«مسد» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»، و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است. در فرهنگ لغات عربی مینویسند: «الحبلالممسود: طناب تابیده شده» «مَسَدَ الحبلَ: فتله، ريسمان را محكم بافت.» «امرأةٌ مَمْسُودَةٌ: زنى خوش قامت و قوى، زنى را گويند كه آشفته خلق باشد.» از اضداد: یعنی در معنای ممدوح و مذموم، دو معنا و برداشت متفاوت از این واژه وجود دارد. «المسد: الليف، لأنّ من شأنه أن يفتل للحبل، ريسمانى كه از ليف خرما بافته شده باشد.» مفهوم «جدل شيء و طيّه» در این واژه مهم است. «امرأةٌ مَمْسُودَةٌ: مطويّة الخلق كالحبلالممسود» اخلاق چِقِر، بد قلق، ناتو. عضلات به هم پیچیده و قوی! طناب چِقِر بافتهشدۀ حسادت! حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ! «حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ» + «جید»
«حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ» – «حَبْل اللَّه» بجای اینکه مثل اهل یقین همه با یاد معالم ربانی تولید نور آرامش نمایند و از معنای اعتصام به حبل الله بهرهمند شوند، متاسفانه اهل شک از اندیشه باطل حسد خود با تایید لیدرهای سوء چیزهایی میبافند و بر گردن خود آویزان میکنند که جز تاریکی و نا آرامی و جدل با نور ولایت چیزی برایشان به ارمغان نخواهد آورد. «مسد: جدل شيء و طيّه» «امرأة ممسودة: مجدوله الخلق كالحبل الممسود، غير مسترخية» اشاره به اخلاق سوء اهل شک و حسد دارد.
مسد، لیفی است که از آن ریسمان تافته می شود. نقل است که زن ابو لهب گردنبند فاخر از جواهر داشت و گفت: سوگند به لات وعزی که آنرا در دشمنی محمد صلی الله و علیه و اله و سلم صرف می کنم، لذا آن گردنبندش در روز قیامت ریسمانی برتافته از زنجیرهای آتش میشود.
[سورة المسد (۱۱۱): الآيات ۱ الى ۵] فِي جِيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ (۵) بر گردنش طنابى از ليف خرماست.