… and that I gave you Preference over the people of the world!
“The light is the criterion of superiority over the people of the world.”
“light” often symbolizes knowledge, enlightenment, or understanding. The “light” could represent wisdom, truth, or virtue.
Being guided by this light implies making choices based on higher principles rather than mere material gain or selfish desires.
In this sense, one’s superiority lies not in physical power or wealth but in their alignment with universal truths.
illumination of divine light presence in our hearts.
the light of the world.
spiritual enlightenment through inner illumination.
… و اینکه تو را بر مردم جهان ترجیح دادم!
نور ملاک برتری بر مردم جهان است.
“نور” اغلب نماد دانش، روشنگری یا درک است.
“نور” می تواند نشان دهنده حکمت، حقیقت یا فضیلت باشد.
هدایت شدن توسط این نور مستلزم انتخاب بر اساس اصول بالاتر به جای سود صرف مادی یا تمایلات خودخواهانه است.
از این نظر، برتری فرد در قدرت یا ثروت فیزیکی نیست،
بلکه در همسویی آنها با حقایق جهانی است.
روشنایی حضور نور الهی در قلب ما.
نور جهان!
روشنگری معنوی از طریق اشراق درونی.
«أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ» یکی از هزاران عبارات مترادف «نور الولایة» است.
+ «فضل»
«غبط» یکی از هزار واژۀ «نور الولایة» است.
مشتقات ریشۀ «غبط» در آیات قرآن وجود ندارد.
اما از معنای زیبای این واژه، همان مفهوم نور الولایة استنباط می شود.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«غَبَطَ غَبْطاً: عظُم في عينه و تمنَّى مثل حاله بدون أن يريد زوالها عنه»
«غَبَطَه أَصْدِقاؤه»
+ «جهر» + «ظهر» و …
«أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ» = «عظُم في عينه و تمنَّى مثل حاله بدون أن يريد زوالها عنه»
«الغِبْطَةُ: أنْ تتمنَّى مثلَ حال المَغْبُوطِ من غير أن تريدَ زوالَها عنه، و ليس بحسدٍ.»
هوس نعمتى كه ديگرى دارد به شرط آنكه آن نعمت از او زايل نشود.
«غَبَّطَهُ: او را مورد رشك و غبطه قرار داد.
حملهُ على الغَبْط و جعل فعلهُ ممَّا يُغبَط عليهِ.»
«إنِّي مَغْبوط برُؤْيتك»:
وقتی نورتو میبینی، ازش خوشت میاد و دلت میخواد شبیه اون بشی!
از کارهای او خوشت میاد و میخواهی که مثل او عمل کنی و ازش الگو بگیری!
«غَبَطَه و اغتَبَطَهُ: خواست كه چون وى بُوَد.»
+ «صور»
+ «ارث»: ارث علمی
+ «عین شکری»
«الاغْتِبَاطُ: شُكرُ اللَّهِ على ما أَنعم و أَفضل و أَعْطَى» + «أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ»
«الغَبْطُ: قبضة مما يُحصَد و يوضع متفرقا الجمع: غُبوط.»
«الغِبْطُ: القَبضاتُ المَصْرُومةُ من الزَّرْع.
القبضات المحصودة المصرومة من الزرع.»
«غبطه خوردن! غبطه چیدن! برداشت غبطه! از نور، نور برداشت کردن میشه نور علی نور!»
«غبَطْتُ الشاةَ: إذا جسَسْتها لتنظرَ أسَمينَةٌ هي أمْ مهزولة»
«غَبَطَ الشاةَ و الناقةَ»:
«الجس باليد للحيوان ليعرف سمنه من هزاله.
الجَسُّ باليَدِ لِيُعْرَفَ هُزَالُه من سِمَنِه»
«الغِبطة :حُسن الحال»
«اغْتَبَطَ: شادمان و نيكو حال شد. فرح بالنعمة.»
+ «یا مقلب القلوب و الابصار … یا محول الحول و الاحوال …»
«اللّهم غَبْطا لا هَبْطا؛
يعنى:
نسألك الغِبطة و نعوذ بك أن نهبط عن حالنا،
إنا نسألُك نعمةً نُغْبَطُ بها، و ألاَّ تُهْبِطنَا من الحالة الحسنة إلى حالةٍ سيِّئةٍ.»
«غِبْطَةً: حَسُنَتْ حالُه. فهو مغبوط.»
«كان مبتهجاً: غُبِطَ عند ما ورَده نَبَأُ نجاحه»
«سَمَاءٌ غَبَطىٰ: دائمةُ المطر»
+ «دَوَمَ – اکل دائم: توتی اکلها کل حین باذن ربها»
«أَغْبَطَ علينا المطَرُ و هو ثبوته لا يُقْلعُ بعضُه على أَثر بعض»
«فَرَسٌ مُغْبَطٌ في الكاثِبَة: إذا كانَ مُرْتَفِعَ المَنْسِج»
«سيرٌ مُغْبِطٌ و مُغمِطٌ:أي دائمٌ»
«سير مُغْبِطٌ و مُغْمِطٌ أَي دائم لا يَسْتَريحُ،
و قد أَغْبَطُوا على رُكْبانِهم في السيْرِ، و هو أَن لا يَضَعُوا الرّحالَ عنها ليلاً و لا نهاراً»
«المُغْبَطة: الأَرض التي خرجت أُصولُ بقْلِها مُتدانِية»
ملاک فضیلت و برتری، فقط اینه که با قلبت نور و ظلمتت رو متوجه بشی و به این اوامر نورانی عامل باشی. به این میگن غبطه!
ما باید دائما به نورمون غبطه بخوریم! یعنی از این نور بافضیلت بهرهمند بشیم.
بهت غبطه میخورم ای نور من!
وقتیکه به نورم غبطه میخورم حال دلم خوب میشه!
وقتیکه قبض و بسط نور دلمو میفهمم حالم خوب میشه و اصلاح و تربیت میشم.
فقط به نورم غبطه میخورم و نه هیچ چیز دیگه:
لا اله الا الله، یعنی همین!
+ «صلی»: فقط دومی نورت باش! این میشه غبطه!
میشه صور، میشه هزار واژۀ مترادف نور الولایة!
از حاملان و صاحبان نور باید اخذ نور علم نمود!
به این میگن غبطه!
امام حسن عسکری علیه السلام:
أَغْبِطُ أَهْلَ خُرَاسَانَ بِمَكَانِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ كَوْنِهِ بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ.
امام عسکری علیه السلام نیز در مورد عظمت «فضل بن شاذان» این شخصیت خراسانی فرموده است:
من بر مردم خراسان غبطه میخورم که فضل بن شاذان در میان آنهاست.
امام علی (ع):
کسی که عمرش را در اطاعت خدا سپری کرده، شایسته غبطه خوردن است.
امام صادق (ع):
غبطه خوردن به خاطر مال دنیا، مذمت شده است.
رَأى موسى عليه السلام رَجُلاً عِنْدَ الْعَرْشِ فَغَبَطَهُ بِمَكانِهِ
فَسَأَلَ عَنْهُ
فَقالَ:
كانَ لايَحْسُدُ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّه ُ مِنْ فَضْلِهِ.
حضرت موسى عليه السلام مردى را نزد عرش ديد و به جايگاه او غبطه خورد
و در مورد او سؤال كرد.
به او گفته شد كه
او به آنچه خداوند از فضل خود به مردم داده است حسد نمى برد.
پیامبر صلی الله علیه و آله درباره غبطه خوردن فرمودند:
أَ لَا أُحَدِّثُكُمْ عَنْ أَقْوَامٍ لَيْسُوا بِأَنْبِيَاءَ وَ لَا شُهَدَاءَ يَغْبِطُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْأَنْبِيَاءُ وَ الشُّهَدَاءُ بِمَنَازِلِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ
قِيلَ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ
قَالَ هُمُ الَّذِينَ يُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ وَ يُحَبِّبُونَ اللَّهَ إِلَى عِبَادِهِ
قُلْنَا هَذَا حَبَّبُوا اللَّهَ إِلَى عِبَادِهِ
فَكَيْفَ يُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ
قَالَ
يَأْمُرُونَهُمْ بِمَا يُحِبُّ اللَّهُ وَ يَنْهَوْنَهُمْ عَمَّا يَكْرَهُ اللَّهُ
فَإِذَا أَطَاعُوهُمْ أَحَبَّهُمُ اللَّهُ.
آيا آگاه كنم شما را از گروهى كه نه از انبيا هستند و نه از شهدا،
ولى انبيا و شهدا در روز قيامت به مقام و منزلت آنان غبطه مى خورند،
و آنها بر منبرهايى از نور نشسته اند؟
سؤال شد اى رسول خدا! آنان كيانند؟
فرمودند:
آنان كسانى هستند كه بندگان خدا را نزد خدا و خدا را نزد بندگانش محبوب مى گردانند.
عرض كرديم:
ايجاد محبت خدا در دلها معلوم است،
ولى چگونه بندگان را نزد خدا محبوب مى گردانند؟
فرمودند:
آنان را فرمان مى دهند به آنچه خدا دوست مى دارد
و باز مى دارند از آنچه خدا دوست نمى دارد،
پس اگر آنان را اطاعت كنند، خداوند دوستشان مى دارد.
+ «امر – امر الله – امر به معروف و نهی ا زمنکر»
امام على عليه السلام:
إِنَّ المَغبونَ مَن غُبِنَ عُمرَهُ
وَ إِنَّ المَغبوطَ مَن أَنفَذَ عُمرَهُ فى طاعَةِ رَبِّهِ؛
بدرستى كه زيانكار كسى است كه عمرش را بيهوده تلف كند،
و كسى كه عمر خود را در اطاعت خدا بگذراند شايسته است مورد غبطه قرار گيرد.
امام علي عليه السلام:
وَ الْمَغْبُونُ مَنْ غَبَنَ نَفْسَهُ.
وَ الْمَغْبُوطُ مَنْ سَلِمَ لَهُ دينُهُ.
مغبون واقعى كسى است كه خود را مغبون سازد.
و آن كس مورد غبطه خواهد بود كه دينش سالم بماند.
امام على عليه السلام:
أَغْبَطُ النّاسِ الْمُسارِعُ إِلَى الْخَيْراتِ؛
شايسته ترين مردم كه مورد غبطه قرار گيرد كسى است كه براى انجام كار خير سبقت مى گيرد.
امام صادق عليه السلام:
إنَّ الْمُؤْمِنَ يَغْبِطُ وَ لا يَحْسُدُ
وَ الْمُنافِقُ يَحْسُدُ وَ لايَغْبِطُ؛
مؤمن غبطه مى خورد و حسد نمى ورزد،
و منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد.
[حسادت پسندیده! حسد ممدوح!]
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
لا حَسَدَ إلاّ في اثنتَينِ:
رجُلٍ آتاهُ اللّه ُ مالاً فهُو يُنْفِقُ مِنهُ آناءَ اللّيلِ و آناءَ النّهارِ ،
و رجُلٍ آتاهُ اللّه ُ القُرآنَ فهُو يَقومُ بهِ آناءَ اللّيلِ و آناءَ النّهارِ .
حسادت جز در دو مورد روا نيست:
رشك بردن به مردى كه خداوند به او مال و ثروتى داده و او آن را شب و روز انفاق مى كند،
و رشك بردن به مردى كه خداوند به او قرآن عطا فرموده است و او شبانه روز به آن مى پردازد .
امام صادق عليه السلام:
أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ شِيعَتِهِ
عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ التَّمَسُّكِ بِمَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ
فَإِنَّمَا يَغْتَبِطَ أَحَدُكُم إِذَا انْتَهَتْ نَفْسُهُ إِلَى هَاهُنَا وَ أَوْمَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِه؛
امام صادق عليه السلام به بعضى از شيعيان خود فرمودند:
بر شما لازم است پرهيزكارى و تلاش و راستگويى و امانت دارى و چنگ زدن به مذهب خود،
زيرا هر يك از شما به هنگام جان دادن، غبطه او را خواهند خورد.
امام صادق عليه السلام:
مَنْ كانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ خَيْرُهُما فَهُوَ مَغْبوطٌ ؛
كسى كه امروزش بهتر از ديروزش باشد، شايسته است كه مورد غبطه قرار گيرد.
امام باقر علیه السلام:
اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْتَعِينُوا عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَاد فِي طَاعَةِ اللَّه فَإِنَّ أَشَدَّ مَا يَكُونُ أَحَدُكُمْ اغْتِبَاطاً مَا هُوَ عَلَيْهِ لَوْ قَدْ صَارَ فِي حَدِّ الْآخِرَةِ وَ انْقَطَعَتِ الدُّنْيَا عَنْهُ
فَإِذَا كَانَ فِي ذَلِكَ الْحَدِّ عَرَفَ أَنَّهُ قَدِ اسْتَقْبَلَ النَّعِيمَ وَ الْكَرَامَةَ مِنَ اللَّهِ وَ الْبُشْرَى بِالْجَنَّةِ وَ أَمِنَ مِمَّنْ كَانَ يَخَافُ وَ أَيْقَنَ أَنَّ الَّذِي كَانَ عَلَيْهِ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مَنْ خَالَفَ دِينَهُ عَلَى بَاطِلٍ هَالِكٌ.
تقواى خدا پيشه كنيد و در راهى كه برگزيده ايد از پارسايى و تلاش در اطاعت فرامين الهى كمك بجوييد، كه اگر چنين كرديد بيشترين غبطه به حال يكى از شما آنگاه خواهد بود كه به سر حدّ آخرت برسد و ارتباط وى از دنيا قطع شده باشد،
پس آنگاه كه به چنين منزلگاهى رسيد، مى فهمد مى بيند كه نعمت و كرامت از طرف خداوند به وى رو نموده و بشارت بهشت به وى داده مى شود و ايمن مى شود از آنچه مى ترسيد و يقين مى كند كه راهش بر حق بوده و هر كس بر خلاف راه او بوده بر باطلى هلاك كننده بوده است.
المَغبوطُ: نكو حال
ما المَغبوطُ إلاّ مَن كانَت هِمَّتُهُ نَفسَهُ .
اهل نور با کمک نور، فقط خودشو قضاوت میکنه، اما حساد با وسوسه شیطان، دیگرانو قضاوت میکنه!
المَغبونُ، مَن غَبَنَ دِينَهُ،
و المَغبوطُ مَن حَسُنَ يَقِينُهُ .
و نكو حال كسى است كه يقينش نيكو باشد.
المَغبونُ مَن غَبَنَ دِينَهُ ،
و المَغبوطُ مَن سَلِمَ له دِينُهُ و حَسُنَ يَقِينُهُ .
و نكو حال، كسى است كه دينش سالم و يقينش نيكو باشد.
إنّ الزاهِدِينَ فِي الدنيا تَبكي قلوبُهُم و إن ضَحِكُوا ،
و يَشتَدُّ حُزنُهُم و إن فَرِحُوا ،
و يَكثُرُ مَقتُهُم أنفُسَهُم و إنِ اغتَبَطُوا بما رُزِقُوا .
و اندوهشان سخت است، هر چند اظهار شادى كنند
و از نفسهاى خويش بسيار در خشمند، هر چند از آنچه روزيشان شده رشك برده شوند.
صاحبُ السُّلطانِ كَراكِبِ الأسَدِ؛ يُغبَطُ بمَوقِعِهِ ، و هو أعلَمُ بِمَوضِعِهِ .
مردم به موقعيت او غبطه مى خورند، اما او خود بهتر مى داند كه در چه جايگاهى است.
رُبَّ مُستَقبِلٍ َيوما ليسَ بِمُستَدبِرِهِ ،
و مَغبوطٍ في أوَّلِ لَيلِهِ قامَت بَواكِيهِ في آخِرِهِ .
و چه بسيار كسانى كه در آغازِ شب نكو حال بوده،
اما در پايان شب گريه كنندگانشان بر آنان گريستند.
إنَّ الدنيا دارُ فَناءٍ و عَناءٍ ، و غِيَرٍ و عِبَرٍ ···
و مِن غِيَرِها أنّكَ تَرَى المَرحومَ مَغبوطا ،
و المَغبوطَ مَرحوما ،
ليس ذلكَ إلاّ نَعيما زَلَّ (زالَ) ، و بُؤسا نَزَلَ .
از نمونه دگرگونى و ناپايدارى دنيا، اين است كه شخصى را مى بينى كه تا ديروز مورد ترحّم بود و امروز به حال او غبطه مى خورند
و يا شخصى تا ديروز به حالش غبطه مى خوردند و امروز برايش دلسوزى مى شود؛
اين نيست مگر از آن رو كه نعمتى از دست رفته و بينوايى و مصيبتى نازل شده است.
في صفةِ المَأخوذِ علَى الغِرَّةِ عندَ المَوتِ ـ :
··· و يَزهَدُ فيما كانَ يَرغَبُ فيه أيّامَ عُمُرِهِ ،
و يَتَمَنّى أنَّ الذي كان يَغبِطُهُ بها و يَحسُدُهُ علَيها قد حازَها دُونَهُ!
··· و به آنچه همه عمرش راغب و شيفته آن بود، بى ميل و رغبت مى شود و آرزو مى كند كه كاش آن كس كه حسرت او را مى خورد و بر وى حسادت مى ورزيد، اين اموال را گرد آورده بود، نه او!
عنه عليه السلام ـ مِن كتابِهِ إلى معاويةَ ـ :
··· فَاحذَرْ يوما يَغتَبِطُ فيهِ مَن أحمَدَ عاقِبَةَ عَمَلِهِ ،
و يَندَمُ مَن أمكَنَ الشيطانَ مِن قِيادِهِ فلَم يُجاذِبْهُ .
··· پس بترس از روزى كه در آن روز
آن كه پايان كار خود را نيكو گردانيده شادمان است.
و كسى كه زمام اختيار خويش را به دست شيطان داده و با او ستيز نكرده، پشيمان مى شود.
غَبْطة:
الغَبِيط: أرضٌ مطمئنّة، كأنّها غُبِطَتْ حتى اطمأَنَّت
الغَبْطة: حُسْن الحالِ و دوامُ المَسَرَّة و الخَيْر
غبَطْتُ الشاةَ: إذا جسَسْتها لتنظرَ أسَمينَةٌ هي أمْ مهزولة
أصلُ الحسدِ القَشْرُ
أصلُ الغبطِ الجَسُّ باليد
تجسس و حسّ معالم ربانی با عقل (قلب) است و پیدا کردن تمثال نورانی صاحبان نور، با نور عقل و خوشحالی پس از نور علی نور شدن، چه زیباست، چون پی میبری که به کُر وصل شدی!
سيرٌ مُغْبِطٌ: دائمٌ لا يستريحُ (رابطه ناگسستنی)
مفهوم رابطه «إذا ألزمتهُ إيَّاهُ» با صاحب نعمت.
«أغبَطْتُ الرحلْ على ظهر الدَّابةِ إغباطاً إذا ألزمتهُ إيَّاهُ»
خوشحالی از اینکه نور مافوق صاحب نعمت فراوان، برای قلبت ظاهر و آشکار شده است.
و اینکه با وجود داشتن رابطه با اینچنین مافوق قدرتمند و توانمندی، دیگر هیچ جای نگرانی نیست و امید فرج، به قلب شخص الهام میشود و با دیدن مافوق غبطه میخوریم، یعنی از طرفی با دیدن عظمت مافوق به نعمتهای او معرفت پیدا می کنیم و هم خواهان سلب نعمت از او نیستیم، چرا که خودمان هم در داشتن او به این کمالات ذینفع خواهیم بود. و از طرفی خوشحالیم و میدانیم عنقریب با داشتن این چنین آقای نورانی، بالاسر خود، دیگر جای هیچ نگرانی نیست و او ما را همه جوره حمایت می کند. و اقرار به فضل مافوق در غبطه وجود دارد.
چون وقتی دست به پشت گوسفند زد فهمید چه گوشتی بهم زده!
وقتی چشمت به معالم ربانی میافته غبطه میخوری یعنی می فهمی چه دنیایی از علوم آل محمد ع، اقتباس شده و برای ما آشکار و ظاهر و ترجمه و آماده شده، لذا از اینکه می بینیم بزودی با کسب معالم ربانی، همه چیز گیرمون میاد خوشحال میشیم و رابطه با این نور رو استمرار و تداوم میدهیم.
و در واقع این همپوشی که در واژه غبطه وجود دارد اشاره به همان رابطه و اتصال و الحاق و «وصی» به مافوق برای رسیدن به حیات طیبه است.
در واقع مقایسه غبطه با حسد، مقایسه مستقر است با معار:
مستقر از دیدن فضائل علمی صاحبان نور خوشحال می شود،
اما معار ناراحت شده و چشم دیدن معالم ربانی صاحبان نور را ندارد.
مستقر خواهان استمرار نور معالم ربانی آل محمد ع در قلبش میباشد،
اما معار خواهان قطع این رابطه است.
مستقر با حفظ رابطه با معالم ربانی از نور علوم بهرهمند میشود،
اما معار خواهان قطع رابطه با نور و عدم بهرهمندی از آن است.
«غبطه رابطه توام با نور و خوشحالی – حسد رابطه توام با تاریکی و ناراحتی»
غبطه رابطه توام با عدم آسیب و ضرر به مافوق – حسد رابطه توام با آسیب و ناراحتی برای مافوق
غبطه توام با «شوق» به معالم ربانی است!
وَ الْمَغْبُوطُ مَنْ حَسُنَ يَقِينُهُ
وَ الْمَغْبُوطُ مَنْ سَلِمَ لَهُ دِينُهُ وَ حَسُنَ يَقِينُهُ
معارین از کسی که کار خوبی انجام میده بدشون میاد (حسد)، و چشم دیدن اونو ندارن و این حال، حال بدیه، اما مستقرین که چشمشون به کارهای خوب صاحب نور میافته، حالشون حالت غبطه است نه حسد ! یعنی از اینکه می بینن آل محمد ع به صاحبان نور این همه عنایات علمی داشته اند خوشحال می شن و چشمشون روشن میشه و با حرف شنوی از معالم ربانی چیز خوبی گیرشون میاد لذا این نگاه غبطه مستقرین با آن نگاه حسد معارین زمین تا آسمون فرق میکنه!
معارین یه مدتی ادای خوبها رو درمیارن!
دیدی یه نفر هر روز میره پیاده روی، و یه نفر دیگه هم میخواد این کار رو انجام بده، اما بعد از مدتی وقتی میبینه سختشه و حالشو نداره، دیگه اونو ترک میکنه و حتی بد اون شخص رو هم میگه!
ولی مستقر گرچه حتی نتونه پا به پای دونده، راه بره، اما سعی میکنه تلاششو بکنه ولی هیچوقت از توانایی های اون رنج نمی بره و حسودیشو نمی کنه و لذا عاقبت به خیر خواهد شد.
بعضا می بینیم خودمون یا اطرافیانمون تاریک میشیم و بررسی که میکنیم قصه سر همین تفاوت حالت غبطه یا حسد نسبت به دوستانی است که دارن خوب انجام وظیفه می کنن، و بجای اینکه از حال اونها شوق و نیرو برای عمل به نور ولایت بگیریم، بعضی ها که بیمارن پشت سر اون صحبت میکنن و تاریک میشن و ولی خدا قلب رو تاریک میکنه تا به او بفهمونه این حالت او نتیجه اش تاریکیه لذا دست از این حالت معیوب بردار و بجای حسادت اون ، غبطه شو بخور و هر چه می تونی با نور اون قلبتو روشن کن و اون هم اینو دوست داره و نه چیزی از او کم میشه که خوشحال هم میشه که وجود او عده ای رو تشویق به عمل به نور ولایت کرده «مانکن با عرضه» و اگه اینقدر وجودش قوی بشه که اونایی که تشویق کرده به عدد 313 نفر برسن کار تمامه.
لذا مومن همیشه وظیفه داره شرایط برگشت حق آل محمد ع به دست اونها رو فراهم کنه و راه برگشت این حق فقط عمل به نور ولایته و عملا با نورت باید مخاطبین رو بدور خودت جذب کنی و همه رو به اعتقاد آل محمد ع عملا دعوت کنی، تا شرایط فرج برسه وگرنه زندگی در شرایط باطل هیچ ارزشی نداشته و نداره و آل محمد ع با گذشتن از حق خودشون و باج دادن به ولایت باطل شیطان، فضلا زندگی رو به ما عنایت کردن وگرنه جا داره وقتی ببینی مافوقت زیردست اهل باطل شده، ثانیهای زنده نباشی و این صحنه رو نبینی، اما خود این بزرگواران عملا با گذشت از حق خود به نفع ایجاد آرامش، از منصب خود کناره گیری کردند و به ما نیز یاد دادند که عامل به همین روش در زندگی باشیم تا ببینیم خدا چه میخواهد.
درستش این بود که روزی که ولایت از آل محمد ع غصب شد، همه اهل ولایت در طاعت ولی خود اقدام کرده و حق را به ایشان برگردانند، اما از آنجا که یار و یاوری برای این کار پیدا نشد و آن عده قلیل که آمادگی خود را برای این کار اعلام کردند برای انجام این کار مهم از نظر تعداد افراد به حد نصاب نرسیدند و تا قیام مهدی ع هیچگاه نخواهند رسید، لذا برای حفظ جان و مال و ناموس این افراد و همچنین حفظ نطفههای مستقر عالم ذر که در اصلاب معارین و مستقرین پراکنده شده اند و وجود آنها و تعدادشان از شرایط درک فرج است، لذا آل محمد ع به احترام این امر (که اصل فرج نهایتا تحقق پیدا کند و با دستپاچگی بطور کامل از بین نرود) کوتاه آمده و باج دادند تا ما زندگی کنیم اما با نور ولایت و عمل به وظیفۀ انتظار واقعی، مثل شکارچی در کمین شکار که دام پهن کند و دون بپاشد و منتظر بماند. + (واژه زیبای درایت).
پس ما الان علاف نیستیم یعنی تکلیف داریم و درست است که تعدادمان به حدی نرسیده که برای گرفتن شکار از کمینگاه خارج شویم اما منتظر هستیم با اعمال نور ولایت آل محمد ع روز بروز به جمع کسانی که شوق به آل محمد ع دارند بیافزاییم تا به آمار حدنصاب قیام مهدی آل محمد ع برسیم و ایشان مأذون به ایجاد فرج برای ما گردند. مومن برایش فرقی نمی کند که چند نفر با آل محمد ع باقی مانده اند، آنها سرشان را پایین انداخته و کار خودشان را می کنند و منتظرند که دوستی به جمعشان اضافه شود و نوید افزایش آمار را بدهد به امید رسیدن به عدد 313 که جهان آرام شود. هیچ وقت ناامید نیستیم از اینکه زمان ما همان زمان اجتماع 313 نفر باشد، بلکه تلاش خود را در انجام وظیفه نمودن و سمبل یک مومن عامل به نور ولایت باشیم که هر کسی با دیدن او شوق به بینش و روش آل محمد ع پیدا نماید، و این امر همواره مد نظر و آرزوی ماست و دلمان می خواهد جوری رفتار کنیم که مورد تایید آل محمد ع باشیم و قطعا عده ای به سوی ما مشتاق خواهند شد «تهوی الیهم» و دور نور را جمعی مشتاق عامل به فرمایشات آل محمد ع خواهند گرفت و پروانه وار دور این کعبۀ دل خواهند چرخید و طوافشان و عکوفشان بر این رجل نورانی به ثمر خواهد نشست و فرج ایجاد خواهد شد ان شاء الله تعالی بدون تردید!
از غبطه و حسد به اینجا رسیدیم و مطلب خیلی شیرین است.
[غبطه محب آل محمد ع!]:
[«أَصْبَحَ مُحِبُّنَا مُغْتَبِطاً بِحُبِّنَا بِرَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ يَنْتَظِرُهَا كُلَّ يَوْمٍ»]:
« لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ إِلَّا أَصْبَحَ يَجِدُ مَوَدَّتَنَا عَلَى قَلْبِهِ،
وَ لَا أَصْبَحَ عَبْدٌ مِمَّنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِ إِلَّا يَجِدُ بُغْضَنَا عَلَى قَلْبِهِ،
فَأَصْبَحْنَا نَفْرَحُ بِحُبِّ الْمُؤْمِنِ لَنَا، وَ نَعْرِفُ بُغْضَ الْمُبْغِضِ لَنَا،
وَ أَصْبَحَ مُحِبُّنَا مُغْتَبِطاً بِحُبِّنَا بِرَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ يَنْتَظِرُهَا كُلَّ يَوْمٍ،
وَ أَصْبَحَ مُبْغِضُنَا يُؤَسِّسُ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ،
فَكَانَ ذَلِكَ الشَّفَا قَدِ انْهَارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ،
وَ كَانَ أَبْوَابُ الرَّحْمَةِ قَدْ فُتِحَتْ لِأَصْحَابِ الرَّحْمَةِ،
فَهَنِيئاً لِأَصْحَابِ الرَّحْمَةِ رَحْمَتُهُمْ، وَ تَعْساً لِأَهْلِ النَّارِ مَثْوَاهُمْ،
إِنَّ عَبْداً لَنْ يُقَصِّرَ فِي حُبِّنَا لِخَيْرٍ جَعَلَهُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ،
وَ لَنْ يُحِبَّنَا مَنْ يُحِبُّ مُبْغِضَنَا،
إِنَّ ذَلِكَ لَا يَجْتَمِعُ فِي قَلْبٍ وَاحِدٍ وَ
«ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ»
يُحِبُّ بِهَذَا قَوْماً، وَ يُحِبُّ بِالْآخَرِ عَدُوَّهُمْ،
وَ الَّذِي يُحِبُّنَا فَهُوَ يُخْلِصُ حُبَّنَا كَمَا يُخْلَصُ الذَّهَبُ لَا غِشَّ فِيهِ.
نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ أَفْرَاطُنَا أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ،
وَ أَنَا وَصِيُّ الْأَوْصِيَاءِ، وَ أَنَا حِزْبُ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)،
وَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ حِزْبُ الشَّيْطَانِ،
فَمَنْ أَحَبَّ أَنْ يَعْلَمُ حَالَهُ فِي حُبِّنَا فَلْيَمْتَحِنْ قَلْبَهُ،
فَإِنْ وَجَدَ فِيهِ حُبَّ مَنْ أَلَّبَ عَلَيْنَا فَلْيَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَدُوُّهُ وَ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ، وَ اللَّهُ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ.»
صالح بن ميثم تمار گفت در كتاب ميثم ديدم،
نوشته بود شبى در خدمت امير المؤمنين عليه السّلام بودم
به ما فرمود:
هيچ بندهاى نيست كه خداوند قلبش را به ايمان امتحان كرده باشد
مگر اينكه محبت ما را در قلب خود مييابد
و هيچ بندهاى نيست كه مورد خشم خدا قرار گرفته باشد
مگر اينكه بغض و دشمنى ما را در دل خود مىيابد.
ما با شادمانى دوست خود شاد ميشويم و دشمنى دشمن خود را ميشناسيم،
محب و دوست ما بواسطه محبت ما مورد رشگ قرار ميگيرد و هر روز منتظر رحمت خدا است.
دشمن ما پايش بر كنار گودالى از آتش قرار دارد اين كناره او را سرازير آتش جهنم نموده.
درهاى رحمت بر روى اصحاب رحمت گشوده شده
گوارا باد براى اهل رحمت رحمتشان
و مرگ باد بر دوزخيان در قرارگاهشان.
هر بندهاى كه كوتاهى در محبت ما نداشته باشد بواسطه خير و صلاحى است كه خداوند در قلبش قرار داده.
هرگز ما را دوست نميدارد كسى كه دشمن ما را دوست داشته باشد.
چنين چيزى در يك قلب جمع نخواهد شد.
خداوند براى يك فرد دو قلب قرار نداده كه با يكى گروهى را دوست داشته باشد و با قلب ديگر گروهى ديگر را.
و كسى كه ما را دوست داشته باشد او محبت ما را خالص ميكند
همان طورى كه طلا را خالص مينمايد و غش در آن نيست.
ما نجيبانيم و نوادگان و اولاد ما اولاد انبياء هستند.
و من وصى اوصياء هستم و من حزب اللّٰه و حزب پيامبرش هستم
و گروه ستمكار حزب شيطانند.
هر كس مايل است حال خود را در محبت ما بداند قلب خويش را آزمايش نمايد
اگر در دل خود محبت كسانى را كه عليه ما تحريك ميكنند يافت،
بايد بداند كه خداوند دشمن اوست و جبرئيل و ميكائيل و خداوند دشمن كافران است.
فيما ناجى اللّه ُ تعالى بهِ موسى عليه السلام:
… لا تَغبِطَنَّ أحدا بِرِضَى الناسِ عَنهُ حتّى تَعلَمَ أنَّ اللّهَ راضٍ عَنهُ،
و لا تَغبِطَنَّ مَخلوقا بطاعَةِ الناسِ لَهُ
فإنّ طاعةَ الناسِ لَهُ و اتِّباعَهُم إيّاهُ على غيرِ الحقِّ هَلاكٌ لَهُ و لِمَنِ اتَّبَعَهُ.
به حال كسى كه مردم از او خشنودند غبطه مخور، تا آن كه بدانى خدا هم از او خشنود است
و به حال كسى كه مردم فرمانش را مىبرند نيز غبطه مخور؛
زيرا طاعت و پيروى بناحقّ مردم از او، باعث هلاكت او و پيروانش باشد.
إنّ أشَدَّ شيعَتِنا لَنا حُبّا يكونُ خُروجُ نَفسهِ
كشُربِ أحَدِكُم في يَومِ الصَّيفِ الماءَ البارِدَ الّذي يَنتَقِعُ بهِ القلوبُ،
و إنّ سائرَهُم لَيَموتُ كما يُغبَطُ أحَدُكُم على فِراشهِ
كأقَرَّ ما كانَت عَينُهُ بمَوتهِ.
جان كندنش مانند نوشيدن آب خنك روحبخشى است كه يكى از شما در روز تابستانى بنوشد
و بقيه آنها در بستر خود با حالتى مىميرند كه هر يك از شما به چنان مردنى غبطه مىخورد،
مردنى كه مايه روشنى چشمش باشد.
[سورة التوبة (۹): الآيات ۳۴ الى ۳۵]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ (۳۴)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، بسيارى از دانشمندان يهود و راهبان، اموال مردم را به ناروا مىخورند، و [آنان را] از راه خدا باز مىدارند، و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مىكنند و آن را در راه خدا هزينه نمىكنند، ايشان را از عذابى دردناك خبر ده.
يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ (۳۵)
روزى كه آن [گنجينه]ها را در آتش دوزخ بگدازند، و پيشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ كنند [و گويند:] «اين است آنچه براى خود اندوختيد، پس [كيفر] آنچه را مىاندوختيد بچشيد.»
فيما ناجَى اللّه ُ عَزَّوجلَّ بهِ موسى عليه السلام:
… لا تَغبِطْ أحَدا بكَثرَةِ المالِ؛
فإنَّ مَعَ كَثرَةِ المالِ تَكثُرُ الذُّنوبُ لِواجِبِ الحُقوقِ.
به ثروت انبوهِ هيچ كس غبطه مخور؛
زيرا ثروت زياد مايه گناهان زياد مىشود؛
زيرا حق و حقوقى بر آن واجب مىگردد.
اِنَّ الْعَبْدَ اِذا ماتَ قالَتِ الْمَلائِكَةُ ماقَدَّمَ؟
وَ قالَ النّاسُ ما اَخَّرَ؟
فَقَدِّمُوا فَضْلاً يَكُنْ لَكُمْ وَ لا تُؤَخِّرُوا كُلاًّ يَكُنْ عَلَيْكُمْ،
فَاِنَّ الْمَحْرُومَ مَنْ حَرُمَ مِنْ خَيْرِ مالِهِ،
وَ الْمَغْبُوطَ مَنْ ثَقُلَ بِالصَّدَقاتِ وَ الْخَيْراتِ مَوازينُهُ.
و مردم گويند: «چه برجا گذاشته است؟»
پس مال اضافه خود را (با صدقه) پيش فرستيد تا به سود شما شود،
و همه را برجاى نگذاريد كه به زيان شما شود.
همانا محروم، كسى است كه از خير دارايى خود محروم شود
و مغبوط (كه ديگران به حال او غبطه مى خورند) كسى است كه وزنه اعمالش با صدقات و خيرات سنگين شود.
اُوصِيكُم بتَقوَى اللّهِ؛
فإنّها غِبطَةُ الطّالِبِ الرّاجي،
و ثِقَةُ الهارِبِ اللاّجِي،
و استَشعِروا التَّقوى شِعارا باطِنا.
زيرا كه آن آرمان هر جوينده اميدوارى است
و مورد اعتماد هر فرارى پناهجويى،
تقوا را جامه زيرين خود كنيد.
پيروان نور، مورد غبطۀ همگان هستند!
مِن خُطبَتِها عليهاالسلام:
… كِتابُ اللّهِ النّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصّادِقُ وَ النُّورُ السّاطِعُ وَ الضِّياءُ الّلامِعُ،
بَيِنَّةً بَصائِرُهُ، مُنْكَشِفَةً سَرائِرُهُ،
مُنْجَلِيَةً ظَواهِرُهُ،
مُغْتَبِطَةً بِهِ اَشْياعُهُ،
قائدا اِلَى الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ،
مُؤَدٍّ اِلَى النَّجاةِ اِسْتِماعُهُ.
… كتاب گوياى خداوند و قران راستگو و نور فروغبخش و روشنايى درخشان ـ عهد الهى و يادگار پيامبر است ـ كه ديدگاههايش روشن و اسرار درونى او برملا و ظاهر آن جلوهگر
و پيروان او مورد غبطه همگان است.
تبعيت از آن راهگشاى دستيابى به رضاى الهى و گوش سپردن به او موجب نجات است.
شِيعَتُنَا … تَغْبِطُهُمُ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ!
امام على عليه السلام:
شِيعَتُنَا الْمُتَبَاذِلُونَ فِي وَلَايَتِنَا الْمُتَحَابُّونَ فِي مَوَدَّتِنَا الْمُتَوَازِرُونَ فِي أَمْرِنَا الَّذِينَ إِنْ غَضِبُوا لَمْ يَظْلِمُوا وَ إِنْ رَضُوا لَمْ يُسْرِفُوا بَرَكَةٌ عَلَى مَنْ جَاوَرَهُ سِلْمٌ لِمَنْ خَالَطُوهُ
شيعيان ما در راه ولايت ما به يكديگر بذل و بخشش مىكنند
و در راه محبّت ما با يكديگر دوستى مىورزند،
براى زنده كردن امر (ولايت) ما با يكديگر ديدار مى كنند،
همانان كه اگر خشمگين شوند، ستم نمىكنند
و هرگاه خشنود شوند، زيادهروى نمىكنند،
براى همسايگان خود بركتند
و با معاشران خويش به صلح و صفا رفتار مىكنند.
أُولَئِكَ هُمُ السَّائِحُونَ النَّاحِلُونَ الزَّابِلُونَ ذَابِلَةٌ شِفَاهُهُمْ خَمِيصَةٌ بُطُونُهُمْ مُتَغَيِّرَةٌ أَلْوَانُهُمْ مُصْفَرَّةٌ وُجُوهُهُمْ كَثِيرٌ بُكَاؤُهُمْ جَارِيَةٌ دُمُوعُهُمْ يَفْرَحُ النَّاسُ وَ يَحْزَنُونَ وَ يَنَامُ النَّاسُ وَ يَسْهَرُونَ إِذَا شَهِدُوا لَمْ يُعْرَفُوا وَ إِذَا غَابُوا لَمْ يُفْتَقَدُوا وَ إِذَا خَطَبُوا الْأَبْكَارَ لَمْ يُزَوَّجُوا قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ وَ حَوَائِجُهُمْ خَفِيفَةٌ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الْعَطَشِ خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الْجُوعِ عُمْشُ الْعُيُونِ مِنَ السَّهَرِ الرَّهْبَانِيَّةُ عَلَيْهِمْ لَائِحَةٌ وَ الْخَشْيَةُ لَهُمْ لَازِمَةٌ كُلَّمَا ذَهَبَ مِنْهُمْ سَلَفٌ خَلَفَ فِي مَوْضِعِهِ خَلَفٌ
أُولَئِكَ الَّذِينَ يَرِدُونَ الْقِيَامَةَ وُجُوهُهُمْ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ
تَغْبِطُهُمُ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ
وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا … يَحْزَنُونَ.
آنها سياحتگران ضعيف و لاغر اندام لبهايشان خشك است و شكمهايشان گرسنه و رنگهايشان تغيير يافته. چهرههاى زرد دارند گريه زياد ميكنند و اشكهايشان جارى است مردم شادند آنها غمگين،مردم در خوابند آنها شب زندهدار،وقتى حاضرند شناخته نمىشوند و وقتى غايبند گم نشدهاند.
اگر بخواستگارى دختران بروند با آنها ازدواج نمىكنند دلهاى محزون دارند و شر آنها مامون است،داراى نفسى عفيف و نيازهاى سبك و خفيف هستند لبان خشك از تشنگى و شكمهاى خالى از گرسنگى،ديدههاى بهم خورده از بيدارخوابى،كنارهگيرى از دنيا در آنها آشكار است.
و پيوسته بيمناكند هر كدام از ايشان كه بميرند ديگرى همچون او جايش را ميگيرد
آنهايند كه در قيامت چهرهشان چون ماه تابان مىدرخشد
مورد حسرت گذشتگان و آيندگانند،
نه بيمى بر آنها است و نه محزون ميشوند.
مشتق ریشۀ «فضل & علم» در آیات قرآن:
يا بَني إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ (47)
يا بَني إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ (122)
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمينَ (251)
الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (268)
وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاَّ لِمَنْ تَبِعَ دينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدى هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتى أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتيتُمْ أَوْ يُحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (73)
وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليماً (32)
ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ عَليماً (70)
وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَليلاً (83)
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً (113)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (54)
وَ إِسْماعيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلاًّ فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمينَ (86)
قالَ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغيكُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمينَ (140)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ حَكيمٌ (28)
وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ وَ كُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصيلاً (12)
وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً (55)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (21)
وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (32)
وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فيهِمْ خَيْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذي آتاكُمْ وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحيمٌ (33)
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي فَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنينَ (15)
وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ (16)
قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريمٌ (40)
وَ لَقَدْ آتَيْنا بَني إِسْرائيلَ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمينَ (16)
فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (8)
لِئَلاَّ يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتابِ أَلاَّ يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ (29)
إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذينَ مَعَكَ وَ اللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (20)