A protector named “light shield”.
The anti-jealousy shield!
The mask we wear on these coronavirus days teaches us the “protection” concept in the word ”piety”.
Risk management in critical situations means creating a process with high protection.
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #DivineLight #DynamicHeart #StopEnvy #implementation #shield #protection
محافظی به نام “سپر نورانی“.
سپر ضد حسادت!
ماسکی که در این روزهای ویروس کرونا استفاده می کنیم
مفهوم “محافظت” در کلمه “تقوا” را به ما میآموزد.
مدیریت ریسک در شرایط بحرانی به معنای ایجاد فرآیندی با حفاظت بالا است.
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
+ «مصونیت نورانی!»
تمنّاها، رنگ و وارنگ، میخوان گولش بزنن!
اما سپر نورانی ولایت، قلبشو از این همه مکر و حیله، و تساویل نفس و شیطان حفظ میکنه!
اتقى السيف بالتُّرس
«وقی» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«اتقى السيف بالتُّرس: بوسيله سپر جلو شمشير را گرفت.»
«سپر تقوی»
«الْوِقَايَةُ: حفظُ الشيءِ ممّا يؤذيه و يضرّه.»
«التَّقْوَى جعل النّفس في وِقَايَةٍ مما يخاف»
«مِعْطَفٌ وَاقٍ: روپوش يا بارانى»
«قِناعٌ واقٍ: ماسك ضد گاز»
«ماسک ضد حسد»
«کلاه ایمنی – کلاه کاسکت»: نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
«helmet»: کلاهخود!
يَا أَهْلَ التَّقْوَى وَ يَا مَنْ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى
الصحيفة السجادية ؛ ص250
(51) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي التَّضَرُّعِ وَ الِاسْتِكَانَةِ:
(7) يَا كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِي الْمَذَاهِبُ
وَ يَا مُقِيلِي عَثْرَتِي،
فَلَوْ لَا سَتْرُكَ عَوْرَتِي لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ،
وَ يَا مُؤَيِّدِي بِالنَّصْرِ،
فَلَوْ لَا نَصْرُكَ إِيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِينَ،
وَ يَا مَنْ وَضَعَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نِيرَ الْمَذَلَّةِ عَلَى أَعْنَاقِهَا،
فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ،
وَ يَا أَهْلَ التَّقْوَى، وَ يَا مَنْ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى،
أَسْأَلُكَ أَنْ تَعْفُوَ عَنِّي،
وَ تَغْفِرَ لِي فَلَسْتُ بَرِيئاً فَأَعْتَذِرَ،
وَ لَا بِذِي قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ،
وَ لَا مَفَرَّ لِي فَأَفِرَّ.
[تمام راهها به معالم ربانی و نورانی ختم می شود!]:
تقوی نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است، یعنی «کتاب و معلّم کتاب»
تمام دین خدا را می توان در این واژه خلاصه نمود.
اصلا امر الله در هر زمان، تقوی است: «أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى»،
دل کندن از گناه با یاد معالم ربانی همان تقوی است که همۀ صاحبان نور در هر زمان، پیامشان همین بوده و هست و خواهد بود.
تمام داستانها و مطالب قرآن و معلّم این قرآن، برای اهل تقوی نازل شده است:
«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ».
در واقع تمام کتاب قرآن و معلم آن، برای عاقل، نازل شده است، آشکار شده است، ذبح شده است، اخراج شده است.
تمام قرآن و معلم قرآن، برای اهل یقین نازل شده است.
پس اهل تقوی همان عقلاء و اهل یقینی هستند که نسبت به معالم ربانی آشکار شده، اولا معرفت و شناخت پیدا نموده اند و ذره ای شک نسبت به صاحب نور و معالمش ندارند و ثانیا تمام تلاش خود را می نمایند که عملا این معالم را به هنگام عرضه آیات بکار ببندند و با یادآوری این معالم ربانی، گره از مشکلات روزمره خود بگشایند.
مشتقات ریشۀ «وقی» 258 بار در قرآن تکرار شده است.
تمام آیاتی از قرآن که واژه «وقی» در آن بکار رفته اشاره به این افراد بسیار اندک در هر زمان دارد که زیرکانه راه دینداری را از نور خود فهمیده اند و توفیق عمل صالح با این عمل به این معالم نورانی را با یاد او خواستارند. از عبارت « ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ » اینجوری هم متوجه میشیم که این کتاب و این معلّم، به درد اهل حسد نخواهد خورد، چون اهل حسادت نورشونو باور ندارند.
ارتباط مفهومی این واژه «وقی» با دیگر واژههای مترادف نور الوالایة در آیات قرآن بسیا رزیباست.
مثلا: [ریب – تقوی] [عبد – تقوی] [وعظ – تقوی] [لبّ – تقوی] و الی آخر که همۀ این واژهها از نظر معنی و مفهوم به معالم ربانی صاحبان نور برمی گردد و انگاری تمام راهها برای ما به نور ختم میشود!
[تقوی – فجور] :
« فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها – أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ »
أَ لا تَتَّقُونَ؟!!!
همیشه مطلب همینه: «أَ لا تَتَّقُونَ»: آیا پروا ندارید؟!!!
[پروا = تقوا]
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لا تَتَّقُونَ
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ
إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ
وَ إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ
وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ
تقوی – عقل و هوا : عقل متّقی
تقوی : یعنی ؛ « لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ »
تقوی : یعنی ؛ « نجات عقل از اسارت هوای نفس »
تقوی : یعنی ؛ « غلبه عقل بر هوای نفس »
تقوی : یعنی ؛ « بی نیازی از خواسته های هوای نفس»
« بی نیازی از خواسته های هوای نفس : وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ »
التَّقْوَى اجْتِنَابٌ :
اجتناب = بی نیازی از خواسته های هوای نفس
تقوی : یعنی ؛ « فقط نیازمند به انتخاب عقل یعنی نور ولایت »
بینش غلط [بینش یهود] انسان را به خواسته های هوای نفسش محتاج می داند لذا برای رسیدن به این خواسته ها ، عقل ، اسیر هوای نفس می شود. ولی کسی که به برکت علم ماخوذ از صاحبان نور تغییر بینش می دهد در واقع با تغییر بینش، تغییر خواسته و احتیاجات خویش را می دهد و دیگر برای رسیدن به آرامش، خود را محتاج هوای نفس و خواسته هایش که مصادیق گوناگون حب دنیاست نمی کند و با غلبه عقل بر هوای نفس تنها حاجت و نیازش برای رسیدن به آرامش قلبی در دنیا و آخرت را فقط در انتخاب عقل یعنی نور ولایت محمد و آل محمد ع می داند.
پس عاقل، محتاج و اسیر هوای نفس خود نمی شود.
رسول خدا ص راه نجات عقل از اسارت هوای نفس « أَسَرَهُ الْعَدُوُّ » را همیشه « فِي كُلِّ حَالٍ » در معنای قول « لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ » معرفی و امر می نمایند و این آیه نازل می شود:
« وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ »
تقوا [بالولایه] « وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ » راه خروج عقل از اسارت هوای نفس « يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً »،
و رزق علمی عقل « يَرْزُقْهُ » این گونه است: «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ».
تقوی : یعنی ؛ « لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ »
تقوی: یعنی؛ « نجات عقل از اسارت هوای نفس »
إِنَّ ابْنِي قَدْ أَسَرَهُ الْعَدُوُّ
وَ قَدِ اشْتَدَّ غَمِّي وَ عِيلَ صَبْرِي
فَمَا تَأْمُرُنِي ؟
قَالَ :
آمُرُكَ أَنْ تُكْثِرَ مِنْ قَوْلِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فِي كُلِّ حَالٍ.
مَنِ اتَّقى اللّه َ يُتَّقى،
و مَن أطاعَ اللّه َ يُطاعُ،
و مَن أطاعَ الخالِقَ لَم يُبالِ سَخَطَ المَخلوقينَ،
و مَن أسخَطَ الخالِقَ فَقَمِنٌ أن يَحِلَّ بِهِ سَخَطُ المَخلوقينَ.
و هركه خدا را فرمان برد، مردم از او فرمان برند
و هركه آفريدگار را اطاعت كند، به ناخشنودى آفريدگان اعتنايى نورزد
و هر كه آفريدگار را ناخشنود كند، سزاوار است كه مورد خشم و ناخشنودى آفريدگان قرار گيرد.
روي عن رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أنّه قال :
خَصلَةٌ من لَزِمَها أطاعَتهُ الدُّنيا و الآخِرَةُ ، و رَبِحَ الفَوزَ بِالجَنَّةِ .
قيلَ : و ما هِيَ يا رسولَ اللّه ِ ؟
قالَ : التَّقوى ،
مَن أرادَ أن يَكونَ أعَزَّ النّاسِ فلْيَتَّقِ اللّه َ عَزَّ و جلَّ ،
ثُمَّ تَلا :
«و مَن يَتَّقِ اللّه َ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * و يَرْزُقْهُ مِن حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ».
يك خصلت است كه هر كس پايبند آن باشد دنيا و آخرت به فرمانش در آيند و به بهشت دست يابد.
عرض شد: آن چيست اى رسول خدا؟
فرمود: تقوا.
هركه مى خواهد با عزّت ترين مردم باشد، بايد از خدا پروا كند.
حضرت سپس اين آيه را تلاوت كرد:
«و هركه از خدا پروا كند خداوند براى او برونشوى قرار دهد
و از جايى كه گمان نمى بَرَد روزيش رسانَد».
امام علی علیه السلام:
مَنْ صَبَرَ عَلَى مُرِّ الْأَذَى أَبَانَ عَنْ صِدْقِ التَّقْوَى.
هر كه بر آزار تلخ و مكروه صبر كند، راستى پرهيزگارى را ظاهر كند.
لَو أنّ السَّماواتِ و الأرضَ كانَتا رَتقا على عَبدٍ ثُمّ اتَّقَى اللّه َ ، لَجَعَلَ اللّه ُ لَهُ مِنهُما فَرَجا و مَخرَجا .
حتماً خداوند از ميان آنها، شكاف و راه خروجى برايش قرار خواهد داد.
لَمّا قَرأَ : «و مَن يَتَّقِ اللّه َ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا» ـ :
مِن شُبُهاتِ الدُّنيا ، و مِن غَمَراتِ المَوتِ ، و شَدائدِ يَومِ القِيامَةِ .
فرمود: [يعنى راه خروج] از شبهات دنيا و از سختى هاى مرگ و دشوارى هاى روز قيامت.
يا أيُّها النّاسُ ،
اتَّخِذوا التَّقوى تِجارَةً يَأتِكُمُ الرِّزقُ بلا بِضاعَةٍ و لا تِجارَةٍ ،
ثُمّ قَرأ
«و مَن يَتَّقِ اللّه َ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا و يَرْزُقْهُ مِن حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» .
تقوا را تجارت شماريد، تا بدون هيچ سرمايه و سودايى به شما روزى رسد.
سپس اين آيه را تلاوت فرمود:
«و هركه از خدا پروا كند [خدا] براى او راه خروجى قرار دهد
و از جايى كه گمان نمى برد روزيش رساند».
ما تَرَكَ أحَدٌ مِنكُم للّه ِ شَيئا إلاّ آتاهُ اللّه ُ مِمّا هُو خَيرٌ لَهُ مِنهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ ،
و لا تَهاوَنَ بهِ و أخَذَهُ مِن حَيثُ لا يَعلَمُ إلاّ آتاهُ اللّه ُ مِمّا هُو أشَدُّ علَيهِ مِنهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ .
مگر اينكه خداوند بهتر از آن را از جايى كه گمانش را هم نمى برد، نصيبش فرمايد
و [هيچ يك از شما] به خداوند بى اعتنايى نكند و ندانسته چيزى را نگيرد،
مگر اينكه خداوند بدتر از آن را از جايى كه فكرش را هم نمى كند، بهره او گرداند.
لأبي ذرٍّ لمّا اُخرِجَ إلَى الرَّبَذَةِ ـ :
يا أبا ذرٍّ ،
إنّكَ غَضِبتَ للّه ِ ، فارْجُ مَن غَضِبتَ لَهُ ···
و لَو أنّ السَّماواتِ و الأرَضِينَ كانَتا على عَبدٍ رَتقا ، ثُمّ اتَّقَى اللّه َ لَجَعَلَ اللّه ُ لَهُ مِنهُما مَخرَجا !
لا يُؤنِسَنَّكَ إلاّ الحَقُّ ، و لا يُوحِشَنَّكَ إلاّ الباطِلُ .
اى ابوذر!
تو براى خدا خشم گرفتى. بنا بر اين به همان كسى كه براى او خشم گرفتى اميدوار باش···
و اگر آسمانها و زمين ها به روى بنده اى بسته شوند و آن بنده تقواى خدا پيشه كند، خداوند از ميان آنها راه خروجى برايش قرار دهد!
چيزى جز حقّ با تو مأنوس نشود،
و چيزى جز باطل تو را نهراساند.
مَنِ اتَّقى اللّه َ سبحانَهُ جَعَلَ لَهُ مِن كُلِّ هَمٍّ فَرَجا ، و مِن كُلِّ ضِيقٍ مَخرَجا .
مَن أخَذَ بِالتَّقوى عَزَبَت عنهُ الشَّدائدُ بَعدَ دُنُوِّها،
و احلَولَت لَهُ الاُمورُ بَعدَ مَرارَتِها،
و انفَرَجَت عَنهُ الأمواجُ بَعدَ تَراكُمِها ،
و أسهَلَت لَهُ الصِّعابُ بَعدَ إنصابِها.
و كارها بعد از تلخ شدن بر او شيرين گردند،
و موجهايى كه در برابرش متراكم شدهاند، كنار روند،
و دشوارىهايى كه او را به رنج افكندهاند، آسان شوند.
اِعلَموا أنّهُ «مَن يَتَّقِ اللّه َ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا» مِن الفِتَنِ ، و نُورا مِن الظُّلَمِ ،
و يُخَلِّدْهُ فيما اشتَهَت نَفسُهُ ،
و يُنزِلْهُ مَنزِلَ الكَرامَةِ عِندَهُ ،
و في دارٍ اصطَنَعَها لِنَفسِهِ ،
ظِلُّها عَرشُهُ ،
و نُورُها بَهجَتُهُ ،
و زُوّارُها مَلائكَتُهُ ،
و رُفَقاؤها رُسُلُهُ .
فيما كَتَبَ إلى سَعدِ الخَيرِ ـ :
إنّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ يَقِي بِالتَّقوى عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ ،
و يُجَلِّي بِالتَّقوى عَنهُ عَماهُ و جَهلَهُ ،
و بِالتَّقوى نَجا نُوحٌ و مَن مَعهُ في السَّفينَةِ ،
و صالِحٌ و مَن مَعهُ مِن الصّاعِقَةِ ،
و بِالتَّقوى فازَ الصّابِرونَ ،
و نَجَتْ تِلكَ العُصَبُ مِن المَهالِكِ .
خداوند عزّ و جلّ به واسطه تقوا آنچه را كه عقل بنده به آن نمى رسد، از وى دور مى گرداند
و به وسيله تقوا كورى و نادانى او را برطرف مى سازد.
به كمك تقوا بود كه نوح و كسانى كه با او در كشتى بودند نجات يافتند
و صالح و پيروانش از صاعقه رستند
و با تقواست كه شكيبايان كامياب شدند
و آن گروه ها از مهلكه ها رهايى يافتند.
مَنِ اعتَصمَ باللّه ِ بتَقواهُ عَصَمَهُ اللّه ُ ،
و مَن أقبَلَ اللّه ُ عليهِ و عَصَمَهُ لَم يُبالِ لَو سَقَطَتِ السَّماءُ علَى الأرضِ ،
و إنْ نَزلَتْ نازِلَةٌ على أهلِ الأرضِ فشَمِلَهُم بَلِيَّةٌ كانَ في حِرزِ اللّه ِ بِالتَّقوى مِن كُلِّ بَلِيَّةٍ ،
أ لَيسَ اللّه ُ تعالى يَقولُ :
«إنّ المُتَّقِينَ في مَقامٍ أمِينٍ» ؟!
و هر كس كه خداوند به او رو كند و نگه دارش باشد، وى را از افتادن آسمان بر زمين باكى نباشد
و اگر بر اهل زمين بلايى فرود آيد و همگان را در بر گيرد، او به سبب تقوا از هر بلايى در امان ماند،
مگر نه اينكه خداوند متعال مى فرمايد:
«براستى كه پرهيزگاران در جايگاهى امن هستند»!
إنَّ اللّه َ قَد ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ أن يُحَوِّلَهُ عمّا يَكرَهُ إلى ما يُحِبُّ ، و يَرزُقَهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ.
مَنِ اتَّقَى اللّه َ عاشَ قَوِيّا، و سارَ في بِلادِ عَدُوِّهِ آمِنا.
التَّقوى حِصنٌ حَصينٌ لِمَن لَجَأَ إلَيهِ .
التَّقوى حِصنُ المُؤمنِ .
التَّقوى حِرزٌ لِمَن عَمِلَ بِها .
التَّقوى أوفَقُ حِصنٍ ، و أوقى حِرزٍ .
أمنَعُ حُصونِ الدِّينِ التَّقوى.
اِلْجَؤوا إلَى التَّقوى ؛ فإنّها .جُنَّةٌ مَنيعَةٌ ،
مَن لَجَأَ إلَيها حَصَّنَتهُ ، و مَنِ اعتَصَمَ بِها عَصَمَتهُ.
هر كس بدان پناه برد، او را حفظ كند و هر كه به آن چنگ زند، او را نگه دارد.
لا مَعقِلَ أحسَنُ مِن الوَرَعِ.
فاعتَصِموا بتَقوَى اللّه ِ ؛ فإنّ لَها حَبلاً وَثِيقا عُروَتُهُ ، و مَعقِلاً مَنِيعا ذُروَتُهُ .
زيرا تقوا ريسمانى دارد با دستگيره اى محكم
و پناهگاهى است با بلنداى تسخير ناپذير.
اِعلَموا عِبادَ اللّهِ
أنّ التَّقوى دارُ حِصنٍ عَزيزٍ ،
و الفُجورَ دارُ حِصنٍ ذَليلٍ ؛
لا يَمنَعُ أهلَهُ ، و لا يُحرِزُ مَن لَجَأَ إلَيهِ .
بدانيد كه تقوا قلعه اى مستحكم است ،
و بى تقوايى قلعه اى سست كه ساكنان خود را حفظ نمى كند
و هر كه را بدان پناه برد حراست نمى كند.
إنّ التَّقوى في اليَومِ الحِرزُ و الجُنَّةُ ،
و في غَدٍ الطّريقُ إلَى الجَنَّةِ ،
مَسلَكُها واضِحٌ و سالِكُها رابِحٌ .
و فردا راهى است به سوى بهشت،
جاده اش روشن است و رهپويش برنده.
مَنِ اتّقَى اللّه َ وَقاهُ.
فيما كَتبَ إلى بَعضِ أصحابِهِ ـ :
اُوصِيكَ و نَفسي بِتَقوى مَن لا يَحِلُّ لَكَ مَعصِيَتُهُ ،
و لا يُرجى غَيرُهُ ،
و لا الغِنى إلاّ إلَيهِ ،
فإنَّ مَنِ اتَّقَى اللّه َ عَزَّ و قَوِيَ و شَبِعَ و رَوِيَ
و رَفَعَ عَقلَهُ عَن أهلِ الدُّنيا ،
فبَدَنُهُ مَع أهلِ الدُّنيا
و قَلبُهُ و عَقلُهُ مُعايِنُ الآخِرَةِ ،
فأطفَأَ بضَوءِ قَلبِهِ ما أبصَرَت عَيناهُ مِن حُبِّ الدُّنيا.
تو را و خودم را به تقواى كسى سفارش مى كنم كه نافرمانى او بر تو روا نيست
و به غير او اميدى برده نشود
و بى نيازى جز سوى او نيست؛
زيرا كسى كه از خدا پروا كند، عزيز و نيرومند و سير و سيراب شود
و خردش از مردم دنيا فراتر رود
و در نتيجه، جسمش با مردم دنيا باشد
و دل و خردش بيناى آخرت
و با نور دلِ خود، آنچه را ديدگان او از محبّت و دوستى دنيا بيند، خاموش گرداند.
اُوصِيكُم عِبادَ اللّه ِ بتَقوَى اللّه ِ ؛
فإنّها خَيرُ ما تَواصَى العِبادُ بهِ ،
و خَيرُ عَواقِبِ الاُمورِ عِندَ اللّه ِ .
شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم؛
زيرا اين بهترين سفارشى است كه بندگان به يكديگر مى كنند
و در پيشگاه خداوند بهترين پايانِ امور است.
اُوصِيكُم عِبادَ اللّه ِ بتَقوَى اللّه ِ الّذي ضَرَبَ الأمثالَ ،
و وَقَّتَ لَكُمُ الآجالَ .
همان خدايى كه [براى روى آوردن شما به تقوا] مَثَل ها زده
و مدّت عمر شما را مشخّص كرده است.
اُوصِيكُم عِبادَ اللّه ِ بتَقوَى اللّه ِ الّتي هِي الزّادُ و بِها المَعاذُ ،
زادٌ مُبلِغٌ ، و مَعاذٌ مُنجِحٌ .
توشه اى است رساننده [به سرمنزل مقصود]
و پناهگاهى رهاننده [از آتش دوزخ].
اُوصِيكَ بتَقوَى اللّه ِ ـ أي بُنَيَّ ـ و لُزومِ أمرِهِ ،
و عِمارَةِ قَلبِكَ بذِكرِهِ.
اُوصِيكُم عِبادَ اللّه ِ بتَقوَى اللّه ِ الّذي ألبَسَكُمُ الرِّياشَ ،
و أسبَغَ علَيكُمُ المَعاشَ.
و اسباب معاش شما را فراهم ساخته است.
اُوصِيكُم عِبادَ اللّه ِ بتَقوَى اللّه ِ ،
و اُحَذِّرُكُم أهلَ النِّفاقِ.
شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم،
و از منافقان (معارین حسود) بر حذرتان مى دارم.
اُوصِيكُم عِبادَ اللّه ِ بتَقوَى اللّه ِ ،
فإنَّها الزِّمامُ و القِوامُ،
فتَمَسَّكوا بوَثائقِها،
و اعتَصِموا بحَقائقها .
زيرا كه تقوا مهار است و تكيه گاه.
پس بندهاى محكم آن را بچسبيد و به حقايق آن چنگ در زنيد.
***
اُوصِيكُم عِبادَ اللّه ِ بتَقوَى اللّه ِ ، و اُحَذِّرُكُمُ الدُّنيا .
اُوصِيكُم بتَقوَى اللّه ِ ؛
فإنّها غِبطَةُ الطّالِبِ الرّاجي ،
و ثِقَةُ الهارِبِ اللاّجِي ،
و استَشعِروا التَّقوى شِعارا باطِنا.
زيرا كه آن آرمان هر جوينده اميدوارى است
و مورد اعتماد هر فرارى پناه جويى،
تقوا را جامه زيرين خود كنيد.
اُوصِيكُم بتَقوَى اللّه ِ الّذي ابتَدَأ خَلقَكُم ،
و إلَيهِ يَكونُ مَعادُكُم ،
و بهِ نَجاحُ طَلِبَتِكُم ،
و إلَيهِ مُنتَهى رَغبَتِكُم ،
و نَحوَهُ قَصدُ سَبيلِكُم.
و بازگشت شما نيز به سوى اوست
و به واسطه او به مطلوب خود مى رسيد
و نهايت آرزويتان هموست
و به سوى او رهسپاريد.
اُوصِيكُم أيُّها النّاسُ بتَقوَى اللّه ِ ، و كَثرَةِ حَمدِهِ على آلائهِ إلَيكُم .
اُوصِيكُم بتَقوَى اللّه ِ الّذي أعذَرَ بما أنذَرَ ، و احتَجَّ بما نَهَجَ .
و با نشان دادن راه، حجّت را تمام كرده است.
اُوصِيكُم بتَقوَى اللّه ِ ؛ فإنّها حَقُّ اللّه ِ علَيكُم ،
و المُوجِبَةُ علَى اللّه ِ حَقَّكُم ،
و أن تَستَعينوا علَيها باللّه ِ ،
و تَستَعينوا بها علَى اللّه ِ ···
ألا فَصُونُوها و تَصَوَّنوا بِها .
زيرا كه آن حقّ خداست بر گردن شما و [نيز ] موجب حقّ شما بر خدا مى شود
و به شما سفارش مى كنم كه در راه تقوا، از خدا كمك بخواهيد
و براى نزديكى به خدا از آن يارى طلبيد …
هان! تقوا را حفظ كنيد و خويشتن را [نيز] به وسيله آن محفوظ بداريد.
اُوصِيكُم بتَقوَى اللّه ِ ؛
فإنّها غِبطَةٌ لِلطّالِبِ الرّاجِي ،
و ثِقَةٌ لِلهارِبِ اللاّجِي .
و اطمينان بخش فرارىِ پناهنده.
[سورة الطلاق (۶۵): الآيات ۱ الى ۵]:
وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا
ذلِكَ أَمْرُ اللّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ
وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا.
اين فرمان خداست كه بر شما نازل كرده،
و هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند، گناهانش را مى بخشد
و پاداش او را بزرگ مى دارد.
اِعْمَلْ بِفَرائِضِ اللّه ِ تَـكُنْ اَتْقَى النّاسِ؛
كُونُوا بِقَبُولِ الْعَمَلِ اَشَدَّ اهْتِماما مِنْكُمْ بِالْعَمَلِ
فَاِنَّهُ لَنْ يَقِلَّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوى وَ كَيْفَ يَقِلُّ عَمَلٌ تُقْبَلُ؛
زيرا عملى كه با تقوا همراه باشد، هرگز اندك نيست
و چگونه اندك باشد عملى كه پذيرفته مى شود.
اِتَّقِ اللّهَ حَيْثُ كُنْتَ فَاِنَّكَ لاتَسْتَوْحِشُ؛
مَنِ اتَّقَى اللّه َ سُبْحانَهُ، جَعَلَ لَهُ مِنْ كُلِّ هَمٍّ فَرَجا وَ مِنْ كُلِّ ضيقٍ مَخْرَجا؛
خداوند، براى او از هر غمى گشايشى و از هر تنگنايى راه نجاتى فراهم مى كند.
أتقَى النّاسِ مَن قالَ الحَقَّ فيما لَهُ و علَيهِ.
اِعمَلْ بفَرائضِ اللّه ِ تَكُن أتقَى النّاسِ.
مَن أحَبَّ أن يَكونَ أتقَى النّاسِ فلْيَتَوكَّلْ علَى اللّهِ.
مَنْ زَمَّ هَذِهِ الْخِلَالَ بِالتَّقْوَى
امام باقر علیه السلام:
إِنَّ طَبَائِعَ النَّاسِ كُلَّهَا مُرَكَّبَةٌ عَلَى الشَّهْوَةِ وَ الرَّغْبَةِ وَ الْحِرْصِ وَ الرَّهْبَةِ وَ الْغَضَبِ وَ اللَّذَّةِ
إِلَّا أَنَّ فِي النَّاسِ مَنْ زَمَّ هَذِهِ الْخِلَالَ بِالتَّقْوَى وَ الْحَيَاءِ وَ الْأَنَفِ
فَإِذَا دَعَتْكَ نَفْسُكَ إِلَى كَبِيرَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَارْمِ بِبَصَرِكَ إِلَى السَّمَاءِ فَإِنْ لَمْ تَخَفْ مَنْ فِيهَا فَانْظُرْ إِلَى مَنْ فِي الْأَرْضِ لَعَلَّكَ أَنْ تَسْتَحْيِيَ مِمَّنْ فِيهَا فَإِنْ كُنْتَ لَا مِمَّنْ فِي السَّمَاءِ تَخَافُ وَ لَا مِمَّنْ فِي الْأَرْضِ تَسْتَحِي فَعُدَّ نَفْسَكَ فِي الْبَهَائِمِ
طبیعت بشر با شهوت و میل و حرص و ترس و خشم و لذت آمیخته شده است
جز آن که در بین مردم کسانی هستند که
این پیوند و کشش طبیعی را با نیروی تقوی و حیا و تنزّه مهار کردهاند.
موقعی که نفس متجاوزت، تو را به گناه میخواند به آسمان با عظمت و کیهان حیرتزا را نگاه کن و از خداوند بزرگی که جهان را آفریده و بر آن حکومت می کند بترس و از گناه خوداری کن،
اگر از خداوند توانا خوف نداری به زمین نظر افکن شاید از حکومت بشری و افکار عمومی شرم کنی و مرتکب معصیت نشوی، اگر جرأت و جسارت به جایی رسیده که نه از حکومت الهی می ترسی و نه از مردم زمین شرم داری، خود را از صنف انسانها خارج بدان و در زمرۀ بهایم و حیوانات به حساب آور.
وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى
[سورة الفتح (48): الآيات 26 الى 29]:
إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً (26)
آنگاه كه كافران در دلهاى خود، تعصّب [آن هم] تعصّب جاهليّت ورزيدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خويش و بر مؤمنان فرو فرستاد، و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت، و [در واقع] آنان به [رعايت] آن [آرمان] سزاوارتر و شايسته [اتّصاف به] آن بودند، و خدا همواره بر هر چيزى داناست.
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً (27)
حقّاً خدا رؤياى پيامبر خود را تحقّق بخشيد [كه ديده بود:] شما بدون شك، به خواست خدا در حالى كه سر تراشيده و موى [و ناخن] كوتاه كردهايد، با خاطرى آسوده در مسجد الحرام درخواهيد آمد. خدا آنچه را كه نمىدانستيد دانست، و غير از اين، پيروزى نزديكى [براى شما] قرار داد.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً (28)
اوست كسى كه پيامبر خود را به [قصد] هدايت، با آيين درست روانه ساخت، تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند و گواهبودن خدا كفايت مىكند.
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً (29)
محمّد (ص) پيامبر خداست؛ و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با همديگر مهربانند. آنان را در ركوع و سجود مىبينى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند. علامتِ [مشخصّه] آنان بر اثر سجود در چهرههايشان است. اين صفت ايشان است در تورات، و مَثَلِ آنها در انجيل چون كشتهاى است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهىِ] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد. خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.
+ «إِنَّ التَّقْوَى مُنْتَهَى رِضَى اللَّهِ مِنْ عِبَادِهِ وَ حَاجَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ»
+ «اللَّهُمَّ انّی أَسْأَلُكَ أَنْ تَعْصِمَنِي … بِالتَّقْوى عَنِ الْإثْمِ»
« … وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ … وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ … وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ … »
[سورة الطلاق (65): الآيات 1 الى 5] :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً (1)
اى پيامبر، چون زنان را طلاق گوييد، در [زمانبندى] عدّه آنان طلاقشان گوييد و حساب آن عدّه را نگه داريد، و از خدا، پروردگارتان بترسيد. آنان را از خانههايشان بيرون مكنيد، و بيرون نروند مگر آنكه مرتكب كار زشت آشكارى شده باشند. اين است احكام الهى. و هر كس از مقرّرات خدا [پاى] فراتر نهد، قطعاً به خودش ستم كرده است. نمىدانى، شايد خدا پس از اين، پيشامدى پديد آورد.
فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً (2)
پس چون عدّه آنان به سر رسيد، [يا] به شايستگى نگاهشان داريد، يا به شايستگى از آنان جدا شويد، و دو تن [مرد] عادل را از ميان خود گواه گيريد، و گواهى را براى خدا به پا داريد. اين است اندرزى كه به آن كس كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، داده مىشود، و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرونشدنى قرار مىدهد.
وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً (3)
و از جايى كه حسابش را نمىكند، به او روزى مىرساند، و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجامرساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازهاى مقرّر كرده است.
وَ اللاَّئِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئِي لَمْ يَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً (4)
… ، و هر كس از خدا پروا دارد [خدا] براى او در كارش تسهيلى فراهم سازد.
ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً (5)
اين است فرمان خدا كه آن را به سوى شما فرستاده است؛ و هر كس از خدا پروا كند، بديهايش را از او بزدايد و پاداشش را بزرگ گرداند.
« هُدىً لِلْمُتَّقِينَ »
[سورة البقرة (2): الآية 1 الی 7] :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان الم (1)
الف، لام، ميم.
ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ (2)
اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست؛ [و] مايه هدايت تقواپيشگان است:
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (3)
آنان كه به غيب ايمان مى آورند، و نماز را بر پا مى دارند، و از آنچه به ايشان روزى دادهايم انفاق مىكنند؛
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (4)
و آنان كه بدانچه به سوى تو فرود آمده، و به آنچه پيش از تو نازل شده است، ايمان مى آورند؛ و به آخرت يقين دارند.
أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5)
آنهايند كه از هدايتى از جانب پروردگارشان برخوردارند و آنها همان رستگارانند.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (6)
در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند -چه بيمشان دهى، چه بيمشان ندهى- برايشان يكسان است؛ [آنها] نخواهند گرويد.
خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (7)
خداوند بر دلهاى آنان، و بر شنوايى ايشان مُهر نهاده؛ و بر ديدگانشان پردهاى است؛ و آنان را عذابى بزرگ است.
+ «فَلَيْسَ لِأَحَدٍ فَضْلٌ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا بِالتَّقْوَى»
«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»
[سورة الحجرات (49): الآيات 11 الى 14] :
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (11)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، نبايد قومى قوم ديگر را ريشخند كند، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و نبايد زنانى زنانِ [ديگر] را [ريشخند كنند]، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و از يكديگر عيب مگيريد، و به همديگر لقبهاى زشت مدهيد؛ چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان. و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ (12)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد،از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پارهاى از گمانها گناه است،و جاسوسى مكنيد، و بعضى از شما غيبت بعضى نكند؛ آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مردهاش را بخورد؟از آن كراهت داريد. [پس]از خدا بترسيد، كه خدا توبهپذير مهربان است.
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (13)
اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بىترديد، خداوند داناى آگاه است.
قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (14)
[برخى از] باديهنشينان گفتند: «ايمان آورديم.» بگو: «ايمان نياوردهايد، ليكن بگوييد: اسلام آورديم.» و هنوز در دلهاى شما ايمان داخل نشده است. و اگر خدا و پيامبرِ او را فرمان بريد از [ارزشِ] كردههايتان چيزى كم نمىكند. خدا آمرزنده مهربان است.»
اتَّقُوا اللَّهَ :
یعنی با نور از خودت دفاع کن!
یعنی با علم از خودت دفاع کن!
یعنی با فهم قبض و بسط نور قلبت، از خودت دفاع کن!
فَاتَّقُوا اللَّهَ … وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ
[سورة التغابن (64): الآيات 11 الى 18] :
ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (11)
هيچ مصيبتى جز به اذن خدا نرسد،
و كسى كه به خدا بگرود، دلش را به راه آورَد، و خدا[ست كه] به هر چيزى داناست.
وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ (12)
و خدا را فرمان بريد و پيامبر [او] را اطاعت نماييد،
و اگر روى بگردانيد، بر پيامبر ما فقط پيامرسانىِ آشكار است.
اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (13)
خدا[ست كه] جز او معبودى نيست، و مؤمنان بايد تنها بر خدا اعتماد كنند.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (14)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در حقيقت برخى از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمايند، از آنان بر حذر باشيد، و اگر ببخشاييد و درگذريد و بيامرزيد، به راستى خدا آمرزنده مهربان است.
إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ (15)
اموال شما و فرزندانتان صرفاً [وسيله] آزمايشى [براى شما]يند،
و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِكُمْ
وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (16)
پس تا مىتوانيد از خدا پروا بداريد و بشنويد و فرمان ببريد، و مالى براى خودتان [در راه خدا] انفاق كنيد، و كسانى كه از خسّت نفس خويش مصون مانند، آنان رستگارانند.
إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ (17)
اگر خدا را وامى نيكو دهيد، آن را براى شما دو چندان مىگرداند و بر شما مىبخشايد،
و خدا[ست كه] سپاسپذير بردبار است.
عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (18)
داناى نهان و آشكار [و] ارجمند سنجيدهكار است.
In times of crisis,
it becomes clear whether the heart is capable of understanding the command of light or not!
A heart that has reached this greatness admits its mistakes.
When you understand the language of light—the language of command and prohibition—with your heart, you have practically understood the meaning of piety and protection.
امام صادق علیه السلام:
سُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنْ تَفْسِيرِ التَّقْوَى فَقَالَ
أَنْ لَا يَفْقِدَكَ اللَّهُ حَيْثُ أَمَرَكَ
وَ لَا يَرَاكَ حَيْثُ نَهَاكَ.
تقوا، اين است كه خداوند تو را در جايى كه فرمانت داده است، غايب نبيند
و در آن جايى كه تو را باز داشته است، حاضر نبيند.
«وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» + «إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً»
[سورة الحشر (59): الآيات 6 الى 10] :
وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (9)
و [نيز] كسانى كه قبل از [مهاجران] در [مدينه] جاى گرفته و ايمان آوردهاند؛ هر كس را كه به سوى آنان كوچ كرده دوست دارند؛ و نسبت به آنچه به ايشان داده شده است در دلهايشان حسدى نمىيابند؛ و هر چند در خودشان احتياجى [مبرم] باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مىدارند. و هر كس از خسّت نفس خود مصون ماند، ايشانند كه رستگارانند.
مشتقات ریشۀ «وقی» 258 بار در آیات قرآن تکرار شده است.