He takes after his father!
«عزو» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عز الرجل الى أبيه: نسبه و إنّه لحسن العزوة»
مفهوم «الانتماء و الاتّصال»
قلبها به اون چیزی که آگاهانه انتخابش کردند میپیوندند!
قلب اهل نور به نور و قلب اهل نار به نار میپیوندد!
+ «قدو»
«He takes after his father»:
این اصطلاح به معنای به ارث بردن رفتار، عادتها، یا شخصیت از پدر است.
عزین: «separate groups»
+ «صور – فصرهن الیک»
عزو:
عز الرجل الى أبيه : نسبه و إنّه لحسن العزوة،
الانتماء و الاتّصال
رابطه
«نسب – عزو»:
وقتی میگی «انا لله و انا الیه راجعون» خیلی حرف بزرگی زدی و ادعای بزرگی کردی و معنیش اینه ما وصل به خداییم و از گروه خداییم و مثل اونا صبوریم و آرامش ما و تعزیه ما به سبب اتصال با اونهاست و ما از هیچ آیتی که موجب نا آرامی خیلی ها میشه ناآرام نمی شیم و حسب و نسب ما به خدا برمیگرده! و ما منسوب به آل محمد ع و صاحبان نور هستیم و هر کاری اونا در شدائد و سختی ها میکنن ما هم همانطور عمل می کنیم و این مطلب ادعای بس بزرگیه که کار هر کسی نیست و باید نور علی نور باشی تا بتونی بگی انا لله و انا الیه راجعون!
[عزو – اسوة]:
این حدیث زیبا + بحث [با ارزش – بی ارزش] :
فَإِنَّ فِيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى
خیلی مطلب بینظیری است برای بحث پوچی دنیا!
غَيِّبِيهِ عَنِّي!
واقعا اگه قلبا چیزی رو پوچ بدونی [بیارزش – با ارزش] و الگوی کارت، معالم ربانی صاحبان نور باشه، اصلا دیگه بهش فکر نمیکنی و نگاه نمیکنی و دیگه برات رنگی نداره و سعی میکنی چشمت تو چشمش نیفته و دنبالش نمیری! فقط چشمت دنبال اون با ارزشه است! حالا شدی عین شکری.
وقتی به یک چیز پوچ، به نگاه طلب و نیاز واقعی نگاه میکنی، این برات بده!
اما وقتی چشمت دنبال چیز با ارزشی است که دست آل محمد ع است دیگه اسمش نه بخل و نه حسد، این میشه عین شکری!
وَ يَكُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَيْتِهِ فَتَكُونُ فِيهِ التَّصَاوِيرُ
پردهاى بر در خانه او آويخته بود كه نقش و تصويرها در آن بود،
فَيَقُولُ يَا فُلَانَةُ لِإِحْدَى أَزْوَاجِهِ
به يكى از همسرانش فرمود،
غَيِّبِيهِ عَنِّي
اين پرده را از برابر چشمان من دور كن
فَإِنِّي إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ ذَكَرْتُ الدُّنْيَا وَ زَخَارِفَهَا
كه هر گاه نگاهم به آن مىافتد به ياد دنيا و زينتهاى [بیارزش] آن مىافتم.
فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْيَا بِقَلْبِهِ
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با دل از دنيا روى گرداند ،
وَ أَمَاتَ ذِكْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ
و يادش را از جان خود ريشه كن كرد ،
وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِيبَ زِينَتُهَا عَنْ عَيْنِهِ
و همواره دوست داشت تا جاذبههاى [بیارزش] دنيا از ديدگانش پنهان ماند،
لِكَيْلَا يَتَّخِذَ مِنْهَا رِيَاشاً
و از آن لباس زيبايى تهيّه نكند
وَ لَا يَعْتَقِدَهَا قَرَاراً
و آن را قرارگاه دائمى خود نداند،
وَ لَا يَرْجُوَ فِيهَا مُقَاماً
و اميد ماندن در دنيا نداشته باشد،
فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ
پس ياد دنيا را از جان خويش بيرون كرد،
وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ
و دل از دنيا بر كند،
وَ غَيَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ
و چشم از دنيا پوشاند،
وَ كَذَلِكَ
و چنين است
مَنْ أَبْغَضَ شَيْئاً أَبْغَضَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَيْهِ وَ أَنْ يُذْكَرَ عِنْدَهُ
كسى كه چيزى را دشمن دارد، خوش ندارد به آن بنگرد، يا نام آن نزد او بر زبان آورده شود.
مشتقات ریشه «عزو» در آیات قرآن:
[سورة المعارج (۷۰): الآيات ۳۶ الى ۴۴]
عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِينَ (۳۷)
گروه گروه، از راست و از چپ [هجوم مىآورند]؟