دکتر محمد شعبانی راد

تدبیرات نورانی و موثّر فرشته نگهبان: دخالت الهی در امور قلبی انسان! فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً!

The Luminous and Effective Strategies of the Guardian Angel
(“By those who manage the affair!” — Qur’an, 79:5)

The Guardian Angel’s Subtle Strategies: A Divine Intervention in the Affairs of the Heart

In the Qur’an, Allah swears by certain heavenly beings:
“By those who manage the affair!” (Surah an-Nazi’at, 79:5)
Classical interpreters often identify these as the angels, particularly those entrusted with the divine execution of God’s plans in the world of creation and the souls of believers.

Among them is your personal Guardian Angel — a silent but ever-present force of divine mercy, whose mission is to guide, remind, and protect you through unseen influences. These influences are not loud interventions, but “luminous strategies”, woven into your daily experiences: a sudden thought to avoid a sin, a meaningful delay that saves you, or a whisper of hope when despair creeps in.

This is not mere poetic language. It’s a reflection of the living reality described in the verse:
“They manage the affair…” — meaning: they execute divine commands that align with your best interests, even when you don’t perceive it.

A sound heart listens to these divine strategies. It trusts that the obstacles, delays, and changes are not random, but tailored adjustments by your angelic caretaker under God’s direction.

Next time you’re confused, anxious, or about to make a decision, pause and take a moment to reflect. Reflect. Ask:
What is my Guardian Angel managing for me right now?
You may find that divine guidance has already begun — all you need is tadabbur (deep reflection) to recognize it.

«دبر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«أَدْبَرَهُ القتبُ: پالان پشت ستور را زخم كرد.»
«الدَّبَرة: قَرحة الدابة»
«scaring  camel saddles»
تاثیر کلام نورانی موثّر فرشته مهربان بر قلب سلیم، میشه «تدبیر الهی»
انگار «رَدِّش می‌اُفته!!!»
«الدَّبُورة: سنگ‌ساب»:
انگاری وقتی با دستگاه سنگ‌ساب، دارن سطح سنگفرش شده رو می‌سابند، دارند تدبیر میکنند!
تدبیر کردن میشه سابیدن قلب با نور تا حسدش درناژ بشه! + «فکر – فاکورة»

دستگاه کف‌ساب و تدبیر نورانی
وقتی یک سنگ‌فرش کهنه رو با دستگاه کف‌ساب، ساب می‌زنن، اون‌قدر تمیز و براق میشه که می‌تونی تصویر خودت رو توش ببینی!
به این می‌گن «تدبیر»؛ یعنی هماهنگی علم و عمل، یعنی 1+1:
معلم ربّانی با دستگاه سابِ علوم آل‌محمد علیهم‌السلام،
و تقدیرات نورانی آیات که به تأیید اون علوم، روی زمین قلبت کار می‌کنن.
نتیجه؟
همه ناصافی‌های قلب، همه زوایای حسادت، همه زنگارهای زیغ، رجس و ۱۰۰۰ واژه مترادف «حسد»
یکی‌یکی صاف می‌شن تا دل، پاکِ پاک بشه…
إن شاء الله تعالی.
وقتی یک تقدیر الهی برات پیش میاد که دلت باهاش صاف نیست، همون لحظه اسم شریف «یا مدبِّر» رو صدا بزن…
یعنی:
«خدایا! قلبم رو ساب بزن!
کاری کن از این قسمت زندگی‌ام که روزیِ منه، خوشم بیاد، راضی بشم، بپذیرم…»
یاد فیلم‌های زیبای سنگ‌سابی، کف‌شوری و تی‌کشی بیفت…
باور کن خدا خودش داره زحمت می‌کشه؛
انگار فرشته‌اش داره با تلاش، کف دل تو رو پاک می‌کنه
تا ضغائن، کینه‌ها، حسادت‌های پنهان دنیا، جارو بشن
و تو با دلی سبک و آسوده، مسیرت رو به سمت قبر، برزخ و قیامت ادامه بدی…
Scrubber یعنی تی‌کشی یعنی تدبیر یعنی ولایت!
قلب بعضی‌ها فقط یک گرد و غبار نرم گرفته،
با یک فوت محبت هم صاف میشه…
اما بعضی دل‌ها…
سنگین‌ترن…
و نیاز به سنگ‌سابی عمیق دارن!

+ «وقع»:
«التَّوْقِيعُ: أثرُ الدَّبَرِ بِظَهْرِ البعيرِ»
+ «کوی»
+ «کلم»: «كَلَّمْتُهُ‏: جرحته جراحة بَانَ تأثيرُها»
+ «رکب»: «بَعير رَكُوب‏: به آثارُ الدَّبَر و القَتَب»
[سدم – دبر]: «بعيرٌ سَدِمٌ»: يقال للبعير إذا دَبِر ظهرُه فأُعْفِيَ عن القَتَب حتى صلَح دَبَرُه: مسدَّم.
[بدد – دبر]: بِدَادِ السَّرْجِ و القَتَبِ: و هما بِدَادَانِ‏ و بَدِيدانِ‏، و الجمع‏ بَدَائدُ و أبِدَّة تقول: بَدَّ قتَبه‏ يبُدُّه‏، و هو أن يتَّخذ خريطتين فيحشوَهما فيجعلَهما تحت الأَحناء لئلّا يُدبِرَ الخشبُ البعيرَ.
[عقر – دبر]: العَقّار: الذى يعنُف بالابل لا يرفُق بها فى أقتابها فتُدْبِرها.
عَقَرْتُ‏ ظهر الدابّة: أدبرته.
عَقَر الرَّحْلُ و القتبُ ظهرَ الناقة، و السَّرْج ظهرَ الدَّابة، يَعْقِره‏ عَقْراً: حَزَّه، و أدْبره.
أدبرتْ جنبيه‏ ظَلِفاتُ‏ القَتَب و هي قوائمه شُبّهت بالأظلاف إلّا أن البِناء قد غُيّر.
الدَّبَرُ: من طول ملازمة القتَب‏ ظهرَه أُسْنِيَ عليه أَحمال الطيب و غيرها.
+ «سنو»
دَبَّرَ الرَّجُلُ عَبْدَه: تدبیر آقا برای نوکرش: بعد از مرگ من تو آزاد هستی!
دَبَّرَ الرَّجُلُ عَبْدَه تَدْبِيراً: إِذَا أَعْتَقَهُ بَعْدَ مَوْتِهِ. به این میگن تدبیر
التَّدبير: عِتْق الرّجُل عبدَه أو أمَتَه عن‏ دُبُر،
و هو أن يَعْتِقَ بعد موت صاحبِه، كأنَّه يقول: هو حُرٌّ بعدَ موتى.
«الدَّبُّور: زنبور»
«دَابِرَةُ الطيْرِ: همانند انگشت است در پاى پرنده.»
«الدُّبْر من كلّ شي‏ء: عقب و تهِ هر چيزى»

تدبیرات نورانی و موثّر فرشته نگهبان! فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً!

تدبیرهای لطیف فرشته‌ی نگهبان: دخالت الهی در امور قلبی انسان

«تدبیر»، واژه‌ای است که در نگاه اول به «برنامه‌ریزی» یا «فکر کردن برای آینده» معنا می‌شود، اما در افق‌های قرآنی، معنای آن بسیار فراتر از یک اقدام عقلانی صرف است. تدبیر، در نگاه الهی، پیوندی مستقیم دارد با نور، الهام، هدایت، و همراهی فرشتۀ نگهبان.

نورِ فرشته، سوهان دلِ سلیم!
در نگاه عرفانی-روان‌شناختی، «تدبیر الهی» همان تأثیر ملایم و مستمر کلام نورانی فرشتۀ نگهبان بر قلب سلیم است.
فرشته‌ای که آرام و پیوسته، با نور گفتار و الهام، قلب مؤمن را می‌سابد…
همچون «سنگ‌ساب»ی که زبری‌های دل را می‌زداید و آن را برای پذیرش نور آماده می‌کند.
در این‌جا، «تدبیر» یعنی:
جاری‌ساختن امر الهی در دل انسان، بدون اجبار، با محبت و با استمرار.

تدبیر نورانی فرشته، بر کدام دل اثر می‌گذارد؟
دلِ پاک از حسد، دلِ آماده برای نور.
قلب حسود، رو به تمنای باطل و پشت به نور است، لذا از این نور تأثیری نمی‌گیرد.
تدبیر، یک برنامه‌ریزی آفلاین نیست،
بلکه جریان آنلاین هدایت نورانی فرشتۀ الهی در بستر قلب مؤمن است.
و اگر آن دل، با سوهان نور، صیقل یافته باشد، تدبیر، مؤثر می‌شود. پس:
تدبیر نورانی، یعنی سایش دل با نور، تا زخمش از حسد پاک شود.

تفاوت «تدبیر آنلاین فرشته» با «وسوسۀ آفلاین شیطان»

 ۱. منبع الهام: اتصال یا اختلال؟
تدبیر فرشته:
ارتباط همزمان (online) با منبع وحی و نور دارد. فرشته، همیشه متصل به فرمان خداوند است:
«يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ» (سجده/۵)
او حامل پیام مستقیم و بی‌واسطه از ملکوت است و لحظه‌به‌لحظه «دستور الهی» را به دل مؤمن می‌رساند.
وسوسه شیطان:
اتصالش به ملکوت قطع است؛ قطع همیشگی! لذا پیامش «آفلاین» است.
شیطان بر اساس تجربیات کهنه، داستانهای قدیمی، یا خاطرات منفی گذشته حرف می‌زند، نه اتصال به وحی.

۲. مسیر ورود: نور یا تاریکی؟
تدبیر فرشته:
با نور وارد قلب می‌شود. وقتی دل شفاف باشد، الهام فرشته روشن، آرام، و در عین حال نافذ است.
مانند نسیمی که قلب را بیدار می‌کند:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:
الرُّوحُ الْأَمِينُ نَفَثَ فِي رُوعِي أَنَّهُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَهَا.
وسوسه شیطان:
از خلأ و تاریکی و پشت درهای بسته وارد می‌شود.
مثل کسی که از پشت پنجره صدایت می‌زند، اما دیده نمی‌شود.
وسوسه همیشه در «گنگی»، «عجله»، و «ابهام» خودش را پنهان می‌کند.

۳. ویژگی محتوایی: روشن‌گر یا سردرگم‌کننده؟
تدبیر فرشته:
روشن، مفید، آرام، متین، بدون اضطراب.
وقتی تدبیر فرشته وارد قلب می‌شود، حتی اگر وظیفه سخت باشد، دل سبک می‌شود.
وسوسه شیطان:
همراه با اضطراب، شک، تردید، شتاب‌زدگی یا خودبزرگ‌بینی است.

۴. اثر نهایی: سبک شدن یا سنگینی؟
تدبیر فرشته:
انسان بعد از پذیرش تدبیر، آرام‌تر و سبک‌تر می‌شود.
حس می‌کند در مسیر حق قرار گرفته، حتی اگر سخت باشد.
وسوسه شیطان:
انسان را سنگین، پشیمان، پُر از حسرت می‌کند.
حتی اگر در ظاهر به خواسته‌اش برسد، ته دلش خالی‌ست.

تدبیر آنلاین فرشته یعنی جریان نور الهی در قلب زنده و آماده،
وسوسه آفلاین شیطان یعنی پخش فایل‌های تکراری از ذهن بیمار و تاریک!

عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يُحَدِّثُ عَنْ أَبِيهِ ع:
هشام بن سالم از امام صادق (علیه‌السلام) روایت کرده است که فرمود،
شنیدم پدرم از پدرش چنین روایت می‌کرد:
أَنَّ رَجُلًا قَامَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ لَهُ
مردی نزد امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام برخاست و گفت:
يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ
ای امیر مؤمنان، 
بِمَا عَرَفْتَ رَبَّكَ؟
چگونه پروردگارت را شناختی؟
قَالَ
فرمود:
بِفَسْخِ الْعَزْمِ‏ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ
با بهم‌خوردن تصمیم‌ها و شکسته‌شدن اراده‌ها.
لَمَّا أَنْ هَمَمْتُ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَ هَمِّي
زمانی که تصمیم گرفتم، میان من و تصمیمم فاصله افتاد؛
وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِي
و هنگامی که عزم کردم، قضا و قدر برخلاف عزم من واقع شد.
فَعَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْرِي

آنجا دانستم که تدبیر‌کننده، کسی غیر از من است.
قَالَ
گفت:
فَبِمَا ذَا شَكَرْتَ نَعْمَاءَهُ؟
به چه چیزی نعمت‌های او را شکر گفتی؟
قَالَ
فرمود:
نَظَرْتُ إِلَى بَلَاءٍ قَدْ صَرَفَهُ عَنِّي وَ أَبْلَى بِهِ غَيْرِي
نگاه کردم به بلایی که از من بازگردانده، ولی دیگران را به آن گرفتار کرده،
فَعَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَنْعَمَ عَلَيَّ فَشَكَرْتُهُ
پس دانستم که او به من نعمت بخشیده، و شکرش را به‌جا آوردم.
قَالَ
پرسید:
فَبِمَا ذَا أَحْبَبْتَ لِقَاءَهُ؟
به چه سبب دیدار او را دوست داشتی؟
قَالَ
فرمود:
لَمَّا رَأَيْتُهُ قَدِ اخْتَارَ لِي دِينَ مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ
آنگاه که دیدم برای من دین فرشتگان و پیامبران و رسولانش را برگزیده،
عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِهَذَا لَيْسَ يَنْسَانِي
دانستم آن کسی که این کرامت را به من عطا کرده، فراموشم نخواهد کرد،
فَأَحْبَبْتُ لِقَاءَهُ
.
پس دیدارش را دوست داشتم.

تدبیر یعنی: بفهمم که من مدبّر نیستم!

«تدبیر فرشته» در برابر «توهم تدبیر خودم»:
«فَعَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْرِي»

تدبیر یعنی: بفهمم که من مدبّر نیستم!
امام علی علیه‌السلام، در پاسخ به اینکه خدا را چگونه شناخت، فرمود:
وقتی تصمیم گرفتم، نشد. وقتی عزم کردم، نشکفت. فهمیدم که تدبیرگر من نیستم!
«فَعَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْرِي»
چه بسیار وقت‌ها که نقشه‌ها می‌کشیم، برنامه می‌ریزیم، امید می‌بندیم…
اما در عمل، چیزی پیش نمی‌رود!
همان‌جاست که باید به دل بگیم:
«مدبّرتو تو نیستی!»
فرشته‌ی مهربانی از عالم نور، مأمور شده تا قلبت رو تدبیر کنه؛
تا با لطافت، با الهام، با نور، با نرم‌سابیِ عشق،‌ دل رو از مرض «تدبیر خودساخته» نجات بده.

تدبیر یعنی پاک‌سازی ذهن و قلب با نور
همون‌طور که سنگفرشِ دل‌گرفته، به کف‌سابی نیاز داره،
دلِ ما هم با سنگ‌سابی تدبیر نورانی،
از خط‌خطی‌های اراده‌های پوچ، وسوسه‌های آفلاین شیطانی، و حسادت‌های ریشه‌دار پاک میشه.
تدبیر واقعی از آنِ فرشته‌ی الهام‌گره،
که با علم آل‌محمد علیهم‌السلام، قلب شاگرد رو تنظیم می‌کنه.

چه زمانی اسم «یا مدبّر» رو صدا بزنیم؟
وقتی می‌خوای کاری بکنی ولی نمی‌شه…
وقتی شرایط، خلاف انتظارته…
وقتی راهی که دوست داری، باز نمی‌شه…
اون موقع، با خضوع بگو:
«یا مدبّر! یعنی خدایا! منو از توهّم تدبیر خودم نجات بده! قلبم رو تدبیر کن!»
از خدا بخواه که فرشته‌اش رو بفرسته تا نور تدبیر الهی رو در قلبت جاری کنه؛
نه برای برنامه‌ریزی‌ بیشتر،
بلکه برای تسلیم عاشقانه‌تر.


فرمول شناخت خدا از زبان امیرالمؤمنین علیه‌السلام:
تصمیم گرفتم، نشد → فهمیدم من مدبّر نیستم
دیدم بلاها از من دور شده، فهمیدم او نعمتم داده → شکر کردم
دیدم دین فرشتگان و انبیا نصیبم شده → مطمئن شدم فراموشم نمی‌کنه → دلم خواست ببینمش
پس:
شناخت، شکر، و شوقِ لقاء
همه‌اش از یک حقیقت طلایی می‌جوشه:
«فَعَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْرِي»

الْعَاقِلِ: إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ تَدَبَّرَ
الْجَاهِلِ: كَلَامُهُ بِغَيْرِ تَدَبُّرٍ

قَالَ النَّبِيُّ ص‏:
صِفَةُ الْعَاقِلِ
أَنْ يَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِلَ عَلَيْهِ

وَ يَتَجَاوَزَ عَمَّنْ ظَلَمَهُ
وَ يَتَوَاضَعَ لِمَنْ هُوَ دُونَهُ
وَ يُسَابِقَ مَنْ فَوْقَهُ فِي طَلَبِ الْبِرِّ

وَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ تَدَبَّرَ
فَإِنْ كَانَ خَيْراً تَكَلَّمَ فَغَنِمَ
وَ إِنْ كَانَ شَرّاً سَكَتَ فَسَلِمَ

وَ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ فِتْنَةٌ اسْتَعْصَمَ بِاللَّهِ وَ أَمْسَكَ يَدَهُ وَ لِسَانَهُ
وَ إِذَا رَأَى فَضِيلَةً انْتَهَزَ بِهَا
لَا يُفَارِقُهُ الْحَيَاءُ
وَ لَا يَبْدُو مِنْهُ الْحِرْصُ
فَتِلْكَ عَشْرُ خِصَالٍ يُعْرَفُ بِهَا الْعَاقِلُ
ویژگی‌های انسان عاقل:
با کسی که نسبت به او جاهلانه رفتار می‌کند، با بردباری برخورد می‌کند.
از کسی که به او ظلم کرده، گذشت می‌کند.
در برابر کسی که از نظر مقام یا موقعیت پایین‌تر از اوست، فروتنی نشان می‌دهد.
در طلب نیکی و نیکوکاری، با کسانی که از او برترند، رقابت می‌کند.
پیش از سخن گفتن، تأمل می‌کند؛
اگر سخن او نیک باشد، آن را بر زبان می‌آورد و بهره می‌برد،
و اگر بد باشد، خاموش می‌ماند و خود را از آسیب در امان نگه می‌دارد.
هرگاه فتنه‌ای پیش آید، به خدا پناه می‌برد، دست و زبان خود را نگه می‌دارد.
اگر فضیلتی ببیند، از آن بهره می‌گیرد و آن را از دست نمی‌دهد.
حیا هیچ‌گاه از او جدا نمی‌شود.
حرص و طمع از او دیده نمی‌شود.
این ده خصلت، نشانه‌های شناخت انسان عاقل‌اند.

وَ صِفَةُ الْجَاهِلِ
أَنْ يَظْلِمَ مَنْ خَالَطَهُ
وَ يَتَعَدَّى عَلَى مَنْ هُوَ دُونَهُ
وَ يَتَطَاوَلَ عَلَى مَنْ هُوَ فَوْقَهُ
كَلَامُهُ بِغَيْرِ تَدَبُّرٍ
إِنْ تَكَلَّمَ أَثِمَ وَ إِنْ سَكَتَ سَهَا

وَ إِنْ عَرَضَتْ لَهُ فِتْنَةٌ سَارَعَ إِلَيْهَا فَأَرْدَتْهُ
وَ إِنْ رَأَى فَضِيلةً أَعْرَضَ وَ أَبْطَأَ عَنْهَا
لَا يَخَافُ ذُنُوبَهُ الْقَدِيمَةَ
وَ لَا يَرْتَدِعُ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ مِنَ الذُّنُوبِ
يَتَوَانَى عَنِ الْبِرِّ وَ يُبْطِئُ عَنْهُ
غَيْرَ مُكْتَرِثٍ لِمَا فَاتَهُ مِنْ ذَلِكَ أَوْ ضَيَّعَهُ
فَتِلْكَ عَشْرُ خِصَالٍ مِنْ صِفَةِ الْجَاهِلِ الَّذِي حُرِمَ الْعَقْلَ
.
و اما ویژگی‌های انسان جاهل:
به کسانی که با او معاشرت دارند، ظلم می‌کند.
بر کسی که از او پایین‌تر است، تعدّی و تجاوز می‌کند.
نسبت به کسی که از او برتر است، تکبر می‌ورزد.
سخنش بدون تأمل است؛
اگر سخن بگوید، گناه می‌کند و اگر سکوت کند، دچار غفلت است.
اگر در معرض فتنه‌ای قرار گیرد، شتابان به سوی آن می‌رود و هلاک می‌شود.
اگر فضیلتی ببیند، از آن روی‌گردان می‌شود و در دستیابی به آن سستی می‌کند.
از گناهان گذشته‌اش نمی‌ترسد.
در باقیمانده عمرش نیز از ارتکاب گناه خودداری نمی‌کند.
نسبت به کار نیک، سستی نشان می‌دهد و در انجام آن شتاب نمی‌کند.
بی‌تفاوت است نسبت به آنچه از خیر از دستش رفته یا ضایع کرده است.
این ده خصلت، از ویژگی‌های فرد جاهلی است که از عقل محروم مانده است.

تدبیر: مرز میان عقل و جهل
در کلام شریف رسول خدا ﷺ، عقل به سادگی قابل تشخیص است؛
نه با هوش و IQ بالا، بلکه با سبک رفتار تدبیری.
نشانه عاقل:
إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ تَدَبَّرَ
اگر خواست سخن بگوید، تدبّر می‌کند؛
اگر خیر بود، می‌گوید و سود می‌برد؛
اگر شر بود، سکوت می‌کند و نجات می‌یابد.
در فرهنگ الهی، تدبیر نشانه عقل است.
یعنی چه؟
یعنی «پیش از حرف‌زدن»، «پیش از عمل‌کردن»، «پیش از تصمیم‌گرفتن» توقف می‌کنی، نور می‌خواهی، هدایت می‌طلبی، نیتت را بازبینی می‌کنی.
فرشته‌ی مهربان تدبیر، در آن توقفِ نورانی، الهام خود را نازل می‌کند…
و اینجا همان جایی‌ست که باید به خود بگویی:
آرام باش! خودت مدبّر نیستی. فرشته‌ات تدبیر می‌کند.

اما جاهل…
كَلَامُهُ بِغَيْرِ تَدَبُّرٍ
سخنش بدون تدبر است.
نتیجه‌اش؟
اگر حرف بزند، گناه می‌کند.
اگر ساکت بماند، غافل است.
اگر فتنه‌ای ببیند، به سرعت به دل آن می‌زند و سقوط می‌کند!
تفاوت عاقل و جاهل، دقیقاً در فرایند تدبیر قبل از اقدام است.

تدبیر الهی؛ نوری از سمت فرشته
در این مقاله گفتیم:
«فَعَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْرِي»
پس دانستم که مدبّر من نیستم.
حالا پیامبر ﷺ به ما یاد می‌دهند که:
اگر عاقل باشی، در هر سخن، تدبیر نورانی از سوی فرشته‌ات را طلب می‌کنی؛
یعنی حرف نمی‌زنی تا وقتی چراغ سبز «فرشته تدبیر» روشن شود.

نتیجه کاربردی برای زندگی:
اگر در زندگی،
زیاد دچار پشیمانی بعد از تصمیم‌گیری می‌شوی،
زیاد می‌گویی: «ای کاش نمی‌گفتم…»،
زیاد می‌گویی: «اشتباه کردم…»،
بدان که وقت آن است بگویی:
«یا مدبّر! قلبم را نورانی کن به تدبیر فرشته‌ات!»
و همیشه، پیش از هر سخن، یک لحظه سکوتِ تدبیری کن…

امام صادق علیه السلام:‏
فِي قَوْلِهِ تَعَالَى‏
الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ‏
قَالَ
يُرَتِّلُونَ‏ آيَاتِهِ
وَ يَتَفَهَّمُونَ مَعَانِيَهُ
وَ يَعْمَلُونَ بِأَحْكَامِهِ
وَ يَرْجُونَ وَعْدَهُ
وَ يَخْشَوْنَ عَذَابَهُ
وَ يَتَمَثَّلُونَ قِصَصَهُ
وَ يَعْتَبِرُونَ أَمْثَالَهُ
وَ يَأْتُونَ أَوَامِرَهُ
وَ يَجْتَنِبُونَ نَوَاهِيَهُ

مَا هُوَ وَ اللَّهِ بِحِفْظِ آيَاتِهِ
وَ سَرْدِ حُرُوفِهِ
وَ تِلَاوَةِ سُوَرِهِ
وَ دَرْسِ أَعْشَارِهِ وَ أَخْمَاسِهِ
حَفِظُوا حُرُوفَهُ وَ أَضَاعُوا حُدُودَهُ

وَ إِنَّمَا هُوَ تَدَبُّرُ آيَاتِهِ
يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى‏
كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ‏.
امام صادق علیه‌السلام در تفسیر آیه‌ی:
«الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ»
(کسانی که کتاب [الهی] را چنان‌که باید تلاوت می‌کنند)
فرمودند:
حق تلاوت آن است که آیات قرآن را با ترتیل (آرام و شمرده) بخوانند،
در معانی آن تدبر و تفکر کنند،
به احکام آن عمل نمایند،
به وعده‌های آن امیدوار باشند،
از عذاب آن بترسند،
داستان‌های قرآن را برای خود مجسم سازند،
از مثل‌های آن عبرت بگیرند،
به فرمان‌هایش گردن نهند،
و از نهی‌هایش دوری گزینند.
سپس امام افزودند:
به خدا سوگند، حق تلاوت این نیست که فقط آیات آن را حفظ کنند،
یا حروفش را ردیف کنند،
یا سوره‌هایش را بخوانند،
و یا فقط ده‌تایی‌ها و پنج‌تایی‌های آن را درس بگیرند.
آنان حروف قرآن را حفظ کردند، ولی حدود (مرزها و دستورات) آن را ضایع کردند!
👈در حقیقت، تلاوت درست قرآن یعنی تدبر در آیات آن.👉
چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید:
«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ»
(کتابی است پربرکت که بر تو نازل کردیم تا در آیات آن تدبر کنند)

خواندن قرآن بدون تفکر، عمل، خوف، امید، و عبرت‌گیری از قصه‌ها و امثال آن، حق تلاوت نیست.
👈حق تلاوت یعنی زندگی‌کردن با قرآن.👉
+ (#ورکلایف)

جانِ تلاوت: تدبّر آیات
امام صادق علیه‌السلام، با شرح آیه شریفه:
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ
«کسانی که به آنان کتاب داده‌ایم، آن را چنان که باید، تلاوت می‌کنند»
فرمودند:
یُرَتِّلُونَ آيَاتِهِ… وَ إِنَّمَا هُوَ تَدَبُّرُ آيَاتِهِ
یعنی:
با نظم می‌خوانند،
معنایش را می‌فهمند،
به احکامش عمل می‌کنند،
به وعده‌اش امید دارند،
از عذابش می‌هراسند،
قصه‌هایش را در زندگی خود مجسم می‌کنند،
از مَثَل‌هایش عبرت می‌گیرند،
فرمان‌هایش را می‌پذیرند،
از نهی‌هایش دوری می‌گزینند.
و امام صادق علیه‌السلام با تأکید فرمودند:
ما هُوَ وَاللهِ بِحِفْظِ آیاتِهِ و تِلاوَةِ سُوَرِهِ…
والله، حق تلاوت فقط حفظ آیه و تکرار حروف نیست!
بلکه «تدبّر» است!
بلکه «فهمیدن مراد آیه» است!
بلکه «جابجایی نور از آیه به قلب» است!

جانِ تلاوت = نور تدبیر = فرشته تدبیر
پس…
وقتی قرآن می‌خوانی،
نپرس: چند صفحه تمام کردم؟
بلکه بپرس: چند بار نور را در قلبم قرائت کردم؟
چند بار پرسیدم: این آیه، با امروز من چه کار دارد؟
چه تدبیری در این آیه برای امورات امروز من نهفته است؟
و این‌جاست که فرشته‌ات وارد می‌شود،
همان فرشتۀ مدبّر:
فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً
که مأمور است در قلب تو، با نور آیه، تدبیر کند؛
انگار که با سنگ‌ساب نورانی، سطح قلب را براق کند، تا تصویر آیه در آن منعکس شود…
جانِ کلام اینجاست:
وَ إِنَّمَا هُوَ تَدَبُّرُ آيَاتِهِ
و تنها «تدبّر» است که جان تلاوت را می‌سازد…
و آیه قرآن هم تصریح می‌کند:
كِتابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ
کتابی مبارک فرستادیم تا در آیاتش تدبّر کنند…

تدبیری چشمگیر و اثرگذار از فرشتۀ نگهبان!
قلبِ سالم، به برنامه‌های نورانی و الهام‌بخش فرشتۀ نگهبان خود گوش فرا می‌دهد؛
با دقت و عشق، آن‌ها را اجرا می‌کند؛
چرا که می‌داند این «تدبیرات الهی»، پایان روشنی برای او رقم خواهد زد.

[سورة النازعات (79): الآيات 1 الى 14]
فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً (5)
و كار [بندگان‏] را تدبير مى‌‏كنند.

«أَنِّي أُدَبِّرُ عِبَادِي بِمَا يُصْلِحُهُمْ وَ أَنَا بِهِمْ لَطِيفٌ خَبِيرٌ»
من بندگانم را به آنچه اصلاحشان در آن است تدبیر می‌کنم،
و من به حال آنان لطیف و آگاه هستم.

پس هر آنچه از سوی خدای لطیف و خبیر برای بنده رقم می‌خورد، گرچه در ظاهر تلخ یا دشوار باشد، در باطن سرشار از حکمت و مهر است.
فرشتۀ نگهبان نیز با الهام از این تدبیر الهی، هر روز در گوش قلبِ بیدار، زمزمه می‌کند:
«تسلیم این تدبیر باش، که پشتِ این تقدیر، نوری نهفته است.»
قلبی که به تدبیرات ربّ مهربان اعتماد کند، دیگر دچار تردید و تزلزل نمی‌شود، زیرا می‌داند که او لطیف است؛
لطافتش در جزئی‌ترین زوایای زندگی جاری‌ست،
و خبیر است؛
آگاهی‌اش فراتر از تصورات محدود ماست.

[سورة السجده (32): الآيات 1 الى 5]
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (5)
كار [جهان‏] را از آسمان [گرفته‏] تا زمين، اداره مى‏‌كند؛ آنگاه [نتيجه و گزارش آن‏] در روزى كه مقدارش -آن چنان كه شما [آدميان‏] برمى‌‏شماريد- هزار سال است، به سوى او بالا مى‏‌رود.

[سورة المؤمنون (23): الآيات 62 الى 71]
أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِينَ (68)
آيا در [عظمت‏] اين سخن نينديشيده‏‌اند،
يا چيزى براى آنان آمده كه براى پدران پيشين آنها نيامده است؟

[سورة ص (38): الآيات 26 الى 29]
كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ (29)
[اين‏] كتابى مبارك است كه آن را به سوى تو نازل كرده‌‏ايم تا در [باره‏] آيات آن بينديشند، و خردمندان پند گيرند.

[سورة يونس (10): الآيات 31 الى 33]
« قُلْ … مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ »
قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ (31)
بگو: «كيست كه از آسمان و زمين به شما روزى مى‌‏بخشد؟ يا كيست كه حاكم بر گوشها و ديدگان است؟ و كيست كه زنده را از مرده بيرون مى‌‏آورد و مرده را از زنده خارج مى‏‌سازد؟ و كيست كه كارها را تدبير مى‏‌كند؟» خواهند گفت: «خدا» پس بگو: «آيا پروا نمى‏‌كنيد؟»

[هُوَ مُدَبِّرُ الدُّنْيَا وَ عَالِمٌ بِالْآخِرَةِ] :
قَالَ … فَأَخْبِرْنِي عَنِ الرَّبِّ أَ فِي الدُّنْيَا هُوَ أَوْ فِي الْآخِرَةِ ؟
قَالَ عَلِيٌّ ع:
لَمْ يَزَلْ رَبُّنَا قَبْلَ الدُّنْيَا هُوَ مُدَبِّرُ الدُّنْيَا وَ عَالِمٌ بِالْآخِرَةِ
فَأَمَّا أَنْ يُحِيطَ بِهِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ فَلَا وَ لَكِنْ يَعْلَمُ مَا فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.

خدای متعال نه در دنیا محدود می‌شود و نه در آخرت محاط می‌گردد،
بلکه خود، تدبیرگرِ دنیا و دانای به آخرت است.
او قبل از خلق آسمان و زمین، ربّ بود و مدبّر.
تدبیرش ازلی است، بی‌نیاز از زمان و مکان.
این تدبیر الهی، جاری است:
در افتادن یک برگ، در شکست یک تصمیم، در باز شدن ناگهانی یک راه،
در نزول یک بلا که حکمتش بعداً معلوم می‌شود،
و در عطای یک نعمت که شکرش هنوز بر زبان نیامده، اما قلب، آن را حس کرده است…
اگر باور کنیم که او مدبّر است،
دیگر به چالش‌ها با ناله نمی‌نگریم، بلکه می‌پرسیم:
“ای ربّ لطیف، حکمت این تقدیر چیست؟”
و اگر بفهمیم که او عالم به آخرت است،
دیگر از تاخیرها و سختی‌ها غصه نمی‌خوریم، چون می‌دانیم:
او مسیر را می‌بیند،
و پایان را با رحمتش رقم می‌زند.

+ «ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِمَا أَرَانَا مِنْ عَلَامَاتِ التَّدْبِيرِ الْمُتْقَنِ وَ الْقَضَاءِ الْمُبْرَم‏.
خدا با نشانه‏‌هاى تدبير استوار، و خواسته‏‌هاى حكيمانه در خلق نظام احسن، در برابر غفلت‏ها، آشكارا جلوه كرده است.»

خداوند متعال، اگرچه از دیدگان پنهان است،
اما بر عقل‌ها تجلّی کرده است؛
نه با دیدن ذاتش،
بلکه با دیدن آثار تدبیر حکیمانه‌اش،
و امضای قضاء قطعی‌اش
در گوشه گوشه‌ی هستی.
عقل‌های سلیم، او را می‌بینند:
در هماهنگی طلوع و غروب،
در نَفَس‌های مرتب ریه‌ها،
در بال زدن زنبور،
و حتی در “توقف ناگهانی یک تصمیم بشری”
که از منظر عموم، یک «تصادف» است،
اما از نگاه توحیدی، علامت تدبیر متقن اوست.
همان‌طور که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود:
“فعلمتُ أن المدبّر غیری”
دانستم که تدبیرکننده کسی غیر از من است.
و امام صادق علیه‌السلام در شرح “حق تلاوت قرآن” فرمودند:
“و إنما هو تدبّر آیاته…”
همه‌اش تدبّر است؛ یعنی نگاه مؤمن،
در هر آیه از کتاب تکوین،
و در هر حادثه از کتاب تقدیر،
علامتی از تدبیر او را می‌بیند.
ای دل! اگر آیات تدبیر را می‌بینی،
یعنی خداوند خودش را به تو نشان داده است…
پس شایسته است که تو هم به او اعتماد کنی
و بگویی:
“حَسْبِيَ اللَّهُ، نِعْمَ الْمَوْكِلُ.”

+ «[وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِيرَهُ] :
قَدَّرَ مَا خَلَقَ فَأَحْكَمَ تَقْدِيرَهُ‏ وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِيرَهُ‏ وَ وَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ‏ فَلَمْ يَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ‏ وَ لَمْ يَقْصُرْ دُونَ الِانْتِهَاءِ إِلَى غَايَتِهِ‏ وَ لَمْ يَسْتَصْعِبْ‏ إِذْ أُمِرَ بِالْمُضِيِّ عَلَى إِرَادَتِه‏.
آنچه را آفريد با اندازه گيرى دقيقى استوار كرد، و با لطف و مهربانى نظمشان داد، و به خوبى تدبير كرد. هر پديده را براى همان جهت كه آفريده شد به حركت در آورد، چنانكه نه از حد و مرز خويش تجاوز نمايد و نه در رسيدن به مراحل رشد خود كوتاهى كند، و اين حركت حساب شده را بدون دشوارى به سامان رساند تا بر اساس اراده او زندگى كند.»

وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِيرَهُ
قَدَّرَ مَا خَلَقَ فَأَحْكَمَ تَقْدِيرَهُ‏، وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِيرَهُ‏…
این فراز از خطبۀ نورانی نهج‌البلاغه، گواهی است از زبان امام عارفان، امیرالمؤمنین علیه‌السلام، بر ظرافت و لطافت بی‌نظیر تدبیر الهی.
خداوند:
«قَدَّرَ مَا خَلَقَ» یعنی برای هر مخلوقی، اندازه و حدّ و غایت مناسب خودش را مشخص کرد.
سپس «فَأَحْكَمَ تَقْدِيرَهُ» یعنی هیچ چیزی در خلقت او بی‌نظم و بی‌دقّت نیست.
بعد «دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِيرَهُ» یعنی این نظام پیچیده را با لطافت و مهربانی تدبیر کرد؛ نه با اجبار، نه با خشونت، بلکه با ظرافتی که از درک عقل‌ها بالاتر است.
تدبیر الهی، نه‌فقط حکیمانه است، بلکه لطیف است؛ یعنی هم هدف را دقیق مشخص می‌کند، و هم مسیر رسیدن به آن را آرام، تدریجی، تربیتی و در هماهنگی با رشد باطنی مخلوق پیش می‌برد.
این تدبیر الهی طوری عمل می‌کند که:
«فَلَمْ يَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ»
هیچ مخلوقی از جایگاه مقدّر خویش تجاوز نمی‌کند؛ خورشید، ماه، زمین، حتی سلول‌های بدن، همگی در مدار مقدر خودند.
«وَ لَمْ يَقْصُرْ دُونَ الِانْتِهَاءِ إِلَى غَايَتِهِ»
و هیچ‌چیز نیز در رسیدن به هدف خود کوتاهی نمی‌کند. همه‌چیز، در کمال دقّت، در حال حرکت است.
«وَ لَمْ يَسْتَصْعِبْ‏ إِذْ أُمِرَ بِالْمُضِيِّ عَلَى إِرَادَتِه»
و هیچ مخلوقی هم در برابر فرمان حق، مقاومت نمی‌کند. نظام هستی در تسلیم کامل و اطاعت بی‌چون‌و‌چراست.
این همان نظام ربوبی است که عقل‌ها را به حیرت می‌اندازد، و دل‌های مؤمنان را به اطمینان می‌رساند.
وقتی ببینی خدا با این دقت و لطافت کل هستی را اداره می‌کند،
آیا نباید به تدبیر او دربارۀ زندگی‌ات اعتماد کنی؟
آیا نباید به او بگویی:
“أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَماً؟”
پس دل بده به این تدبیر،
و اگر دیدی چیزی در مسیر زندگی‌ات “خلافِ میل تو” پیش رفت،
بدان که «مطابق حکمت او» بوده است…
و او، ألطَفُ المُدَبِّرینَ است.

[وَ لَوْ أَنَّهُ فَكَّرَ لَأَبْصَرَ وَ عَلِمَ أَنَّهُ مُدَبَّرٌ] :
قَالَ ع:‏
مَا أَعْجَبَ هَذَا الْإِنْسَانَ مَسْرُورٌ بِدَرْكِ مَا لَمْ يَكُنْ لِيَفُوتَهُ مَحْزُونٌ عَلَى فَوْتِ مَا لَمْ يَكُنْ لِيُدْرِكَهُ وَ لَوْ أَنَّهُ فَكَّرَ لَأَبْصَرَ وَ عَلِمَ أَنَّهُ مُدَبَّرٌ وَ أَنَّ الرِّزْقَ عَلَيْهِ مُقَدَّرٌ وَ لَاقْتَصَرَ عَلَى مَا تَيَسَّرَ وَ لَمْ يَتَعَرَّضْ لِمَا تَعَسَّرَ.
چقدر شگفت‌‏انگيز است كه انسان مسرور است بواسطه بدست آوردن چيزى كه از دستش نميرفت و محزون است براى بدست نياوردن چيزى كه به دستش نمى‏‌آمد. اگر او بيانديشد خواهد فهميد و مى‏‌بيند كه در اختيار ديگرى‏ است و روزيش تعيين شده. خود را مقيد ميكند بمقدارى كه ميسر است و خود را در معرض مشكلات قرار نميدهد.

[وَ لَوْ أَنَّهُ فَكَّرَ لَأَبْصَرَ وَ عَلِمَ أَنَّهُ مُدَبَّرٌ]
چقدر این جمله کوتاه، عمیق و بیدارگر است!
«چه شگفت‌انگیز است این انسان!»
شاد می‌شود از رسیدن به چیزی که از ابتدا قرار نبود از دستش برود!
و اندوهگین می‌شود برای از دست دادن چیزی که اساساً قرار نبود به او برسد!
ولی اگر فقط اندکی می‌اندیشید،
اگر به ظاهر ماجراها اکتفا نمی‌کرد و لایه‌های عمیق‌تر زندگی را می‌دید،
می‌فهمید که او مدبَّر است، نه مدبِّر؛
یعنی خودش گردانندۀ امور نیست، بلکه امورش در دست دیگری است… در دست آن خدای حکیمی که رزق و مقدرات او را از پیش اندازه‌گیری کرده است.
و اگر به این حقیقت ایمان می‌آورد:
دیگر خود را خسته نمی‌کرد برای آنچه دست‌نیافتنی است،
و شادی‌اش از رسیدن‌ها، غرور نمی‌آورد؛
و اندوهش از نرسیدن‌ها، ناامیدی نمی‌زایید؛
بلکه با آرامش، به آنچه آسان شد قانع بود،
و از آنچه دشوار شد، دست می‌کشید و به خدای خود واگذار می‌کرد…
راز آرامش قلب‌ها در همین یک جمله است:
أَنَّهُ مُدَبَّرٌ وَ أَنَّ الرِّزْقَ عَلَيْهِ مُقَدَّرٌ
یعنی او نه خالق تدبیر خویش است، و نه مالک رزق خویش؛
پس چرا باید مغرور شود؟ چرا مضطرب باشد؟ چرا حسرت بخورد؟ چرا خود را مقصر بداند در آنچه از قدرت او بیرون بوده؟
اگر انسان تدبیر زندگی‌اش را به “تدبیر الهی” بسپارد،
و باور کند که خدا لطیف و خبیر و حکیم است،
آنگاه به همان جایی خواهد رسید که باید برسد،
بدون فرسایش، بدون حرص، بدون حسرت…
و این، معنای آرامش مؤمن است:
اعتماد به تدبیری که از او لطیف‌تر است؛
و رزقی که به حکمت الهی تقسیم شده، نه به دویدن انسان.

+ «اعْلَمْ أَيُّهَا الْغَافِلُ أَنَّ ذَلِكَ كُلَّهُ بِتَقْدِيرِي لَا أُنَادُّ وَ لَا أُضَادُّ فِي تَدْبِيرِي وَ لَا يُنْقَصُ وَ لَا يُزَادُ مِنْ تَقْدِيرِي ذَلِكَ أَنِّي أَنَا اللَّهُ الرَّحِيمُ الْحَكِيم‏.»

اعْلَمْ أَيُّهَا الْغَافِلُ…
ای غافل! بدان که تمام آنچه بر تو می‌گذرد، همه از تقدیر من است؛
نه کسی می‌تواند با من در تدبیر رقابت کند،
نه کسی توانایی مخالفت با آن را دارد.
نه چیزی از آن کم می‌شود،
و نه چیزی بر آن افزوده می‌گردد.
چرا؟
زیرا منم الله؛
خدایی که رحمتش بی‌کران است و حکمتش نافذ.
این جمله مانند هشدار بیداربخشی است برای هر دلی که هنوز در پی درک حکمت حوادث نیست.
تسلیم نبودن، در برابر تدبیر او، یعنی درگیری با قانون خلقت؛
و پافشاری بر خواسته‌ای که مقدر نشده، یعنی نادیده گرفتن رحمت و حکمت خداوند.
در این جمله سه اصل بنیادین نهفته است:
تقدیر الهی تغییرناپذیر است مگر به اذن خودش؛
هیچ کس شریک تدبیر خداوند نیست؛ نه عقل‌ها، نه اراده‌ها، نه دعاهای بی‌تدبر؛
تمام این نظام هستی از رحمت و حکمت او برآمده است، حتی اگر ما مصلحت آن را در لحظه نفهمیم.
پس اگر امری پیش آمد که دلت را شکست، یا در را بر تو بست،
اولین سخنت این باشد:
أَنِّي أُدَبِّرُ عِبَادِي بِمَا يُصْلِحُهُمْ وَ أَنَا بِهِمْ لَطِيفٌ خَبِيرٌ
من بندگانم را با آنچه به صلاح‌شان است تدبیر می‌کنم، و من به حالشان لطیف و آگاه هستم.
و بعد با یقین بگو:
وَ لَا يُنْقَصُ وَ لَا يُزَادُ مِنْ تَقْدِيرِي
هیچ چیز از تقدیر من کم یا زیاد نمی‌شود.
وقتی چنین خدایی مدبّر توست،
دیگر نگرانی چرا؟ حسرت برای چه؟ حرص چه چیزی را می‌زنی؟!

[امر الله – تدبیر الله] :
وَ قَالَ ع:‏
لَيْسَتِ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصِّيَامِ وَ الصَّلَاةِ وَ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فِي أَمْرِ اللَّهِ.
امام حسن عسكرى علیه السلام فرمودند:
عبادت به بسیاری روزه و نماز نيست، بلکه عبادت انديشه زياد در امر خدا است.

+ «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ امْرُؤٌ أَنْزَلَكَ اللَّهُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ بِمَنْزِلَةٍ خَاصَّةٍ وَ حَفِظَ مَوَدَّةَ مَا اسْتَرْعَاكَ مِنْ دِينِهِ وَ مَا أَلْهَمَكَ مِنْ رُشْدِكَ وَ بَصَّرَكَ مِنْ أَمْرِ دِينِكَ بِتَفْضِيلِكَ إِيَّاهُمْ وَ بِرَدِّكَ الْأُمُورَ إِلَيْهِمْ … فَاتَّقِ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ وَ خُصَّ بِذَلِكَ الْأَمْرِ أَهْلَهُ»

[امر الله – تدبیر الله]
امام حسن عسکری علیه‌السلام فرمود:
لَيْسَتِ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصِّيَامِ وَ الصَّلَاةِ، وَ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فِي أَمْرِ اللَّهِ.
یعنی معیار عبادت حقیقی، تنها در شمار رکعت‌ها و روزه‌ها نیست؛
بلکه در عمق اندیشه بر امر الهی نهفته است؛
آنجا که دل، متوقف نمی‌ماند در ظاهر احکام،
بلکه در پی کشف حکمت خداوند و تدبیر او در پسِ هستی برمی‌آید.👉
و در کلامی دیگر، از امام کاظم علیه‌السلام خطاب به فردی از دوستداران اهل بیت آمده است:
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّكَ امْرُؤٌ أَنْزَلَكَ اللَّهُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ بِمَنْزِلَةٍ خَاصَّةٍ… وَ بَصَّرَكَ مِنْ أَمْرِ دِينِكَ… فَاتَّقِ اللَّهَ، وَ خُصَّ بِذَلِكَ الْأَمْرِ أَهْلَهُ.
یعنی تو را خداوند در جایگاه شناخت و محبت اهل‌بیت قرار داده،
و بصیرت دینی به تو الهام کرده،
و تو را اهل تأمل در «امر دین» ساخته،
پس تقوای الهی پیشه کن و آن امر را به اهل آن واگذار.
جمع‌بندی جان کلام:
عبادت آن است که:
با فکر در امر خدا، به عمق حکمت‌های او راه یابی؛
و با شناخت اولیاء امر، تدبیر امور دین و دنیا را به ایشان بسپاری؛
و بفهمی که «امر الله» بدون شناخت «تدبیر الله» در وجود اولیای الهی کامل نمی‌شود.

همان‌گونه که در قرآن آمده:
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا…
ولیّ و صاحب تدبیر شما، تنها خداست، و رسولش، و آنانی که ایمان آورده‌اند…
و در دعا می‌خوانیم:
أَیْنَ مُدَبِّرُ أَمْرِ الْخَلْقِ؟
پس اگر حقیقتاً طالب عبودیت هستی،
در امر خدا تفکر کن، و در تدبیر او تسلیم شو.

[سورة يونس (10): الآيات 1 الى 4]
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفِيعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (3)
پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد. سپس بر عرش استيلا يافت. كار [آفرينش‏] را تدبير مى‏‌كند. شفاعتگرى جز پس از اذن او نيست. اين است خدا، پروردگار شما، پس او را بپرستيد. آيا پند نمى‏‌گيريد؟

[سورة الرعد (13): الآيات 1 الى 2]
اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ (2)
خدا [همان‏] كسى است كه آسمانها را بدون ستونهايى كه آنها را ببينيد برافراشت، آنگاه بر عرش استيلا يافت و خورشيد و ماه را رام گردانيد؛ هر كدام براى مدتى معين به سير خود ادامه مى‏‌دهند. [خداوند] در كار [آفرينش‏] تدبير مى‌‏كند، و آيات [خود] را به روشنى بيان مى‌‏نمايد، اميد كه شما به لقاى پروردگارتان يقين حاصل كنيد.

[سورة محمد (47): الآيات 21 الى 25]
أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها (24)
آيا به آيات قرآن نمى‌‏انديشند؟ يا [مگر] بر دلهايشان قفلهايى نهاده شده است؟
إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ (25)
بى‌‏گمان، كسانى كه پس از آنكه [راهِ‏] هدايت بر آنان روشن شد [به حقيقت‏] پشت كردند، شيطان آنان را فريفت و به آرزوهاى دور و درازشان انداخت. 

سجود و نجوم، یعنی صاحبان نور، یعنی معلم!
تسبیح یعنی دومی سجود و نجوم بودن!
یعنی دومی نور بودن!
از نور معلّم، در ملکوت قلبت، اخذ علم کن و راه بیفت!
به این میگن اخذ، میگن سجده، میگن تسبیح، …
هزار واژۀ مترادف نور الولایة اشاره به فرایند اخذ علم شاگرد از معلّم داره!
فرمول 1+1

[سورة ق (۵۰): الآيات ۳۱ الى ۴۰]
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ (۴۰)
و پاره‌‏اى از شب و به دنبال سجود [به صورت تعقيب و نافله‏] او را تسبيح گوى.

[سورة الطور (۵۲): الآيات ۴۱ الى ۴۹]
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ (۴۹)
و [نيز] پاره‌‏اى از شب، و در فروشدن ستارگان تسبيح‏‌گوىِ او باش.

عَنِ الرِّضَا ع قَالَ:
أَدْبارَ السُّجُودِ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ بَعْدَ الْمَغْرِبِ‏
وَ إِدْبارَ النُّجُومِ‏ رَكْعَتَيْنِ قَبْلَ صَلَاةِ الصُّبْحِ‏.

وَ أَدْبارَ السُّجُودِ أي أواخر الصلوات.
وَ إِدْبارَ النُّجُومِ‏، عند الصبح في آخر الليل إذا أَدْبَرَتْ مولية نحو المغرب.
این توضیح درباره‌ی معنای اصطلاحات «أدبار السجود» و «إدبار النجوم» در حدیث امام رضا (علیه‌السلام) است:
«أدبار السجود»: به معنای پایان نمازها است، که در اینجا به چهار رکعت نافله‌ی مغرب اشاره دارد که بعد از نماز مغرب خوانده می‌شود.
«إدبار النجوم»: به زمانی در آخر شب، هنگام طلوع صبح اشاره دارد،
زمانی که ستارگان ناپدید می‌شوند و به سمت مغرب می‌روند.
دو رکعت نافله‌ی صبح که پیش از نماز صبح خوانده می‌شود.
+ «قبض و بسط نور»

تدبیرات نورانی و مؤثر فرشته‌ی نگهبان
(وَ فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا – نازعات، آیه ۵)
تدبیرهای لطیف فرشته‌ی نگهبان: دخالت الهی در امور قلبی انسان
در قرآن، خداوند به موجوداتی سوگند می‌خورد و می‌فرماید:
«و سوگند به تدبیرکنندگانِ کارها!» (سوره نازعات، آیه ۵)
یعنی سوگند به چه کسانی؟!
فرشتگانی، در مُلک و در ملکوت، که مأمور اجرای فرمان‌های الهی در جهان هستی و به‌ویژه در جان و زندگی مؤمنان هستند.
یکی از این فرشتگان، فرشته‌ی نگهبان شخصی توست؛ نیرویی خاموش اما همیشه حاضر از جانب رحمت خدا، که مأموریت دارد تو را راهنمایی، یادآوری و محافظت کند، آن هم نه با دخالت‌های آشکار، بلکه با تدبیرات نورانی در دل اتفاقات روزمره‌ات:
اندیشه‌ای ناگهانی برای پرهیز از گناه، تأخیری نجات‌بخش، یا تلنگری امیدبخش در لحظه‌ای از یأس.
این سخن یک توهم نیست، بلکه واقعیتی زنده و دقیق است، بر پایه این آیه:
«فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا»؛
یعنی: فرشتگانی که امور را طبق فرمان خدا سامان می‌دهند، درست و به‌موقع.
قلب سلیم، گوش شنوا دارد برای این تدبیرات الهی. به جای مقاومت، می‌پذیرد که موانع و تأخیرها و تغییر مسیرها، تصادفی نیستند، بلکه تنظیماتی ظریف هستند از سوی فرشته‌ی مهربانش که مأمور خداست.
پس دفعه‌ی بعد که دچار تردید یا نگرانی شدی، یا خواستی تصمیمی بگیری — لحظه‌ای درنگ کن. تأمل کن. از خودت بپرس:
الآن فرشته‌ی نگهبان من در حال تدبیر چه چیزی برای من است؟
شاید راهنمایی الهی آغاز شده باشد — تنها کافی‌ست تدبّر کنی تا آن را بشناسی.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی