When you acknowledge that you are flawed and that your light has no flaws, relief will come!
«شیخ» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«الشَّيْخُ: الرئيس و المعلّم»
شیخ: (جمعها مشايخ):
شنیدی میگن : فلانی از مشایخ روزگار است!
از کلام بزرگان! کلام اونها شبیه نطفههای تاویلی است که در فرهنگ مردم اثرگذار است.
فَالشَّيْخُ … استعماله بمعنى الرئيس و المعلّم.
[لیدر – فالوئر]
وقتی اقرار میکنی که معیوبی و نورت هیچ عیبی نداره، فرج میرسه! وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً!
[شیخ – عجز]:
«و العرب تقول لزوج المرأة و إن كان شابّا: هو شيخها، و لامرأة الرجل و إن كانت شابّة: هي عجوزه»
+ «عبد و امة»
+ «رب – عبد»
+ «زوج – جفت – قرین»
+ حدیث زیبای ازدواج آدم ع و حوا ع
نکته مهم در واژه شیخ اینه : کسی که بتونه نطفه علمی بگذارد!
اقرار ساره همسر ابراهیم ع: مطلب خیلی زیباست! اى واى بر من!
قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ
[همسر ابراهيم] گفت:
«اى واى بر من، آيا فرزند آورم با آنكه من پيرزنم، و اين شوهرم پيرمرد است؟
واقعاً اين چيز بسيار عجيبى است.»
« وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً »:
این همون اقرار یونس ع در تاریکی شکم ماهی است که:
«سبحانک انی کنت من الظالمین»
اینکه شوهر او شیخ بوده و خودش اقرار کرده یعنی گفته اشکال از نطفه نیست! من معیوبم « وَ أَنَا عَجُوزٌ » که تا بحال صاحب فرزند نشدم و این اقرار او به عیب خودش «عجز» و اقرار به بی عیبی ربّ خود « وَ هذا … شَيْخاً » و توانایی او در دادن نطفه های علمی سالم باعث شد در عین عجوزگی صاحب فرزندی اونم به زیبایی اسحق ع شود!
کسی که بتونه نطفه گذار علمی از علوم آل محمد ع برای اهل یقین باشه میشه «شیخ»!
پس «شیخ» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین با عمل به این معالم ربانی در دل شرایط، تولید نور آرامش عمل صالح می نمایند.
از ملک با یاد معالم ربانی گریز به ملکوت میزند و از نور علم ملکوتی او به سبب ملک موکل خود، در آن فضای روحانی و نورانی و عِلوی، بهره علمی میبرد.
« ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً »:
اصلا قرار هم همینه که در ملک با نورت آشنا بشی «لقط» و با کسب علم از او رشد کنی و در ملکوت با یاد او، ملک موکل قلب تو، نور علوم اونو به خاطرت بیاره و استعمال اندیشه و فنون علمی اونو بنمایی و تولید اعمال صالح کنی! و اینجوری، اگه خدا بخواد، تو هم کلامت و رفتارت میتونه در هدایت عدهای به سمت نور ولایت تاثیر گذار باشه، این میشه نطفهگذاری تاویلی اهل یقین برای دوستان ضعیف علمی آل محمد ع، گر چه این نطفهگذار، تنزیلا نطفهپذیر باشد!
[المومنة اعز من المومن]
[شیخ کبیر]:
«إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبيراً – وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبيرٌ»:
فقه اللغة ؛ فصل في الشيخوخة و الكبر
يقال: شَابَ الرَّجُلُ. ثم شَمِطَ. ثم شَاخَ. ثم كَبِرَ ثم تَوَجَّهَ. ثم دَلَفَ. ثم دَبَ. ثم مَجَ. ثم هَدَجَ. ثمَ سَلَّبَ ثم المَوْتُ.
[له – لنا] :
« قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبِيراً »
برادران یوسف ع دارن خودشون اقرار میکن که این فقط بنیامین است که از نطفه های علمی پدر خودش یعقوب ع بهره مند شده ! نگفتن ان لنا ابا شیخا کبیرا ! گفتند ان له …
[ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً] :
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (67)
+ [سورة غافر (40): الآيات 66 الى 70]
خلقتی که از تراب شروع بشه و به شیوخا ختم بشه! بهبه! چه سیر تکاملی زیبایی!
« وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ » اشاره به اهل یقینی داره که در عالم ذر کار رو تمام کرده!
« وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّى » اشاره به اهل شکی داره که در پایان دوران مهلت یا مشمول بداء می شوند یا ایمان عاریه آنها برای همیشه از آنها سلب می شود و این اجل مسمی است.
مشتقات ریشۀ «شیخ» در آیات قرآن:
قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجيبٌ (72)
قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبيراً فَخُذْ أَحَدَنا مَكانَهُ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنينَ (78)
وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبيرٌ (23)
هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (67)