دکتر محمد شعبانی راد

با نور، حسد غیر فعال میشه! وَ مِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ‏ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ!

ENVY is now INACTIVE
with the help of LIGHT!

«نوم» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«نَامَ‏ الثّوب»
«نَامَتِ‏ السّوقُ»
«نَامَ‏ الثّوب: لباس چرکین و کهنه حسادت و معصیت هوای نفس را از تن بدر آر
و لباس سپید نور ولایت عقل را بر تن نما!»
«نَامَتِ‏ السّوقُ: بازار هوای نفس را کساد کن و به بازار عقل رونق بده و به این بازار شوق داشته باش.»
«نامَ عن حاجتِه: از نياز خود غافل شد و بدان توجهى ننمود.»
«نام الخلخال: خلخال بر اثر چاقی پا از حرکت ایستاد و به پا چسبید.»
«نام العرق: رگ نجهید و از حرکت ایستاد.»
با نور، حسد غیر فعال میشه!
«وَ مِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ‏ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ»
«وَ أَنَّ النَّوْمَ مِنْ إِحْدَى تِلْكَ الْآلَاتِ»

برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید.
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید.

غیر فعال: «inactive»:
سست، تنبل، بی‌کاره، بی‌اثر، بی‌جنبش، غیر فعال، بدون فعالیت، کساد، ناکنش ور، بی‌حال، خوابیده، ساکن، بلاحرکت، بی‌جنب‌وجوش، ناکنا، بلااستعمال، کنارگذاشته، بلااستفاده، (ارتش) خارج از رده، نابسیج، خنثی.

[مات = نام]:
موت و نوم در معنای ممدوح، نامهای زیبای معالم ربانی صاحبان نور هستند!
+ «سوره جمعه»
+ «توهم دینداری»

عقل به نفس می‌گوید: ای نفس! یا بمیر! یا بخواب!

عقل به نفس می‌گوید:
ای نفس!
یا بمیر، یا بخواب!
و کار خدا و اهل بیت ع و ملائکه و منِ عقل را راحت کن!
تو چقدر دست و پا گیر من هستی!
همش نق‌نق می‌کنی و مثل بچه ها «صبو» اینو میخوای، اونو میخوای!
خسته‌ام کردی!
باید تو را ضعیف و خاموش و غیر فعال نمایم!
 راهش اینه: مجاهدۀ قلبی و نور مطالعه!
این دو، سلاح جنگی است، نه مشقی! و با کسی شوخی ندارد!
و شیطان و هوای نفس، چون به این مطلب، واقف هستند، تمام سعی و تلاششان، از کار انداختن این دو مولفه است و اگر بتوانند رابطه علمی با معالم ربانی صاحبان نور را قطع کنند، «خسا ام زکا – طاق یا جفت»، کَاَنّهُ نوک پیکان تیر را از بُن تیر چوبی، جدا کرده و این تیر دیگر برای شیطان خطری ایجاد نخواهد کرد.
خداوند حکیم با قرار دادن خواب و موت برای ما، در واقع آموزش می‌دهد که چگونه می توان بر سلطنت هوای نفس بر عقل و قلب پایان داد، و از معراج علمی با آل محمد ع بهره‌مند شد.
نفس در
خواب و موت، معادل هم قلمداد شده: «أَنَّ النَّوْمَ أَخُ الْمَوْتِ».
این حالت خواب و موت، زمانی است که حتی اگر دلخواهها و تمناهای هوای نفس هم به او عرضه شود، راغب نبوده و اصلا توجهی به آنها ندارد.
در خواب و موت خوب دقت کن که چه فعل و انفعالاتی صورت می گیرد و چطور می‌شود و عقل و هوای نفس هر کدام در چه وضعیتی هستند و به مظلومیت عقل فکر کن که چطور مظلومانه منتظر است که هوای نفس بخوابد تا او از دستش آرام بگیرد.
عقل که طرف حساب آل محمد ع است را ببین به چه ذلتی افتاده!
عقل، مالک اصلی قلب، است.
مثال: «سند خط تلفن بنام عقل است و اگر هوای نفس با این خط، مزاحم تلفنی برای کسی شود، قانون عقل را طرف حساب خود می‌شناسد و او را متهم دانسته و می خواند!»
پس باید هوای نفس تابع عقل باشد، اما کار به جایی رسیده که هوای نفس بر عقل تسلط پیدا کرده!
خدا را شکر که، بالاخره خدا به فکر عقل بود و این نقطه ضعف را در هوای نفس قرار داد که محتاج به خواب باشد تا تجدید قوا نماید و معلوم نبود اگر هوای نفس برای تجدید قوا نیازمند خواب نبود چه بلایی سر ما می آمد، آنوقت دیگر، بدون توقف ارتکاب معصیت، تاخت و تاز می کرد و هیچ چیزی هم جلودارش نبود. حالا باید عقل زرنگی کند و همان شرایطی را که در خواب، اجبارا، خداوند بر هوای نفس مستولی می‌نماید، او هم همان کار را انجام دهد و از شر هوای نفس در بیداری هم راحت شود و در واقع عقل با بستن دست و پای هوای نفس، برایش لالایی بخواند و او را به خواب ببرد، مثل همان کاری که شیطان دوست دارد با عقل ما انجام دهد و هوای نفس را بر آن مسلط نماید!
عقل، جز به معراج علمی آل محمد ع، به چیز دیگری شوق ندارد،
ولی هوای نفس شدیدا مشتاق دنیاست [حبّ دنیا].
اگر توفیق ادامه مطالعه و مجاهدۀ قلبی از آل محمد ع داشته باشی، کم کم ملک موکل از جانب آل محمد ع، به قلبت نور علم را الهام می‌کند که با چه سیاستی از شر مصادیق گوناگون حب دنیا خلاص شوی! که در راس این خواسته‌ها، چیزی نیست جز «حبّ النساء»!
عقل می فهمد که اگر در این گزینه لذتی هم باشد آنست که در چهارچوب تعریف شده آل محمد ع بیان شده، بقیه موارد، همه از مکر شیطان است و بدان که دسترسی به آن مثل سراب است!
مثال «آلیاژ بی‌ارزش آب طلا کاری شده!»
و هر تلاشی از جانب هوای نفس مثل تیر های مشقی است که به هدف نخواهد خورد و در تمناها، آل محمد ع وعده آرامش نداده اند و این وعده دروغین و سراب‌مانند شیطان به هوای نفس است و البته کسی که مکرر تجربه‌های تلخ گذشته از گوش کردن به حرف و نظر هوای نفس شیطانی دارد که کارش مکرر به جاهای باریک کشیده شده، باید خیلی بهتر از کسی که هنوز تجربه گول خوردن از هوای نفس را ندارد بهتر موضوع را درک نماید و بفهمد، و به هوای نفسش بتوپد که دیگر دوران منفور تاریکی حکومتت به سر آمده و باید تسلیم عقل شوی و تا رسیدن به مقطع نفس مطمئنه و یکی شدن نظر و اعتقاد با نور عقل، گامی جلوتر از نور برنداری، وگرنه عقوبت حتمی است!
و البته باید قبل از اینکه هوای نفس حسود فرصت پیدا کند، باید کلا بمیرد (درک موت)!
«وَ انْوِ بِنَوْمِكَ
تَخْفِيفَ مَؤُنَتِكَ عَلَى الْمَلَائِكَةِ
وَ اعْتِزَالَ النَّفْسِ عَنْ شَهَوَاتِهَا
وَ اخْتَبِرْ بِهَا نَفْسَكَ
وَ كُنْ ذَا مَعْرِفَةٍ بِأَنَّكَ عَاجِزٌ ضَعِيفٌ
لَا تَقْدِرُ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْ حَرَكَاتِكَ وَ سُكُونِكَ
إِلَّا بِحُكْمِ اللَّهِ وَ تَقْدِيرِهِ
وَ أَنَّ النَّوْمَ أَخُ الْمَوْتِ.»
چیزی بهتر از خواب هوای نفس نیست که عقل فرصت را غنیمت شمارد و به تکالیفش عمل نماید!
مومن باید که عقلش بیدار باشد و هوای نفسش خواب،
هوای نفسش بی‌نام و نشان باشد و عقلش مشهور!
چون هوای نفسش مفقود الاثر شده و کسی دیگر در اعمال و رفتار او آثاری از رد پای هوای نفس پیدا نمی‌کند، عاقل کارهایش را به هوای نفسش نمی‌سپارد و می‌داند که او قابل اعتماد نیست، چون این گرگ سرکش را می‌شناسد که اگر تنهایش بگذارد چه دسته گلی به آب می دهد.
خواب هوای نفس یعنی غفلت از شرّ!
«غفلت ممدوح!»
وه چه غفلت خوبی!
پس هوای نفست را بخوابان تا از شرش در امان باشی و دیگر دست و پا گیر  عقلت نباشد!
در عالم خواب، شخص نائم از انجام امور ضروری مربوط به جسم خود عاجز است، مثلا اگر پتو از رویش کنار برود، متوجه نمی‌شود و لذا سرما می خورد.
چرا باید هوای نفس بیدار باشد و هشیار و در کارها مداخله نماید؟!
چرا هوای نفس را نمی‌خوابانی؟ مگر لالایی خوب بلد نیستی؟ از صاحبان نور یاد بگیر و بگذار تا دَمِ گوشَت اذان بگوید که لالایی خوبی است برای هوای نفس، و خوب اذن و اذانی برای عقل!
هوای نفست را با درک خواب  و درک موت آرام کن!
خلاف‌کار وقتی می‌خوابد، همه مردم از دستش راحتند!
این هوای نفس خلافکارت را بخوابان و خودت و همه را از دستش راحت کن!
بازاری ها وقتی کار و بارشون خرابه می دونی چی به هم میگن؟
می گن بازارا خوابیده!
عاقل، بیا هوای نفس را بخوابان و بازار پر رونق او را به کسادی و تعطیلی بکش و تمام مغازه های آن را تخریب کن و زمین خود را که هوای نفس، غصب کرده بود، پس بگیر که هر چه معصیت در زمین تو صورت بگیرد، به پای تو نوشته می شود، چون سند این ملک، شش دانگش بنام توی عقل بیچاره است. پس چرا گوشه زمین گرفتی خوابیدی و هوای نفس از این غفلت تو سالها سوء استفاده کرده و کلی خلاف ساخته و حالا شهرداری تو را به پرداخت جریمه ای سنگین محکوم نموده که اگر کل زمین را هم بفروشی از پس پرداخت آن بر نمی آیی! بیدار شو و لودر را بینداز و این مسجد ضرار را که بنای هوای نفس است تخریب نما و ارض مقدس قلبت را با بنای مقدس مسجد قبا مزین نما تا جایگاه نماز آل محمد ع و صعود و نزول ملائک موکل بر قلب تو از جانب آل محمد ع باشد و نور قلبت بر تمامی اطرافیانت روشنایی بخشد و البته همه اینها را با طرحی که مهندس عمران و صاحب نورت ارائه میکند، باید بسازی! قلب را مدفن هوای نفس قرار ده (درناژ حسادت)، نه خوابگاه عقل، مکان آرامش قلب، جنت است و در سرای دیگر. در دنیا اصلا چیزی بنام خواب برای عقل واقعا تعریف نشده و اصلا عقل نیاز به خواب ندارد چون هر چه بیشتر فعالیت کند، با نشاط‌تر می‌شود و خوابش نمی‌برد، حتی زمانی که جسم و هوای نفس می‌خوابد او تازه وقت جولان دادنش فرا می‌رسد و در آسمانها سیر می‌کند و شوق پرواز در ملکوت را دارد.
و عقل نیاز به معراج علمی دارد و اصلا نیاز به خواب ندارد و طراحی وجودش اینگونه است که خواب برایش مضر و کسل کننده و بیداری و هشیاری و فعالی برایش شوق‌آور و زیباست.
پس قلب عاقل خوابگاه و قبر هوای نفس اوست نه عقلش!
«نامت النفس، نفس نائمه‏، إذا رَقَدت = إذا ماتَت – النائمة: المَيتة» 
علی ع فرمودند:
هر کدام از خوارج را یافتید او را بخوابانید، منظورشان این بود که این مظاهر هوای نفس را بکشید!
آنقدر به خواب هوای نفست استمرار بده که هوای نفس و دلخواههایش را به فراموشی بسپاری و هوای نفس خامل الذکر شود ! دیدی برای قطع رابطه با کسی، آنقدر بی توجهی می کنی، زنگ نمی‌زنی، نمی‌ری نمی‌یای، تا تو را کلا فراموش کنند و دیگر تو را از لیست مای‌فیوریت خویش حذف نموده و حتی در پوشه بلک‌لیست سیوت می کنند! «صبر البهائم»
باید هوای نفس دیلیت شود!
«رَجُلٌ‏ نُوَمة = خامِل الذِّكْر»
هوای نفس باید از چشم بیفتد!
«الغامِض في النّاس»
وقتی یکی رو دوست ندارند و وجودش گیرا نیست، بمرور از چشم همه میافته و کسی تحویلش نمی گیره! اونیکه این بلا باید سرش بیاد هوای نفسته! اینقدر چشمت دنبال هوای نفس و خواسته‌هاش نباشه! چشمت باید درک موت کنه و خواسته‌های هوای نفس رو نبینه (چشم باز هست، اما نمی بینه!)، گوشِت  به خواسته های هوای نفس بدهکار نباشه ! اصلا محلش نذار!  بزن تو پرش! بازارشو کساد کن!

با خوابیدن هوای نفس و بیداری عقل آرامش بر قلب سیطره پیدا می نماید « وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ »
خواب غشاء و پرده ای است که باید بر روی هوای نفس کشیده شود نه بر روی عقل!
« و النوم غشية ثقيلة تهجم على القلب فتقطعه عن المعرفة بالأشياء. »
خواب یعنی بی حرکتی!
باید هوای نفس را بی حرکت نمود و عقل را فعال و پر جنب و جوش و با شوق و با نشاط!
نام الثوب: أخلق أو خلق معا
در حالت خواب و بیداری فعالیت های دستگاههای بدن را بررسی می نماییم :
دستگاه قلب و عروق بیدار است و خون را به تمام بدن پمپاژ می کند که اگر این دستگاه بخوابد، از بیداری خبری نیست!
حواس پنجگانه گوش چشم بویایی چشایی لامسه همه تعطیلند و از کسی که خواب است نمی پرسی که الان ساعت چند است؟ همه به تو می خندند و می گویند او اصلا چشمانش باز نیست که ببیند و گوشش بشنود تا جوابت را بدهد.
« و في النوم يتوقّف الحسّ و الحركة، و لا يتوقّف جريان الدم في الجهاز الدموىّ الّذى هو سبب الحياة في الحيوان، و بتوقّفه تتوقّف الحياة.»
 وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً
وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً
نوم برای عقل ما نیست بلکه برای هوای نفس است!
و لیل نشانه‌ای علمی برای عقل است و در دوران لیل، عقل فعال و بیدار، با اخذ علم، به کمال میرسد.
اینکه خواب مومن عبادت است « النوم عبادة و مقدّمة للعبادة » در واقع خواب هوای نفس چون مقدمه عبادت عقل را فراهم می نماید لذا عاقل اول هوای نفس را می خواباند و بعدا به عبادت مشغول می شود .چون خلقت عقل جوری است که نیاز به خواب برای استراحت نداشته و بر عکس نشاط عقل در بیداری است و فعالیت و عبادت . عقل از جنس نور است «العقل نور» و به درجات خودش « الله نور السماوات و الارض – لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ » نیاز به این گزینه ها برای رسیدن به آرامش ندارد. عقل به هوای نفس می گوید بخواب و تصمیم گیری‌ها را به من تفویض کن:
«افوض امری الی الله».

[عقل – موت نفس – وفا – کمال – علم]:
عقل با موت نفس به کمال [وفی – وفا] می‌رسد:
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها»
آل ابراهیم ع اشاره به عاقلی دارد که با میراندن نفس خود، عقلشان را به کمال رسانده‌اند:
«وَ إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى»
اصلا علم و نور آل محمد بر مرکبی سوارند که نام این مرکب وفا است،
یعنی عقل غالب بر هوای نفس و عقل به کمال رسیده:
«وَ مَرْكَبُهُ [الْعِلْم] الْوَفَاءُ»
[اللَّهُ = نور]:
با موت هوای نفس اماره «حِينَ مَوْتِها»،عقل به کمال میرسد«يَتَوَفَّى»، 
و نفس، نفیس و ارزشمند می‌شود و منبع آرامش میشود و نفس مطمئنه می‌شود.
[الْأَنْفُسَ =
(1) قبل از کمال: عقل + هوای نفس امارة بالسوء
(2) بعد از کمال: عقل + نفس مطمئنه]
با از بین رفتن هوای نفس (درناژ حسادت)، و تبدیل شدن نفس اماره به نفس مطمئنه، عقل، رسالت «وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى» خود را در مهلت مقرر «إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى» انجام می‌دهد و عقل با نفس مطمئنه به کمال می‌رسند و راهی بهشت آل محمد ع می‌گردد.
إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ
فَمَنِ اهْتَدى‏ فَلِنَفْسِهِ
وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها
وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ (41)
اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها
[ عقل با غلبه بر هوای نفس و کشتن نفس، به کمال می رسد و به معراج علمی نائل می شود]
وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها
[اونی که باید بمیره هوای نفسه و اونی که باید به کمال برسه عقله]
فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى‏ عَلَيْهَا الْمَوْتَ
[اونی که باید بمیره (هوای نفس) رو ، خدا «عاقل» امساکش می کنه؟ نگهش می داره،
حبس هوای نفس و حفظ آن تا رسیدن به مقطع نفس مطمئنه،
الإمساك: هو حبس مع حفظ، أى توقيف شي‏ء عن الإرسال]
وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى
[ثُمَّ قَضى‏ أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ]
[و اونی که باید به کمال برسه (عقل) رو  ارسالش می کنه؟
مهلت ارسال عقل تا هنگام موت واقعی برای معراج علمی و کسب نور و کمال …]
[فَيُمْسِكُ (هوای نفس) … وَ يُرْسِلُ (عقل) …]
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (42)
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ
[آیا بجای عقل، هوای نفس را شفیع و مالک می دانی؟!]
قُلْ أَ وَ لَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئاً
[آیا نمی بینی هوای نفس مالک نیست ، غاصب است]
وَ لا يَعْقِلُونَ (43)
قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً
[شفاعت کار مالک است که عقل است]
لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (44)
وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ
[هوای نفس از اینکه فقط می‌گی عقل، ناراحته!]
وَ إِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ (45)
[خوشحالی هوای نفس وقتی است که عقل بخوابد!]

مشتقات ریشۀ «نوم» در آیات قرآن:

اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ‏ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحيطُونَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظيمُ (255)
أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ‏ (97)
إِذْ يُريكَهُمُ اللَّهُ في‏ مَنامِكَ‏ قَليلاً وَ لَوْ أَراكَهُمْ كَثيراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (43)
وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ‏ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (47)
وَ مِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ‏ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ (23)
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‏ فِي الْمَنامِ‏ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‏ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ (102)
اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَ الَّتي‏ لَمْ تَمُتْ في‏ مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتي‏ قَضى‏ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (42)
فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ‏ (19)
وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ‏ سُباتاً (9)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی