Expansion of Light!
Expansion of Life!
This is called kindness!
This is called charity!
«برر» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«بَرْبَرَ الْمَعَزُ: بز صدا كرد.»
یک بز که صداش در میاد، یهو همۀ بزها به صدا در میان!
این میشه مفهوم اکسپانشن و گسترش که از واژۀ برّ و نیکوکاری باید استنباط بشه!
«برّ: نیکوکاری»
+ «سبع سنابل»: بهرهمندی از نور سبع سنابل، نتیجۀ نیکوکاری است.
«أَبَرَّ الرّجلُ: صار فى البَرّ»
«أَبَرَّ: در زمين به سير و سياحت پرداخت.»
«أبَرَّت الأرضُ: إذا كثر بُرُّها»
+ «لقط، نور سرراهی»
+ «ذرو، ذرر، قاصدک»
به این میگن نور نیکوکاری! برّ!
او مهربانی میکند و شاهد خلق زیباییهاست!
“What does he get in return for doing this every day?
He gets nothing.
He won’t be richer.
He won’t appear on TV.
Still anonymous.
And not a bit more famous.
What he does receive are emotions.
He witness happiness.
Reaches a deeper understanding.
Feels the love.
Receives what money can’t buy
and a world made more beautiful.”
Believe in God.
«او در ازای این که هر روز این کار را انجام دهد چه چیزی دریافت میکند؟
او چیزی به دست نمیآورد.
او ثروتمندتر نخواهد شد.
او در تلویزیون ظاهر نمیشود.
هنوز ناشناس است و کمی معروفتر هم نیست.
آنچه او با مهربانی کردنش دریافت میکند، احساسات خوب است.
او شاهد نور شادی است.
و به درک عمیقتری از زندگی میرسد.
نور عشق را احساس میکند.
چیز با ارزشی را دریافت میکند که با پول نمیتوان خرید
و دنیایی زیباتر میشود.”
خدای خودتو باور کن!
مهربانی کردن رو باور کن!
نورتو باور کن!
قبض و بسط نورتو بفهم و به این کلام و امر خدای مهربان عمل کن!
با این نور، خدایی کن!
قلبی که فرق زشتی و زیبایی رو درک نمیکنه، مرده است!
قلبی که فرق مهربانی و نامهربانی رو نمیفهمه، مرده است!
با فهم نور و ظلمت قلبت، متوجه زشتی و زیبایی میشی!
با فهم نور و ظلمت قلبت، متوجه دوستی خدای مهربان و همچنین دشمنی شیطان نامهربان میشی!
کسی که نور و ظلمت قلبشو نفهمه، مرده است!
حسود، یک مردۀ متحرک است!
حسود نمیتونه خالق و شاهد نور زیبای مهربانی باشه!
البِرّ، النّور الولایة!
اینو باید کتب لغت بنویسن و کارو تموم کنن!
اما متاسفانه نویسندگان کتب لغت عرب که خود عربزبان هستند، هزار جور واژه برّ رو توضیح دادن و مثال زدن و معنی برایش گفتهاند، الا اینکه یک کلام، ختم کلام، نگفتهاند برّ یعنی نور ولایت محمد و آل محمد ع که هزار واژه مترادف داره و همه معانی این هزار واژه، در این هزار مترادفها صادق است.
پس برّ یعنی نور ولایت و یعنی حسادت نکردن!
این خیلی قشنگه! اگه حسادت رو بذاری کنار، میشی منبع نیکوکاری برای خودت و دیگران!
اینجوری نیکوکاری رو به دیگران هم سرایت میدی «سبع سنابل» و یاد میدی!
+ «ارث»
+ «نشر»
و این استنباط زیبا از معنای واژه برّ و هزار واژه دیگر مترادف با آن، از تقسیمبندی همۀ واژهها، به دو عنوان مهم و زیبا و کلیدی و زیربنایی «حسادت و نور ولایت» بدست میآید.
اینکه ما مدام در معرض چیزهایی قرار میگیریم و چیزهایی میبینیم و چیزهایی مقدر میشه که ببینیم و بشنویم که حسادتمون گل کنه و حسادتمون رو بشه و حالا وقت عمل به نور ولایت است و عدم استعمال حسادت!
در واقع حالا وقت نیکوکاری است و الآن وقتشه که عملا مانکن با عرضه شوی و خوبی آل محمد ع رو گسترش بدی و ترویج اندیشه آل محمد ع بنمایی و در اصل، به این میگن نیکوکاری، که حسادتتو بذاری کنار و راضی به تقدیراتت باشی و این حال خوش رضاست که تو رو جزء نیکوکاران ابدی قرار میدهد، ان شاء الله تعالی و الگویی برای دیگران خواهی شد «اسو».
و واژه برّ تاکید داره که این فرایند خیلی قابل گسترش و اکسپانشن است و این همان بحث زیبای واژۀ «کثر – کوثر»: «انا اعطیناک الکوثر» است، یعنی خدای مهربان که اینهمه به ما محبت داره و نعمت داده و نیکوکاری کرده، در حقیقت، نیکوکار خود خداست که نور ولایت را ابزار هدایت و اصلاح و تربیت ما، خلق نموده و آیات کثیری در زندگی روزمره ما، بعنوان شرایط و فرصت عمل به این مطالب علمی ماخوذ از صاحبان نور قرار داده است، پس واژه «برّ» و واژه «کثر» به زیبایی معنایی مهم از «آیاتی و رسلی» را برای ما باز میکنند.
پس توضیح این آیه «فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ» میشه اینکه بجای «الْبَرِّ» بذاریم «النّور الْولایة»: [«إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ»]، حالا میشه «فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى النّور الْولایة أَعْرَضْتُمْ» یعنی اهل حسادت، وقتی با نور ولایت که عامل نجات است، آشنا شدند، یعنی وقتی معنا و مفهوم ملکوتی نور ولایت رو از صاحبان نور آموختند و یاد گرفتند که این ابزار چیه و به چه دردی میخوره، متاسفانه این اهل حسد، حسادتشونو نذاشتن کنار و مانع گسترش چیزی شدند که گسترده شدن «propagation»، ویژگی ذاتی این نعمت بزرگ است!
+ «قطع»
+ «عقل»
و نسبت به آیاتی و رسلی حسادت ورزیدند و اعراض آنها از آیات و علائم نورانی در هر زمان نتیجه حسادت آنها به آیاتی و رسلی و آل محمد ع و خود خداست که نسبت به تقدیرات خدا شاکی و معترض هستند.
ببین روش زیبای فهم دو واژه نور ولایت و حسادت و سپس آموزش هزار واژه نور مترادف ولایت و هزار واژه مترادف حسادت، چقدر زیبا، فهم آیات قرآن را آسان و میسر میکند، مثل همین آیه که با قرار دادن نور ولایت بجای برّ، این نتیجه زیبا گرفته میشود و انگاری بطن قرآن برایت قابل رویت و فهم میگردد. حتی واژه نجات هم به نور ولایت بر میگردد و واژه اعراض هم به حسادت اهل حسادت و اینجوری برگردان این عبارت، ترکیبی از نور ولایت و ظلمت حسادت است که این کلام و فعل در ملکوت قلب برای اهل نور ولایتی که دستش توی دست نورش است، در هر لحظه و هر آیت، قابل فهم و درک است، ان شاء الله تعالی.
جشن نیکوکاری یا روز احسان و نیکوکاری:
فرهنگسازی کمک به دیگران!
خیریه یا نیکوکاری، هرگونه یاریرسانی به افراد یا موجودات نیازمند آن است.
کمک مالی و دادن پول یا دیگر کمکهای مادی به تهیدستان با انگیزههای انساندوستانه نیز نیکوکاری است. نیکوکاری در ادیان و مکاتب فکری مختلف، کاری پسندیده و سفارش شدهاست.
امور خیریّة «العمل الخیری»: «charity»:
+ «سخاوت»
+ «بخل و حسد»
+ «ورث – ارث»
+ «قدح»
+ 1000 واژه …
+ «رسل»:
«اسْتَرْسَلَ في الكَلَام: سخن را فراخ و گسترده نمود.»
«اسْتَرْسَلَ اليه: به او محبت كرد و با وى انس گرفت.»
+ «بجس – رجل مُنْبَجِس: كثير خيره»
[برّ – احسان]: و بالوالدین احسانا: نیکی به پدر و مادر.
این هنر که کاری انجام بدهی تا خوبی بین مردم گسترش پیدا کند، میشه معنای واژه برّ و نیکوکاری.
برای آل محمد ع نیکوکار و مبلغ خوبی باش!
+ «عرض – عارضة الازیاء»: مانکن با عرضه باش!
[برر – بلغ]:
+ «نور ولایت فرایندی است گسترده»:
[نور ولایت گسترده – نور ولایت فراگیر – نور ولایت مسری]
+ «بسط»
+ «کثر – تکثیر – کوثر»
+ «بلغ – تبلیغ»
نیکوکاری، اقدامی است مسری!
هر کسی چشمش به نیکوکار بیفته، دلش میخواد اونم یه کاری بکنه!
دلش میخواد هر کاری از دستش بر میاد انجام بده!
هر کسی چشمش به شخص نیکوکار میافته، ازش خوشش میاد، دلش میخواد اونم مثل این شخص نیکوکار، یه کار خوبی انجام میداد!
واژه برّ، مترادف نور ولایت، میخواد این مفهوم وسعت و گستردگی و خاصیت اکسپانشن و سرایت و رو به فزونی و کثرت بودن فرایند نور ولایت رو به ما یاد بده!
+ «إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ»
+ «دحو الارض»
+ «بلغ» + «کثر» + «بسط» + «قدح» + «زند» + «ورث» + 1000 واژه …
«بَرَّتِ الصَّلاةُ: نماز قبول شد.»
«حجّ مبرور»:
انگاری زمانی نماز و حجّ تو قبوله که عملا تونسته باشی در دل شرایط با کنار گذاشتن حسادت و عمل به نور ولایت، عامل گسترش این اندیشه به یتیم بداخلاق، بوده باشی «قرض»، و این همون افشاء السلام فی العالم است!
+ «كُنْ … لِلْإِسْلَامِ فَاشِياً»
+ «فشو – الفشوة»: عرب به عطردانى كه زنها در آن عطر نهند «الفَشْوَة» میگویند، کانه صاحبان و حاملان نور و به تبع آن اسرار علوم آل محمد ع که هنوز برای احدی رمزگشایی نشده، عطر و گل خوشبوی آل محمد ع اند که هیچ کس از وجود آنها خبر ندارد و وجودش سر الله است، اما وقتی اراده آل محمد ع تعلق بگیرد که عدهای با علوم آنها آشنا شوند، رمزگشایی علمی صورت میگیرد «أَفْشُوا السَّلَامَ»، و درب این عطردان برداشته میشود «أَخْبِرْ بِهَذَا الْحَدِيثِ غُرَرَ أَصْحَابِكَ» و بوی خوش آن به همه آرامش میدهد «عرف» و اینجوری اسم الله النّور فاش میشود.
+ «سرر: لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ»
+ «نشر» + «صلی» + «ولی» + 1000 واژه …
+ [ورکلایف فرودگاه بغداد]:
زائر واقعی کربلا!
انگاری این عمل به نور ولایت و این استعمال اندیشه صاحب نور در این حادثه، تاثیرشو بر دیگران گذاشت و سرایت کرد و گسترش پیدا نمود و مثل نماز مبرور و حج مبرور، کربلای مبرور هم داستانش اینجوریه!
[نیکوکاری – سبع سنابل] :
[احسان – سبع سنابل « لِكُلِّ حَسَنَةٍ سَبْعَمِائَةٍ »] :
« سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ
إِذَا أَحْسَنَ الْمُؤْمِنُ عَمَلَهُ ضَاعَفَ اللَّهُ عَمَلَهُ لِكُلِّ حَسَنَةٍ سَبْعَمِائَةٍ
وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ
فَأَحْسِنُوا أَعْمَالَكُمُ الَّتِي تَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِ اللَّهِ
فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا الْإِحْسَانُ؟
قَالَ فَقَالَ
إِذَا صَلَّيْتَ فَأَحْسِنْ رُكُوعَكَ وَ سُجُودَكَ
وَ إِذَا صُمْتَ فَتَوَقَّ كُلَّ مَا فِيهِ فَسَادُ صَوْمِكَ
وَ إِذَا حَجَجْتَ فَتَوَقَّ مَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ فِي حَجِّكَ وَ عُمْرَتِكَ
قَالَ
وَ كُلُّ عَمَلٍ تَعْمَلُهُ فَلْيَكُنْ نَقِيّاً مِنَ الدَّنَسِ.»
تمام اعمال عبادی مثل نماز: «إِذَا صَلَّيْتَ فَأَحْسِنْ رُكُوعَكَ وَ سُجُودَكَ»
و روزه «وَ إِذَا صُمْتَ فَتَوَقَّ كُلَّ مَا فِيهِ فَسَادُ صَوْمِكَ»
و حج «وَ إِذَا حَجَجْتَ فَتَوَقَّ مَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ فِي حَجِّكَ وَ عُمْرَتِكَ»
و … « كُلُّ عَمَلٍ تَعْمَلُهُ فَلْيَكُنْ نَقِيّاً مِنَ الدَّنَسِ»، باید با یاد نور، محکمکاری «تقن» شوند.
«اتقان: احسان – تقوی – نقی»
چجوری محکم کاری باید کرد؟
باید آیینه قلبت را از هر زنگاری با عدم استعمال حسد و با یاد نورت پاک کنی «نقی – تقی»!
«احسنوا اعمالکم»
باید اعمالت ذرهای ناخالصی نداشته باشه و خوب کاراتو محکم کاری کنی!
یعنی استعمال معالم ربانی، میشه احسان، میشه محکم کاری! میشه برّ و نیکوکاری!
پس این همه میگن تقوی پیشه کنید، برای اینه که اعمالمان با یاد نور، تولید عمل صالح کنه و محکمکاریِ خوبی بشه، تا ذرهای ناخالصی، موجب بیارزش شدن کار نشه!
جالب اینه به کمیت کار در عمل صالح فکرنکن! فقط کیفیت مهمه!
و اگه کار با کیفیت انجام بشه، خود خدا قول داده کمیتشو ببره بالا «وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ»
اگه گفتی کمیتشو چند برابر میکنه؟
700 برابر!
به این میگن «سبع سنابل»!
یک عمل صالح هفتصد برابر میشه!
اصلا هم برای خدا کار سختی نیست! «وَ لَمْ يَتَعَاظَمْهُ»
«لِكُلِّ حَسَنَةٍ سَبْعَمِائَةٍ – جَزَاهُ بِالْقَلِيلِ الْكَثِيرَ»
+ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً فَعَمِلَ عَمَلًا قَلِيلًا جَزَاهُ بِالْقَلِيلِ الْكَثِيرَ
وَ لَمْ يَتَعَاظَمْهُ أَنْ يَجْزِيَ بِالْقَلِيلِ الْكَثِيرَ لَهُ: خداوند متعال هر گاه بندهاى را دوست بدارد، در برابر عمل اندك او پاداش زياد مىدهد، و اين پاداش را در برابر عمل اندك او بزرگ نمىداند.»
[برر – بسط]:
«قبض و بسط»
«بسط و قدر رزق»: «اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ … وَ يَقْدِرُ»
« يَبْسُطُ وَ يَقْدِرُ»
+ «قدر»
راضی به این تقدیرات شدن، میشه راضی به نور ولایت بودن و حسادت ننمودن.
«بسط رزق» میشه همین داستان نیکوکاری!
اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ (26)
إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبيراً بَصيراً (30)
وَ أَصْبَحَ الَّذينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ (82)
اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ (62)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (37)
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (36)
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقينَ (39)
أَ وَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (52)
لَهُ مَقاليدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ (12)
وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبيرٌ بَصيرٌ (27)
«بَرْبَرَ الْمَعَزُ» + «ارث»
«الْبَرْبَرَةُ: كثرة الكلام ، و ذلك حكاية صوته،
پرگويى در كلام و سخن است كه از آهنگ بربر كردن گرفته شده است.»
«صدای بربر کردن بز»
+ «رمی جمرات»: نیکوکاری زمانی حاصل می شود که زیاد حسدتو و شیطان وسوسه کننده حسدتو سنگ بزنی و از خودت دور کنی و خیلی باید این کارو تکرار کنی مثل بز که مدام صدا در میاره!
این نیکوکاری از یک بز به بز دیگر سرایت میکنه! یهو میبینی همه بزها دارن بربر میکن!
«بَرْبَرَ الْمَعَزُ: بز صدا كرد.»
«البِرُّ: الْخَيْرُ و الفَضْلُ»
+ «مزیت و فضیلت»
«أبَرَّت الأرضُ: إذا كثر بُرُّها»
در توضیح [البَرُّ خِلافُ البَحْرِ و الْبَرِّيَّةُ نِسْبَةٌ إليه هى الصَّحرَاءُ] نیز مفهوم کثرت و زیادی است مثلا کویر لوت رو که نگاه میکنی تا چشم کار میکنه صحرا و بیابان و زمین می بینی! یعنی خیلی زیاد.
کتاب لغت مفردات مینویسه بَرّ و بحر یعنی خشکی و دریا و این بَرّ یعنی خشکی مفهوم گستردگی دارد یعنی زمین گسترده.
«أَبَرَّ: در زمين به سير و سياحت پرداخت.»
+ «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ:
نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد.»
اینجا قرآن هم اشاره به معنای لغوی واژه بِرّ نموده یعنی سیر و سیاحت به شرق و غرب عالم.
اگه راست میگی و نیکوکار هستی با عمل به نور ولایت، این اندیشه رو به شرق و غرب عالم گسترش بده نه اینکه ظاهرا پاسپورت و ویزای شینگن تهیه کنی و همه جا بری!
«برّ – بیت»:
وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها:
یعنی نیکوکاری جز با عمل به نور ولایت ممکن نخواهد بود و عبارت «تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها» یعنی حسادت، یعنی کسی که بدون نور ولایت بخواهد به آرامش برسد، یعنی بدون حالت رضایت قلبی به تقدیرات نمیشه نیکو بود و نیکو شد و نیکوکاری نمود و حسادت یعنی بخواهی وارد خانهای شوی آنهم نه از درب این خانه.
جناب طریحی در کتاب مجمع البحرین:
البِرُّ: الاتساع في الإحسان و الزيادة، و منه سميت «البَرِّيَّة» لاتساعها، و الجمع البَرَارِيُ.
انگاری نیکوکار با کارهای خیرش میگه پول من زیادی کرده و دارم کارهای خیر و اضافی انجام میدم! اهل نور ولایت هم میگه خدا به من نعمتی داده که اصلا نمیشه این همه پول رو شمرد (نامحدود در محدود نمیگنجد) لذا ای شمعهای خاموش و ای یتیمان بداخلاق، بیایید به همتون نور و پولِ مهربانی قرض بدهم چون من، نیکو خیلی دارم، یعنی نور ولایت، خیلی دارم و میخوام از این نعمت نیکو، خیلی استفاده کنم و به همه نور و آرامش و مهربانی و زیبایی قرض بدهم و من نیکوکارم و نمیتونم نیکوکار نباشم چون این نعمتی که خدا به من داده رو اصلا نمیشه جلوی گسترششو گرفت و هر چقدر این آب زمزم رو جلوشو بگیری «زمّ» باز از یه جای دیگه گسترش پیدا میکنه!
اهل حسادت بدانند که هرگز نمیتونن جلوی گسترش علوم آل محمد ع رو بگیرند چون ویژگی «برّ» در ذات واژه نور ولایت است و این عامل قرب، به هر کسی نزدیک میشه نور آرامش رو به اون سرایت میدهد الحمد لله رب العالمین، و واژه بِرّ هم از همین مفهوم گستردگی بَرّ گرفته شده یعنی نیکوکاری – که ترجمه فارسی بِرّ است – خاصیت گسترده شدن داره و از یکی به دیگری سرایت میکنه و این همان عبارت «اقرضهم من عرضک» در آن حدیث زیباست.
نور ولایت را باید به شرق و غرب عالم گسترش داد و این نور سپید، پرچم صلح جهانی را در کره زمین به اهتزاز در خواهد آورد ان شاء الله تعالی و فعلا هر کسی برای فرج فردی خود باید تلاش کند «علیکم انفسکم»، و این یعنی سفر انفرادی با نور!
«بَرَّ الرجلُ: أى صَادِقٌ أو تَقِىٌّ: یعنی کسی که همیشه صادقه و صداقتش زیاده و این ویژگی و مزیت رو در کارهای او، زیاد میبینی! و دیگران هم از این ویژگی خوششون میاد و میخوان مثل او صادق باشند! نیکوکار باشند!
[در لهجه مشهدی هم داریم: یک بُرّ لباس داره! یعنی یک عالمه زیاد لباس داره.]
در واژه برّ که یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است مفهوم مزیت و فضیلت ناشی از کثرت و فزونی و گستردگی وجود دارد انگاری نیکوکاری خودش یه جور مزیت و فضیلت نیکوکار است نسبت به دیگران که داره خیلی کارهای خوب انجام میده که دیگران رو که این کارارو انجام نمیدن تشویق میکنه اونا هم نیکوکار بشوند [نور ولایت فرایندی مسری است] و این همون واژه مزیت یعنی غذای میهمان است که نسبت به غذای معمولی، یه سری جهات برتری و مزیت در کیفیت و کمیت دارد.
[سورة البقرة (2): آية 177]
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (177)
نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى] و پيامبران ايمان آوَرَد، و مال [خود] را با وجودِ دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان و گدايان و در [راهِ آزاد كردن] بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زكات را بدهد، و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند؛ و در سختى و زيان، و به هنگام جنگ شكيبايانند؛ آنانند كسانى كه راست گفتهاند، و آنان همان پرهيزگارانند.
امام سجاد علیه السلام:
قَالَتِ الْيَهُودُ قَدْ صَلَّيْنَا إِلَى قِبْلَتِنَا هَذِهِ الصَّلَاةَ الْكَثِيرَةَ
وَ فِينَا مَنْ يُحْيِي اللَّيْلَ صَلَاةً إِلَيْهَا وَ هِيَ قِبْلَةُ مُوسَى الَّتِي أَمَرَنَا بِهَا
وَ قَالَتِ النَّصَارَى قَدْ صَلَّيْنَا إِلَى قِبْلَتِنَا هَذِهِ الصَّلَاةَ الْكَثِيرَةَ
وَ فِينَا مَنْ يُحْيِي اللَّيْلَ صَلَاةً إِلَيْهَا وَ هِيَ قِبْلَةُ عِيسَى الَّتِي أَمَرَنَا بِهَا
وَ قَالَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَ الْفَرِيقَيْنِ أَ تَرَى رَبَّنَا يُبْطِلُ أَعْمَالَنَا هَذِهِ الْكَثِيرَةَ وَ صَلَاتَنَا إِلَى قِبْلَتِنَا لِأَنَّا لَا نَتَّبِعُ مُحَمَّداً ص عَلَى هَوَاهُ فِي نَفْسِهِ وَ أَخِيهِ
فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى يَا مُحَمَّدُ قُلْ لَيْسَ الْبِرَّ وَ الطَّاعَةَ الَّتِي تَنَالُونَ بِهَا الْجِنَانَ وَ تَسْتَحِقُّونَ بِهَا الْغُفْرَانَ وَ الرِّضْوَانَ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ بِصَلَاتِكُمْ
قِبَلَ الْمَشْرِقِ يَا أَيُّهَا النَّصَارَى
وَ قِبَلَ الْمَغْرِبِ يَا أَيُّهَا الْيَهُودُ
وَ أَنْتُمْ لِأَمْرِ اللَّهِ مُخَالِفُونَ وَ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ مُغْتَاظُونَ
وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ أَيْ بِرُّ مَنْ آمَنَ أَوْ وَ لَكِنَّ الْبَارَّ أَوْ ذَا الْبِرِّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ.
[حسادت و نور ولایت]:
بِرّ و ایمان و اقامه صلات و ایتاء زکات و وفای به عهد و صبر بر مصائب و تصدیق و تقوی و هزار واژه دیگه یعنی هزار واژه مترادف نور ولایت، معنیش یعنی حسادت نکردن:
[سورة آلعمران (3): آية 92]:
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (92)
اگه میخوای صاحب و مالک نوری شوی که همه این معانی رو یکجا در بر داشته باشه، حسادت نکن! یعنی راضی به تقدیراتی باش که خدای مهربان برای تو رقم زده و چشمت مدام دنبال چیزای دیگهای که دلت میخواد و حبّ اونارو داری «مِمَّا تُحِبُّونَ»، اما خدا برای تو نخواسته، نباشه!
+ [سورة الحجر (15): الآيات 85 الى 91]:
لا تَمُدَّنَ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنينَ (88)
+ [سورة طه (20): الآيات 131 الى 135]:
وَ لا تَمُدَّنَ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ
وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى (131)]
و این میشه معنای زیبای نور ولایت و حسادت.
این آیات قرآن رو باید عملا در دل شرایط یاد بگیری که چیه و بهش عمل کنی، ان شاء الله تعالی.
و این مستلزم اینه که در ملک و ملکوت ندای صاحب نورتو با قلبت بشنوی و باور داشته باشی و به راهنماییهایش گوش کنی و عمل کنی تا حسادت در دنیای قلبت روز به روز ضعیف و ضعیف تر بشه و نور ولایت روز به روز قوی و قوی تر بشه تا خاتمه کارهات مثل نیکوکاران و مع الابرار گردد، ان شاء الله تعالی!
+ [سورة آلعمران (3): الآيات 190 الى 194]:
رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا
رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ (193)
به این خوشیهای پوچ و توخالی حسودان توجهی نکن!
«لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ»
چرا که خداوند به این جماعت حسود بیارزش، مهلتی داده تا با اونها تسویه حساب کنه، بعدا به حساب و کتاب اونها خواهد رسید.
[سورة آلعمران (3): الآيات 196 الى 198]:
لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ (196)
مَتاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (197)
لكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ
وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ (198)
+ «ثمن – به چه قیمتی؟!»: به چه قیمتی حسادت میکنی و نور ولایت رو ترک میکنی؟!
وظیفه ما همکاری با خداست «عون»:
«وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى … وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى»:
«وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ –
إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى»
یعنی اطاعت از ولی خدا،
چون خدا با ما همکاری کرده و این نور ولایت و هدایت رو در اختیار ما قرار داده!
[سورة المائدة (5): آية 2]:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لا الْهَدْيَ وَ لا الْقَلائِدَ وَ لا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ (2)
+ [سورة المجادلة (58): الآيات 6 الى 10]:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ
وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (9)
+ «صلی: ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنو صلوا علیه و سلموا تسلیما»
[برر- دول]:
«دَوَل – دولت – «الدَّويلُ»: چرخه دانه تا دانه»
نور ولایت فرایندی است متداول، یعنی مدام در این چرخه نورانی حیات، این بذرهای علمی دست به دست میشن تا ماموریت خودشونو که آگاهی و هدایت و اصلاح و تربیت عوامل در مسیر خود هستند رو بخوبی انجام بدهند.
«بِرّ – نیکوکاری»
مفهوم اکسپانشن در واژههای دول و برر بوضوح دیده میشود.
در واقع نیکوکاری اهل نور ولایت در همین دست به دست کردن عملی مطالب علمی صاحبان نور است و این که در روز احسان و نیکوکاری میخواهیم فرهنگ نیکوکاری را به فرزندان خود یاد بدهیم انگاری میخواهیم دولت احسان و نیکوکاری آل محمد ع تداوم داشته باشد.
الْأَعْرافِ رِجالٌ!
[باب – برّ]:
[سورة البقرة (2): آية 189]
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ
وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها
وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها
وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (189)
[رجل – عرف – باب – برّ] :
عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ
وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ
فَقَالَ يَا سَعْدُ
إِنَّهَا أَعْرَافٌ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ
وَ أَعْرَافٌ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ
وَ أَعْرَافٌ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِهِمْ
فَلَا سَوَاءٌ مَا اعْتَصَمَتْ بِهِ الْمُعْتَصِمَةُ وَ مَنْ ذَهَبَ مَذْهَبَ النَّاسِ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عَيْنٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَ مَنْ أَتَى آلَ مُحَمَّدٍ أَتَى عَيْناً صَافِيَةً تَجْرِي بِعِلْمِ اللَّهِ لَيْسَ لَهَا نَفَادٌ وَ لَا انْقِطَاعَ ذَلِكَ وَ إِنَّ اللَّهَ لَوْ شَاءَ لَأَرَاهُمْ شَخْصَهُ حَتَّى يَأْتُوهُ مِنْ بَابِهِ لَكِنْ جَعَلَ اللَّهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْأَبْوَابَ الَّتِي تُؤْتَى مِنْهُ
وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ
وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها
وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها.
+ «احسان»
+ «عقّ»
+ «شکر»
+ مفهوم «آشکار»: «تَبَرَّرَ: نيكوكار شد، خواست كه نيكوكاريش آشكار شود.»
خوبی را گسترش داد!
اینکه در تمامی نامهای زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنها مفهوم «آشکار شدن» وجود دارد، بسیار مهم است و باید مد نظر باشد، یعنی اهل یقین بدانند که با اخذ این سرمایه علمی از آنها، موظف به آشکار نمودن آثار عمل به نور ولایت هستند.
+ «مانکن با عرضه»
+ حدیث زیبای «ان امرنا صعب مستصعب … »
البته اینقدر وجود و حضور نور در قلب اهل یقین شیرین است که نمیتوانند آشکارش نکنند!
+ «شیرین – حلو – حلاوة»
متاسفانه این اهل شک حسود هستند که کتمانش مینمایند «فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ».
«هُوَ الْبَرُّ» نام زیبای مترادف نور الولایة است!
«إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ»
«فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ»:
یعنی وقتی اهل بیت رحمت ع دست اهل شک رو میگیرند و اونها رو با صاحب نور علم «هُوَ الْبَرُّ» آشنا میکنند تا موجبات سعادت و نجات رو برای آنها – که زبانا خودشونو دوستدار اهل بیت ع جا زدهاند – فراهم نمایند، متاسفانه تا چشمشون به چشم نورشون میافته، تازه حسدشون گل میکنه! و با خودشون میگن: مگه ما چیمون از اون کمتره که اون بشه صاحب نور و مافوق علمی ما و ما بشیم مصلی و تلو او در مراتب اصلاح و تربیت آل محمد ع! اصلا ما خودمونو از اون بهتر و بالاتر میدونیم «انا خیر منه» و برای اندیشه اون ارزشی قائل نیستیم «استخفاف – تصغیر» یعنی روش زندگی اونو – به اینکه حوادث رو آثار عیب حسد خودمون بدونیم و با نور ولایت، خودمونو آروم کنیم و دست از گناه بکشیم – قبول نداریم، لذا اگه ظاهرا و زبانا اهل بیت ع رو دوست داشتیم، حالا آیاتی میان و دست ما رو رو می کنن تا همه بفهمن که ما قلبا صادق نبودیم و فقط نور را برای منافع دنیایی خودمون میخواستیم و هر جا اونو موافق دلخواههای خودمون نبینیم با او مخالفت میکنیم و تمام تلاش خودمونو برای از سر راه برداشتن اون انجام خواهیم داد. این قصه شوم معارین و اهل شک در هر زمان است که وقتی گیر میکنن، از خدا کمک میخوان و وقتی خدا کمکشون میکنه، از آیات اعراض میکنن «أَعْرَضْتُمْ»، پس «آیاتی و رسلی» معلوم میکنه که کیا قلبا و زبانا آل محمد ع رو دوست دارند و کیا فقط زبانا. اصلا قصه کربلا همینه که اهل شک که زبانا اظهار محبت و دوستی میکنند، از این اندیشه شوم قلبی خودشون و از این چاپلوسی و دورویی نزد اهل بیت ع دست بردار نیستند تا بالاخره آل محمد ع را مجبور کنند تا برای مشخص شدن وضعیت آنها عملا به کربلا بیایند و قصه کربلا تکرار شود.
+ «لم یکن منفکین حتی تاتیهم البینه»
واژه زیبای «برّ» در این آیه اشاره به نام زیبای صاحبان نور دارد که اعراض از آنها همان اعراض از آیات است و این اعراض، دعب اهل شک و معارین در هر زمان است پس این آیه هم وصف قصه کربلا را به زبان خود و با واژههای مخصوص خود بیان مینماید و اهل یقین با فهم عمیق واژهها که هر یک واژه به نور الولایة و یا حسد برمیگردد عمق معنای آیات قرآن را استنباط میکنند ان شاء الله تعالی.
پس اهل یقین و اهل شک نسبت به نور خود دو سرنوشت متفاوت دارند:
«إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ»
+ قصه اهل یقین اینه: «بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرامٍ بَرَرَةٍ»
[خوبی کردن! به چه معناست؟!]:
شنیدی پدر و مادرها به فرزندشون میگن: پسرم به همه خوبی کن!
باید پرسید چجوری میشه به همه خوبی کرد؟!
اینکه همه «جشن نیکوکاری» رو دوست دارن!
+ «مصلحة»
«البِرُّ: اسم جامع للخير كله. و البِرُّ: الصلة،
و منه «بَرَرْتُ والدي» أي أحسنت الطاعة إليه و رفقت به و تَحَرَّيْتُ مَحَابَّهُ و تَوَقَّيْتُ مَكَارِهَهُ»
جناب طریحی چقدر زیبا این واژه را توضیح دادهاند.
«بارَّهُ: به او نكوئى كرد، با او مهربانى كرد.»
به این و آن نیکویی کردن و خوبی کردن.
این مفهوم نیکویی و خوبی نمودن مفهوم واژه «برّ» است، یعنی اهل یقین با یاد معالم ربانی، به این و آن خوبی و نیکویی و مهربانی میکنند.
چه کار زیبایی میکنند!
«البارّ- ج بَرَرَة : فرمانبردار، آنكه به پدر خود نكوئى كند.»
پس خوبی کردن در تبعیت از معالم ربانی صاحبان نور است.
«بِرّاً خَالِقَهُ: از آفريدگار خود فرمانبردارى كرد.»
پس «نيكوكار» نام زیبای صاحبان نور و اهل یقینی است که با استعمال اندیشۀ آل محمد ع تولید نیکویی و خوبی و مهربانی و عشق و محبّت میکنند، که در واقع همان نورعمل صالح است.
[محسن – برّ – نیکوکار]:
[احسان – نیکوکاری]:
« وَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمٍ قَالَ
قَامَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع يُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ وَ كَانَ عَابِداً مُجْتَهِداً
فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ
صِفْ لِيَ الْمُؤْمِنِينَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ
فَتَثَاقَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنْ جَوَابِهِ
ثُمَّ قَالَ يَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُون.
امير المؤمنين عليه السّلام از جواب او تعلّل ورزيد و فرمود:
اى همّام، از خدا بترس و نيكى كن،
چون خداوند با كسانى است كه تقوى پيشه كنند و كسانى كه نيكوكار باشند.»
[جمع اهل علم، جمع نیکوکاران هستند!]:
«اللَّهُمَّ … وَ السَّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ … فَصَلِّ عَلَيْهِمْ …»:
همۀ کسانیکه دستاندرکار رساندن نور به قلوب اهل یقین هستند، انگاری با این نور نگاه آل محمد ع مشغول نیکوکاری هستند.
[صدقه – نیکوکاری] :
در فرهنگ زبان عربی، یکی از واژههای معادلِ عربی، برای واژۀ زیبای فارسیِ نیکوکاری، واژۀ «صدقه» است. خود واژه «برّ» که مفهوم نیکوکاری دارد، معادل صدق است.
عبارات «رحیم» و «محسن» نیز معادل نیکوکار ترجمه شده اند.
[آیات ابرار]:
إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً (5)
إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي نَعيمٍ (13)
إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي نَعيمٍ (22)
رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ (193)
كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفي عِلِّيِّينَ (18)
لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ (198)
[رَجُلًا مِنْ وُلْدِي زَكِيّاً بَرِيّاً]:
كتاب سليم بن قيس الهلالي ؛ ج2 ؛ ص775
… وَ يَقْتُلُ صَاحِبُ ذَلِكَ الْجَيْشِ رَجُلًا مِنْ وُلْدِي زَكِيّاً بَرِيّاً عِنْدَ أَحْجَارِ الزَّيْتِ
ثُمَّ يَسِيرُ ذَلِكَ الْجَيْشُ إِلَى مَكَّةَ وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ اسْمَ أَمِيرِهِمْ وَ عِدَّتَهُمْ وَ أَسْمَاءَهُمْ وَ سِمَاتِ خُيُولِهِم.
صاحب آن لشكر مردى از فرزندانم را كه پاك و نيكوكار است در كنار سنگهاى زيتون مىكشد.
سپس لشكر را بسوى مكّه حركت مىدهد.
من نام امير آنان و عدّهشان و نام آنها و علامات اسبهايشان را مىدانم.
اللَّهُمَّ وَ حَمَلَةُ عَرْشِكَ … وَ السَّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ،
ای خدای مهربان!
تو را به نام حاملین علوم نورانی آل محمد ع و سفراء گرامى نيكوكار قسم میدهیم!
الصحيفة السجادية ؛ ص36
(3) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الصَّلَاةِ عَلَى حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ كُلِّ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ:)
(1) اللَّهُمَّ وَ حَمَلَةُ عَرْشِكَ الَّذِينَ لا يَفْتُرُونَ مِنْ تَسْبِيحِكَ، وَ لا يَسْأَمُونَ مِنْ تَقْدِيسِكَ، وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ مِنْ عِبَادَتِكَ، وَ لَا يُؤْثِرُونَ التَّقْصِيرَ عَلَى الْجِدِّ فِي أَمْرِكَ، وَ لَا يَغْفُلُونَ عَنِ الْوَلَهِ إِلَيْكَ
(2) وَ إِسْرَافِيلُ صَاحِبُ الصُّورِ، الشَّاخِصُ الَّذِي يَنْتَظِرُ مِنْكَ الْإِذْنَ، وَ حُلُولَ الْأَمْرِ، فَيُنَبِّهُ بِالنَّفْخَةِ صَرْعَى رَهَائِنِ الْقُبُورِ.
(3) وَ مِيكَائِيلُ ذُو الْجَاهِ عِنْدَكَ، وَ الْمَكَانِ الرَّفِيعِ مِنْ طَاعَتِكَ.
(4) وَ جِبْرِيلُ الْأَمِينُ عَلَى وَحْيِكَ، الْمُطَاعُ فِي أَهْلِ سَمَاوَاتِكَ، الْمَكِينُ لَدَيْكَ، الْمُقَرَّبُ عِنْدَكَ
(5) وَ الرُّوحُ الَّذِي هُوَ عَلَى مَلَائِكَةِ الْحُجُبِ.
(6) وَ الرُّوحُ الَّذِي هُوَ مِنْ أَمْرِكَ، فَصَلِّ عَلَيْهِمْ، وَ عَلَى الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِمْ: مِنْ سُكَّانِ سَمَاوَاتِكَ، وَ أَهْلِ الْأَمَانَةِ عَلَى رِسَالاتِكَ
(7) وَ الَّذِينَ لَا تَدْخُلُهُمْ سَأْمَةٌ مِنْ دُءُوبٍ، وَ لَا إِعْيَاءٌ مِنْ لُغُوبٍ وَ لَا فُتُورٌ، وَ لَا تَشْغَلُهُمْ عَنْ تَسْبِيحِكَ الشَّهَوَاتُ، وَ لَا يَقْطَعُهُمْ عَنْ تَعْظِيمِكَ سَهْوُ الْغَفَلَاتِ.
(8) الْخُشَّعُ الْأَبْصَارِ فَلَا يَرُومُونَ النَّظَرَ إِلَيْكَ، النَّوَاكِسُ الْأَذْقَانِ، الَّذِينَ قَدْ طَالَتْ رَغْبَتُهُمْ فِيمَا لَدَيْكَ، الْمُسْتَهْتَرُونَ بِذِكْرِ آلَائِكَ، وَ الْمُتَوَاضِعُونَ دُونَ عَظَمَتِكَ وَ جَلَالِ كِبْرِيَائِكَ
(9) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ إِذَا نَظَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ تَزْفِرُ عَلَى أَهْلِ مَعْصِيَتِكَ: سُبْحَانَكَ مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ.
(10) فَصَلِّ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى الرَّوْحَانِيِّينَ مِنْ مَلَائِكَتِكَ، وَ أَهْلِ الزُّلْفَةِ عِنْدَكَ، وَ حُمَّالِ الْغَيْبِ إِلَى رُسُلِكَ، وَ الْمُؤْتَمَنِينَ عَلَى وَحْيِكَ
(11) وَ قَبَائِلِ الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ اخْتَصَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ، وَ أَغْنَيْتَهُمْ عَنِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ بِتَقْدِيسِكَ، وَ أَسْكَنْتَهُمْ بُطُونَ أَطْبَاقِ سَمَاوَاتِكَ.
(12) وَ الَّذِينَ عَلَى أَرْجَائِهَا إِذَا نَزَلَ الْأَمْرُ بِتَمَامِ وَعْدِكَ
(13) وَ خُزَّانِ الْمَطَرِ وَ زَوَاجِرِ السَّحَابِ
(14) وَ الَّذِي بِصَوْتِ زَجْرِهِ يُسْمَعُ زَجَلُ الرُّعُودِ، وَ إِذَا سَبَحَتْ بِهِ حَفِيفَةُ السَّحَابِ الْتَمَعَتْ صَوَاعِقُ الْبُرُوقِ.
(15) وَ مُشَيِّعِي الثَّلْجِ وَ الْبَرَدِ، وَ الْهَابِطِينَ مَعَ قَطْرِ الْمَطَرِ إِذَا نَزَلَ، وَ الْقُوَّامِ عَلَى خَزَائِنِ الرِّيَاحِ، وَ الْمُوَكَّلِينَ بِالْجِبَالِ فَلَا تَزُولُ
(16) وَ الَّذِينَ عَرَّفْتَهُمْ مَثَاقِيلَ الْمِيَاهِ، وَ كَيْلَ مَا تَحْوِيهِ لَوَاعِجُ الْأَمْطَارِ وَ عَوَالِجُهَا
(17) وَ رُسُلِكَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ بِمَكْرُوهِ مَا يَنْزِلُ مِنَ الْبَلَاءِ وَ مَحْبُوبِ الرَّخَاءِ
(18) وَ السَّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ، وَ الْحَفَظَةِ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ، وَ مَلَكِ الْمَوْتِ وَ أَعْوَانِهِ، وَ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ، وَ رُومَانَ فَتَّانِ الْقُبُورِ، وَ الطَّائِفِينَ بِالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ، وَ مَالِكٍ، وَ الْخَزَنَةِ، وَ رِضْوَانَ، وَ سَدَنَةِ الْجِنَانِ.
[18 و بر سفراء گرامى نيكوكار، و نگهبانان بزرگوار نويسنده و بر مَلك الموت و يارانش، و بر منكر و نكير و رومان آزمايش كننده (اهل) قبرها و بر طواف كنندگان بيت المعمور و بر مالك و زمامداران دوزخ و بر رضوان و كليدداران بهشتها -]
(19) وَ الَّذِينَ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ، وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ
(20) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ: سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ
(21) وَ الزَّبَانِيَةِ الَّذِينَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ ابْتَدَرُوهُ سِرَاعاً، وَ لَمْ يُنْظِرُوهُ.
(22) وَ مَنْ أَوْهَمْنَا ذِكْرَهُ، وَ لَمْ نَعْلَمْ مَكَانَهُ مِنْكَ، و بِأَيِّ أَمْرٍ وَكَّلْتَهُ.
(23) وَ سُكَّانِ الْهَوَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ الْمَاءِ وَ مَنْ مِنْهُمْ عَلَى الْخَلْقِ
(24) فَصَلِّ عَلَيْهِمْ يَومَ يَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ
(25) وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ صَلَاةً تَزِيدُهُمْ كَرَامَةً عَلَى كَرَامَتِهِمْ وَ طَهَارَةً عَلَى طَهَارَتِهِمْ
(26) اللَّهُمَّ وَ إِذَا صَلَّيْتَ عَلَى مَلَائِكَتِكَ وَ رُسُلِكَ وَ بَلَّغْتَهُمْ صَلَاتَنَا عَلَيْهِمْ فَصَلِّ عَلَيْنَا بِمَا فَتَحْتَ لَنَا مِنْ حُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِمْ، إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيمٌ.
[مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً]:
یک مورد نیکوکاری، قبول بشه، و بتونی با کمک نور معالم ربانی، اندیشۀ آل محمد ع رو به یتیم بداخلاق، منتقل کنی و گسترش بدی، کار تمومه!
+ «ثواب الهدایة»
[سورة المائدة (5): آية 32]
مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (32)
+ « تفسير الإمام عليه السلام بِالْإِسْنَادِ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ ع قَالَ
قَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع:
فَقِيهٌ وَاحِدٌ يُنْقِذُ يَتِيماً مِنْ أَيْتَامِنَا الْمُنْقَطِعِينَ عَنَّا وَ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا بِتَعْلِيمِ مَا هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَيْهِ أَشَدُّ عَلَى إِبْلِيسَ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ لِأَنَّ الْعَابِدَ هَمُّهُ ذَاتُ نَفْسِهِ فَقَطْ وَ هَذَا هَمُّهُ مَعَ ذَاتِ نَفْسِهِ ذَاتُ عِبَادِ اللَّهِ وَ إِمَائِهِ لِيُنْقِذَهُمْ مِنْ يَدِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ فَذَلِكَ هُوَ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ أَلْفِ أَلْفِ عَابِدٍ وَ أَلْفِ أَلْفِ عَابِدَةٍ.
(هرگاه) يك فقيه، يتيمي از يتيمان ما را ـ مقصود كساني هستند كه از ما دورند ـ با آموزش آنچه او نيازمند است، نجات دهد، (اين فقيه) براي ابليس از هزار عابد سختتر و شديدتر است؛
زيرا عابد همّتش فقط (نجات) خود است، (ولي) همت فقيه، (نجات) خود و بندگان خداست براي اينكه آنان را از دست ابليس و ياران او نجات دهد.
بنابراين، چنين فقيهي نزد خداوند از هزار عابد مرد و يك ميليون عابد زن برتر است.»
+ «برّ و نیکوکاری»
[سورة المائدة (5): آية 27]
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (27)
[سورة المائدة (5): الآيات 28 الى 30]
لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ (28)
إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ (29)
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِينَ (30)
[سورة المائدة (5): آية 31]
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُواري سَوْأَةَ أَخيهِ قالَ يا وَيْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ (31)
[سورة المائدة (5): آية 32]
مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (32)
[وصل – زکو – سنو – برّ – مال – خمس]:
«فَنَحْنُ الْبِرُّ»
اتصال با منبع برّ و نیکوکاری میتونه بهت کمک کنه عامل به نور ولایت باشی و در گسترش این نور هدایت به یتیم بداخلاق توفیق خدمت و شرکت با صاحبان نور داشته باشی، ان شاء الله تعالی.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع يَوْماً وَ مَعِي شَيْءٌ فَوَضَعَتْهُ بَيْنَ يَدَيْهِ
فَقَالَ مَا هَذَا
فَقُلْتُ هَذِهِ صِلَةُ مَوَالِيكَ وَ عَبِيدِكَ
قَالَ فَقَالَ لِي يَا مُفَضَّلُ
إِنِّي لَأَقْبَلُ ذَلِكَ وَ مَا أَقْبَلَ مِنْ حَاجَةٍ بِي إِلَيْهِ وَ مَا أَقْبَلُهُ إِلَّا لِيَزْكُوا بِهِ
ثُمَّ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي ع يَقُولُ
مَنْ مَضَتْ لَهُ سَنَةٌ لَمْ يَصِلْنَا مِنْ مَالِهِ قَلَّ أَوْ كَثُرَ
لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا أَنْ يَعْفُوَ اللَّهُ عَنْهُ
ثُمَّ قَالَ يَا مُفَضَّلُ
إِنَّهَا فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ عَلَى شِيعَتِنَا فِي كِتَابِهِ إِذْ يَقُولُ
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ
فَنَحْنُ الْبِرُّ وَ التَّقْوَى وَ سَبِيلُ الْهُدَى وَ بَابُ التَّقْوَى
لَا يُحْجَبُ دُعَاؤُنَا عَنِ اللَّهِ
اقْتَصِرُوا عَلَى حَلَالِكُمْ وَ حَرَامِكُمْ فَسَلُوا عَنْهُ
وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تَسْأَلُوا أَحَداً مِنَ الْفُقَهَاءِ عَمَّا لَا يعينكم [يَعْنِيكُمْ] وَ عَمَّا سَتَرَ اللَّهُ عَنْكُمْ.
مفضل هدیه ای تقدیم امام صادق صلوات اللّه علیه کرد و عرضه داشت:
این تقدیمی دوستان و خدمتگزاران شماست.
حضرت فرمود:
“من این را قبول می کنم، اما نه به خاطر این که احتیاجی به آن داشته باشم. این را قبول نمی کنم مگر به خاطر این که پاک شوند”.
پس از آن فرمودند:
از پدرم صلوات اللّه علیه شنیدم که می فرمود:
کسی که یک سال بر او بگذرد و از مالش -کم باشد یا زیاد- به ما صله و هدیه ای ندهد خدا روز قیامت به او نگاه نمی کند مگر این که او را ببخشدو مورد عفو و بخشش قرار گيرد.
سپس فرمود :
اين فريضه ايست كه خداى متعال در كتابش بر شيعيان ماواجب فرموده آنجا كه مى فرمايد :
هرگز به نيكى و خوبى نمى رسيد مگر آنكه از آنچه كه دوست مى داريد انفاق كنيد .
به درستيكه ما نيكى و تقوى و راه هدايت و در تقوا هستيم و دعاى ما هرگز بر خدا پوشيده نمىگردد.
مشتقات ریشۀ «برر» در آیات قرآن:
أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (44)
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السَّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (177)
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (189)
وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (224)
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ (92)
رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ (193)
لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ (198)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْيَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (2)
أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيَّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (96)
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ (59)
قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرينَ (63)
وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها في ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (97)
هُوَ الَّذي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِريحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها ريحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرينَ (22)
وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً (67)
أَ فَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِباً ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ وَكيلاً (68)
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً (70)
وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا (14)
وَ بَرًّا بِوالِدَتي وَ لَمْ يَجْعَلْني جَبَّاراً شَقِيًّا (32)
أَمَّنْ يَهْديكُمْ في ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَنْ يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ تَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (63)
فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ (65)
ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (41)
وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ (32)
إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحيمُ (28)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (9)
لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ (8)
إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً (5)
كِرامٍ بَرَرَةٍ (16)
إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي نَعيمٍ (13)
كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفي عِلِّيِّينَ (18)
إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي نَعيمٍ (22)