آنچه ميكند موافق عقل است و چون مال بهم رساند تغيير وضع و سلوك كند و مرتكب محرّمات گردد و مشغول بملاهى و ملاعب شود، و همچنين بسيار عاقلى باشد كه چون بحكومت برسد مغرور شود بآن و دست از عقل بردارد و هر چه خواهد بكند، و همچنين بسا عاقلى باشد كه همين كه مصيبتى وارد شود بر او صبر نكند بر آن و قلق و اضطراب و، انواع سبكيها كه از بى عقلى ناشى شود از او ظاهر شود، پس هر عاقلى كه در اين سه حالت عقل او ثابت و پابرجا باشد عقل او كامل است و نقصى ندارد.
إِذَا خِفْتَ صُعُوبَةَ أَمْرٍ فَاصْعُبْ لَهُ يَذُلَّ لَكَ وَ خَادِعِ الزَّمَانَ عَنْ أَحْدَاثِهِ تَهُنْ عَلَيْكَ.
هرگاه بترسى از سختى امرى پس سختى كن از براى آن سهل مىشود از براى تو، و مكر كن با روزگار از مصيبتهاى آن سهل مىگردند بر تو،
اشْتِغَالُ النَّفْسِ بِمَا لَا يَصْحَبُهَا بَعْدَ الْمَوْتِ مِنْ أَكْثَرِ [أَكْبَرِ] الْوَهْنِ.
مشغول شدن نفس به آن چه همراه او نباشد پس از مرگ از بيشترين ضعف عمل است يعنى ضعف عملى بيش از آن نباشد و در بعضى نسختها «اكبر» بباء يك نقطه زير واقع شده و بنا بر اين معنى اين است كه از بزرگترين ضعف عمل است و ضعف عملى بزرگتر از آن نباشد.
الْإِكْثَارُ يُزِلُّ الْحَكِيمَ وَ يَمَلُّ الْحَلِيمَ فَلَا تُكْثِرْ فَتُضْجِرْ وَ تُفَرِّطْ [وَ لَا تُفَرِّطْ] فَتُهَنْ .
بسيار گوئى مىلغزاند حكيم را و ملول مىسازد حليم را،
پس بسيار مگو كه دلگير كنى و كوتاهى مكن كه خوار شوى،
مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ لَمْ يُهِنْهَا بِالْمَعْصِيَةِ.
هر كه گرامى باشد بر او نفس او خوار نگرداند آن را بنافرمانى حقّ تعالى، يعنى نگذارد كه نافرمانى كند و بسبب آن خوار گردد.
مَنْ عَرَفَ قَدْرَ نَفْسِهِ لَمْ يُهِنْهَا بِالْفَانِيَاتِ.
هر كه بشناسد قدر نفس خود را خوار نگرداند آنرا بمطالب فانى شونده.
جَازِ بِالْحَسَنَةِ وَ تَجَاوَزْ عَنِ السَّيِّئَةِ مَا لَمْ يَكُنْ ثَلْماً فِي الدِّينِ أَوْ وَهْناً فِي سُلْطَانِ الْإِسْلَامِ.
پاداش بده بعوض نيكوئى را يعنى نيكوئى كن بعوض نيكوئى، و در گذر از گناه ما دام كه نبوده باشد رخنه در دين يا سستيى در سلطان اسلام يعنى پادشاه اسلام يا تسلط و غلبه اسلام. يعنى از گناه مردم در گذر مگر اين كه در گذشتن از آن باعث رخنه در دين يا سستى سلطان اسلام شود كه در آن وقت در گذشتن خوب نيست و بايد كه جزاى گناه بعمل آيد.
إِنِ افْتَقَرَ قَنَطَ وَ وَهَنَ.
اگر درويش گردد نوميد گردد و ضعيف شود يعنى نوميد گردد از فضل خدا و ضعيف و ناتوان گردد در كردن طاعات و عبادات.
حُبُّ الْمَالِ يُوهِنُ الدِّينَ وَ يُفْسِدُ الْيَقِينَ.
دوستى مال سست ميكند دين را، و فاسد ميكند يقين را.
إِيَّاكَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْيَهُنَّ إِلَى أَفْنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْنٍ وَ اكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ فَحِجَابُكَ لَهُنَّ خَيْرٌ مِنَ الِارْتِيَابِ بِهِنَّ وَ لَيْسَ خُرُوجُهُنَّ بِشَرٍّ مِنْ إِدْخَالِكَ مَنْ لَا يُوثَقُ [لَا تَثِقُ] بِهِ عَلَيْهِنَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا يَعْرِفْنَ [يعرفهن] غَيْرَكَ فَافْعَلْ .
بپرهيز از مشورت كردن با زنان پس بدرستى كه رأى ايشان بسوى ضعف است، و عزم ايشان بسوى سستى، و بازدار بر ايشان از ديدن ايشان پس حجاب تو ايشان را بهتر است از شكّ زده شدن بايشان، و نيست بيرون رفتن ايشان بدتر از داخل كردن تو بر ايشان كسى را كه اعتمادى نباشد باو بر ايشان، و اگر توانى كه چنين كنى كه نشناسند ايشان غير تو را پس بكن،
وَجَدْتُ الْمُسَالَمَةَ مَا لَمْ يَكُنْ وَهْنٌ فِي الْإِسْلَامِ أَنْجَعُ مِنَ الْقِتَالِ .
يافتهام من آشتى را ما دام كه نباشد سستيى در اسلام سودمندتر از جنگ، غرض تحريص بر صلح و آشتيست با مردم و ترجيح آن بر قتال و جدال مگر اين كه باعث سستى و ضعفى گردد در اسلام كه در آن وقت قتال و جدال بايد.
أَوْهَنُ الْأَعْدَاءِ كَيْداً مَنْ أَظْهَرَ عَدَاوَتَهُ .
سستترين دشمنان از روى مكر كسى است كه ظاهر كند دشمنى خود را، زيرا كه اظهار دشمنى كسى باعث اين مىشود كه آن كس در حذر باشد از او و بآسانى مكرى باو نتواند كرد، و ايضا نزد هر كس بدى او را گويد چون دانند كه با او دشمن است قبول نكنند و از آن راه نيز ضررى باو نتواند رسانيد.
مشتقات ریشۀ «وهن» در آیات قرآن:
وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (139)
وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ (146)
وَ لا تَهِنُوا فِي ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً (104)
ذلِكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكافِرينَ (18)
قالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِيًّا (4)
مَثَلُ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (41)
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ في عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصيرُ (14)
فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ (35)