How do we Block out Jealousy?
«سدد» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«سَدَّ الإناءَ: ظرف را بست.»
«السِّدَادُ: مَا تَسُدُّ بِهِ الْقَارُورَةَ»
«السِّدَادَة: آنچه كه با آن چيزى را ببندند يا بپوشانند، مانند سر بطرى»
«stopper»
+ «صمم: صِمَامُ الْقَارُورَةِ : وَ هُوَ مَا يُجْعَلُ فِى فَمِهَا سِدَاداً»
+ «صمد: صَمَد القَاروُرَة»
با نور، راه حسادت رو مسدود کن! قولا سدیدا!
«السَّدَادُ دَفْعُ الْمُنْكَرِ بِالْمَعْرُوفِ»
«سَدَّدَ فِي رِمْيَتِهِ: أي بالغ في تصويبها و إصابتها»
«سَدَّ السَّهْمُ: إذا استقام» + «اقام المعوّج»
«سَدَّدَ الرُّمْحَ: نيزه را راست كرد.»
«تَسَدَّدَ الشيءُ: آن چيز راست و استوار شد.»
«سَدَّدَ الرَّامِى السَّهْمَ إِلَى الصَّيْدِ: وَجَّهَهُ إِلَيْهِ»
اینکه با اندیشه صاحبان نور با آیات مواجه بشی، در واقع راه حسادت رو مسدود کردی!
اینجوری عمل صالح درست میشه! این مفهوم واژۀ سدد است.
+ «نیابت»
+ «تقلید»
+ [حسادت و نور ولایت]:
با حسادت نه، بلکه با نور ولایت!
یعنی با حالت رضایت به تقدیرات الهی،
نه با عدم رضایت از تقدیرات.
همان 1+1 است.
«سَدَّدَ رُمْحَهُ: وجَّهَهُ طُولًا خِلَافَ عَرْضِهِ»
«سَدَّدَ الرُّمْحَ: نيزه را راست كرد.»
«سَدَّدَ البُنْدُقِيَّةَ الى الصَّيْدِ: تفنگ را براى شكار آماده كرد.»
«سدد» + «ثقف» + «قصد»
[قصد – سدد]:
+ «قصد»:
چقدر قشنگ و زیبا واژه قصد و سدد با هم در معنا و مفهوم یکی هستند!
خُب معلومه، چون هر دو نامهای زیبای مترادف نور الولایة هستند.
اگه اسمتو بذاری اهل نور، اما اقامه صلات نکنی، دردی دوا نمیشه!
باید با معنا کردن اسامی نورانی، اقامه سدّ کنی!
اقامه سدّ، اقامه صلات است!
با درپوش نور ولایت، راه گناه کردن [حسادت] رو مسدود کن!
«سَدَدْتُ الثلمة: أصلحتها و أوثقتها»
با استعمال اندیشه صاحبان نور در دل شرایط، نور آرامش عمل صالح تولید میشود.
«اسْتَدَّ الْأَمْرُ: انْتَظَمَ و اسْتَقَامَ»
بکار بستن اندیشه نه بیکار نشستن!
این مفهومی است که باید از این واژه بفهمیم :
«سَدِّدْ وَ قَارِبْ: معناه اعمل به شيئا لا يعاب عليك فعله فلا تفرط في إرساله و لا تشمره.»
حَدِيثُ:
«قَارِبُوا وَ سَدِّدُوا: أي اطلبوا بأعمالكم الاستقامة و السداد.»
«اسْتَدَّ الْأَمْرُ: انْتَظَمَ و اسْتَقَامَ.»
«سَدَّ الإناءَ: ظرف را بست.»
«السِّدَادُ: مَا تَسُدُّ بِهِ الْقَارُورَةَ»
یه کاری انجام داد و اونم بستن در بطری آبه تا نریزه!
«السِّدَادَة: آنچه كه با آن چيزى را ببندند يا بپوشانند مانند سر بطرى.»
«stopper»
«المَسْدُود: بسته شده، آنچه كه سوراخ آن بسته باشد،
آنچه كه با پوشش يا عايق بسته شده باشد.»
اگه درِ شیشه آبلیمو رو نبندی [مسدودش نکنی]، خوب معلومه میریزه روی زمین!
یه کاری باید کرد! درِ شیشه بطری رو باید بست!
این میشه اقامه صلات و همین میشه اقامه سد!
در مقالههای زیبای تقلید و نیابت گفته بودیم:
با تقلید از نورت، با آیات روبرو شو!
به نیابت از نورت با آیات برخورد کن!
روش صاحبان نور رو استعمال کن!
«رجل مُسَدِّدٌ: إذا كان يعمل بالسداد و القصد»
«التَّسْدِيدُ: التوفيق للسَّدَادِ، و هو الصواب من القول و العمل، و منه: اللهم سَدِّدْنَا»
تسدید و توفیق، نامهای زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
اقامۀ سدّ، کار ذوالقرنین است!
«السَدُّ بِنَاءٌ يُجْعَلُ فِى وَجْهِ الْمَاءِ»
«سَدَّ الثُّلْمةَ: روى شكاف را بست.»
به سد میگن سد چون برای مسدود کردن مسیر رودخانه ساخته میشه، بنا میشه، أقامه میشه!
+ «إقامة صلاة»
أقامه نور ولایت برای مواجهه صحیح با آیات!
«وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَديداً – وَ قُولُوا قَوْلاً سَديداً»
یعنی با نورت همکلام شو، نورتو بشنو و بهش عمل کن!
«وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً، السَّدِيدُ من القول: السليم من خلل الفساد، و أصله من سد الخلل.»
سدد: + «مقالۀ ذو القرنین»:
«سدّ» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
أقامه سد، وظیفۀ اهل نور یقین است، یعنی همان عبارت استعمال اندیشه و معالم ربانی ماخوذ از صاحبان نور در دل شرایط و تولید نور آرامش عمل صالح.
وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَديداً
وَ قُولُوا قَوْلاً سَديداً
کلام عاقل «سَديداً» است.
از روی هوای نفس صحبت نکن!
عاقلانه سخن بگو!
با قلب تاریک، حرف نزن!
با اجازه و قلب روشن حرف بزن!
یعنی با غلبه عقل بر هوای نفس، چون عاقل نور ولایت را بعنوان ابزار آرامش قلبش اختیار میکند، لذا بازتاب نور ولایت در افکار و اقوال و اعمال عاقل، عاقلانه است! و سدید است یعنی با فهم نور و ظلمت دنیای قلبش، راه غلبه هوای نفس بر عقل را سدّ میکند و میبندد «سد ذو القرنین».
پس داستان تکراری صاحبان نور، در واقع همان ساخت تکراری سدّ ذو القرنین ع است، زیرا با تعلیم این علوم اهل البیت ع راه تسلیم هوای نفس به عقل و بعبارت دیگر راه غلبه عقل بر هوای نفس را به مخاطبین خود یاد میدهد و اهل نور با کسب علم از آنها، اشکالات خُلقی خود را بخوبی متوجه شده و به برکت فهم نور ولایت، عیوب نفسانی یعنی حسادت را استعمال ننموده و درناژ نموده و در واقع بین هوای نفس و عقل، سدّی بنا میشود که به برکت وجود این سد اعتقادی، هرگز هوای نفس حسود توان غلبه بر نور عقل را نخواهد داشت، ان شاء الله تعالی.
السَّدَادُ دَفْعُ الْمُنْكَرِ بِالْمَعْرُوفِ
السَّدَادُ [ نورولایت] دَفْعُ الْمُنْكَرِ [تمنّاها] بِالْمَعْرُوفِ [نور ولایت]:
یعنی غلبۀ عقل بر هوای نفس به برکت نور ولایت.
مَنْ عَمِلَ بِالسَّدَادِ مَلَكَ.
فقط با یادآوری معالم ربانی میتونی گره از کارهات باز کنی!
+ «ملک سلیمان»
فرشتۀ مسدّد!
«التسديد بالملائكة – مَلَكاً يُسَدِّدُهُمْ – السَّدَادُ دَفْعُ الْمُنْكَرِ بِالْمَعْرُوفِ»:
هر کسی از دوستان آل محمد ع که برایش ارادۀ خیر فهم مطالب علمی شده باشد، آل محمد ع برایش مَلَکی را بر میانگیزند و میگمارند که او ملک مسدد است.
«مَلَكاً يُسَدِّدُهُمْ»
+ «ملک موکل»
+ «تایید نورانی!»
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
مَا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ فِيهِمْ مَنِ اسْمُهُ اسْمُ نَبِيٍّ إِلَّا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِمْ مَلَكاً يُسَدِّدُهُمْ
وَ إِنَّ مِنَ الْأَئِمَّةِ بَعْدِي مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مَنِ اسْمُهُ اسْمِي وَ مَنْ هُوَ سَمِيُّ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ
وَ إِنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدِي بِعَدَدِ نُقْبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي
فَمَنْ خَالَفَهُمْ فَقَدْ خَالَفَنِي وَ مَنْ رَدَّهُمْ وَ أَنْكَرَهُمْ فَقَدْ رَدَّنِي وَ أَنْكَرَنِي
وَ مَنْ أَحَبَّهُمْ فِي اللَّهِ فَهُوَ مِنَ الْفَائِزِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً … يَتَعَلَّمُ لِلتَّفَقُّهِ وَ السَّدَادِ
امام علی علیه السلام:
رَحِمَ اَللَّهُ اِمْرَأً رَاقَبَ رَبَّهُ
وَ تَوَكَّفَ ذَنْبَهُ
وَ كَابَرَ هَوَاهُ
وَ كَذَّبَ مُنَاهُ
زَمَّ نَفْسَهُ مِنَ اَلتَّقْوَى بِزِمَامٍ
وَ أَلْجَمَهَا مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهَا بِلِجَامٍ
فَقَادَهَا إِلَى اَلطَّاعَةِ بِزِمَامِهَا
وَ قَدَعَهَا عَنِ اَلْمَعْصِيَةِ بِلِجَامِهَا
رَافِعاً إِلَى اَلْمَعَادِ طَرْفَهُ مُتَوَقِّعاً فِي كُلِّ أَوَانٍ حَتْفَهُ
دَائِمَ اَلْفِكْرِ
طَوِيلَ اَلسَّهَرِ
عَزُوفاً عَنِ اَلدُّنْيَا كَدُوحاً لِآخِرَتِهِ
جَعَلَ اَلصَّبْرَ مَطِيَّةَ نَجَاتِهِ
وَ اَلتَّقْوَى عُدَّةَ وَفَاتِهِ وَ دَوَاءَ دَاءِ جَوَاهُ
فَاعْتَبَرَ وَ قَاسَ فَوَتَرَ اَلدُّنْيَا وَ اَلنَّاسَ
يَتَعَلَّمُ لِلتَّفَقُّهِ وَ اَلسَّدَادِ
قَدْ وَقَّرَ قَلْبَهُ ذِكْرُ اَلْمَعَادِ
فَطَوَى مِهَادَهُ وَ هَجَرَ وِسَادَهُ
قَدْ عَظُمَتْ فِيمَا عِنْدَ اَللَّهِ رَغْبَتُهُ وَ اِشْتَدَّتْ مِنْهُ رَهْبَتُهُ
يُظْهِرُ دُونَ مَا يَكْتُمُ وَ يَكْتَفِي بِأَقَلَّ مِمَّا يَعْلَمُ
أُولَئِكَ وَدَائِعُ اَللَّهِ فِي بِلاَدِهِ اَلْمَدْفُوعُ بِهِمْ عَنْ عِبَادِهِ
لَوْ أَقْسَمَ أَحَدُهُمْ عَلَى اَللَّهِ لَأَبَرَّهُ
آخِرُ دَعْوٰاهُمْ أَنِ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ.
رحمت خداوند نصيب كسى باد، كه پروردگارش را در نظر دارد
و از گناه خوددارى نمايد و با هواى نفس مبارزه كند
و به آرزوهاى خود دلبستگى نيابد و نفس امّارۀ خود را با زمام تقوى مهار نمايد
و از ترس پروردگارش بر آن لگام زند
و با مهار سازى، آن را به فرمانبردارى كشاند و با لگامش از گناه بازدارد.
ديده به معاد دوزد و هر لحظه در انتظار مرگ باشد.
پيوسته در حال تفكّر به سر برد و شبزندهدارى خود را طولانى نمايد.
دل از دنيا برگيرد و براى آخرت كوشا باشد.
