God’s kindness and Sovereignty
Brings Hope In Despair!
«قنط» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الْقُنُوطُ: اليأس من الخير
و كما أنّ الرجاء توقع لحصول مقصود، فالقنوط انقطاع ذلك الانتظار و التوقّع.
و بالقنوط ينقطع الارتباط فيما بين العبد و الخالق، و هذا أعظم ضلال.»
از واژۀ «قنوط» مفهوم دیسکانکشن استنباط میشود.
+ «قحط»
+ «سغب»
«Hopelessness» – «Despair»
+ «اله»:
«اللَّهُ هُوَ الَّذِي يَتَأَلَّهُ إِلَيْهِ عِنْدَ الْحَوَائِجِ وَ الشَّدَائِدِ»
امام علی علیه السلام:
در تفسير کلمه (الله) میفرمايند:
هُوَ الَّذِي يَتَأَلَّهُ إِلَيْهِ عِنْدَ الْحَوَائِجِ وَ الشَّدَائِدِ كُلُّ مَخْلُوقٍ،
عِنْدَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ مِنْ جَمِيعِ مَنْ دُونَهُ، وَ تَقَطُّعِ الْأَسْبَابِ مِنْ كُلِّ مَنْ سِوَاه.
خدا کسی است که هر آفريدهای به هنگام نيازها و سختيها وقتی اميدش از غير او قطع شد و از هر سببی غیر او مايوس شد، به او پناهنده میشود.
اهل نور، از دریافت نور رحمت خدای مهربان هرگز مایوس نمیشه!
لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ!
حسود، مایوس از نور رحمت و مهربانی ارحم الراحمین است!
وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ!
+ «حسر – بلس – یاس – طمع – قنط – قحط»
آیا میتونی با مردم روزگار، اینجوری رفتار کنی:
رابطه گرم باهاشون بگیری و اونا رو به خودت مشتاق کنی و جوری صحبت کنی که از رحمت خدا ناامید نشن « لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ » ، در عین حال فکر نکنن که می تونن خدا رو دور بزنن « لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ » ، وقتی دیدی دارن با معصیت حال میکنن ، نه تایید کارای خلافشونو بکنی « لَمْ يُرَخِّصْ لَهُمْ فِي مَعَاصِي اللَّهِ » و نه مطالب آل محمد ع رو ول کنی بری با اونا همداستان بشی «لَمْ يَتْرُكِ الْقُرْآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ»!
+ « الذنب شوم علی غیر فاعله »
این کار از دست هیچ کس بر نمی آید جز صاحبان نور منا اهل البیت ع!
او کسی است که وقتی ما رو در حال ارتکاب معصیت، خوشحال و خندان میبینه، چکار میکنه؟
اولا ما رو از پیش خودش نمی رونه «رفق»، و ما رو واقعا دوست داره، ولی از کارای زشتی که انجام میدیم بدش میاد ، لذا رفق رو با ما ادامه میده و در ضمن از لطف بی کران آل محمد ع برای ما فراوان صحبت میکنه در ضمن حواسش هست کی وقتشه به ما یک کوچولو تذکر هم بده!
و با شیرینی کلامش معجزه میکنه و تو رو از ارتکاب معصیت باز میداره، جوری که بخاطر دلخوشی اون نمیخوای ناراحتش کنی معصیت نمیکنی.
در مورد بعضیها، یک کمی بیشتر سختگیری میکنه و خلاصه تا آدمت نکنه ولت نمیکنه،
این وجود، یک وجود خداییه، در کلامش و نگاهش میشه نور آرامش الهی رو با قلبت درک کنی!
زهی سعادت برای درککننده و اطاعتکنندهاش!
«أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِالْفَقِيهِ حَقّاً؟
… مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ
وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ
وَ لَمْ يُرَخِّصْ لَهُمْ فِي مَعَاصِي اللَّهِ
وَ لَمْ يَتْرُكِ الْقُرْآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ.»
[وقف]:
[الْمَوَاقِفُ الَّتِي أُؤَمِّلُ مِنْ عَفْوِكَ الَّذِي شَمِلَ كُلَّ شَيْءٍ:
جاهائيكه اميدوارم از عفو و گذشتت كه هر چيزى را فرا ميگيرد]:
آدرس اینجا رو کی میدونه کجاست؟!
آدرس این ایستگاه رو کی میدونه کجاست؟
جایی که عفو و گذشت خدا اونجاست!
جایی که اگه اونجا باشی، عفو و گذشت خدای مهربان شامل حالت میشه!
عفو و گذشتی که هر چیزی رو شامل میشه!
هر چیزی و همه چیز!
بخصوص ما گنهکاران را!
و ما هم دنبال یه همچین آدرسی میگردیم.
«لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» چقدر زیباست!
کسانی که در ایستگاه صاحبان نور بنام ایستگاه وادی النمل توفیق وقوف پیدا میکنند.
«مورچه دانا + مورچگانی که در وادی این مورچه دانا زندگی میکنند.»
و سلیمان ع که به این وادی قدم میگذارد، میهمان مورچۀ دانا میشود؛ که در حقیقت این مورچۀ دانا، خود ریزهخوار این میزبان عظیم الشان است.
قلوب تشنهای که وقتی از ته چاه، سطل آب را بالا میکشند، شاهد معنای آب و نور خورشید چهرۀ زیبای یوسف ع و سلیمان ع میشوند!
+ «لقط»
یا اهل یقینی هستی از عالم ذر، که در تاریکی تمناهای دنیوی خود اسیری و حالا این مورچه دانای راهبلد اومده تو رو به شهر نور ببره!
یا اهل شکی هستی که در عالم ذر به نورت پشت کردی، که باز هم این مورچه دانا اومده تو رو راضی کنه اقرار به پروژههای زیبای تقدیرات الهی نمایی.
+ «قعد – رفع»
لذا با او که معمار ربانی است قرارداد ساخت بنا را میبندی.
تو خودت باید بخواهی!
لازمهاش کنار گذاشتن حسد نسبت به نور است!
حسود، در اصل نسبت به این اعتقاد و آل محمد ع و خودِ خدا معترض است.
حسادت به قبلۀ نورانی!
خدای مهربان، با خلق این نور آشکار، با مخاطبین این نور، اتمام حجت میکند.
حسود، با نورش وارد جنگ میشه! (کربلا)
صاحبان نور به ماموریت خطرناک خود عارف و آگاه هستند و میدانند که نقش خود را بعنوان پادری «حطم»، که وقف جلویِ درِ خانۀ آل محمد ع شده است، بایستی بخوبی ایفای نقش نمایند.
از این عبارت «یحطمنکم» معلوم میشه ماموریت کربلا چگونه داستانی است.
+ «حلم»
وقتی که خوب به این پستان علمی نگاه میکنی، میبینی پستانی شیر ده را که جای گازهای نوزاد بیادب روی این پستان معلومه و پستان زخمی شده و درد داره، ولی او باز هم پستان به دهان او گذاشته و داره این نوزاد رو نوازش میکنه و شیرش میده!
پس این پستان زخمی شیر ده، همان ثدی حلیم است «حَلَمَةُ الثدي» و این شخص حلیم، همان رجل حکیم است. این نوک پستان علمی آل محمد ع که در دهان نوزاد قرار میگیره، معنای واژۀ بقیت الله است که رنج گاز گرفته شدن با دهان اهل یقین و اهل شک را بر خود هموار نموده و قبولانده و اینجوریه که میشه حلیم و حکیم و …
+ «بقیة الله»
امام سجاد علیه السلام:
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الرَّهْبَةِ
نيايش در مقام خوف و خشيت
﴿1﴾ اللَّهُمَّ إِنَّكَ خَلَقْتَنِي سَوِيّاً ، وَ رَبَّيْتَنِي صَغِيراً ، وَ رَزَقْتَنِي مَكْفِيّاً
(1) خدايا، تو مرا كامل و بىعيب آفريدى،
و در خُردى پروردى، و از رنج بردن در طلب روزى بىنياز كردى.
﴿2﴾ اللَّهُمَّ إِنِّي وَجَدْتُ فِيما أَنْزَلْتَ مِنْ كِتَابِكَ ، وَ بَشَّرْتَ بِهِ عِبَادَكَ أَنْ قُلْتَ
يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ، إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً،
وَ قَدْ تَقَدَّمَ مِنِّي مَا قَدْ عَلِمْتَ وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّ ، فَيَا سَوْأَتَا مِمَّا أَحْصَاهُ عَلَيَّ كِتَابُكَ (2)
خدايا، من در كتابى كه فروفرستادهاى و بندگان را به آن بشارت دادهاى، يافتهام كه گفتهاى: «اى بندگان من كه درباره خود اسراف كردهايد، از رحمت خدا نوميد مشويد، زيرا خدا همه گناهان را مىآمرزد». و پيش از اين از من اعمالى سر زده كه تو دانستهاى، و از من به آن داناترى. پس واى به رسوايى من از آنچه نامهى تو بر من شمرده است!
﴿3﴾ فَلَوْ لَا الْمَوَاقِفُ الَّتِي أُؤَمِّلُ مِنْ عَفْوِكَ الَّذِي شَمِلَ كُلَّ شَيْءٍ لَأَلْقَيْتُ بِيَدِي ، وَ لَوْ أَنَّ أَحَداً اسْتَطَاعَ الْهَرَبَ مِنْ رَبِّهِ لَكُنْتُ أَنَا أَحَقَّ بِالْهَرَبِ مِنْكَ ، وَ أَنْتَ لَا تَخْفَى عَلَيْكَ خَافِيَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ إِلَّا أَتَيْتَ بِهَا ، وَ كَفَى بِكَ جَازِياً ، وَ كَفَى بِكَ حَسِيباً .
(3) پس اگر نبود مواردى از عفو عالمگيرت كه به آن اميدوارم، خود را از دست مىدادم.
و اگر كسى را ياراى فرار از پروردگارش مىبود، هر آينه من بگريختن از تو سزاوارتر بودم. و تو هيچ رازى در زمين و در آسمان از نظرت پوشيده نيست، و آن را در روز رستاخيز حاضر مىسازى، و تو خود از هر جزادهنده و محاسبى بىنيازى.
﴿4﴾ اللَّهُمَّ إِنَّكَ طَالِبِي إِنْ أَنَا هَرَبْتُ ، وَ مُدْرِكِي إِنْ أَنَا فَرَرْتُ ، فَهَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ خَاضِعٌ ذَلِيلٌ رَاغِمٌ ، إِنْ تُعَذِّبْنِي فَإِنِّي لِذَلِكَ أَهْلٌ ، وَ هُوَ يَا رَبِّ مِنْكَ عَدْلٌ ، وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّي فَقَدِيماً شَمَلَنِي عَفْوُكَ ، وَ أَلْبَسْتَنِي عَافِيَتَكَ.
(4) خدايا، همانا كه تو جويندهى منى اگر بگريزم، و دريابندهى منى اگر فرار كنم. پس اينك منم در پيشگاهت، فروتن و خوار و روى بر خاك نهاده. اگر عذابم كنى پس من سزاوار آنم، و آن از طرف تو، اى پروردگار من عدلست. و اگر از من درگذرى پس از ديرباز عفوت مرا فراگرفته است، و تو جامهى عافيتت را بر من پوشانيدهاى.
﴿5﴾ فَأَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِالَْمخْزُونِ مِنْ أَسْمَائِكَ ، وَ بِمَا وَارَتْهُ الْحُجُبُ مِنْ بَهَائِكَ ، إِلَّا رَحِمْتَ هَذِهِ النَّفْسَ الْجَزُوعَةَ ، وَ هَذِهِ الرِّمَّةَ الْهَلُوعَةَ ، الَّتِي لَا تَسْتَطِيعُ حَرَّ شَمْسِكَ ، فَكَيْفَ تَسْتَطِيعُ حَرَّ نَارِكَ ، وَ الَّتِي لَا تَسْتَطِيعُ صَوْتَ رَعْدِكَ ، فَكَيْفَ تَسْتَطِيعُ صَوْتَ غَضَبِكَ
(5) پس از تو مسئلت مىكنم- خدايا- به نامهاى اندوختهات، و به آن جمالت كه پردههاى جلال آن را پوشيده است، كه در حال آسايش و رنج رحمت آورى بر اين جان بيتاب، و اين مشت استخوان سست بىطاقتى كه تاب حرارت آفتاب ندارد، پس چگونه تاب حرارت دوزخ تو مىآورد! و آنكه طاقت بانك رعد تو را نمىآرد، پس چگونه شنيدن غريو خشم تو را مىتواند!
﴿6﴾ فَارْحَمْنِي اللَّهُمَّ فَإِنِّي امْرُؤٌ حَقِيرٌ ، وَ خَطَرِي يَسِيرٌ ، وَ لَيْسَ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ ، وَ لَوْ أَنَّ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ لَسَأَلْتُكَ الصَّبْرَ عَلَيْهِ ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ لَكَ ، وَ لَكِنْ سُلْطَانُكَ اللَّهُمَّ أَعْظَمُ ، وَ مُلْكُكَ أَدْوَمُ مِنْ أَنْ تَزِيدَ فِيهِ طَاعَةُ الْمُطِيعِينَ ، أَوْ تَنْقُصَ مِنْهُ مَعْصِيَةُ الْمُذْنِبِينَ.
(6) پس رحم كن بر من- اى خداى من- زيرا كه من فردى حقيرم، و قدر من اندك است، و عذابم چيزى نيست كه به وزن ذرهاى در پادشاهى تو بيفزايد، و اگر عذاب من در پادشاهى تو ميافزود، هر آينه نيروى صبر بر آن را از تو مىخواستم، و دوست داشتم كه آن فزونى تو را باشد. ولى پادشاهى تو خدايا، بزرگتر و سلطنتت بادوامتر از آنست كه طاعت اطاعت كنندگان در آن بيافزايد، يا نافرمانى گنهكاران از آن بكاهد،
﴿7﴾ فَارْحَمْنِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ، وَ تَجَاوَزْ عَنِّي يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ،
وَ تُبْ عَلَيَّ ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ .
(7) پس بر من رحم كن، اى مهربانترين مهربانان، و از من درگذر، اى صاحب جلال و اكرام،
و توبهام را بپذير زيرا كه تويى آن توبهپذير مهربان.
مشتقات ریشۀ «قنط» در آیات قرآن:
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطينَ (55)
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (56)
وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ إِذا هُمْ يَقْنَطُونَ (36)
قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ (53)
لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ (49)
وَ هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ يَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِيُّ الْحَميدُ (28)