slow and steady win the race!
Sustained Drug Release!
Controlled Drug Delivery System!
«نطف» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«نَطَفَ الماء: سال قليلا قليلا: آب را چکّهچکّه و قطرهقطره ريخت!»
+ «وجد»
+ «اکل دائم»
مثال آبیاری قطرهای پای درختان میوه
+ «داستان تکراری قلمههای گل»
+ «جری»
+ «حکم»: مفهوم «کنترل»:
تقدیرات خدای مهربان حکیمانه است! کنترل شده است! خدا میدونه داره چکار میکنه!
اهل نور در همین دنیا از میوههای بهشتی ارتزاق مینمایند!
[سورة البقرة (۲): آية ۲۵]
وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ
كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا
هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً
وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِيها خالِدُونَ (۲۵)
و كسانى را كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته انجام دادهاند، مژده ده كه ايشان را باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان] آنها جويها روان است.
هر گاه ميوهاى از آن روزىِ ايشان شود، مىگويند:
«اين همان است كه پيش از اين [نيز] روزىِ ما بوده.»
و مانند آن [نعمتها] براى آنها آورده شود؛
و در آنجا همسرانى پاكيزه خواهند داشت؛ و در آنجا جاودانه بمانند.
drip irrigation
«نَطَفَ الماء: سال قليلا قليلا، چکّه! قطره!»
+ «میکرودراپ»
+ «وجد»: نشت علمی!
+ «موه»
+ «مهو»
جریان خلقت نور، در ملکوت قلب، آهسته و پیوسته! خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ!
+ «قلب، مهد آفرینش نور!»
سيلان ضعيف من شيء مادّىّ محسوسا أو غير محسوس
مفهوم چكيدن توأم با صاف شدن و كم كم بودن!
«النُّطْفَةُ: الماءُ الصافي، و يُعَبَّرُ بها عن ماء الرَّجُل.»
«ليلة نطوف: مطرت حتّى الصباح»
«نَطَفَت آذان الماشية: ابتلَّت بالماء فقطَرت»:
شنیدی میگن: آب رفته تو گوشم، چکار کنم!
این آب رفتن داخل گوش، باعث اذیت و ناراحتی میشه!
انگاری مفهوم مذموم از واژۀ نطف، اینجا استنباط میشه!
انگاری بگیم یک ایده و اندیشۀ حسدآلود توی قلبم فعال شده و شیطان هم داره وسوسهام میکنه!
این میشه معنای مذمومی که از واژۀ نطف استنباط میشه!
اما معنای ممدوحش میشه، نطفههای علمی نورانی صاحبان نور در ملکوت قلبم، داره بهم اشاره میکنه که راه آفرینش نور زیبای مهربانی و مسیر بهشت در این لحظه از تقدیری که پیش اومده و ظاهرا نار هم هست، چیه و من چکار باید بکنم تا در این دوراهیِ تصمیمگیریِ حساس و مهم، سر از جهنم در نیارم، بلکه بهشت رو از همین الآن ببینم و به سمتش حرکت کنم.
«نطف، أصله من نَطَفَ البعيرُ إذا أصابته غُدّة في بطنه تنطِفُ»
+ «عیب یابی»:
استنباط مفهوم «عیب» و «معیوب شدن» در معنای مذموم واژه «نطف» بسیار مهم است:
«النَّطَفُ: التَّلَطُّخُ بالْعَيْبِ»
انگاری غده چرکی حسد، توی قلب، مدام دستهگل آب میده!
اینو واژه نطف به ما یاد میده.
اینکه مدام تمناها، وادارت میکنن که عیب حسدتو استعمال کنی:
«أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى»
این آیه در معنای مذمومش برای اهل حسد میشه شرایطی که حسود چشم از تمناهاش برنمیداره و لذا این تمایل به دلخواهها، شخص رو به سمت نار و شیطان و لیدر سوء سوق میده تا این شرایط رو براش تایید کنه و لذا قلب حسود از نطفههای علوم متشابه، باردار میشه و اینجاست که گول شیطان رو میخوره و همگام با دانهدرشتهای قبیلۀ شیطان، راهی آتش جهنم میشه!
در واژه «نطف» برای فهم دقیق معانی آیات قرآن،
باید ممدوح بودن یا مذموم بودن این واژه را در نظر بگیریم.
در معنای مذمومش، باید بدنبال مفهوم «عیب» باشیم و این عیب، حسد است.
لذا هر جا واژهای مترادف حسد مییابیم، باید معنای حسادت را در آن واژه در نظر بگیریم و با توجه به معنای حسادت، آن واژه را معنا کنیم، مثلا نطف در معنای مذموم در آیۀ «أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى» باید بصورت نطفههای علمی متشابه حسدآلود لیدرهای سوء که من دون الله هستند و در مقابل الله، قد علم میکنند، در نظر گرفته شود تا بخوبی بفهمیم که خدای مهربان از نزول این آیۀ شریفه، چی میخواد به ما بگه و به ما بفهمونه!
این حسد ویژگی خاصی دارد: هر چی ببینه میخواد و تمنا میکند «نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى».
«خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ»
انگاری برای حسود، شرایط آشنایی و شنیدن علوم نورانی فراهم میشه «سمعنا»، یعنی برای اهل حسادت، نطفههای نورانی خلق میشه، اما وقتی موقع امتحان کربلای اونها فرا میرسه، خصومت قلبی و پنهان خودشونو نسبت به حسین ع آشکار میکنن و خصیم مبین رو معنا میکنن و اسم خودشونو بعنوان قاتلین آل محمد ع در کربلا، ذیل این آیه، به ثبت میرسونن، و بدا به حالشون!
به اهل حسادت در مهلت دنیا، فرصت آشنایی مجدد با نور ولایت داده میشه، تا شاید مشمول بداء شوند و اینجوری مشمول رحمت الهی گردند.
«ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا»
در واقع اینجوری با اهل حسادت اتمام حجت میشه!
اتمام حجت میشه تا با نور ولایت، حسادتشون رو درمان کنند، تا مجوز خلود در بهشت را بدست آورند.
لذا از واژه نطف در این آیات قرآن اینو استنباط میکنیم که اول معیوب و آلوده به حسد به دنیا می آییم، اما با کمک نور ولایت باید اصلاح بشیم، ان شاء الله تعالی.
کتاب مفردات:
«فلانٌ مَنْطِفُ المعروف، و فلان يَنْطِفُ بسُوء كذلك كقولك: يُنَدِّي به،
يعنى او كار نيكى را فاسد و پليد و آلوده ميكند.»
«أَنْطَفَهُ: او را به زشتى نسبت داد يا به عيب او را آلوده كرد و تهمت زد.»
«تَنَطَّفَ الرجُلُ: آن مرد آلوده شد.»
«نَطَفَهُ: بر او پيرايه بست يا او را به عيب متهم كرد.»
«نَطِفَ: به عيب آلوده شد، به كار زشت يا منافى عفت متهم شد.»
«نَطِفَ الشّيءُ: آن چيز فاسد شد.»
«نَطِفَ الرَّجُلُ: آن مرد از پر خورى و مانند آن گرفتار نفخ و ناراحتى شكم شد.»
«نُطِفَ: به عيب آلوده شد، مورد اتهام كارى زشت و ناپسنديده قرار گرفت.»
«نَطَّفَهُ: بر او پيرايه بست و يا او را به عيبى متهم كرد.»
«النَّطَف: عيب، آشوب و فساد.»
«النَّطِف: نجس، پليد، مردى كه مورد شك و شبهه باشد.»
اگه خوب واژه نطف رو در کتب لغت بررسی کنیم میبینم که اشاره به فرایندی داره که یه چیزی تحت تاثیر یه چیز دیگه قرار میگیره و دچار تغییر میشه و حالا این تغییر، در شرایط مذموم، میشه قلب تحت تاثیر حسد، فاسد میشه و در شرایط ممدوح، برای قلب تحت تاثیر نور، اصلاح عیب و فساد صورت میگیرد و این همان فرایند نور الولایة الله است در آیة الکرسی که: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» و در معنای متضاد برای اهل کفر و حسد میشه: «و الذین کفروا اولیائهم الطاعوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون».
+ «وجد»: نشت علم!
[نطفه ممدوح]:
«نطفة» در معنای ممدوح، نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین در دل شرایط تقدیراتشان، با پذیرا شدن این نطفههای علوم نورانی، در رحم اعتقادی قلب خود، مقدمات تولید عمل صالح نورانی را فراهم مینمایند، ان شاء الله تعالی.
+ «منی»
از این واژه مفهوم «روان» نیز استنباط میشود:
«نَطَفَ الماءُ: آب اندك اندك روان شد.»
+ «روان»
در کتاب التحقیق این مفهوم استنباط شده است:
«سيلان ضعيف من شيء مادّىّ محسوسا أو غير محسوس»
إِنَّ الْمَخْلُوقَ لَا يَمُوتُ حَتَّى تَخْرُجَ مِنْهُ النُّطْفَةُ الَّتِي خَلَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهَا مِنْ فِيهِ أَوْ مِنْ غَيْرِهِ.
[ ذبح بقر + «نطفهها»]:
مثال زیبای جناب موسی ع در قصه گاو بنی اسرائیل وقتی گفتند آیا ما را مسخره کردهای ای موسی ع! مگه میشه دُمِ گاوِ مرده را به آدمِ مرده زد و نتیجه، زندهشدن مردهای باشد؟!
مگه میشه: (مرده + مرده = زنده !!!)
برای تفهیم این مطلب چه مثال زیبایی زدهاند:
(1): «مَاءُ الرَّجُلِ (نُطْفَةَ مَيِّتٍ) + مَاءُ الْمَرْأَةِ (مَيِّتٌ) = بَشَراً حَيّاً سَوِيّاً»
(2): «بذر مرده + زمین مرده = درختان زیبا و زنده !!!»
«ثُمَّ قَالَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ:
أَ وَ لَيْسَ مَاءُ الرَّجُلِ نُطْفَةَ مَيِّتٍ وَ مَاءُ الْمَرْأَةِ مَيِّتٌ يَلْتَقِيَانِ فَيُحْدِثُ اللَّهُ مِنِ الْتِقَاءِ الْمَيِّتَيْنِ بَشَراً حَيّاً سَوِيّاً
أَ وَ لَيْسَ بُذُورُكُمُ الَّتِي تَزْرَعُونَهَا فِي أَرْضِكُمْ تَتَفَسَّخُ فِي أَرَضِيكُمْ وَ تَعَفَّنُ وَ هِيَ مَيْتَةٌ
ثُمَّ يُخْرِجُ اللَّهُ مِنْهَا هَذِهِ السَّنَابِلَ الْحَسَنَةَ الْبَهِجَةَ وَ هَذِهِ الْأَشْجَارَ الْبَاسِقَةَ الْمُؤْنِقَةَ»
«مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى»:
+ «نطفههای علمی صاحبان نور و قلوب سلیم و پذیرای اهل یقین»:
[سورة آلعمران (3): آية 195]
فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ
فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ (195)
پس، پروردگارشان دعاى آنان را اجابت كرد [و فرمود كه:]
من عملِ هيچ صاحب عملى از شما را، از مرد يا زن، كه همه از يكديگريد، تباه نمىكنم؛
پس، كسانى كه هجرت كرده و از خانههاى خود رانده شده و در راه من آزار ديده و جنگيده و كشته شدهاند، بديهايشان را از آنان مىزدايم، و آنان را در باغهايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است درمىآورم؛ [اين] پاداشى است از جانب خدا و پاداش نيكو نزد خداست.
… قَالَ فَمَا الْحَفِيظَةُ وَ الْكَرَمُ
قَالَ
مَشَى عَلَى رِجْلَيْهِ وَ حَمَلَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى الظَّهْرِ + «کفیلة»
وَ كَمَنَ النَّهَارَ وَ سَارَ بِهِنَّ اللَّيْلَ مَاشِياً عَلَى رِجْلَيْهِ
فَقَدِمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ تَفَلَّقَتْ قَدَمَاهُ دَماً وَ مِدَّةً
فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص
هَلْ تَدْرِي مَا نَزَلَ فِيكَ فَأَعْلَمَهُ بِمَا لَا عِوَضَ لَهُ لَوْ بَقِيَ فِي الدُّنْيَا مَا كَانَتِ الدُّنْيَا بَاقِيَةً
قَالَ يَا عَلِيُّ نَزَلَ فِيكَ
فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى
فَالذَّكَرُ أَنْتَ وَ الْإِنَاثُ بَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ ص
يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
فَالَّذِينَ هاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ.
مشتقات ریشۀ «نطف» در آیات قرآن:
خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبينٌ (4)
قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً (37)
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ (5)
ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً في قَرارٍ مَكينٍ (13)
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ (14)
وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ في كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ (11)
أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبينٌ (77)
هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (67)
مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى (46)
أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى (37)
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً (2)
مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ (19)