Pass From Darkness To Light!
«حضض» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الحثّ على الْحَضِيضِ: هو قرار الأرض :
ترغيب در قرار گرفتن بر حضيض خاك و نشيب زمين است.»
«الحضيض: قرار الأرض عند سفح الجبل»
+ «عبر»
«الحثّ على الْحَضِيضِ: هو قرار الأرض : ترغيب در قرار گرفتن بر حضيض خاك و نشيب زمين است.»
«الحضيض: قرار الأرض عند سفح الجبل»
+ «طمن – گودال»
انگاری وقتی یک گوی رو که در وضعیت ناپایدار قرار داره، هُلش بدی توی سراشیبی، تا بیاد در یک نقطه تعادل و آرامش و پایدار قرار بگیرد.
به این میگن: «حضّ»
انگاری کسی رو از تاریکی هُلش بدی «nudge» به سمت نور روشنایی!
+ «همز»
حض یعنی عبور از تاریکی به نور با یاد معالم ربانی.
«حضّ» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
+ «مثال دومینو»
+ مفهوم زیبای جامع «نزدیک» یعنی فرایند «نور ولایت»
در واقع باید برای هُل دادن، بری نزدیکش!
نور، از تاریکی به روشنایی، هُلِت میده!
فرایندی که حسود بهش تن نمیده و این آیۀ قرآن به همین امر اشاره داره:
وَ لا يَحُضُ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ!
با آموزش قبض و بسط نور به اهل یقین «یعتبر بالنور و الظلام»، میشه اونا رو از مُلک، هُلِشون بدی به مَلکوت! همینکه یاد بگیرن قبض و بسط چیه و بیفتن توی این سراشیبی «حضّ»، دیگه خودشون یاد میگیرن که راه و روش یادگیری چیه!
این میشه معرفة الامام بالنورانیة!
در حقیقت راز ورود به بهشت، در گرو معرفة الامام بالنورانیة است!
انگاری یه ویژگی باید در اهل یقین باشه که برای داشتن این ویژگی، میتونن معالم ربانی صاحبان نور رو الگوی کار خودشون قرار بدن و اون اینه که باید حرفشون و عملشون یکی باشه تا در دل دوستان اهل یقین دیگر، ذوق و شوق برای عمل به نور ولایت ایجاد کنه و با یاد آوری معالم ربانی برای آنها موجبات نورانیتر شدن قلوب آنها را فراهم نماید.
+ «جنب الله»
یعنی علامت معالم ربانی صاحبان نور اینه که وقتی با اونا میشینی و پا میشی، آروم میشی و قلبت نورانی میشه و راضی به مقدرات میشی! این ویژگی در اهل شک نیست یعنی اونا هرگز دیگران رو به سمت و سویی که بشه با یاد معالم ربانی به نور آرامش قلب رسید تشویق نمیکنن و اصلا کلامشون و دیدنشون قلب رو بیشتر تاریک میکنه.
دانستن مبحث قبض و بسط قلبی یک امر مهم و اصلی است.
یعنی این مطالب به درد کسی میخوره که قبض و بسط قلبشو درک کرده باشه.
واژه حضّ در سه مورد از آیات قرآن بکار رفته:
«وَ لا يَحُضُ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ (الحاقة 34)
وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ (الفجر 18)
وَ لا يَحُضُ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ (الماعون 3)»
راجع به کاری است که هرگز اهل شک نخواستند که اونو انجام بدهند یعنی هرگز قلبی با کلام و عمل آنها روشن نشد و تشویق به گذشت از دلخواه نشد.
یعنی اهل حسادت هرگز مهربانی رو معنا نکردند!
عبارت «عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ» اشاره به همین امر داره، که با یک تلنگر و یاد آوری، میشه قلوبی رو روشن نمود.
اما اهل شک اینو نمیخوان و این کار رو دوست ندارن و اصلا منتظر هستند که آب گلالود بشه تا ماهی بگیرن یعنی منتظر هستند که قلبی نا آرام بشه تا از فرصت، سوء استفاده کنن و بگن ببین اینم مطالب بدرد نخوری که هیچ فایده ای نداره و …
تا اینکه بالاخره با وسوسههاشون یکی رو زمین بزنن «لزق»! و این روش اهل شک حسود است.
ماموریت ما اینه: نه تنها باید با یاد معالم ربانی قلبت به نور آرامش برسه بلکه باید کانونی برای تشویق دوستان نیز باشه که بعلل مختلف حواسشون پرت شده و یادشون رفته شاهکلید مهم، نور ولایته!
پس با کلامت و عملت اونا را بعنوان میهمانان علم آل محمد ع اطعام و پذیرایی بنما و این معنی قشنگ «عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ» میباشد.
در واقع اونا رو متذکر معالم ربانی کن «و ذکرهم بایام الله» و یادشون بیار که همه میهمان خوان گسترده معالم ربانی صاحبان نور هستیم،
وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ (مدثر – 44) و بينوايان را غذا نمىداديم.
علامت اهل شک حسود این است که نه خودشون با یاد معالم ربانی به نور آرامش میرسند و نه دیگران رو به این امر تشویق میکنند «لا یحضّ».
مشتقات ریشۀ «حضض» در آیات قرآن:
وَ لا يَحُضُ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ (34)
وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ (18)
وَ لا يَحُضُ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ (3)