Emergency Exit!
In times of crisis, it is the language of light that shows us the emergency exit route.
A healthy heart hears the alarm and sees the sign on the emergency exit door and rushes towards it. A healthy heart becomes aware of its mission with the help of guiding light. Always keep clear this emergency escape route.
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #DivineLight #DynamicHeart #expiredHeart #EmergencyExit
خروج اضطراری!
در مواقع بحرانی ، این زبان نور فرشته نگهبان است که مسیر خروج اضطراری را به ما نشان می دهد.
قلب سالم، زنگ هشدار را می شنود و علامت روی درب خروج اضطراری را میبیند و به سمت آن میشتابد. قلب سالم با کمک نور هدایت از ماموریت خود آگاه میشود. این مسیر فرار اضطراری را همیشه روشن نگه دارید.
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان احساسی # حسادت # نور الهی # قلب پویا # قلب منقضی شده # خروج اضطراری
«طور» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«طَوَارُ الدّارِ»: دیواری که محدوده خانه رو مشخص میکنه و از این دیوار به بعد، خارج از خانه محسوب میشه! انگاری «طَوَارُ الدّارِ» مرز خروج از این محدوده رو مشخص میکنه و عبارت زیبای «مخرج للطواری» یعنی خروج اضطراری، این واژه رو خوب تفهیم میکنه.
+ واژه زیبای انگلیسی «barrier».
«وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ»:
«الطّور النّور الولایة»: در واقع خداوند مسیر خروج اضطراری از تونل تاریک حسادت رو نشون میده، و این ما هستیم که باید اختیارا دست از حسادت (تمنّا) برداریم و به حرف کسی که این مسیر خروجی رو نشونمون میده، گوش کنیم و عمل کنیم.
«وَ الطُّورِ وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ» هر کدام از این واژههای مترادف نور، با زبان خودشان میخواهند فرایند نورانی شدن قلب سلیم را بیان کنند.
+ مقاله «گشایش نورانی!».
+ «سجو – و الضّحی و الّلیل اذا سجی»
+ «زحزح»
الصحيفة السجادية ؛ ص52
[ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ: emergency exit]:
(7) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْكَرْبِ:
دعاى هفتم از دعاهاى امام عليه السّلام است هر گاه كار دشوار دل آزارى به او رو ميآورد:
(1) يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ.
[1 اى آنكه گرههاى ناگواريها بوسيله او باز ميگردد، و اى آنكه تندى سختيها باو شكسته ميشود، و اى آنكه رهائى يافتن از گرفتاريها و رفتن بسوى آسايش فراخى، از او در خواست ميگردد-]
(2) ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ.
[2 كارهاى دشوار بقدرت و توانائى تو آسان شده، و به لطف و توفيق (از جانب) تو اسباب (هر كارى) سبب گرديده، و مقدّر شده بر اثر قدرت تو جارى و بر قرار گشته، و اشياء بر وفق اراده و خواست تو بكار رفتهاند-]
[سورة القصص (28): الآيات 26 الى 30] : « آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً – الطُّور : النّور»
فَلَمَّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (29)
و چون موسى آن مدّت را به پايان رسانيد و همسرش را [همراه] برد، آتشى را از دور در كنار طور مشاهده كرد، به خانواده خود گفت: «[اينجا] بمانيد، كه من [از دور] آتشى ديدم، شايد خبرى از آن يا شعلهاى آتش برايتان بياورم، باشد كه خود را گرم كنيد.»
فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ (30)
پس چون به آن [آتش] رسيد، از جانب راستِ وادى، در آن جايگاه مبارك، از آن درخت ندا آمد كه: «اى موسى، منم، من، خداوند، پروردگار جهانيان.»
[طور-بره–انس–صلی–امر–ولی–بقع-برک-رجل-شجر–ربب–خیر-1000-نور]
[سوء–فحش–کذب–کفر–کبر–ظلم–زنأ–سرق–عدو-شرر-نار-1000-حسد]
[سورة النساء (4): الآيات 153 الى 154] : « وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ – الطُّور : النّور»
يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ وَ آتَيْنا مُوسى سُلْطاناً مُبِيناً (153)
اهل كتاب از تو مىخواهند كه كتابى از آسمان [يكباره] بر آنان فرود آورى. البتّه از موسى بزرگتر از اين را خواستند و گفتند: «خدا را آشكارا به ما بنماى.» پس به سزاى ظلمشان صاعقه آنان را فرو گرفت. سپس، بعد از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد، گوساله را [به پرستش] گرفتند، و ما از آن هم درگذشتيم و به موسى برهانى روشن عطا كرديم.
وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثاقِهِمْ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً (154)
و كوه طور را به يادبود پيمان [با] آنان، بالاى سرشان افراشته داشتيم؛ و به آنان گفتيم: «سجدهكنان از در درآييد» و [نيز] به آنان گفتيم: «در روز شنبه تجاوز مكنيد.» و از ايشان پيمانى استوار گرفتيم.
[طور-بره(برهان)–وثق–عبد–امر–ولی–سبت-رجل–ربب–خیر-1000-نور]
[سوء–فحش–کذب–کفر–کبر–ظلم–زنأ–سرق–عدو-شرر-1000-حسد]
[سورة يوسف (12): آية 24] : « لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ : emergency exit »
وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ (24)
و در حقيقت [آن زن] آهنگ وى كرد، و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود، آهنگ کشتن او را مىكرد. چنين [كرديم] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم، چرا كه او از بندگان مخلص ما بود.
[بره (برهان) – همم – خلص – عبد – امر – ولی – رجل – ربب – خیر – 1000 – نور]
[سوء – فحش – کذب – کفر – کبر – ظلم – زنأ – سرق – شرر – 1000 – حسد]