دکتر محمد شعبانی راد

راهکار جدید نورانی! وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ!

With the Light, be inspired by innovative solutions as a new solution!
the new light!

the new Inspire!
the new Positive Soul Sensations!

«جدد» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغت عربی می‌نویسند:
«طريق‏ مَجْدُودٌ: یعنی راه هموار»
در فارسی هم به راه میگیم جادّه: «جَادَّةُ الطريق».
در واقع قبل از کشیدن جادّه، راهی برای ارتباط، مثلا بین دو روستا، وجود نداشته،
اما وقتی بین اونها جاده احداث شد و کشیده شد، این ارتباط برقرار شد.
همین مضمون و مفهوم در واژه «عبد» نیز بعینه وجود دارد:
«تعبید الطّریق» که همان فرایند جاده‌سازی است.
در هزار واژه مترادف «نور» همین مفهوم «connection» وجود دارد
و این اتصال نو و جدید نورانی، در هنگام وقوع حوادث،
همان پاسخ نورانی فرشته نگهبان به سوالات و مشکلات زندگی ماست.

در مقالۀ «عبد» گفتیم:
چکار دارن میکنن؟

دارن راه رو هموار میکنن!
دارن جاده‌سازی میکنن!
دارن مسیری جدید و نو ایجاد و احداث میکنن!
مفهومی که از واژه «حطم – نورِ خط‌شکن» نیز استنباط می‌شود.
دارن مسیر پرستش خدا رو باز میکنن!
مسیری که مسدود بود، با تلاش اکیپ نورانی، داره باز میشه، داره هموار میشه!
پرستش خدا بدون درک مکانیسم نورانی – که نقش هموار نمودن و ایجاد و احداث راهی برای عبودیت است – غیر ممکن خواهد بود.

شاهراه نورانی! نورِ عبادت!

راهی نورانی، که قلب رو به نور علم خدا وصل میکنه!
به این میگن عبادت!
قلب عابد، یعنی کسی که جواب بدی دیگرانو با خوبی میده تا راه ارتباط اونا رو با نور الولایة برقرار کنه!
میخوای عبادت کنی؟! راه آشتی را با کسی که بهت بدی کرده باز بذار!
اگه او با کارهای ناجورش این راه رو داره خراب میکنه، تو با کمک نورت، یه راه جدید، یه فکر جدید، یه ایده جدید، برای اینکه با او کانکشن برقرار کنی، بساز!
این جاده‌سازی که هنر قلب سلیم است – (و به این جاده‌سازی میگن عبادت) – با درک نور و ظلمت قلب در دل شرایط زندگی روزمره، ممکن خواهد شد و قلب سلیم در لحظه یاد میگیره چجوری با کسانی که تلاش میکنن رابطه خودشونو با او قطع کنند، دوباره ارتباطشو برقرار و وصل کنه!
+ «أينَ أهلُ الفَضلِ؟!»
یک نور جدید! یک پاسخ جدید! یک راه جدید!

هر تاریکی اشتباه، یک نور نو و جدید می‌طلبد!

«بِالْعِلْمِ … يُعْبَدُ»:
با نور علم، راه جدیدی باز میشه و تاریکی شکافته شده و اشتباه جبران می‌شود.
این میشه فرایند تجدید حیات در ملکوت قلبی که مکانیسم نورانی‌اش فعال است! 
«السلام علی الحق الجدید» + «خَلْقاً جَدِيداً»
قلب تاریکی که اشتباه کرده، با نور حوادث «خَلْقٍ جَديدٍ»، تجدید نظر می‌کند، تجدید عهد می‌کند، تجدید بنا می کند، تجدید حیات می‌کند!
«إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ‏ جَديدٍ»
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ»

جَدَدْتُ‏ الأرض
طريق‏ مَجْدُودٌ ، أي: مسلوك مقطوع
+ مفهوم زیبای نوآوری
+ «قبض و بسط»
«جَادَّةُ الطريق» + «تعبید الطریق»
ثوب‏ جديد: «وَ كُنْ خَلَقَ الثِّيَابِ جَدِيدَ الْقَلْبِ»
قلبت باید جدید باشه! آرامش به لباس نو و جدید نیست!
«أَجَدَّ الطريقُ: راه هموار شد.»
+ «ریکاوری»
+ «توانبخشی»
+ رفق
+ وکل
+ هزار واژه مترادف نور ولایت.
[جدد – عبد] :
طريق‏ مُعبّدٌ = طريق‏ مَجْدُودٌ
طريق‏ جَدَدٌ : أي سهل.
و الجَدَدُ: الأرض الصلبة التي يسهل المشي فيها.
«بِالْعِلْمِ … يُعْبَدُ»
با عمل به علوم ربانی صاحبان نور، عبادت معنا پیدا میکند!
«عبد» و «جدد» و …
+ [السلام علی الحق الجدید، «خَلْقاً جَدِيداً»]
تمام این واژه‌ها، مترادف نور الولایة هستند.
+ «قطع»
[جدد – نظم]:
+ «نظم»
«التَّجْدِيد [جدّ]: ابتكار، تجديد حيات بخشيدن، احياء، اعادۀ نظم‏، اصلاح در هر چيزى»
قلب اهل یقین، مدام با نور ولایت تجدید حیات می‌شود.
+ «حظظ»:
[حظظ – جدد] :
کتاب لغت هر دو واژه را در یک معنای مشترک اینجوری آورده:
جُدَّ : خوشبخت شد.
حَظَّ : خوشبخت شد.
«جدد» + «حظظ»
[خلق جدید – حقّ جدید]:
[السلام علی الحق الجدید]:
«جدد» مترادف واژه «عبد» است و هر دو برای ما در اسم الله نور، متجلی می‌شود و انگاری راه سخت عمل به نور ولایت با معالم ربانی ممکن و آسان و شدنی می‌گردد کانه در شرایط صعب العبور سخت کوهستان آیات، از مسیر و جاده و راهی باید طی طریق نمود [+ «وثق»] که صاحبان نور معلوم می‌نماید [نیابت]، و مصلی این سوزن شدن- بعنوان گره پیشاهنگ ما- کار را برای نخ در عبور از پارچه های محکم و ضخیم ساده می نماید (دومی نور اول خودت باش!) و تمام این واژه ها برای ما در معالم ربانی خلاصه می شود و قرآن و تمام محتویاتش برای ما بصورت کاربردی، در وجود معلم قرآن یعنی حاملان و صاحبان نور شکل می‌گیرد و لذا «آیاتی و رسلی» و مثال زیبای دو انگشت سبابه امام صادق ع کنار هم اشاره به همین مطلب مهم دارد که فهم آیات فقط با یاد معالم ربانی امکان پذیر خواهد بود، ان شاء الله تعالی.
«خلق شیء» – «خلق جدید»
خَلْقٍ جَديدٍ 8 بار در آیات قرآن تکرار شده است!

[بيضٌ وَ حُمْرٌ … وَ … سُودٌ = سفید ، قرمز ، سیاه ؟!]
« جُدَدٌ بيضٌ وَ حُمْرٌ … وَ … سُودٌ » :
الجدد الخطط و الطرق تكون في الجبال خطط بيض و سود و حمر كالطرق، واحدها جدّة
جدّد الأمر : إذا أحدثه فتجدّد هو
[جدد – حدث – محدثة]
جدّه: قطعه، فهو جديد
الجدّ: العظمة
جدّة النهر : ما قرب منه من الأرض
در این واژه مفهوم عظمت و بزرگی کار وجود دارد [جلّ – ذو الجلال] انگاری تجدید بنای اعتقادی در حال ریزش قلوب دوستان آل محمد ع در هر زمان (پس از دوران فترت) به دست صاحبان نور جدید «قطعه، فهو جديد»، که جدا شده و بضعة از سلسلۀ نورانی است، امری عظیم است که از واژه «جدّ» برای توصیف آن استفاده شده است! واژۀ جدّ میگوید که کاری بسیار پر زحمت است و نیازمند به تلاش شبانه‌روزی دارد «الجدّ في الأمر الاجتهاد».
مفهوم قرب و نزدیکی، از این واژه استنباط می‌شود: «جدّة النهر».
در واقع در هر مقطعی از زمان، حاملان نور، قطعه جدیدی و «قبله مرئی» جدیدی از مسیر نورانی علم آل محمد ع هستند که بهره‌مندی از آنها بمنزله بهره‌مندی از علوم آل محمد ع می‌باشد و با قرب به آنها، انگاری اعتقادا و عملا به آل محمد ع نزدیک شده‌ایم!
پس مفهوم صمد و سید و آقا و مافوق و … واژه هایی که بررسی شده، در «جدّ» نیز این مفاهیم مستتر است و واژه جد در بردارنده مفهوم جدید برای صاحبان نور است و انگاری با معالم ربانی، قلب مدام «بروز» می‌شود! «آپدیت – آپ تو دیت» و این خیلی مهم است که نخ مدام در سوراخ سوزن باشد و کانکت باشد تا هر لحظه، بِروز باشد و اگر لحظه‌ای نخ از سوراخ سوزن خارج شود [شفا البئر] سوزن می‌رود و نخ جا می‌ماند «غبر»، و فرایند بروز شدن، تعطیل می‌شود و این شرایط آشپزخانۀ قدیمی و کهنه و بروز نشده، شرایط بدی است و پیش‌آگهی وخیمی دارد!

[جادۀ آرامش!]:
واژه جادة از همین عبارت گرفته شده:
«جدّة كل شي‏ء طريقته، و جدّته علامته»
انگاری راه و جاده رسیدن به آرامشی که آل محمد ع قرار است به ما یاد بدهند، صاحبان نوری هستند که علائم آرامش را در یادآوری کلام آنها میتوان جستجو نمود.
مسیر زندگی را دوباره و صد باره باید با یاد معالم ربانی مدام تجدید عهد نماییم!
و این مستلزم تجدید نظر است در اشتباهاتی که مرتکب شده‌ایم!
با صاحبان نور، یک بار دیگر این فرصت به معارین داده می‌شود تا «بخت» خود را امتحان کنند، شاید سر عقل بیایند و برایشان بداء حاصل شود و عاقبت‌به‌خیر شوند!
در واژه «جدّ» مفهوم «بخت = حظّ» نیز وجود دارد.
یک بار دیگر این شانس به او روی می آورد تا فرصت بهره مندی از علم آل محمدع را داشته باشد و به سبب صاحبان نور، اتصال به علم آل محمد ع- که دسترسی به آن مقدور نیست (علم وحشی)- ممکن گردد. اینگونه میوه پوست کنده و (علم اهلی) برایش بصورت «من و سلوی» حاضر و آماده گردد، اما متاسفانه اهل شک و حسد، این لقمه‌های نورانی را تف می‌کنند و اقرار به فضل صاحبان نور خود نمی‌نمایند!

تجدید بنای اعتقادی [تجدید نظر]:
کعبه توسط ابراهیم ع و اسماعیل ع در قواعد البیت تجدید بنا شد.
+ «نوآوری»
+ «عذر – اعتذرت المنازل»
در هر زمان صاحبان نور برای جمع دوستانشان، دیوارهای بیت که در حال فروریختن و از بین رفتن است را بدون اجر، تجدید بنا می‌کنند!
خلقتی دوباره «خَلْقٍ جَديدٍ» با کمک معالم ربانی و اینجا همان تعمیرگاه مجاز علمی آل محمد ع در هر زمان است که قلوب، برای درمان به این علوم پناه میبرند.
قصه خضر ع و موسی ع!
قصه ترمیم پایه‌های کعبه توسط ابراهیم ع و اسماعیل ع!
جدّ:
«ثوب‏ جديد»
جددت الثوب إذا قطعته على وجه الإصلاح
+ «قبض و بسط»
+ «نو – نوآوری»
طريق‏ مَجْدُودٌ
جَادَّةُ الطريق
جُدد الجبال: طرائقها (صاحبان نور)
جَدَدْتُ‏ الأرض: زمانى است كه تو زمينى را به راستى و درستى پيموده و طى كرده باشى.
+ [مطلب زیبای یأت بخلق جدید از پوشه قبض و بسط]
وقتی با یاد معالم ربانی روز و شبت را سپری می‌کنی، در واقع راه را درست می‌پیمایی «على وجه الإصلاح» و تو از معنای اسم «جدد» که نام زیبای مترادف نور الولایة است، بهره‌مند شده‌ای و مثل آن شخص نیستی که فقط می گوید آب، آب، و همچنان تشنه بسر می‌برد!
+ «اسم و معنی»
«على وجه الإصلاح» همان بهره‌مندی از معنای اسم است.
عرب به درگیری و ستیز که به قطع رابطه می‌انجامد «مجادۀ» می‌گوید.
جاده: میان‌بُر (مسیر را قطع و کوتاه می‌کند). در واقع وصل و نزدیک میکند!
جد ربنا : بهره و نصیب پروردگار ما .
جدّ : پدربزرگ که همه بچه ها از او قطع و جدا شده اند .
جدید : تازه اومده به بازار !
تازه از کارخانه قطع شده و وارد بازار شده !
تازه نافشو بریدن! (پوشه ناف «سرّ الله»)
به تازگی ریلیز شده!
«ثوب جديد، كأنّ ناسجه قطعه الآن» بافتنی رو تازه تمومش کرده، پس جدیده!
تجدّد: به قطع کردن رابطه با دوران قبل و تازه کردن نحوه زندگی و ابزارهای آن، تجدد می‌گویند.
+ «modern»
وَ أَنَّهُ تَعالى‏ جَدُّ رَبِّنا
جدّة النهر : ما قرب منه من الأرض
جدّة كل شي‏ء طريقته ، و جدّته علامته
جدید، نام معالم ربانی است، که این مطالب علمی، از آل محمد ع اقتباس می‌شود و عمل به این معالم، قلب ما را نو و جدید می کند و از گناه می‌بُرد.
انگاری صاحب نور مانند زمین چسبیده به نهر علم آل محمد ع است «جدّة النهر».
صاحب نور همان جادّه و راه رسیدن به علم آل محمد ع است «جدّة كل شي‏ء طريقته»،
+ «شرع»
+ «دلل»
علامتی است که ما را به سمت قبله، یعنی آل محمد ع دلالت می‌کند: «جدّته علامته»
این مطالب همه از واژه «جدّ» استنباط می‌شود.
در واقع ضمیر «هُ» در آیه «وَ أَنَّهُ تَعالى‏ جَدُّ رَبِّنا» برای ما یعنی همین راه روشن!
در واژه «جدّ» مفهوم جدّیت و سعی و تلاش و جهد نیز نهفته است:
«الجدّ في الأمر الاجتهاد»
جدیت و سعی ما با یاد نور، به ثمر خواهد رسید، ان شاء الله تعالی.
بهره و نصیب و حظ علمی ما از عالم بالا در علومی که از صاحب نور کسب نموده‌ایم خلاصه می‌شود و این از مفهوم واژه «جدّ» استنباط می شود.
کتاب لغت التحقیق عبارت زیبای «المقام المتحصّل من الجلال و العظمة و القدرة» را برای این واژه آورده است. در واقع صاحب نور برای ما همان مقام با شکوهی است که ما با یاد این شکوه و عظمت به نور آرامش دست می‌یابیم.
+ «جلال – جلّ»
در این کتاب، توضیح قشنگی هم در رابطه با مفهوم قطع، که در این واژه وجود دارد، داده شده که زیباست:
« و أمّا مفهوم القطع: فمرجعه الى المقطوعيّة بمعنى رفع الترديد و الشكّ و التزلزل‏ و الاحتمال، و إطلاقها على القطع الظاهريّ بهذا الاعتبار و بملاحظة حصول هذا المعنى.»
یعنی نسبت به مقام نور، هرگونه شک و تردید باید قطع شود و وجود نداشته باشد.
آیت جدید – فرصت جدید – خلق جدید – نور جدید
+ «قبض و بسط»
[«إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ‏ جَديدٍ» – قبض و بسط]:
+ «شیء»
+ «نشا – لم یکن شیئا مذکورا»
چقدر این سه آیه زیبا و مهم و برای بحث قبض و بسط قشنگ است:
خلق جدید – نور جدید – بسط جدید
با یاد معالم ربانی «إِنْ يَشَأْ – شیء : نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم» تاریکی قلب زدوده می شود « يُذْهِبْكُمْ – وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ » – [ إِنْ يَشَأْ + ان شاء الله ] – و نور جدیدی از عمل صالح به سبب استعمال معالم ربانی در دل شرایط خلق و تولید می شود که در اهل یقین با تبدیل حالت قبض قلبی اش به بسط و نور آرامش همراه است و این فعل و انفعالات را بعینه با قلب خود شاهد است.
و بمحض اینکه قلبش به نور جدید روشن می شود عرضه می دارد که « السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ » و این نور جدید، قلب او را مطیع آل محمد ع قرار می دهد ان شاء الله تعالی (ان یشأ) … یعنی بسط قلبی مشروط به یاد معالم ربانی است!
[سورة إبراهيم (14): الآيات 19 الى 21]
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ‏ جَديدٍ (ابراهیم 19)
[سورة فاطر (35): الآيات 11 الى 17] + «قبض و بسط»
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ (16)
+ « السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ »
[سورة التوبة (9): الآيات 14 الى 15] + قبض و بسط
قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ (14)
وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ وَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (15)
نور جدید قلب اهل یقین « خَلْق جَدِيد » جواب سلام صاحب نور را در دل شرایط با یاد او می دهد که این جواب سلام همانا اطاعت از فرمان مافوق در دل شرایط می باشد « الْمُطِيعَ لَهُ » متعاقب این جواب سلام صاحب نور، قلوب اهل یقین مثل خورشید می درخشد و البته خورشید هم نور خود را از جواب سلامی که به علی ع داده، برگرفته است.
چه حدیث زیبایی:
سَمِعْتُ أَبَا ذَرٍّ جُنْدَبَ بْنَ جُنَادَةَ الْغِفَارِيَّ، قَالَ‏ رَأَيْتُ السَّيِّدَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَدْ قَالَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ ذَاتَ لَيْلَةٍ: إِذَا كَانَ غَداً اقْصِدْ إِلَى جِبَالِ الْبَقِيعِ وَ قِفْ عَلَى نَشَزٍ مِنَ الْأَرْضِ، فَإِذَا بَزَغَتِ الشَّمْسُ فَسَلِّمْ عَلَيْهَا، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ أَمَرَهَا أَنْ تُجِيبَكَ بِمَا فِيكَ.
فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ مَعَهُ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ جَمَاعَةٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ، حَتَّى وَافَى الْبَقِيعَ وَ وَقَفَ عَلَى نَشَزٍ مِنَ الْأَرْضِ فَلَمَّا أَطْلَعَتِ الشَّمْسُ قَرْنَيْهَا قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ».
فَسَمِعُوا دَوِيّاً مِنَ السَّمَاءِ وَ جَوَابَ قَائِلٍ يَقُولُ:
«وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا أَوَّلُ، يَا آخِرُ، يَا ظَاهِرُ، يَا بَاطِنُ، يَا مَنْ‏ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ‏».
فَلَمَّا سَمِعَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ كَلَامَ الشَّمْسِ صَعِقُوا. ثُمَّ أَفَاقُوا بَعْدَ سَاعَاتٍ وَ قَدِ انْصَرَفَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الْمَكَانِ فَوَافَوْا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ قَالُوا: أَنْتَ تَقُولُ إِنَّ عَلِيّاً بَشَرٌ مِثْلُنَا وَ قَدْ خَاطَبَتْهُ الشَّمْسُ بِمَا خَاطَبَ بِهِ الْبَارِي نَفْسَهُ! فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: وَ مَا سَمِعْتُمُوهُ مِنْهَا فَقَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَوَّلُ»
قَالَ: صَدَقَتْ، هُوَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي.
فَقَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ: «يَا آخِرُ».
قَالَ: صَدَقَتْ، هُوَ آخِرُ النَّاسِ عَهْداً بِي، يُغَسِّلُنِي وَ يُكَفِّنُنِي وَ يُدْخِلُنِي قَبْرِي.
فَقَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ: «يَا ظَاهِرُ».
قَالَ: صَدَقَتْ، ظَهَرَ عِلْمِي كُلُّهُ لَهُ.
قَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ: «يَا بَاطِنُ».
قَالَ: صَدَقَتْ، بَطَنَ سِرِّي كُلَّهُ.
قَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ: «يَا مَنْ‏ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ‏».
قَالَ: صَدَقَتْ، هُوَ الْعَالِمُ بِالْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ وَ مَا شَاكَلَ ذَلِكَ.
فَقَامُوا كُلُّهُمْ وَ قَالُوا: «لَقَدْ أَوْقَعَنَا مُحَمَّدٌ فِي طَخْيَاءَ» وَ خَرَجُوا مِنْ بَابِ الْمَسْجِد.

رِضَاكَ بِالدُّنْيَا مِنْ سُوءِ اخْتِيَارِكَ وَ شَقَاءِ جَدِّكَ‏.
راضى شدن تو بدنيا، از بدى اختيار توست و از بدبختی توست.

اللغة:
الجد أصله القطع
و منه الجد العظمة لانقطاع كل عظمة عنها لعلوها عليه
و منه الجد أبو الأب لانقطاعه بعلو أبوته و كل من فوقه لهذا الولد أجداد
و الجد الحظ لانقطاعه بعلو شأنه
و الجد خلاف الهزل لانقطاعه عن السخف
و منه الجديد لأنه حديث عهد بالقطع في غالب الأمر
الجد: اصلش قطع است
و از آنست الجد: بمعناى بزرگى، براى منتهى شدن هر بزرگى از آن براى بلندى آن بر او
و از آنست الجد: پدر پدر براى منتهى شدن آن به بلندى پدر او و هر چيزى كه بالاى اوست بر اين پسر اجداد است.
و الجد: بمعناى حظ است براى انقطاع او به بلندى شأن او
و الجد: بكسر خلاف هزل و شوخى است براى انقطاع آن از سخافت و فرو مايگى
و از آنست جديد : براى اينكه آن تازه پيمان است بجدا شدن در غالب كارها.

قول مجمع البيان از همه جامعتر و عاليتر است كه در ذيل آيه 3 سوره جنّ ميگويد:
اصل جدّ بمعنى قطع است،
عظمت را از آن جدّ گويند چون از هر عظمت منقطع است كه مقامش از همه والاست،
پدر بزرگ را جدّ گويند چون در بلندى مرتبه پدرى از پائينى مقطوع است:
به حظّ و بهره به جهت انقطاع در علوّ شأن جدّ گفته ‏اند،
به جدّ خلاف شوخى از آن جدّ گفته ‏اند كه از سخيف بودن بريده شده
و به تازه از آن جهت جديد گفته‏ اند كه در غالب امر، زمان بريده شدن آن تازه است.

[« بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ » = « كَفَرُوا بِآياتِنا »] :
[کسی که قلبا نورشو قبول نداره «بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ»، چشم‌بسته بر آیات بوسه نخواهد زد «كَفَرُوا بِآياتِنا»!]:
حسود، چه آیات رو نادیده بگیره و چه نورش رو، هیچ فرقی نمی‌کند «آیاتی و رسلی»، حسود یقین ندارد که با معالم ربانی می شود خلقتی دوباره و جدید «خَلْقاً جَديداً» پیدا کند «نوآوری» که در این خلقت جدید با وجود داشتن عیب حسد، هرگز استعمال عیب ننماید و با یاد معالم ربانی ناآرامی قلب خود را که ناشی از حسد اوست، آرام نمایند و چون به نورش یقین ندارد، و به فضیلت او مشکوک است « بَلْ هُمْ في‏ لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ »، لذا می‌گوید « أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَديداً ».
« ذلِكَ جَزاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآياتِنا وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَديداً »
« وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفي‏ خَلْقٍ جَديدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ »
« أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ في‏ لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ  [نه!] بلكه آنها از خلق جديد در شبهه‌‏اند.»

[بداء – « إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ » ] :
اگه خدا بخواد میتونه برای حسود معار، بداء ایجاد کنه و اونو با معالم ربانی آشنا کنه، اما حالا نوبت خود شخص معار حسود است که دلش بخواد عاقبت به خیر بشه و باید به نورش یقین پیدا کنه و شک رو نسبت به او از دلش بیرون کنه تا با رفع شک و ترمیم سوراخ قلب، خلقتی جدید و دوباره و بدون عیب شک و حسد نسبت به نورش، به دست او تعمیر و اصلاح شود.
« ثم أخبر عن كمال قدرته فقال‏ «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ» و يفنكم‏ «وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ» سواكم كما خلقكم و لم تكونوا شيئا «وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ» أي ممتنع بل هو عليه هين يسير.
سپس خبر داد از كمال قدرتش و فرمود: إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ‏ اگر بخواهد شما را فانى و نابود ميكند.
وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ، و يك آفرينش تازه‏‌اى سواى شما مي‌آورد و چنانچه شما را آفريد و چيزى نبوديد.
وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ، و اين كار بردن شما و آوردن خلق ديگرى بر خدا ممتنع و مشكل نيست بلكه اين كار بر او سهل و آسان است. »

يَا مُوسَى
لَا تُطِلْ فِي الدُّنْيَا أَمَلَكَ فَيَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ قَاسِي الْقَلْبِ مِنِّي بَعِيدٌ
أَمِتْ قَلْبَكَ بِالْخَشْيَةِ
وَ كُنْ خَلَقَ الثِّيَابِ جَدِيدَ الْقَلْبِ.
+ «قبض و بسط»:
قلبت نورانی به یاد معالم ربانی باشه، بقیه‌اش هر چی شد، شد!
تُخْفَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ وَ تُعْرَفُ بَيْنَ أَهْلِ السَّمَاءِ
وَ صِحْ إِلَيَّ مِنْ كَثْرَةِ الذُّنُوبِ صِيَاحَ الْهَارِبِ مِنْ عَدُوِّهِ
وَ اسْتَعِنْ بِي عَلَى ذَلِكَ فَإِنِّي نِعْمَ الْمُسْتَعَانُ.

[صلح – قبض و بسط – يَوْمٌ حَادِثٌ جَدِيدٌ] :
حس خوب آشتی و صلح و آرامش و امنیت قلبی جز با درک نور ولایت ممکن نخواهد بود « بِكُلِّ ذَلِكَ يُصْلِحُ شَأْنَهُمْ » و این دعای صحیفۀ سجادیۀ چقدر زیبا در کنایه اشاره به دنیای قلب اهل نور ولایتی دارد که با درک قبض و بسط نور قلبش، رزق علمی لازم برای فهم آنچه لازمه داشتن زندگی توام با آرامش می‌باشد را اخذ می‌نماید «يُولِجُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي صَاحِبِهِ، وَ يُولِجُ صَاحِبَهُ فِيهِ بِتَقْدِيرٍ مِنْهُ لِلْعِبَادِ فِيمَا يَغْذُوهُمْ بِهِ، وَ يُنْشِئُهُمْ عَلَيْهِ».

وَ هَذَا يَوْمٌ حَادِثٌ جَدِيدٌ!

الصحيفة السجادية ؛ ص48

(6) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عِنْدَ الصَّبَاحِ وَ الْمَسَاءِ :
دعاى ششم از دعاهاى امام عليه السّلام است بهنگام بامداد و شب:

 (1) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ بِقُوَّتِهِ
[1 سپاس خداى را كه بقدرت خود شب و روز را آفريد-]

(2) وَ مَيَّزَ بَيْنَهُمَا بِقُدْرَتِهِ
[2 و بتوانائى خويش بين‏شان فرق گذاشت (هر يك را از ديگرى جدا ساخت، شب را تاريك و روز را روشن گردانيد)-]

(3) وَ جَعَلَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَدّاً مَحْدُوداً، وَ أَمَداً مَمْدُوداً
[3 و براى هر يك از آن دو (نسبت باوقات و اماكن) پايان معيّن و مدّت معلوم قرار داد-]

(4) يُولِجُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي صَاحِبِهِ، وَ يُولِجُ صَاحِبَهُ فِيهِ بِتَقْدِيرٍ مِنْهُ لِلْعِبَادِ فِيمَا يَغْذُوهُمْ بِهِ، وَ يُنْشِئُهُمْ عَلَيْهِ
[4 براى بندگان در آنچه كه آنها را بسبب آن روزى و با آن پرورششان ميدهد هر يك از شب و روز را بهمان اندازه (كوتاهى و بلندى) كه از جانب او تعيين گرديده جاى يكديگر ميگمارد-]

(5) فَخَلَقَ لَهُمُ‏ اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ‏ مِنْ حَرَكَاتِ التَّعَبِ وَ نَهَضَاتِ النَّصَبِ، وَ جَعَلَهُ لِبَاساً لِيَلْبَسُوا مِنْ رَاحَتِهِ وَ مَنَامِهِ، فَيَكُونَ ذَلِكَ لَهُمْ جَمَاماً وَ قُوَّةً، وَ لِيَنَالُوا بِهِ لَذَّةً وَ شَهْوَةً
[5 و شب را براى ايشان آفريد تا از جنبشهاى رنج آور و دشواريهاى خسته كننده (روز) بيارامند، و آن را (براى بندگان چون) لباس و جامه گردانيد تا در آن آرام گرفته بخوابند كه آن بر ايشان‏ آسايش و توانائى است، و تا بسبب آن خوشى و خوشگذرانى يابند]

(6) وَ خَلَقَ لَهُمُ‏ النَّهارَ مُبْصِراً لِيَبْتَغُوا فِيهِ مِنْ فَضْلِهِ، وَ لِيَتَسَبَّبُوا إِلَى رِزْقِهِ، وَ يَسْرَحُوا فِي أَرْضِهِ، طَلَباً لِمَا فِيهِ نَيْلُ الْعَاجِلِ مِنْ دُنْيَاهُمْ، وَ دَرَكُ الْآجِلِ فِي أُخْرَاهُمْ
[6 و روز را براى ايشان بينا كننده (روشن) آفريد تا در آن فضل و احسان او را بطلبند، و وسيله روزيش را بدست آورند، و براى رسيدن بسود كنونى از دنياشان و يافتن (وسائل) سود آينده (سعادت هميشگى) در آخرتشان در زمين او گردش نمايند-]

(7) بِكُلِّ ذَلِكَ يُصْلِحُ شَأْنَهُمْ، وَ يَبْلُو أَخْبَارَهُمْ، وَ يَنْظُرُ كَيْفَ هُمْ فِي أَوْقَاتِ طَاعَتِهِ، وَ مَنَازِلِ فُرُوضِهِ، وَ مَوَاقِعِ أَحْكَامِهِ، لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا، وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى‏.
[7 به همه اين‏ها حال ايشان را اصلاح و سازگار مينمايد، و اخبار آنان (اعمال و كردارشان كه از خوبى و بدى آنها خبر ميدهد) را ميآزمايد، و مينگرد كه اينان در اوقات طاعت (واجب يا مستحب) و در جاهاى واجبات و موارد احكامش چگونه‏ اند (با آنان مانند كسى كه ديگرى را ميآزمايد رفتار مينمايد لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى‏ «س 53 ى 31» يعنى) تا كسانيكه كه با كردارشان بد كرده و آنانكه با رفتار شايسته نيكوئى نموده‏اند جزاء دهد-]

(8) اللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا فَلَقْتَ لَنَا مِنَ الْإِصْبَاحِ، وَ مَتَّعْتَنَا بِهِ مِنْ ضَوْءِ النَّهَارِ، وَ بَصَّرْتَنَا مِنْ مَطَالِبِ الْأَقْوَاتِ، وَ وَقَيْتَنَا فِيهِ مِنْ طَوَارِقِ الْآفَاتِ.
[8 بار خدايا پس براى تو است حمد و سپاس كه صبح را براى ما (بروشنى روز) شكافتى (آشكار نمودى يا آنكه تاريكى صبح را شكافتى و آن را براى ما هويدا ساختى) و بوسيله آن ما را از روشنى روز بهره‏مند گردانيدى، و بجاهائيكه روزيها بدست ميآيد بينا فرمودى، و در آن از پيشامدهاى بلاء و سختيها نگهداشتى-]

(9) أَصْبَحْنَا وَ أَصْبَحَتِ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا بِجُمْلَتِهَا لَكَ: سَمَاؤُهَا وَ أَرْضُهَا، وَ مَا بَثَثْتَ فِي كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا، سَاكِنُهُ وَ مُتَحَرِّكُهُ، وَ مُقِيمُهُ وَ شَاخِصُهُ وَ مَا عَلَا فِي الْهَوَاءِ، وَ مَا كَنَّ تَحْتَ الثَّرَى
[9 بصبح در آمديم و همه چيزها از آسمان و زمينشان و آنچه در هر يك از آن دو پراكنده ساختى از آرام و جنبنده و ايستاده و رونده آن و آنچه در هواء بالا رفته و آنچه در زير خاك پنهان است، بصبح در آمدند در حاليكه همه ملك (در اختيار) تو هستيم-]

(10) أَصْبَحْنَا فِي قَبْضَتِكَ يَحْوِينَا مُلْكُكَ وَ سُلْطَانُكَ، وَ تَضُمُّنَا مَشِيَّتُكَ، وَ نَتَصَرَّفُ عَنْ أَمْرِكَ، وَ نَتَقَلَّبُ فِي تَدْبِيرِكَ.
[10 بصبح در آمديم در پنجه (قدرت) تو كه پادشاهى و توانائيت ما را فرا ميگيرد، و اراده و خواست تو ما را گرد ميآورد، و از روى امر و فرمان تو است كه در كارها دست ميبريم، و در تدبير تو (آنچه بر وفق مصلحت قرار داده‏ اى) رفت و آمد مينمائيم-]

(11) لَيْسَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ إِلَّا مَا قَضَيْتَ، وَ لَا مِنَ الْخَيْرِ إِلَّا مَا أَعْطَيْتَ.
[11 از هر سودى جز آنچه فرمان تو بر آن رفته (آن را آفريده‏‌اى) و از هر نيكى جز آنچه بخشيده‌‏اى براى ما نيست-]

(12) وَ هَذَا يَوْمٌ حَادِثٌ جَدِيدٌ، وَ هُوَ عَلَيْنَا شَاهِدٌ عَتِيدٌ، إِنْ أَحْسَنَّا وَدَّعَنَا بِحَمْدٍ، وَ إِنْ أَسَأْنَا فَارَقَنَا بِذَمٍّ.
[12 و اين روز (روز) نو‌آمده و تازه‌‏اى است و آن بر ما گواه آماده‌‏اى است، اگر نيكى كنيم با سپاسگزارى ما را بدرود مينمايد و اگر بدى كنيم با نكوهش از ما جدا خواهد شد
(گفته‌‏اند: گفتار و گواهى دادن روز بزبان حال است و آنچه در آن واقع ميشود در علم خداى تعالى بمنزله شهادت و گواهى است، پس سزاوار است مؤمن گفتار آن را بگوش دل بشنود و بمقتضاى آن عمل نمايد، و گفته‏اند: آن از باب تجسّم ايّام و اعمال در روز قيامت است و حقّ هم همين است چنانكه روايات بر آن گويا است، و از آن جمله روايتى است كه سيّد عليخان «رحمه اللّه» در شرح صحيفه خود از كتاب كافى نقل نموده: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: روزى نيست كه بر پسر آدم بيايد جز آنكه باو ميگويد: اى پسر آدم من روز نو آمده هستم و بر تو گواهم پس در من نيكو بگو و نيك انجام ده كه روز قيامت براى تو گواهى دهم و پس از اين هرگز مرا نخواهى ديد، بنا بر اين اگر كسى روزى كار بدى انجام داد و پس از آن پشيمان شد نبايد بگويد: فلان روز روز بدى بود، چون روز بد نكرده است، و از اين رو است كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله «چنانكه سيّد نعمت الله جزائرى رحمه اللّه در كتاب نور الأنوار فرموده» روايت شده : « لا تسبّوا الدّهر فانّ الدّهر هو اللّه : روزگار را دشنام ندهيد كه روزگار خدا است يعنى آن را خدا آفريده است » و اينكه از پيغمبر يا ائمّه معصومين عليهم السّلام رسيده كه از بعضى روزها دورى گزينيد كه آن روز نحس و بد اختر است دلالت دارد بر اينكه دنبال فلان كار نرويد كه انجام آن نيك نيست)-]

(13) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنَا حُسْنَ مُصَاحَبَتِهِ، وَ اعْصِمْنَا مِنْ سُوءِ مُفَارَقَتِهِ بِارْتِكَابِ جَرِيرَةٍ، أَوِ اقْتِرَافِ صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ
[13 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و نيكى همراه بودن با اين روز را روزى ما گردان، و ما را از بدى مفارقت و جدا شدن از آن بر اثر نافرمانى يا بجا آوردن گناه كوچك يا بزرگ نگهدار]

(14) وَ أَجْزِلْ لَنَا فِيهِ مِنَ الْحَسَنَاتِ، وَ أَخْلِنَا فِيهِ مِنَ السَّيِّئَاتِ، وَ امْلَأْ لَنَا مَا بَيْنَ طَرَفَيْهِ حَمْداً وَ شُكْراً وَ أَجْراً وَ ذُخْراً وَ فَضْلًا وَ إِحْسَاناً.
[14 و در اين روز براى ما نيكيها را بيافزا، و از بديها تهى‏‌مان ساز، و دو طرف (اوّل تا آخر) آن را براى ما از ستايش و سپاس و پاداش و اندوخته (براى آخرت) و بخشش و نيكى پر گردان-]

(15) اللَّهُمَّ يَسِّرْ عَلَى الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ مَئُونَتَنَا، وَ امْلَأْ لَنَا مِنْ حَسَنَاتِنَا صَحَائِفَنَا، وَ لَا تُخْزِنَا عِنْدَهُمْ بِسُوءِ أَعْمَالِنَا.
[15 بار خدايا زحمت و رنج ما را بر نويسندگان گرامى (فرشتگانى كه اعمال را مينويسند) آسان گردان، و نامه‏‌هاى (اعمال) ما را از حسنات و نيكيهاى ما پر ساز، و ما را نزد آنان به بدى كردارهاى خود رسوا مكن -]

(16) اللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنَا فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِهِ حَظّاً مِنْ عِبَادِكَ، وَ نَصِيباً مِنْ شُكْرِكَ وَ شَاهِدَ صِدْقٍ مِنْ مَلَائِكَتِكَ.
[16 بار خدايا در هر ساعتى از ساعتهاى اين روز بهره‏‌اى از بندگانت و بهره‏‌اى از سپاسگزاريت، و گواه راستى از فرشتگانت براى ما قرار ده -]

(17) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْفَظْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِينَا وَ مِنْ خَلْفِنَا وَ عَنْ أَيْمَانِنَا وَ عَنْ شَمَائِلِنَا وَ مِنْ جَمِيعِ نَوَاحِينَا، حِفْظاً عَاصِماً مِنْ مَعْصِيَتِكَ، هَادِياً إِلَى طَاعَتِكَ، مُسْتَعْمِلًا لِمَحَبَّتِكَ.
[17 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و ما را از (دامهاى شيطان و از هر پيشامدى در) پيش رو و پشت سر و از اطراف راست و چپ و از همه جوانبمان نگهدارى كن، نگهدارى كه از نافرمانى تو نگهدارنده و بطاعت و بندگى تو راهنما و براى دوستى بتو بكار برده شود-]

(18) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ وَفِّقْنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا وَ لَيْلَتِنَا هَذِهِ وَ فِي جَمِيعِ أَيَّامِنَا لِاسْتِعْمَالِ الْخَيْرِ، وَ هِجْرَانِ الشَّرِّ، وَ شُكْرِ النِّعَمِ، وَ اتِّبَاعِ السُّنَنِ، وَ مُجَانَبَةِ الْبِدَعِ، وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ حِيَاطَةِ الْإِسْلَامِ، وَ انْتِقَاصِ الْبَاطِلِ وَ إِذْلَالِهِ، وَ نُصْرَةِ الْحَقِّ وَ إِعْزَازِهِ، وَ إِرْشَادِ الضَّالِّ، وَ مُعَاوَنَةِ الضَّعِيفِ، وَ إِدْرَاكِ اللَّهِيفِ‏
[18 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و ما را در اين روز و اين شب و همه روزهامان توفيق عطا فرما براى انجام نيكى و دورى از بدى و سپاسگزارى از نعمتها و پيروى از سنّتها (واجبات و مستحبّات) و ترك بدعتها (احداث چيزهائى در دين كه از دين نيست) و امر بمعروف (واداشتن بپسنديده: واجب و مستحب) و نهى از منكر (بازداشتن از زشتيها: حرام و مكروه) و حفظ و نگهدارى (اصول و فروع) اسلام، و نكوهش باطل و نادرستى و خوار نمودن آن، و يارى حق و گرامى گردانيدن آن، و راهنمائى گمراه، و كمك ناتوان، و رسيدن بفرياد ستم رسيده-]

(19) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْهُ أَيْمَنَ يَوْمٍ عَهِدْنَاهُ، وَ أَفْضَلَ صَاحِبٍ صَحِبْنَاهُ، وَ خَيْرَ وَقْتٍ ظَلِلْنَا فِيهِ
[19 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و اين روز را مباركترين روزى گردان كه ما بآن برخورده‏‌ايم، و برترين همراهى كه ما با آن همراه شده‏‌ايم، و بهترين وقتى كه (باگفتار و كردار نيك) در آن بسر برده‏‌ايم-]

(20) وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَرْضَى مَنْ مَرَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ مِنْ جُمْلَةِ خَلْقِكَ، أَشْكَرَهُمْ لِمَا أَوْلَيْتَ مِنْ نِعَمِكَ، وَ أَقْوَمَهُمْ بِمَا شَرَعْتَ مِنْ شرَائِعِكَ، وَ أَوْقَفَهُمْ عَمَّا حَذَّرْتَ مِنْ نَهْيِكَ.
[20 و ما را خوشنودترين كسان از گروه آفريدگانت كه شب و روز بر آنها گذشته قرار داده، سپاسگزارنده‏‌ترين ايشان بنعمتهائى كه عطا كرده‌‏اى، و پايدارترين آنها باحكامى كه (بوسيله پيغمبرانت) بيان فرمودى، و جلوگيرترين آنان از نهيى كه از آن ترسانيدى (براى آن كيفر قرار دادى)-]

(21) اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ كَفَى بِكَ شَهِيداً، وَ أُشْهِدُ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ وَ مَنْ أَسْكَنْتَهُمَا مِنْ مَلائِكَتِكَ وَ سَائِرِ خَلْقِكَ فِي يَوْمِي هَذَا وَ سَاعَتِي هَذِهِ وَ لَيْلَتِي هَذِهِ وَ مُسْتَقَرِّي هَذَا، أَنِّي أَشْهَدُ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، قَائِمٌ بِالْقِسْطِ، عَدْلٌ فِي الْحُكْمِ، رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ، مَالِكُ الْمُلْكِ، رَحِيمٌ بِالْخَلْقِ.
[21 بار خدايا تو را گواه ميگيرم و تو بس هستى براى گواهى، و گواه ميگيرم آسمان و زمينت و كسانى از فرشتگان و سائر آفريدگانت را كه در آن دو جا داده‏‌اى در اين روز و اين ساعت‏ و اين شب و در اين جايگاه خود باينكه گواهى ميدهم تو خدائى ميباشى كه جز تو خدائى نيست، توئى بپا دارنده عدالت و برابر دارنده در حكم و مهربان ببندگان و دارنده هر ملك و پادشاهى، و رحم كننده بآفريده شدگانت-]

(22) وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ و خِيَرَتُكَ مِنْ خَلْقِكَ، حَمَّلْتَهُ رِسَالَتَكَ فَأَدَّاهَا، وَ أَمَرْتَهُ بِالنُّصْحِ لِأُمَّتِهِ فَنَصَحَ لَهَا
[22 و گواهى ميدهم كه محمّد بنده و فرستاده و برگزيده از آفريدگان تو است، او را برساندن پيغام خود (ببندگان) واداشتى پس آن را (بمردم) رساند، و بپند دادن بامّتش امر فرمودى پس آنها را پند داد-]

(23) اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، أَكْثَرَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ، وَ آتِهِ عَنَّا أَفْضَلَ مَا آتَيْتَ أَحَداً مِنْ عِبَادِكَ، وَ اجْزِهِ عَنَّا أَفْضَلَ وَ أَكْرَمَ مَا جَزَيْتَ أَحَداً مِنْ أَنْبِيَائِكَ عَنْ أُمَّتِهِ
[23 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست بيش از آنچه بر كسى از آفريدگانت درود فرستاده‌‏اى، و از جانب ما باو عطا كن بهترين چيزى كه بركسى از بندگانت عطا كرده‏‌اى، و باو پاداش ده برترين و گرامى‏‌ترين پاداشى كه بهر يك از پيغمبرانت از جانب امّتش باو داده‏‌اى-]

(24) إِنَّكَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْجَسِيمِ، الْغَافِرُ لِلْعَظِيمِ، وَ أَنْتَ أَرْحَمُ مِنْ كُلِّ رَحِيمٍ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ الْأَنْجَبِينَ.
[24 زيرا توئى بسيار بخشنده نعمت بزرگ، و آمرزنده براى (گناه) بزرگ و تو از هر مهربان مهربانترى، پس بر محمّد و آل او كه (از هر عيب و نقصى) پاك و پاكيزه و نيكان و گرامى‏ترين (خلق) اند درود فرست.

مشتقات ریشۀ «جدد» در آیات قرآن:

خَلْقٍ جَديدٍ

وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفي‏ خَلْقٍ جَديدٍ أُولئِكَ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ في‏ أَعْناقِهِمْ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ (5)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ (19)
وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَديداً (49)
ذلِكَ جَزاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآياتِنا وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَديداً (98)
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفي‏ خَلْقٍ جَديدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ (10)
وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلى‏ رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفي‏ خَلْقٍ جَديدٍ (7)
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ (16)
أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ في‏ لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ (15)

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بيضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابيبُ سُودٌ (27)
وَ أَنَّهُ تَعالى‏ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً (3)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی