دکتر محمد شعبانی راد

رهایی از حسادت، گنجی است که نیازمند تلاشی سخت و تحمّل رنجی فراوان است!

Getting rid of jealousy requires hard work!

«کدح» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«كَدَّحَ الوَجْهَ: چهره را خراشيد.»
«الكَدْح‏: خدشه، خراش»
«تَكَدَّحَ‏ الجلدُ: پوست خراشيده شد.»
«حمار مُكَدَّحٌ‏: قد عضَّضَتْه الحُمُر»
«الكَدْحُ‏ و الجَحْشُ‏: أثر السَّقْطَةِ و الانْسِحَاجُ»
«الْكَدْحُ‏: السّعي و العناء، كوشش و رنج»
«اكْتَدَحَ‏ لعياله: براى خانواده خود كسب رزق و روزى كرد.»
«كَدَحَ‏ في العمل: در آن كار بسيار كوشيد كه به نتيجه برسد.»
در واقع، خواه ناخواه، فرایند اصلاح و تربیت، همراه با ویژگی رنج کشیدن است!
بیمار، از بیماری خود رنج می‌کشد!
بی پول، از فقر و نداری خود رنج می‌کشد! و …
همه این موارد و مصادیق رنج کشیدن در دنیا، همان تقدیرات ماست که برای اصلاح و تربیت عیب حسد ما، برای ما مقدر و اندازه‌گیری شده و می‌بایست به این شرایط قلبا راضی باشیم.
در واقع این عیب حسادته که انسان رو رنج میده،
و نور ولایت، درمانی برای این عیب و پایانی برای رنج ناشی از آن است
.
«رنج و گنج»:
رنج، محصول دلبستگی به تمناهاست و گنج، حاصل پشت کردن به تمناها و عمل به نور ولایت است.
وقتی تقدیر میشه که بیمار بشم، اگه از این داروی تربیت خودم ناراضی باشم و تمنای من سلامتی جسمِ توامِ با عیبِ حسد باشه، نتیجه این خواسته، قطعا توام با رنج بی‌پایان خواهد بود. اما اگه دلمو بسپارم به دست تقدیرات خدای مهربانی که برای درمان حسد قلب و روح و جان من، صلاح دیده که جسممو بیمار کنه، اینجا با رضایت به این تقدیر حساب شده، گر چه جسما بیمارم و رنج جسمی خواهم کشید، اما قلباً و روحاً نه تنها رنج نمی‌کشم، بلکه خودم را در مسیر درمان هویت و شخصیت واقعی خودم، روز به روز، نورانی‌تر و توام با آرامش بیشتری احساس میکنم. بطوریکه برای کسانی که برای همدردی با جسمم به ملاقاتم آمده‌اند، می‌توانم با انتقال نور حقیقت ورک‌لایف زندگی خودم، برایشان  نور علم و آرامش ارائه نمایم. انگاری اونا به ملاقات جسم بیمار من اومدن، و من قلب بیمار اونا رو- با نور علمی که به من در این ورک‌لایفم عنایت شده- ملاقات نموده و ارائه طرح درمان میکنم!

حمار مُكَدَّحٌ‏ : قد عضّضته الحمر
تَكَدَّحَ‏ الجلدُ : پوست خراشيده شد.

انگاری وقتی میخوای از چنگال حسد فرار کنی،
حتما به سر و صورتت چنگ میندازه و خراش میده!
«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ‏ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ»

«کدح» + «بلو»: با تجربه شو!
+ «سعی»
کدح، سعی و تلاشی که توام با رنج و سختی است
و از آثاری که برای تو بجا میذاره، معلوم میشه که یک مفازه‌ی مهلک پشت سر گذاشتی
تا به این فوز و فلاح دست یافتی!
مفهوم «جهد في تعب مع استمرار» از این واژه استنباط میشه.
+ «درناژ دائمی حسادت!»
باید باتجربه بشی، گرچه زخمی و مخدوش هم خواهی شد!
«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ‏ كادِحٌ‏ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ»
+ «عذر – فرایند تخریب و بازسازی مجدد، زحمت زیادی داره!»

بیچاره حسودی که در وادی محسر سقوط میکنه!
تا اونجا چه رنجی کشیده و چه سعی و تلاشی کرده،
اما متاسفانه چون توی قلبش نورشو باور نداشته، در یک قدمی منا سقوط میکنه!

امام علی علیه السلام:
«وَ رُبَّ‏ كَادِحٍ‏ خَاسِرٌ».
و بسا زحمتكشى كه زيان مى‌بيند.

ملاقات، پس از تلاشی سخت!

[سورة الانشقاق (۸۴): الآيات ۱ الى ۲۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ (۱)
آنگاه كه آسمان زهم بشكافد،
وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ (۲)
و پروردگارش را فرمان بَرَد و [چنين‏] سِزَد.
وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ (۳)
و آنگاه كه زمين كشيده شود،
وَ أَلْقَتْ ما فِيها وَ تَخَلَّتْ (۴)
و آنچه را كه در آن است بيرون افكند و تُهى شود،
وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ (۵)
و پروردگارش را فرمان بَرَد و [چنين‏] سزد.
يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ (۶)
اى انسان، حقّاً كه تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى كرد.
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ (۷)
امّا كسى كه كارنامه‌‏اش به دست راستش داده شود،
فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً (۸)
بزودى‏‌اش حسابى بس آسان كنند،
وَ يَنْقَلِبُ إِلى‏ أَهْلِهِ مَسْرُوراً (۹)
و شادمان به سوى كسانش بازگردد.
وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ (۱۰)
و امّا كسى كه كارنامه‌‏اش از پشت سرش به او داده شود،
فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً (۱۱)
زودا كه هلاك [خويش‏] خواهد،
وَ يَصْلى‏ سَعِيراً (۱۲)
و در آتشِ افروخته درآيد.
إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً (۱۳)
او در [ميان‏] خانواده خود شادمان بود.
إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ (۱۴)
او مى‌‏پنداشت كه هرگز برنخواهد گشت.
بَلى‏ إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصِيراً (۱۵)
آرى، در حقيقت، پروردگارش به او بينا بود.
فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ (۱۶)
نه، نه، سوگند به شَفَق،
وَ اللَّيْلِ وَ ما وَسَقَ (۱۷)
سوگند به شب و آنچه [شب‏] فروپوشاند،
وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ (۱۸)
سوگند به ماه چون [بَدْرِ] تمام شود،
لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ (۱۹)
كه قطعاً از حالى به حالى برخواهيد نشست.
فَما لَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (۲۰)
پس چرا آنان باور نمى‌‏دارند؟
وَ إِذا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لا يَسْجُدُونَ (۲۱)
و چون بر آنان قرآن تلاوت مى‌‏شود چهره بر خاك نمى‌‏سايند؟
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ (۲۲)
[نه!] بلكه آنان كه كفر ورزيده‏‌اند، تكذيب مى‌‏كنند.
وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُوعُونَ (۲۳)
و خدا به آنچه در سينه دارند داناتر است.
فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ (۲۴)
پس آنان را از عذابى دردناك خبر ده،
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (۲۵)
مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‌‏اند، كه آنان را پاداشى بى‏‌منّت خواهد بود.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی