Envy tightens the heart
and destroys love!
«کبد» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«كَبَدَ البردُ القَوْمَ: سرما مردم را به تنگنا انداخت.»
+ «شتو»
+ «قسی – قساوت قلب»
+ «قلب گروگان»
[سورة البلد (۹۰): الآيات ۱ الى ۲۰]
لَقَدْ خَلَقْنا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ (۴)
براستى كه انسان را در رنج آفريدهايم.
«كَبَدَ البردُ القَوْمَ»
مفهوم «شدّة في شيء و قوّة»
+ «شتو»
«كَبَّدَ النجمُ السماءَ»
حسد، قلب را به تنگنا میاندازد! لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ!
یکی از هزار واژه مترادف حسادت است!
دیفالت مُد همه انسانها حسادت است:
« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ »
انگاری اشاره به وجود سیئه بخل و حسد در وجود همه ما دارد.
این حسد عامل تاریکی قلب و نا آرامی است و لذا برای رسیدن به آرامش و نور ، وجود ما نیازمند به مافوقی بنام ربّ است که علم را که مولد نور است به قلب ما بتاباند و این مستلزم آشنایی با معالم ربانی منا اهل البیت ع است یعنی وقوف بر کوه عرفات که نماد وجود صاحبان نور است که برای دستگیری از اهل نور، قبول خطر نموده و از داخل حرم نورانی به تاریکی خارج حرم آمده، یعنی پا بر قلوب تاریک و حسود گذاشته تا دستشان را بگیرد و یخرجهم من الظلمات الی النور را برای آنها تحقق بخشد و این خروج از تاریکی و ورود به حریم نورانی علم آل محمد ع به برکت آموزش معالم ربانی از مسیر مازمین می گذرد یعنی فشار و سختی که در تحمل آیات و تقدیرات حس میشود.
در این سوره زیبای بلد نیز همین قصه مناسک حج در قالب واژه ها و آیات قرآن آمده است و این همه تکرار مطلب نشون میده چقدر فهم این موضوع مهم، واجب و لازم و زیباست.
پس کبد و عقبة و دیگر واژه های این سوره، همه و همه، با فهم نامهای زیبای معالم ربانی و تفاوت اهل یقین و اهل شک و سیئات درونی ما یعنی بخل و حسد و اندیشه لیدرهای سوء و آیاتی و رسلی و … همه و همه، مطالب گفته شده است که مدام باید تکرار گردد.
کتاب لغت المفردات چه اشاره زیبایی برای فهم این واژه کبد به آیه مربوطه نموده است:
قال تعالى: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ [البلد/ 4]
تنبيها أنّ الإنسان خلقه اللّه تعالى على حالة لا ينفكّ من المشاقّ ما لم يقتحم العقبة و يستقرّ به القرار ؛ ترجمه : « آگاهى بر اين است كه خداى تعالى انسان را بر حالتى خاص آفريده است و تا زمانى كه به عقبه يعنى كار مفيد و الهى نرسيده است و آرامش به او دست نداده و سكون و استقرار با او همراه نشده، پيوسته از سختىها جدا نميشود.»
+ «عقب – عقبة»
[کبد – قبض و بسط] :
قلب بدون یاد معالم ربانی تاریکی میشه و قسی و سفت میشه و این مفهوم در واژه کبد وجود دارد:
«تَكَبَّدَ اللبنُ: شير سفت و غليظ شد.»
وقتی قلب تاریک شد قطعا امورات به سختی و رنج و تعب خواهد بود:
«تَكَبَّدَ الأَمْرَ: از آن كار رنج كشيد»
انگاری مرکز تصمیمگیری ما که قلب ماست، بدون یاد معالم ربانی اینجوری تاریک میشه و کارها براش سخت و دشوار میشه!
«كَبَدَ البردُ القَوْمَ: سرما مردم را به تنگنا انداخت.»:
انگاری برای فهم مطلب اینجوری بگیم که:
«كَبَدَ الحسد القَلب»: یعنی استعمال سیئه حسد با یاد لیدرهای سوء، موجب ناآرامی و تاریکی و قساوت قلب می شود.
+ «غلظت كَبِدُهُ: قسا قلبه»
لذا خوشا به حال اهل یقینی که با یاد معالم ربانی در دل شرایط تقدیرات،
ناآرامی حسد خود را آرام نماید:
«مَنْ وَجَدَ بَرْدَ حُبِّنَا عَلَى كَبِدِهِ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ»:
یعنی اهل یقینی که آرامش و نورانیت و بَرد حب آل محمد ع را با قلبش وجدان می کند و بعینه تفاوت استعمال سیئه حسدش که با استعمال اندیشه لیدرهای سوء تولید نا آرامی می نمود را، بخوبی می فهمد و بخاطر این توفیقی که نصیبش شده حمد ذات اقدس الهی را می نماید یعنی اقرار می کند خدایا کارهای تو و تقدیرات تو حرف نداره! ذمّ نداره! واقعا آیاتی و رسلی آن دو هدیه گرانبهای آل محمد ع برای اصلاح و تربیت قلب حسود ما هستند و جز این تنها راه و روش، نمیتوان آتش حسد را با چیز دیگری غیر از خنکی نور ولایت آرام نمود:
«یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم»
ای آتش حسد، برای اهل یقینی که پشت مقام ابراهیمی زمان خود اقامه صلات مینماید، بی آزار و سرد و سالم باش! یعنی اهل یقین، حسد دارد، اما حسود نیست و حسودی نمی کند و استعمال حسد ننمودن به برکت یاد معالم ربانی، آنهم اختیارا، پاداشش قرب و نزدیک شدن به نور علم و حکمت آل محمد ع است.