Breakup!
End a relationship!
«قطع» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«قُطُعَات الشجرِ: گرههاى روى تنه درخت «plant-node»،
كه هرگاه قسمت بالاى درخت بريده شود، دوباره آن درخت از جاى گره، سبز و روئيده شود.»
+ «اتصال به نور، اتصال به علم! صله رحم! وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ!»
plant-node
در علم زیستشناسی گیاهان، ساقۀ گیاه شامل گرهها و میانگرههاست.
گرههای ساقۀ گیاه، نواحی حیاتی هستند
که برگها، شاخهها و ریشههای هوایی از ساقه رشد میکنند
درحالیکه میانگرهها فواصل بین گرههاست.
مکانیابی گرههای گیاه اهمیت دارد وقتی نگهداری منظم مانند هرس انجام میدهید و همچنین وقتی سعی در تکثیر از برشها یا پیوندهای ساقه دارید.
مریستم چیست؟!
مریستم یا سرلاد (به انگلیسی: Meristem)،
مجموعه یاختههای جنینی ساخته شدهاند که تکثیرشان سریع است.
چون تمایزیابی در مرحله طویل شدن یاخته رخ میدهد، یاختههای مریستمی همیشه به حالت مریستمی باقی میمانند و رشد نامحدود گیاهان آوندی (تراکئوفیتها) را سبب میشوند؛
در مقابل میتوان گفت که بریوفیتها دارای رشد محدود هستند یا به عبارتی پس از چند ماه کلیه یاختههای مریستمی تمایز مییابند و رشد آنها بهطور کامل متوقف میشود.
یاختههای مریستمی؛ کوچک، چند وجهی، با هسته بزرگ در مرکز میباشند، اکثراً بدون واکوئل یا با واکوئل ریز، و بدون هر گونه اختصاص بافتی میباشند. این یاختهها دارای دیواره نخستین نازک و بدون دیواره پسین میباشند، پروتوپلاست دارند، بدون مواد ذخیرهای و کریستالی هستند، دارای میتوکندری به تعداد زیاد و دارای پلاستهای تمایزنیافته میباشند.
از مهمترین فاکتورهای مؤثر در تقسیمبندی یاختههایمریستمی، موقعیت و منشأ این یاختهها میباشد. یاختهها در گیاه تنها در مریستمها تقسیم میشوند.
البارِض أو النسيج الإنشائي (بالإنجليزية: Meristem)
هو نسيج نباتي يتألف من خلايا غير متمايزة توجد في مناطق النبات التي يمكن أن يحدث فيها نمو.
أهمية الأنسجة البارضية:
عموماً لا يمكن للخلايا النباتية المتمايزة أن تنقسم أو تنتج خلايا من نوع مختلف.
و لذلك، فإن الانقسام الخلوي في البارض ضروري لتوفير خلايا جديدة لتوسع و تمايز الأنسجة و لبدء تكوين أجهزة جديدة تكوّن البنية الأساسية لجسم النبات.
«برض» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«بَرَضَ النبات: و هو أول ما يعرف و يتناول منه النعم.»
«التَّبَرُّض: التبلغ بالبُلغة من العيش، و التطلب له من هنا و هنا قليلا بعد قليل.»
«أوّل ما يبدأ منها البَارِضُ: گياهى است كه اول از زمين برآيد.»
«و بَقِيَتْ من أموالِهم بُرَاضَةٌ: أي بَقِيَّةٌ.»
+ «بقیة الله»
«أطْلَعَتِ الأرْضُ بارِضَها و هو أوّلُ نَباتِها.»
+ «طلع»
+ «ظهر»
+ «ذبح»
+ «نور»
+ «بکر»
+ «فتی – اکسیر جوانی»
+ «حطم – نور خط شکن»
+ «شطأ»
+ «نشأ»
The meristem is a type of tissue found in plants.
It consists of undifferentiated cells (meristematic cells) capable of cell division.
Cells in the meristem can develop into all the other tissues and organs that occur in plants.
These cells continue to divide until a time when they get differentiated and then lose the ability to divide.
عنوان این مقاله واژۀ قطع:
«قطع ممدوح»:
زمان آشکار شدن و رشد و مونتاژ قطعات نورانی فرا رسیده!
وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ!
«قطع مذموم»:
حسود با نورش قطع رابطه میکنه!
وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ!
قطع :
قُطُعَات الشجرِ!
+ «عقل – تعقیل النبات»
+ «طعم – تطعیم الشجر»
«قَطَعْتُ الثَّمَرَةَ: جَدَدْتُهَا و هذَا زَمَانُ القِطَاعِ»
+ «بارگذاری و ریفرش»
+ «داستان تکراری قلمههای گل»
به این قطعه و به این قلمه عرب میگه عقل:
«… ﺗﺰرع اﻟﻌﻘﻞ ﻓﻲ ﺗﺮﺑﺔ رﻃﺒﺔ و ﻳﻜﻮن ﺟﺰء ﻣﻨﻬﺎ ﻓﻮق ﺳﻄﺢ اﻟﺘﺮﺑﺔ»
+ «وصی»
«قطع مذموم»: حسود با نورش قطع رابطه میکنه! وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ!
+ «قطع دبر»
القِطْعَةُ : الطَّائِفَةُ مِنَ الشَّيءِ
+ «طوف»
قَطَعْتُ الثَّمَرَةَ : جَدَدْتُهَا و هذَا زَمَانُ القِطَاعِ
+ «جدد»: سرِ شاخه ها رو میزنن تا شاخه های جدیدی بروید.
قُطُعَات الشجرِ : گرههاى روى تنه درخت كه هرگاه قسمت بالاى درخت بريده شود دوباره آن درخت از جاى گره سبز و روئيده شود.
+ «نور»
+ «زهر»
اوناییکه کارشون هرس درختهاست خوب میدونن شاخه های خشک و مرده درختها رو از کجا ببرند تا سال بعد جوانه بزنه و شاخه ای سبز از این محل برش و قطع بیرون بیاد انگاری این کار یعنی قطع، شروع مجددی برای حیات است و به زمان انجام این کار میگن القطاع.
« Plant Propagation From Cuttings »:
قلمه زدن! به عربی میشه «تعقیل»: + «عقل»
+ «شطا»
می بینیم که «قطع» در معنای ممدوح، معنای «وصل» می دهد!
+ پوشه «وصل»
مفهوم ظاهر شدن و آشکار شدن!
قطع و وصل در معنای ممدوح، دو واژه از هزار واژه مترادف نور ولایت هستند.
+ «زهر»
[نوریّة و زهرا]
+ [تَزْهَرُ بِالنُّورِ : لِأَنَّهَا تَزْهَرُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي النَّهَارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بِالنُّورِ]
+ « نور علی نور »
+ «طعم – تطعیم الشجر – تطعیم الکلاب»
ﺗﻌﻘﻴﻞ: « A plant cutting»:
قلمه زدن یک روش غیر جنسی (غیر تناسلی) تکثیر گیاه است که به صورت گسترده در کشاورزی و مهندسی فضای سبز استفاده میشود.
قلمه زدن عبارت است از رشد و نمو و تکامل بعضی از قسمتهای گیاهی قطع شده از پایه اصلی.
قلمه زدن یکی از طرق بسیار متداول ازدیاد غیر تناسلی گیاهان است.
یک قلمه میتواند قطعهای از ساقه، ریشه یا برگ باشد.
در قلمه ساقه، ریشههای نابجا بایستی تشکیل یابند و در قلمه ریشه شاخههای نابجا باید بوجود آیند و قلمه برگ برای اینکه رشد کند و به اصطلاح بگیرد باید در روی آن هم ریشههای نابجا و هم شاخههای نابجا رشد و تکامل یابند.
از آنجائیکه تکۀ برشیافته، فاقد ریشه برای بدست آوردن آب است، در صورت فراهم نکردن محیط مناسب و مربوط بزودی خشک خواهد شد.
این روش یکی از روشهای اولیه تاگسازی بهشمار میآید.
تعقیل النبات! « Plant transplants» : پیوند گیاه! پیوند زدن! قلمه زدن!
نور ولایت فرایند 1+1 است!
فرایند پیوند زدن و قلمه زدن و تکثیر و توسعه و گسترش و برّ و نیکوکاری.
واژه عقل در عبارت تعقیل النبات به زیبایی این فرایند رو به ما می فهماند.
+ فیلم های مستند و عکس پیوند زدن گیاهان.
+ «نشأ»
+ «دَوَل – دولت» : چرخه دانه تا دانه
+ جفتگیری زنبور ملکه با زنبور نر.
+ «اسوه – مقتدی»: المِقْطَع- ج مَقَاطِع [قطع] : الگو يا نمونهاى كه از روى آن چرم و مانند آنرا ببرند.
اﻟﺘﻌﻘﻴﻞ : ﺑﺎﻹﻧﺠﻠﻴﺰﻳﺔ [Propagation by Cuttings ] :
ﻫﻮ إﺣﺪى ﻃﺮاﺋﻖ اﻹﻛﺜﺎر اﻟﺨﻀﺮي ﻓﻲ اﻟﻨﺒﺎﺗﺎت.
ﻳﺘﻢ ﺑﻘﻄﻊ أﺟﺰاء ﻣﻦ ﺳﻮق ﺑﻌﺾ اﻟﻨﺒﺎﺗﺎت ﻛﺎﻟﻌﻨﺐ اﻟﺘﻴﻦ ﻋﻠﻰ أﺳﺎس أن ﻳﺤﺘﻮي ﻛﻞ ﺟﺰء ﻋﻠﻰ ﻋﺪة ﺑﺮاﻋﻢ [bud] [غنچه] ﺗﺴﻤﻰ ﺑﺎﻟﻌﻘﻞ.
ﺗﺰرع اﻟﻌﻘﻞ ﻓﻲ ﺗﺮﺑﺔ رﻃﺒﺔ وﻳﻜﻮن ﺟﺰء ﻣﻨﻬﺎ ﻓﻮق ﺳﻄﺢ اﻟﺘﺮﺑﺔ.
چه زیبا: واژه عقل از قلمه و غنچه گرفته شده!
قلمهای که غنچهای دارد و برای تکثیر گیاه از این شاخه برش زده می شود و در شرایط مناسب مثل خاک مرطوب کاشته می شود.
اﻟﺒﺮﻋﻢ [Bud] فی علم اﻟﻨﺒﺎت ﻫﻮ ﺷﻂء ﺟﻨﻴﻨﻲ ﻳﻨﻤﻮ ﻋﺎدة ﻋﻨﺪ إﺑﻂ اﻟﻮرﻗﺔ أو اﻟﻌﻘﺪ اﻟﺴﺎﻗﻴﺔ .
ﻳﻤﻜﻦ ﻟﻠﺒﺮﻋﻢ أن ﻳﻌﻄﻲ ﺳﺎﻗﺎً ﺑﺮﻋﻢ ﺧﻀﺮي (أو زﻫﺮة) ﺑﺮﻋﻢ زﻫﺮي.
میوه های پیوندی!
قَطَعْتُ لَهُ قِطْعَةً مِنَ الْمَالِ : فَرَزْتُهَا
اقْتَطَعْتُ مِنْ مَالِهِ قِطْعَةً : أَخَذْتُهَا
قَطَعَ السّيِّدُ عَلَى عَبْدِهِ قَطِيعَةً : وَ هِىَ الْوَظِيفَةُ و الضَّرِيبَةُ
قَطَّعَ الخَمْرَ بِالْمَاءِ : مِى را با آب مخلوط نمود.
همان [1+1] است.
قطع یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است.
«قطعة» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست «وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ» که اهل یقین با استعمال این معالم ربانی در دل شرایط و عدم استعمال حسادت، قطعه علمی گم شده پازل خودشونو از منبع نور علم آل محمد ع اخذ می نمایند.
مثال «قطعات یدکی» : «قطع الغیار» : « spare parts »
اهل یقین بدنبال قطعات علمی گم شده خود میگردد تا آن را در نقاط مجهول پارامترهای خود جایگزین نموده و جواب سوالهای خود را بیابد و این همان فرایند نور ولایت است.
+ «نصح»
این قطعه، ترمیمکنندۀ نقاط معیوب قلب خود میباشد، کانه راه درمان حسادت در واژه «قطع» که در معنای ممدوح، یکی از هزاران واژه مترادف نور ولایت است، میباشد.
این قطعه در لیله قدر بدقت اندازهگیری و انتخاب شده و حجارة مسومهای است که نامت رویش درج شده!
در واقع عالم بالا بخوبی میدانند کدام قطعه معیوب حسادتت، کی و کجا نیاز به تعویض و درمان و اصلاح و تربیت با قطعه سالم نورانی دارد:
انگاری این آیتی که برای من مقدر شده و خیلی آنکادر و مرتب داخل جعبه سفارشی، اومده درب منزل ما، همون یتیم بداخلاقی است که مقدر شده ما با عمل به اندیشهای که از صاحب نور خود آموختهایم، حالا بهش عمل کنیم و از نور ولایت، به او قرض بدهیم « اقرضهم من عرضک » و اینجوری برّ و نیکوکاری و احسان رو عملا در مورد او انجام بدهیم ان شاء الله تعالی.
این تقدیر و آیتی که من خیلی هم ازش خوشم نمیاد، همون قطعه گم شده موتور قلب منه که باید با این قطعه، کامل بشم و به حرکت در بیام! موتور قلب من بدون این قطعه نورانی، خاموش و تاریک است و علتش حسادت است و این قطعه برای درمان همین حسادت طراحی و تنظیم و تقدیر شده تا من با رضایت به این تقدیر، کانه امر الله را پذیرفته و بدان عمل نمایم و قلبم از تاریکی حسادت رها گشته و به نور سعادت برسد، ان شاء الله تعالی و این فرایند را واژه قطع یعنی ولی، برای ما توضیح داده و مثال میزند. (القطع، الولی، النور الولایة)
شنیدی میگن : قاضی چند سال براش بریده !
شنیدی میگن : قیمت مقطوع است !
این آیت و این تقدیر و این قطعه برای درمان حسادت قلب تو قطع شده ، بریده شده ، مقطوعه ، کار تمامه «سم قاض» ، فقط باید انجام وظیفه کنی و به نور ولایت عامل باشی و به تقدیر راضی باشی و صبر کنی تا ببینی خدا چی میخواد و داره چکار میکنه.
+ « و قِطْعٌ مِنَ اللّيْل : قطعة منه، پاسى و قسمتى از شب»
+ «لیله قدر»
قال تعالى: فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ.
+ «سیر»: السیر مثل للعلم
راه اخذ علم از همین قطعات تقدیرات الهی مقدر شده برای خودت می باشد و علم لازم برای هر کسی در تقدیرات خودش قرار داده شده است و لوازم یدکی و قطعات یدکی جایگزین قطعات معیوب زنگ زده حسادت قلب، در همین آیاتی که قسمتت شده، قرار داده شده، انگاری این آیت همون قطعه اُریجینال و اصلی است که باید با قطعه معیوب قلبت جاهاشونو عوض کنی و این همان نور ولایت، جایگزین حسادت است و عکس این کار میشه حسادت، جایگزین نور ولایت که میشه قصه کربلا!
انگاری با این قطعه، حجت بر همه تمام میشه:
«أَقْطَعَهُ بِالحُجَّةِ : با دليل و برهان او را رام و خاموش كرد.»
+ «ذبح – و فدیناه بذبح عظیم»
+ « بُرهَانٌ قاطِعٌ » : دليل قانع كننده
از «آیاتی و رسلی» دلیلی قانعکنندهتر نداریم و البته تنها دلیل قانعکننده، آیاتی و رسلی هستند.
+ «اولتیماتوم»
نور ولایت، فرایند مقاطعهکاری است!
« قاطَعَ الأَجِيرَ على كذا وَ كَذَا مِنَ الْأَجر او الْعَمَلِ : براى كارگر دستمزدى در برابر كارش تعيين كرد. » انگاری هر آیت، هم وظیفه و کار ما رو مشخص میکنه و هم دستمزدی که قراره گیرمون بیاد هم توی همین قطعه است!
در هر آیت یک بلیط سفر به زیارتگاهی که هنوز کسی موفق به زیارتش نشده وجود داره! اونم زیارت بارگاه مقدسه بیبی دو عالم، فاطمه زهرا س است.
« قاطِعُ التذاكِر : بليط فروش »
+ لیله قدر
+ فاطمه سلام الله علیها ظرف تقدیرات ذات اقدس الهی است.
هیچکس معرفت به ارزش درمانی لیله قدر در درمان عیب حسادت قلب خویش نبرده که اگر می بردیم با جان و دل به همه تقدیرات ذات اقدس الهی راضی می شدیم و مدام مسافر مدینه رسول خدا ص بودیم برای زیارت مقبره ای که فقط در ملکوت می توان مشاهدهاش نمود و زیارتش نمود.
اینکه قبر بیبی سلام الله علیها ناپیداست، نماد بیمعرفتی همه ما نسبت به ارزش تقدیرات الهی در شفای قلوب بیمار حسودمان است.
این فرایند سفارش قطعه و ارسال قطعه و نصب قطعه سالم و دفع قطعه معیوب ، همه و همه در اون فضای روحانی و عِلوی و مجازی بصورت آنلاین و پشت پرده غیب دور از دست و چشم همه انجام میشه بطوریکه هیچکس نمیدونه کدام قطعاتِ خودش یا دیگری هنوز نیاز به تعویض دارند یا ندارند و فقط مقدرات و آیاتی که عرضه میشه زمان و مکان این امر مهم رو به اطلاع هر کسی میرسونه که وظیفهاش الآن چیه و باید چکار بکنه.
امام سجاد علیه السلام:
أَقْطَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ فَدَكَ.
«أَقْطَعَ الإمَامُ الجُنْدَ البَلَدَ إِقطَاعاً : جَعَلَ لَهُم غلَتها رِزْقاً»
«أَقْطَعَ الأميرُ الجَنْدَ البَلَدَ : امير غلۀ آن شهر را به سربازان داد تا از آن روزى خورند.»
[قطع – بقی] :
مفهوم زیبای «بقیت الله»
+ «بضع»
« وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً »
12 قطعه از سر هم!
[] :
القطیعة : قطع رحم + صلة رحم
+ «صلة رحم» و «وصل» :
در واقع صله رحم یعنی با بکار بستن معالم ربانی و تولید آرامش، زمینه اتصال «وصل – صلة» آرامش مرضیّ ذات اقدس الهی را در هر زمان فراهم نموده، کانه به تداوم و اتصال آن بقاء داده و از قطع و انفصال آن جلوگیری می کنی و این یعنی استعمال نکردن بخل و حسد و شک و کبر و … و در مقابل استعمال اندیشه و معالم ربانی یعنی عمل به نور ولایت نمودن است.
«قطع امر» :
[قطع & امر] :
الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (27)
وَ الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (25)
وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَميعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَميعاً وَ لا يَزالُ الَّذينَ كَفَرُوا تُصيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَريباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ (31)
فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65)
وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحينَ (66)
وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ (93)
فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (53)
قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُوني في أَمْري ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ (نمل 32)
«تَقَطَّعُوا»:
اهل شک حسود دستورات مافوق را در دل شرایط بکار نبسته و لذا با این کار، کانه دستورات مافوق را قطع نمودند.
وظیفه این است که با بکار بستن اندیشه و معالم ربانی و دستورات مافوق در دل شرایط «وصل» نماییم نه «قطع»، اما اهل شک از دستورات مافوق سرپیچی نمودند و در هر زمان اهل شک اینجوری تلاش برای از بین بردن معالم ربانی صاحبان نور مینمایند.
خدا هم میگه: باشه! بالاخره گذرتون به ما میافته! «كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ»
[الْقَطْعَ هُوَ التَّمْيِيزُ] :
«قطع» اینجا نام زیبای معالم ربانی است.
انگاری صاحبان نور در هر زمان همان قطعات علمی زمانه خود می باشند که متجاورات هستند و در مجاورت و همردیف نور قبلی و بعدی «وصی».
این قطعات علمی مشتمل بر اندیشه آل محمد ع هستند و دستورات واجب الاجرای ما از آنها اخذ میشود.
در اداره دارایی، ممیِّز های مالیاتی در هر اطاق از یک شماره پرونده تا مثلا صد شماره بعدی مربوط به این ممیِّز می باشد و تو باید ببینی کلاسه پرونده تو به کدامیک از این اطاقها و قطعات مجاور هم میخورد تا با مراجعه به این شخص که معتمد و موثق اداره مالیات در این مورد توست، برای تو تصمیم بگیرد و قانون را اعمال نماید.
مثال «ممیِّز مالیاتی» خیلی برای فهم این واژه قطع زیباست.
« وَ قَالَ
ثُمَّ لْيَقْطَعْ أَيْ يُمَيِّزُ
وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ الْقَطْعَ هُوَ التَّمْيِيزُ قَوْلُهُ
وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً أَيْ مَيَّزْنَاهُمْ
فَقَوْلُهُ ثُمَّ لْيَقْطَعْ أَيْ يُمَيِّزُ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغِيظُ أَيْ حِيلَتُهُ
وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ الْكَيْدَ هُوَ الْحِيلَةُ قَوْلُهُ تَعَالَى
كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ أَيِ احْتَلْنَا لَهُ حَتَّى حَبَسَ أَخَاهُ ».
[عاقبت سرپیچی از دستورات مافوق] :
« وَ مَنْ مَشَى فِي قَطِيعَةِ بَيْنِ اثْنَيْنِ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ الْوِزْرِ بِقَدْرِ مَا لِمَنْ أَصْلَحَ بَيْنَ اثْنَيْنِ مِنَ الْأَجْرِ
مَكْتُوبٌ عَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ حَتَّى يَدْخُلَ جَهَنَّمَ فَيُضَاعَفَ لَهُ الْعَذَابُ »
+ « إِيَّاكُمْ وَ التَّقَاطُعَ : عَلَيْكُمْ يَا بَنِيَّ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ التَّبَادُرِ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّقَاطُعَ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّفَرُّقَ »
+ « لَا تَفَاخَرُوا بِالْآبَاءِ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ وَ لَا تَحَاسَدُوا وَ لَا تَبَاغَضُوا وَ لَا تَقَاطَعُوا وَ أَفْشُوا السَّلَامَ »
+ «عضب» :
« لَا تَغْضَبُوا وَ لَا تَعْضَبُوا أَفْشُوا السَّلَامَ وَ أَطِيبُوا الْكَلَامَ » :
انگاری عصبانی شدن، نتیجه اش اینه که از این اندیشه و معالم ربانی و دوستان اهل نور میبُری!
امر به افشای سلام و طیب کلام است نه عصبانیت و بریدن از اندیشه ای که این قطع ، عاقبت خوشی ندارد! «سَيْفٌ عَضْبٌ» : شمشير تيز و برنده (کاتر)
« مَا أَقْبَحَ الْقَطِيعَةَ بَعْدَ الصِّلَةِ وَ الْجَفَاءَ بَعْدَ الْإِخَاءِ وَ الْعَدَاوَةَ بَعْدَ الْمَوَدَّةِ وَ الْخِيَانَةَ لِمَنِ ائْتَمَنَكَ وَ الْغَدْرَ بِمَنِ اسْتَأْمَنَ إِلَيْكَ
وَ إِنْ أَرَدْتَ قَطِيعَةَ أَخِيكَ فَاسْتَبْقِ لَهُ مِنْ نَفْسِكَ بَقِيَّةً يَرْجِعُ إِلَيْهَا إِنْ بَدَا لَهُ وَ لَكَ يَوْماً مَا »
[ریشه قطع ، بخل است] :
« لَا يَطْمَعَنَّ … الْبَخِيلُ فِي صِلَةِ الرَّحِمِ »
با سیئه بخل، قلب، چشمش به نور دستورات مافوق روشن نخواهد شد،
لذا آرامشی هم بدست نخواهد آورد.
+ «حلال و حرام – رغد – منع – حظر»:
[منع – قطع] :
« المَمْنُوعُ: المقطوع »
[ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ … يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ ] :
« فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ غُسْلِكَ فَالْبَسْ ثَوْبَيْنِ طَاهِرَيْنِ وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ خَارِجَ الشِّرْعَةِ وَ هُوَ الْمَكَانُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ … يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ »
[ ماءٍ واحِدٍ – شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ ] : + «جوّ»
[قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ … يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ – وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ] :
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ لِعَلِيٍّ ع :
يَا عَلِيُّ النَّاسُ مِنْ شَجَرٍ شَتَّى وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ ،
ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ.
عَنْ جَابِرٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ بِعَرَفَاتٍ وَ عَلِيٌّ تُجَاهَهُ- فَقَالَ:
يَا عَلِيُّ ادْنُ مِنِّي [وَ] ضَعْ خَمْسَكَ فِي خَمْسِي- يَا عَلِيُّ خُلِقْتُ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَةٍ أَنَا أَصْلُهَا وَ أَنْتَ فَرْعُهَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ أَغْصَانُهَا، يَا عَلِيُّ مَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهَا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ.
مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ قَالَ:
وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ يَعْنِي هَذِهِ الْأَرْضُ الطَّيِّبَةُ يُجَاوِرُهَا هَذِهِ الْمَالِحَةُ وَ لَيْسَتْ مِنْهَا كَمَا يُجَاوِرُ الْقَوْمُ الْقَوْمَ وَ لَيْسُوا مِنْهُمْ.
[سفر + آیه سیر] : بسیار زیبا و مهم است.
خواسته اهل شک حسود رو ببین : « فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا »!
دقیقا بعد از آیه زیبای سیر و اشاره به نام زیبای قرای ظاهرة این آیه میاد که معلوم میشه برای اهل یقین بین صاحبان نور هرگز فاصله نمی افته و قلب سلیم همیشه به نورش اتصال داره.
اما در آیه 19 اهل شک خواهان این اتصال نیستند و میگن ما به نور بعدی نیازی نداریم لذا خواسته احمقانه خودشون از آل محمد ع رو اینجوری بیان می کنن که « باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا » در اینجا «اسفار» نام زیبای صاحبان نور است که با افول هر ستاره ، ستاره ای دیگر طلوع می نماید و بین اینها هیچ وقفه زمانی نمی افتد «وصی»، وگرنه زمین و زمان کن فیکون می شود ! اهل شک حسودانه می خواهند که بعد از رسول خدا ص پیرو علی ع نباشند لذا تلاش برای ایجاد بُعد بین این دو قطعه مجاور صراط مستقیم « باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا » می نمایند.
+ «قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ … يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ»،
اما این حیله گری و مکاری آنها فقط بر قلوب اهل شک زمانه کارگر واقع می شود و اهل یقین در هر زمان رابطه نورانی قلب خود را با صاحبان نورشان حفظ می نمایند ولو اینکه پیرزنی بیسواد باشند چراکه سنگریزه با ارزش خود را ممهور به مهر همه صاحبان نور مدت زمانی که عمر آنها قد بدهد، خواهند نمود و این آخر هوش و زرنگی آنها را نشان میدهد و خوشا به حال حبابه والبیه در هر زمان.
اما اهل شک حسود که در زمان رسول خدا ص میگویند:
« إِنْ كَفَرْنَا بِهَذِهِ الْآيَةِ نَكْفُرُ بِسَائِرِهَا وَ إِنْ آمَنَّا فَإِنَّ هَذَا ذُلٌّ حِينَ يُسَلِّطُ عَلَيْنَا ابْنَ أَبِي طَالِب »
یعنی می دونن بعد از رسول خدا ص حق با علی ع است اما نمی تونن و نمی خوان این عزت با علی ع بودن رو که اونا خیال می کنن ذلت است و اونو « هَذَا ذُلٌّ » معرفی می کنن، قبول بنمایند و به استمرار نور معالم ربانی در قلبشون بشارت داده شوند لذا به محض افول نجم، در سقیفه جمع شده و نقشۀ از پیش طراحی شده شوم خود را به اجراء در می آورند و از این زمان، با سلب روح ایمان خود، سه روحه شده و شبیه حیوانات که بدتر از آنها، مسخ تاویلی می گردند، اعوذ بالله من ذلک.
امام صادق علیه السلام:
فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ
«يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اَللّٰهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهٰا» قَالَ:
لَمَّا نَزَلَتْ «إِنَّمٰا وَلِيُّكُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاٰةَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكٰاةَ وَ هُمْ رٰاكِعُونَ»
اِجْتَمَعَ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي مَسْجِدِ اَلْمَدِينَةِ
فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ
مَا تَقُولُونَ فِي هَذِهِ اَلْآيَةِ
فَقَالَ بَعْضُهُمْ
إِنْ كَفَرْنَا بِهَذِهِ اَلْآيَةِ نَكْفُرُ بِسَائِرِهَا
وَ إِنْ آمَنَّا فَإِنَّ هَذَا ذُلٌّ حِينَ يُسَلِّطُ عَلَيْنَا اِبْنَ أَبِي طَالِبٍ
فَقَالُوا
قَدْ عَلِمْنَا أَنَّ مُحَمَّداً صَادِقٌ فِيمَا يَقُولُ وَ لَكِنَّا نَتَوَلاَّهُ وَ لاَ نُطِيعُ عَلِيّاً فِيمَا أَمَرَنَا
قَالَ فَنَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآيَةُ
«يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اَللّٰهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهٰا»
يَعْرِفُونَ يَعْنِي وَلاَيَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ «وَ أَكْثَرُهُمُ اَلْكٰافِرُونَ» بِالْوَلاَيَةِ.
امام صادق ع از پدرش و او از جدش عليهم السلام نقل ميكند كه راجع به قول خداى عز و جل:
«نعمت خدا را ميشناسند و انكار ميكنند» فرمود:
چون آيه «سرپرست شما فقط خداست و پيغمبر و كسانى كه ايمان دارند، همانها كه نماز گزارند و در حالت ركوع زكاة دهند» نازل شد، جمعى از اصحاب رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله در مسجد مدينه انجمن كردند، بعضى از آنها ببعض ديگر گفتند:
در باره اين آيه چه ميگوئيد؟
بعضى گفتند:
اگر اين آيه را انكار كنيم، آيات ديگر را هم انكار كردهايم،
و اگر به اين آيه ايمان آوريم (و آن را بپذيريم) خوار میشویم،
زيرا پسر ابى طالب بر ما مسلط مىشود،
پس گفتند:
ما يقين داريم كه محمد در آنچه ميگويد، راستگوست،
ولى ما از او پيروى ميكنيم و از على نسبت به آنچه دستورمان ميدهد فرمان نميبريم.
آنگاه اين آيه نازل شد:
«نعمت خدا را ميشناسند و باز انكار ميكنند»
يعنى ولايت على بن ابى طالب را ميشناسند، ولى بيشترشان نسبت به ولايت كافرند.
مشتقات ریشۀ «قطع» در آیات قرآن:
الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (27)
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ (166)
لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خائِبينَ (127)
إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ (33)
وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ (38)
فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ (45)
وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (94)
فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ قَطَعْنا دابِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ ما كانُوا مُؤْمِنينَ (72)
لَأُقَطِّعَنَ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعينَ (124)
وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنا عَلَيْهِمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (160)
وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (168)
وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرينَ (7)
لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذي بَنَوْا ريبَةً في قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (110)
وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (121)
وَ الَّذينَ كَسَبُوا السَّيِّئاتِ جَزاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ (27)
قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصيبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَريبٍ (81)
فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَ آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّيناً وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ (31)
وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُوني بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَليمٌ (50)
وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (4)
وَ الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (25)
وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَميعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَميعاً وَ لا يَزالُ الَّذينَ كَفَرُوا تُصيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَريباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ (31)
فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65)
وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحينَ (66)
قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ في جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى (71)
وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ (93)
مَنْ كانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغيظُ (15)
هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا في رَبِّهِمْ فَالَّذينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ (19)
فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (53)
قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعينَ (49)
قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُوني في أَمْري ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ (32)
أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبيلَ وَ تَأْتُونَ في ناديكُمُ الْمُنْكَرَ فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ (29)
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ (15)
فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ (22)
لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ (33)
ما قَطَعْتُمْ مِنْ لينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقينَ (5)
ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ (46)