But they rebelled
and turned away from The Truth,
so We afflicted them with
A VIOLENT FLOOD!
A cruel and unusual punishment!
«عرم» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«صبي عَارِم: بين الْعُرَام أي شرس، بچۀ بداخلاق»
«در بارۀ عاقر ناقۀ صالح آمده: « فَانْبَعَثَ لَهَا رَجُلٌ عَارِمٌ»:
بیرحمترین شخصیت اهل حسادت، مرتکب تهمت و قتل میشود!
«رَجُلٌ عَارِمٌ» نام لیدرهای سوء است که اندیشه آنها، همچون سیل، بیت و قلب فالوئرهای خودشونو خراب میکنند و با خودشون به قعر جهنم میبرند.
«الْعَرَامَةُ: شراسةٌ و صعوبةٌ في الخُلُقِ، و تَظْهَرُ بالفعل،
زشتخويى و سختگيرى در اخلاقيات و اظهار كردن بدخلقى در عمل»
«عُرَامُ الجيشِ: فزونى و صلابت لشگر»
افراد مسلّح بیرحم!
«يومٌ عارِمٌ: روز بسيار سرد»
حسادت، عذابی طاقتفرسا در پی دارد!
بیرحمانۀ بیرحمانه! بطوریکه اصلا مهربانی در کار نیست!
مفهوم «التصلّب بحيث لا يقبل النفوذ و التأثّر»
یعنی حسود قسیّ القلبی که اصلا رحم سرش نمیشه!
لذا عقوبتی بیرحمانه، برای حسودی که بیرحمانه به نورش پشت کرد و خیانت نمود
و از تهمت زدن و قتل، هیچ ابائی نداشت، مورد انتظار است!
+ «طغی – طغیان – طاغوت»
«عَرِمَ الْعَظْمَ: نَزَعَ مَا عَلَيْهِ مِنْ لَحْمٍ، وقتیکه بیرحمانه و خشن این کار رو انجام بده!»
[تَمْهِيلٍ وَ رَخَاءٍ – أَزْلٍ وَ بَلَاءٍ] :
« مهلت و آسايش – تنگنا و مشكلات » : + داستان قوم سبا …
شیوه برخورد آل محمد ع با اهل یقین و اهل شک اینگونه است که تا به اهل شک دورانی بعنوان زمان مهلت و آسایش ندهد اقدام به حالگیری از آنها نمی نماید یعنی وقتی می بینی اهل شک به ارتکاب معاصی مشغولند و خدا هم کاری به کارشون نداره اینو بدان که این دوران تمهیل و رخاء روزی به پایان خواهد رسید و خدا یه روزی حالشونو بدجوری میگیره !!! داستان در مورد اهل یقین هم اینه که اگه میبینی خدا بهشون سخت گرفته و آیات جورواجوری سر راهشون قرار داده ، سنت خدا در مورد اینها هم اینجوری است که تا اهل یقین با عمل به مطالبی که از صاحبان نور آموخته اند هنگام مواجهه با آیات تولید عمل صالح ننمایند و رضایت آل محمد ع ننمایند و کسب نمره قبولی نکرده باشند این آیات همچنان ادامه خواهد داشت و زمانی که به میزان لازم رشد و اصلاح و تربیت صورت گرفت اونوقت بعد از تنگناها و مشکلات زندگی خواهی دید که رفع مشکلات خواهد شد ان شاء الله تعالی … « فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَقْصِمْ جَبَّارِي دَهْرٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ تَمْهِيلٍ وَ رَخَاءٍ وَ لَمْ يَجْبُرْ كَسْرَ عَظْمٍ مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا بَعْدَ أَزْلٍ وَ بَلَاءٍ »
پس اهل عبرت و پند گیری باشید از این چیزهایی که می بینید و به سرتون میاد ! اگه میبینی خدا برای تو سخت گرفته و برای یکی دیگه راحتی مقدر کرده ، اینو بدان نه این سختی علامت بدی برای توست و نه اون خوشی علامت خوبی برای اون ! مهم عاقبت کار است که خدا آخرش برای کی چی بخواد !
« فِي دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَطَبٍ وَ اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَرٌ » از همه چیز عبرت بگیرید با کمک نور ولایت که در قلب اهل یقین راهنمایی و راهگشایی می کند ان شاء الله تعالی …
اما کو که قلب سلیمی یافت شود ؟!
یکی از احادیث زیبای نورانی که خیلی تکرار شد اینه که تکلم فی ما لا یعنیک کار درستی نیست !
یعنی به چیزی که بتو ربطی نداره دخالت نکن !
اما اینجا تاکید میشه که دقت در آیات اتفاقا کاملا به ما مربوط است « فِيمَا يَعْنِيكُمُ » و ما باید از حوادثی که پیش میاد به چیزی مهم پی بریم و بفهمیم داستان چیه « أَحْسِنُوا فِيمَا يَعْنِيكُمُ النَّظَرُ فِيهِ … در آنچه براى شما مهمّ است نيكو بنگريد و درنگ كنيد » پس نه تنها به ما مربوطه و باید بهش دقت کنیم بلکه خوب هم باید دقت کنیم …
سپس حضرت این آیات رو در مورد قومی مثال میزنند که چه روزهای خوبی داشتند و چه عاقبت شومی براشون رقم خورد تا برای ما درس عبرتی باشه که نه گول روزهای خوش رو بخوریم نه از روزهای سختی نالان و گریزان باشیم « ثُمَّ انْظُرُوا إِلَى عَرَصَاتِ مَنْ قَدْ أَقَادَهُ اللَّهُ بِعِلْمِهِ كَانُوا عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ أَهْلَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ + [سورة الدخان (44): الآيات 22 الى 29] … » کسانی که شیوه زندگی غلطی دارند و به روش آل محمد ع زندگی نمی کنند هر چقدر هم نعمت داشته باشند حاصل اندیشه غلط اونها اینه که یه روزی این نعمت ها رو از دست خواهند داد … و این آیات سند و نص این مطالب است …
برای همه امتها همیشه کسی بوده که ولایت رو بهشون یاد بده « ثُمَّ انْظُرُوا بِمَا خَتَمَ اللَّهُ لَهُمْ بَعْدَ النَّضْرَةِ وَ السُّرُورِ وَ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ » و اونا علیرغم آشنایی با معالم ربانی خودشون متاسفانه قدر این نعمت رو ندونستند و این بلا رو به سر خودشون آوردند !
پس مهم ، عاقبت به خیری است که در گرو عمل به نور ولایت است « وَ لِمَنْ صَبَرَ مِنْكُمُ الْعَاقِبَةُ فِي الْجِنَانِ وَ اللَّهِ مُخَلَّدُونَ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ » … اینجا واژه زیبای «صبر» اشاره به معنای نور ولایت می کند که اهل یقین اهل ولایت و اهل صبر اند در مشکلات و تنگناهای زندگی شان تا عاقبت به خیر شوند ان شاء الله تعالی …
ریشه همه بدختی ها در هر عصر و زمانی در این عبارت زیبای حضرت بروشنی بیان گردیده است : « فَيَا عَجَباً وَ مَا لِي لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِي دِينِهَا » اختلاف بر سر صاحبان نور است !!! اون خطای بزرگی که از همه سر میزنه و سرمنشا همه اختلافات در بین اونها میشه چیزی نیست جز حسادت نسبت به نور و عدم تبعیت از او … « لَا يَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِيٍّ وَ لَا يَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِيٍّ وَ لَا يُؤْمِنُونَ بِغَيْبٍ وَ لَا يَعْفُونَ عَنْ عَيْبٍ » این چهار جمله زیبا خیلی جای تدبر و تامل دارد …
انگاری هر کسی برای خودش رئیسه « وَ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ » ! هر چی به فکرش میاد بهش عمل میکنه « الْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْكَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْكَرُوا » ! آقا بالاسری بنام ولی خدا برای خودش قائل نیست ! خودش میدونه و خودش ! برای احدی ارزش قائل نیست ! این متکبر ریاست طلب میخواد همه به ساز او برقصند ! میخواد اولی باشه ! نه دومی تابع اولی دیگر ! اهل صلی نیست ! اهل نماز نیست ! اهل ولایت نیست ! اهل کبر و غرور و بخل و حسد است ! حسادت داء الامم است ! اینجوری هیچ کس راه به جایی نخواهد برد …
این قسمت خیلی زیباست : [انس برخاسته از وحشت !!!] یعنی اگه میبینی اینایی که پشت به آل محمد ع میکنند چقدر با هم انس گرفته و دور هم جمع شده اند ریشه این انس اونها از وحشت قلبی اونها خبر میده یعنی بخاطر دوری از نور ولایت ، این وحشت سراسر قلبشونو فراگرفته و لذا بعنوان راه حل اینجوری بهم انس گرفته اند لذا این انس ظاهری توام با وحشت قلبی اونها گولت نزنه که خیال کنی حق با اونهاست و ببین چقدر خوب با هم تفاهم دارند و به هم انس گرفته اند ! آیات چنان دستشونو رو کنه که فکرشو هم نتونی بکنی چجوری بر سر دلخواهها به جون هم بیفتند … « أُنْسُ بَعْضِهِمْ بِبَعْضٍ وَ تَصْدِيقُ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ كُلُّ ذَلِكَ وَحْشَةً مِمَّا وَرَّثَ النَّبِيُّ الْأُمِّيُّ ص وَ نُفُوراً مِمَّا أَدَّى إِلَيْهِمْ مِنْ أَخْبَارِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ … » از بس نسبت به ولایت حسادت و نفرت دارند اینجوری دور هم اجتماع می کنند و خرد نداشته جمعیشونو روی هم می ریزند !
هزار واژه متضاد فرایند نور ولایت میتونه به زیبای حال دنیای قلب وحشت زده اینهایی که ظاهرا با هم انس گرفته اند رو برای ما وصف کنند « أَهْلُ حَسَرَاتٍ وَ كُهُوفُ شُبُهَاتٍ وَ أَهْلُ عَشَوَاتٍ وَ ضَلَالَةٍ وَ رِيبَةٍ » …
هر کسی رو که خدا به حال خودش واگذار کنه « مَنْ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ وَ رَأْيِهِ » یعنی از نعمت سرپرستی و نور ولایت علمی عالم ربانی در دل شرایط بی نصیب و بی بهره باشه حتما یه همچین سرنوشت شومی در انتظارش خواهد بود ، گر چه همین شخص مورد تایید و تشویق یه عده نادان مثل خودش هم باشه « فَهُوَ مَأْمُونٌ عِنْدَ مَنْ يَجْهَلُهُ غَيْرُ الْمُتَّهَمِ عِنْدَ مَنْ لَا يَعْرِفُهُ » که همیشه اینجوری بوده و هست و خواهد بود … یعنی ریشه جهل و بی معرفتی به نور ولایت در او و طرفدارهاش عامل مشترک بدبختی های اوناست …
چه مثال زیبایی اینجا حضرت می فرمایند « فَمَا أَشْبَهَ هَؤُلَاءِ بِأَنْعَامٍ قَدْ غَابَ عَنْهَا رِعَاؤُهَا » ! یعنی مثل این ها مثل چهارپایان بی چوپان است !!! 1+1 اینجا در این مثال زیباست ! گوسفند + چوپان یعنی بهره مندی از نعمت نور ولایت و گوسفند بی چوپان یعنی حسودی که پشت به ولایت نموده است و طعمه گرگانی بنام لیدرهای سوء خواهد شد …
وقتش که برسه و خدا بخواد پرونده این قوم معارین رو مثل قوم سبا ببنده و جمعشون کنه ، داستان سیل عرم تکرار میشه و یک موش رو خدا مامور میکنه تا سد رو خراب کنه و چنان سیلی از این کار بوجود بیاد که همه شونو با خودش ببره و نیست و نابود بنماید … + [سورة سبإ (34): الآيات 15 الى 19] : فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَليلٍ (16) + پوشه «سبا» …
حدیث رو باید خط به خط خواند و بدقت به فرازهایش اندیشید ان شاء الله تعالی …
خُطْبَةٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع:
خطبه ديگرى از امير المؤمنين عليه السّلام در مدينه:
هشدار به امّت آخر الزّمان و ظهور دولت حق!
عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِالْمَدِينَةِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ
مسعدة بن صدقه از امام صادق عليه السّلام نقل مىكند كه فرمود:
امير المؤمنين عليه السّلام اين خطبه را در مدينه ايراد كرده است:
خدا را سپاس گزارد و او را ستايش كرد و بر پيامبر و خاندانش درود فرستاد و فرمود:
أَمَّا بَعْدُ
امّا بعد،
فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَقْصِمْ جَبَّارِي دَهْرٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ تَمْهِيلٍ وَ رَخَاءٍ
وَ لَمْ يَجْبُرْ كَسْرَ عَظْمٍ مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا بَعْدَ أَزْلٍ وَ بَلَاءٍ « الازل: الشدة و الضيق »
همانا خداوند تبارك و تعالى هيچ گاه پشت زورگويان روزگار را نشكسته
مگر پس از آنكه به آنها مهلت و آسايش داده است،
و استخوان شكسته هيچ مردمى را نبسته مگر پس از تنگنا و مشكلات.
أَيُّهَا النَّاسُ
اى مردم!
فِي دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَطَبٍ وَ اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَرٌ
در كمتر از آن نابودى كه بدان روى آورديد و مشكلاتى كه پشت سر نهاديد عبرتگيرى و پند آموزى بود،
وَ مَا كُلُّ ذِي قَلْبٍ بِلَبِيبٍ
وَ لَا كُلُّ ذِي سَمْعٍ بِسَمِيعٍ
وَ لَا كُلُّ ذِي نَاظِرِ عَيْنٍ بِبَصِيرٍ
نه هر آن كس كه دلى دارد خرد دارد،
و نه هر آن كس كه گوشى دارد شنواست،
و نه هر آن كسى كه چشمى دارد بيناست.
عِبَادَ اللَّهِ
اى بندگان خدا!
أَحْسِنُوا فِيمَا يَعْنِيكُمُ النَّظَرُ فِيهِ
در آنچه براى شما مهمّ است نيكو بنگريد و درنگ كنيد
ثُمَّ انْظُرُوا إِلَى عَرَصَاتِ مَنْ قَدْ أَقَادَهُ اللَّهُ بِعِلْمِهِ
كَانُوا عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ أَهْلَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ
+ [سورة الدخان (۴۴): الآيات ۲۲ الى ۲۹]
و سپس به ميدان زندگى كسانى كه خداوند با علم خود آنها را كشانيد و برد بنگريد؛
آنان كه به شيوه خاندان فرعون مىزيستند و باغها كاشتند و چشمهها و كشتزارها و مقامها انباشتند.
[شیوه زندگی متفاوت اهل نور و اهل حسد!]
ثُمَّ انْظُرُوا بِمَا خَتَمَ اللَّهُ لَهُمْ بَعْدَ النَّضْرَةِ وَ السُّرُورِ وَ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ
و آنگاه بنگريد كه خداوند وضع آنها را پس از آن همه خرّمى و شادى و امر و نهى، چگونه به پايان برده.
وَ لِمَنْ صَبَرَ مِنْكُمُ الْعَاقِبَةُ فِي الْجِنَانِ وَ اللَّهِ مُخَلَّدُونَ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ
هر كس از شما شكيبايى در پيش گيرد، سرانجام در بهشت جاى خود گرفت،
و بخدا سوگند كه در بهشت جاودان خواهيد بود، سرانجام امور از آن خداست.
فَيَا عَجَباً وَ مَا لِي لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِي دِينِهَا
من در شگفتم، و چرا در شگفت نشوم از خطاى اين گروههاى پراكنده، با اختلاف دلايلشان در دين؛
لَا يَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِيٍّ وَ لَا يَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِيٍّ
وَ لَا يُؤْمِنُونَ بِغَيْبٍ وَ لَا يَعْفُونَ عَنْ عَيْبٍ
آنهايى كه راه پيامبر را نمىپويند و به عمل وصى اقتدا نمىكنند
و به غيب ايمان نمىآورند و از هيچ عيبى چشم نمىپوشند.
الْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْكَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْكَرُوا
همان را خوب مىدانند كه در ميانشان به خوبى ياد مىشود،
و همان را زشت مىشمارند كه خودشان زشت و ناروا مىدانند.
وَ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ
هر كه امام و پيشواى خود است،
آخِذٌ مِنْهَا فِيمَا يَرَى بِعُرًى وَثِيقَاتٍ وَ أَسْبَابٍ مُحْكَمَاتٍ
و در هر آنچه از ناحق رواج دارد، و به نظر خود درست مىدانند عمل مىكنند و بدان چنگ زدهاند و اسباب آن را محكم ساخته و استوار پنداشته،
فَلَا يَزَالُونَ بِجَوْرٍ وَ لَنْ يَزْدَادُوا إِلَّا خَطَأً
پيوسته بر خلاف حق مىروند، و جز خطاكارى نمىافزايند.
لَا يَنَالُونَ تَقَرُّباً وَ لَنْ يَزْدَادُوا إِلَّا بُعْداً مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
به نزديكى خدا نمىرسند و جز دورى از خدا را برنمىگزينند.
«پشت به نور تقدیرات و رو به سمت تمنّاها»
أُنْسُ بَعْضِهِمْ بِبَعْضٍ وَ تَصْدِيقُ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ كُلُّ ذَلِكَ وَحْشَةً مِمَّا وَرَّثَ النَّبِيُّ الْأُمِّيُّ ص
وَ نُفُوراً مِمَّا أَدَّى إِلَيْهِمْ مِنْ أَخْبَارِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ
[انس برخاسته از وحشت!]:
انسى كه با يكديگر مىيابند و تصديقشان نسبت به يكديگر،
همه برخاسته از وحشتى است كه از ميراث پيامبر امّى دارند.
و نيز سبب نفرت آنان اخبار آفريننده آسمانها و زمين است كه به ايشان رسيده.
أَهْلُ حَسَرَاتٍ وَ كُهُوفُ شُبُهَاتٍ
وَ أَهْلُ عَشَوَاتٍ وَ ضَلَالَةٍ وَ رِيبَةٍ
اين مردم افسوسها در پى دارند
و غارهايى هستند آكنده از تيرگىهاى شبهه،
در تارى و گمراهى و ترديد آشيانه كردند.
مَنْ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ وَ رَأْيِهِ
فَهُوَ مَأْمُونٌ عِنْدَ مَنْ يَجْهَلُهُ
غَيْرُ الْمُتَّهَمِ عِنْدَ مَنْ لَا يَعْرِفُهُ
كسى را كه خدا او را به خود و نظر كوتاهش وانهد، و از راه حق به يك سويش افكند
نزد كسى كه او را درك نكند مورد اعتماد است،
و نزد كسى كه او را نشناسد متّهم نيست.
فَمَا أَشْبَهَ هَؤُلَاءِ بِأَنْعَامٍ قَدْ غَابَ عَنْهَا رِعَاؤُهَا
اين پيروان كور و نادان تا چه حدّ به رمههاى بىچوپان شباهت دارند.
وَ وَا أَسَفَى مِنْ فَعَلَاتِ شِيعَتِي مِنْ بَعْدِ قُرْبِ مَوَدَّتِهَا الْيَوْمَ
افسوس و دريغ از كارهاى ناشايستى كه شيعيان من به زودى خواهند كرد
كَيْفَ يَسْتَذِلُّ بَعْدِي بَعْضُهَا بَعْضاً
و چگونه يك ديگر را ذليل خواهند كرد،
وَ كَيْفَ يَقْتُلُ بَعْضُهَا بَعْضاً
و چگونه به كشتار هم دست خواهند يازند،
الْمُتَشَتِّتَةِ غَداً عَنِ الْأَصْلِ النَّازِلَةِ بِالْفَرْعِ
+ «شتت»
فرداست كه از ريشه دور افتند و به شاخه بچسبند
الْمُؤَمِّلَةِ الْفَتْحَ مِنْ غَيْرِ جِهَتِهِ
و پيروزى را از غير راه آن بطلبند.
كُلُّ حِزْبٍ مِنْهُمْ آخِذٌ مِنْهُ بِغُصْنٍ
هر گروهى از آنها به شاخهاى بچسبد
أَيْنَمَا مَالَ الْغُصْنُ مَالَ مَعَهُ
و در برابر هر بادى كه بوزد با آن از اين سو به آن سو مىروند،
مَعَ أَنَّ اللَّهَ وَ لَهُ الْحَمْدُ سَيَجْمَعُ هَؤُلَاءِ لِشَرِّ يَوْمٍ لِبَنِي أُمَيَّةَ
با اينكه خداوند به زودى اين مردم گمراه را، براى بدترين روز گرفتارى بنى اميّه گرد هم جمع مىكند،
كَمَا يَجْمَعُ قَزَعَ الْخَرِيفِ يُؤَلِّفُ اللَّهُ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَجْعَلُهُمْ رُكَاماً كَرُكَامِ السَّحَابِ
چنان كه خداوند در فصل پاييز ميان پارههاى ابر الفت مىافكند
و چونان ابر متراكمى به هم پيوندشان مىدهد،
ثُمَّ يَفْتَحُ لَهُمْ أَبْوَاباً يَسِيلُونَ مِنْ مُسْتَثَارِهِمْ كَسَيْلِ الْجَنَّتَيْنِ سَيْلَ الْعَرِمِ
حَيْثُ بَعَثَ عَلَيْهِ قَارَةً فَلَمْ يَثْبُتْ عَلَيْهِ أَكَمَةٌ وَ لَمْ يَرُدَّ سَنَنَهُ رَصُّ طَوْدٍ
سپس درها را به روى آنها مىگشايد و از خيزگاه سيلوار سرازير مىشوند،
چونان سيل ويرانكن باغهاى يمن، كه سيل عرم بود
و يك دسته موش براى ويران كردن آن سدّ برانگيخته شدند،
و از آن تپّهاى هم بر جاى نماند و كوه در هم پُكيده، راه را بر آن نبست.
يُذَعْذِعُهُمُ اللَّهُ فِي بُطُونِ أَوْدِيَةٍ ثُمَّ يَسْلُكُهُمْ يَنابِيعَ فِي الْأَرْضِ يَأْخُذُ بِهِمْ مِنْ قَوْمٍ حُقُوقَ قَوْمٍ
خداوند آنان را در دل دشتها پراكنده ساخت، و همچون چشمهسارهايى بر روى زمين جارى كرد و آشكارشان نمود، و با آنها حقوق مردمى را از ديگران باز مىستاند،
وَ يُمَكِّنُ بِهِمْ قَوْماً فِي دِيَارِ قَوْمٍ تَشْرِيداً لِبَنِي أُمَيَّةَ وَ لِكَيْلَا يَغْتَصِبُوا مَا غَصَبُوا
و مردمى را براى آواره كردن بنى اميّه در سرزمين ديگران اسكان مىدهد،
و براى اينكه بر آنچه غصب كردهاند مسلّط شوند
يُضَعْضِعُ اللَّهُ بِهِمْ رُكْناً وَ يَنْقُضُ بِهِمْ طَيَّ الْجَنَادِلِ مِنْ إِرَمَ وَ يَمْلَأُ مِنْهُمْ بُطْنَانَ الزَّيْتُونِ
خداوند به وسيله آنها ركنى را لرزان مىسازد و آنها را زير سنگهاى ارم و بلاد شام، درهم مىشكند و بلاد خرم زيتون را از آنها مىستاند
فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَيَكُونَنَّ ذَلِكَ
و سوگند به آنكه دانه را مىشكافد و گياه را مىروياند و حيوان را مىآفريند و انسان و حيوان را برمىآورد، هر آينه اينكه گفتم خواهد بود،
وَ كَأَنِّي أَسْمَعُ صَهِيلَ خَيْلِهِمْ وَ طَمْطَمَةَ رِجَالِهِمْ
از آن روست كه گويى من اينك شيهه اسبان و چكاچك شمشيرها را به گوش مىشنوم.
وَ ايْمُ اللَّهِ لَيَذُوبَنَّ مَا فِي أَيْدِيهِمْ بَعْدَ الْعُلُوِّ وَ التَّمْكِينِ فِي الْبِلَادِ كَمَا تَذُوبُ الْأَلْيَةُ عَلَى النَّارِ
بخدا سوگند هر آنچه در دست آنهاست پس از آنكه در بلاد برترى و تسلّط يافتند آب شود چنان كه دنبه، روى آتش،
مَنْ مَاتَ مِنْهُمْ مَاتَ ضَالًّا
و هر كس از آنها بميرد گمراه مرده است،
وَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يُفْضِي مِنْهُمْ مَنْ دَرَجَ
و كار هر كه از آنها برود، به آستان خداوند عزّ و جل مىكشد
وَ يَتُوبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَنْ تَابَ
و خداوند سبحان توبه هر كه را خواهد پذيرد،
وَ لَعَلَّ اللَّهَ يَجْمَعُ شِيعَتِي بَعْدَ التَّشَتُّتِ لِشَرِّ يَوْمٍ لِهَؤُلَاءِ
و اميد مىرود خداوند شيعيان مرا پس از پراكندگى، گرد آورد، براى بدترين روزى كه در پيش دارند.
وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ الْخِيَرَةُ
هيچ كس نسبت بخداوند سبحان اختيارى ندارد
بَلْ لِلَّهِ الْخِيَرَةُ وَ الْأَمْرُ جَمِيعاً
و اختيار هر امرى از آن خداست.
أَيُّهَا النَّاسُ
إِنَّ الْمُنْتَحِلِينَ لِلْإِمَامَةِ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهَا كَثِيرٌ
اى مردم!
كسانى كه خود را به ناحق به امامت منتسب مىكنند فراوانند،
وَ لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ مُرِّ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ الْبَاطِلِ
و اگر شما در باره حقِّ تلخ، يكديگر را به خوارى نكشانيد و در تحقير باطل، سستى نكنيد
لَمْ يَتَشَجَّعْ عَلَيْكُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَكُمْ
وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوِيَ عَلَيْكُمْ
وَ عَلَى هَضْمِ الطَّاعَةِ وَ إِزْوَائِهَا عَنْ أَهْلِهَا
كسى كه همچون شما نيست بر شما جسارت نمىيابد
و نيرومندى بر شما سيطره نمىيابد
و اطاعت از امام، زير پا نهاده نمىشود و كسى از آن شانه خالى نمىكند،
لَكِنْ تِهْتُمْ كَمَا تَاهَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ عَلَى عَهْدِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع
ولى شما سرگردان شديد چنان كه بنى اسرائيل در دوران موسى عليه السّلام،
وَ لَعَمْرِي لَيُضَاعَفَنَّ عَلَيْكُمُ التِّيهُ مِنْ بَعْدِي أَضْعَافَ مَا تَاهَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ
و بجان خودم سوگند، سردرگمى شما پس از من افزون شود و چند برابر سرگردانى بنى اسرائيل گردد.
وَ لَعَمْرِي أَنْ لَوْ قَدِ اسْتَكْمَلْتُمْ مِنْ بَعْدِي مُدَّةَ سُلْطَانِ بَنِي أُمَيَّةَ
بجان خودم اگر شما دوران سلطنت بنى اميّه را پس از من به سر بريد،
لَقَدِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى السُّلْطَانِ الدَّاعِي إِلَى الضَّلَالَةِ
باز هم پيرامون سلطانى را خواهيد گرفت كه به گمراهى مىخواند
وَ أَحْيَيْتُمُ الْبَاطِلَ وَ خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ
و باز هم باطل را زنده مىكنيد، و حق را پشت سر مىنهيد
وَ قَطَعْتُمُ الْأَدْنَى مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ وَ وَصَلْتُمُ الْأَبْعَدَ مِنْ أَبْنَاءِ الْحَرْبِ لِرَسُولِ اللَّهِ ص
و از نزديكترين مردان بدر، پيوند خود مىگسليد، و به كسانى مىپيونديد كه در جنگها دورترين افراد از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بودند.
وَ لَعَمْرِي أَنْ لَوْ قَدْ ذَابَ مَا فِي أَيْدِيهِمْ
بجان خودم سوگند، اگر آنچه در دست آنهاست آب شود و از ميان برود
لَدَنَا التَّمْحِيصُ لِلْجَزَاءِ وَ قَرُبَ الْوَعْدُ وَ انْقَضَتِ الْمُدَّةُ
امتحان و مجازات نزديك شود و وعده فرج نزديك گردد، و مدّت عمر دولت باطل به سر آيد
وَ بَدَا لَكُمُ النَّجْمُ ذُو الذَّنَبِ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ
و ستاره دنباله دارى بر شما پديد آيد از سوى مشرق،
وَ لَاحَ لَكُمُ الْقَمَرُ الْمُنِيرُ
و ماه تابان براى شما هويدا گردد،
فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَرَاجِعُوا التَّوْبَةَ
و چون اين امر پديد آيد شما به توبه باز گرديد.
وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِنِ اتَّبَعْتُمْ طَالِعَ الْمَشْرِقِ سَلَكَ بِكُمْ مَنَاهِجَ الرَّسُولِ ص
بدانيد كه اگر پيرو طالع شرق شويد، شما را به راه روشن پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ره نمايد
فَتَدَاوَيْتُمْ مِنَ الْعَمَى وَ الصَّمَمِ وَ الْبَكَمِ
و بدين ترتيب از نادانى و كورى و كرى و گنگى بهبود يابيد،
وَ كُفِيتُمْ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ التَّعَسُّفِ
و از رنج طلب و زور گفتن و زور كشيدن رها شويد
وَ نَبَذْتُمُ الثِّقْلَ الْفَادِحَ عَنِ الْأَعْنَاقِ
و بار سنگين و كمر شكن را از گردن خود به دور اندازيد،
وَ لَا يُبَعِّدُ اللَّهُ إِلَّا مَنْ أَبَى وَ ظَلَمَ وَ اعْتَسَفَ وَ أَخَذَ مَا لَيْسَ لَهُ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.
و خدا دور نسازد از رحمت خود مگر كسى را كه تمرّد كند و ستم ورزد و زور گويد و زور كشد و آنچه را حق ندارد بگيرد، و اين چنان است كه خداوند مىفرمايد: وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ
مجازات بیرحمانه حسود!
سیل طاقتفرسا و مخرّب حسادت!
داستان تکراری قوم سبأ:
سیل عرم، عقوبت اهل حسادتی است که آگاهانه پشت به نورشون کردند،
«فَأَعْرَضُوا: پس روى گردانيدند!»،
و رو به تمنّاهای خودشون شتاب ورزیدند!
داستان تکراری اهل حسادتی که آگاهانه کفران نعمت ورزیدند!
«ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا:
اين عقوبت را به سزاى آنكه كفران كردند به آنان جزا داديم.»
[سورة سبإ (۳۴): الآيات ۱۵ الى ۱۹]
لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ (۱۵)
قطعاً براى [مردم] سبا در محلّ سكونتشان نشانه [رحمتى] بود:
دو باغستان از راست و چپ
[به آنان گفتيم:]
از روزىِ پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد.
شهرى است خوش و خدايى آمرزنده.
فَأَعْرَضُوا
فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ
وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ (۱۶)
پس روى گردانيدند،
و بر آن سيل [سدّ] عَرِم را روانه كرديم،
و دو باغستان آنها را به دو باغ كه ميوههاى تلخ و شورهگز و نوعى از كُنارِ تُنُك داشت تبديل كرديم.
ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا
وَ هَلْ نُجازِي إِلاَّ الْكَفُورَ (۱۷)
اين [عقوبت] را به [سزاى] آنكه كفران كردند به آنان جزا داديم؛
و آيا جز ناسپاس را به مجازات مىرسانيم؟
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ (۱۸)
و ميان آنان و ميان آبادانيهايى كه در آنها بركت نهاده بوديم شهرهاى متّصل به هم قرار داده بوديم،
و در ميان آنها مسافت را، به اندازه، مقرر داشته بوديم.
در اين [راه]ها، شبان و روزان آسودهخاطر بگرديد.
فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ
فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (۱۹)
تا گفتند: «پروردگارا، ميان [منزلهاى] سفرهايمان فاصله انداز.»
و بر خويشتن ستم كردند.
پس آنها را [براى آيندگان، موضوعِ] حكايتها گردانيديم، و سخت تارومارشان كرديم؛
قطعاً در اين [ماجرا] براى هر شكيباى سپاسگزارى عبرتهاست.
اگه ببینیم حسادت چه بلایی سرمون میاره، شاید حسادتو بذاریم کنار!
عقوبت بیرحمانه، برای حسود بیرحم!
فتنهای که حسود کذّاب راه میندازه، همه چیزو با خودش میبره!
وقتی با استعمال حسادت، مشغول لهو و لعب در دنیا میشی، یهویی «بَغتَةً» نتیجه اونو میبینی!
سونامی حسادت!