دکتر محمد شعبانی راد

تاریکی ریا! الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ!

The darkness of hypocrisy!
Stop doing things that make others think you’re happy.
Start doing things that make you happy.
Stop hypocrisy and jealousy
and keep your heart busy
with the light of the guardian angel!

«رئی» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«رَوَّى النّبَاتَ: گياه را آبيارى كرد».
«رویت» و «ریاء» و «رویا» و «مرآة» و «مرئی» و «رایة» و «رای» و … مشتقات ریشه «روی» هستند.
در واقع «روی» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
یعنی فرایند «رویت نور» فرایند سیراب شدن قلب تشنه با آب نورانی بهشتی است که از دست فرشته نگهبان خودت دریافت میکنی! 
شخص حسود ریاکار نیز سیراب شدن خودش را در تمنّای خویش می‌بیند نه در تقدیرات خدا،
و این کاربرد واژه «ریاء» در حقیقت همان کاربرد یک واژه در معنا و مفهوم مذموم خودش می باشد.
پس «رویت» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است
و «ریاء – رئی مذموم» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.[ممدوح – مذموم].
+ «رئی ممدوح»: «رویتِ نور، رویای بیداری! لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ!»

«ریا» یکی از هزار واژه مترادف «حسادت» است.
Stop doing things that make others think you’re happy
Start doing things that actually make you happy
دست از کارهایی بردارید که دیگران فکر می‌کنند شما خوشحال هستید.
شروع به انجام کارهایی کنید که واقعا شما را خوشحال می‌کند.
معنی این عبارت زیبای انگلیسی اینه:
دست از ریا و حسادت بردارید و قلبتونو به نور فرشته نگهبان مشغول نمایید!

تاریکی ریا!

اهل نور، اهل رویت‌اند و اهل حسادت اهل ریا «الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ»!
فرق «رویت» و «ریاء»، فرق «نور» است و «تاریکی»!

اهل حسادت خودشونو از نظر اخلاقی واجد صفاتی نشون میدن که ندارند!
تمایل به اینکه در چشم دیگران و خود، اخلاقی بنظر بیایند! بدون اینکه هزینه‌های اخلاقی آن را بپردازند!
مثلا سعی میکنن خودشونو آدم صادق و قابل اعتمادی نشون بدن ولی اینجوری نیستند! شخصیتهای دو رو! متظاهر! وانمود می کنن شما رو دوست دارند ولی دنبال منافع خودشونند! انسانهایی خودمحور و خودخواه که فقط منافع خودشونو می‌بینن! مدام کاراشونو به رخ دیگران میکشن تا مورد تشویق اونا قرار بگیرند «فَعَلَهُ رِئاءً و سُمْعَةً». 
اگه فرصت پیدا کنن از همه بیشتر دودَرِه‌بازی میکنن! جالب اینکه حس حق به جانب هم به خودشون می‌گیرن و قانونمندش میکنن! یعنی دنبال یه کسی میگردن تا این کارهای اشتباه اونا رو درست و قانونی جلوه بده «الشعراء یتبعهم الغاوون» تا اونا بتونن بی دغدغه به اشتباه خودشون بپردازن و بدون وجدان‌درد کارشونو ادامه بدهند. حسود ریاکار، به خودش هم دروغ میگه تا چه رسد به دیگران «خودفریبی و دیگرفریبی»! [تسویل نفس یعنی خودفریبی: اول خودت، خودتو گول میزنی (با فعال شدن حسادت)، بعدا شیطان گولت میزنه یعنی القائات شیطانی به قلب حسود (تسویل شیطان)] + [سورة الحج (22): الآيات 52 الى 55]: در این آیات مهم اشاره شده است که قبل از القائات شیطانی، این خود حسود است که با تمنای چیزی غیر از تقدیراتش، اول خودش، خودش را گول میزند، بعدا شیطان، آتش بیار معرکه می شود و بر این باور غلط او دامن میزند.
قلب، چه ویژگی داره که تونسته اینجور، آگاهانه پاشو بذاره روی حقیقت و اونو نبینه و انکارش کنه و با کمال وقاحت و پُررُویی و به این راحتی به خودش و دیگران دروغ بگه؟! نگرشی منحرف از واقعیت، در این قلب حکمفرماست «لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ» که همان باور و سیاست غلطی است که با هر تقدیری که با تمنّای او جور در نمیاد، سرِ ناسازگاری داره و ازش بدش میاد و برای رفع این مانع، هر کاری که از دستش بر بیاد، انجام میده و کوتاهی هم نمیکنه؛ یعنی حسادت «إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ … يُراؤُنَ النَّاسَ»! این ریشه حسادت است که بافت روانی شخص را سست و ناامن میکند بطوریکه وقتی در تقدیرات ناخوشایند، تحت فشار قرار میگیرد فورا جا میزند و تسلیم تمنای خودش شده و تبعیت از خدای خویش را رها میکند «بی‌وفایی». پس حسادت یک نقص اخلاقی، اساسی و زیربنایی است «مورال دیفکت» که نیاز به توجه ویژه دارد.
اگه خودآگاهی شخص بره بالا، بمرور این اشکال خودفریبی و دیگر فریبی ناشی از حسد، کم و بی اثر خواهد شد.
خودآگاهی یعنی قلب پویا با نور هدایت الهی، مدام شارژ بشه و اینجوری، آن به آن آگاهی میره بالا و بالاتر!
«محاسبه نفس درمان ریا و حسادت است».
انسانها، بطور دیفالت مُد، متظاهر و ریاکار و فرصت‌طلبند مگر اینکه بطریقی این ریاکاری اونها شکسته شود! آشنایی با زبان نور همان طریقه درست درمان حسادت است.
انگاری اگه مجبور باشی اخلاق رو رعایت کنی، رعایت میکنی، و اگه مجبور نباشی رعایت نمیکنی! عاملی که باید از درون مجبورت کنه اخلاق رو رعایت کنی، فقط و فقط همین درک نور قلبی است و بس!
عبارت زیبای «به رخ کشیدن کار خود» میشه ریا!
اهل نور، با دیدن نور فرشته نگهبان و با فهمیدن نظر او – «مقاله: داریم دیده میشیم» – دیگه نیاز به اظهار نظر دیگران در مورد کار خودش نداره لذا اهل ریاء نیست و کاراشو به رخ دیگران نمیکشه چون به سمع و نظر مافوق خودش رسیده و نتیجه اونو هم با قلبش گرفته و کارشو میکنه «أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ»، و دیگه جایی برای ریاء و تزویر باقی نمی مونه. انگاری وقتی خودت دونستی و فرشته نگهبان خودت ، اصلا دیگه دوست نداری هیچکس دیگری مطلع و با خبر بشه، پس درمان بیماری ریاء و تزویر شخص حسود هم میشه زبان نور هدایت، لذا تا زمانی که قلبی با نور و ظلمت خودش آشنا نشه و نفهمه، حتما واکنشهای نادرستی همچون ریاء و تزویر و … از او سر خواهد زد.

با حرف مردم فریفته خودت نشو!

قَالَ فَأَيُّ النَّاسِ أَثْبَتُ رَأْياً
گفت: استوار انديش‏ترينِ مردم كيست؟
قَالَ مَنْ لَمْ يَغُرَّهُ النَّاسُ مِنْ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ تَغُرَّهُ الدُّنْيَا بِتَشَوُّفِهَا
فرمود: كسى كه مردم، او را فريفته خودش نكنند و دنيا، شيفته آمال و آرزوهايش نكند.

در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الرئاء و المرآة أصله من الرؤية كأنه يفعل ليري غيره ذلك، و جمع في‏ «رِئاءَ النَّاسِ».
رئاء: اصل آن از رؤيت است و كسى كه عملى ريايى و براى مردم انجام ميدهد ميخواهد كه مردم آن را ببينند و روى اين مناسبت بآن «رئاء» گفته‏‌اند.
عبارت «يفعل ليري غيره ذلك» یعنی «جلب توجه دیگران». این تعریف زیبایی از واژه ریاست.
آینه «المرآة» سمبل و نماد «جلب توجه دیگران» نمودن است!

رِئاءَ النَّاسِ

[سورة البقرة (2): آية 264]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (264)

[سورة النساء (4): الآيات 38 الى 39]
وَ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَكُنِ الشَّيْطانُ لَهُ قَرِيناً فَساءَ قَرِيناً (38)

[سورة الأنفال (8): الآيات 45 الى 47]
وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (47)

[اقتداء – ریا] :

عاقل میدونه که اقتدا به نور هدایت، یک امر قلبی است
«الِاقْتِدَاءُ نِسْبَةُ الْأَرْوَاحِ فِي الْأَزَلِ وَ امْتِزَاجُ نُورِ الْوَقْتِ بِنُورِ الْأَزَلِ»
و اصلا ظاهری نیست
«وَ لَيْسَ الِاقْتِدَاءُ بِالتَّوَسُّمِ‏ بِحَرَكَاتِ الظَّاهِرِ وَ التَّنَسُّبِ إِلَى أَوْلِيَاءِ الدِّينِ مِنَ الْحُكَمَاءِ وَ الْأَئِمَّةِ»
که فکر کنی با ریاکاری بشه وصل به نور شد
«وَ لَيْسَ … بِالتَّوَسُّمِ‏ … وَ التَّنَسُّبِ = فَلا أَنْسابَ»!
قصه نُورٌ علی نُورٌ شدن «امْتِزَاجُ نُورِ الْوَقْتِ بِنُورِ الْأَزَلِ»
و پیوند عقل «نُورِ الْوَقْتِ» به نور فرشته نگهبان «بِنُورِ الْأَزَلِ»
اصلا پیوند مرئی و قابل مشاهده با چشم سر نیست که بتوان به رویت این و آن رساند!
این نور نامرئی در قلب، با حالت قبض و بسط یعنی تاریکی و روشنایی قلب، احساس می‌شود
و چون قلب، مرکز فرماندهی بر تن است،
آثار آرامش قلبِ منوّر را در تمامی اعضاء و جوارح می‌بینی،
حال آنکه کار ریاکاران حسود، تظاهر دیدن و رویت چیزی است که خود، نامرئی است
و این چگونه ممکن است؟!
ریاکار با کمال پررویی میخواد به این و اون بقبولونه که قلبش نورانی است
اما وقتی مرحله عمل پیش میاد جا میزنه!
قلب باید نورانی و وصل باشه «نِسْبَةُ الْأَرْوَاحِ» که با آرامشش از این نسبت «ذریّة» خبر بده،
و این یک امر ظاهری نیست!
اما قصه ریاکار یه جور دیگه است «فَهُمْ يَنْطِقُونَ بِهِ لَفْظاً وَ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ لَهُ».
این دورویی و دورنگی «ملوّن!» علامت ریاکاران است
«وَ أُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ فَإِنَّهُمُ … يَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً»

امام صادق علیه السلام:‏
لَا يَصِحُّ الِاقْتِدَاءُ إِلَّا بِصِحَّةِ قِسْمَةِ الْأَرْوَاحِ فِي الْأَزَلِ وَ امْتِزَاجِ نُورِ الْوَقْتِ بِنُورِ الْأَزَلِيِّ
اقتدا همان ارتباط روح‌ها در ازل و متّصل‌شدن نورِ الآن به نور ازل است.
وَ لَيْسَ الِاقْتِدَاءُ بِالتَّوَسُّمِ بِحَرَكَاتِ الظَّاهِرَةِ وَ النَّسَبِ إِلَى أَوْلِيَاءِ الدِّينِ مِنَ الْحُكَمَاءِ وَ الْأَئِمَّةِ
اقتدا این نیست که با اعمال ظاهری نام آن‌ها را برای خود برگزینیم و خود را به اولیاء دین از دانشمندان و امامان منتسب­ کنیم (به زور خود را به آن‌ها وصل ­کنیم درحالی­که ارواح ما با آن‌ها نسبتی ندارد)
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ
[ياد كن‏] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى‌‏خوانيم‏.
أَيْ مَنْ كَانَ اقْتَدَى بِمُحِقٍّ فَهُوَ زَكِيٌّ
یعنی کسی ­که از صاحب حقّی پیروی­ کرد؛ پذیرفته و پاک شد.
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏
فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ
پس آن گاه كه در صور دميده شود، [ديگر] آن روز ميانشان نسبت خويشاوندى وجود ندارد، و از [حال‏] يكديگر نمى‌‏پرسند.
وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع
الْأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ وَ مَا تَنَاكَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ
ارواح چون سپاه و لشکرند، اگر یکدیگر را بشناسند الفت می‌گیرند و اگر نشناسند اختلاف می‌کنند.
وَ قِيلَ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ مَنْ أَدَّبَكَ؟
فَقَالَ أَدَّبَنِي رَبِّي فِي نَفْسِي
مرا پروردگارم از نفس خودم و در باطن تربیت نموده است،
فَمَا اسْتَحْسَنْتُ مِنْ أُولِي الْأَلْبَابِ وَ الْبَصِيرَةِ تَبِعْتُهُمْ بِهِ وَ اسْتَعْمَلْتُهُ وَ مَا اسْتَقْبَحْتُهُ مِنَ الْجُهَّالِ اجْتَنَبْتُهُ وَ تَرَكْتُهُ مستقرا [مُسْتَنْفِراً] فَأَوْصَلَنِي ذَلِكَ إِلَى كُنُوزِ الْعِلْمِ
پس آنچه را که از صاحبان خرد و بصیرت دیده و پسندیدم؛ آن را به کار بستم، و هرچه از مردم نادان مشاهده کرده و قبیح شمردم؛ از آن پرهیز کرده و نفرت نشان دادم، و این روش مرا به کنزهای علم و گنج‌های معرفت رسانید.
وَ لَا طَرِيقَ لِلْأَكْيَاسِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَسْلَمَ مِنَ الِاقْتِدَاءِ لِأَنَّهُ الْمَنْهَجُ الْأَوْضَحُ وَ الْمَقْصَدُ الْأَصَحُّ
برای اشخاص مؤمن و زیرک و فهمیده راهی سالم‌تر و بهتر از اقتداکردن [به افراد برجسته و با معرفت] نیست، زیرا پیروی­ نمودن از چنین افرادی، طریق روشن و راه کاملاً صحیحی است.
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَعَزِّ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ ص‏
أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ‏
اينان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است؛ پس به هدايت آنان اقتدا كن‏.
وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏
ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً
سپس به تو وحى كرديم كه: از آيين ابراهيم حق‌‏گراى پيروى كن.
فَلَوْ كَانَ لِدِينِ اللَّهِ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلَكٌ أَقُومُ مِنَ الِاقْتِدَاءِ لَنَدَبَ أَنْبِيَاءَهُ وَ أَوْلِيَاءَهُ إِلَيْهِ
و اگر برای دین خدا راهی مستقیم‌تر و بهتر و محکم‌تر از اقتدا ­بود؛ حتماً اولیاء و انبیاء به آن راه دعوت می‌شدند؛
قَالَ النَّبِيُّ ص:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید:
فِي الْقُلُوبِ نُورٌ لَا يُضِي‏ءُ إِلَّا مِنِ اتِّبَاعِ الْحَقِّ وَ قَصْدِ السَّبِيلِ وَ هُوَ مِنْ نُورِ الْأَنْبِيَاءِ مُوَدَّعٌ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِين‏.
در قلوب مؤمنین نوری پنهان است که جز با پیروی حق و سلوک در صراط ­مستقیم روشن و آشکار نمی شود و آن شعاعی از نور انبیا است که در دل‌های مؤمنین جا­ داده ­شده­ است.

اوصاف ریاکار!

نهج البلاغة مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ ع يَصِفُ فِيهَا الْمُنَافِقِينَ‏:
امير المؤمنين عليه السّلام در يكى از خطبه‏‌هاى نهج البلاغه در باره نفاق می فرمايند:

نَحْمَدُهُ عَلَى مَا وَفَّقَ لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ وَ ذَادَ عَنْهُ مِنَ الْمَعْصِيَةِ
خداوند را سپاس مى‏‌گويم كه ما را به طاعت خويش موفق كرد و از نافرمانى بازداشت،
وَ نَسْأَلُهُ لِمِنَّتِهِ تَمَاماً وَ بِحَبْلِهِ اعْتِصَاماً
از وى مى‌‏خواهيم تا نعمت خود را بر ما تمام كند و دست ما را از ريسمانش قطع نسازد.
وَ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ
گواهى مى‌‏دهم كه محمد بنده و فرستاده او مى‏‌باشد،
خَاضَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ كُلَّ غَمْرَةٍ وَ تَجَرَّعَ فِيهِ كُلَّ غُصَّةٍ
براى رضاى خداوند به هر مشكل دست زد و در هر مصيبتى فرو رفت و از هر اندوهى چشيد،
وَ قَدْ تَلَوَّنَ لَهُ الْأَدْنَوْنَ‏ وَ تَأَلَّبَ عَلَيْهِ الْأَقْصَوْنَ
خويشاوندان در باره او رنگ عوض كردند و افراد دورو با وى به دشمنى برخاستند.
وَ خَلَعَتْ إِلَيْهِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ ضَرَبَتْ إِلَيْهِ فِي مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا
عرب بر عليه او خود را متحد كرد و وسائل جنگ را فراهم آورد و با اسبان تندرو بطرف او رفتند تا وى را از پا در آورند، آنها از اطراف و جوانب لشكر فراهم كردند
حَتَّى أَنْزَلَتْ‏ بِسَاحَتِهِ عَدَاوَتَهَا مِنْ أَبْعَدِ الدَّارِ وَ أَسْحَقِ الْمَزَارِ
و به محل سكونت او حمله آوردند تا وجود مقدسش را آزار و صدمه رسانند.
أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ
اى بندگان خدا شما را وصيت مى‌‏كنم كه از خداوند بترسيد
وَ أُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ
و از منافقان بر حذر باشيد
فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ
آنها گمراه هستند و شما را هم گمراه مى‏‌كنند
وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ
آنها اهل لغزش مى‏‌باشند و شماها را هم مى‏‌لغزانند،
يَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً
آنها به رنگهاى مختلف در مى‌‏آيند
وَ يَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً
و فتنه‌‏اى ديگر مى‏‌كنند،
وَ يَعْمِدُونَكُمْ بِكُلِّ عِمَادٍ
مى‌‏خواهند به هر وسيله‏‌اى خود را به شما برسانند
وَ يَرْصُدُونَكُمْ بِكُلِّ مِرْصَادٍ
و شما را در دام خود بيفكنند.
قُلُوبُهُمْ دَوِيَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِيَّةٌ
دل‏هاى آنها بيمار و پر از مكر و فريب است، ولى چهره‏‌هاشان پاك و خوش اخلاق و خوش برخورد مى‌‏باشند،
يَمْشُونَ الْخَفَاءَ وَ يَدِبُّونَ الضَّرَاءَ
آهسته و بدون اينكه كسى آنها را مشاهده كند راه مى‏‌روند و خود را از انظار مخفى مى‏‌دارند،
وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ
گفته‏‌هاى آنها شفابخش ولى كردار آنها بيمارى‌‏زا مى‌‏باشد،
الْعَيَاءُ حَسَدَةُ الرَّخَاءِ وَ مُؤَكِّدُو الْبَلَاءِ وَ مُقْنِطُو الرَّجَاءِ
آنها بر زندگى خود حسد مى‌‏برند و گرفتارى ايجاد مى‌‏كنند و اميدها را قطع مى‌‏سازند.
لَهُمْ بِكُلِّ طَرِيقٍ صَرِيعٌ
در هر راهى كه گام نهى مشاهده مى‌‏كنى يكى بوسيله آنها بر زمين افتاده است،
وَ إِلَى كُلِّ قَلْبٍ شَفِيعٌ
به هر جا بروى مى‌‏نگرى يكى از آنها شفاعت مى‏‌كند
وَ لِكُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ
و براى هر مصيبتى اشك مى‏‌ريزد،
يَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ وَ يَتَرَاقَبُونَ الْجَزَاءَ
از مدح و ستايش خوششان مى‌‏آيد و انتظار پاداش دارند.
إِنْ سَأَلُوا أَلْحَفُوا
اگر سؤالى بكنند اصرار مى‏‌ورزند
وَ إِنْ عَذَلُوا كَشَفُوا
و اگر آنها را منع كنى پرده‏‌درى مى‏‌نمايند
وَ إِنْ حَكَمُوا أَسْرَفُوا
و اگر در كارى داور شوند اسراف و تعدى مى‌‏كنند،
قَدْ أَعَدُّوا لِكُلِّ حَقٍّ بَاطِلًا
آنها براى هر حقى، باطلى درست كرده‏‌اند
وَ لِكُلِّ قَائِمٍ مَائِلًا
و براى هر راستى، كجى ايجاد نموده‌‏اند
وَ لِكُلِّ حَيٍّ قَاتِلًا
وَ لِكُلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً
و براى هر درى، كليدى ساخته‏‌اند
وَ لِكُلِّ لَيْلٍ مِصْبَاحاً
و براى هر شبى چراغى افروخته‌‏اند.
يَتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْيَأْسِ
آنها از طريق طمع به ياس متوسل مى‌‏شوند،
لِيُقِيمُوا بِهِ أَسْوَاقَهُمْ وَ يُنْفِقُوا بِهِ أَعْلَاقَهُمْ
تا بازارهاى خود را رونق بخشند و متاع خود را بفروشند،
يَقُولُونَ فَيُشَبِّهُونَ
آنها مى‌‏گويند و مردم را به شبهه مى‌‏اندازند
وَ يَصِفُونَ فَيُمَوِّهُونَ
و تعريف و توصيف مى‌‏كنند و مردم را از حق منحرف مى‌‏سازند.
قَدْ هَوَّنُوا الطَّرِيقَ وَ أَضْلَعُوا الْمَضِيقَ
منافقان راه‏ها را آسان تلقى مى‏‌كنند و كارها را ساده مى‏‌پندارند، تنگناها را وسيع مى‏‌دانند،
فَهُمْ لُمَةُ الشَّيْطَانِ وَ حُمَةُ النِّيرَانِ‏
آنها جماعت شيطان مى‌‏باشند و گرمى آتش هستند،
أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ‏.
آن جماعت از حزب شيطان به حساب مى‌‏آيند و حزب شيطان هم زيان مى‌‏كنند».

امام صادق علیه السلام:
لَا تُرَاءِ بِعَمَلِكَ مَنْ لَا يُحْيِي وَ لَا يُمِيتُ وَ لَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً
وَ الرِّيَاءُ شَجَرَةٌ لَا تُثْمِرُ إِلَّا الشِّرْكَ الْخَفِيَّ وَ أَصْلُهَا النِّفَاقُ
يُقَالُ لِلْمُرَائِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ الْمِيزَانِ خُذْ ثَوَابَ عَمَلِكَ مِمَّنْ أَشْرَكْتَهُ مَعِي فَانْظُرْ مَنْ تَعْبُدُ وَ تَدْعُو وَ مَنْ تَرْجُو وَ مَنْ تَخَافُ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَا تَقْدِرُ عَلَى إِخْفَاءِ شَيْ‏ءٍ مِنْ بَاطِنِكَ عَلَيْهِ تَعَالَى وَ تَصِيرُ مَخْدُوعاً بِنَفْسِكَ
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ
وَ أَكْثَرُ مَا يَقَعُ‏ الرِّيَاءُ فِي الْبَصَرِ وَ الْكَلَامِ وَ الْأَكْلِ وَ الشُّرْبِ وَ الْمَجِي‏ءِ وَ الْمُجَالَسَةِ وَ اللِّبَاسِ وَ الضَّحِكِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ وَ سَائِرِ الْعِبَادَاتِ الظَّاهِرَةِ
فَمَنْ أَخْلَصَ بَاطِنَهُ لِلَّهِ تَعَالَى وَ خَشَعَ لَهُ بِقَلْبِهِ وَ رَأَى نَفْسَهُ مُقَصِّراً بَعْدَ بَذْلِ كُلِّ مَجْهُودٍ وَجَدَ الشُّكْرَ عَلَيْهِ حَاصِلًا وَ يَكُونُ من [مِمَّنْ‏] يُرْجَى لَهُ الْخَلَاصُ مِنَ الرِّيَاءِ وَ النِّفَاقِ إِذَا اسْتَقَامَ عَلَى ذَلِكَ فِي كُلِّ حَال‏.

كارهايت را با ريا و تظاهر باطل نكن، زيرا كسى نمى‌‏تواند تو را زنده كند و يا بميراند و يا تو را بى‌‏نياز سازد،
ريا درختى است كه ميوه‏‌اش شرك خفى مى‏‌باشد و ريشه آن نفاق بشمار مى‌‏رود.
به رياكار در هنگام ميزان اعمال گفته مى‌‏شود اينك پاداش خود را از كسى كه براى او كار كردى و او را با خداوند شريك كردى بگير،
اكنون توجه كن بايد از كه فرياد خواهى كنى و به كه اميدوار هستى و از كه مى‌‏ترسى، آن‏ها را براى خود حاضر كن تا تو را كمك كنند.
بدان كه تو توانائى ندارى اسرار خود را از خداوند مخفى بدارى و هر چه انجام داده‌‏اى او مى‌‏داند،
اينك گرفتار مكرى شده‏‌اى كه خداوند در قرآن مى‏فرمايد: يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ.
بيشترين موارد ريا در نگاه كردن و سخن گفتن، خوردن، راه رفتن، مجالست، لباس پوشيدن، خنديدن، نماز، حج، جهاد، قرائت قرآن و ساير عبادات آشكارا مى‌‏باشد و در اينجاها انسان گرفتار رياء و تظاهر و شرك مى‌‏شود.
اما كسى كه باطنش را براى خداوند خالص كند و دلش خاشع گردد و خود را مقصر و ذليل بداند و كوشش كند و همواره شكرگزار باشد، اين چنين اشخاصى اميد خلاصى دارند و ممكن است از رياء و نفاق دور بمانند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی