A tailor pays close attention to the sewing location!
Indeed! A skilled tailor meticulously focuses on the seam location when crafting garments. The precision of stitching and the alignment of seams significantly impact the clothing’s overall fit, comfort, and appearance. Whether it’s a delicate hem or a complex seam, the tailor’s expertise ensures that every stitch contributes to a well-finished piece. 🧵✂️🕓
یک خیاط به محل دوخت توجه زیادی دارد!
در واقع، یک خیاط ماهر هنگام دوخت لباس، به دقت روی محل درز تمرکز میکند.
دقت دوخت و چینش درزها به طور قابل توجهی بر تناسب، راحتی و ظاهر کلی لباس تأثیر میگذارد. چه یک سجاف ظریف باشد یا یک درز پیچیده، تخصص و مهارت خیاط تضمین میکند که هر دوخت، به یک لباسِ به خوبی دوختهشده و تمامشده، منتهی گردد. 🧵✂️🕓
«حیص» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«حُصْتُ عين الصّقر: چشمم را به شاهين دوختم.»
«الْحَوْصُ: خياطة الجلد، دوختن چرم و پارچه»
«حُصْتُ عين الصّقر»
برای حسود، راه گریزی نیست! ما لَهُمْ مِنْ مَحيصٍ!
«راه گریز» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است!
+ «طور – مخرج للطواری»
چشم دوختن به معالم ربانی، مفهومی است که باید از این واژه استنباط شود.
+ «شکر – عین شکری»
مثل خیاطی که به محل دوخت، چشم دوخته!
این مثال برای فهم واژۀ «حیص – محیص»:
خیاطها هنگام دوختن، به محل دوخت چشم میدوزند.
این کار به آنها کمک میکند تا دقت بیشتری در دوخت داشته باشند و از ایجاد خطاهای هنگام کار جلوگیری کنند. این عمل به عنوان یک تکنیک حرفهای در دوخت استفاده میشود.
«الْحَوْصُ: خياطة الجلد، دوختن چرم و پارچه»
مثل خیاطی که چشم به پارچه میدوزه تا دوختش دقیق از روی خطی باشه که باید باشه.
لذا اهل یقین مدام با یاد معالم ربانی در دل شرایط، چشم به «محیص نورانی» خود دوختهاند،
تا قدمی اشتباه بر ندارند و از نور خود، نه پیشی بگیرند و نه عقب بمانند و البته این توفیق بالایی میخواهد.
«حُصْتُ عين الصّقر: چشمم را به شاهين دوختم.»:
اهل یقین چشم به نگاه نورانی معالم ربانی صاحبان نور خود دوختهاند،
اما برای اهل شک حسود، چیزی وجود ندارد که به آن چشم بدوزند تا امید نجات داشته باشند.
پس اهل شک «حَاصَ عن الحقّ»،
لذا خودشون میدونن داستان چیه و برای همینه که میگن: «ما لَنا مِنْ مَحِيصٍ».
پس « مَحِيصٍ» نام زیبای معالم ربانی است که نقطه امید اهل یقین است
و اهل شک چنین ملجا نورانی را نمیبینند تا بدان امید داشته باشند.
لذا به مشقت و سختی میافتند: «وقعوا في حَيْصَ بَيْصَ، أي شدّة».
لذا عاقل با یاد معالم ربانی و استعمال اندیشه او در دل شرایط ناآرامی، تولید نور عمل صالح برای قبر و قیامت خود میکند تا به مشقت و سختی نیفتد، و آن روزی است که اگر از قبل، به اینصورت که گفته شد، به فکرش نباشی، برای کسی که چیزی ذخیره نکرده باشد، داستان غمانگیز «لَا مَحِيصَ» تکرار میشود.
« إِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ نَظَرَ فِي يَوْمِهِ لِغَدِهِ
وَ سَعَى فِي فَكَاكِ نَفْسِهِ
وَ عَمِلَ لِمَا لَا بُدَّ لَهُ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ لَهُ عَنْهُ » …
پس جز قاعده «سلما لرجل» نمیتوان به نقطه امیدی چشم دوخت «لا محیص»
+ « قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
نَحْنُ وَ اللَّهِ سَبِيلُ اللَّهِ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ بِاتِّبَاعِهِ
وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ
وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ بِطَاعَتِهِمْ
فَمَنْ شَاءَ فَلْيَأْخُذْ هُنَا، وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَأْخُذْ مِنْ هُنَاكَ
لَا يَجِدُونَ وَ اللَّهِ عَنَّا مَحِيصاً.»
مشتقات ریشۀ «حیص» در آیات قرآن:
أُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا يَجِدُونَ عَنْها مَحيصاً (121)
وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَميعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحيصٍ (21)
وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ وَ ظَنُّوا ما لَهُمْ مِنْ مَحيصٍ (48)
وَ يَعْلَمَ الَّذينَ يُجادِلُونَ في آياتِنا ما لَهُمْ مِنْ مَحيصٍ (35)
وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِي الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحيصٍ (36)