دکتر محمد شعبانی راد

اجتماع تماشایی اهل نور! أُمَّ الْقُرى!

A Spectacular Gathering!

«قری» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«قَرَيت‏ الماء في‏ المِقْراةِ: جمعتُهآب را در آبگیر یا حوض جمع کردم.»
+ «گردهمایی نورانی بزرگ! وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ!»
+ «قری – گردهمایی»

«قری» و «ضیف» از هزار واژه مترادف «نور الولایة» هستند.
«گردهمایی نور» در ملکوت قلبها قابل وصف نیست!
کی میتونه چشم از این بیت نورانی خدا برداره؟!

«قَرَيت‏ الماء في‏ المِقْراةِ» : آب را در آبگیر یا حوض جمع کردم!
مفهوم «گردهمایی» همان فرایند «1+1» است که از هزار واژه مترادف «نور» استنباط می شود.

داستان تکراری اجتماع قوم سبا

وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً 

[سورة سبإ (34): الآيات 15 الى 19] :
«قصّه قوم سبا» مدام داره تکرار میشه!
شرایط «گردهمایی» برای قوم سبا فراهم می شود! تا بتوانند روی پای خود بایستند! امّا …

لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ (15)
قطعاً براى [مردم‏] سبا در محلّ سكونتشان نشانه [رحمتى‏] بود: دو باغستان از راست و چپ [به آنان گفتيم:] از روزىِ پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد. شهرى است خوش و خدايى آمرزنده.
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْ‏ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ (16)
پس روى گردانيدند، و بر آن سيل [سدّ] عَرِم را روانه كرديم، و دو باغستان آنها را به دو باغ كه ميوه‏‌هاى تلخ و شوره‌‏گز و نوعى از كُنارِ تُنُك داشت تبديل كرديم.
ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلاَّ الْكَفُورَ (17)
اين [عقوبت‏] را به [سزاى‏] آنكه كفران كردند به آنان جزا داديم؛ و آيا جز ناسپاس را به مجازات مى‏‌رسانيم؟
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ (18)
و ميان آنان و ميان آبادانيهايى كه در آنها بركت نهاده بوديم شهرهاى متّصل به هم قرار داده بوديم، و در ميان آنها مسافت را، به اندازه، مقرر داشته بوديم. در اين [راه‏]ها، شبان و روزان آسوده‌‏خاطر بگرديد.
فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (19)
تا گفتند: «پروردگارا، ميان [منزلهاى‏] سفرهايمان فاصله انداز.» و بر خويشتن ستم كردند. پس آنها را [براى آيندگان، موضوعِ‏] حكايتها گردانيديم، و سخت تارومارشان كرديم؛ قطعاً در اين [ماجرا] براى هر شكيباى سپاسگزارى عبرتهاست.

قرى‏: قریة:
قَرَيت‏ الماء في‏ المِقْراةِ: جمعتُه
+ «ضیف»: [اضافه – جمع – ولی]
+ «قرأ – قَرَأَتِ‏ المرأة»
«قُرْيَانُ‏ الماء: مجتمعه، آب‏هاى جمع شده در حوض و آبگير»
آبگیر ! نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنها.
«tank» : مخزن ذخیره آب خانه‌ها! تانکر آب!
+ «رجل – المرجل»
+ «وهب – موهبة – آبگیر کوچک»
+ «قرء»
+ «جبی – یجبی الیه ثمرات کل شیء»
+ «اکرمی مثواه»
اجتماع اهل نور به دور نور! به این میگن: أُمُّ الْقُرى!
قَرَيْتُ‏ الماءَ في الحوض: آب را در حوض و آبگير جمع نمودم.
قَرَيْتُ‏ الضّيفَ‏ قِرًى‏: مهمان را خوب پذيرايى كردم.
قَرَى‏ الضيفَ: از ميهمان پذيرائى كرد.
+ مفهوم « أقامه صلات »
کتاب فقه اللغه: طعام الضيف: القرى‏
قَرَى‏ الشّي‏ءَ في فمه: آن چيز را در دهانش جمع كرد.
قَرَيَانُ‏ الماءِ: آب‏هاى جمع شده در حوض و آبگير.
القِرَى‏ : آنچه كه با آن از ميهمان پذيرائى كنند، آبى كه در حوض و يا استخر جمع مى‏‌شود.
المَقَارِي‏ : ديگها، قابلمه‌‏ها.
المِقْرَى‏ : ميهمان‌دوست، ظرف غذا كه جلوى ميهمان مى‌‏گذارند.
المِقْرَاء : آنكه بسيار ميهمانى دهد، ميهمان‌نواز.
المِقْراة : مؤنث (المِقْرَى‏ و المِقْراء) است، ظرف غذا كه به ميهمان تقديم مى‌‏شود.
[الْقِرَى‏ : الضيافة]:
عکسهای ظروف پذیرایی از میهمان، دیدنی است!
دیگ شله مشهدی‌ها رو دیدی؟!
همه رو جمع میکنن، شله میدن! به این میگن مقراة! به این میگن پذیرایی!
ظرف شیرینی: توی این ظرف شیرینی می‌چینن (محلی که شیرینی روی هم جمع میشه!)
ظرف میوه: توی این ظرف میوه می‌چینن (محلی که میوه‌ها روی هم جمع میشه!)
ظرف معالم ربانی: قلبی که محل انباشته شدن علوم آل محمد ع است.
اطعام در ملک ؟! اطعام در ملکوت !!!
همه باید همدیگرو به نور عمل صالح تولید شده که محصول مشترک اهل یقین و نور است دعوت بنمایند ان شاء الله تعالی.
چرا به صاحبان نور میگن قرای ظاهره؟ چرا میگن قرا؟ چرا میگن ظاهره؟
چون قبله مرئی از قبلۀ نامرئی است! لذا میشه ظاهره!
همه باید میزبان خوبی برای این علوم آل محمد ع که نزد صاحبان و حاملان نور است، باشند.
«قرا: قریت الضیف»
« اقْتَرَى‏ الضيفَ : از ميهمان پذيرائى كرد.»
+ اکرمی مثواه !
اهل یقین چگونه از این میهمان پذیرایی می کنند ؟!
اهل شک چگونه از این میهمان پذیرایی می کنند ؟!
[قری – قبض و بسط] :
« القُرْء: وقْتٌ، يكونُ للطُّهر مرّةً و للحيض مرة »
اهل یقین، تاریک شدن و روشن شدن قلبشونو می فهمن! به این میگن قری! قرء! قرائت! مشاهده! دیدن! متوجه شدن چیزی! تغییر و دگرگونی از تاریکی به نور یا از نور به تاریکی! فهم رضا و سخط مربی خود! معرفة الامام بالنورانیة! انگاری مشغله و کار و سرگرمی اصلی اهل یقین همینه! «القَرْيَةُ: هِيَ الضّيْعَةُ: [«ضوع»: أَضَاعَ‏ الرجل إذا صارت له‏ ضَيْعَة يشتغل بها]: کار و شغل و سرگرمی».
انگاری پذیرایی از این امر و نهی و کلام عالَم بالا، کار و شغل و فعل قلبی ماست که میشه همون ایمان! الایمان حالات! پس مفهوم واژه قری و قرأ در ملکوت قلب ما باز هم برمی گرده به همون مبحث زیبا و کلیدی و کاربردی قبض و بسط که «ان الله یقبض و یبصط».
اینکه با یاد معالم ربانی نور آرامش رو درک میکنیم همین میشه علت نامگذاری نور به نام قرای ظاهره.
قرا! یعنی با یاد معالم ربانی، نور قرائت می شود.
قرای ظاهره! یعنی با یاد معالم ربانی، نور ظاهر و آشکار و قرائت می شود.
با یاد معالم ربانی نور علم آل محمد ع در قلب اهل یقین جمع می شود که، خیر ما القی فی القلب الیقین همین است!
« قَرَيت‏ الماء في‏ المِقْراةِ – قَرَيْتُ‏ الماءَ في الحوض »
+ « روش استقرائی!»
زبان آنلاین اهل بهشت، همین روش استقرایی است. با قلب حس می کنی! بو می کشی ! می شنوی ! می بینی و این میشه کمال خلقت اهل یقینی که با نور یاد معالم ربانی خود، جفت شده است! هر وقتی که وقتش بشه، کلام مافوق بصورت قبض و بسط به قلب اهل یقین می‌وزد « هَبَّت الرِّياح‏ لقارئها : لوقتِها » و قلب سلیم ، این نوازش کلام نورانی را متوجه می شود و اطاعت می کند.
اینم خیلی قشنگه: « القَارِية: طرف السِّنان. و حدُّ كلِّ شي‏ءِ: قارِيَتُه‏ »
در واقع با فهم قبض و بسط قلبی ، اهل یقین حدود امر و نهی و رضا و سخط عالم بالا رو می فهمه!
چقدر این واژه «قری» زیباست!
دقیقا مثل خانمی که می‌فهمه، در دوران پریود خودشه یا نه در دوران پاکی و طهارت است « أقْرأَتِ‏ المرأةُ » اهل یقین هم طهارت و حیض، پاکی و ناپاکی قلب خود را متوجه می‌شود: «الأقراء: الحَيْض، و الأقراء: الأطهار»! این میشه اهل یقینی که حالا میشه بهش بگیم قاری قرآن!
در واقع باید در دل نار آیات، بتونی نور رسول، رو قرائت کنی «آیاتی و رسلی»!
تلاوت آیات میشه همین! قرائت آیات میشه همین!
اینم زیباست: «أقرَت‏ النّاقةُ تُقرِي‏ فهي‏ مُقرٍ: إذا استقرَّ الماءُ في رَحمها» وقتی نطفه‌های علمی صاحب نور در قلب اهل یقین در دل شرایط مستقر شد، اینو اهل یقین با قلبش می‌بینه و می‌فهمه و این میشه اقراء. پس حالا این آیات زیبا، خواندن و فهمیدن دارد: « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ (1) اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ (3) » انگاری تا نطفه گذاری علمی تاویلی در دل شرایط برای اهل یقین با یاد معالم ربانی صورت نگیرد، نمیشه چیزی دید و قرائت نمود و متوجه شد و نورانی شدن قلب به همین نطفه‌های نورانی علمی است که در قلب اهل یقین مستقر می‌شود.
«اقرأ» دستور مافوق است برای صاحب نور!
«اقرأ» دستور صاحب نور است برای اهل یقین!
قرأ و قری و قرو هر سه یک مفهوم رو دارند و حرف سوم معتل است.
توضیح کتاب لغت التحقیق:
+ «قبض و بسط»
و التحقيق‏:
أنّ المادّة إمّا بالواو أو بالهمزة أو بالياء:
فالواوىّ: يدلّ على قصد مع إقدام و عمل، يقال قروت اليه بالرمح، و استقرى و اقترى الأمر: تتبّعه.
و بالهمزة: سبق إنّها تفهّم و ضبط معان مكتوبة بالبصر أو بالبصيرة.
و اليائىّ: يدلّ على جمع مع تشكّل و انتظام. يقال قرى الضيف إذا أداره و تكفّل أموره، و القرى: جمع افراد أو عمارات مع إيجاد تشكّل و انتظام. و القرية: تطلق على تلك الجمعيّة أو أرض عامرّة.
و هذا المعنى بمقتضى الياء الدالّ على تثبّت و انخفاض. فالقرى مرتبته بعد مفهوم القرو. كما أنّ القرء مفهومه قبل القرو.
در واقع هر سه تا واژه، یک فرآیند رو توضیح میدن:
قلب اهل یقین با یاد معالم ربانی، نور علم آل محمد ع رو میبینه و  اون نور مقصدش هست و به اون وصل و جمع میشه!
اول نور رو میبینه «قرء» –
وقتی دید این نور رو هدف میگیره و دنبالش میکنه «قرو»  –
وقتی دنبالش کرد میره تا بهش برسه و با اون جمع بشه «قری»
خیلی مراحل زیبایی شد!
این میشه همون اقامه صلات!
نور صلات [صلاة نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنها] رو دیده ،
حالا داره میره این نور رو اقامه کنه! « أَقْرَى‏- إقْرَاءً [قري‏]: ميهمانى خواست، در روستا اقامت كرد، با آن چيز ملازم شد و بر آن اصرار ورزيد.»
[وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي‏ بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ]:
قلوب تاریک ما به سبب اون قلب نورانی آشکار «قرای ظاهرة»، با منبع نور آل محمد ع اتصال برقرار می کند، ان شاء الله تعالی.
+ «قبله مرئی و قبلع نامرئی.»
+ «زلف – مزدلفة»

مشتقات ریشۀ «قری» در آیات قرآن:

وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزيدُ الْمُحْسِنينَ (58)
أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى‏ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‏ حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ (259)
وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً (75)
وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ (92)
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا في‏ كُلِّ قَرْيَةٍ أَكابِرَ مُجْرِميها لِيَمْكُرُوا فيها وَ ما يَمْكُرُونَ إِلاَّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما يَشْعُرُونَ (123)
ذلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى‏ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ (131)
وَ كَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها فَجاءَها بَأْسُنا بَياتاً أَوْ هُمْ قائِلُونَ (4)
وَ ما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ‏ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ (82)
قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ في‏ مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهينَ (88)
وَ ما أَرْسَلْنا في‏ قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ (94)
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (96)
أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ (97)
أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا ضُحًى وَ هُمْ يَلْعَبُونَ (98)
تِلْكَ الْقُرى‏ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِ الْكافِرينَ (101)
وَ إِذْ قيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَكُمْ خَطيئاتِكُمْ سَنَزيدُ الْمُحْسِنينَ (161)
وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتي‏ كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (163)
فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حينٍ (98)
ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْقُرى‏ نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصيدٌ (100)
وَ كَذلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذا أَخَذَ الْقُرى‏ وَ هِيَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَليمٌ شَديدٌ (102)
وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى‏ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ (117)
وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتي‏ كُنَّا فيها وَ الْعيرَ الَّتي‏ أَقْبَلْنا فيها وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (82)
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي‏ إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ (109)
وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ (4)
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (112)
وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْميراً (16)
وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَديداً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً (58)
وَ تِلْكَ الْقُرى‏ أَهْلَكْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً (59)
فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فيها جِداراً يُريدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً (77)
ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ (6)
وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرينَ (11)
وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتي‏ كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقينَ (74)
وَ حَرامٌ عَلى‏ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ (95)
فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشيدٍ (45)
وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَها وَ هِيَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَيَّ الْمَصيرُ (48)
وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتي‏ أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَها بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشُوراً (40)
وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا في‏ كُلِّ قَرْيَةٍ نَذيراً (51)
وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ (208)
قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ (34)
فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ‏ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ (56)
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَليلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثينَ (58)
وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى‏ حَتَّى يَبْعَثَ في‏ أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى‏ إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ (59)
وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْرى‏ قالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَها كانُوا ظالِمينَ (31)
إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى‏ أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (34)
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى‏ الَّتي‏ بارَكْنا فيها قُرىً‏ ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ (18)
وَ ما أَرْسَلْنا في‏ قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ (34)
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ (13)
وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فيهِ فَريقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَريقٌ فِي السَّعيرِ (7)
وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ في‏ قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ (23)
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ‏ عَظيمٍ (31)
وَ لَقَدْ أَهْلَكْنا ما حَوْلَكُمْ مِنَ الْقُرى‏ وَ صَرَّفْنَا الْآياتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (27)
وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْيَتِكَ‏ الَّتي‏ أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ (13)
ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (7)
لا يُقاتِلُونَكُمْ جَميعاً إِلاَّ في‏ قُرىً‏ مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَديدٌ تَحْسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ (14)
وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَديداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً (8)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی