توضیح: روز اول عید، عید دیدنی ها رو برنامه ریزی کردیم و قرار بود بعد از خونه پدربزرگ همسر بریم خونه برادر من و بعد از اونجا همه با هم بریم خونه خواهر من
تمنا: برای عید دیدنی بریم خونه خواهر بزرگترم
تقدیر: بعد از خونه پدربزرگ همسر ، یهویی، خارج از برنامه ، گفتن بریم خونه خاله همسر و این باعث شد ما نتونیم بریم خونه خواهرم. و فردا و پسفردا هم از قبل جاهای دیگه ای برنامه ریزی شده که بازم نمیشه بریم خونه خواهرم.
کلام شیطان: خب مگه صحبت نکرده بودیم؟ چی شد باز کار خودشون رو انجام دادن که… اینکه همش شد دیدوبازدید سمت خانواده همسر ، انگار نه انگار ما هم خانواده داریم…
کلام فرشته نگهبان: اشکال نداره حالا. مأموریت الان اینه. تعطیلات زیاده… به خاله ی همسر که اینقدر مارو دوست داره مهربانی کنیم و مادر همسر رو هم خوشحال کنیم…