بر مركب شكيبايى نشيند تا رهايى يابد.
تقوى را ره توشۀ سفر مرگ خود و داروى [درد]دل پرسوز و گداز خود سازد.
عبرت گيرد و بسنجد و از دنيا و مردم آن، تنهايى را برگزيند.
دانش را براى دينفهمى و درست زندگى كردن بياموزد.
دلش از ياد معاد سنگين باز گردد؛ لذا بسترش را برچيند و بالش نرم را به كنارى نهد
و به آنچه نزد خداست بيشتر رغبت نمايد.
و سخت از خدا بترسد، كمتر از آنچه در نهان داده جلوه دهد و كمتر از آنچه مىداند بگويد،
اينان سپردههاى خدا در شهرهاى خدايند كه در سايۀ اين بزرگواران از بندگان الهى دفع بلا شود،
به طورى كه اگر يكى از ايشان بر خدا تعهّدى كند خدايش انجام دهد.
پايان بخش دعوت و سخنانشان اين است كه« اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ».
[درست ≠ نادرست]
[درست «صواب» ≠ نادرست «خطا»]
راستى و درستى: (صدق، سداد ، أصاب ، البر، اخلاص)
اللغة:
السد وضع ما ينتفي به الخرق
يقال سده يسده و منه سدد السهم لأنه سد عليه طرق الاضطراب
و منه السداد الصواب
و الردم السد و الحاجز
يقال ردم فلان موضع كذا يردمه ردما
[نور ولایت فرایند توفیق و تسدید است!]:
عبارت «بِتَوْفِيقٍ وَ تَسْدِيدٍ» در احادیث زیادی و به صورتهای دیگری هم آمده «يُوَفَّقُ وَ يُسَدَّدُ».
امام صادق علیه السلام:
عَنْ خَيْثَمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قُلْتُ لَهُ يَكُونُ شَيْءٌ لَا يَكُونُ فِي الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ
قَالَ لَا
قَالَ قُلْتُ فَإِنْ جَاءَ شَيْءٌ
قَالَ لَا
حَتَّى أَعَدْتُ عَلَيْهِ مِرَاراً
فَقَالَ لَا يَجِيءُ
ثُمَّ قَالَ بِإِصْبَعِهِ بِتَوْفِيقٍ وَ تَسْدِيدٍ
لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ.
خیثم میگوید:
به امام صادق (ع) گفتم:
آیا ممکن است چیزی باشد که نه در قرآن باشد و نه در سنّت؟
فرمود: نه.
گفتم پس اگر چیزی پیش آید؟
فرمود: نه.
حتی چند بار پرسشم را تکرار کردم.
فرمود: چنین چیزی پیش نمی آید.
آن گاه انگشت بالابرده و فرمود:
(امام آن را) با توفیق و تقویت (میداند).
آن طور نیست که فکر می کنی، آن طور نیست که تو فکر می کنی.
بيان:
قوله ع بتوفيق و تسديد أي بإلهام من الله و إلقاء من روح القدس.
و ليس حيث تذهب من الاجتهاد و القول بالرأي.
مجلسی: بیان:
«بتوفیق و تسدید» یعنی با الهام از ناحیه خداوند و القاء از روح القدس.
و جملۀ «لیس حیث تذهب» یعنی آن چه در ذهن تو هست که امام (نیز مانند دیگران) اجتهاد کرده و به رأی شخصی خود عمل می کند، آن نیست.
امام صادق علیه السلام:
أَنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً بَيْضَاءَ
وَ فَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ
وَ وَكَّلَ بِهِ مَلَكاً يُسَدِّدُهُ
وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ سُوءاً نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً سَوْدَاءَ
وَ شَدَّ عَلَيْهِ مَسَامِعَ قَلْبِهِ
وَ وَكَّلَ بِهِ شَيْطَاناً يُضِلُّهُ
ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ
فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ الْآيَةَ.
وقتى كه خدا خير و سعادت بنده را بخواهد، نقطه روشنى در دلش قرار ميدهد
و تمام روزنههاى دل را باز ميكند
و فرشتهاى كه او را يارى كند بر او ميگمارد
و هنگامى كه (در اثر عدم لياقت) بدى و شقاوت كسى را بخواهد،
نقطه تاريك و سياهى در دلش قرار داده
و گوش دل او را مىبندد
و شيطان گمراهگرى را قرين و مونس او مينمايد
سپس اين آيه را تلاوت كرد:
فَمَنْ يُرِدِ اَللّٰهُ أَنْ يَهْدِيَهُ …
سختترین لحظۀ زندگی!
لحظۀ دل کندن از پستانک تمناست!
تسلیم نور سلام خودت باش!
به تقدیراتت راضی باش!
نور سلام، در سختترین لحظات زندگی «اشدّ ساعات»، تنهایت نمیگذارد!
لحظۀ خلقا آخر!
لحظۀ اخذ نور و عمل به آن و تولید نور آرامش عمل صالح!
سلام هی حتی مطلع الفجر!
و این طلوع فجر همان لحظۀ تولید اعمال صالح با برند نورانی است!
اهل نور که صاحب نورشان را باور دارند و لذا روح ایمان دارند، با برند این صاحب نور، این اعمال صالح را تولید میکنند!
اما حسود چون این نورشو باور نداره، لذا روح ایمان هم نداره!
و بالطبع از اعمال صالح با این برند نورانی هم بیبهره است!
اهل نور در لحظۀ سرنوشتساز رسیدن به حیات طیّبة جاویدان،
خود را دومی نورشان میدانند «مصلّی سابق»،
و با این نور، راه حسادت خودشان را مسدود میکنند،
و به نور اول خود سلام میکنند!
السلام علیک یا اول!
وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا
وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا
وَ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ:
يَا بُنَيَّ
إِنَّ الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ
وَ قَدْ هَلَكَ فِيهَا عَالَمٌ كَثِيرٌ
فَاجْعَلْ سَفِينَتَكَ فِيهَا الْإِيمَانَ بِاللَّهِ
وَ اجْعَلْ زَادَكَ فِيهَا تَقْوَى اللَّهِ
وَ اجْعَلْ شِرَاعَهَا التَّوَكُّلَ عَلَى اللَّهِ
فَإِنْ نَجَوْتَ فَبِرَحْمَةِ اللَّهِ
وَ إِنْ هَلَكْتَ فَبِذُنُوبِكَ.
و لقمان با پسرش گفت:
فرزند عزيزم،
دنيا دريائى ژرف است،
و جهانى بسيار در آن هلاك شدهاند،
پس كشتى خود را در آن دريا، ايمان بخدا
و بادبانش را توكّل بر خدا،
و توشۀ خود را در آن، تقواى خداى عزّ و جلّ قرار ده.
پس اگر از اين دريا رستى با كمك رحمت خدا رستهاى،
و اگر هلاك شدى بسبب گناهانت بمهلكه افتادهاى.
وَ أَشَدُّ سَاعَاتِهِ
يَوْمَ يُولَدُ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ
وَ لَقَدْ سَلَّمَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى يَحْيَى فِي هَذِهِ السَّاعَاتِ
فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى:
وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا
وَ قَدْ سَلَّمَ عِيسَى عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ:
وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا
سختترین لحظههای انسان
روزی است که متولّد میشود و روزی است که میمیرد و روزی است که برانگیخته میشود
و خدای تعالی در این لحظهها بر یحیی ع سلام و درود فرستاد و فرمود:
وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا.
و عیسی ع بر خود درود فرستاد و فرمود:
وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیّاً».
وَ الِاعْتِقَادُ فِي الرُّوحِ أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ جِنْسِ الْبَدَنِ
وَ أَنَّهُ خَلْقٌ آخَرُ
لِقَوْلِهِ تَعَالَى
ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ
وَ اعْتِقَادُنَا فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْأَئِمَّةِ ع أَنَّ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ
رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْمَدْرَجِ
وَ فِي الْمُؤْمِنِينَ أَرْبَعَةَ أَرْوَاحٍ
رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْمَدْرَجِ
وَ فِي الْكَافِرِينَ وَ الْبَهَائِمِ ثَلَاثَةَ أَرْوَاحٍ
رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْمَدْرَجِ
وَ أَمَّا قَوْلُهُ تَعَالَى
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي
فَإِنَّهُ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَعَ الْأَئِمَّةِ وَ هُوَ مِنَ الْمَلَكُوتِ.
از امام صادق (علیه السلام) دربارهی آیه:
وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی پرسیدم،
فرمود:
«روح مخلوقی بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است
و همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امامان میباشد و از عالم ملکوت است.»
هُمُ الْمُؤَيَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ
امام باقر علیه السلام:
عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قُلْتُ لِأَيِّ شَيْءٍ يُحْتَاجُ إِلَى النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ
فَقَالَ لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ
وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَرْفَعُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا كَانَ فِيهَا نَبِيٌّ أَوْ إِمَامٌ
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:
وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ
وَ قَالَ النَّبِيُّ ص
النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ
فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى أَهْلَ السَّمَاءِ مَا يَكْرَهُونَ
وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي أَتَى أَهْلَ الْأَرْضِ مَا يَكْرَهُونَ يَعْنِي بِأَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ
وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِينَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَعْصُونَ
وَ هُمُ الْمُؤَيَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ
بِهِمْ يَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ
وَ بِهِمْ يَعْمَرُ بِلَادَهُ
وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ
وَ بِهِمْ تُخْرَجُ بَرَكَاتُ الْأَرْضِ
وَ بِهِمْ يُمْهِلُ أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَا يُعَجِّلُ عَلَيْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ الْعَذَابِ
لَا يُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا يُفَارِقُونَهُ
وَ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ
صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.
جابر بن یزید جعفى گفت:
خدمت امام باقر(ع) عرض کردم:
براى چه سبب و علتی مردم احتیاج به پیغمبر و امام (ع) دارند؟
فرمود:
براى بقاء و نظم و اصلاح عالم،
و بقاء و اصلاح عالم به وجود ایشان آن است که:
خداوند عذاب را از مردم دفع و رفع مى نماید، تا زمانى که پیغمبر و امام در بین ایشان باشند.
چنان که در قرآن می فرماید:
خداوند عذاب نخواهد کرد مردم را در حالى که تو اى پیغمبر [رحمة للعالمین] در بین ایشان هستى.
و رسول خدا (ص) فرموده:
ستارگان امانند براى اهل آسمان، و اهل بیت من امانند براى اهل زمین؛
و اگر ستارگان از آسمان فرو ریزند، میرسد به اهل آسمان آنچه را که دوست نمیدارند
[شاید هلاکت و نابود شدن باشد]،
هم چنین اگر اهل بیت من از میان مردم بروند، خواهد رسید به اهل زمین آنچه را که مکروه میدارند
[و آن مرگ است].
و اهل بیت آن حضرت [دوازده نفر] ائمه میباشند
که خداوند اطاعت آنها را با اطاعت خود و رسول خود برابر و مقرون فرموده
چنان که می فرماید:
اى کسانى که ایمان [به خدا و رسول و قیامت] آوردهاید،
فرمان خدا و رسول و فرمانداران [از طرف خدا و رسول] را اطاعت کنید،
و ایشان معصوم و پاک هستند [از هر رجس و پلیدى و اعمال زشت]
و مرتکب هیچ گونه گناهى نشده و نمیشوند و نافرمانى خدا را نمی کنند،
بلکه مؤيد و موفق و مورد پشتيبانى خدا هستند.
(مؤید مِن عند اللَّه و به راه و طریق صواب و صلاح میباشند،)
و بسبب ایشان خداوند بندگان خود را روزى میدهد و شهرهایشان را آباد میگرداند،
و به واسطه آنها باران از آسمان میبارد و برکات از زمین خارج مىشود،
و به واسطه وجود ایشان است که به گناهکاران مهلت داده شده
و تعجیل در عذاب و عقوبت ایشان نمیشود
[تا شاید بیدار و هوشیار شوند و توبه نمایند].
و روح قدسى از ایشان دقیقه و آنى جدا نمیگردد،
و ایشان از قرآن جدا نیستند و قرآن هم از ایشان جدا نیست،
صلوات اللَّه علیهم اجمعین.
نور تسدید و توفیق!
امام رضا علیه السلام:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَيَّدَنَا بِرُوحٍ مِنْهُ مُقَدَّسَةٍ مُطَهَّرَةٍ لَيْسَتْ بِمَلَكٍ
لَمْ تَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى إِلَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص
وَ هِيَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا
تُسَدِّدُهُمْ وَ تُوَفِّقُهُمْ
وَ هُوَ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
خداوند ما را با روحی از جانب خود تأیید کرده؛
روحی مقدّس و پاک که از ملائکه نیست
و با هیچیک از پیامبران گذشته جز پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نبوده است.
آن روح با امامانِ از ما اهلبیت است که آنها را تقویت و توفیق میدهد.
او استوانهای از نور بین ما و خداست.
الروح، العلم، النّور الولایة!
امام صادق علیه السلام:
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَلْحَةَ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع
أَخْبِرْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عَنِ الْعِلْمِ الَّذِي تُحَدِّثُونَّا بِهِ
أَ مِنْ صُحُفٍ عِنْدَكُمْ أَمْ مِنْ رِوَايَةٍ يَرْوِيهَا بَعْضُكُمْ عَنْ بَعْضٍ
أَوْ كَيْفَ حَالُ الْعِلْمِ عِنْدَكُمْ
قَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ
الْأَمْرُ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَجَلُّ
أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ
قُلْتُ بَلَى
قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ
وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ
أَ فَتَرَوْنَ أَنَّهُ كَانَ فِي حَالٍ لَا يَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ
قَالَ قُلْتُ هَكَذَا نَقْرَؤُهَا
قَالَ نَعَمْ قَدْ كَانَ فِي حَالٍ لَا يَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ
حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ تِلْكَ الرُّوحَ
فَعَلَّمَهُ بِهَا الْعِلْمَ وَ الْفَهْمَ
وَ كَذَلِكَ تَجْرِي تِلْكَ الرُّوحُ إِذَا بَعَثَهَا اللَّهُ إِلَى عَبْدٍ عَلَّمَهُ بِهَا الْعِلْمَ وَ الْفَهْمَ.
عبد اللّٰه بن طلحه گفت:
به حضرت صادق عليه السّلام عرضكردم:
بفرمائيد علمى كه براى ما بيان ميفرمائيد آيا نوشته در نزد شما هست يا از روايت است كه از يك ديگر نقل ميكنيد، بالاخره چگونه است وضع آن.
فرمود:
جريان بزرگتر و عظيمتر از آنچه تو ميگوئى هست.
مگر قرآن نخواندهاى؟
عرضكردم چرا
فرمود اين آيه را نخواندهاى
«وَ كَذٰلِكَ أَوْحَيْنٰا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنٰا مٰا كُنْتَ تَدْرِي مَا اَلْكِتٰابُ وَ لاَ اَلْإِيمٰانُ»
آيا خيال ميكنى كه پيامبر در حالى بوده است كه كتاب و ايمان را نداند.
عرضكردم ما اين طور ميخوانيم.
فرمود آرى كتاب و ايمان را در يك زمان نميدانست تا خداوند آن روح را برايش فرستاد
او به پيامبر علم و دانش را تعليم نمود
همين طور اين روح در جريان است بسوى هر بندهاى كه خداوند بفرستد بوسيله او علم و دانش مىاندوزد.
+ «… قَالَتْ حَكِيمَةُ:
فَقُلْتُ مَا هَذَا الطَّائِرُ؟
قَالَ
هَذَا رُوحُ الْقُدُسِ الْمُوَكَّلُ بِالْأَئِمَّةِ ع
يُوَفِّقُهُمْ وَ يُسَدِّدُهُمْ وَ يُرَبِّيهِمْ بِالْعِلْم …»
حکیمه گوید:
گفتم: این پرنده چه بود؟
فرمود:
این روح القدس است که بر ائمّه (ع) گمارده شده است،
آنان را موفّق و مسدّد مىدارد و به آنها علم مىآموزد.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ
إِنَّ اللَّهَ لَا يَدَعُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ يَعْلَمُ الزِّيَادَةَ وَ النُّقْصَانَ
فَإِذَا زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً رَدَّهُمْ
وَ إِذَا نَقَصُوا أَكْمَلَهُ لَهُمْ فَقَالَ خُذُوهُ كَامِلًا
وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَالْتَبَسَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَمْرُهُمْ وَ لَمْ يُفَرَّقْ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ.
همانا اللَّه زمین را رها نمیکند مگر اینکه در زمین عالمی است که زیادتی و نقصان را می داند و آگاه است پس هنگامیکه مومنین چیزی (در دین) زیاد کنند آنها را برمیگرداند و هنگامیکه ناقص کنند برایشان کامل می کند و (به آنها) می گوید آن را به صورت کامل بگیرید
و همانا اگر چنین نبود بر مومنین امرشان مشتبه میشد و بین حق و باطل جدایی نمیگردید!
کسی که ریگ توی کفشش نباشه، خدای مهربان بهش توفیق میده که حقیقت رو بفهمه!
+«إِنَّ الْمُوَالِيَ لِأَوْلِيَائِنَا الْمُعَادِيَ لِأَعْدَائِنَا
إِذَا ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِمَنْ يَمْتَحِنُهُ مِنْ مُخَالِفِيهِ
وَفَّقَهُ لِجَوَابٍ يَسْلَمُ مَعَهُ دِينُهُ وَ عِرْضُهُ وَ يُعْظِمُ اللَّهُ بِالتَّقِيَّةِ ثَوَابَه»
دوست ما خاندان كه با دوستان ما دوست و با دشمنان ما دشمن است،
هنگامى كه مبتلا شد و در برابر سؤالهاى آزمايشى مخالفان گرفتار گشت،
خداوند او را به پاسخى موفق مينمايد كه با آن طريق هم دينش و هم عِرض و آبرويش مصون و سالم ميماند و خداوند بخاطر اين تقيه و توريه پاداش بزرگى به او عنايت ميفرمايد.
مشتقات ریشۀ «سدد» در آیات قرآن:
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۹۳ الى ۹۸]
حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً (93)
قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا (94)
ماموریت صاحبان نور برای خروج از حرم نورانی
و ورود به ظلمت سرزمین خارج حرم، یعنی عرفات،
و این یعنی سفر تکراری کربلا!
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ ذَاالْقَرْنَیْنِ لَمَّا انْتَهَی إِلَی السَّدِّ جَاوَزَهُ فَدَخَلَ فِی الظُّلُمَاتِ
فَإِذَا هُوَ بِمَلَکٍ قَائِمٍ عَلَی جَبَلٍ طُولُهُ خَمْسُمِائَهًِْ ذِرَاعٍ
فَقَالَ لَهُ الْمَلَکُ یَا ذَاالْقَرْنَیْنِ
أَ مَا کَانَ خَلْفَکَ مَسْلَکٌ؟
فَقَالَ لَهُ ذُوالْقَرْنَیْنِ مَنْ أَنْتَ
قَالَ أَنَا مَلَکٌ مِنْ مَلَائِکَهًِْ الرَّحْمَنِ مُوَکَّلٌ بِهَذَا الْجَبَلِ
فَلَیْسَ مِنْ جَبَلٍ خَلَقَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَّا وَ لَهُ عِرْقٌ إِلَی هَذَا الْجَبَلِ
فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَنْ یُزَلْزِلَ مَدِینَهًًْ أَوْحَی إِلَیَّ فَزَلْزَلْتُهَا.
چون ذو القرنین از سد گذشت داخل ظلمات شد.
و به فرشتهای رسید که بر کوهی به طول پانصد ذراع ایستاده بود و به ذو القرنین گفت:
«مگر پشت سرت راه نبود؟»
ذوالقرنین به او گفت: «تو کیستی»؟
گفت: «یکی از فرشتگان رحمانم و موکّل بر این کوهم که از هر کوهی رگی به این کوه متّصل است
و هنگامیکه خدا بخواهد شهری را بلرزاند به من وحی میکند تا آن را بلرزانم».
قَوْلاً سَديداً
[سورة النساء (۴): الآيات ۹ الى ۱۰]
وَ لْيَخْشَ الَّذينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَديداً (9)
[سورة الأحزاب (۳۳): الآيات ۷۰ الى ۷۳]
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَديداً (70)
حسود با پشت کردن به نورش، چه بلایی به سر خودش میاره!
[سورة يس (۳۶): الآيات ۱ الى ۱۰]
وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ (9)