تمنا : بچه ها وقتی از بیرون میایم ارومتر باشن تا منم سریع به کارای خونه برسم و…
تقدیر: بچه ها ساعت ۸ شب انرژیشون رو بالاترین حد ممکنه 😅 افتادن رو فاز بازی هایی که سر و صدا داره و….
کلام فرشته نگهبان :🙈
اصلا هیچی نشنیدم چون اینقدر رو به تمنام بودم کامل چرخیده بودم سمت شیطان 😢
کلام شیطان: ای بابا این چه وضعیتیه چرا اروم نمیگیرن اینا ، دو سه بار تذکر دادی با ارامش ولی دیدی جواب نداد چون درست نمیگی صداتو ببر بالا و بگو چه خبرتونه چند دفعه بهتون بگم ارومتر باشین چرا مراعات نمیکنین و….. من خسته ام از صبح بیرون بودیم و…..
و من بچه ها رو در حد ۱۰ ثانیه دعوا کردم و قبض و تاریکککککی 😰
اومدم اشپزخونه برای ادامه کارام که فرشته مهربونم دوباره اومد تو قلبم که این چی بود گفتی خسته ام یعنی چی مگر خستگی مجوز اینه که تو بچه ها رو دعوا کنی 😐 و من همونجا تو قلبم گفتم حق با شماست خطا کردم .و بهم گفت با بچه ها صحبت کن ، رفتم دوتاییشونو صدا کردم و گفتم بچه ها ازتون معذرت میخوام که صدامو از حد معمول بردم بالاتر و بهتون گفتم من خسته ام چرا منو عصبانی میکنین ، من اشتباه کردم .
من عصبانی شدم چون رو به تمنام بودم اگر نه خستگی هیچ دلیل موجهی واسه اینکه پشت به نورت کنی نیست پس بازم از هر دوتون عذر میخوام❤️ و بعد روشنایی قلبم 🥳