دکتر محمد شعبانی راد

نظافت ساختمان

تمنا : نظافت ساختمان ، روزی که خونه ام زنگ بزنم هماهنگ کنم که بیان (پنج شنبه زنگ زدم که شنبه بیان )

تقدیر : کثیف بودن راه پله ها و حیاط

کلام فرشته نگهبان : بهتره با همسایه ها مطرح کنی و باهاشون در میون بذارین اینطوری واسشون احترام قائل شدی و این باعث نشر مهربانی میشه بین همسایه ها ،اونا شاید دوست داشته باشن هفته اخر اسفند همه جا رو تمیز کنن برای شما فرقی نداره زمانش ولی برای اونا شاید خیلی مهم باشه و این بشه باعث ناراحتی
کلام شیطان: چه ربطی داره اونا مگر نمیخوان که نظافت بشه ضمنا نوبت خودتونه هزینه اش رو هم که خودتون میدین پس به نظر من که الکی خودتو اذیت میکنی تازه اونا رو هم خوشحال میکنی با این کارت همه تمیزی رو میخوان دیگه ،ضمنا فکر خودت باش راه پله کثیف و خاکیه بچه ها میان و میرن خونه ات و فرشات همه کثیف میشه حالا خود دانی اینا نظر من بود ولی من به نفعت حرف میزنم …(۱)❌ (۲)✅
(پنجشنبه تماس گرفتم و گفتم لطفا شنبه بیاین برای نظافت و اونا هم چون از قبل باید هماهنگ میشد یه کمی بالا پایین کردن و گفتن باشه میایم .کارم okشده بود ولی حالم خوب نبود فرشته مدام باهام حرف میزد که دخترم احترام باید بذاری به همسایه همونطور که خودت دوست داری بهتون اطلاع بدن . کار درستی نیست تو میخوای کار خوب رو غلط انجام بدی و این درست و قابل تایید نیست . برو و هماهنگ کن .
شیطان میگفت الان که بری بگی که خیلی ضایعه ‌میگن خب هماهنگ کردین بعد اومدین میگین ضمنا اونا هیچ وقت با شما هماهنگ نمیکنن و خودشون میارن نظافت و ….
فرشته نگهبان میگفت خب خودت دلت نمیخواست باهاتون هماهنگ میکردن که میخوان نظافت کنن و اگر تو کاری با نظافت چی داشتی واست رفع و رجوع میشد پس کار درست هماهنگ کردنه
شیطان : الکی ببین به چه چیزایی فک میکنی و خودتو اذیت میکنی اصلا چه اهمیتی داره مهم تمیز شدنه …
تا امروز صبح ، که واقعا رو به فرشته ام کردم و گفتم اره حق با شماست ولی تو بگو چیکار کنم الان که دیگه دیر شد، الان میان نظافت چیا 🥺 گفت برو گوشی رو بردار زنگ بزن به نظافت چی بگو بارون اومده حیاط و باغچه ها پر از گل شده چون باید برگها رو هم جمع کنین اذیت میشین میخواین یه روز دیگه بیاین دفعه اول گوشی رو جواب نداد شیطان گفت خب بیا زنگتم زدی پس دیگه دلت اروم گرفت تو میخواستی کار خوب کنی خدا قبول میکنه پس دیگه ناراحت نباش ولی فرشته گفت دوباره سه باره اینقدر زنگ بزن تا برداره دخترم بالاخره جواب داد بعد دوبار تماس گفت خدا خیرت بده خانوم ، ما داشتیم فک میکردیم چی کار کنیم با خودمون گفتیم منتظر زنگ ایشون میمونیم شاید منصرف شده باشه اگرم زنگ زد که کجایین که میریم دیگه . و بعد بهشون گفتم تا اخر سال تو این ده روز هر موقع وقت داشتین بیاین و به همسایه ها گفتم وقتش پره گفتم هر موقع تونستی بیا و کلی تشکر کردن . ممنونم فرشته مهربونم که باعث شدی بذل مهربانی به همسایه هام کنم . در واقع بذل حال خوب و مهربانی به خودم کردم و انگار رو اَبرام 🥰🌺

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی