The phoniness of the jealous person’s claim is revealed!
«فشل» در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«تَفَشَّلَ الماء: سَالَ، آب جارى شد.»
«انْفَشَل: از چيزى كه ناگهان برايش رخ داد ترسيد.»
حسود، که چاپلوسی نورشو میکرد، وقتی که دید باید دست از تمناهاش برداره، حرفشو پس گرفت!
اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ
فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ.
تا جايى كه دين وسيلۀ زندگى آنهاست، دين دارند
و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مىشوند.
«فشل» در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف حسادت است!
علت شکست مسلمین در جنگ احد، علیرغم حضور رسول خدا ص و علی ع، در معنای واژه «فشل» است!
حسادت، عامل شکست نور ولایت در دنیای قلبهاست!!!
«صيحة جبرئيل عند ضرب الامام علي (ع):
تهدَّمت واللهِ أركانُ الهدى.»
[حسادت و ولایت]
+ «کربلا»
اینکه هنگام نماز ظهر عاشورا جلوی امام حسین ع بایستی تا تیرهای پرتاب شده به آقا اصابت نکنند کجا، تا اینکه وقتی میبینی تیر داره میاد به طرفت و جاخالی بدهی تا به تو نخوره و به آقا بخوره کجا؟!
تمنا فدای تقدیر یا تقدیر فدای تمنا؟!
یعنی خیال نکنیم که اگه با معالم ربانی و صاحبان نور آشنا شدیم، کار تمومه!
باید با عمل به این علوم نورانی، عامل به نور ولایت باشیم و حسادتو بذاریم کنار و مواظب حالت عجبت و خودپسندی خودمون باشیم که راحت گول تکلمات شیطان رو نخوریم و به این وسوسهها عادت نکنیم، وگرنه با وجود شنیدن معالم ربانی، چنانچه به این نصایح عمل ننماییم «سمعنا و عصینا» حتما از قبیله و لشکریان شیاطین جن و انس شکست خواهیم خورد، چون قلبا معالم ربانی را باور نکرده و عمل ننموده ایم و اینو داستان تکراری جنگ احد به ما یاد میده و اونم با واژه زیبای «فشل».
عبارت «وَ لَمْ يَنْصَرِفُوا قِيَاماً» در این حدیث یعنی مادامیکه جا نزنن:
« عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ:
لَا تَزَالُ أُمَّتِي بِخَيْرٍ وَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ دِينِهَا حَسَنَةٍ جَمِيلَةٍ
مَا لَمْ يَتَخَطَّوُا الْقِبْلَةَ بِأَقْدَامِهِمْ
وَ لَمْ يَنْصَرِفُوا قِيَاماً كَفِعْلِ أَهْلِ الْكِتَابِ
وَ لَمْ تَكُنْ لَهُمْ ضَجَّةٌ بِآمِينَ.»
انْفَشَل: از چيزى كه ناگهان برايش رخ داد ترسيد.
فَشِلَ : وَ هُوَ الجَبَانُ الضَّعِيفُ الْقَلْبِ.
حسود ترسو، جا میزنه و حرفشو پس میگیره! حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ!
بطور خودمونی میگیم: تو که گفتی اون کارو میکنی، پس چی شد یهو جا زدی؟!
مفاهیم:
جاخالی دادن ، کنار کشیدن ، از زیر کار در رفتن ، طفره رفتن « dodge» : به عربی : مراوغة «روغ» و خدعة «خدع» ، دم به تله ندادن ، مثلا فرار مالیاتی «tax dodge» ، عقب کشیدن « backtrack» :
+ «انقلبتم علی اعقابکم»
در واقع میشه مفهوم «fake»:
در مقابل جنس اورجینال، جنس فِیک هم زیاد داریم و این حادثه جنگ احد همون غربال نمودن اجناس اورجینال از اجناس فیک و تقلبی است.
+ «زیف»
دیدی بعضی جنس های تقلبی اینقدر شبیه اصلی است که اصلا نمیشه تشخیص داد و کلاه سر آدم میره ؟! تکلمات متشابه شیطان در ملکوت قلب و قیافه غلط انداز لیدر سوء در ملک، تقریبا همه رو به اشتباه میندازه! حواسمون باشه از ظاهر افراد یه وقت گول نخوریم!
+ حدیث رویدا!
اما آیات دست همه را رو می نمایند.
… چی شد حرف خودتو پس گرفتی ؟! جا زدی ! عقب نشینی کردی ! عدول کردی !
جا زدن : به عربی : «دس – مزیف» + «دسس» + «زیف»
«کراوفیش» : خرچنگ ؟!!!
خرچنگ صفتان!
جنگ احد برای رو شدن دست اونایی که تاویلا دو تا شوهر دارند!
یعنی منافق اند و هم پیش صاحب نور میروند و هم پیش لیدرهای سوء!
و خدا از قلب این مذبذبین باخبره و با آیاتی مثل جنگ احد دستشونو رو میکنه!
+ سنریهم آیاتنا …
کراوفیش در انگلیسی وقتی اسم است معنی خرچنگ و وقتی فعل است معنی : به پشت حرکت کردن و از موضعی عقب نشینی کردن است!
حسود چاپلوس وقتی آیت عرضه میشه از موضع خودش – که خودشو دوست اهل بیت ع جا زده – عقب نشینی میکنه.
داستان تکراری قالب یخهایی که دور نور جمع میشن اما بعد از مدتی، جز چند تا، بیشتر باقی نمیمونن و همه آب میشن میرن پی کارشون «فشل»!
+ «تغییر بزرگ»
[کذب – فشل]:
مفهوم واژه «کذب» به شدت با مفهوم واژه «فشل» و داستان «جنگ احد» نزدیک و مترادف است و با هم ، فهم دنیای قلب «اهل حسادت» رو توضیح می دهند.
یعنی « كَذَبَ لبنُ الناقة : إذا ظنّ أن يدوم مدّة فلم يدم » و « تَفَشَّلَ الماء »:
اینکه دوستی حسود دوامی نداره و یهو جا میزنه
و بمحض دیدن چیزی (تمنایی) که ته دلش اونو میخواد، نه آل محمد ع رو ، لذا این همان لحظۀ فروش یوسف ع به درهمی ناچیز است و همیشه حسودان این اقدام مشابه و تکراری رو در هر زمان انجام می دهند.
داستان تکراری کسانی که ظاهرا ملازم صاحبان نور خود بودند،
اما یه روزی جا زدن و دررفتند، موقف جنگ اُحُد است!
[جنگ اُحُد + لیله قدر]:
امام حسن علیه السلام:
« کتاب الأمالي للصدوق فِي الْخُطْبَةِ الَّتِي خَطَبَهَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع بَعْدَ وَفَاةِ أَبِيهِ قَالَ:
أَيُّهَا النَّاسُ
فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ نَزَلَ الْقُرْآنُ
وَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ رُفِعَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ
وَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ قُتِلَ يُوشَعُ بْنُ نُونٍ
وَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ مَاتَ أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع.»
تاویل اینکه چرا شهادت علی ع در لیله قدر است!
یعنی در ملکوت قلب ما هنگام عرضه آیت مقدر شده جنگی سخت بین حسادت و نور ولایت در میگیرد (دوراهی حسادت و نور ولایت) و چون با معالم ربانی آشنا شده ایم ، کلام نورانی و امر او برای ما واضح و روشن معلوم می گردد و حالا ما – که همه، ظاهرا دوستان صاحب نور بوده ایم- یهو دو دسته می شویم : عده قلیلی همچنان ثابت قدم براه خود پشت سر نور ادامه می دهند ، اما عده زیادی یهو شُل میشن و جا میزنن و تو زرد از آب در میان! معنی این کارشون اینه که در جنگ احد تاویلی قلب خود با عوامل کفر یعنی حسادت ، چیزی میبینن و چیزی دلشون میخواد که دستور صاحب نورشونو مبنی بر عدم ترک موضع مناسب برای تیراندازی و رمی جمرات به عوامل کفر شیطانصفت را ترک نموده و این بی توجهی به دستور صاحب نور معنایش این است که درون قلب خود، جناب یوشع بن نون را مقتول نموده اند و لذا میشه اون عبارت زیبایی که یاد گرفته ایم: «کنار هر عدم گذشت از دلخواه یک سر بریده از اهل بیت ع را می بینی».
پس ارتباط لیله قدر و جنگ احد معلوم شد که این داستان همیشه در ملکوت قلبها تکرار می شود.
[ذكر غزوة أحد]:
در سوره آل عمران … داستان شکست رسول خدا ص در جنگ احد چه بود ؟!
داستان جنگ احد در آیاتی که واژه فشل بکار برده شده است آمده است.
انگاری تاویل شکست در جنگی که با وجود رسول خدا ص و علی ع باز هم شکست میخوریم در فهم دقیق واژه «فشل» مستتر است و این واژه کلیدی به زبان خودمونی به ما میگه علت شکست ، جازدن کسانی است که حسادت قلبشونو با نور ولایت درمان ننموده اند و لذا این عیب هر لحظه می تواند تغییر ایجاد نموده و باعث کنار کشیدن شخص از جمع فرمانبرداران نور گردد، کانه حسد عامل جازدن اونهاست !!! کسانی که راضی به دستور رسول خدا ص برای حفظ نقطه سوق الجیشی در جنگ احد نشدند و ترک پست خود نمودند و امر نورشون رو زیر پا نهادند باید بدانند خداوند این جنگ را مقدر نمود تا حالات دنیای قلب اونا رو برای خودشون فاش کنه تا بفهمند که در اطاعت از صاحب نور خودشون صادق نیستند و غربال شدند و معلوم شدند و تو زرد از آب در آمدند !
[سورة آلعمران (3): الآيات 121 الى 122]
وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (121)
و [ياد كن] زمانى را كه [در جنگ احد] بامدادان از پيش كسانت بيرون آمدى [تا] مؤمنان را براى جنگيدن، در مواضع خود جاى دهى، و خداوند، شنواى داناست.
إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِيُّهُما وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (122)
آن هنگام كه دو گروه از شما بر آن شدند كه سستى ورزند با آنكه خدا ياورشان بود. و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.
+ [سورة آلعمران (3): آية 152]
+ [سورة الأنفال (8): الآيات 42 الى 44]
+ [سورة الأنفال (8): الآيات 45 الى 47]
تَفَشَّلَ الماء : سَالَ ( آب جارى شد )
یخ جامد است و وقتی در معرض گرما قرار بگیرد جا میزند و شل میشود و راه میافته میره و دیگه اون آدم سابق که سفت روی حرفش وایستاده بود نیست و میگیم تو که قبلا خیلی سفت و سخت بودی و با چاپلوسی هر چه تمامتر خودتو برای نورت هلاک میکردی، اما بگو ببینم چی شد یهو همه چیزو زیر پا گذاشتی و فراموش کردی و دوستی تبدیل به دشنمی شد و دسیسه چینی کردی و تهمت و افترا بهش زدی و میخوای هر جوری هست نابودش کنی؟!
خودت بگو ببینم این وسط چه اتفاقی افتاد که ما ازش بیخبریم و تو خودت خوب خبر داری در ملکوت قلبت چه گذشته که داری در ملک این کارها رو میکنی!
… میگه از واژه فشل و آیات قرآن بپرسین، همه چیزو صاف و پوس کنده بهتون میگه!
من در معرض عاملی قرار گرفتم، یعنی خدا با تقدیراتش منو در معرض چیزی قرار داد و به شیطان اجازه داد که بمحض شنیدن بوی حسد و تمنا از قلب من، برای من نقشه خودشو عملی کنه و او هم عملی کرد و خدا منو با دلخواهم تنها گذاشت و من راغب شدم و همینجا بود که دیگه دست و دلم لرزید و قافیه رو باختم و دیگه رفتم که رفتم …
یه چیزی، یه باغ سبز و سرخی، شیطان نشونش میده و سرشو شیره میماله «تسویل شیطان» و او هم که تنش میخواره، بالاخره تسویل شیطان بهش اثر میکنه و شیطان هر جوری هست راضی اش میکنه بره سمت تمنا و راهی که شیطان نشونش میده و صاحب نورشو ول کنه …
+ «گرایش – صور – صیر» :
اینکه می بینی با دیدن تمناها، آب دهانش جاری شده، علامت گرایش شدید اون به این تمناهاشه! «فیشلة»
+ «کوش»
انگاری این واژه فشل میخواد به ما بگه:
اهل شک حسود که دلشون با شیطان و لیدر سوء است و بیخودی خودشونو تو جمع اهل یقین جا زده اند وقتی آیت عرضه میشه، شیطان در گوششون چیزی میگه «القی الشیطان فی امنیته» که همونو لیدرهای سوء هم در ظاهر میگن و آیات متشابه هم براشون تاییدش میکنن، لذا بالاخره دستشون رو میشه به اینکه گرایش و تمایل قلبی شون به غیر آل محمد ع است.
اینجاست که در عمل به نور ولایت، دست و پاشون شل میشه و می لرزه و زیر بار تحمل آیات نمیرن و این معنای واژه فشل برای لیدرهای سوء و اهل شک حسود است.
گفتیم قلب هم یه کاری انجام میده !!!
یا کار بد انجام میده یا کار خوب !
کار بدش همون افعال قلوب و افکار بدشه (وسواس فکری که کار شیطانه) که اگه در ظاهر هم عملی بشه همه چیز به تاریکی و نابودی کشیده میشه این همون کفر است که کار قلب است.
اما اهل یقین قلبشون کار بد نمیکنه ! کار خوب میکنه یعنی ایجاد نور و آرامش میکنه چون افکار خوب رو تایید و تصدیق میکنه (کلام فرشتۀ مهربان) و اقرار به نور ولایت داره لذا اگه این افکار و اعمال قلبی خوبشو توفیق بُروز و ظهور داشته باشه، دنیا گلستان میشه ! این همون ایمان قلبی است ! لذا قلب بیکار نیست ! یا تاریکی ببار می آورد یا نور تولید میکند ! این میشه همون کفر و ایمان. این میشه همون افعال قلوب ! همون حدیث زیبا که الایمان حالات و درجات و …
پس « الفشل الرجل الضعيف » یعنی همون اهل شکی که در عمل به نور ولایت همیشه دست و دلش می لزره مبادا چیزی از نعمتهای بی ارزشش رو از دست بده ! همیشه چشمش به نعمتهای بی ارزشی دوخته شده که یا داره و دل نمیکنه «بخل» یا نداره و چشمش به دست این و اونه که هر جوری شده بدستش بیاره ! اما اهل یقین چشم به بی ارزشها نداشته و ندارد و مدام چشمش بدنبال تنها گزینه با ارزشی که بهشتی است اما در دنیا موقتا ارائه میشه هست و اونم علم آل محمد ع است که نزد صاحبان نور در ملک و نزد ملک موکل در ملکوت قلب است. این میشه حالت شکر اهل یقین.
پس اهل یقین اهل ایمان و اهل شکر هستند، اما اهل شک اهل بخل و حسد و اهل کفر هستند.
إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِيُّهُما وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (122)
آن هنگام كه دو گروه از شما بر آن شدند كه سستى ورزند با آنكه خدا ياورشان بود.
و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.
اللغة:
… و الفشل الجبن يقال فشل يفشل فشلا و الفشل الرجل الضعيف.
فشل : جبن. (فشل. يفشل. فشلا) فشل: مرد ضعيف.
[فشل – خطر] :
إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِيُّهُما.
إنما أراد تعالى أن الفشل خطر ببالهم و لو كان الهم في هذا المكان عزما لما كان الله وليهما ثم قال و إرادة المعصية و العزم عليها معصية و قد تجاوز قوم حتى قالوا العزم على الكبيرة كبيرة و على الكفر كفر.
[فَقُمْتَ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا] :
« كُنْتَ وَ اللَّهِ يَعْسُوباً لِلدِّينِ أَوَّلًا وَ آخِراً الْأَوَّلَ حِينَ تَفَرَّقَ النَّاسُ وَ الْآخِرَ حِينَ فَشِلُوا »
با عنایت به مفهوم زیبای واژه فشل توی این حدیث میفهمیم داستان تکراری جا زدن همه رو …
عَنْ أَسِيدِ بْنِ صَفْوَانَ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ:
لَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ- أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ارْتَجَ الْمَوْضِعُ بِالْبُكَاءِ وَ دَهِشَ النَّاسُ كَيَوْمَ قُبِضَ النَّبِيُّ ص وَ جَاءَ رَجُلٌ بَاكِياً وَ هُوَ مُسْرِعٌ مُسْتَرْجِعٌ وَ هُوَ يَقُولُ الْيَوْمَ انْقَطَعَتْ خِلَافَةُ النُّبُوَّةِ حَتَّى وَقَفَ عَلَى بَابِ الْبَيْتِ الَّذِي فِيهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ كُنْتَ أَوَّلَ الْقَوْمِ إِسْلَاماً وَ أَخْلَصَهُمْ إِيمَاناً وَ أَشَدَّهُمْ يَقِيناً وَ أَخْوَفَهُمْ لِلَّهِ وَ أَعْظَمَهُمْ عَنَاءً وَ أَحْوَطَهُمْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ آمَنَهُمْ عَلَى أَصْحَابِهِ وَ أَفْضَلَهُمْ مَنَاقِبَ وَ أَكْرَمَهُمْ سَوَابِقَ وَ أَرْفَعَهُمْ دَرَجَةً وَ أَقْرَبَهُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَشْبَهَهُمْ بِهِ هَدْياً وَ خَلْقاً وَ سَمْتاً وَ فِعْلًا وَ أَشْرَفَهُمْ مَنْزِلَةً وَ أَكْرَمَهُمْ عَلَيْهِ فَجَزَاكَ اللَّهُ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنِ الْمُسْلِمِينَ خَيْراً
قَوِيتَ حِينَ ضَعُفَ أَصْحَابُهُ
وَ بَرَزْتَ حِينَ اسْتَكَانُوا
وَ نَهَضْتَ حِينَ وَهَنُوا
وَ لَزِمْتَ مِنْهَاجَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذْ هَمَّ أَصْحَابُهُ وَ كُنْتَ خَلِيفَتَهُ حَقّاً لَمْ تُنَازَعْ وَ لَمْ تَضْرَعْ بِرَغْمِ الْمُنَافِقِينَ وَ غَيْظِ الْكَافِرِينَ وَ كُرْهِ الْحَاسِدِينَ وَ صِغَرِ الْفَاسِقِينَ
فَقُمْتَ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا 👉👉👉
وَ نَطَقْتَ حِينَ تَتَعْتَعُوا
وَ مَضَيْتَ بِنُورِ اللَّهِ إِذْ وَقَفُوا
فَاتَّبَعُوكَ فَهُدُوا وَ كُنْتَ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً وَ أَعْلَاهُمْ قُنُوتاً وَ أَقَلَّهُمْ كَلَاماً وَ أَصْوَبَهُمْ نُطْقاً وَ أَكْبَرَهُمْ رَأْياً وَ أَشْجَعَهُمْ قَلْباً وَ أَشَدَّهُمْ يَقِيناً وَ أَحْسَنَهُمْ عَمَلًا وَ أَعْرَفَهُمْ بِالْأُمُورِ
كُنْتَ وَ اللَّهِ يَعْسُوباً لِلدِّينِ أَوَّلًا وَ آخِراً الْأَوَّلَ حِينَ تَفَرَّقَ النَّاسُ وَ الْآخِرَ حِينَ فَشِلُوا
كُنْتَ لِلْمُؤْمِنِينَ أَباً رَحِيماً إِذْ صَارُوا عَلَيْكَ عِيَالًا فَحَمَلْتَ أَثْقَالَ مَا عَنْهُ ضَعُفُوا وَ حَفِظْتَ مَا أَضَاعُوا وَ رَعَيْتَ مَا أَهْمَلُوا وَ شَمَّرْتَ إِذَا اجْتَمَعُوا وَ عَلَوْتَ إِذْ هَلِعُوا وَ صَبَرْتَ إِذْ أَسْرَعُوا وَ أَدْرَكْتَ أَوْتَارَ مَا طَلَبُوا وَ نَالُوا بِكَ مَا لَمْ يَحْتَسِبُوا كُنْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ عَذَاباً صَبّاً وَ نَهْباً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ عَمَداً وَ حِصْناً فَطِرْتَ وَ اللَّهِ بِنَعْمَائِهَا وَ فُزْتَ بِحِبَائِهَا وَ أَحْرَزْتَ سَوَابِغَهَا وَ ذَهَبْتَ بِفَضَائِلِهَا لَمْ تُفْلَلْ حُجَّتُكَ وَ لَمْ يَزِغْ قَلْبُكَ وَ لَمْ تَضْعُفْ بَصِيرَتُكَ وَ لَمْ تَجْبُنْ نَفْسُكَ وَ لَمْ تَخِرَّ كُنْتَ كَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّكُهُ الْعَوَاصِفُ وَ كُنْتَ كَمَا قَالَ ع آمَنَ النَّاسِ فِي صُحْبَتِكَ وَ ذَاتِ يَدِكَ وَ كُنْتَ كَمَا قَالَ ع ضَعِيفاً فِي بَدَنِكَ قَوِيّاً فِي أَمْرِ اللَّهِ مُتَوَاضِعاً فِي نَفْسِكَ عَظِيماً عِنْدَ اللَّهِ كَبِيراً فِي الْأَرْضِ جَلِيلًا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِيكَ مَهْمَزٌ وَ لَا لِقَائِلٍ فِيكَ مَغْمَزٌ [وَ لَا لِأَحَدٍ فِيكَ مَطْمَعٌ] وَ لَا لِأَحَدٍ عِنْدَكَ هَوَادَةٌ الضَّعِيفُ الذَّلِيلُ عِنْدَكَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ حَتَّى تَأْخُذَ لَهُ بِحَقِّهِ وَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ عِنْدَكَ ضَعِيفٌ ذَلِيلٌ حَتَّى تَأْخُذَ مِنْهُ الْحَقَّ وَ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ عِنْدَكَ فِي ذَلِكَ سَوَاءٌ شَأْنُكَ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ وَ قَوْلُكَ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ وَ أَمْرُكَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ وَ رَأْيُكَ عِلْمٌ وَ عَزْمٌ فِيمَا فَعَلْتَ وَ قَدْ نَهَجَ السَّبِيلُ وَ سَهُلَ الْعَسِيرُ وَ أُطْفِئَتِ النِّيرَانُ وَ اعْتَدَلَ بِكَ الدِّينُ وَ قَوِيَ بِكَ الْإِسْلَامُ فَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ* وَ ثَبَتَ بِكَ الْإِسْلَامُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَبَقْتَ سَبْقاً بَعِيداً وَ أَتْعَبْتَ مَنْ بَعْدَكَ تَعَباً شَدِيداً فَجَلَلْتَ عَنِ الْبُكَاءِ وَ عَظُمَتْ رَزِيَّتُكَ فِي السَّمَاءِ وَ هَدَّتْ مُصِيبَتُكَ الْأَنَامَ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ رَضِينَا عَنِ اللَّهِ قَضَاهُ وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ فَوَ اللَّهِ لَنْ يُصَابَ الْمُسْلِمُونَ بِمِثْلِكَ أَبَداً كُنْتَ لِلْمُؤْمِنِينَ كَهْفاً وَ حِصْناً وَ قُنَّةً رَاسِياً وَ عَلَى الْكَافِرِينَ غِلْظَةً وَ غَيْظاً فَأَلْحَقَكَ اللَّهُ بِنَبِيِّهِ وَ لَا أَحْرَمَنَا أَجْرَكَ وَ لَا أَضَلَّنَا بَعْدَكَ وَ سَكَتَ الْقَوْمُ حَتَّى انْقَضَى كَلَامُهُ وَ بَكَى وَ بَكَى أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ طَلَبُوهُ فَلَمْ يُصَادِفُوهُ.
اسيد بن صفوان مصاحب رسول خدا صلى اللّٰه عليه و آله گويد:
روزى كه امير المؤمنين عليه السلام وفات كرد، گريه شهر را بلرزه در آورد و مردم مانند روز وفات پيغمبر صلى اللّٰه عليه و آله دهشت زده شدند،
مردى گريان و شتابان و «إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ» گويان پيدا شد و مىگفت:
امروز خلافت نبوت بريده گشت تا بدر خانهاى كه امير المؤمنين عليه السلام در آن بود ايستاد و گفت: خدايت رحمت كند اى ابو الحسن تو در گرويدن باسلام از همه مردم پيشتر و در ايمان بااخلاصتر و از نظر يقين محكمتر و از خدا ترسانتر و از همه مردم، رنجكشتر و رسول خدا صلى اللّٰه عليه و آله را حافظتر و نسبت باصحابش امينتر بودى. مناقبت از همه برتر و سوابقت از همه شريفتر و درجهات از همه رفيعتر و بپيغمبر صلى اللّٰه عليه و آله از همه نزديكتر و از نظر روش و اخلاق و طريقه و كردار بآن حضرت شبيهتر و مقامت شريفتر و از همه نزدش گراميتر بودى. خدا ترا از جانب اسلام و پيغمبر و مسلمين پاداش خير دهد، توانا بودى هنگامى كه اصحاب پيغمبر ناتوانى كردند،
و بميدان آمدى زمانى كه خوارى و زبونى از خود نشان دادند
و قيام كردى موقعى كه سستى ورزيدند.
و بروش رسول خدا چسبيدى، آنگاه كه اصحابش آهنگ انحراف كردند، خليفه بر حق او بودى، بىچون و چرا [و بنزاع برنخاستى] و در برابر زبونى منافقان و خشم كافران و بد آمدن حسودان و خوارى فاسقان، ناتوانى نشان ندادى. زمانى كه همه سست شدند، تو بامر خلافت قيام كردى و چون از سخن گفتن ناتوان شدند، سخن گفتى، و چون توقف كردند، در پرتو نور خدا گام برداشتى، آنگاه از تو پيروى كردند و هدايت يافتند. و تو از همه نرمگوتر و خدا را فرمانبردارتر [عاقبتانديشتر] و كم سخنتر و درست گوىتر و بزرگرأىتر و پردلتر و با يقين بيشتر و كردار نيكوتر و بامور آشناتر بودى. تو بخدا در ابتدا و انتها رئيس و بزرگ دين بودى: ابتدا زمانى بود كه مردم پراكنده شدند (بعد از وفات پيغمبر صلى اللّٰه عليه و آله) و انتها زمانى بود كه سست شدند (بعد از قتل عثمان). براى مؤمنان پدر مهربان بودى زمانى كه تحت سرپرستى تو در آمدند، بارهاى گرانى را كه آنها از كشيدنش ناتوان شدند، بدوش گرفتى و آنچه (را از امور دين) تباه ساختند محافظت نمودى و آنچه (را از احكام و شرايع) رها كردند، رعايت فرمودى و زمانى كه زبونى كردند [بگردآوردن دنيا حريص شدند] دامن بكمر زدى. بلندى گرفتى زمانى كه بيتابى كردند و صبر نمودى زمانى كه شتاب كردند و هر خونى را كه ميخواستند تو گرفتى (براى مسلمين از كفار خونخواهى كردى) و از بركت تو بخيراتى رسيدند كه گمانش را نداشتند، بر كافران عذابى ريزان و رباينده و براى مؤمنان پشتيبان و سنگر بودى، بخدا همراه نعمتهاى خلافت [مصيبتهايش] پرواز كردى [آفريده شدى] و بعطايش (يعنى عطاى الهى] كامياب گشتى و سوابقش را احراز كردى و فضائلش را بدست آوردى، شمشير حجت و دليلت كند نبود، و دلت منحرف نگشت و بصيرتت ضعيف نشد، هراسان نگشتى و سقوط نكردى. تو مانند كوه بودى كه طوفانش نجنباند و همچنان بودى كه پيغمبر صلى اللّٰه عليه و آله فرمود:«در رفاقت و دارائى خويش امانت نگهدارترين مردمست» و باز چنان بودى كه فرمود: از لحاظ بدن ضعيف و در انجام امر خدا قوى است، نزد خود فروتن و نزد خدا عظمت داشتى. در روى زمين بزرگ و نزد مؤمنين شريف بودى هيچ كس را در باره تو راه عيبجوئى نبود و هيچ گويندهئى نسبت بتو راه خردهگيرى نداشت [و كسى از تو طمع حق پوشى نداشت] و براى هيچ كس نرمى و مجامله نداشتى، هر ناتوان و زبونى نزد تو توانا و عزيز بود تا حقش را برايش بستانى و هر تواناى عزيز، نزدت ناتوان و زبون بود تا حق را از او بستانى و در اين موضوع، خويش و بيگانه نزدت برابر بود، شأن و شخصيتت حق و راستى و مدارا بود. گفتارت حكمت و ثابت و فرمانت خويشتن دارى و دور انديشى و رأيت دانش و تصميم بود، نسبت بهر چه كردى. و هر آينه راه راست روشن گشت و امر مشكل آسان شد و آتشها خاموش گشت، و دين بوسيله تو راست شد و اسلام قوت يافت و امر خدا ظاهر شد، اگر چه كافران دوست نداشتند و اسلام و اهل ايمان از بركت تو پا بر جا شد، و بسيار بسيار پيشى گرفتى و جانشينان خود را برنج بسيار افكندى (زيرا هر چه بكوشند تا از تو پيروى كنند نتوانند) تو بزرگتر از آنى كه مصيبتت با گريه جبران شود، مرگ تو در آسمان بزرگ جلوه كرد و مصيبت تو مردم را خرد كرد فإنا«لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ»
ما بقضاء خدا راضى و نسبت بفرمانش تسليميم، بخدا سوگند مسلمين هرگز كسى را مانند تو از دست ندهند، تو براى مؤمنين پناه و سنگر و مانند كوهى پا برجا و بر كافران خشونت و خشم بودى، خدا ترا بپيغمبرش برساند و ما را از اجرت محروم نسازد و بعد از تو گمراه نگرداند، مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد، او گريست و اصحاب پيغمبر صلى اللّٰه عليه و آله گريستند، سپس هر چه جستند
[عهد – فشل] :
+ «نقض عهد»
عهد یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت و فشل یکی از هزار واژه مترادف حسادت است.
معارین چاپلوس حسود خودشونو برای رسوندن به صاحبان خیلی مشتاق نشون میدن، اما همینکه متوجه میشن باید نور رو الگو قرار بدهند و دست از استعمال حسد بردارند ، اینجاست که جا میزنن «فشل» و در جنگ احد، پشت نور خودشونو خالی میکنن و …
[سورة البقرة (2): آية 100] :
أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (100)
و مگر نه اين بود كه [يهود] هر گاه پيمانى بستند، گروهى از ايشان آن را دور افكندند؟ بلكه [حقيقت اين است كه] بيشترشان ايمان نمىآورند.
+ « الَّذينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ في كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لا يَتَّقُونَ » : «نقض عهد»
+ « وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا في دينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ »: «نکث ایمان و عهد»
+ «احادیث زیبای واژۀ فشل»
[هَلْ رَأَيْتَ مِنِّي فَشَلًا]:
صاحبان و حاملان نور، در ماموریت کربلای خودشون جا نمیزنن!!!
« الْفَشَلُ مَنْقَصَةٌ »
… وَ أَمَّا يَوْمَ [بُويِعَ] عُمَرُ وَ عُثْمَانُ فَلَا لِأَنِّي قَدْ كُنْتُ بَايَعْتُ وَ مِثْلِي لَا يَنْكُثُ بَيْعَتَهُ وَيْلَكَ يَا ابْنَ قَيْسٍ كَيْفَ رَأَيْتَنِي صَنَعْتُ حِينَ قُتِلَ عُثْمَانُ إِذْ وَجَدْتُ أَعْوَاناً هَلْ رَأَيْتَ مِنِّي فَشَلًا [أَوْ تَأَخُّراً] أَوْ جُبْناً أَوْ تَقْصِيراً [فِي وَقْعَتِي يَوْمَ الْبَصْرَةِ] وَ هُمْ حَوْلَ جَمَلِهِمُ الْمَلْعُونِ مَنْ مَعَهُ الْمَلْعُونِ مَنْ قُتِلَ حَوْلَهُ الْمَلْعُونِ مَنْ رَجَعَ بَعْدَهُ لَا تَائِباً وَ لَا مُسْتَغْفِراً …
[وَ لَكِنْ أَظْهَرَهُمْ عَلَيْكَ
امّا آنچه موجب پيروزى و غلبه ايشان بر تو شده [عبارت است از:]
+ «فشل – جنگ احد»
رَغْبَتُهُمْ فِيمَا لَدَيْكَ
چشم داشت و آرزويشان بدنيايت،
ذَهَابُ عُلَمَائِهِمْ
سپرى شدن اهل علمشان،
وَ غَلَبَةُ الْجَهْلِ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمْ
و غالب شدن نادانى بر تو و ايشان،
وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ طَلَبُ الدُّنْيَا مِنْكَ وَ مِنْهُمْ
و دوست داشتن رياست، و دنياپرستى از جانب تو و ايشان.]
[يُدْخِلُونَ بِكَ الشَّكَّ عَلَى الْعُلَمَاءِ] :
+ [سورة الأعراف (7): الآيات 169 الى 170]
باید حواسمون باشه که عده ای کلاه سر ما نذارن و به دست ما کاری بر علیه نور انجام ندهند.
چرا که هیچوقت خودشون بدون ما و به تنهایی قادر به انجامش نخواهند بود!
نکنه ما ابزاری بشیم که دیگران به تاسی از ما ، به صاحبان نور شک کنند!
محتوای مطلب زیبای این حدیث، به درد خیلی از ماها میخوره!
مبادا مورد سوء استفاده اهل حسد و لیدرهای سوء قرار بگیریم.
داستان زندگی عدۀ بسیار زیادی، داستان تکراری محمد بن مسلم زُهری است!!!
داستان تکراری لیدرهای سوء!
حتما مخاطبین عزیز ترجمۀ این حدیث زیبا را بدقت مطالعه کنند.
نامه پندآميز امام سجّاد عليه السّلام به محمّد بن مسلم زهرى:
كتابه ع إلى محمد بن مسلم الزهري يعظه
كَفَانَا اللَّهُ وَ إِيَّاكَ مِنَ الْفِتَنِ وَ رَحِمَكَ مِنَ النَّارِ فَقَدْ أَصْبَحْتَ بِحَالٍ يَنْبَغِي لِمَنْ عَرَفَكَ بِهَا أَنْ يَرْحَمَكَ فَقَدْ أَثْقَلَتْكَ نِعَمُ اللَّهِ بِمَا أَصَحَّ مِنْ بَدَنِكَ وَ أَطَالَ مِنْ عُمُرِكَ وَ قَامَتْ عَلَيْكَ حُجَجُ اللَّهِ بِمَا حَمَّلَكَ مِنْ كِتَابِهِ وَ فَقَّهَكَ فِيهِ مِنْ دِينِهِ وَ عَرَّفَكَ مِنْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ ص فَرَضِيَ لَكَ فِي كُلِّ نِعْمَةٍ أَنْعَمَ بِهَا عَلَيْكَ وَ فِي كُلِّ حُجَّةٍ احْتَجَّ بِهَا عَلَيْكَ الْفَرْضَ بِمَا قَضَى فَمَا قَضَى إِلَّا ابْتَلَى شُكْرَكَ فِي ذَلِكَ وَ أَبْدَى فِيهِ فَضْلَهُ عَلَيْكَ فَقَالَ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ فَانْظُرْ أَيَّ رَجُلٍ تَكُونُ غَداً إِذَا وَقَفْتَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ فَسَأَلَكَ عَنْ نِعَمِهِ عَلَيْكَ كَيْفَ رَعَيْتَهَا وَ عَنْ حُجَجِهِ عَلَيْكَ كَيْفَ قَضَيْتَهَا وَ لَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ قَابِلًا مِنْكَ بِالتَّعْذِيرِ وَ لَا رَاضِياً مِنْكَ بِالتَّقْصِيرِ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لَيْسَ كَذَلِكَ أَخَذَ عَلَى الْعُلَمَاءِ فِي كِتَابِهِ إِذْ قَالَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَدْنَى مَا كَتَمْتَ وَ أَخَفَّ مَا احْتَمَلْتَ أَنْ آنَسْتَ وَحْشَةَ الظَّالِمِ وَ سَهَّلْتَ لَهُ طَرِيقَ الْغَيِّ بِدُنُوِّكَ مِنْهُ حِينَ دَنَوْتَ وَ إِجَابَتِكَ لَهُ حِينَ دُعِيتَ
فَمَا أَخْوَفَنِي أَنْ تَكُونَ تَبُوءُ بِإِثْمِكَ غَداً مَعَ الْخَوَنَةِ وَ أَنْ تُسْأَلَ عَمَّا أَخَذْتَ بِإِعَانَتِكَ عَلَى ظُلْمِ الظَّلَمَةِ إِنَّكَ أَخَذْتَ مَا لَيْسَ لَكَ مِمَّنْ أَعْطَاكَ وَ دَنَوْتَ مِمَّنْ لَمْ يَرُدَّ عَلَى أَحَدٍ حَقّاً وَ لَمْ تَرُدَّ بَاطِلًا حِينَ أَدْنَاكَ وَ أَحْبَبْتَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ
أَ وَ لَيْسَ بِدُعَائِهِ إِيَّاكَ حِينَ دَعَاكَ جَعَلُوكَ قُطْباً أَدَارُوا بِكَ رَحَى مَظَالِمِهِمْ وَ جِسْراً يَعْبُرُونَ عَلَيْكَ إِلَى بَلَايَاهُمْ وَ سُلَّماً إِلَى ضَلَالَتِهِمْ [چه مثالهای زیبایی « قُطْباً ، جِسْراً ، سُلَّماً : با اين كار خواستند كه تو را محورى سازند تا آسياى ستمشان بر آن محور بچرخد؟! و تو را پلى سازند تا در خلافكاريشان بر آن عبور كنند؟! و نردبان گمراهى خود قرارت دادهاند … » !] دَاعِياً إِلَى غَيِّهِمْ سَالِكاً سَبِيلَهُمْ يُدْخِلُونَ بِكَ الشَّكَّ عَلَى الْعُلَمَاءِ وَ يَقْتَادُونَ بِكَ قُلُوبَ الْجُهَّالِ إِلَيْهِمْ فَلَمْ يَبْلُغْ أَخَصُّ وُزَرَائِهِمْ وَ لَا أَقْوَى أَعْوَانِهِمْ إِلَّا دُونَ مَا بَلَغْتَ مِنْ إِصْلَاحِ فَسَادِهِمْ وَ اخْتِلَافِ الْخَاصَّةِ وَ الْعَامَّةِ إِلَيْهِمْ
فَمَا أَقَلَّ مَا أَعْطَوْكَ فِي قَدْرِ مَا أَخَذُوا مِنْكَ وَ مَا أَيْسَرَ مَا عَمَرُوا لَكَ فَكَيْفَ مَا خَرَّبُوا عَلَيْكَ
فَانْظُرْ لِنَفْسِكَ فَإِنَّهُ لَا يَنْظُرُ لَهَا غَيْرُكَ وَ حَاسِبْهَا حِسَابَ رَجُلٍ مَسْئُولٍ
وَ انْظُرْ كَيْفَ شُكْرُكَ لِمَنْ غَذَّاكَ بِنِعَمِهِ صَغِيراً وَ كَبِيراً فَمَا أَخْوَفَنِي أَنْ تَكُونَ كَمَا قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ- فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا إِنَّكَ لَسْتَ فِي دَارِ مُقَامٍ أَنْتَ فِي دَارٍ قَدْ آذَنَتْ بِرَحِيلٍ فَمَا بَقَاءُ الْمَرْءِ بَعْدَ قُرَنَائِهِ طُوبَى لِمَنْ كَانَ فِي الدُّنْيَا عَلَى وَجَلٍ يَا بُؤْسَ لِمَنْ يَمُوتُ وَ تَبْقَى ذُنُوبُهُ مِنْ بَعْدِهِ احْذَرْ فَقَدْ نُبِّئْتَ وَ بَادِرْ فَقَدْ أُجِّلْتَ إِنَّكَ تُعَامِلُ مَنْ لَا يَجْهَلُ وَ إِنَّ الَّذِي يَحْفَظُ عَلَيْكَ لَا يَغْفُلُ تَجَهَّزْ فَقَدْ دَنَا مِنْكَ سَفَرٌ بَعِيدٌ وَ دَاوِ ذَنْبَكَ فَقَدْ دَخَلَهُ سُقْمٌ شَدِيدٌ وَ لَا تَحْسَبْ أَنِّي أَرَدْتُ تَوْبِيخَكَ وَ تَعْنِيفَكَ وَ تَعْيِيرَكَ لَكِنِّي أَرَدْتُ أَنْ يَنْعَشَ اللَّهُ مَا قَدْ فَاتَ مِنْ رَأْيِكَ وَ يَرُدَّ إِلَيْكَ مَا عَزَبَ مِنْ دِينِكَ وَ ذَكَرْتُ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ- وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ أَ غَفَلْتَ ذِكْرَ مَنْ مَضَى مِنْ أَسْنَانِكَ وَ أَقْرَانِكِ وَ بَقِيتَ بَعْدَهُمْ كَقَرْنٍ أَعْضَبَ
انْظُرْ هَلِ ابْتُلُوا بِمِثْلِ مَا ابْتُلِيتَ أَمْ هَلْ وَقَعُوا فِي مِثْلِ مَا وَقَعْتَ فِيهِ أَمْ هَلْ تَرَاهُمْ ذَكَرْتَ خَيْراً أَهْمَلُوهُ وَ عَلِمْتَ شَيْئاً جَهِلُوهُ بَلْ حَظِيتَ بِمَا حَلَّ مِنْ حَالِكَ فِي صُدُورِ الْعَامَّةِ وَ كَلَّفَهُمْ بِكَ إِذْ صَارُوا يَقْتَدُونَ بِرَأْيِكَ وَ يَعْمَلُونَ بِأَمْرِكَ إِنْ أَحْلَلْتَ أَحَلُّوا وَ إِنْ حَرَّمْتَ حَرَّمُوا وَ لَيْسَ ذَلِكَ عِنْدَكَ
وَ لَكِنْ أَظْهَرَهُمْ عَلَيْكَ
امّا آنچه موجب پيروزى و غلبه ايشان بر تو شده [عبارت است از:]
+ «فشل – جنگ احد»
رَغْبَتُهُمْ فِيمَا لَدَيْكَ
چشم داشت و آرزويشان بدنيايت،
ذَهَابُ عُلَمَائِهِمْ
سپرى شدن اهل علمشان،
وَ غَلَبَةُ الْجَهْلِ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمْ
و غالب شدن نادانى بر تو و ايشان،
وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ طَلَبُ الدُّنْيَا مِنْكَ وَ مِنْهُمْ
و دوست داشتن رياست، و دنياپرستى از جانب تو و ايشان.
أَ مَا تَرَى مَا أَنْتَ فِيهِ مِنَ الْجَهْلِ وَ الْغِرَّةِ وَ مَا النَّاسُ فِيهِ مِنَ الْبَلَاءِ وَ الْفِتْنَةِ قَدِ ابْتَلَيْتَهُمْ وَ فَتَنْتَهُمْ بِالشُّغُلِ عَنْ مَكَاسِبِهِمْ مِمَّا رَأَوْا فَتَاقَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَى أَنْ يَبْلُغُوا مِنَ الْعِلْمِ مَا بَلَغْتَ أَوْ يُدْرِكُوا بِهِ مِثْلَ الَّذِي أَدْرَكْتَ فَوَقَعُوا مِنْكَ فِي بَحْرٍ لَا يُدْرَكُ عُمْقُهُ وَ فِي بَلَاءٍ لَا يُقْدَرُ قَدْرُهُ فَاللَّهُ لَنَا وَ لَكَ وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ أَمَّا بَعْدُ فَأَعْرِضْ عَنْ كُلِّ مَا أَنْتَ فِيهِ حَتَّى تَلْحَقَ بِالصَّالِحِينَ الَّذِينَ دُفِنُوا فِي أَسْمَالِهِمْ لَاصِقَةً بُطُونُهُمْ بِظُهُورِهِمْ لَيْسَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ وَ لَا تَفْتِنُهُمُ الدُّنْيَا وَ لَا يُفْتَنُونَ بِهَا رَغِبُوا فَطُلِبُوا فَمَا لَبِثُوا أَنْ لَحِقُوا فَإِذَا كَانَتِ الدُّنْيَا تَبْلُغُ مِنْ مِثْلِكَ هَذَا الْمَبْلَغَ مَعَ كِبَرِ سِنِّكَ وَ رُسُوخِ عِلْمِكَ وَ حُضُورِ أَجَلِكَ فَكَيْفَ يَسْلَمُ الْحَدَثُ فِي سِنِّهِ الْجَاهِلُ فِي عِلْمِهِ الْمَأْفُونُ فِي رَأْيِهِ الْمَدْخُولُ فِي عَقْلِهِ- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ عَلَى مَنِ الْمُعَوَّلُ وَ عِنْدَ مَنِ الْمُسْتَعْتَبُ نَشْكُو إِلَى اللَّهِ بَثَّنَا وَ مَا نَرَى فِيكَ وَ نَحْتَسِبُ عِنْدَ اللَّهِ مُصِيبَتَنَا بِكَ فَانْظُرْ كَيْفَ شُكْرُكَ لِمَنْ غَذَّاكَ بِنِعَمِهِ صَغِيراً وَ كَبِيراً وَ كَيْفَ إِعْظَامُكَ لِمَنْ جَعَلَكَ بِدِينِهِ فِي النَّاسِ جَمِيلًا وَ كَيْفَ صِيَانَتُكَ لِكِسْوَةِ مَنْ جَعَلَكَ بِكِسْوَتِهِ فِي النَّاسِ سَتِيراً وَ كَيْفَ قُرْبُكَ أَوْ بُعْدُكَ مِمَّنْ أَمَرَكَ أَنْ تَكُونَ مِنْهُ قَرِيباً ذَلِيلًا- مَا لَكَ لَا تَنْتَبِهُ مِنْ نَعْسَتِكَ وَ تَسْتَقِيلُ مِنْ عَثْرَتِكَ فَتَقُولَ وَ اللَّهِ مَا قُمْتُ لِلَّهِ مَقَاماً وَاحِداً أَحْيَيْتُ بِهِ لَهُ دِيناً أَوْ أَمَتُّ لَهُ فِيهِ بَاطِلًا فَهَذَا شُكْرُكَ مَنِ اسْتَحْمَلَكَ مَا أَخْوَفَنِي أَنْ تَكُونَ كَمَنْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ
أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا
اسْتَحْمَلَكَ كِتَابَهُ وَ اسْتَوْدَعَكَ عِلْمَهُ فَأَضَعْتَهَا
فَنَحْمَدُ اللَّهَ الَّذِي عَافَانَا مِمَّا ابْتَلَاكَ بِهِ
وَ السَّلَامُ.
نامه پندآميز امام سجّاد عليه السّلام به محمّد بن مسلم زهرى:
اميدوارم خداوند ما و تو را از گرفتاريها حفظ كند و در باره دوزخ به تو رحم كند،
امروز حال تو بگونهاى شده كه هر آشنا را سزد كه بر تو رحم آرد،
بىشكّ بار نعمات الهى بر تو سنگين شده، چرا كه تنى سالم و عمرى درازت داده، و دلائل و حجّتهاى خداوند بر تو تمام شده، كه تو را به دستورات قرآن موظّف ساخته، و توسّط آن فقه دينت آموخته، و تو را با رفتار پيامبر خود محمّد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم آشنا كرده، پس براى هر نعمتى كه بر تو انعام فرموده، و در هر دليلى كه بدان بر تو اقامه نموده، وظيفهاى را مقرّر داشته است،
و اينها تنها براى اين است كه شكر و سپاس تو را بيازمايد، و احسان و فضل خود را بر تو آشكار نمايد،
آنجا كه فرموده:
لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ،
يعنى:
«اگر شكرگزاريد همانا شما را [نعمت] بيفزايم،
و اگر ناشكرى كنيد بىترديد عذاب من سخت است. سورۀ ابراهيم عليه السّلام آیۀ 7».
پس خوب بيانديش فردا روز كه در حضور خدا بايستى و از نعمتهائى كه بر تو ارزانى داشته بپرسد كه چگونه رعايت كردى؟ و از حجّتهاى خود جويا شود كه به چه ترتيبى حقّشان را ادا نمودى، چگونه فردى خواهى بود؟
(يعنى: چه پاسخى براى اين سؤالات آماده ساختهاى؟)
مبادا فكر كنى كه خدا عذر تو را بپذيرد، و به كوتاهى و تقصير تو راضى شود!
هرگز هرگز، اين گونه نيست!
در كتاب خود [قرآن] از دانشمندان پيمان گرفته، آنگاه كه فرموده:
لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ
يعنى:
«بايد آن [حقائق كتاب] را براى مردم روشن بيان كنيد و پنهانش مكنيد. آل عمران: 187»،
و تو بدين نكته توجّه كن كه بىشكّ كمترين چيزى كه پنهان داشتهاى و سبكترين بارى كه بر دوش كشيدهاى اين است كه همدم تنهايى ستمگر گشتهاى، و با نزديك شدن به او و اجابت خواستهاش جادّه گمراهى و ضلالت را برايش هموار ساختهاى،
چقدر مىترسم كه فردا روز همراه با خيانتكاران گرفتار گناه خود باشى و از درآمدى كه بجهت همكارى با ستمگران گرد آوردهاى بازخواست و مؤاخذه شوى،
زيرا تو مالى را كه حقّ تو نبوده دريافت داشتهاى،
و به فردى نزديك شدهاى كه حقّ هيچ كس را ملاحظه ننموده،
و تو نيز حرام و باطلى را مىبينى ردّ نميكنى،
و آن كس را كه به جنگ خدا برخاسته اجابت كردهاى،
آيا جز اين است كه وقتى تو را فراخواندند با اين كار خواستند كه تو را محورى سازند تا آسياى ستمشان بر آن محور بچرخد؟! و تو را پلى سازند تا در خلافكاريشان بر آن عبور كنند؟! و نردبان گمراهى خود قرارت دادهاند تا مبلّغ گمراهى و پوينده راهشان باشى؟
و مىخواهند توسّط تو، شخصيت علما را در نظر مردم مشكوك نمايند،
و با كمك تو دل افراد نادان را به سمت خود جذب كنند و مطيع خود سازند،
و تو آن گونه بر فساد آن جماعت سرپوش نهادى؛
و آنچنان رفت و آمد عام و خاصّ مردم را بدرگاهشان معمول داشتى كه از عهده برجستهترين وزيرانشان و قوىترين يارانشان هم بر نمىآمد.
وه كه چه ناچيز است عطايشان به تو در مقابل آنچه از تو گرفتند!
و چه كم براى شخصيّت تو عمل كردند!
تا چه رسد به ميزان خرابيشان بر تو!
بحال خود انديشه و فكر كن، زيرا هيچ كس جز خودت بدان نمىانديشد،
و همچون يك فرد مسئول به حساب شخصت رسيدگى كن.
و بيانديش كه شكرانه آن كس را كه در طول زندگى- خردسالى تا پيرى- تو را تغذيه كرده چگونه پاس داشتهاى؟
چقدر از اين موضوع در هر اسم كه در شمار جماعتى باشى كه خداوند [در سوره اعراف ذيل آيه 169] در كتابش فرموده:
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا،
يعنى:
«پس، از پى ايشان [كه نيكان و دادگران بودند] آيندگانى [بدكار] جانشين شدند كه كتاب را به ميراث بردند، كالاى ناپايدار دنيا را مىستانند و گويند بزودى ما را بيامرزند»،
تو در سراى جاودان و هميشگى نيستى،
بلكه در جهانى بسر مىبرى كه در آن نداى كوچ سر داده شده،
مگر زنده ماندن آدمى پس از مرگ رفيقانش چقدر است؟!
خوشا به حال كسى كه در اين سرا هراسان است و بيمناك!
و بدا بحال آن كس كه بميرد و پس از او گناهانش بماند!
بهوش باش كه آگاه و بيدار شدى،
و بشتاب كه هنوز فرصت دارى،
تو با كسى معامله ميكنى كه عارى از جهل است و بىشكّ آن كسى كه مواظب تو است غفلت ندارد،
مهيّا شو كه سفرى دور و دراز در پيش دارى كه زمانش نزديك شده،
+ «سفر انفرادی با نور!»
و به درمان گناهت پرداز كه براستى مرض سختى بدو راه يافته.
مبادا فكر كنى كه من [با اين سخنان] قصد دارم تو را سركوفت زده و يا سرزنش نمايم و يا نكوهش كنم، [نه اين طور نيست] بلكه ميخواهم كه خداوند انديشه و فكر تباهشدهات را دوباره جان دهد، و دين فراموششدهات را به تو باز گرداند،
و در اين بين فرمايش خداوند متعال را در كتابش بياد آوردم كه مىفرمايد:
وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ،
يعنى:
«و يادآورى كن و پند ده، كه يادآورى و پند مؤمنان را سود مىرساند. ذاريات: 55».
تو پند و اندرز كهنسالان و نزديكان درگذشتهات را رها ساختى
(يعنى: در فهم و رعايت آن سهل انگارى كردى)،
و از پس ايشان همچون گوسفندى شاخ شكسته [تنها] بجا ماندى.
ببين آيا ايشان نيز همچون تو گرفتار شدند؟
يا مانند تو در اين پرتگاه افتادند؟
يا آيا كار خيرى را بخاطر دارى كه در آن سهلانگارى كرده باشند؟
يا به مطلبى پى بردى كه از آن بىخبر بودهاند؟
بلكه تنها تفاوتى كه تو با ايشان دارى توجّه و دل دادن مردم است
كه تن به رأى تو مىدهند
و به دستوراتت جامه عمل مىپوشانند،
اگر حلال دانى جايز شمرند و چنانچه حرام شمارى نامشروع و حرام دانند،
در حالى كه اين حقّ تو نيست، 👉👉👉
امّا آنچه موجب پيروزى و غلبه ايشان بر تو شده [عبارت است از:]
چشم داشت و آرزويشان به دنيايت،
سپرى شدن اهل علمشان،
و غالب شدن نادانى بر تو و ايشان،
و دوست داشتن رياست، 👉
و دنياپرستى از جانب تو و ايشان. 👉
آيا تو از جهل و غفلتى كه در آنى خبر دارى؟
و بلا و گرفتارى مردم را مىبينى؟
كه تو به آنان بلا رساندى و ايشان را گرفتار ساختى،
زيرا مقام و جايگاه تو را ديدند و [به آرزوى اينكه همچو تو شوند] دست از كار كشيدند و مرغ جانشان به شوق رسيدن به مقام علميت؛ و بدست آوردن آنچه تو بدست آوردى پر كشيد،
و از جانب تو به دريائى افتادند بسيار عميق و بىته،
و گرفتار بلائى شدند بىحدّ و اندازه،
كه اميدوارم خدا به داد ما و تو برسد! 👉
امّا بعد،
پس اكنون از هر آنچه در آنى پرهيز كن،
تا به افراد صالح ملحق شوى،
آنان كه در لباسهاى كهنه و پوسيدهشان دفن شدند در حالى كه [از فرط گرسنگى] شكمشان به پشت چسبيده بود،
نه ميان آنان و خدا پردهاى بود،
و نه سراى دنيا توانست آنان را بفريبد،
و نه ايشان فريفتهاش شدند،
مشتاق شدند و طلبيدند،
و ديرى نپائيد كه پيوستند و رسيدند،
پس چنانچه سراى دنيا تا اين حدّ ميرسد كه فردا روز مانند توئى را- با اينكه سنّ تو بالا، و دانشت استوار است و عمرت بسر آمده- پايبندت نمايد و خود را در دلت جا كند،
پس ديگر آن نوجوانى كه علمش دچار نادانى و انديشهاش دستخوش سستى است، و عقلش تهى از پختگى است چه كند [و ديگر از او چه انتظارى بايد داشت] إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ!
ديگر به چه كسى بايد اعتماد كرد؟ 👉
و گله و شكايت را نزد چه كسى بايد برد؟
ما شكايت درد و اندوهمان و آنچه در تو مىبينيم را بخدا مىبريم،
و آن مصيبتى كه از جانب تو به ما رسيده بحساب خدا مىگذاريم. 👉
و بينديش شكرانه كسى را كه در طول زندگى- خردسالى تا پيرى- تو را تغذيه كرده چگونه پاس داشتهاى؟
و به خدائى كه در پرتو دين خود تو را آبرومند ساخته چگونه احترام مىكنى؟
و جامه آن كس را كه با آن در بين مردم آبرومندت ساخته چگونه حفظ مىكنى؟
و نزديكى و دوريت با كسى كه تو را فرمان داده با حالى توأم با فروتنى بدو نزديك شوى چگونه مىباشد؟
تو را چه شده كه از اين چرت بيدار نمىشوى؟ و از لغزشت باز نمىگردى؟ 👉
با اينكه اظهار دارى كه بخدا سوگند من هيچ گاه براى احياى دين خدا، يا در تباه ساختن باطلى قيام نكردم، پس اين است شكر و قدردانيت از كسى كه حاجاتت را برآورده؟
ميترسم و در هراسم كه مبادا مشمول اين فرمايش خداوند در قرآن [سوره مريم آيه 59] گردى كه:
أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا،
يعنى:
«نماز را فرو گذاشتند (يعنى در آن سهل انگارى كردند) و كامها و آرزوهاى دل را پيروى نمودند، پس زودا كه [سزاى] گمراهى خود را ببينند»،
خداوند مسئوليت كتاب خود [قرآن] را بر عهده تو نهاده، و علم آن را به تو سپرده،
و تو هر دو را تباه ساختى، 👉
پس آن خدائى را حمد گوئيم كه ما را از آنچه تو را گرفتارش ساخته محفوظ داشت.
و السّلام.
مشتقات ریشۀ «فشل» در آیات قرآن:
إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِيُّهُما وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (122)
وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراكُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الدُّنْيا وَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْكُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ (152)
إِذْ يُريكَهُمُ اللَّهُ في مَنامِكَ قَليلاً وَ لَوْ أَراكَهُمْ كَثيراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (43)
وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ (46)