دکتر محمد شعبانی راد

حسود، ذلیل تمنّاها! وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ!

A jealous person is a slave to his desires.
Indeed, jealousy can be a powerful force, often consuming those who harbor it.
When we allow envy to control us, we become bound by our desires, unable to break free.
It’s a reminder to cultivate contentment and focus on our growth rather than being trapped by comparison. 🌟

«ملق» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«اسْتَمْلَقَ الولدُ أُمَّهُ: كودك از پستان مادر شير خورد.»
+ «بندگان رحمان – بردگان شیطان»

«اسْتَمْلَقَ الولدُ أُمَّهُ: كودك از پستان مادر شير خورد.»
حالت چاپلوسی (تملّق) از اینجا گرفته شده!
+ «ضرع – تضرع»
+ «شکر»: شاکر در معنای ممدوح یعنی کسی که چاپلوس خداست و چشم از نورش بر نمیداره!
دوستی حسود، زبانی است، قلبی نیست! تاریکی تملّق!
چون حسود قلبا ذلیل تمناهای خودشه، و گرچه ظاهرا قربون صدقۀ نور میشه اما قلبا دل به کار نمیده!
«وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ‏، وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ.
در حاليكه خوشروئى و چاپلوسى را برايم آشكار ميساخت، و با خشم سخت به من مينگريست.»
«ملق» در مفهوم ممدوح مترادف نور ولایت و در مفهوم مذموم مترادف حسادت است و معنای لغوی آن همان هزار واژه مترادف اند و این مطلب را می رسانند که رابطه 1+1 یعنی رابطه عبد و ربّ از جنس شکر و ملق و … باید باشد و عبد صالح کسی است که قلبا چاپلوسی نورش را بکند، نه لیدرهای سوء، و هدفش از تملق نور این است که با فهم قبض و بسط این نور علمی، اصلاح و تربیت شود نه مثل حسودی که با چاپلوسی لیدرهای سوء می خواهد دستش در ارتکاب معاصی آزاد باشد و تن به اصلاح و تربیت ولی خدا ندهد.
«Flattery»:
شیرخوار چجوری پستان مادرشو میمکه؟!
چجوری به پستان علاقمنده؟!
چجوری به پستان عشق میورزد؟!
اصلا پستان، خدای اوست !!!
باید هم چاپلوس باشد !!!
«تَمَلَّقَتِ المرأةُ الْعِلْكَ بِفِيهَا : آن زن در دهان خود آدامس جويد.»
آدامسی که اولش خشک و سفت بود، با جویدن، حالا چقدر نرم و شل شده!
«فرسٌ‏ مَلِقٌ – فَرَسٌ‏ مَلِقةٌ: اسبى كه به دويدن آن اعتماد نباشد.»
یعنی پاهاش نرمه و تا میشه و ممکنه بخوری زمین و گامها و قدمهای استواری نداره که بشه بهش اعتماد کنی و سوارش بشی.
کنایه از اینکه به چاپلوس نمیشه اعتماد کرد!
«رجل‏ مَلِقٌ‏ يعطي بلسانه ما ليس في قلبه»
درمان بیماری تملق و چاپلوسی:
اندیشه‌ای که میگه حوادث آثار عیب ماست!
پس: «مرگ بر من!» نه مرگ بر نمودارهای آفاقی!
در حالیکه عامل ایجاد ناآرامی در انفس خود ماست، چرا به دروغ محیط را مقصر می‌دانیم؟!
پس باید کظم غیظ نمود! و انگشت اتهام را به سمت قلب خود بگیریم نه دیگران!
ما پزشکان، این عبارت رو زیاد از مریضها می‌شنویم:
من گفتم برای من یک آزمایش بنویسی بهتره !!!
این من گفتن ها کار دست آدم میده «انا خیر منه» !
این انتقادات و پیشنهادات و تذکر دادن ها و … همه و همه جوابش اینه، باید بگی مرگ بر من !!! که این همه اظهار نظر میکنم و خودمو و نظرمو از همه بهتر و بالاتر می دونم و میبینم و این یعنی کبر !!! مرگ بر من یعنی مرگ بر کبر من، به سبب یادآوری نور معالم ربانی در دل شرایط تقدیراتم!
لذا بتدریج حسد غیر فعال و درناژ میشه و قلب، نورانی به نور یاد معالم ربانی می شود.
کسی که نمیگه مرگ بر من، باید بجای اینکه بگه « إِيَّاكَ‏ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ‏ نَسْتَعينُ »، بگه « إِيَّایَ‏ اَعْبُدُ وَ إِيَّایَ‏ اَسْتَعينُ » یعنی نیازی به رب ندارم، خودم ربّم! و این یعنی ادعای ربوبیت !!!
وقتی «ی» جایگزین «ک» می شود !!!
+ مفهوم «خودشیرین»
«تملّق – املاق»
+ «صلف – چاپلوس»
بچه که شیر میخواد، چجوری منّت مادرشو میکشه و چاپلوسی میکنه و خودشو براش لوس میکنه و بالاخره میخواد به هر ترتیبی شده اونو متقاعد و راضی کنی که به اون شیر بده.
در واقع میخواد دلشو نرم کنه که خواسته اونو برآورده کنه و مفهوم لینت و نرمی در این واژه اینه، اما مفهوم فقر و احتیاج و نداری (دستم خالیه ! دارم نازتو میکشم …) شخص چاپلوس انگیزه ای برای چاپلوسی است یعنی اگر اهل شک مثل اهل یقین قلبشون با نور یاد معالم ربانی پر شده باشد دیگه احتیاج به گناه، که نسخه لیدرهای سوء است، ندارند تا با چاپلوسی، دور و بر اینها تجمع کنند تا نیازشونو برطرف کنه [عبادت عجل- سامری] لذا اینکه خودشونو برای لیدر سوء لوس میکنن و چاپلوسی می کنن و نرمی و تضرع و کرنش و تعظیم می کنن، همه بخاطر خالی بودن قلبشون از نور معالم ربانی است و گرنه لزومی نداره خودتو برای این اراذل، اینقدر کوچک کنی و در مقابل سیئات، به دست و پا بیفتی و التماس مصادیق برآورده کننده دلخواههاتو مثل …
بلکه عین شیر، سربلند راه میری و اصلا گناه و تمناها رو تحویلش نمی گیری چون قلبت با نور ولایت اشباع و ارضاء شده و غنای علمی ، تو رو بی نیاز کرده از اینکه دست نیاز و چاپلوسی پیش این و اون دراز کنی.
اللغة:
… و الإملاق الإفلاس من المال و الزاد
و منه الملق و التملق لأنه اجتهاد في تقرب المفلس للطمع في العطية
[متملّق]:
در بین اهل شک، بازار چاپلوسی رواج دارد تا به آنها «رای» دهند !!!
اما در جمع اهل یقین اینجوری نیست « لَسْتُ وَ اللَّهِ مُتَمَلِّقاً حَتَّى أُطَاعَ »
« يَا كُمَيْلُ
لَسْتُ وَ اللَّهِ مُتَمَلِّقاً حَتَّى أُطَاعَ وَ لَا مُمَنِّياً حَتَّى لَا أُعْصَى وَ لَا مَائِراً لِطَعَامِ الْأَعْرَابِ حَتَّى أُنْحَلَ‏ إِمْرَةَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أُدْعَى بِهَا.
اى كميل!
به خدا سوگند من چاپلوس و تملّق‌گو نيستم تا از من فرمان برند
و آرزو برآورده ساز نيستم تا از من نافرمانى ننمايند
و به خوراك [نامشروع] اعراب علاقه‌اى ندارم تا حكومت مؤمنان را به من واگذارند و امير مؤمنان خطابم سازند.
[آخه این همه چاپلوسی برای چیست ؟!!!]:
« قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الثَّالِثُ ع‏ … لِشَخْصٍ وَ قَدْ أَكْثَرَ مِنْ إِفْرَاطِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ
أَقْبِلْ عَلَى مَا شَأْنُكَ فَإِنَّ كَثْرَةَ الْمَلَقِ يَهْجُمُ عَلَى الظِّنَّةِ
وَ إِذَا حَلَلْتَ مِنْ أَخِيكَ فِي مَحَلِّ الثِّقَةِ فَاعْدِلْ عَنِ الْمَلَقِ إِلَى حُسْنِ النِّيَّةِ.
امام هادى عليه السلام خطاب به كسى كه در ستايش از ايشان زياده روى كرده بود، فرمود: 
از اين عمل بپرهيز و به كار خودت بپرداز، كه تملّق زياد سبب بدگمانى است
و اگر اطمينان برادر مؤمنت از تو سلب شد، تملّق‌گويى را رها كن و حسن نيّت نشان ده.
[حسد – ملق]:
اهل شک و حسد و معارین، علامتشون اینه:
در حضور صاحبان نور شدیدا چاپلوسی می کنند «وَ يَتَمَلَّقُ إِذَا شَهِدَ»،
اما پشت سر، چه کارها که نکرده و نمی‌کنند!
« وَ لِلْحَاسِدِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ :
يَغْتَابُ إِذَا غَابَ
وَ يَتَمَلَّقُ إِذَا شَهِدَ
وَ يَشْمَتُ بِالْمُصِيبَةِ »
« قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع :
الْفَقْرُ خَيْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنْ حَسَدِ الْجِيرَانِ وَ جَوْرِ السُّلْطَانِ وَ تَمَلُّقِ الْإِخْوَانِ »
[واقعا معارین چاپلوس، چه برنامه‌ها و توطئه‌هایی برای اهل نور طراحی کرده و می‌کنند!]:
امام سجاد علیه السلام:
الصحيفة السجادية ؛ ص242
« فَكَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَيَّ سَيْفَ عَدَاوَتِهِ، وَ شَحَذَ لِي ظُبَةَ مُدْيَتِهِ، وَ أَرْهَفَ لِي شَبَا حَدِّهِ، وَ دَافَ لِي قَوَاتِلَ سُمُومِهِ، وَ سَدَّدَ نَحْوِي صَوَائِبَ سِهَامِهِ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّي عَيْنُ حِرَاسَتِهِ، وَ أَضْمَرَ أَنْ يَسُومَنِي الْمَكْرُوهَ، وَ يُجَرِّعَنِي زُعَاقَ مَرَارَتِهِ.»
پس چه بسا دشمنى كه بر من شمشيرش را از روى دشمنى از غلاف و نيام بيرون آورد، و دم كارد بزرگ خود را براى من تيز نمود، و طرف تيزى آن را برايم نازك گردانيد، و زهرهاى كشنده‌‏اش را براى من با آب درهم كرد، و مرا آماج تيرهايش كه از هدف و نشانه نميگذرد قرار داد، و چشم حراست و پاسبانيش از من نخفت، و در دل گذراند كه شر و بدى به من برساند، و از آب بسيار تلخ، تلخى آن شر و بدى كه نميشود آشاميد آبم دهد (خواست زيانى به من وارد سازد كه بر اثر آن نابودم گرداند).]

مشتقات ریشۀ «ملق» در آیات قرآن:

قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ‏ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (151)
وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ‏ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبيراً (31)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی