Debunker!
«عبء» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عَبَأْتُ الطِّيبَ: عَمِلتُهُ و هيَّأْتُهُ»
نورِ دستروکن! «Debunker»
«Debunker: one who reveals the truth»
«one who exposes falseness and inaccuracy»
+ «حسود، مُشتش باز میشه!»
اهل نور، دست اهل حسد را رو میکنند!
اهل حسد هم دست اهل نور را رو میکنند!
«هذان خصمان اختصموا فی ربّهم»: + «خصم»
وقتی که مُشت اهل نور و اهل حسادت باز میشه،
اونجا معلوم میشه، کی مشتش پوچه و کی گُل (نور) توی مشتشه!
«عَبَأْتُ الطِّيبَ: عَمِلتُهُ و هيَّأْتُهُ»
شاید ساختن عطر خوب کار سخت و سنگینیه، لذا سازندۀ عطر وقتی فرمول خوبی برای یک عطر بدست میاره و اونو میسازه، میگه «عَبَأْتُ الطِّيبَ: عَمِلتُهُ و هيَّأْتُهُ» منظورش اینه عطر خوبی ساختم و آماده کردم و بعمل آوردم و تعبیه کردم، اما این کار راحت نبود، خیلی زحمت کشیدم.
مفهوم کنایه از سختی کارشه!
«يُعَبِّيهِمْ لِلْحَرْبِ»: یعنی فرمانده، سربازان را آماده جنگ میکرد! که کار سختیه!
«التَّعْبِئَة»: در فارسی خیلی واژه «تعبیه» کاربرد داره! چون تعبیه کردن هر چیز مستلزم زحمته و کار رو سخت تر میکنه به این آماده کردنِ توام با سختیِ بیشتر، عرب میگه تعبیة!
«ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّی»:
اصلا برای خدا کار سختی نیست که …
اینکه مخاطبین از خدای مهربان درخواست میکنن که اگه نوری سر راهشون قرار بگیره، دست از تمنا برمیدارن و رو به نورشون میکنن، این ادّعا باعث میشه «لو لا دعائکم»، خدا هم برای ماموریت کربلا، عدهای رو انتخاب نموده و برگزیند!
اهل حسادت ادعای «دُعاؤُكُمْ» دوستی آل محمد ع، به دروغ نمودند «فَقَدْ كَذَّبْتُمْ».
اما برای برملا شدن این ادعای ظاهری و دروغشان، نیاز به ایجاد شرایطی است که صاحبان نور، دست دروغگویان اهل شک و حسود کوفه را رو نمایند، کوفیانی که آن همه ادعا میکردند و می گفتند: حسین جان بیا کوفه! لذا داستان تکراری کربلا رقم میخورد.
داستان تکرای، اینه که اهل حسادت از فرصت آشنایی با صاحبان نور، اکثرا سوء استفاده میکنند!
ماموریت صاحبان نور اینه که یک بار به اهل حسادت فرصت بداء داده بشه، شاید دست از تمنا بردارند و رو به نورشون، آغاز حیات نمایند، اما آمار مایوس کننده است و اکثرا اشتباه عالم ذر خود را تکرار نموده و در امتحان کربلای خود، حسین ع را فدای تمناهای خود میکنند!
كما يقال ما عبأت بفلان أي ما كان له عندي وزن و لا قدر
و أصل العبء في اللغة الثقل
و قيل أصله من تهيئة الشيء يقال عبئت الطيب أعبؤ عبا إذا هيأته
و عبأت الجيش بالتشديد و التخفيف إذا هيأته
و ما أعبؤ به أي لا أهيئ به أمرا.
«قُلْ» يا محمد «ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي»
أي ما يصنع بكم ربي
و قيل ما يبالي بكم ربي
و ما لا يعبأ به فوجوده و عدمه سواء
اینجا روی سخن با اهل حسادت کوفه است:
ای حسود!
بود و نبودت برای خدا چه فرقی میکنه؟! اصلا مهم نیست!
ای پیام رسان! به اهل حسادت بگو: پیش خودتون چی فکر میکنین؟!
اصلا بود و نبود شما برای خدا چه اهمیتی داره؟!
اگه حادثه رو اثر عیب خودت ندونی،
اگه تقدیراتتو باور نداشته باشی،
این خودت هستی که ضرر میکنی،
هیچ نفع و ضرری از عملکرد تو در قبال آیات، عاید خدا نمیشه!
حکمت خدا اینجوری اقتضاء میکنه که برای عدهای، صاحب نوری قرار بده «لقط – یلتقطه بعض السیّاره»، تا اونا را با عهد فراموش شدۀ عالم ذر خودشون آشنا کنه و به یادشون بیاره که به خدا چی قول دادن، خدا این دعوت رو، چه بخوای چه نخوای، برات انجام میده! چون شما زبانا مدعی حب آل محمد ع شدین «لَوْ لا دُعاؤُكُمْ»، لذا یکی رو مامور میکنه که وظیفهتونو بهتون گوشزد کنه!
