UNBREAKABLE BOND!
«فصم» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«فَصَمَهُ: كَسَرَهُ مِن غيرِ أَنْ يبينَ،
شکستگی استخوان از نوع مویه کردن»
دُرّةٌ بيضاء ليس فيها فَصْمٌ و لا وَصْمٌ
هیچ رگهای تو این مروارید درشت غلطان نورانی دیده نمیشه!
الفَصْمَةُ: الصَّدْعَةُ في الحائِطِ.
دیوار ترک خورده «الفَصْمَةُ» ولی هنوز نریخته، باید هر چی زودتر یک فکری به حالش برداریم قبل از اینکه کار دستمون بده! دستبند طلا ترک خورده اما هنوز کاملا جدا نشده، لذا هنوز از دست نیفتاده، تا دیر نشده، ببریم بدیم طلاساز برامون جوش بده که گم نشه، حسرتشو بخوریم!
دو قطعه شکستگی از نوع مویه ظاهرا کنار هم هستند، اما جدا از هم اند و منتظر یک تلنگر برای فاصله گرفتن هستند! معارین هرگز نور معالم ربانی را داخل قلب خود تجربه نکردند (فقط اقرار زبانی دارند، آنهم از نوع چاپلوسانۀ خود) و قلبا بین آنها و صاحبان نور، تَرَک و جدایی «فصم» بود، این درحالی است که با بصیرت کم، این مویه دیده نمیشد، اما رادیولوژیست، این خطوط باریک و ظریف مویه را میدید و پیش آگهی بدی از این مویه به آنها میداد که حواس خود را جمع کنند تا فرصت ماههای حرام به پایان نرسیده و زمان طلایی برای جوش خوردن با نور معالم ربانی از دست نرفته بجنبند و اقرار به فضل علوم آل محمد ع نمایند، اما متاسفانه اهل حسادت برحسد خود استمرار دادند تا بالاخره این بیتوجهی، کار دستشان داد و به انفصام به انفصال و انقطاع و جدایی انجامید، بطوریکه عداوت و دشمنی خود را آشکار هم نمودند!
[«فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لَا انْفِصامَ لَها»]:
[قلبی که به نور معالم ربانی وصل شد، دیگه شکسته و قطع و گسسته نمیشه و مویه هم نمی کنه مثل چوب تر، ممکنه خم بشه اما نه میشکنه، نه مویه میکنه، نه جدا میشه، به این میگن لا انفصام لها!
به این میگن عروة الوثقی! یعنی دخول نور به درون قلب، نه فقط ورود و آشنایی ظاهری با معالم ربانی بلکه در آیات و تقدیرات، این نور معالم ربانی گرهگشایی می کند و این یعنی دیگر تنها «فرد» نیستی و «زوج» شده ای و با نور یاد معالم ربانی مزدوج شده ای (نکح) و تنها نیستی و این اتصال هرگز قطع نمی شود « لَا انْفِصامَ لَها » و از این رابطه است که به خلود و حیات طیبة دست پیدا می کنی ! چون با دخول نور در قلب، حالا دیگه خدای مهربان، آقا بالاسر توست «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا» و سایۀ سر داری و او نمیذاره در بازکردن گره آیات، گیر کنی و بهت کمکت میکنه « اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»]
در اورتوپدی عبارت مویه کردن رو داریم یعنی در اثر ضربه، شکستگی واضح دیده نمیشه، یک خط خیلی باریک و ظریف، اونم با چشم رادیولوژیست خیلی ماهر دیده میشه که باید گچ بگیریم وگرنه با فشار روی عضو، بمرور این خط ظریف مویه و شکستگی واضحتر شده و به بلوغ می رسد.
پس صبر کن خود آیات همه چیز رو رو میکنن!
شکستگی در حد مویه، به جابجایی منجر خواهد شد!
در واژه انفصام نکته زیبا و ظریفی وجود داره:
رابطۀ قلبی که نور معالم ربانی رو تجربه کرده با صاحب نورش، حتی مویه خیلی ظریف هم بر نمیداره تا یه روزی به جدایی کامل منجر بشه، این داستان تکراری بندگان مخلص خدای مهربان است «إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين»، چون اونا دیگه از همدیگه شدن «منا اهل البیت ع»، «بضعة منی» و این عبارت «لا انفصام لها» خیلی زیبا این پیوند و زوجیت رو نشان میدهد که بندگان مخلص خدای مهربان در هیچ مقطعی از زمان تنها نخواهند بود، و با این نور مهربانی ربوبیت، انس گرفتهاند.
به این میگن پیوند عبد و ربّ: «ربوبیّت – عبودیّت»،
خوب معلومه که وقتی مویه هم نکنه، قطعا شکستگی و جدایی و تفرقه هم پیش نخواهد آمد:
«و لا يخفى لطف التعبير بالانفصام دون مطلق الانقطاع و الإبانة و الفصل: فانّ انتفاءها لا يوجب انتفاء الانفصام، و أمّا نفى الانفصام و هو المرتبة الضعيفة من الانقطاع و الابانة و الانفصال: فيدلّ على انتفائها بطريق اولى.»
[سورة البقرة (۲): آية ۲۵۶]
لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ
قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ
فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لا انْفِصامَ لَها
وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (۲۵۶)
در دين هيچ اجبارى نيست.
و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است.
پس هر كس به طاغوت كفر ورزد، و به خدا ايمان آورد، به يقين، به دستاويزى استوار، كه آن را گسستن نيست، چنگ زده است. و خداوند شنواىِ داناست.