One who knows the luminous language of his guardian angel, that is, understands the emotional language of his heart and learns the way to cleanse his dark and dirty heart.
outer world examples – inner world feeling
and verses from the Holy Quran
#emotional_language #jealousy #dynamic_heart #innovation #creativity #cleaning
«حور» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«حوّرت الثياب»
«حارَ الثَّوْبَ و حَوَّر الثَّوْبَ: جامه را شست و سفيد كرد.»
نور ولایت فرایند شستشوی قلبهاست!
«لاواژ قلب»
«حوّرت الثياب: بيّضتها»
«الحواريّون: يحوّرون الثياب أي يبيّضونها»
+ «مسح نورانی قلب، تاریکی حسادت رو پاک میکنه! فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْديكُمْ مِنْهُ … اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ!»
«اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ»
+ «اسمه یحیی»
+ «اسمه احمد»
+ «اسمه … رجال»
+ «نامگذاری! اسم نورانی! اِسْمُ اللَّهِ! بِسْمِ اللَّهِ النُّور! وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها!»
کسی که زبان نور فرشته نگهبان خودشو میدونه، نگران کثیف شدن لباسهای خودش نیست!
در واقع نگران اشتباهاتش نیست! چون راهی برای تمیز کردن لباسهای کثیفش داره!
یعنی هر چند تلاش میکنه اشتباه نکنه، اما اشتباه کردن، دیفالت مد بشر است چون عیب حسادت اینجوریه، اما قلبی که وصل به نور فرشته نگهبان است، نگران نیست، چون فرشته نگهبان اونو متوجه اشتباهاتش میکنه و راه جبران این اشتباهاتشو بهش یاد میده.
این مفهوم از واژه زیبای «حور» استنباط می شود که یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
«حوّرت الثياب: بيّضتها، یعنی جامه را شستم و سفيد كردم.»
+ مقاله «نسک – روزبهروز نورانیتر شو!»
+ «وری – درناژ دائمی حسادت!»
+ «قدس»
چقدر این تیزر تبلیغاتی برای درک معنای واژه «حور» زیباست!
هزار بار هم که ببینی، سیر نمیشی!
«ماشین لباسشویی» نام و مثالی زیبا برای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که مدام لباس چرکی اهل یقین را مثل روز اول، نو و خوشبو میکند.
«إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»
ماشین لباسشویی به عربی: «غسالة»
+ «غسل»: «هذا مُغْتَسَلٌ»
در این فیلم زیبا مفهوم تردد رو بخوبی میشه فهمید:
«الْحَوْرُ: التّردّد إمّا بالذّات، و إمّا بالفكر،
الحَوْر يعنى تردد يا از نظر فكر و انديشه و يا با لذّات»
چندین بار این لباس کثیف میره توی ماشین لباسشویی و تمیز میشه برمیگرده سرجاش مثل روز اول!
همین کار و همین پروسه و عملیات و فرایند، بر سرِ قلب ما به سبب قرین شدن با نور ولایت صورت میگیره و ما باید بدانیم و باور کنیم که تا وقتیکه در برابر آیت و یتیم بداخلاق، عامل به نور ولایت نباشیم، این نور آرامش به قلب ما بر نمیگردد.
+ «رفق» و «رحض»: «المرفق المرحاض»
+ « نور ولایت فرایند عیبیابی، عیبنمایی و عیبزدایی است.»
مفهوم «الخروج عن الجريان الخارجيّ و الرجوع عن حالة إلى غيرها، صلاحا أو فسادا، في أمر مادّيّ ظاهريّ أو معنويّ باطنيّ»
این مفهوم کلی که در کتاب لغت التحقیق برای واژه «حور» آورده شده، برای ما میشه: همون مفهوم تغییر و دگرگونی بزرگ «حول» در قلب اهل یقین که با یاد معالم ربانی از تاریکی به نور میرسند و این همان معرفة الامام بالنورانیة است.
همان فرایند نور ولایت است.
برای همینه که شیعیان میشن همون حواریون: «وَ إِنَّ شِيعَتَنَا حَوَارِيُّونَا»
و «حوّرت الثياب» یعنی سفید شدن قلب اونها با نور یاد معالم ربانی.
این همان تردد قلبی اهل یقین است «الْحَوْرُ: التّردّد إمّا بالذّات، و إمّا بالفكر»، در سرزمین کلام مربی خود یعنی تکلم به زبان اهل بهشت یعنی فهم نور و ظلمت با قلب سلیم.
مکالمه ای با ویژگی ممتاز آنلاین و دائمی و قطع نشدنی «المستحيْر: الدائم الذي لا ينقطع»
شنیدی میگن: «کور چی میخواد؟ دو چشم بینا!»
اگه قلبی داشته باشی درون خودت که مدام داره با مربی خودش گفتگو میکنه «محاوره»، آیا چیز دیگری هم از خدا میخوای؟! قلبی که مدام حول این «محور» طواف میکند و عکوف بر این رزق علمی بیپایان دارد!
وقتی نور ولایت رو درون قلبت داری، دیگه هیچ چیز با ارزشی نیست که نداشته باشی! دیگه هیچی کم نداری! دیگه ناقص نیستی! هر بار لباس قلبت با استعمال حسد کثیف و تاریک بشه، فورا نور اکتیو مایع لباسشویی ولایت، این لباس رو دوباره برای تو مثل روز اول تمیز و خوشبو میکنه، ان شاء الله تعالی و چقدر این تیزر تبلیغاتی بجای اینکه تبلیغی برای مایع لباسشویی اکتیو باشه، تبلیغی برای رساندن مفهوم فرایند نور ولایت با واژه زیبای «حور» با عبارت «حوّرت الثیاب» میباشد و لذا دیدن این تبلیغ بارها و بارها باعث میشه قلبت نرم بشه و اشک توی چشات جمع بشه که چقدر ما مثل این دختر بچه، تلاش میکنیم لباس قلبمونو که ازش خوشمون نمیاد [آیاتی و رسلی] رو کثیف کنیم و مادر مهربان و دلسوز (نور الولایة) دوباره فرصت جدیدی به ما میده و این لباس رو مثل روز اول نو و تازه و قلبا جدیدا و خلقا جدیدا میکنه و لذا گفتیم، قلب یکبار مصرف نیست، بلکه شرایط استعمال نور ولایت [آیاتی و رسلی]، بارها و بارها برای این قلب فراهم میشه و ما باید بهش عمل کنیم، ان شاء الله تعالی.
« من النقص ان تکون شفیعک کان شیئا خارجا عن ذاتک و صفاتک »
نور که اومد توی قلبت، اینجا دیگه کاملی!
و این کمال، حاصل مزدوج شدن قلب سلیم اهل یقین با نور ولایت علمی صاحبان نور است و این همان مفهوم واژه زیبای «ولی» به معنای نزدیک و هزار واژه دیگری که همه در این مفهوم کلی مشترک هستند و همه خبر از حالت قلبی اهل یقین و اهل ایمانی می دهند که به حالت رضا رسیده است یعنی چون پسند عالم بالا را با قبض و بسط قلبی خود می فهمد لذا دانسته ، همان را می پسندد که مربی او می پسندد ، لذا با چشم باز، آیات را در آغوش گرفته و با معانقه با آیات، به اوج لذت دانایی میرسد و تحمل آیات برای این اهل رضا، شیرین تر از عسل است. اللهم ارزقنا، حالات قلبی اهل یقین و رضا را!
الْحَوْرُ : التّردّد إمّا بالذّات، و إمّا بالفكر.
المستحيْر : الدائم الذي لا ينقطع.
محور – محاوره – حارّه
[حور]:
حور نام زیبای معالم ربانی است که مصاحبت (محاوره) با این نور مدام قلب را در حال تغییر و تحول به سمت نورانی شدن بیشتر آن سوق میدهد:
«كل شيءٍ يتغيّر من حال إلى حال فإنّك تقول حارَ يحورُ»
با گردش دائمی حول این «محور» [ المستحيْر الدائم الذي لا ينقطع ] و طواف این کعبه دل است که قلب، معراج کسب علم خود را به سمت نور علی نور شدن و منا اهل البیت ع شدن استمرار میدهد:
«الحَوْرُ الرجوع عن الشيء إلى غيره»
«محور» نام زیبای معالم ربانی است.
« … وَ فَتَقَ نُورَ الْحَسَنِ وَ خَلَقَ مِنْهُ الْحُورَ الْعِينَ وَ الْمَلَائِكَةَ
وَ الْحَسَنُ وَ اللَّهِ أَجَلُّ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ الْمَلَائِكَةِ … »
لذت نگاه امام مجتبی ع به قلب تو، نورانیت و جلوهای میبخشد که دیگر حور العینها برایت بیرنگ می شود!
اللغة:
… و المحاورة مراجعة الكلام في المخاطبة
و يقال كلمت فلانا فما رجع إلى حوارا و محورة و حويرا.
اللغة:
… و الحواري خالصة الرجل و خلصاءه من الخبز الحواري لأنه أخلص لبه من كل ما يشوبه
و أصله الخلوص و منه حار يحور إذا رجع إلى حال الخلوص ثم كثر حتى قيل لكل راجع.
[معرفة الامام بالنورانیة – زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ] :
ازدواج با حور عین برای اهل یقین در همین دنیا باید صورت بگیرد ان شاء الله تعالی.
اینکه در خوابها دیده میشه فلانی با نورش ازدواج کرده (تاویل ازدواج)!
یعنی کسی که قلبا با حالت رضا، از شیرینی آیات لذت میبرد.
یعنی او به حیات جاویدان رسیده! او دیگر نمیمیرد! جز مرگ در دنیا «الا الموتة الاولی»!
این قسمت آیه خیلی زیباست!
کسانی که با نور خودشون در دنیا، قبل از موت دنیایی خودشون، جفت و قرین میشوند، در واقع دیگر نمیمیرند و خودشان میفهمند که به بقاء و حیات طیبه جاویدان آل محمد ع رسیدهاند و این مرگ ظاهری دنیایی «وَ أَحْيَاءٌ لَا يَمُوتُونَ … لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى» جزو سنت خداست برای خروج از محدودیت و ورود به محدوده نامحدود نورانی بهشت ولایت آل محمد ع برای همیشه!
این سرنوشت، خوشا به حالت داره!
[سورة الدخان (44): الآيات 51 الى 59] خیلی زیباست.
كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ (54)
یعنی نور ولایت، فرایند ازدواج قلب با حور عین است! «الولایة الحور»
[سورة الطور (52): الآيات 17 الى 28]: خیلی زیباست.
مُتَّكِئينَ عَلى سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ (20)
[سورة الرحمن (55): الآيات 62 الى 78]
حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ (72)
[سورة الواقعة (56): الآيات 17 الى 26]
وَ حُورٌ عينٌ (22)
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ الْحُورَ الْعِينَ يُؤْذَنُ لَهُنَّ بِيَوْمِ الْجُمُعَةِ فَيُشْرِفْنَ عَلَى الدُّنْيَا فَيَقُلْنَ أَيْنَ الَّذِينَ يَخْطُبُونَّا إِلَى رَبِّنَا.
[حَوْرَاءَ … هَذِهِ تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا]:
عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ:
حَجَجْتُ فَأَتَيْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع فَقَالَ لِي يَا أَبَا حَمْزَةَ أَ لَا أُحَدِّثُكَ عَنْ رُؤْيَا رَأَيْتُهَا رَأَيْتُ كَأَنِّي أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ فَأُتِيتُ بِحَوْرَاءَ لَمْ أَرَ أَحْسَنَ مِنْهَا فَبَيْنَا أَنَا مُتَّكِئٌ عَلَى أَرِيكَتِي إِذْ سَمِعْتُ قَائِلًا يَقُولُ
يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ لِيَهْنِئْكَ زَيْدٌ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ لِيَهْنِئْكَ زَيْدٌ فَيَهْنِئْكَ زَيْدٌ
قَالَ أَبُو حَمْزَةَ ثُمَّ حَجَجْتُ بَعْدَهُ فَأَتَيْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع فَقَرَعْتُ الْبَابَ فَفُتِحَ لِي وَ دَخَلْتُ فَإِذَا هُوَ حَامِلٌ زَيْداً عَلَى يَدِهِ أَوْ قَالَ حَامِلٌ غُلَاماً عَلَى يَدِهِ
فَقَالَ لِي يَا أَبَا حَمْزَةَ هَذِهِ تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا.
إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً
[سورة الأحزاب (33): الآيات 32 الى 35] :
يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (32)
اى همسران پيامبر، شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد، اگر سَرِ پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد؛ و گفتارى شايسته گوييد.
وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (33)
و در خانههايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليّتِ قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستادهاش را فرمان بريد. خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.
وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ لَطِيفاً خَبِيراً (34)
و آنچه را كه از آيات خدا و [سخنانِ] حكمت[آميز] در خانههاى شما خوانده مىشود ياد كنيد. در حقيقت، خدا همواره دقيق و آگاه است.
إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً (35)
مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ايمان، و مردان و زنان عبادتپيشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقهدهنده، و مردان و زنان روزهدار، و مردان و زنان پاكدامن، و مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مىكنند، خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.
فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا
[سورة التوبة (9): الآيات 107 الى 110]:
وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ (107)
و آنهايى كه مسجدى اختيار كردند كه مايه زيان و كفر و پراكندگى ميان مؤمنان است، و [نيز] كمينگاهى است براى كسى كه قبلاً با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بود، و سخت سوگند ياد مىكنند كه جز نيكى قصدى نداشتيم. و[لى] خدا گواهى مىدهد كه آنان قطعاً دروغگو هستند.
لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ (108)
هرگز در آن جا مايست، چرا كه مسجدى كه از روز نخستين بر پايه تقوا بنا شده، سزاوارتر است كه در آن [به نماز] ايستى. [و] در آن، مردانىاند كه دوست دارند خود را پاك سازند، و خدا كسانى را كه خواهان پاكىاند دوست مىدارد.
أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ في نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (109)
آيا كسى كه بنياد [كار] خود را بر پايه تقوا و خشنودى خدا نهاده بهتر است يا كسى كه بناى خود را بر لب پرتگاهى مشرف به سقوط پىريزى كرده و با آن در آتش دوزخ فرو مىافتد؟ و خدا گروه بيدادگران را هدايت نمىكند.
لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (110)
همواره آن ساختمانى كه بنا كردهاند، در دلهايشان مايه شكّ [و نفاق] است ، تا آنكه دلهايشان پاره پاره شود، و خدا داناى سنجيدهكار است.
وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ
[سورة الدخان (44): الآيات 51 الى 59]:
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ (51)
به راستى پرهيزگاران در جايگاهى آسوده [اند]،
فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (52)
در بوستانها و كنار چشمهسارها.
يَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِينَ (53)
پرنيانِ نازك و ديباى ستبر مىپوشند [و] برابر هم نشستهاند.
كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ (54)
[آرى،] چنين [خواهد بود] و آنها را با حوريانِ درشتچشم همسر مىگردانيم.
يَدْعُونَ فِيها بِكُلِّ فاكِهَةٍ آمِنِينَ (55)
در آنجا هر ميوهاى را [كه بخواهند] آسوده خاطر مىطلبند.
لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولى وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِيمِ (56)
در آنجا جز مرگِ نخستين، مرگ نخواهند چشيد و [خدا] آنها را از عذاب دوزخ نگاه مىدارد.
فَضْلاً مِنْ رَبِّكَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (57)
[اين] بخششى است از جانب پروردگار تو. اين است همان كاميابى بزرگ.
فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (58)
در حقيقت، [قرآن] را بر زبان تو آسان گردانيديم، اميد كه پند پذيرند.
فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ (59)
پس مراقب باش، زيرا كه آنان هم مراقبند.