حالا تو هر گلی بزنی به سر خودت میزنی، فرقی به حال عالم بالا نمیکنه!
یک وقت پیش خودت فکر نکنی که چه شخصیتی هستی که جزء «مدعوین» قرار گرفتی، این لطف و عنایت از بالاست که مشمول حالت ما شده، وگرنه ما با این اوضاع خرابمون، مستحق این محبت که با صاحبان نور آشنا بشیم، نبودیم!
کی دعوت کرده؟
کیا دعوت شدن؟
به چی دعوت شدن؟
خدای مهربان، ماهای ناقابل رو، قابل دونسته و آدم فرض کرده و به این سفره پر نعمت نور ولایت، دعوت کرده! نکنه حماقت کنیم و دعوتشو رد کنیم یا نمک بخوریم و نمکدون بشکنیم! این رسم جوانمردی نیست که مادر لقمه محبت در دهان کودک گذارد و کودک دستش را گاز بگیرد یا غذا را تف کند و بیرون بریزد و استفاده نکند!
ماجرای دعوت ما چیه؟! جریان از چه قراره؟!
[دعا = رابطه با نور ولایت]
+ «دعوت – دعا»
خدا چجوری رابطهشو با ما حفظ میکنه و قطع نمیکنه؟
نور ولایت محمد و آل محمد ع، همان رابطه و پیوند ما با خداست!
خدای مهربان، این مخلوق نورانی را برای ارتباط قلبی ما با خودش، برگزیده است!
صاحبان نور، علوم خود را از آل محمد ع اخذ مینمایند و ما از این چشمه زلال نورانی علوم آنها مینوشیم، ان شاء الله تعالی!
پس ما دعوتشدگان به میهمانی و ضیافت علمی آل محمد ع هستیم.
میزبان: آل محمد ع!
میهمان: ما!
ای میهمان، مواظب باش بیادبی نکنی و نسبت به میزبان، ادای احترام نمایی!
«قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ»
انگاری خدای مهربان، از روی لطف و کرمش، دلش خواسته دست ما رو بگیره، حالا اگه ما حماقت کنیم و دستمونو توی دست صاحبان نورش نذاریم یا رهایش کنیم، این ما هستیم که ضرر میکنیم، و فرقی به حال عالم بالا نداره!
خُب حالا که فهمیدیم بغیر حساب مشمول لطف و عنایت خدای مهربان شدهایم، و به هر دلیلی نامعلوم، توفیق فهم علوم آل محمد ع نصیبمان شده،
پس مکر نکنیم و تا فرصت داریم، به این فرایند اصلاح و تربیت قلب حسودکان تن داده و خودمان را از چاه حسادت نفس، نجات بدهیم، ان شاء الله تعالی!
«لَوْ لا دُعاؤُكُمْ» أي لو لا دعاؤه إياكم إلى الدين و الإسلام عن ابن عباس
فيكون المصدر مضافا إلى المفعول
و المعنى قل للمشركين ما يفعل بكم ربي أي أي نفع له فيكم و أي ضرر يعود إليه من عدمكم و أي قدر لكم عند الله حتى يدعوكم إلى الإيمان لكن الواجب في الحكمة دعاؤكم إلى الدين و إرسال الرسول و قد فعل.
و قيل معناه لو لا عبادتكم له و إيمانكم به و توحيدكم إياه.
فيكون الدعاء بمعنى العبادة و في هذا دلالة على أن من لا يعبد الله و لا يطيعه فلا وزن له عند الله
و قيل معناه ما يعبأ بعذابكم ربي لو لا دعاء بعضكم بعضا إلى الشرك و الشر
و دليله ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ الآية
و قيل معناه لو لا دعاؤكم له إذا مسكم ضر أو أصابكم سوء رغبة له و خضوعا له
و روى العياشي بإسناده عن يزيد بن معاوية العجلي قال
قلت لأبي جعفر (ع) كثرة القراءة أفضل أم كثرة الدعاء أفضل؟
قال كثرة الدعاء أفضل و قرأ هذه الآية
قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ:
بگو: اگر بخاطر دعوت شما به اسلام نبود، خداوند توجهى و عنايتى به شما نداشت.
بديهى است كه چيزى كه مورد توجه و عنايت نباشد، وجود و عدمش يكسان است.
مقصود اين است كه به مشركين گفته شود كه نيكى و بدى ايشان سود و زيانى براى خداوند ندارد تا خدا بخاطر سود و زيان خود ايشان را دعوت بدين كند.
بلكه اين مقتضاى حكمت است كه خداوند بندگان خود را بوسيله پيامبران دعوت به دين كند.
ممكن است منظور اين باشد كه اگر دعا و عبادت شما نبود، خداوند به شما عنايت و توجهى نداشت. يعنى كسى كه عبادت نكند، پيش خدا قدر و منزلتى ندارد.
يزيد بن معاويه عجلى از امام باقر (ع) مىپرسد:
قرائت افضل است يا دعاى بسيار؟
مىفرمايد: دعاى بسيار بهتر است و همين آيه را مىخواند.
ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ!
[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۷۱ الى ۷۷]
وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً (۷۱)
و هر كس توبه كند و كار شايسته انجام دهد، در حقيقت به سوى خدا بازمىگردد.
وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً (۷۲)
و كسانىاند كه گواهى دروغ نمىدهند؛ و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مىگذرند.
وَ الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً (۷۳)
و كسانىاند كه چون به آيات پروردگارشان تذكر داده شوند، كر و كور روى آن نمىافتند.
وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً (۷۴)
و كسانىاند كه مىگويند: «پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايه روشنىِ چشمان [ما] باشد، و ما را پيشواى پرهيزگاران گردان.»
أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً (۷۵)
اينانند كه به [پاس] آنكه صبر كردند، غرفه[هاى بهشت را] پاداش خواهند يافت و در آنجا با سلام و درود مواجه خواهند شد.
خالِدِينَ فِيها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (۷۶)
در آنجا، جاودانه خواهند ماند. چه خوش قرارگاه و مقامى!
قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ
فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً (۷۷)
بگو: «اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمىكند.
در حقيقت شما به تكذيب پرداختهايد و به زودى [عذاب بر شما] لازم خواهد شد.»
ما یَعْبَؤُا – مَا یَفْعَلُ
«عَبَأْتُ الطِّيبَ: عَمِلتُهُ و هيَّأْتُهُ»
امام باقر علیه السلام:
فِی قَوْلِه
قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ
یَقُولُ
مَا یَفْعَلُ رَبِّی بِکُمْ
پروردگار من با شما چه کار کند؟!
فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً.
کسی که پشت به نورش میکنه «فَقَدْ كَذَّبْتُمْ»، با آتش بازی میکنه
و عواقب سوء این کارش، دامنشو میگیره «فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً»!
خدا با این حسود چکار کنه؟
غیر از اینه که دستشو رو میکنه و البته این کار برای خدای حکیم کار سختی نیست!
خدای حکیم برای روکردن دست اهل حسادت (اهل کوفه)، خون خودش را میریزد!
و این یعنی تکرار داستان کربلا! یعنی معنای اسم زیبای «یا ثار الله»!
حسین علیه السلام، خون خداست! ثار الله است!
خون بهای این خون به ناحق ریخته شده را، خدا از اهل حسادت میگیره!
دیه این خون خیلی سنگینه!
دیه این تهمت خیلی سنگینه!
«الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل»
دیه این خون و این تهمت، خلود اهل حسادت در آتش جهنم است!
زمانی خون خدا از جوشش میافتد که همۀ قاتلین حسین ع در آتش جهنم مخلد گردند!
پس خدای حکیم، جهنم رو برای انتقام از قاتلین حسین ع خلق کرده!
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْس»
آمار اهل آتش بسیار زیاد است!
الْإِیمَانُ وَ الشُّکْرُ وَ الِاسْتِغْفَارُ وَ الدُّعَاءُ؛ النّور الولایة!
در واقع فقط یک چیزه که به نفع انسان است، اونم نور ولایته!
حالا این فرایند نور الولایة رو هزار واژه میخوان به ما یاد بدهند که این نعمت غیر قابل وصف خدای مهربان برای هدایت و دستگیری از ما بندگان، چجوریه!
این حدیث زیبا، چهار واژه از هزار واژه رو به ما متذکر میشه!
امام علی علیه السلام:
أَرْبَعٌ لِلْمَرْءِ لَا عَلَیْهِ
الْإِیمَانُ وَ الشُّکْرُ
فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ
ما یَفْعَلُ اللهَ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ
وَ الِاسْتِغْفَارُ
فَإِنَّهُ قَالَ
وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ
وَ الدُّعَاءُ
فَإِنَّهُ قَالَ تَعَالَی
قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ.
چهار چیز است که به نفع انسان میباشند نه به ضرر او:
ایمان و شکرگزاری
چراکه خداوند تبارکوتعالی میفرماید:
خدا چه نیازی به مجازات شما دارد، اگر شکرگزاری کنید و ایمان آورید؟
استغفار،
چراکه خداوند متعال میفرماید:
ولی [ای پیامبر] تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد و [نیز] تا استغفار میکنند، خدا عذابشان نمیکند.
و دیگری دعا،
زیرا خداوند متعال فرموده است:
قُلْ مَا یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا.