دکتر محمد شعبانی راد

دیالوگهای تکراری وسوسه‌های شیطانی! فَوَسْوَسَ‏ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ!

The Devilish Dialogues:
Temptations, Distractions, and Deceptions.

«وسوس» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«وَسْوَسَ‏ الحَلْيُ او القَصبُ: زيور آلات يا ني آواز داد
دیالوگ شیطان، همون وسوسه‌های شیطان است.
در ورکلایفها، مواردی که بعنوان تکلمات شیطان متوجه میشویم، میبینیم که شیطان از یک سری دیالوگهای تکراری برای وسوسه کردن استفاده میکند.
+ «نجوای شیطان»
حسود، بجای اینکه از دیالوگهای ماندگار و تاثیرگذار و به یادماندنی تمثال نورانی فرشتۀ مهربان در ملکوت قلبش بهره ببرد، گوش جان به دیالوگهای مسموم شیطان میسپارد.

+ «»

مشتقات ریشۀ «وسوس» در آیات قرآن:

فَوَسْوَسَ‏ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدينَ (20)
فَوَسْوَسَ‏ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى‏ (120)
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ‏ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ (16)
مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ‏ الْخَنَّاسِ (4)
الَّذي يُوَسْوِسُ‏ في‏ صُدُورِ النَّاسِ (5)

«وَسْوَسَ‏ الحَلْيُ او القَصبُ: زيور آلات يا ني آواز داد.»

وسوسه‌های شیطانی! فَوَسْوَسَ‏ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ!
[وسوسۀ نفس – وسوسۀ شیطان]:
وسوسۀ نفس، مقدمۀ وسوسۀ شیطان!
انگاری شیطان، مثل زنی است که نقطه‌ضعف مرد را می‌شناسد و لذا با تکان دادن النگو و زیورآلاتش سعی در جذب او دارد و این کار شیطان همان وسوسه شیطان است.
+ «مکر – ممکورة الساقین»
مردی که حب النساء (حب دنیای قلب) بر قلبش سیطره دارد، وقتی صدای مشابه این صدا به گوشش بخورد، گوشهایش تیز می‌شود و دنبال مورد می‌گردد، از قضا چشمش به سگی می‌افتد که این صدا از قلّاده و زنگوله اوست! «چی فکر می‌کردیمو چی شد؟!»
این مثال زیبا این مطلب را هم به خوبی روشن می‌کند که این وسوسه به کسی کارساز است که او هم تنش بخارد!
اهل شک حسود، تنشان برای وسوسه میخارد و بی‌دنگ می‌دنگند، تا چه رسد که شیطان هم آنها را وسوسه نماید «إنما تقع‏ الْوَسْوَسَةُ في قلب العالم كما قال‏ فَوَسْوَسَ‏ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ‏» پس از وسوسه شیطان اولا در می‌یابیم که چون ما به برکت معالم ربانی موضوع را فهمیده‌ایم، لذا شیطان به سراغ ما آمده و با ما کار دارد و خدا هم این اجازه را به او داده تا درصد خلوص ما و یقین ما نسبت به معالم ربانی آل محمد ع و این اعتقادات در دل شرایط کاملا رو شود.
لذا اگر ریگ در کفش داشته باشی با وسوسه کوچکی از مسیر منحرف خواهی شد.
پس وسوسه یعنی پیشنهاد شیطان برای فروش و معاوضه معالم ربانی با مصادیق گوناگون دنیا!
کسی که به نور معالم ربانی نرسیده از نظر شیطان ارزشی برای معامله و معاوضه ندارد و آنها خودشان دنباله رو شیطان هستند و نیازی به ایجاد جاذبه نیست.
مثال: (کسی که در کانون قلمچی ثبت نام کرده براش وسوسه تخفیف و … نمی ذارن، میرن جلوی مدرسه تیزهوشان برای دانش آموزان نخبه با روشهای خاص خودشان ایجاد جاذبه و تمایل برای ثبت نام در کانون قلمچی می نمایند)
لذا به محض آشنایی با معالم آل محمد ع از زبان صاحبان نور، شیطان احساس خطر نموده و تکلمات و وساوس قلبی، به شدت بالا می‌رود و تو، که تا دیروز نمازهای مستحبی‌ات ترک نمیشد و اصلا شیطان مزاحم کارت نبود، حالا برای خواندن نماز واجبت، باید جان بکنی تا حال خواندن نماز واجبت را پیدا کنی و این مطالب و تکلمات قلبی که شیطان می‌بافد، دلیل رو آوردن قلب به نور معالم ربانی است «ذَاكَ وَ اللَّهِ مَحْضُ الْإِيمَانِ‏» و این پاسخ رسول خدا ص به کسی است که از تکلماتش نزد ایشان شکایت نمود! ترس از وسوسه شيطانى، و وحشت از خشم خدا، گواه ايمان واقعى و اخلاص قلبى است که این موضوع را با صاحب نور خود در میان می‌گذارد.

«الْوَسْوَسَةُ: الخطرةُ الرّديئة»
+ «خطر – خاطره – آلارم – پیجر»
«وَسْوَاسٌ: همس الصّائد»
«و يقال لهمس الصّائد وَسْوَاسٌ‏:
روش آرام و صداى كوتاه و آهسته شكارچى را هم وَسْوَاس‏ مى‏‌گويند.»
«وسوسه: حديث النفس‏»
«لِأَنَّهُ اللَّطِيفُ الَّذِي إِذَا … حَاوَلَتِ الْفِكَرُ الْمُبَرَّأَةُ مِنْ خَطَرِ الْوَسْوَاسِ إِدْرَاكَ عِلْمِ ذَاتِهِ‏ … رُدِعَتْ خَاسِئَةً»
وسوسه، برای قلب حسود، بسیار خطرناک و مهلک است!
لذا خیلی باید متوسل آل محمد ع بود تا قلب، مدام با حالت ترس از خدا «وَ هَيْبَةِ الْمُطَّلِعِ»، جرأت گناه کردن را نداشته باشد و با یادآوری معالم ربانی «وَ كَثْرَةِ الذِّكْرِ» توان مقابله با وساوس خطرناک شیاطین جن و انس را داشته باشد، تا دل کندن از گناه و انجام عمل صالح به لطف نگاه نورانی صاحبان نور برایش آسان گردد، ان شاء الله تعالی.

[مثال زیبای پارازیت در صدای رادیو]:
در واقع فکر باید از وسواس رها باشد تا عقل به نور معالم ربانی وصل باشد و خطری که وسواس برای قلب ایجاد می کند مثل پارازیت رادیوست که اول ضعیف است و کمی مزاحمت ایجاد می کند و کم‌کم زیاد می شود تا جاییکه اصلا حرف گوینده رادیو را نمی‌شنوی و نمی‌فهمی و صدای پارازیت، گوش‌خراش و مزاحم و اذیت‌کننده خواهد بود.

[عدم شوق به معالم ربانی – انگیزه های شیطانی – وسوسه]
+ [قبض و بسط]:
[وسوسه، بمنظور ایجاد شک نسبت به صاحبان نور و تکذیب معالم ربانی است]:
مادامیکه به برکت نور مطالعه و کسب معالم ربانی و مجاهدۀ قلبی، عقل بر هوای نفس غالب است و قلب به نور علم آل محمد ع روشن است، (شوق به معالم ربانی در قلب)، چون امر و نهی و کلام ولی خدا را متوجه می‌شود [قبض و بسط]، جایی برای انگیزه‌های شیطانی (وسوسه = دیالوگ و کلام شیطان) نیست، اما همین که رابطه علمی و توفیق مجاهدۀ قلبی قطع و سلب می‌شوند «أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ اسْتَهَانَ بِأَمْرِهِ وَ سَكَنَ إِلَى نَهْيِهِ وَ نَسِيَ اطِّلَاعَهُ عَلَى سِرِّهِ» کفه ترازوی عقل و هوا به نفع هوای نفس سنگین می‌شود و جای پای شیطان در قلب باز شده و با تکلمات وسوسه‌انگیزش، امانش نداده و او را روی هوا می‌بلعد «تلقف» و شخص را به ارتکاب معاصی شوق می‌دهد. پس قلب که شنونده کلام ولی خدا و تکلمات شیطان است، باید یکی از این دو پیشنهاد را قبول نموده و عمل نماید.
دو حالت بیشتر ندارد و راه افتراق این دو را خود شخص با احساسی که از حالت قلبی‌اش پیدا می‌کند می‌فهمد یعنی اگر کلام ولی خدا باشد توام با نور و آرامش قلبی است به شرط سلامت قلب (کان له قلب)، و اگر تاریکی و ناآرامی و اضطراب قلبی ایجاد نماید، بدان که تکلمات شیطان لعین است و فورا بگو اعوذ بالله من الشیطان الرجیم اللعین.
هوای نفس که تا دیروز حکومت دنیای قلب را از عقل، غصب نموده بود، چون می‌بیند که دوران حکومتش در حال انقراض است، از خود عکس‌العمل نشان می‌دهد و لذا شیطان، به دست و پا افتاده و مثل سگ چوپان که وقتی چشمش به غریبه می‌افتد «كَالْغَرِيبِ مَعَ كَلْبِ الرَّاعِي» شروع به پارس کردن می‌کند، وقتی می‌بیند که غریبه‌ای بنام عقل به کمک نور آل محمد ع تصمیم گرفته که دولت و حکومت قلبی را از او بگیرد، نا آرام می شود و پارس می‌کند و پارس‌هایش در ابتدا خیلی ترسناک است و باید خودت را به چوپان سگ پناه دهی که همانا ناصیۀ هر جنبنده‌ای در دست آل محمد ع می‌باشد. با کمک نور بتدریج صدای پارس سگ ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود و هر وقت زوزۀ بی‌جانی بکشد با توسل به آل محمد ع فورا تکلمات شیطان قطع شده و قلب، روشن به نور علم آل محمد ع می‌گردد. و اینگونه از شر عیوب هوای نفس قلبی و تکلمات شیطانی رهایی می‌یابیم.

این حدیث زیبا در مورد وسوسۀ شیطان + معوّذتین

امام صادق عليه السّلام:
لَا يَتَمَكَّنُ الشَّيْطَانُ بِالْوَسْوَسَةِ مِنَ الْعَبْدِ
شيطان در راه وسوسه كردن برقرار و پابرجا نمى‌‏شود
إِلَّا
مگر آنكه
وَ قَدْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ
انسان از ذكر پروردگار متعال اعراض كرده
وَ اسْتَهَانَ بِأَمْرِهِ
و فرمان‏ها و دستورهاى الهى را خوار شمرده
وَ سَكَنَ إِلَى نَهْيِهِ

و بر نواهى و مناهى او تكيه زده
وَ نَسِيَ اطِّلَاعَهُ عَلَى سِرِّهِ
و از علم و آگاهى و احاطه خداوند متعال غفلت بورزد؛
فَالْوَسْوَسَةُ مَا يَكُونُ مِنْ خَارِجِ الْبَدَنِ
بِإِشَارَةِ مَعْرِفَةِ الْعَقْلِ وَ مُجَاوَرَةِ الطَّبْعِ‏
و وسوسه در زمينه معرفت عقل و تمايل به عالم طبيعت از خارج قلب وارد قلب مى‌‏شود،
وَ أَمَّا إِذَا تَمَكَّنَ فِي الْقَلْبِ
و چون جنبه طبيعت و شهوات مادى بر جنبه عقل غالب شده و توجه و معرفت عقل رخت بربست،
فَذَلِكَ غَيٌّ وَ ضَلَالَةٌ وَ كُفْرٌ
وسوسه چنان محكم و برقرار مى‏‌گردد كه به مرحله كفر و ضلالت منتهى مى‌‏شود.
وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دَعَا عِبَادَهُ بِاللُّطْفِ دَعْوَةً
و خداوند متعال به لطف و مهربانى بندگان خود را به سوى خود دعوت فرموده،
وَ عَرَّفَهُمْ عَدَاوَتَهُ
و دشمنى و عداوت شيطان را به آنان معرفى نموده است،
فَقَالَ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ
مى‌‏فرمايد:
إِنَّ الشَّيْطَانَ‏ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ 
شيطان دشمن محكم و آشكارى است با شما.
وَ قَالَ‏
و باز مى‌‏فرمايد:
إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا  الْآيَةَ
شيطان دشمن شما است پس او را دشمن خود قرار بدهيد.
فَكُنْ مَعَهُ كَالْغَرِيبِ مَعَ كَلْبِ الرَّاعِي
و معامله كن با شيطان مانند معامله شخص غريب با سگ چوپان
يَفْزَعُ إِلَى صَاحِبِهِ فِي صَرْفِهِ عَنْهُ
كه چون سگ به سوى او حمله كند،
ناچار از شرّ او به صاحب سگ كه چوپان است پناهنده خواهد شد،

وَ كَذَلِكَ إِذَا أَتَاكَ الشَّيْطَانُ مُوَسْوِساً لِيَصُدَّكَ عَنْ سَبِيلِ الْحَقِّ وَ يُنْسِيَكَ ذِكْرَ اللَّهِ
پس تو را نيز مى‌‏بايد هنگام وسوسه و حمله شيطان كه مى‏‌خواهد تو را از راه حق منحرف كرده و از ذكر پروردگار متعال منصرف نمايد،
فَاسْتَعِذْ بِرَبِّكَ وَ رَبِّهِ مِنْهُ
پناهنده به خداى خود و خداى او باشى،
فَإِنَّهُ يُؤَيِّدُ الْحَقَّ عَلَى الْبَاطِلِ وَ يَنْصُرُ الْمَظْلُومَ
تا تو را در صراط حق و حقيقت پايدار كرده، و با توجه و يارى او، بر باطل غالب و مسلط گشته، و شر دشمن ظالم را از سر تو برطرف سازد.
لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ‏
خداوند متعال مى‌‏فرمايد:
إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ‏
شيطان را تسلط و حكومتى نيست در باره آن اشخاصى كه ايمان و اعتماد به خدا پيدا كرده و امور خود را به او واگذاشته‌‏اند.
وَ لَنْ تَقْدِرَ عَلَى هَذَا وَ مَعْرِفَةِ إِتْيَانِهِ وَ مَذْهَبِ وَسْوَسَتِهِ
و البته بايد متوجه باشى كه، تو هرگز نخواهى توانست شرّ شيطان را از خود برطرف كرده و كيفيت و خصوصيات نفوذ شيطان و راههاى وسوسه او را خوب بفهمى؛
إِلَّا
مگر آنكه
بِدَوَامِ الْمُرَاقَبَةِ
پيوسته حالت مراقبت و مواظبت داشته،
وَ الِاسْتِقَامَةِ عَلَى بِسَاطِ الْخِدْمَةِ
و در آستانه بندگى و خدمت استقامت و ثبات پيدا كرده،
وَ هَيْبَةِ الْمُطَّلِعِ
و از عظمت پروردگارى كه آگاه و محيط است هراسيده،
وَ كَثْرَةِ الذِّكْرِ
و تا ممكن است در ياد خداوند متعال باشى.
وَ أَمَّا الْمُهْمِلُ لِأَوْقَاتِهِ
و اما اگر بر خلاف مراقبت و استقامت و ذكر و خوف، اوقات خود را به بيهوده و لغو و لهو صرف كرده و عمر گرانمايه را با اهمال و مسامحه سپرى كردى،
فَهُوَ صَيْدُ الشَّيْطَانِ لَا مَحَالَةَ
ناچار صيد شيطان خواهى شد.
وَ اعْتَبِرْ بِمَا فَعَلَ بِنَفْسِهِ
و عبرت بگير از آنچه شيطان در باره خود عمل كرده،
مِنَ الْإِغْرَاءِ وَ الِاسْتِكْبَارِ مِنْ حَيْثُ غَرَّهُ
و گمراه كردن و مغرور شدن و تكبر نمودن را نسبت به خود روا داشته است،
وَ أَعْجَبَهُ عَمَلُهُ وَ عِبَادَتُهُ وَ بَصِيرَتُهُ وَ رَأْيُهُ قَدْ أَوْرَثَهُ عَمَلُهُ
هنگامى كه عمل و بصيرت و عبادت و رأى و جرأت و جسارت او موجب غرور و فريفته شدن او گشته،
وَ مَعْرِفَتُهُ‏ وَ اسْتِدْلَالُهُ بِمَعْقُولِهِ عَلَيْهِ اللَّعْنَةَ إِلَى الْأَبَدِ
و علم و معرفت و استدلال عقلى او باعث شده است كه براى هميشه مورد طعن و لعن قرار گيرد،
فَمَا ظَنُّكَ بِنَصِيحَتِهِ وَ دَعْوَتِهِ غَيْرَهُ
پس چگونه مى‏‌توان به چنين فردى اطمينان پيدا كرده و به نصيحت و دعوت و صلاحديد او اعتماد نمود.
فَاعْتَصِمْ بِحَبْلِ اللَّهِ الْأَوْثَقِ
پس به حبل محكم خداوند متعال چنگ بزن،
وَ هُوَ الِالْتِجَاءُ وَ الِاضْطِرَارُ بِصِحَّةِ الِافْتِقَارِ إِلَى اللَّهِ فِي كُلِّ نَفَسٍ
و آن پناهنده شدن است به پيشگاه پروردگار متعال، و از صميم قلب و با كمال بيچارگى و در هر حال خود را نيازمند ديدن است.
وَ لَا يَغُرَّنَّكَ تَزْيِينُهُ الطَّاعَاتِ عَلَيْكَ
و چون شيطان طاعات و اعمال تو را تزيين بنمايد، هرگز مغرور و فريفته مباش،
فَإِنَّهُ يَفْتَحُ لَكَ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ بَاباً مِنَ الْخَيْرِ
لِيَظْفَرَ بِكَ عِنْدَ تَمَامِ الْمِائَةِ
زيرا ممكن است نود و نه باب از خير و نيكويى را به روى تو باز كند،
و پس از نود و نه امر، در قدم صدم، كار خود را صورت بدهد.
فَقَابِلْهُ بِالْخِلَافِ وَ الصَّدِّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ الْمُضَادَّةِ بِاسْتِهْزَائِهِ‏.
پس در مخالفت او پيوسته برقرار باش،
و راه نفوذ و فريب او را بگير،
و با ميل و هوى خواهى و مقاصد او مبارزه كن.

+ «قمر – دید در شب!»
با فهم نور و ظلمت، قلب میتونه حضور این دشمن آشکار رو بخوبی متوجه بشه!
«OBVIOUS» در معنای مذموم میشه لیدر سوء در ملک و شیطان در ملکوت قلب!
و در معنای ممدوح، اشاره به نور در ملک و ملکوت دارد! + «ظهر»

عَدُوٌّ مُبينٌ! دشمن آشکار!

obvious enemy!

اگه با قلبت نور و ظلمتتو بفهمی، میبینی که دشمنی شیطان خیلی واضح و آشکار و تابلو است!
دیالوگهای تکراری که ازش بوی شرّ استشمام می‌شود!
+ «قمر – دید در شب!»
خدای مهربان میتونه شیطان رو از بین ببره، اما این مسئولیت رو بعهدۀ ما گذاشته چون توانایی انجام این کار رو به ما داده و طبق سوره‌های معوذتین، از ما میخواد که به نورمون پناه ببریم و پشت به شیطان کنیم چون این قدرت و اختیار و توانایی رو که شناخت کلام خدا و کلام شیطان هست رو به ما عنایت کرده و ما رو دارای اختیار خلق کرده و ما باید از این اختیار و اراده‌ای که خدا به ما داده حداکثر استفاده رو بکنیم.

يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ‏ (168)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ‏ (208)
وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ‏ (142)
فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ‏ (22)
قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى‏ إِخْوَتِكَ فَيَكيدُوا لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبينٌ‏ (5)
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ‏ (60)
وَ لا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ‏ (62)

[عقل و هوا] + [قبض و بسط]:
+ [شجره طیبه – شجره خبیثه] [کلمه طیبه – کلمه خبیثه]
کلام آل محمد که در قلب نور ایجاد می‌کند، کلمه طیبه است.
تکلمات شیطان که موافق هوای نفس بوده و در قلب، ظلمت ایجاد می‌کند، کلمه خبیثه است.
چقدر درخت عقل در قلب ما رشد کرده و ریشه دوانده؟!
چقدر درخت هوای نفس در قلب ما رشد کرده و ریشه دوانده؟!
ریشه این اعتقادات سوء باید با کسب معالم ربانی از دنیای قلب کنده شده و زمینه رشد این علفهای هرز از بین برود تا درخت عقل با بهره‌مندی از نور خورشید به سبب نور معالم ربانی که از خورشید آل محمد ع اقتباس می‌نماید و با مواد غذایی که از خاک می‌گیرد ( یعنی حوادثی که عیوب قلبی را رو می‌کند) و تکلمات شیطان هم در قلب بالا می‌رود، از همین راه، عاقل پی به عیوبش می‌برد و با درایت در آیات و دقت در آنها از همین زمینی که ظاهرا خاک بی‌ارزش است مواد معدنی لازم برای رشد و نمو خود را استخراج می‌کند و عاقل هم باید از ناآرامی‌های قلبی‌اش پی به مطالب مهمی برده و این علوم نا‌معلوم (علام الغیوب) را به کمک نور خورشید استخراج علمی نماید و بفهمد اشکال کارش از کجاست و با حالت ضد آن به درمان خویش بپردازد. هر چه عقل بیشتر در زمین قلب رشد کند راحت تر می تواند به مسیر ادامه دهد و درخت تنومند عقل غالب بر هوای نفس در تندبادهای فتنه‌ها و تکلمات شیطان ممکن است مختصری به چپ و راست خم شود اما نهایتا مانند کوه، ثابت‌قدم و استوار می‌ماند. استخراج علمی از دل نمودارهای عرضه شده به صبر و انتظار فرج شکارچیِ با درایت، بستگی دارد و هر چه دقت در شرح حال و معاینات اولیه و تکمیلی نمودار نماید و این داروی تجویزی آل محمد ع را خوب آسیاب نماید تا مواد موثره آن از طریق ریشه درخت طیبه به شاخ و برگ و میوه برسد، زمانی می رسد که میوه و سایه درخت چنان رسیده و آرام‌بخش می شود که هر رهگذر خسته ای در بیابان خشک و غیر ذی زرع، شوق پیدا می‌کند که از میوه‌های آن تناول نموده و در سایه (ظلّ) این درخت نورانی به استراحت و آرامش برسد و بعضا چنان آرامشی بر قلب حاکم می شود که از شدت آرامش مثل اصحاب کهف در زیر سایه رحمت همین درخت طیبه به خواب می رود و گویا چنان داروی طبیب خوب اثر کرده و درد بیمار را ساکت نموده که بیمارِ خسته از درد، در آغوش طبیبش از شدت آرامش خوابش برده «نکحه الدواء» و کانه تاویلا به نکاح علمی صاحبان نور از آل محمد ع (منا اهل البیت ع) نائل گردیده است و لذا مادامیکه سایه رحمت علمی آل محمد ع به برکت صاحبان نور بر سر ما مستدام است، باید ریشه عقل در قلب رسوخ نماید (خیمه و بیت)، و به کمال عقل برسد تا بعد از موت دنیایی هم راه نورانی خودش را ادامه دهد.

الْغَفُورُ: مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِهِ ذَهَبَ عَنْهُ الْوَسْوَاسُ

[درمان وسواس] :
+ «غفر – غفر الشیب بالخضاب: پیری و سفیدی موی سر و صورتش را با حناء پوشاند. نادیده گرفتن»
درمان وسواس، اسم الله یا غفور است.
در واقع اگر شخصی که مبتلا به وسواس شده، مدام به یاد معالم ربانی صاحبان نور باشه که یکی از اسامی آنها غفور است و اگه قراره کسی از معنای غفران آل محمد ع بهره مند بشه با یاد آنها ممکن خواهد شد و صاحبان نور در اوقات شدائد به او میگن چکار کنه که از شرّ وسواس خلاص بشه.
«الْغَفُورُ: مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِهِ ذَهَبَ عَنْهُ الْوَسْوَاسُ‏»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی