The Dangerous Distance from the Light: The Fate of the Jealous Heart Trapped by Desire and Satan
“So Satan pursued him, and he became one of the deviators.” (Qur’an 7:175)
My gentle angel…
There are enemies we can see with our eyes, and then there is the enemy who never grows tired. He does not come with a sword in his hand, but with whispers in the silence of the night, with promises that glitter like gold yet dissolve into dust.
The Qur’an has already unveiled his plan:
Wine, gambling, idolatry, false words—
all are but filth from the work of Satan.
He only seeks to sow enmity, hatred, and forgetfulness of the Divine.
And he whispers until hearts grow weary of remembrance,
until prayer feels heavy,
until the soul loosens its grip from the hand of its luminous Guide.
O my angel, what should I do
when envy burns like a hidden fire in my chest,
when anger blinds me,
when desire drags me far from the path of the faithful?
I fear the moment this unseen adversary
unbuckles the safety belt of my heart,
leaving me exposed to the storm,
ready to be hurled into the trash heap of discarded hearts—
those that lost their light, those that chose illusion,
those that followed the footsteps of a tireless enemy.
And yet, in my weakness, I cling to hope.
Because I know that as long as my hand is in yours,
as long as I remember God and keep the prayer alive,
the chain of light will not break.
Guide me, keep me awake,
so I never let go of You.
✨ For Satan’s enmity never rests,
but neither does the mercy of the One
who promised forgiveness to whom He wills.
«دوریِ خطرناک از نور؛ سرنوشت قلبِ حسود گرفتار تمنا و شیطان!
فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ!»
«شیطان؛ لیدر دورکننده از نور!
قلبی که به تمنا گرفتار و به شیطان تسلیم شده، دیگر ارزشی ندارد و دورانداختنی است.
قَالَ ع:
الشَّيْطَانُ هُوَ الْبَعِيدُ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ
الرَّجِيمُ الْمَرْجُومُ بِاللَّعْنِ
الْمَطْرُودُ مِنْ بِقَاعِ الْخَيْرِ.
شیطان همان موجود دورافتاده از هر خیر است؛
راندهشده و سنگسار شده با لعنت،
و مطرود از هر سرزمینی که در آن خیر و نیکی باشد.
«البَعیدُ مِن كُلِّ خَیر» = معنای عینی «شطن»؛ یعنی شیطان ذاتاً از سرچشمۀ نور دور است.
«الرَّجیمُ المَرجُومُ باللَّعن» = او جایی در فضای نورانی ندارد و همواره با لعنت حقیقتجویان روبهروست.
«المطرود من بقاع الخير» = قلبهای مؤمنین، مجالس ذکر و محیطهای علم ربانی، بقاع خیرند که شیطان در آن راه ندارد.
«شطن» یعنی دوری از نور.
شیطان موجودی است که هم خودش از خیر دور است و هم دیگران را دور میکند.
قلبی که تمنّا و حسد را انتخاب کند، به تدریج مثل شیطان میشود:
دور از خیر، مطرود از نور، و بیارزش برای سلوک الهی.
بدین ترتیب، واژۀ «شطن» پرده از حقیقت شیطان برمیدارد: او نماد دوری خطرناک از نور است؛ همان فاصلهای که اگر قلب انسان در آن گرفتار شود، ارزش خود را از دست میدهد و دورانداختنی میشود. + «عداوت»
«شطن» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
«شَطَنَتِ الدَّارُ: بَعُدَتْ، خانه دور شد.»
«بئرٌ شَطُون: چاه ژرفناك و بسيار عميق.»
«غُرْبَةٌ شَطُون: غربتى بس دور.»
مشتقات ریشه «شطن» 88 بار در قرآن تکرار شده است.
مفهوم «دوری از نور» از هزار واژه مترادف «حسد» استنباط می شود.
[مترادفات مفهوم «بُعد» که بطور اختصاصی در جای خود بکار میروند:
«فقه اللغة ؛ فصل في تقسيم الوصف بالبُعْدِ:
مكانٌ سَحِيقٌ. فَجٌ عَمِيقٌ. رَجْعٌ بَعِيدٌ. دَارٌ نَازِحَةٌ. شَأْوٌ مُغَرِّبٌ. نَوًى شَطُونٌ. سَفَرٌ شاسِعٌ. بَلَدٌ طَرُوحٌ.»
+ [سحق – عمق – بعد – نزح – غرب – شطن – شسع – طرح]
«شطن» یعنی دور شدن، «فاصله گرفتن» و «عمیق شدن در بُعد».
نمونهها:
«شَطَنَتِ الدَّارُ: بَعُدَتْ» = خانه دور شد.
«بئرٌ شَطُون: چاه ژرف و بسیار عمیق».
«غُرْبَةٌ شَطُون: غربتى بسیار دور».
بنابراین، «شیطان» در اصل یعنی موجودی به شدت دور افتاده از نور و حقیقت.
کلمۀ «شیطان» ۸۸ بار در قرآن آمده است.
هر بار نماد دوری از نور، جدایی از ذکر و افتادن در وادی حسد است.
آیۀ کلیدی:
«فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ» (اعراف: 175)
یعنی: شیطان دنبالش رفت و او را در زمرۀ گمراهان قرار داد.
پیوند با حسد و تمنّا:
«شطن» یکی از هزار مترادفهای «حسد» است.
همانطور که حسد قلب را از نور محروم میکند، «شیطان» نیز با پررنگ کردن تمنّا و کمرنگ کردن معلم نورانی، انسان را قدم به قدم به وادی خذلان میبرد.
در ملک (دنیا) = رهبران سوء و لیدرهای باطل.
در ملکوت (دل) = وسوسهها و تکلمات شیطانی که جای فرشته را میگیرند.
مقایسۀ واژگانی (از فقهاللغه):
عرب برای بیان مفهوم «دوری» از واژگان مختلف استفاده میکند:
«مكانٌ سَحِيقٌ» (جایگاه بسیار دور)
«فَجٌ عَمِيقٌ» (درهای ژرف)
«رَجْعٌ بَعِيدٌ» (بازگشتی دور)
«دارٌ نازِحَةٌ» (خانهای دورافتاده)
«سَفَرٌ شاسِعٌ» (سفری دراز)
«نَوًى شَطُونٌ» (غربتی بسیار دور)
از میان اینها، «شطن» معنای «دوری همراه با دشمنی» دارد؛ یعنی نه فقط فاصله گرفتن، بلکه به قصد جدا کردن دیگران از نور.
شیطان = موجود دور شده از نور + لیدر دورکننده دیگران.
قلبی که تمنّا و حسد را انتخاب میکند، ابزار مناسبی برای شیطان میشود؛ چرا که دیگر ارزش علمی و معنوی ندارد و دورانداختنی است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
«الْحَسَدُ شَيْطَانٌ وَ الْغَضَبُ شَيْطَانٌ»
«حسد و غضب، خوی زشت و ناپسند شیطانی هستند.»
در واقع ریشه دوری از نور حقیقت و در نتیجه، تاریکی قلب، حالت مذموم حسد قلبی است.
«الشَّطْنُ: إذا خالفه عن نِيّته وَ وَجْهِه»
وقتی اصرار به تمناهایی داشته باشی که همسو با تقدیرات نیست،
شیطان فرصت خوبی پیدا میکنه تا با القائاتش،
قلبتو از منبع نور، دور کنه، و مشمول خذلان شوی.
شیطان تلاش میکنه تا حسود، با تمناهای خودش سرگرم باشه («لهو و لعب: اَلکی خوش!») و اینجوری قلب، فاسد و عفونی میشه و حالا این قلبِ دورانداختنی ، جاش توی سطل آشغال زباله های عفونی است «Discarded heart».
شیطان میخواد طروات و شادابی رو از قلبها بگیره!
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
«الْحَسَدُ شَيْطَانٌ وَ الْغَضَبُ شَيْطَانٌ»
«حسد و خشم، هر دو خوی زشت و ناپسند شیطانی هستند.»
یعنی وقتی انسان به حسد و خشم آلوده میشود، «شیطان» درون او زنده و فعال میشود.
ریشۀ اصلی دوری از نور حقیقت، همین حسد قلبی است؛ حسدی که انسان را از پذیرش نور معلم ربانی بازمیدارد و قلب را در تاریکی فرو میبرد و متمایل به شنیدن کلام شیطان مینماید.
«الشَّطْنُ: إذا خالفه عن نِيّته وَ وَجْهِه»
در لغت آمده است: «شطن» وقتی به کار میرود که کسی از نیت و جهت درست فاصله بگیرد.
یعنی هرگاه انسان بر تمنّاها و خواستههای نفسانی خود اصرار بورزد، و با تقدیرات الهی همسو نشود، عملاً از مسیر نور فاصله گرفته است.
همین لحظه، بهترین فرصت برای شیطان است تا با وسوسههایش بر قلب غلبه کند و او را به وادی خذلان بکشاند.
قلب عفونی و دورافتاده
وقتی انسان به جای ذکر و نور، در دام لهو و لعب (همان «اَلکی خوش!») میافتد، قلب او آلوده و بیمار میشود.
این قلب دیگر نهتنها نور را جذب نمیکند، بلکه مانند زبالهای آلوده و بدبو باید دور انداخته شود:
این همان معنای «فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوینَ» است؛ یعنی انسانی که شیطان به دنبال او افتاده و سرانجام او را در شمار گمراهان قرار داده است.
هدف شیطان این است که طراوت و شادابی را از قلبها بگیرد و آنها را به سرزمین تاریکی بکشاند.
ریشه «شطن» = دوری از نور همراه با دشمنی.
شیطان = موجودی است که از هر خیر رانده و مطرود شده، و هر کسی را که تسلیم تمنّا و حسد شود، دنبال میکند تا او را به جرگۀ غاوین بکشاند.
حسد و غضب، در باطن همان «شیطان»اند؛
زیرا در قلب انسان تاریکی میآفرینند و راه نور را میبندند.
قلبی که به حسد و تمنا آلوده شود، دیگر محل نزول نور نیست؛ بلکه آلوده و دورافتاده است و در نهایت، به «Discarded heart» ـ قلبِ دورانداختنی ـ تبدیل میشود.
شیطان، برای اینکه موفق بشه، اول باید کمربند ایمنی رو از این قلب باز کنه
تا بتونه فاسدش کنه و اونو توی سطل آشغال بندازه!
این میشه فرایند خذلان قلبی، که دستشو از دست صاحب نورانیاش وِل میکنه!
انگیزه شیطان از تهمتزدن و دروغبستن به صاحبان نور، همینه!
برای همینه که قرآن، به شدت اتباع از خطوات شیطان رو نهی کرده،
و از ما خواسته مواظب شیطنتها و دوبهم زنیهای او باشیم.
فرایند خذلان قلبی
شیطان برای اینکه در هدفش موفق شود، اول باید کمربند ایمنی قلب را باز کند؛
یعنی همان پیوند امن قلب با صاحب نورانیاش (معلم ربانی و فرشتۀ مهربان) را سست کند.
وقتی این اتصال گسسته شد:
قلب بیدفاع میشود،
فساد و آلودگی راه پیدا میکند،
و در نهایت، مثل یک زبالهی آلوده و بیارزش، در «سطل آشغال» خذلان انداخته میشود.
این همان فرایند خذلان قلبی است:
جایی که دل، دستش را از دست صاحب نورانیاش رها میکند و در تاریکی تنها میماند.
انگیزۀ اصلی شیطان
انگیزهی شیطان از تهمتزدن، دروغبستن و بدنام کردن صاحبان نور، همین است:
که اتصال قلبها به اهل نور را قطع کند.
او میخواهد مردم به جای اینکه دلشان را به معلمین نورانی بسپارند، در فضای تیرهی شک و تردید رها شوند.
نهی قرآنی
به همین دلیل قرآن کریم بارها هشدار داده است:
«وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ»
یعنی گام به گام دنبال شیطان نروید.
چرا؟ چون شیطان نقشهاش دقیقاً این است که با شیطنتها، تهمتها و ایجاد تفرقه، قلب را از مسیر نورانی جدا کند و به وادی تاریکی بکشاند.
شیطان اول پیوند نورانی قلب را باز میکند،
سپس تمنّا و حسد را در آن پررنگ میسازد،
و در نهایت، آن قلب را آلوده کرده و در زبالهدان تاریکی میاندازد.
تنها راه نجات، حفظ اتصال با معلم نورانی و اطاعت از ذکر الهی است.
[سورة المائدة (۵): الآيات ۹۰ الى ۹۱]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ
فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۹۰)
إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ
وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (۹۱)
این دو آیه از سورۀ مائده داستان «شطن» و دوری از نور را روشن میکند.
رجس بودن اعمال شیطان
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۹۰)
این آیه صریحاً میگوید که:
خمر (مستکنندگی و بیاختیاری)،
میسر (قمار)،
انصاب (بتپرستی و تکیه بر غیرِ خدا)،
و ازلام (خرافهپرستی و انتخابهای شیطانی)،
همگی نجاست و پلیدی از عمل شیطاناند.
پس اگر کسی دنبال فلاح و رستگاری است، باید از این ابزارهای شیطان اجتناب کند.
هدف اصلی شیطان
آیۀ بعدی هدف نهایی شیطان را آشکار میکند:
إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ
وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (۹۱)
شیطان میخواهد:
عداوت و دشمنی میان دلها بیندازد.
بغضاء و کینه را در جانها شعلهور سازد.
انسان را از ذکر الهی بازدارد.
او را از نماز و اتصال نورانی محروم کند.
این اهداف، دقیقاً مراحل «شطن» است:
دور کردن دلها از نور و انداختن آنها در تاریکی دشمنی، کینه و غفلت.
ربط آیه با بحث «خذلان قلبی»
همانطور که گفتیم، شیطان اول «کمربند ایمنی قلب» را باز میکند.
ابزارش در این مسیر، همین وسوسهها و سرگرمکردن انسان به خمر، میسر، خرافات و بتهای درونی است.
نتیجۀ این روند، چیزی جز دشمنی، بغضاء، غفلت و خذلان قلبی نیست.
دعوت قرآن به بیداری
در پایان آیه، خداوند با لحنی هشداردهنده میفرماید:
«فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ»
یعنی: آیا بس نمیکنید؟!
آیا وقت آن نرسیده که این وسوسههای شیطان را رها کنید و دوباره به ذکر و نور برگردید؟!
این دو آیه نشان میدهد که شیطان فقط یک موجود بیرونی نیست،
بلکه فرآیند او، دقیقاً دوری دادن قلب از نور است؛
با ابزارهای مختلف، انسان را به بازی میگیرد تا از ذکر، نماز، و در نتیجه از نور اهلبیت علیهمالسلام محروم بماند.
داستان تکراری بلایی که شیطان بر سر حسودی که دست از تمناهاش برنمیداره، میاره!
داستان تکراریِ حسودی که سراب تمنایش را رها نمیکند و شیطان هم نابودش میکند!
قصهی همیشگیِ حسودی که در دام آرزوهایش میافتد و قربانی شیطان میشود!
روایت تلخ حسودی که از تمنایش دست نمیکشد و گرفتار بلاهای شیطان میشود!
سرنوشت تکراریِ حسودی که تمناهایش خاموش نمیشود و شیطان او را به خاک سیاه مینشاند!
داستان تکراریِ حسودی که آتش تمنایش خاموش نمیشود و شیطان بر سرش آوار میشود!
حکایت همیشه تکرار شوندهی حسودی که اسیر آتش تمنا شد
و شیطان، طومار وجودش را درهم پیچید.
سرگذشت حسودی که تمنای خاموشناپذیرش، او را به میدان شیطان کشاند
و به ورطهی هلاکت افکند.
قصهی جانکاه حسودی که بند تمنایش را نگسست و در کمند نیرنگ شیطان، جان باخت.
روایت حسودی که عطش تمناهایش فرو ننشست و شیطان، سایهی بلا را بر سرش گسترد.
حکایت ظلمی از جنس خودکرده، آن دم که حسودی، تسلیم طوفان تمنا شد و شیطان بر خرابههای آرزوهایش تاخت.
تمنا در دل حسود چون آتشی نهفته بود، و شیطان آن آتش را باد زد، تا سرانجام وی را در کام خویش فروبرد. + «کید و قدح»
تمنا در دل حسود چون شرارهای خفته بود؛ شیطان وزید، شراره شعله شد، و حسود در آتش خویش سوخت و فرو افتاد.
حسود، اسیر آرزو شد، گرفتار تمنا گردید؛ شیطان گام نهاد، بند حسد محکم کرد، و بنای وجودش ویران ساخت.
چون تمنای خام، دل حسود را گرفت، ابلیس، رایت مکر برافراشت، و او را به ورطهی هلاکت انداخت.
آرزوی خام جان حسود را بربود، شیطان نقاب فریب بر چهره زد، و تیر نیرنگ در دل او نشاند.
وای بر حسودی که آتش تمنّا در جانش زبانه کشید و دست از دامن خواهش کوتاه نکرد؛ که شیطان بر او مسلّط شد و در وادی هلاکت افکند.
آگاه باشید که حسد، چون در دل خانه کند و تمنا خاموش نگردد، ابلیس بر آن دل تاخته و بذر هلاکت در آن میکارد.
پس، کسی که دل به تمنا سپرد و حسد را از سینه نزدود، ابلیس او را به بند بلا کشاند و در ورطهی ضلالت افکند.
همانا حسود، آن که تمنای خام خویش را رها نکند، به دست شیطان اسیر گردد و آتش حسد، خرمن جانش بسوزاند.
بدانید که شیطان بر حسودی که از تمنای نفس روی برنتابد، چیره گردد، و او را به قعر شقاوت اندازد؛ بی آنکه یاریگری بیابد یا راه نجاتی بجوید.
آگاه باشید! همانا حسود، چون آتش تمنا در جانش افروخته گردد، و زبانهی آرزوها خاموشی نپذیرد، شیطان بر او دست یازد و او را از راه هدایت به دوزخ ضلالت کشاند؛ پس دلش را آماج تیر مکر کند، و جانش را در کمند وسوسه فرو بندد؛ تا آنگاه که فریادرسی نیابد و نجاتی نبیند.
وای بر حسودی که آتش تمنّا در دل افروزد و بر خاموشی آن همّت ننهد؛ که شیطان به کمین نشیند و او را به ورطهی هلاک اندازد، و راه نجات بر وی بسته گردد.
[سورة النساء (۴): الآيات ۱۱۵ الی ۱۲۱]
وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً (۱۱۵)
إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِيداً (۱۱۶)
إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطاناً مَرِيداً (۱۱۷)
لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً (۱۱۸)
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً (۱۱۹)
يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً (۱۲۰)
أُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا يَجِدُونَ عَنْها مَحِيصاً (۱۲۱)
این آیات سورۀ نساء، تکمیلکنندۀ مفهوم «شطن» و برنامۀ عملی شیطان هستند.
مخالفت با رسول و پیروی از غیر مؤمنین
خداوند در آیۀ ۱۱۵ هشدار میدهد:
وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً
یعنی: کسی که بعد از روشن شدن راه هدایت، با رسول مخالفت کند و راهی جز راه مؤمنین را برود، خدا او را به همان مسیری که خودش انتخاب کرده واگذار میکند، و سرانجامش جهنم است.
این دقیقاً همان فرایند خذلان قلبی است؛ وقتی انسان از رسول و اهل نور فاصله میگیرد، تنها رها میشود.
ضلال بعید
وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِيداً (۱۱۶)
شرک = اوجِ فاصله از نور.
اینجا قرآن از تعبیر «ضلال بعید» استفاده میکند، که همان معنای ریشه «شطن» است: گمراهی بسیار دور، یعنی دورشدن عمیق و لایهلایه از حقیقت.
پرستش اناث و شیطان
إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطاناً مَرِيداً (۱۱۷)
هر چیزی که انسان به جای خدا دنبال کند، در حقیقت، بتی بیروح و بیقدرت است.
پشت این پرستشهای ظاهری، شیطانی مرید (یاغی و سرکش) پنهان است که انسان را میفریبد.
نقشههای شیطان
لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً (۱۱۸)
شیطان در برابر خدا سوگند خورده است:
بخشی از بندگان را به عنوان سهم خود جدا کند.
آنها را با وسوسه و تمنیات، از نور دور کند.
در آیۀ ۱۱۹ برنامۀ شیطان مرحلهبهمرحله توضیح داده شده است:
وَلَأُضِلَّنَّهُمْ = گمراه میکنم.
وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ = تمنّاهای دروغین در دلشان مینشانم.
وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ = فرمان میدهم تا نشانههای آفرینش الهی را تحریف کنند.
وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ = فرمان میدهم تا در خلقت الهی دست ببرند و آن را تغییر دهند.
این دقیقاً همان فرایند باز کردن کمربند ایمنی قلب است:
شیطان با تمنّا و وسوسه، انسان را از پیوند با خالق جدا میکند.
سرانجام پیروی از شیطان
وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً (۱۱۹)
هر کس شیطان را به جای خدا ولیّ خود بگیرد، دچار خسران آشکار میشود؛ همان قلبِ «Discarded» که در زبالهدان تاریکی میافتد.
يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً (۱۲۰)
شیطان به آنان وعده میدهد و آرزوهای پوشالی میسازد، اما جز فریب چیزی در دسترسشان قرار نمیدهد.
أُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا يَجِدُونَ عَنْها مَحِيصاً (۱۲۱)
پایان کار چنین دلهایی، جهنم است؛ جایی که هیچ راه فرار و گریزی از آن وجود ندارد.
مخالفت با رسول و جدایی از راه مؤمنین = آغاز گسستن اتصال نورانی.
حسد و تمنّا = ابزارهای شیطان برای دور کردن دلها.
شرک و تغییر خلقت الهی = عمیقترین شکل «ضلال بعید».
سرانجام: خذلان قلبی، خسران مبین، و سقوط در آتش بیراهفرار.
این آیات دقیقاً توضیح میدهند که «شطن» یعنی چه: دوری بسیار خطرناک و لایهلایه از نور، که با وسوسههای تدریجی آغاز میشود و با خذلان قلبی و هلاکت نهایی پایان مییابد.
حسود، دست از حسادتش برنمیداره!
دشمنی شیطان، پایانناپذیر است!
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۱۲ الى ۱۱۳]
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ
يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً
وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ (۱۱۲)
وَ لِتَصْغى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ
وَ لِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ (۱۱۳)
[الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ – الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ]:
«شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ»
+ «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»
این آیات سوره انعام (۱۱۲–۱۱۳) و پیوندشان با سورۀ ناس، تصویر کاملتری از دشمنی پایانناپذیر شیطان و نقش «شیاطین انس و جن» در فرایند خذلان قلبی میدهند.
دشمنی همیشگی شیطان
ویژگی شیطان و اهل حسد این است که:
حسود، هیچگاه دست از حسادت برنمیدارد.
دشمنی شیطان، پایانناپذیر است.
از همین روست که خداوند میفرماید:
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً (انعام:۱۱۲)
هر پیامبری دشمنانی داشته است؛ دشمنانی دوگانه:
شیاطین انس = همان لیدرهای سوء فریبکار در دنیا (ملک).
شیاطین جن = همان وسوسهها و تکلمات شیطانی در درون قلب (ملکوت).
این دو گروه با همدیگر همکاری میکنند و سخنان آراسته و فریبنده (زُخْرُفَ الْقَوْلِ) را به هم القا میکنند تا مردم را بفریبند.
هدف وسوسهها
در آیۀ بعدی آمده است:
وَ لِتَصْغى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ (۱۱۳)
دلهایی که به آخرت ایمان ندارند، به این وسوسهها گوش میسپارند.
آنها از این سخنان فریبنده راضی میشوند.
و در نهایت، همان اعمالی را مرتکب میشوند که شیاطین از آنها میخواهند.
این دقیقاً همان چرخهی خذلان قلبی است:
وسوسههای شیاطین انس و جن.
تمایل دلهای آلوده به حسد و تمنّا.
رضایت قلب از باطل.
ارتکاب گناه و سقوط در تاریکی.
عبارت قرآنی «شیاطین انس و جن»
این ترکیب در قرآن با آیۀ معروف سورۀ ناس تکمیل میشود:
مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذي يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (ناس:۴–۶)
شیاطین جن: زمزمهها و وسوسههای پنهان در ملکوت قلب.
شیاطین انس: انسانهایی که در ظاهر نقش لیدر دارند ولی باطل را تبلیغ میکنند و دلها را از نور بازمیدارند.
دشمنی شیطان همیشگی است و تا آخرین لحظه ادامه دارد.
شیاطین انس (لیدرهای سوء) و شیاطین جن (وسوسههای قلبی) دست به دست هم میدهند تا دلها را از نور اهلبیت علیهمالسلام دور کنند.
سخنان فریبنده (زخرف القول) خوراکی برای دلهای حسود و تمنامحور است.
نتیجه، چیزی جز رضایت از باطل و ارتکاب گناه نیست.
بنابراین، تنها راه نجات، حفظ اتصال قلب به معلم نورانی و فرشتهی مهربان است؛
چون تنها این پیوند است که کمربند ایمنی قلب را محکم میبندد و مانع سقوط در وسوسههای شیاطین انس و جن میشود.
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ
سامری، شیطان زمان موسی ع است!
دو شیطان در دوران هر پیامبر الهی!
👈این سنت الهی در مواجهه حق و باطل است که در مقابل هر پیامبر الهی، لیدرهای سوئی برای امتحان و ابتلای مخاطبین نیز قرار داده شده، تا ایمان راستین از نفاق و انحراف جدا گردد.👉
امام صادق علیهالسلام:
مَا بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا وَ فِي وَقْتِهِ شَيْطَانَانِ يُؤْذِيَانِهِ وَ يَفْتِنَانِهِ وَ يُضِلَّانِ النَّاسَ بَعْدَهُ
فَأَمَّا الْخَمْسَةُ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ
نُوحٌ وَ إِبْرَاهِيمُ وَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ مُحَمَّدٌ ص
وَ أَمَّا صَاحِبَا نُوحٍ ففيطيفوس وَ خرام
وَ أَمَّا صَاحِبَا إِبْرَاهِيمَ فمكيل وَ رذام
وَ أَمَّا صَاحِبَا مُوسَى 👈فَالسَّامِرِيُّ👉 وَ مرعقيبا
وَ أَمَّا صَاحِبَا عِيسَى فمولس وَ مريسا
وَ أَمَّا صَاحِبَا مُحَمَّدٍ فَحَبْتَرٌ وَ زُرَيْقٌ.
👈هیچ پیامبری را خداوند برنیانگیخت، مگر آنکه در دوران او دو شیطان بودند که او را آزار میدادند، فتنهگری میکردند و پس از او مردم را گمراه میساختند.👉
اما پنج پیامبر اولوالعزم عبارتاند از:
نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (صلى الله عليه وآله).
و اما دو شیطان در زمان نوح: فیطیفوس و خرام بودند.
و دو شیطان در زمان ابراهیم: مَکیل و رِذام.
و دو شیطان در زمان موسی: 👈سامری👉 و مِرعقیبا.
و دو شیطان در زمان عیسی: مولُس و مَریسا.
و دو شیطان در زمان پیامبر اسلام محمد صلیاللهعلیهوآله: حَبتر و زُریْق.
این حدیث امام صادق علیهالسلام پرده از یک سنت الهی برمیدارد و دقیقاً با آیات قبلی (شیاطین انس و جن) هماهنگ است.
سنت الهی در تقابل حق و باطل
👈 خداوند در نظام امتحان و ابتلای بشر، سنتی قرار داده است:
در برابر هر پیامبرِ الهی، همواره لیدرهای سوء و شیاطینی قرار میگیرند تا ایمان راستین از نفاق و انحراف جدا گردد.
این همان معنای آیه بود:
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ» (انعام:۱۱۲)
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«مَا بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا وَ فِي وَقْتِهِ شَيْطَانَانِ يُؤْذِيَانِهِ وَ يَفْتِنَانِهِ وَ يُضِلَّانِ النَّاسَ بَعْدَهُ.»
خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر اینکه در زمان او دو شیطان بودند که او را آزار میدادند، به فتنه میکشاندند، و پس از او مردم را گمراه میکردند.
سپس حضرت نام این شیاطین را ذکر کردند:
پیامبران اولوالعزم: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، و محمد صلیاللهعلیهوآله.
شیاطین در زمان ایشان:
نوح: فیطیفوس و خِرام.
ابراهیم: مکیل و رِذام.
موسی: 👈 سامری 👉 و مِرعَقیبا.
عیسی: مُولُس و مِریسا.
پیامبر اسلام: حَبتَر و زُریق.
پیام این سنت
این حدیث نشان میدهد که:
در هر دورهای، شیطانهای انس و جن در برابر پیامبران و اهل نور صفآرایی میکنند.
این رویارویی بخشی از «امتحان الهی» است؛ تا معلوم شود چه کسی حقیقتاً به نور وفادار میماند و چه کسی فریب تزیینات باطل را میخورد.
شیطان تنها یک موجود منفرد نیست؛ بلکه در قالب لیدرهای سوء و فتنهگران تاریخی تجلی مییابد که کارشان ادامهدار است.
ارتباط با بحث خذلان قلبی
وقتی قرآن از «شیاطین الانس و الجن» سخن میگوید، این حدیث تفسیر عینی آنها را بیان میکند.
این شیاطین دو مأموریت دارند:
اذیت و آزار پیامبر (قطع پیوند مردم با معلم نورانی).
گمراه کردن مردم پس از او (قطع کمربند ایمنی قلبها).
پس:
همانطور که «شطن» به معنای دوری از نور است، وجود شیاطین انس و جن در هر زمان، تجسم همین دوریاند.
مأموریت آنها این است که دلهای حسود و تمنامحور را از اهل نور جدا کرده و به زبالهدان خذلان بیندازند.
و این، همان سنت الهی در تفکیک اهل ایمان راستین از اهل نفاق و انحراف است.
این حدیث به ما یادآوری میکند که هر عصر و زمانی، شیاطین انس و جن در قالبی جدید ظهور میکنند. شناخت و مراقبت از آنها، شرط حفظ قلب در مسیر نور است.
دشمنی که هرگز خسته نمیشود…
گاهی خیال میکنیم دشمن فقط آن کسی است که بیرون از ماست؛ همان که شمشیر به دست گرفته و در برابر حق ایستاده.
اما اگر گوش جان بسپاریم به کلام اولیای خدا، درمییابیم که دشمن اصلی ما، نه فقط آن چهرههای آشکار، که موجودی است پنهان در تاریکیِ دلهای ما؛ همان که نامش شیطان است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود:
«الشَّيْطَانُ هُوَ الْبَعِيدُ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ، الرَّجِيمُ الْمَرْجُومُ بِاللَّعْنِ، الْمَطْرُودُ مِنْ بِقَاعِ الْخَيْرِ.»
یعنی او از هر خیر و نیکی دور است؛ همواره مورد لعنت و طرد شده، و در هیچ مکان پاک و نورانی جای ندارد.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله هم فرمودند:
«الْحَسَدُ شَيْطَانٌ وَ الْغَضَبُ شَيْطَانٌ.»
حسد و خشم، دو چهرهی زشت شیطاناند.
ریشهی واژۀ «شطن» در لغت یعنی دوری گرفتن از مقصد اصلی. وقتی دل ما به تمناهای ناپسند اصرار میورزد و با تقدیر الهی همصدا نمیشود، درست همان لحظه است که «کمربند ایمنی قلب» باز میشود و شیطان فرصت مییابد با وسوسههایش وارد شود. از آن به بعد، انسان آرامآرام از منبع نور دور میشود و قلبش آلوده و تاریک میگردد؛ تا جایی که مثل زبالهای آلوده و بیجان، دور انداخته میشود. این همان چیزی است که بزرگان دین از آن به «خذلان قلبی» تعبیر کردهاند.
قرآن کریم پرده را کنار زده و میفرماید:
«إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ» (مائده: ۹۱)
یعنی: شیطان میخواهد میان شما دشمنی و کینه بیندازد و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد؛ آیا باز هم دست برنمیدارید؟
این همان هشدار الهی است: دشمنی شیطان پایان ندارد.
او هرگز خسته نمیشود، هرگز دلسرد نمیشود، هر روز و هر لحظه در کمین دل ماست.
امام صادق علیهالسلام هم این سنت الهی را چنین توضیح میدهند:
«ما بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا وَ فِي وَقْتِهِ شَيْطَانَانِ يُؤْذِيَانِهِ وَ يَفْتِنَانِهِ وَ يُضِلَّانِ النَّاسَ بَعْدَهُ…»
خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، جز اینکه در زمان او دو شیطان بودند: یکی در عالم انس به صورت رهبر باطل (شیاطین انس) و دیگری در عالم غیب به صورت وسوسه و القائات (شیاطین جن). وظیفۀ آنها این بود که پیامبر را بیازمایند، به زحمت اندازند، و پس از او مردم را گمراه کنند.
یعنی سنت خدا این است که در برابر هر نور، سایهای از ظلمت برپا شود؛ تا حقیقتجوی راستین از مدعی دروغین جدا گردد. این همان «شیاطین الانس و الجن» است که قرآن در سورۀ انعام (آیه ۱۱۲) یاد کرده:
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً…»
اکنون روشن است که شیطان فقط یک موجود بیرونی نیست؛
او هم در صورت انسانی ظهور میکند: به شکل لیدرهای سوء، مدعیان باطل و کسانی که مردم را از راه حق بازمیدارند.
و هم در باطن انسان وسوسه میکند: همان شیاطین جن و تکلمات درونی که در دل زمزمه میکنند و راه حقیقت را میبندند.
شیطان میخواهد دل ما را از نور جدا کند، حسد و خشم را شعلهور سازد، ما را سرگرم لهو و لعب کند، تا آرامآرام قلبمان را فاسد سازد. وقتی قلب از صاحب نورانیاش جدا شد، دیگر همان «قلبِ دورانداختنی» است؛ قلبی که بهجای بهشت، در زبالهدان تاریکی و آتش جهنم مأوا میگیرد.
✨ برادر و خواهر مؤمنم!
دشمن تو، دشمنی است که هیچگاه از اغواگری خسته نمیشود.
هر بار که دلت به تمنای باطل مشغول شود، هر بار که حسد بر تو غلبه کند یا خشم کور بر جانت چنگ بیندازد، همانجاست که شیطان کمربند ایمنی قلبت را باز میکند.
اگر به ذکر و نماز و پیوند با اهل نور چنگ نزنی، در دام او خواهی افتاد.
بیاییم هوشیار باشیم؛
حسادت و غضب را در دل خود جا ندهیم؛
به وسوسههای شیاطین انس و جن گوش ندهیم؛
و همیشه دست دل خود را در دست «صاحب نور» نگه داریم.
#دلنوشته
دشمنی که هرگز خسته نمیشود!
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ»
فرشتۀ مهربانم…
گاهی خسته میشوم،
خسته از این دشمنی، که دشمنیاش هیچوقت تمام نمیشود.
هر بار خیال میکنم آرام شده، دوباره از جایی سر برمیآورد،
گاهی درون قلبم، با یک وسوسۀ پنهان…
گاهی هم در بیرون، در قامت آدمهایی که لبخند میزنند، اما در دلشان کینۀ من را میکارند.
شنیدهام که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود:
«الشَّيْطَانُ هُوَ الْبَعِيدُ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ، الرَّجِيمُ الْمَرْجُومُ بِاللَّعْنِ، الْمَطْرُودُ مِنْ بِقَاعِ الْخَيْرِ.»
یعنی او از هر خیر رانده شده، از هر جایگاه نور بیرون انداخته شده،
اما باز آرام نمیگیرد… هنوز اطراف قلبها پرسه میزند.
و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هشدار دادند:
«الْحَسَدُ شَيْطَانٌ وَ الْغَضَبُ شَيْطَانٌ.»
آری… هر وقت حسد در دل من جوانه میزند، هر وقت خشمم شعله میگیرد،
انگار شیطان در جانم نفس میکشد.
من میترسم…
میترسم روزی بیاید که این کمربندِ ایمنی دل، از دست تو جدا شود،
و من در بازی تمنّاها و حسادتها غرق شوم.
میترسم قلبم آلوده شود، مثل زبالهای عفونی، بیجان و بیارزش.
میترسم روزی برسد که از «بقاع خیر» بیرونم کنند،
و من بمانم با دلی تاریک، در زبالهدان خذلان.
فرشتۀ مهربانم،
میدانم دشمن ما خواب ندارد،
همیشه وسوسه میکند، همیشه دوبههمزنی میکند، همیشه وعدههای پوچ میدهد.
او نمیخواهد لحظهای دل من به نور تو آرام بگیرد.
او میخواهد از یاد خدا و از نماز جدا شوم،
تا در جهنمی بیراهِ فرار، تنها بسوزم.
پس تو مرا بیدار نگه دار…
نگذار دست دلم از دست تو جدا شود.
نگذار حسد و خشم مرا از راه مؤمنین جدا کند.
نگذار این دشمنِ سرسخت، من را از نور حقیقتت دور کند.
ای فرشتۀ مهربان،
پناه من باش!
که این دشمن، هرگز خسته نمیشود…