دکتر محمد شعبانی راد

سنگینی باری که با نورت باید بدوش بکشی! وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى!

Burdens are for shoulders made strong enough by their light to carry them!

«وزر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
« وازَرَهُ على الأَمر: او را كمك و تقويت كرد.»

وزر:
نور وزارت هارون ع! وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي!
«The Light of Ministry and Online Life»
وَزَرَ للملِك: وزيرِ شاه شد.
«وَزَارَةً»
الوزير!
[شاه – وزیر]: ∞=1+1
همان فرمول زندگی است! همان نور ولایت است.
توضیح: هم شاه و هم وزیر دو واژه مترادف نور ولایت هستند و اهل یقین از معنای هر دو واژه با کمک نور معالم ربانی بهره‌مند می‌شود.
در حقیقت از واژه وزیر اینو می‌فهمیم که اهل یقین تحمل آیات رو با کمک معالم ربانی که وزیر اوست انجام می‌دهد و از واژه شاه «ملک» اینو می‌فهمیم که اهل یقین با کمک معالم ربانی مالکیت و پادشاهی بر نفس خود پیدا می‌کند و لذا تمامی اسماء برای اهل یقین، اشاره به معالم ربانی صاحبان نور دارد و اهل یقین به میزان درجات عالم ذر خود می‌بایست با این نور زیبای بی‌انتهاء، خودش را متقارن سازد و به اندازه خودش «قدر»، مالکیت بر این اسامی در دل شرایط داشته باشد.
+ «resilience»: مثال فنر! مثل فنر باش با رزیلینس و مقاومت و تحمل بالا!
با نور پادشاهی کن! با نور مهربانی کن!
اگه سنگینی کار بدوش وزیر نورانی باشه، حالا با خیال راحت پادشاهی کن!
[وزر – حمل] :
وزیر به شاه در تحمل آیات کمک می کند!
در حقیقت سنگینی اداره مملکت به دوش وزیر است و شاه فقط پُز می دهد!
« الوزر : الملجأ ، الثقل ؛ … و منه الوزير لأن الملك يلتجئ إليه في الأمور الثقیل :
« و اشتقاق الوزير من ذلك، لأنّه يحمل عن الملك ثقل التدبير، يقال وزر للسلطان فهو وزير »
«وازَرَهُ على الأَمر: او را كمك و تقويت كرد.»
«و يسمّى السلاح وزرا لثقله على لابسه»
« وَزَرَ الشي‏ءَ: آن چيز را با خود برداشت.»
اینکه یه چیزی رو وقتی میری مسافرت با خودت برمی‌داری، شاید یه جایی بدردت بخوره:
« الوِزْر : توشه مسافر »
اما اونیکه عقلش نمیکشه بهت میگه چیه با خودت بار سنگین بر میداری ؟!
او برای این ابزار ارزشی قائل نیست و نمی داند یاد معالم ربانی چقدر بدردبخور است،
لذا اهل شک حسود چون یاد معالم ربانی را بدرد نخور می داند، هرگز در مسافرتهایش این توشه لازم را با خود حمل نمی کند!
« الْمُوَازَرَةُ على العمل: المعاونة عليه – تقویت »
«‏ وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ‏ »
+ « لجأ : پناهگاه روز مبادا »
[وزر – حرز] :
+ «حرز»:
« أوزر فلان الشي‏ء: أحرزه»
« أوزر الشي‏ء: أحرزه»
اون حرزی که به دستت می بندی چه معنای داره؟!
+ «جفت»
این حرز مثالی است برای یادآوری معالم ربانی، تا در دل شرایط تقدیرات، با دادن مشاوره بی‌نقص و رایگان، قلب ما را از هر خطری حفظ نماید و این مفهوم زیبای وزیر است.
+ «حرز – اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا فِي‏ حِرْزٍ حَارِزٍ »
[وزر – حمل]:
+ «حمل»:
« الوزر: حمل الرجل إذا بسط ثوبه فجعل فيه المتاع و حمله، و لذلك سمىّ الذنب وزرا »
[وزر – جبل]:
+ «جبل –  تجمّع الشي‏ء في ارتفاع »
« الوزر الجبل »
مفهوم علو و برتری در این دو واژه زیبا که مفاهیم مشترک زیادی با نام و یاد معالم ربانی را در خود جای داده‌اند.
[وزر – غلب]:
+ «غلب – حَدائِقَ غُلْباً »: « وزرت فلانا: غلبته »
در این واژه مفهوم غالب شدن و غلبه و چیره‌شدن وجود دارد،
انگاری با داشتن وزیری دانا، این سلطان بر هر دشمنی غالب و چیره می‌شود.
وزر و وزیر نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین در مشکلات خود و کارهای سنگین و کنکور آیات، بمنظور مشاوره به این وزیر دانا التجاء برده و پناهنده می شوند و این وزیر، سنگینی کار تدبیر ملک و حکومت را از دوش سلطان برمی دارد، در واقع کار سنگین و وزین و مهمی برای سلطان انجام میدهد، و این ملک با این وزیر جفت و جور می شوند و به زیبایی، نام وزیر، ویژگیهای مبشرا و نذیرا را بعنوان یک مشاور نه مداخله کننده در کارهاست، که أمور در نهایت عملا به اختیار و در دست ملک یعنی عاملین به نور ولایت است و این خود اهل یقین است که باید دلش به حال خودش بسوزد و از مشورتهای این وزیر دانا بهره بگیرد «نصح»، و آنها را بکار ببندد «فهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدی»
+ «قصه زیبای وزارت یوسف ع»
+ «ملک یوسف ع – ملک سلیمان ع»
یوسف ع در حکومت فرعون زمان خود:
دیدیم که چگونه طاغیة زمان (فرعون) با انتخاب هدی بر عمی « بر عکس قوم ثمود که : فهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدی» که از روی آثار علمی یوسف «تاویل رویا» پی به عظمت نور یوسف ع برد، انگاری سلطان عاقلی شد که همه أمور را به وزیر دانا سپرد و با خیال راحت مجری این مشاور دانا و زیبا شد.»
پس مفاهیم زیبای «لجأ» و «ثقل» در این واژه زیبای «وزر» بخوبی با مثال ملک و وزیر برای ما ماهیت مهم معالم ربانی و آیات را شفاف و زلال می‌کند که این ما هستیم که در نهایت بازخواست خواهیم شد و کسی وزیر را تصمیم گیرنده نهایی نمی داند و این ملک است که با خود دو دو تا چهارتا می کند تا در نهایت این پیشنهاد وزیر را انجام بدهد یا نه، و ای بسا پادشاهان احمقی بوده اند که بنا به درخواست بدخواهان، وزیر دانای خویش را به قتل رسانده اند و موارد زیادی در تاریخ همیشه بوده و هست. پس اهل یقین که با نور یاد معالم ربانی جفت شده و «حیّ» شده ! همیشه مثل پادشاهی که با وزیرش در باغ قدم می زنند و با هم راجع به مسائل مهم مملکتی گفتگو می کنند با یاد معالم ربانی‌اش (کلام فرشتۀ مهربان)، مدام در محضر آل محمد ع خودش را حی و حاضر می بیند.
وقتی قلب اهل یقین با یاد معالم ربانی جفت شد، از نار آیت، نور ولایت علمی معالم ربانی حاصل می شود و سختی کار تحمل آیات راحت می شود.
[پیشبند، مثالی برای معالم ربانی]:
«اتَّزَرَ بِثَوبِهِ»: وقتی میخوای کاری انجام بدی که لباسهات کثیف نشه روی اون لباسهای تمیز یه پیشبند می بندی تا مانع کثیف شدن لباسهات بشه !
ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا
« اتَّزَرَ- اتزَاراً [وزر]: پيشبند بر خود بست، اتَّزَرَ بِثَوبِهِ: جامه خود را بگونه پيشبند پوشيد.»
+ «زکو – جفت – زوج – ثقل – وزر – حمل – تحمل آیات»
 وزر نفس :
[وزر – اصر]
وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ‏
وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ
[سنگینی بار گناهان «أثقال ذنوبهم»: کوه نان استنجا شده!]
الإِصْرُ: ما عَطَفَكَ على شى‏ءٍ
[چیزی که تو را به خود معطوف و مشغول می سازد و بین تو و آن رابطه قوی محبت و علاقمندی وجود دارد]. = تمنا میشه اصر!
وزر : پناهگاه [برای آرامش به گناه پناه بردن = اصر]
تخففوا تلحقوا
[قطع رابطه از آنطرف – وصل رابطه از اینطرف]
وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ‏ عَلى‏ ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ‏
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏
لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ
وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ
أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ
وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ
وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ
[وزر – زینت]
وَ قَدْ آتَيْناكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْراً (99)
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وِزْراً (100)
« مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ [ذِكْراً] فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وِزْراً »
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏
[يَحْمِلُ … وِزْراً … = … حِمْلاً]
وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ
«لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ» اللام للعاقبة و المعنى كان عاقبة أمرهم حين فعلوا ذلك أن حملوا أوزار كفرهم تامة يوم القيامة «وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ» أي و يحملون مع أوزارهم بعض أوزار الذين أضلوهم عن سبيل الله و أغووهم عن اتباع الحق و هو وزر الإضلال و الإغواء و لم يحملوا وزر غوايتهم و ضلالهم و قوله‏ «بِغَيْرِ عِلْمٍ» معناه من غير علم منهم بذلك بل جاهلين به و على هذا ما.
روي عن النبي ص أنه قال‏ أيما داع دعا إلى الهدى فاتبع فله مثل أجورهم من غير أن ينقص من أجورهم شيئا و أيما داع دعا إلى ضلالة فاتبع عليه فإن عليه مثل أوزار من اتبعه من غير أن ينقص من أوزارهم شيئا.
 «أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ» أي بئس الحمل حملهم و هو ما يحملونه من الآثام لأنه إذا تحمل إثمه و دخل النار كان سببا فكيف إذا تحمله بسبب فعل غيره‏.
اللغة :
و يقال وزر يزر وزرا و وزر يوزر فهو موزور و أصله من الوزر الذي هو الملجأ فحال الموزور كحال الملتجئ إلى غير ملجأ و منه الوزير لأن الملك يلتجئ إليه في الأمور و قيل إن أصله الثقل و منه قوله‏ وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ‏ و كلاهما محتمل.
[وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى]

مشتقات ریشۀ «وزر» در آیات قرآن:

قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى‏ ما فَرَّطْنا فيها وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ‏ عَلى‏ ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ‏ (31)
قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغي‏ رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ (164)
لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ‏ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ‏ (25)
مَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً (15)
وَ اجْعَلْ لي‏ وَزيراً مِنْ أَهْلي‏ (29)
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87)
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وِزْراً (100)
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزيراً (35)
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‏ حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى‏ إِنَّما تُنْذِرُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصيرُ (18)
إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضى‏ لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (7)
فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ (4)
أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ (38)
كَلاَّ لا وَزَرَ (11)
وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ‏ (2)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی