Envious, obedient to the devil!
An envious person tends to heed the words of the devil!
«صغو» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«أصغيت الإناء إذا أملته ليجتمع ما فيه و منه.»
«صَغَيْتُ الإناءَ: ظرف را براى ريختن آبش كج كردم.»
«tilting»
+ «زخرف – تکلمات مزخرف شیطان! زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً»
+ «گرایش» – «صاغِيَةُ الرجُلِ»
حسود، حرفگوشکن شیطان! وَ لِتَصْغى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ!
+ «وسواس»
«صَغَتْ قُلُوبُكُما»: میشه تیلت قلوب!
+ «زیغ»
قلوب اهل یقین به سمت معالم ربانی صاحبان نور تیلت میکنن و قلوب اهل شک حسود به سمت لیدرهای سوء تیلت میکنن:
«وَ لِتَصْغى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ»
«إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما»
این آیه، تاویلا در مورد اهل شک حسود (تنزیلا: عایشه و حفصه) است!
[صغو – هوی]:
«صغا فؤادي اليه»
+ « رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ»
کتاب لغت التحقیق مفهوم «ميل مع عاطفة» را آورده است.
كان رسول اللَّه يصغى الاناء للهر (پيامبر خدا ظرف را براى گربه كج مىكرد كه آب بنوشد.)
دیدی با یک ظرف یا ملاقه می خوان کف روی غذا رو جمع کنن لذا اونو کج می کنن و روی غذا حرکت می دن ! این کار عمدا برای جمع آوری کف روی غذاست این همون «صغو» است.
اهل شک هم دلشون بدنبال همین کف های بی ارزشه لذا گوششون دنبال حرفهای لیدر سوء است تا حرام خدا رو حلال کنه و این به اونا خوش بیاد و برن دنباله رو او بشن در ارتکاب معاصی و بچسبن به گناه «قرف – قرف القرحة »، حالا گناه نکن کی گناه بکن!
یک نکته جالب:
اهل حسادت که معالم ربانی رو میشنوند «سمعنا»،
از این مطالب در جهت تمناهای خودشون سوء استفاده کرده و نابجا بکار میبرند.
مثلا تمایل دارند که بگویند: در دوران رفقیم! تا دستشون برای ارتکاب اشتباهاتشون باز باشه!
در واقع اینجوری دارند خودشونو گول میزنند! سر خدا رو که نمیشه کلاه گذاشت!
رفق ورزیدن درسته، اما تاریخ انقضایی داره!
وقتی که هشدار پشت هشدار میاد و کسی توجهی نمیکنه که بابا دوران رفق تمام شد!
مثل قصه مالیات دادنه!
همه دنبال یه تبصره و ماده ای می گردیم یه جوری بشه قانونو دور زد و مالیات نداد یا کمتر داد و در مواردی، تا میای بگی بابا حوادثو آثار عیبت بدون، میگه دوران رفقه و باید با دوستان رفق ورزید! نمیگیم رفق چیز بدی است ها! خیلی خوبه! اما هر کس خودش می فهمه [قبض و بسط] برای او دوران رفق در موردی که میدونه به پایان رسیده یا نه! دیگه خودت میدونی! چون تذکر هم اصلا جایگاهی نداره! خود آیات بموقع تذکرشونو میدن!
یعنی از این کاربرد علوم بطور نابجا، توسط حسود چاپلوسی که میخواد به معصیت ادامه بده می فهمیم بخاطر ضغن ها و تمایلاتی که به سمت تمناهاش داره، بهانه خوبی براش جور شده و اونم قاعده رفق !!! است !!! اما تا کی و کجا و چجوری و برای کی و … بماند !!!
میگی الآن وظیفه عزلت است و … میگه این فرار از آیاته و نمیشه از آیات فرار کرد !!!
دلش میخواد با بقیه بره بیرون تفریح کنه، این بهانه رو میاره !
میگی آقا برای خانم غلامی کنه و خانم برای آقا کنیزی کنه تا مهربانی رو معنا کنند!
آقا انگشت اتهام به سمت خانم گرفته و میگه او بلد نیست کنیزی کنه!
خانم هم انگشت اتهام به سمت آقا گرفته و میگه او بلد نیست غلامی کنه!
خلاصه اهل حسادت و لیدرهای سوء برای فرار از آیاتی و رسلی بهانه های خوبی مستند از قرآن و حدیث میارن! بذار بیارن! تابلوی راهنمایی کاری به کار راننده نداره!
وقتی که آیات بموقع خودش بشارت و انذار میدن، دیگه نیاز به اقدامی نیست!
فقط خدا میدونه، کیا صادقانه میگن رفق و عزلت و کیا برای فرار از آیاتی و رسلی میگن رفق و عزلت!
هر دو یه چیزو میگن و اینجاست که قبض و بسط به فریاد اهل یقین می رسد که کی وقته چه کاریه! در واقع میشه همون کسب تکلیف نمودن از معالم ربانی صاحبان نور در ملک و ملکوت.
[صغو – گرایش]:
الصَّاغِيَة- [صغو]: «صاغِيَةُ الرجُلِ»: خويشان مرد كه به او گرايش دارند.
صغی : [… أَفْئِدَة ، قُلُوب]
وَ لِتَصْغى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِيَرْضَوْهُ
إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما
صغو – شوق – عقل و هوا :
إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما
+ «تهوی الیهم»
وَ لِتَصْغى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ
فَلْيَكُنْ لَهُمْ صِغْوُكَ
شوق «گرایش» به معالم ربانی
شوق به مطالعه و مجاهده
شوق به غلبه عقل بر هوای نفس
شوق به نور آل محمد ع
شوق به الله جل جلاله!
«فَلْيَكُنْ لَهُمْ صِغْوُكَ»:
شوق به غلبه عقل بر هوای نفس داشته باش،
شوق به غلبه نور بر تاریکی داشته باش.
وَ إِنَّمَا عَمُودُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ أَهْلُ الْعَامَّةِ مِنَ الْأُمَّةِ
همانا ستون دين و انبوهى مسلمانان و آماده براى دشمنان همگان از مردم
فَلْيَكُنْ لَهُمْ صِغْوُكَ
پس بايد ميل تو بسوى آنان باشد
وَ اعْمِدْ لِأَعَمِّ الْأُمُورِ مَنْفَعَةً وَ خَيْرِهَا عَاقِبَةً
و در نظر بگير براى همۀ كارها سرانجام نيك و پر فائده.
اگه میبینی که مجاهده قلبی و مطالعه، اینقدر برای دنیا و آخرتت اهمیت داره، برای انجام این کارها یه خورده از خودت مایه بذار، فعال باش، تعمد داشته باش، اکتیو باش، پاسیو نباش، تو پیشقدم شو، منتظر نباش یکی برای این کار مهم هُلِت بده، «وَ اعْمِدْ» این فعل امر از ریشه عمد است! عمدا کارهایی بکن و برنامهریزیهایی بکن که بتونی این دو تا کار مهم رو انجام بدی، نگو صبر می کنم تا شرایط اینها جور بشه! این کلک شیطانه که می خواد کار خیر رو به تاخیر بیاندازه! عمدا خوب باش!
وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
و توانائى جز به خدا نيست.
[گرایش – صغو]:
« لِمَ كانَ صَغوُ النّاسِ إلى عَلِيٍّ؟ چرا مردم به على گرايش دارند؟»:
قالَ سَعيدُ بنُ عَمرِو بنِ سَعيدِ بنِ العاصِ لِعَبدِ اللّهِ بنِ عَيّاشِ بنِ أبي رَبيعَةَ: يا عَمِّ!
لِمَ كانَ صَغوُ النّاسِ إلى عَلِيٍّ؟
قالَ: يَابنَ أخي! إنَّ عَلِيّا كانَ لَهُ ما شِئتَ مِن ضِرسٍ قاطِعٍ فِي العِلمِ، و كانَ لَهُ البَسطَةُ فِي العَشيرَةِ، وَ القِدَمُ فِي الإِسلامِ، وَ الصِّهرُ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، وَ الفِقهُ فِي السُّنَّةِ، وَ النَّجدَةُ فِي الحَربِ، وَ الجودُ بِالماعونِ.
سعيد بن عمرو بن سعيد بن عاص به عبد اللّه بن عيّاش بن ابى ربيعه گفت: اى عمو!
چرا مردم به على گرايش دارند؟
گفت: اى برادرزاده!
على، هر آنچه كه بخواهى، در دانش، از برهان قاطع برخوردار بود و شرافت خانوادگى داشت. در اسلام، پيشقدم بود. داماد پيامبر خدا و در سنّت او دينشناس بود. در جنگ، دلير و در مال، بخشنده بود.
روى آوردن: (أقبل، وجّه)
روى گرداندن: (اصدف، الصدود، صغى، اعرض، تولّى، ولّى، نفروا، أدبر)
امام صادق علیه السلام:
عَنِ الصَّادِقِ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى
وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً هِيَ حَفْصَةُ
قَالَ الصَّادِقُ ع كَفَرَتْ فِي قَوْلِهَا مَنْ أَنْبَأَكَ هذا وَ قَالَ اللَّهُ فِيهَا وَ فِي أُخْتِهَا إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما أَيْ زَاغَتْ وَ الزَّيْغُ الْكُفْرُ
وَ فِي رِوَايَةٍ أَنَّهُ أَعْلَمَ حَفْصَةَ أَنَّ أَبَاهَا وَ أَبَا بَكْرٍ يَلِيَانِ الْأَمْرَ
فَأَفْشَتْ إِلَى عَائِشَةَ فَأَفْشَتْ إِلَى أَبِيهَا فَأَفْشَى إِلَى صَاحِبِهِ
فَاجْتَمَعَا عَلَى أَنْ يَسْتَعْجِلَا ذَلِكَ عَلَى أَنْ يَسْقِيَاهُ سَمّاً
فَلَمَّا أَخْبَرَهُ اللَّهُ بِفِعْلِهِمَا هَمَّ بِقَتْلِهِمَا فَحَلَفَا لَهُ أَنَّهُمَا لَمْ يَفْعَلَا فَنَزَلَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْم.
[صغو – شکر] :
« عينه صَغْوَاءُ إلى كذا، و الصَّغْيُ: ميل في الحنك و العين »
«عين صَغْوَاء» اهل شک کجا، و «عین شکری» اهل یقین کجا؟!
مشتقات ریشۀ «صغو» در آیات قرآن:
وَ لِتَصْغى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ (113)
إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ (4)