The concept of the term ‘Satan’ signifies a separation from the divine light.
It is a symbol that guides the soul away from spiritual enlightenment and the path of inner illumination.
قلبی که به تمنا گرفتار و به شیطان تسلیم شده، دیگر ارزشی ندارد و دورانداختنی است.
قَالَ ع:
الشَّيْطَانُ هُوَ الْبَعِيدُ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ الرَّجِيمُ الْمَرْجُومُ بِاللَّعْنِ الْمَطْرُودُ مِنْ بِقَاعِ الْخَيْرِ.
«شطن» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
«شَطَنَتِ الدَّارُ: بَعُدَتْ، خانه دور شد.»
«بئرٌ شَطُون: چاه ژرفناك و بسيار عميق.»
«غُرْبَةٌ شَطُون: غربتى بس دور.»
مشتقات ریشه «شطن» 88 بار در قرآن تکرار شده است.
مفهوم «دوری از نور» از هزار واژه مترادف «حسد» استنباط می شود.
[مترادفات مفهوم «بُعد» که بطور اختصاصی در جای خود بکار میروند:
«فقه اللغة ؛ فصل في تقسيم الوصف بالبُعْدِ:
مكانٌ سَحِيقٌ. فَجٌ عَمِيقٌ. رَجْعٌ بَعِيدٌ. دَارٌ نَازِحَةٌ. شَأْوٌ مُغَرِّبٌ. نَوًى شَطُونٌ. سَفَرٌ شاسِعٌ. بَلَدٌ طَرُوحٌ.»
+ [سحق – عمق – بعد – نزح – غرب – شطن – شسع – طرح]
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
«الْحَسَدُ شَيْطَانٌ وَ الْغَضَبُ شَيْطَانٌ»
«حسد و غضب، خوی زشت و ناپسند شیطانی هستند.»
در واقع ریشه دوری از نور حقیقت و در نتیجه، تاریکی قلب، حالت مذموم حسد قلبی است.
«الشَّطْنُ: إذا خالفه عن نِيّته وَ وَجْهِه»
وقتی اصرار به تمناهایی داشته باشی که همسو با تقدیرات نیست،
شیطان فرصت خوبی پیدا میکنه تا با القائاتش،
قلبتو از منبع نور، دور کنه، و مشمول خذلان شوی.
شیطان تلاش میکنه تا حسود، با تمناهای خودش سرگرم باشه («لهو و لعب: اَلکی خوش!») و اینجوری قلب، فاسد و عفونی میشه و حالا این قلبِ دورانداختنی ، جاش توی سطل آشغال زباله های عفونی است «Discarded heart».
شیطان میخواد طروات و شادابی رو از قلبها بگیره!
شیطان، برای اینکه موفق بشه، اول باید کمربند ایمنی رو از این قلب باز کنه
تا بتونه فاسدش کنه و اونو توی سطل آشغال بندازه!
این میشه فرایند خذلان قلبی، که دستشو از دست صاحب نورانیاش وِل میکنه!
انگیزه شیطان از تهمتزدن و دروغبستن به صاحبان نور، همینه!
برای همینه که قرآن، به شدت اتباع از خطوات شیطان رو نهی کرده،
و از ما خواسته مواظب شیطنتها و دوبهم زنیهای او باشیم.
[سورة المائدة (۵): الآيات ۹۰ الى ۹۱]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۹۰)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند. پس، از آنها دورى گزينيد، باشد كه رستگار شويد.
إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (۹۱)
همانا شيطان مىخواهد با شراب و قمار، ميانِ شما دشمنى و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد. پس آيا شما دست برمىداريد؟
داستان تکراری بلایی که شیطان بر سر حسودی که دست از تمناهاش برنمیداره، میاره!
داستان تکراریِ حسودی که سراب تمنایش را رها نمیکند و شیطان هم نابودش میکند!
قصهی همیشگیِ حسودی که در دام آرزوهایش میافتد و قربانی شیطان میشود!
روایت تلخ حسودی که از تمنایش دست نمیکشد و گرفتار بلاهای شیطان میشود!
سرنوشت تکراریِ حسودی که تمناهایش خاموش نمیشود و شیطان او را به خاک سیاه مینشاند!
داستان تکراریِ حسودی که آتش تمنایش خاموش نمیشود و شیطان بر سرش آوار میشود!
حکایت همیشه تکرار شوندهی حسودی که اسیر آتش تمنا شد
و شیطان، طومار وجودش را درهم پیچید.
سرگذشت حسودی که تمنای خاموشناپذیرش، او را به میدان شیطان کشاند
و به ورطهی هلاکت افکند.
قصهی جانکاه حسودی که بند تمنایش را نگسست و در کمند نیرنگ شیطان، جان باخت.
روایت حسودی که عطش تمناهایش فرو ننشست و شیطان، سایهی بلا را بر سرش گسترد.
حکایت ظلمی از جنس خودکرده، آن دم که حسودی، تسلیم طوفان تمنا شد و شیطان بر خرابههای آرزوهایش تاخت.
تمنا در دل حسود چون آتشی نهفته بود، و شیطان آن آتش را باد زد، تا سرانجام وی را در کام خویش فروبرد. + «کید و قدح»
تمنا در دل حسود چون شرارهای خفته بود؛ شیطان وزید، شراره شعله شد، و حسود در آتش خویش سوخت و فرو افتاد.
حسود، اسیر آرزو شد، گرفتار تمنا گردید؛ شیطان گام نهاد، بند حسد محکم کرد، و بنای وجودش ویران ساخت.
چون تمنای خام، دل حسود را گرفت، ابلیس، رایت مکر برافراشت، و او را به ورطهی هلاکت انداخت.
آرزوی خام جان حسود را بربود، شیطان نقاب فریب بر چهره زد، و تیر نیرنگ در دل او نشاند.
وای بر حسودی که آتش تمنّا در جانش زبانه کشید و دست از دامن خواهش کوتاه نکرد؛ که شیطان بر او مسلّط شد و در وادی هلاکت افکند.
آگاه باشید که حسد، چون در دل خانه کند و تمنا خاموش نگردد، ابلیس بر آن دل تاخته و بذر هلاکت در آن میکارد.
پس، کسی که دل به تمنا سپرد و حسد را از سینه نزدود، ابلیس او را به بند بلا کشاند و در ورطهی ضلالت افکند.
همانا حسود، آن که تمنای خام خویش را رها نکند، به دست شیطان اسیر گردد و آتش حسد، خرمن جانش بسوزاند.
بدانید که شیطان بر حسودی که از تمنای نفس روی برنتابد، چیره گردد، و او را به قعر شقاوت اندازد؛ بی آنکه یاریگری بیابد یا راه نجاتی بجوید.
آگاه باشید! همانا حسود، چون آتش تمنا در جانش افروخته گردد، و زبانهی آرزوها خاموشی نپذیرد، شیطان بر او دست یازد و او را از راه هدایت به دوزخ ضلالت کشاند؛ پس دلش را آماج تیر مکر کند، و جانش را در کمند وسوسه فرو بندد؛ تا آنگاه که فریادرسی نیابد و نجاتی نبیند.
وای بر حسودی که آتش تمنّا در دل افروزد و بر خاموشی آن همّت ننهد؛ که شیطان به کمین نشیند و او را به ورطهی هلاک اندازد، و راه نجات بر وی بسته گردد.
[سورة النساء (۴): الآيات ۱۱۵ الی ۱۲۱]
وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً (۱۱۵)
و هر كس، پس از آنكه راه هدايت براى او آشكار شد با پيامبر به مخالفت برخيزد، و [راهى] غير راه مؤمنان در پيش گيرد، وى را بدانچه روى خود را بدان سو كرده واگذاريم و به دوزخش كشانيم، و چه بازگشتگاه بدى است.
إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِيداً (۱۱۶)
خداوند، اين را كه به او شرك آورده شود، نمىآمرزد؛ و فروتر از آن را بر هر كه بخواهد مىبخشايد. و هر كس به خدا شرك ورزد، قطعاً دچار گمراهىِ دور و درازى شده است.
إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطاناً مَرِيداً (۱۱۷)
[مشركان]، به جاى او، جز بتهاى مادينه را [به دعا] نمىخوانند، و جز شيطانِ سركش را نمىخوانند.
لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً (۱۱۸)
خدا لعنتش كند، [وقتى كه] گفت: «بىگمان، از ميان بندگانت نصيبى معيّن [براى خود] برخواهم گرفت.
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً (۱۱۹)
و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد، و وادارشان مىكنم تا گوشهاى دامها را شكاف دهند، و وادارشان مىكنم تا آفريده خدا را دگرگون سازند.» و هر كس به جاى خدا، شيطان را دوست [خود] گيرد، قطعاً دستخوش زيان آشكارى شده است.
يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً (۱۲۰)
[آرى،] شيطان به آنان وعده مىدهد، و ايشان را در آرزوها مىافكند، و جز فريب به آنان وعده نمىدهد.
أُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا يَجِدُونَ عَنْها مَحِيصاً (۱۲۱)
آنان جايگاهشان جهنّم است، و از آن راه گريزى ندارند.
حسود، دست از حسادتش برنمیداره!
دشمنی شیطان، پایانناپذیر است!
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۱۲ الى ۱۱۳]
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ
يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً
وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ (۱۱۲)
و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم.
بعضى از آنها به بعضى، براى فريب [يكديگر]، سخنان آراسته القا مىكنند؛
و اگر پروردگار تو مىخواست چنين نمىكردند.
پس آنان را با آنچه به دروغ مىسازند واگذار.
وَ لِتَصْغى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ
وَ لِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ (۱۱۳)
و [چنين مقرر شده است] تا دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند به آن [سخن باطل] بگرايد
و آن را بپسندد، و تا اينكه آنچه را بايد به دست بياورند، به دست آورند.
[الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ – الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ]:
«شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ»
+ «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ
سامری، شیطان زمان موسی ع است!
دو شیطان در دوران هر پیامبر الهی!
👈این سنت الهی در مواجهه حق و باطل است که در مقابل هر پیامبر الهی، لیدرهای سوئی برای امتحان و ابتلای مخاطبین نیز قرار داده شده، تا ایمان راستین از نفاق و انحراف جدا گردد.👉
امام صادق علیهالسلام:
مَا بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا وَ فِي وَقْتِهِ شَيْطَانَانِ يُؤْذِيَانِهِ وَ يَفْتِنَانِهِ وَ يُضِلَّانِ النَّاسَ بَعْدَهُ
فَأَمَّا الْخَمْسَةُ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ
نُوحٌ وَ إِبْرَاهِيمُ وَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ مُحَمَّدٌ ص
وَ أَمَّا صَاحِبَا نُوحٍ ففيطيفوس وَ خرام
وَ أَمَّا صَاحِبَا إِبْرَاهِيمَ فمكيل وَ رذام
وَ أَمَّا صَاحِبَا مُوسَى 👈فَالسَّامِرِيُّ👉 وَ مرعقيبا
وَ أَمَّا صَاحِبَا عِيسَى فمولس وَ مريسا
وَ أَمَّا صَاحِبَا مُحَمَّدٍ فَحَبْتَرٌ وَ زُرَيْقٌ.
👈هیچ پیامبری را خداوند برنیانگیخت، مگر آنکه در دوران او دو شیطان بودند که او را آزار میدادند، فتنهگری میکردند و پس از او مردم را گمراه میساختند.👉
اما پنج پیامبر اولوالعزم عبارتاند از:
نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (صلى الله عليه وآله).
و اما دو شیطان در زمان نوح: فیطیفوس و خرام بودند.
و دو شیطان در زمان ابراهیم: مَکیل و رِذام.
و دو شیطان در زمان موسی: 👈سامری👉 و مِرعقیبا.
و دو شیطان در زمان عیسی: مولُس و مَریسا.
و دو شیطان در زمان پیامبر اسلام محمد صلیاللهعلیهوآله: حَبتر و زُریْق.