دکتر محمد شعبانی راد

رهایی از بند حسادت! تهذیب نورانی!

Soul Consciousness
for Freedom from Bondage of Jealousy!

«هذب» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«فرسٌ مُهَذَّبٌ‏: اسب تيزتك و تندرو»
«طائرٌ مُهَذَّبٌ‏: پرنده سريع»
«الإهذاب‏: السُّرعة في العَدْو و الطَّيَران»

«مُقَدَّسَةً قُلُوبُهُمْ مِنْ دَنَسِ النِّفَاقِ
مُهَذَّبَةً أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ رِجْسِ الشِّقَاقِ
»
یعنی قلوبی که مدام در حال درناژ حسادت هستند.
«المُهَذَّب‏: الذي قد هُذِّب‏ من عيوبه»
«هَذَّبه: نَقَّاه و أَخْلصه و أَصْلَحه»
«هذب: تَنقِيَةِ شيءٍ مما يَعِيبه»

تهذیب نورانی! قلب مهذّب!
رهایی از بند حسادت!
+ «اصر»
+ «ثخن»

قلب مهذّب و مقدّس، ویژگی قلوب اهل نور!

حدیث إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ:
… تَلُوذُ بِفِنَائِكَ مِنْ مَلَإٍ بَرَأَهُمُ اللَّهُ مِنْ طَهَارَةِ الْوِلَادَةِ وَ نَفَاسَةِ التُّرْبَةِ
كسانى به آستان تو پناه مى‌‏آورند كه خداى تعالى طهارت مولد و پاكى سرشت آنها را مى‏‌داند.
مُقَدَّسَةً قُلُوبُهُمْ مِنْ دَنَسِ النِّفَاقِ مُهَذَّبَةً أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ رِجْسِ الشِّقَاقِ …
كسانى كه قلوبشان از پليدى نفاق و آلودگى شقاق پاك است.

امام على عليه السلام:
جِهادُ النَّفْسِ بالعِلمِ عُنوانُ العقلِ.
جهاد آگاهانه با نفْس، سر لوحه خرد است.
 أعظَمُ مِلكٍ مِلكُ النَّفسِ.
بزرگترين مالكيت، مالكيت بر نفْس است.

«مَنْ لَمْ يُهَذِّبْ‏ نَفْسَهُ‏ فَضَحَهُ سُوءُ الْعَادَةِ»
«مَنْ لَمْ يُهَذِّبْ‏ نَفْسَهُ‏ لَمْ يَنْتَفِعْ بِالْعَقْلِ»
«الِاشْتِغَالُ بِتَهْذِيبِ‏ النَّفْسِ‏ أَصْلَحُ»

تهذیب نفس – تهذیب اعمال!

إِعْرَابُ الْکَلَامِ – تَقْوِیمِ الْأَعْمَالِ

إِنَّمَا یُرَادُ إِعْرَابُ الْکَلَامِ وَ تَقْوِیمُهُ لِتَقْوِیمِ الْأَعْمَالِ وَ تَهْذِیبِهَا!

منظور از درست اداکردن کلام و سخن این است که
کارها و اعمال انسان، درست و پاک گردد!

اصل اینه که صاحبان اسامی نورانی رو باور داشته باشی
و به علومشون عمل کنی و اینجوری نور رو معنا کنی!
اما حسود فقط خودشو به اسم میچسبونه در حالیکه اونو باور نداره
و از معنای اسم دور است
و تلاش میکنه با درست ادا کردن اسم بدون تولید معنا یعنی نور عمل صالح،
همه رو به اشتباه بندازه!

امام عسکری علیه السلام:
جَاءَ رَجُلٌ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ:
یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ بِلَالًا کَانَ یُنَاظِرُ الْیَوْمَ فُلَاناً،
فَجَعَلَ {بِلَالٌ} یَلْحَنُ فِی کَلَامِهِ، وَ فُلَانٌ یُعْرِبُ، وَ یَضْحَکُ مِنْ بِلَالٍ.
فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ:
یَا عَبْدَ اللَّهِ،
إِنَّمَا یُرَادُ إِعْرَابُ الْکَلَامِ وَ تَقْوِیمُهُ لِتَقْوِیمِ الْأَعْمَالِ وَ تَهْذِیبِهَا،
مَا ذَا یَنْفَعُ فُلَاناً إِعْرَابُهُ وَ تَقْوِیمُهُ لِکَلَامِهِ إِذَا کَانَتْ أَفْعَالُهُ مَلْحُونَهًًْ أَقْبَحَ لَحْنٍ
وَ مَا یَضُرُّ بِلَالًا لَحْنُهُ فِی کَلَامِهِ إِذَا کَانَتْ أَفْعَالُهُ مُقَوَّمَهًًْ أَحْسَنَ تَقْوِیمٍ، مُهَذَّبَهًًْ أَحْسَنَ تَهْذِیبٍ
قَالَ الرَّجُلُ:
یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ کَیْفَ ذَاکَ
قَالَ:
حَسْبُ (بِلَالٍ) مِنَ التَّقْوِیمِ لِأَفْعَالِهِ وَ التَّهْذِیبِ لَهَا أَنَّهُ لَا یَرَی أَحَداً نَظِیراً لِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ (ثُمَّ لَا یَرَی أَحَداً بَعْدَهُ نَظِیراً لِعَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ، وَ أَنَّهُ یَرَی أَنَّ کُلَّ مَنْ عَانَدَ عَلِیّاً فَقَدْ عَانَدَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، وَ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.
وَ حَسْبُ فُلَانٍ مِنَ الِاعْوِجَاجِ وَ اللَّحْنِ فِی أَفْعَالِهِ الَّتِی لَا یَنْتَفِعُ مَعَهَا بِإِعْرَابِهِ لِکَلَامِهِ بِالْعَرَبِیَّهًِْ، وَ تَقْوِیمِهِ لِلِسَانِهِ أَنْ یُقَدِّمَ الْأَعْجَازَ عَلَی الصُّدُورِ، وَ الْأَسْتَاهَ عَلَی الْوُجُوهِ
وَ أَنْ یُفَضِّلَ الْخَلَّ فِی الْحَلَاوَهًِْ عَلَی الْعَسَلِ، وَ الْحَنْظَلَ فِی الطِّیبِ، وَ الْعُذُوبَهًِْ عَلَی اللَّبَنِ
یُقَدِّمُ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّهِ الَّذِی لَا یُنَاسِبُهُ فِی شَیْءٍ مِنَ الْخِصَالِ {وَ} فَضْلِهِ.
هَلْ هُوَ إِلَّا کَمَنْ قَدَّمَ مُسَیْلَمَهًَْ عَلَی مُحَمَّدٍ فِی النُّبُوَّهًِْ وَ الْفَضْلِ مَا هُوَ إِلَّا مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی:
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا. الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً (هَلْ هُوَ إِلَّا مِنْ إِخْوَانِ) أَهْلِ حَرُورَا
.
شخصی نزد امیرمؤمنان علیه السلام آمد و عرض کرد:
«ای امیرمؤمنان (علیه السلام)!
امروز بلال با فلانی مناظره می‌کرد امّا چون بلال قدرت تلفظ صحیح کلمات را نداشت،
به‌همین‌خاطر بر وی می‌خندید».
حضرت فرمود:
«ای بنده‌ی خدا!
منظور از درست اداکردن کلام و سخن این است که کارها و اعمال انسان، درست و پاک گردد،
بنابراین آن کس که کردارش بد است، کلام خوب چه نفعی برایش خواهد داشت
و بلال که افعالش نیک و زیباست، لکنت زبان چه ضرری به حالش دارد»؟
آن مرد گفت:
«ای امیرمؤمنان (علیه السلام) و آن چگونه است»؟
فرمود:
«در درستی اعمال و پاک بودن آن‌ها همین برای بلال کافی است که او کسی را همتا و همسان محمّد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمی‌بیند.
سپس کسی را بعد از او همتا و همسان علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) نمی‌بیند
و او معتقد است که هرکس با علی (علیه السلام) دشمنی کند، با خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) دشمنی کرده و هرکس از او اطاعت کند، از خدا و رسولش اطاعت کرده است،
و برای فلانی از بداخلاقی و نادرستی در کارها که با وجود آن‌ها از تلفظ درست کلامش به عربی و از درست حرف‌زدن سود نمی‌برد همین کافی است که پایین‌های بدن را بر سینه‌ها و پشت‌ها را بر صورت‌ها مقدّم بدارد و سرکه را در شیرینی بر عسل و هندوانه ابوجهل را در دلچسبی و گوارایی بر شیر ترجیح دهد و دشمن خدا را بر دوست خدا مقدّم بدارد درحالی‌که دشمن خدا در هیچ‌یک از خصلت‌ها شبیه فضیلت‌های دوست خدا نیست.
آیا او جز همانند کسی است که مسیلمه را در پیامبری و فضیلت بر محمّد (صلی الله علیه و آله) مقدّم داشته است؟ او نیست مگر از کسانی که خدای تعالی فرمود:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا* الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً؛ آیا او جز از برادران خوارج است»؟

تهذیب نفس از حبّ دنیا!

امام صادق عليه السلام:
فَسادُ الظاهِرِ مِن فَسادِ الباطِنِ،
و مَن أصلَحَ سَرِيرَتَهُ أصلَحَ اللّه ُ عَلانِيَتَهُ ···
و أعظَمُ الفَسادِ أن يَرضَى العَبدُ بِالغَفلَةِ عنِ اللّه ِ تعالى،
و هذا الفَسادُ يَتَوَلَّدُ مِن طُولِ الأمَلِ و الحِرصِ و الكِبرِ،
كما أخبَرَ اللّه ُ تعالى في قِصَّةِ قارونَ في قولِهِ:
«وَ لا تَبْغِ الفَسادَ في الأَرْضِ إِنَّ اللّه َ لا يُحِبُّ المُفْسِدِينَ» .

و كانَت هذه الخِصالُ مِن صُنعِ قارونَ و اعتِقادِهِ ،
و أصلُها مِن حُبِّ الدنيا
.
فساد ظاهر ، ناشى از فساد باطن است
و هر كه درون خود را درست كند ، خداوند ظاهر او را درست گرداند . . .
بزرگترين تباهى آن است كه آدمى به غفلت، از خداوند متعال خرسند باشد؛
اين تباهى زاييده آرزوى دراز و آزمندى و كبر است،
چنان كه خداوند متعال در داستان قارون از اين نكته خبر داده است، آن جا كه مى فرمايد:
«و خواهان تباهى در روى زمين مباش كه خداوند تبهكاران را دوست ندارد» .
اين خصلتها، كار قارون و باور او بود و همگى در دنيا دوستى ريشه دارد.
اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی