Crisis & Crisis Management!
«ازم» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الْأَوَازِمُ: الْأَنْيَابُ، و واحدها: آزِمَةٌ»
«أَزَمَهُ: آن چيز را با دندان گزيد.»
«الأزمة: سختی و تنگدستی، قحطی»: بحران، «crisis»
«أَزْمَةٌ اقتِصادِيّة: بحران اقتصادى»
«أَزْمَة سِيَاسِيّةً: بحران سياسى»
«الآزِمَة: سختى و مضيقه، قحطى و خشكسالى.»
«أَزَمَ العامُ: قحطى سال سخت شد.»
«أَزَمَ الدّهرُ عَلَيْه: زمانه بر او سخت شد.»
«الْمُتَأَزِّمُوْنَ: الذين أصَابَتْهم أَزْمَةٌ. کسانی که دچار بحران شدهاند.»
«المُتَأَزِّمُ: المُتَأَلِّم لأَزْمةِ الزَّمان و شدَّتِه»
«الأَزْمَةُ: الشِدَّةُ و القَحطُ.»
«الأزمة: هي نمط معين من المشكلات أو المواقف التي يتعرض لها فرد أو أسرة أو جماعة أو مُجتمع»
مشتقات ریشۀ «ازم» در آیات قرآن نیامده است.
+ «فرص»:
«المأْزِمان: مَضيقَان بالحَرَم.»
«بحران ورود به حرم، فرصت ورود به حرم!»
«أَزَمْتُ يَدَ الرجُلِ: و هو أشد العض»
«أَزَمَ علينا الدهرُ: إذا ما اشتد و قل خيره»
انگاری بحران یعنی اینکه روزگار بر ما سخت گرفته!
«سَنَةُ أَزْمَةٍ و أَزُومٌ»: یک سال توام با بحران شدید!
«الْمَأْزِمُ ما كان فيه ضِيقٌ»
«الدواء: الْأَزْمُ، أراد به: الحمية، و ألا يؤكل إلا بقدر»
«الدواءُ الأَزْمُ: أي الحِمْيَة.»:
رژیم غذایی گرفتن و پرهیز غذایی نمودن، داروی سلامتی است. به این سختگیری رژیم غذایی، انگاری عرب میگه یه جور بحران برای شخص پیش اومده!
«الأَزْم: خوددارى از چيزى كه زيانآور باشد.»
«اصلُ كُلِّ دواءٍ الأَزْمُ: ريشه هر داروئى پرهيز است.»
«الأَزْم: ترك الأكل.»
«الأَزْمُ: الإمْساكُ.»
«الأَزْم: الصمت.»
«الأَزْم: العضّ.»
«أزمتُ البابَ، إذا أغلقته»
«الأزمُ: إغلاقُ البابِ.»
«أَزمْتُ الحبلَ: إذا فَتَلْتَه»
«أَزَمَ الحبلَ: ريسمان را محكم بافت.»
«أَزَمَ بالمَكانِ: لَزِمَه.»
«أزمْتُ العِنان: إذا أحكمْتَ ضَفْرَهُ، و هو مأزوم.»
«يَأْزِمُ الفَرَسُ على فَأْسِ اللِّجَامِ»
+ «اشتباه حتمیه، فقط زود جلوشو بگیر!»:
بحران حتمیه! فقط خوب مدیریت بحران رو یاد داشته باش!
به این میگن مدیریت بحران!
+ «مدیریت چالشهای زندگی در ورکلایفهای روزمره!
وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما!»
بحران به زبان چینی میشه: «وِی تِی»: «وِی» میشه خطر و «تِی» میشه فرصت!
بحران:
ویکیپدیا، دانشنامۀ آزاد
بُحران پیشامدی است که به صورت ناگهانی و گاهی فزاینده رخ میدهد و به وضعیتی خطرناک و ناپایدار برای فرد، گروه یا جامعه میانجامد. بحران باعث به وجود آمدن شرایطی میشود که برای برطرف کردن آن، نیاز به اقدامات اساسی و فوقالعاده است. بحرانها بر حسب نوع و شدت متفاوتند. بحران یک فشارزایی بزرگ و ویژه است که باعث در هم شکسته شدن انگارههای متعارف و واکنشهای گسترده میشود و آسیبها، تهدیدها، خطرها و نیازهای تازهای به وجود میآورد.
واژهی چینی معادل بحران، تصویر بهتری از مؤلفههای سازنده آن را نشان میدهد. واژهی بحران در زبان چینی، از همان حروفی تشکیل شدهاست که «خطر» و «فرصت» را شکل دادهاند. بحران همانطور که نشانگر یک مانع، آسیب، ضایعه یا تهدید است؛ نشانگر فرصت برای رشد یا افول نیز میباشد.
ویژگیهای بحران:
معمولاً غیرقابل پیشبینی است (یعنی نمیتوان پیشبینی کرد که کی و در کجا اتفاق میافتد) اما معمولاً غیرمنتظره نیست به جز بلایای طبیعی که باعث بحران میشود.
بیشتر یک وضعیت اضطراری و آنی است تا یک حالت ماندگار
پویا و متغیر است.
بحرانشناسی:
بحرانشناسی بخش مهمی از فرایند مدیریت بحران و پژوهشهای مربوط به آن را تشکیل میدهد. شناخت هر چه دقیق تر بحران، هم چون هر حوزهی مدیریتی دیگری، به کنترل و هدایت هرچه مؤثرتر آن کمک کرده و مدیران بحران میتوانند با تفکیک تفصیلی مسئله پیش رو، آن را مدیریتپذیر گردانند.
انواع بحران:
تنوع در پدیدههایی که بحران خوانده میشوند،هنوز کمتر از تنوعهایی است که از این واژه ارائه شدهاند. بعضی از دستهبندیهای بحرانها به صورت زیر است:
بحران شخصی
بحران اجتماعی
بحران اقتصادی
بحران سیاسی
بحران بینالمللی
بحران زیستمحیطی
مدیریت بحران و مطالعات تاریخی:
ممکن است این سؤال به وجود بیاید که در قرن بیست و یکم و با برخورداری از آخرین پیشرفتهای فناوری در زمینه مقابله با حوادث غیرمترقبه، از جمله روشهای مدرن ارتباطات و فوریتهای پزشکی و مداوای مجروحین، چه نیازی به مطالعه تاریخ حوادث وجود دارد. به عبارت دیگر مطالعه پیشینهی مقابله با این حوادث، چه کمکی به افزایش توانمندی مدیران بحران در زمان ما میکند.
پاسخ به پرسش فوق را میتوان به صورت زیر خلاصه نمود:
تلقی عمومی از نهادها، فرایندها و سیستمها به گونهای است که گویی آنها به یکباره و خلقالساعه به وجود آمدهاند، در حالیکه آنها در طول زمان و متأثر از عوامل عدیدهای توسعه یافتهاند و حاصل و برآیند تقابل میان وضیعت ایدهآل و واقعیتهای سیاسی و اقتصادی هستند که در طول زمان تغییر مییابند. درک اینکه یک نهاد چگونه ایجاد شد و چرا اینگونه عمل میکند کمک بزرگی برای آینده است.
حوادث تاریخی به ما یادآوری میکند که چه اتفاقاتی ممکن است در آینده رخ دهد. بلایا و حوادثی که در گذشته رخ داده راهنمای ارزشمندی برای طراحان و برنامهریزان در مرحله تجزیه و تحلیل مخاطرات میباشد.
حوادث تاریخی بیانگر مخاطراتی هستند که قابل پیشبینی است و از برنامهریزان و طراحان انتظار میرود مخاطراتی را که اثرات ژرفی برجامعه و مردم میگذارد شناسایی کرده و برای آنها برنامهریزی کنند.
حوادث تاریخی، نظرات بلندمدت و گستردهای را از مخاطرات بالقوه به ما ارائه میدهد. مردم بهطور طبیعی به مسائل کوتاهمدت توجه دارند در حالیکه با بررسی سریع سوانح تاریخی به ویژه مخاطرات زمینشناسی افق دید وسیعتری مییابند.
حوادث تاریخی نمایانگر تأثیرات اجتماعی سوانح است. در حالیکه اکثر مردم به سوانح به صورت نیازهای فوری و مقابله و پاسخ به تبعات آن مینگرند وظیفه یک مدیر حوادث اضطراری بررسی نیازهای بلندمدت و اعاده شرایط عادی جامعه است.
مطالعه تاریخ به ما میآموزد که چه حوادثی میتواند سریعاً منجر به بلایا و فجایع بزرگ گردند. اینگونه حوادث منجر به یک رشته واکنشها و زنجیره حوادث بزرگتری میگردد که سریعاً مناطق وسیعتری را که در ابتدا از این حوادث متأثر نگردیده بودند به کام خود میبلعد.
مدیریت بحران:
مدیریت بحران فرایند پیشبینی و پیشگیری از وقوع بحران، برخورد و مداخله در بحران و سالمسازی بعد از وقوع بحران را مدیریت بحران میگویند.
مدیریت بحران، علمی کاربردی است که به وسیله مشاهده سیستماتیک بحرانها و تجزیه و تحلیل آنها، در جستجوی یافتن ابزاری است که به وسیلهی آن، بتوان از بروز بحرانها، پیشگیری کرد یا در صورت بروز بحران، به منظور کاهش اثرات و بهبود اوضاع، سریعتر امدادرسانی کرد.
حوادث برای عاقل ایجاد انگیزه خیر میکنند
و برای جاهل که هوای نفسش بر عقلش غلبه نموده انگیزه شر میکند!
از کتاب زیبای مجموعۀ ورّام:
عَزَّى رَجُلٌ رَجُلاً فَقَالَ
إِنْ كَانَتْ هَذِهِ اَلْمُصِيبَةُ أَحْدَثَتْ لَكَ فِي نَفْسِكَ خَيْراً أَوِ اِكْتَسَبَتْكَ أَجْراً
وَ إِلاَّ فَمُصِيبَتُكَ فِي نَفْسِكَ أَعْظَمُ مِنْ مُصِيبَتِكَ فِي مَيِّتِكَ.
كسى به مردى در مقام تسليت گفت:
اگر اين مصيبت، انگيزۀ خيرى براى تو باشد، و يا تو اجر و پاداشى به دست آورى، خوب است،
اگر نه مصيبت درونى تو براى تو مهمتر از مصيبتى است كه از طرف اين در گذشته رسيده است.
«حوادث برای عاقل ایجاد انگیزه خیر میکنند
و برای جاهل که هوای نفسش بر عقلش غلبه نموده انگیزه شر میکند.»
+ «انگیزه – نیت و شاکله»
امام صادق علیه السلام:
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ:
إِنَّ اللَّهَ يَنْزِلُ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ فِي أَوَّلِ الزَّوَالِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى جَمَلٍ أَفْرَقَ يُصَالُ بِفَخِذَيْهِ أَهْلُ عَرَفَاتٍ يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ لَا يَزَالُ كَذَلِكَ حَتَّى إِذَا كَانَ عِنْدَ الْمَغْرِبِ وَ نَفَرَ النَّاسُ وَكَّلَ اللَّهُ مَلَكَيْنِ بِجِبَالِ الْمَأْزِمَيْنِ يُنَادِيَانِ عِنْدَ الْمَضِيقِ الَّذِي رَأَيْتَ:
يَا رَبِ سَلِّمْ سَلِّمْ وَ الرَّبُّ يَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ وَ يَقُولُ- جَلَّ جَلَالُهُ-:
آمِينَ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ،
فَلِذَلِكَ لَا تَكَادُ تَرَى صَرِيعاً وَ لَا كَسِيراً.
ماموریت صاحبان نور، مدیریت بحران قلوب است، در ملک و در ملکوت!
امام هادی علیه السلام:
قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ع:
لَوْ لَا مَنْ يَبْقَى بَعْدَ غَيْبَةِ قَائِمِكُمْ ع مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِينَ إِلَيْهِ وَ الدَّالِّينَ عَلَيْهِ،
وَ الذَّابِّينَ عَنْ دِينِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ،
وَ الْمُنْقِذِينَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاكِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ، وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ
لَمَا بَقِيَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِينِ اللَّهِ،
وَ لَكِنَّهُمُ الَّذِينَ يُمْسِكُونَ أَزْمَةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّيعَةِ
كَمَا يُمْسِكُ صَاحِبُ السَّفِينَةِ سُكَّانَهَا
أُولَئِكَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ.
اگر در پس غيبت امام قائم عليه السّلام علمائى نبودند كه داعى بسوى او بوده و اشاره به او كنند،
و با براهين الهى از او دفاع نمايند، و بندگان مستضعف خدا را از دام ابليس و اعوانش برهانند،
و از بند نواصب (دشمنان اهل بيت) رهايى بخشند،
همۀ مردم از دين خدا دست كشيده و مرتدّ مىشدند،
لكن علماء كسانى هستند كه زمام قلوب شيعيان ضعيف ما را در دست داشته و مهار مىكنند،
همچون ناخداى كشتى كه سكّان آن را در دست دارد.
اين گروه همان شخصيتهاى برتر و افضل در نزد خداوند با عزّت و جلال مىباشند.
+ «زمم»: «فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ وَ اَلْأَعْلاَمُ قَائِمَةٌ وَ اَلْآيَاتُ وَاضِحَةٌ وَ اَلْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ
فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ وَ كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ
وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ.»
+ «هُمُ الغُيُوثُ إِذَا مَا أَزْمَةٌ أَزَمَت»:
«الازمة: الشدة. و «أزمت» أي لزمت.»
بحران، فرصتی برای نورانی شدن!
«نعمت در لباس نقمت»
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
عَنْ مُجَاهِدِ بْنِ جَبْرٍ أَبِي الْحَجَّاجِ قَالَ:
كَانَ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع مَا صَنَعَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرَادَ بِهِ مِنَ الْخَيْرِ
إِنَّ قُرَيْشاً أَصَابَتْهُمْ أَزْمَةٌ شَدِيدَةٌ
وَ كَانَ أَبُو طَالِبٍ فِي عِيَالٍ كَثِيرٍ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَمِّهِ الْعَبَّاسِ وَ كَانَ مِنْ أَيْسَرِ بَنِي هَاشِمٍ
يَا أَبَا الْفَضْلِ إِنَّ أَخَاكَ أَبَا طَالِبٍ كَثِيرُ الْعِيَالِ
وَ قَدْ أَصَابَ النَّاسَ مَا تَرَى فِي هَذِهِ الْأَزْمَةِ
فَانْطَلِقْ بِنَا إِلَيْهِ فَنُخَفِّفَ عَنْهُ عِيَالَهُ
آخُذُ مِنْ بَنِيهِ رَجُلًا وَ تَأْخُذُ رَجُلًا فَنَكْفُلُهُمَا عَنْهُ
فَقَالَ الْعَبَّاسُ قُمْ
فَانْطَلِقَا حَتَّى أَتَيَا أَبَا طَالِبٍ
فَقَالا إِنَّا نُرِيدُ أَنْ نُخَفِّفَ عَنْكَ عِيَالَكَ حَتَّى يَنْكَشِفَ عَنِ النَّاسِ مَا هُمْ فِيهِ مِنْ هَذِهِ الْأَزْمَةِ
فَقَالَ لَهُمَا أَبُو طَالِبٍ
إِذَا تَرَكْتُمَا لِي عَقِيلًا فَاصْنَعَا مَا شِئْتُمَا
فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً وَ أَخَذَ الْعَبَّاسُ جَعْفَراً
فَلَمْ يَزَلْ عَلِيٌّ ع مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّى بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً فَآمَنَ بِهِ وَ اتَّبَعَهُ وَ صَدَّقَهُ
وَ لَمْ يَزَلْ جَعْفَرٌ مَعَ الْعَبَّاسِ حَتَّى أَسْلَمَ وَ اسْتَغْنَى عَنْهُ.
محمد بن اسحاق مىگويد:
از جمله نعمتهايى كه خداوند به على بن ابى طالب (عليه السّلام) ارزانى فرمود، اين است كه او پيش از اسلام در خانۀ پيامبر زندگى مىكرد.
و عبد الله بن ابى نجيح از مجاهد بن جبر ابو الحجاج برايم نقل كرد كه مىگفته است:
از بهترين نعمتها و الطاف ويژۀ خداوند بر على (عليه السّلام) و از خيرهايى كه خداوند براى او مقدر فرموده بود اين است كه قريش گرفتار قحطسالى شدند كه بسيار سخت بود.
ابو طالب عائلهمند بود.
رسول خدا(صلّى الله عليه و آله)به عموى خود عباس كه از توانگران قريش بود فرمودند:
برادرت ابو طالب عائلهمند است و مىبينى كه مردم در چه تنگنايى قرار دارند.
بيا با يكديگر برويم و بار او را سبك كنيم.
يكى از پسرانش را من مىگيرم و يكى را تو بگير و هزينۀ آن دو را از دوش او برداريم.
عباس گفت:آرى چنين كنيم
و هر دو پيش ابو طالب رفتند و به او گفتند:
مىخواهيم تا هنگامى كه براى مردم گشايشى فراهم آيد، بار تو را سبكتر كنيم.
ابو طالب به ايشان گفت:
عقيل را براى من باقى بگذاريد و هر كه را مىخواهيد انتخاب كنيد.
رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) على (عليه السّلام) را با خود برد و عباس جعفر را.
و على (عليه السّلام) از آن زمان همواره با پيامبر (صلّى الله عليه و آله) بود
و همين كه پيامبر مبعوث شدند از ايشان پيروى كرد و ايمان آورد و تصديق كرد
و جعفر هم با عباس بود تا آنكه مسلمان و از او بىنياز شد.
[ضرر مالی! منفعت اعتقادی!]: + «نفع و ضرر»
« … فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ:
أَ وَ لَيْسَ قَدْ يَكُونُ مِنْهُ فِي بَعْضِ السِّنِينَ الضَّرَرُ الْعَظِيمُ الْكَثِيرُ لِشِدَّةِ مَا يَقَعُ مِنْهُ
أَوْ بَرْدٍ يَكُونُ فِيهِ تَحْطِمُ الْغَلَّاتِ
وَ بَخُورَةٍ يُحْدِثُهَا فِي الْهَوَاءِ فَيُوَلِّدُ كَثِيراً مِنَ الْأَمْرَاضِ فِي الْأَبْدَانِ وَ الْآفَاتِ فِي الْغَلَّاتِ
قِيلَ :
بَلَى قَدْ يَكُونُ ذَلِكَ الْفَرْطُ لِمَا فِيهِ مِنْ صَلَاحِ الْإِنْسَانِ وَ كَفِّهِ عَنْ رُكُوبِ الْمَعَاصِي وَ التَّمَادِي فِيهَا
فَيَكُونُ الْمَنْفَعَةُ فِيمَا يَصْلُحُ لَهُ مِنْ دِينِهِ أَرْجَحَ مِمَّا عَسَى أَنْ يَرْزَأَ فِي مَالِهِ.»
«اگر كسى بگويد:
آيا در برخى از سالها از شدت و كثرت باران زيانهاى فراوان به هم نمىرسد؟
يا نزول تگرگ غلات را نابود نمىسازد؟
و بخار حاصل از آن، در هوا باعث بيماريهاى فراوان و آفات بسيار نمىگردد؟
[در پاسخ]گفته مىشود:
گاه در نزول باران زيادهروى مىشود؛
زيرا به سود انسان است و با اين كار از فرو رفتن در گناه و استمرار و اصرار بر آن پرهيز مىكند.
در اين صورت مصلحت دينى و اخروى مهمتر و راجحتر از زيان احتمالى در مال اوست.»
+ «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ اَلْخَوْفِ وَ اَلْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اَلْأَمْوٰالِ وَ اَلْأَنْفُسِ وَ اَلثَّمَرٰاتِ وَ بَشِّرِ اَلصّٰابِرِينَ»
تاویل ضررهای مالی که در زندگی روزمره پیش میاد، چی میتونه باشه؟
«اصول و اسرار»
تاویلش هر چی که باشه از اسراره و ما نمیدونیم، ولی اصل اینه که این ضررهای مادی عوامل مهمی برای دل کندن از گناه و دل بستن به نور آل محمد ع است «فَيَكُونُ الْمَنْفَعَةُ فِيمَا» و نسخه شفابخش برای درمان بیماریهای قلبی ماست و این آیات و حوادث و تقدیرات، بنام ما و برای درمان ما تجویز و صادر شده است. پس منفعت رو اینجوری معنی میکنیم که هر عاملی که موجب دل کندن از گناه و دل بستن به نور آل محمد ع شود، نامش منفعت است گرچه ظاهرا یک ضرر مالی بزرگ باشد!
+ «بحران تقدیرات و مدیریت بحران با نور ولایت!»
مدیریت بحران با نور صبر!
حسود در سختیها، ذلت و خواری پیشه میکند!
إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ إِذَا أَصَابَتْهُ شِدَّةٌ صَبَرَ
وَ اَلْمُنَافِقُ إِذَا أَصَابَتْهُ شِدَّةٌ ضَغَا
امام علی علیه السلام:
إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ إِذَا نَظَرَ اِعْتَبَرَ
وَ إِذَا سَكَتَ تَفَكَّرَ
وَ إِذَا تَكَلَّمَ ذَكَرَ
وَ إِذَا اِسْتَغْنَى شَكَرَ
وَ إِذَا أَصَابَتْهُ شِدَّةٌ صَبَرَ
فَهُوَ قَرِيبُ اَلرِّضَا بَعِيدُ اَلسَّخَطِ
يُرْضِيهِ عَنِ اَللَّهِ اَلْيَسِيرُ وَ لاَ يُسْخِطُهُ اَلْكَثِيرُ
وَ لاَ يَبْلُغُ بِنِيَّتِهِ إِرَادَتُهُ فِي اَلْخَيْرِ يَنْوِي كَثِيراً مِنَ اَلْخَيْرِ وَ يَعْمَلُ بِطَائِفَةٍ مِنْهُ
وَ يَتَلَهَّفُ عَلَى مَا فَاتَهُ مِنَ اَلْخَيْرِ كَيْفَ لَمْ يَعْمَلْ بِهِ
وَ اَلْمُنَافِقُ إِذَا نَظَرَ لَهَا
وَ إِذَا سَكَتَ سَهَا
وَ إِذَا تَكَلَّمَ لَغَا
وَ إِذَا اِسْتَغْنَى طَغَا
وَ إِذَا أَصَابَتْهُ شِدَّةٌ ضَغَا
فَهُوَ قَرِيبُ اَلسَّخَطِ بَعِيدُ اَلرِّضَا
يُسْخِطُهُ عَلَى اَللَّهِ اَلْيَسِيرُ وَ لاَ يُرْضِيهِ اَلْكَثِيرُ
يَنْوِي كَثِيراً مِنَ اَلشَّرِّ وَ يَعْمَلُ بِطَائِفَةٍ مِنْهُ
وَ يَتَلَهَّفُ عَلَى مَا فَاتَهُ مِنَ اَلشَّرِّ كَيْفَ لَمْ يَعْمَلْ بِهِ.
همانا، مؤمن چون بنگرد عبرت گيرد
و چون لب فرو بندد به انديشه فرورود
و چون سخن گويد ذكر نمايد
و چون توانگر شود سپاس گويد
و چون در سختى افتد شكيبايى پيشه سازد،
او زودخشنود و ديرخشم است،
اندك نعمت الهى او را خشنود نمايد و بسيار آن او را به طغيان و خشم نيارد،
با ارادۀ خير به تمام نيّتهاى خيرخواهانه خود دست نيابد،
قصد خير بسيار دارد ولى فقط به پارهاى از آنها جامۀ عمل پوشاند
و بر آن امور خيرى كه عملى نشده افسوس مىخورد كه چرا آنها را عملى نساخته است.
و منافق چون بنگرد براى سرگرمى است
و چون لب فرو بندد در غفلت فرو رود
و چون سخن گويد ياوهسرايى كند
و چون توانگر شود سر به طغيان گذارد
و چون به سختى افتد ذلّت و خوارى پيشه نمايد،
زودخشم و ديرخشنود است،
اندك نعمت الهى او را به خشم آورد و بسيار آن او را خشنود ننمايد،
قصد شرّ بسيار دارد ولى مقدارى از آنها را اجرا مىكند
و افسوس مىخورد كه چرا فلان كار شرّ را نتوانسته انجام دهد.