Overcoming Obstacles!
Light removes all obstacles in its path!
«دکک» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«ناقة دكّاء: لا سنام لها: شتر بىكوهان كه تشبيهى است به زمين صاف و هموار»
«ناقة دكّاء: لا سنام لها: شتر بىكوهان كه تشبيهى است به زمين صاف و هموار»
وقتی قلب منور به نور معالم ربانی شد، اونوقت آرام و پایدار و با ثبات میگردد ان شاء الله تعالی.
«الدَّكُ: الأرض الليّنة السّهلة، زمين نرم و صاف»
«دَكَ الدابَّةَ فى السيرِ : ستور را بسيار راند و خسته كرد.»
+ واژه های نوق – روض – ذلل.
[دکک – ذلل] :
جبل دُكٌ : ذليل
جَبَلٌ دَكٌ : ذَلِيلٌ
+ «ذلل – نوق – روض – عبد – سهل»
نور، همۀ موانع رو از سر راهش برمیداره!
« فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً »
در واقع «دکّ» نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه صاحبان نور اوست که اهل یقین هنگام عرضه آیات با یاد معالم ربانی خواهان نور علم آل محمد ع می باشد وقتی این نور به قلب اهل یقین القاء می شود « خیر ما القی فی القلب الیقین » خاصیتش در واژه دکک باید دیده و استنباط شود. این مفهوم معادل واژههای ذلل و نوق و روض و عبد و سهل و … است یعنی به محض اینکه به این قلب از عالم بالا نگاه می شود و با این قلب صحبت می شود «کلام الله» + «موسی کلیم الله» + «قبض و بسط»، این قلب منبسط و نورانی و پهن «شرح صدر – رب اشرح لی صدری» و آرام می شود و این مفهوم زیبا از واژه دکک باید استنباط شود. این واژه در این آیه مفهوم ممدوح دارد نه مذموم و اینکه وقتی نور به کوه تابید و کوه منفجر شد و موسی غش کرد و مرد یعنی محصول رویت نور در ملکوت قلب، موت حسد است و برطرف شدن مانعی که نمیذاره قلب از علوم آل محمد ع بهره مند بشه.
واژه زیبای دکک اشاره قشنگی به یکی از ویژگی های خاص معالم ربانی صاحبان نور دارد که با فهم این واژه نقاط ناپیدای جدیدی از فرایند نور الولایة برای ما معلوم می شود.
« فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً »
به موسی امر شد تاثیر نگاه علمی آل محمد ع بر قلب خود را نظاره گر باشد و این معنای تجلی ربّ بر جبل است که قلب موسی را خرّ صعقا مینماید.
« خرر – خرّ الماء الأرض » یعنی موسی ع
+ « سجد – اسجدوا لآدم »
همان داستان سجده بر آدم برایش تکرار می شود!
یعنی اقرار به فضل معالم ربانی
+ «صعق: حمار صعق: يعنى الاغ شديد الصوت»
کنایه به شدت تاثیر گذاری معالم ربانی است.
یعنی واژه های خرر و صعق ویژگی دنیای قلب موسی ع را هنگامی که متوجه نور علوم آل محمد ع «جبل» می شود نشان می دهد که با اقرار به فضل معالم ربانی، «خرّ»، و لذا متاثر از این نور، «صعقا»، می شود. تاثیری که حاصلش درک موت، یعنی درناژ حسد، و در نتیجه رسیدن به آرامش است.
واژه دکک میگه این قلب با فهم نور قبض و بسط، حسدش، صاف و هموار میشه و دیگه هیچ دستاندازی در این قلب نخواهد بود، دیگه بی تحملی در آیات ازش نمی بینی! این قلب، رام و آرام شده! دیگه به راکب خودش خوب سواری میده ! دیگه از صاحب این قلب احساس خطر نمی کنی ! دیگه نگران نیستی این شوهری که تا دیروز دنبال بهانه میگشت که سر و صدا کنه، حالا مهربان شده! دیگه نگران نیستی این خانمی که تا دیروز هر چی خونه خواهرش میدید پاشو تو یه کفش میکرد که ما هم باید به هر بدبختی شده مثل اونا فلان چیزو بخریم، چون دست اندازها و برجستگی ها و ناهمواریهای حسد در این قلوب با عمل به معالم ربانی صاف و هموار شده! خرّ صعقا گردیده! حالا راحت با این خانم یا آقای به نور رسیده، یک عمر میشه بدون درد سر و به خیر و خوبی و خوشی زندگی جاودانه بهشتی رو استمرار داد. اصلا دین خدا خاصیتش همین رسیدن به آرامش ابدی است، هم در این دنیا و هم در اون دنیا، اهل یقین با نور معالم ربانی «آیاتی و رسلی»، قبل از موت دنیایی خود به آرامش ابدی رسیده اند و منتظر موت خود هستند و از آمدنش که نوید بهشت جاویدان را برای آنها می آورد لذت می برند و با موت خود همیشه در حال گفتگو هستند که ای موت عزیز من! پس کی میای که بریم؟!
واژه زیبای دکک و داستان زیبای موسی در کوه طور و اون جریانات همه و همه برای ما مطالب ارزنده ای داره که باید بدقت آیات و احادیث اونو مطالعه کنیم ان شاء الله تعالی.
«دَكَّةٌ مُرْتَفِعَةٌ »
« الدَّكَّةُ: الْمَكَانُ الْمُرْتَفِعُ يُجْلَسُ عَلَيْهِ »
در واژه دکک مفهوم مافوق وجود داره
+ «علو»
یعنی با نگاه نورانی عالم بالا قلب صاف و هموار میشه و اینجوری عیوبش برطرف میشه و لذا به مقام معنوی بالایی میرسه نه اینکه خیال کنیم این واژه میگه با نگاه نورانی عالم بالا با خاک یکسان و هموار می شویم، نه! این مفهوم ممدوح در این واژه هست که کلمه دکّة یعنی مکان بالا یعنی حاصل این نگاه نورانی به قلب میشه رشد و ترقی و معراج و صعود و پرواز علمی در آسمان علم آل محمد ع.
کافیه بفهمیم این واژه، نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه صاحبان نور است، لذا معنای هزار واژه معادل نور ولایت براش معنا و مفهوم پیدا می کنه.
یعنی این تکنیک مطالعه زیبا که واژه ها رو دو تا دو تا با هم بگیریم و معنای مشترکشونو بنویسیم: مثلا: دکک + حطم: …
دکک + ذلل: …
و تا بی نهایت …
[دکک – قبض و بسط] :
« أَكَمَةٌ دَكَّاءُ : أَىْ مُنْبَسِطَةٌ »
+ «کمم»
در واقع دکک اشاره به بسط قلب دنیای اهل یقینی داره که معرفت الامام بالنورانیة براش در دل شرایط پیش اومده و او به فرج رسیده و معنای سجده رو درک کرده.
[دکک – نضد]:
+ «نضد» : « دَكَنْتُ الْمَتَاعَ : إذَا نَضَدْتَهُ » + « نَضَدْتُ المتاعَ »
تَنَضَّدَتِ الأسنانُ : دندانها رديف و منظّم شد.
نَضَّدَ حروف الطِّباعةِ : حروف چاپ را نزد هم قرار داد و با آن كلماتى ساخت .
مَتاعٌ نَضِيدٌ : متاع روى هم انباشته و مرتب.
نَضَدْتُ المتاعَ بعضه على بعض: أَلْقَيْتُهُ، فهو مَنْضُودٌ و نَضِيدٌ،
نَضَدْتُ المتاعَ: جنسها را روى هم انباشتم، پس آنها را مَنْضُود و نَضِيد گويند.
[دکک – طمن – سطح] :
مفهوم « تطامُن و انسطاحٍ » در واژه دکک : رسیدن به پایداری و آرامش
+ طمن – مطمئن
«المُطْمَئِنّ مِنَ الأَرض: گودال»
[دکک – حطم]:
«(دكاء): حطّم، اضطهد، قمع، ظلم، قهر.»
اینکه این دو واژه با هم مترادف اند و هر دو نامهای زیبای معالم ربانی و آیات محکم هستند، زیباست.
+ «حطم – حطیم»: در حطیم هم همین مفهوم هموار شدن هست.
الهدم و القرع بحيث يجعله مستويا و يزيل صورة وجوده و تشخّصه،
و يعبّر عنه بالفارسيّة بكلمة: «كوبيدن و از هم پاشيدن»
شنیدی میگن «با خاک یکسان شد!» منظور همینه!
[سورة الأعراف (7): آية 143]
+ «لقی – ملاقات ربّ – میقات ربّ»
+ «دکک»
وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ
قالَ لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي
فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً
فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ (143)
و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد:
«پروردگارا، خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم.»
فرمود:
«هرگز مرا نخواهى ديد، ليكن به كوه بنگر؛ پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد. »
پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود، آن را ريز ريز ساخت، و موسى بيهوش بر زمين افتاد،
و چون به خود آمد، گفت: «تو منزهى! به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم.»
این آیات داستان تکراری و قصه دنیای دل صاحبان نور است.
+ «عصمت الانبیاء ع»:
+ «سمع»
تفاوت سطح سمع یعنی شنیدن کلام عالم بالا با قلب و رویت یعنی دیدن نور علمی مافوق در این حدیث زیباست.
درجات اهل یقین در فهم کلام عالم بالا متفاوت است.
قَالَ الْمَأْمُونُ بَارَكَ اللَّهُ فِيكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي الْآيَةَ
كَيْفَ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ كَلِيمُ اللَّهِ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ لَا يَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ لَا تَجُوزُ عَلَيْهِ الرُّؤْيَةُ حَتَّى يَسْأَلَهُ هَذَا السُّؤَالَ
فَقَالَ الرِّضَا ع
إِنَّ كَلِيمَ اللَّهِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ ع عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعَزُّ مِنْ أَنْ يُرَى بِالْأَبْصَارِ
وَ لَكِنَّهُ لَمَّا كَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَّبَهُ نَجِيّاً رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَلَّمَهُ وَ قَرَّبَهُ وَ نَاجَاهُ
فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَسْمَعَ كَلَامَهُ كَمَا سَمِعْتَ
وَ كَانَ الْقَوْمُ سَبْعَمِائَةِ أَلْفِ رَجُلٍ
فَاخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ أَلْفاً
ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَةَ آلَافٍ
ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَمِائَةٍ
ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِ رَبِّهِ
فَخَرَجَ بِهِمْ إِلَى طُورِ سَيْنَاءَ
فَأَقَامَهُمْ فِي سَفْحِ الْجَبَلِ وَ صَعِدَ مُوسَى ع إِلَى الطُّورِ
وَ سَأَلَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُكَلِّمَهُ وَ يُسْمِعَهُمْ كَلَامَهُ
فَكَلَّمَهُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ سَمِعُوا كَلَامَهُ مِنْ فَوْقُ وَ أَسْفَلُ وَ يَمِينُ وَ شِمَالُ وَ وَرَاءُ وَ أَمَامُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْدَثَهُ فِي الشَّجَرَةِ وَ جَعَلَهُ مُنْبَعِثاً مِنْهَا حَتَّى سَمِعُوهُ مِنْ جَمِيعِ الْوُجُوهِ
فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ بِأَنَّ هَذَا الَّذِي سَمِعْنَاهُ كَلَامُ اللَّهِ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً
فَلَمَّا قَالُوا هَذَا الْقَوْلَ الْعَظِيمَ وَ اسْتَكْبَرُوا وَ عَتَوْا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمْ صَاعِقَةً فَأَخَذَتْهُمْ بِظُلْمِهِمْ فَمَاتُوا فَقَالَ مُوسَى يَا رَبِّ مَا أَقُولُ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِذَا رَجَعْتُ إِلَيْهِمْ وَ قَالُوا إِنَّكَ ذَهَبْتَ بِهِمْ فَقَتَلْتَهُمْ لِأَنَّكَ لَمْ تَكُنْ صَادِقاً فِيمَا ادَّعَيْتَ مِنْ مُنَاجَاةِ اللَّهِ إِيَّاكَ
فَأَحْيَاهُمُ اللَّهُ وَ بَعَثَهُمْ مَعَهُ
فَقَالُوا إِنَّكَ لَوْ سَأَلْتَ اللَّهَ أَنْ يُرِيَكَ تَنْظُرُ إِلَيْهِ لَأَجَابَكَ وَ كُنْتَ تُخْبِرُنَا كَيْفَ هُوَ نَعْرِفُهُ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ
فَقَالَ مُوسَى ع
يَا قَوْمِ
إِنَّ اللَّهَ لَا يُرَى بِالْأَبْصَارِ وَ لَا كَيْفِيَّةَ لَهُ وَ إِنَّمَا يُعْرَفُ بِآيَاتِهِ وَ يُعْلَمُ بِأَعْلَامِهِ
+ «به ذات خدا فکر نکن! به نور خدا فکر کن!»
فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَسْأَلَهُ
فَقَالَ مُوسَى ع يَا رَبِّ إِنَّكَ قَدْ سَمِعْتَ مَقَالَةَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِصَلَاحِهِمْ
فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَيْهِ يَا مُوسَى سَلْنِي مَا سَأَلُوكَ فَلَنْ أُؤَاخِذَكَ بِجَهْلِهِمْ
فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ مُوسَى رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ
فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ وَ هُوَ يَهْوِي فَسَوْفَ تَرانِي
فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ بِآيَةٍ مِنْ آيَاتِهِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً
فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ
يَقُولُ رَجَعْتُ إِلَى مَعْرِفَتِي بِكَ عَنْ جَهْلِ قَوْمِي
وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنَّكَ لَا تُرَى
فَقَالَ الْمَأْمُونُ لِلَّهِ دَرُّكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ.
مشتقات ریشۀ «دکک» در آیات قرآن:
وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِميقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَراني وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنينَ (143)
قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا (98)
وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً (14)
كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا (21)