دکتر محمد شعبانی راد

نور، برای نورانی کردن قلب می‌آید! وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى!

The Light Comes — To Enlighten the Heart!
My Flower after the Rain!

My Heart after the Light!

«جیء» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«جاء الغيث: نزل»
«الجئة: مجتمع الماء حوالي الحصن و غيره»
+ «اتی»
+ «سبل»
«جَاءَ زيدٌ: حَضَرَ»
«جَاءَ أَمْرُ السُّلطَانِ: بَلَغَ»
مشتقات ریشۀ «جیء» 287 بار در قرآن تکرار شده است.

المجي‏ء يقال اعتبارا بالحصول!

این گل رُز زیبا داره میگه دیشب بارون اومده!
ببین چه فرقی کرده!
قلب سلیم میگه، نور اومده!
ببین چه فرقی کرده!
چقدر این قلب سلیم، بعد از بارش باران نورانی علم آل محمد ع، جای خوش آب و هوایی شده «مرء» و همۀ توریستها رو به سمت خودش جذب و جلب کرده!
واژه «جیء» میگه نور که به قلب بیاد اینجوری میشه!

نور، برای نورانی کردن قلب می‌آید!
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى!
اصطلاح «المجي‏ء يقال اعتباراً بالحصول» به معنای نوعی آمدن است که با قصد و هدف انجام می‌شود، هرچند رسیدن به آن هدف ممکن است دشوار یا نامطمئن باشد.
این آمدن، برای تذکر و بیداری است!
مشتقات واژه «جیء» که غالباً در آیات قرآن همراه با «آیاتی و رسلی» آمده، برای ما این پیام را دارد که وقتی این همه علوم الهی و شرایط عمل به آن‌ها (آیات و تقدیرات) «آمده» و فراهم شده‌اند، باید دید آیا این فرصت‌ها برای تولید عمل صالح به ثمر می‌رسند یا نه؟
همان‌طور که عرب می‌گوید:
«جاء الغيث: نزل»
یعنی باران آمده است، اما این «آمدن» باران ساده نیست؛ بلکه کنایه از فعل و انفعالات بسیاری است که دست به دست هم داده‌اند تا اکنون شاهد ریزش این باران رحمت باشیم. پس «جاء» صرفاً آمدن بی‌هدف نیست، بلکه با مقدمات، تمهیدات و حساب و کتاب دقیق و هدفدار رخ می‌دهد.
از واژه «جیء» همچنین مفهوم «جفت شدن» نیز استنباط می‌شود:
[∞ = 1 + 1]
کسی که دست‌پر می‌آید، بدان که با چیز مهمی «جفت» شده و همراه آمده است!
ابر که می‌بارد، باران که می‌آید، یعنی همه‌چیز برنامه‌ریزی شده و حساب شده است.
آیه:
«إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ»
خبر از آمدن یک واقعه مهم می‌دهد؛
خبر از جفت شدن قلب اهل یقین با نور اندیشه صاحبان نور از خاندان اهل‌بیت علیهم‌السلام.
جنبش آن سایه نورانی در ملکوت قلب، دریایی از دانش و علم را به همراه می‌آورد و این همان «جیء» است.

[جي‏ء – اتی] :
«جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ – آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ»:
+ «جفت»:
انگاری باید با جفتت همراه باشی و فرد نباشی تا کارت راه بیفته!
+ «سفر انفرادی با نور!»
+ «زجو – و جئنا ببضاعة مزجاة»
«جاءَ رَجُلٌ»
[دستور – ما جاء به – ما انزل الله]:
«قَالَ فَأَنْتَ السَّاعَةَ تُؤْمِنُ بِمُحَمَّدٍ ص وَ بِمَا جَاءَ بِهِ»
ما جاء – ما اتی – ما انزل – ما اتخذ – مما – بما – فما – فیما – کما – …
«ما»: جمیع دستورات مافوق که معادل مفهوم امر الله هستند!

قَالَ لِي أَحَدُهُمَا
إِنَّ عِيسَى عَبْدُ اللَّهِ وَ رَسُولُهُ وَ رُوحُهُ‏ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْيَمَ‏ أَمَتِهِ
وَ إِنَّ عِيسَى مَخْلُوقٌ غَيْرُ خَالِقٍ فَقَبِلْتُ مِنْهُ وَ صَدَّقْتُهُ
وَ قَالَ لِيَ الْآخَرُ إِنَّ عِيسَى هُوَ رَبُّهُ فَكَذَّبْتُهُ وَ لَعَنْتُهُ
فَقَالَ خَالِدٌ
إِنَّ هَذَا لَعَجَبٌ كَيْفَ يَخْتَلِفَانِ وَ قَدْ لَقِيَا عِيسَى
قَالَ الدَّيْرَانِيُّ
اتَّبَعَ هَذَا هَوَاهُ وَ زَيَّنَ لَهُ الشَّيْطَانُ سُوءَ عَمَلِهِ
وَ اتَّبَعَ ذَلِكَ الْحَقَّ وَ هَدَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ

قَالَ هَلْ قَرَأْتَ الْإِنْجِيلَ
قَالَ نَعَمْ
قَالَ فَالتَّوْرَاةَ
قَالَ نَعَمْ
قَالَ فَآمَنْتَ بِمُوسَى
قَالَ نَعَمْ
قَالَ فَهَلْ لَكَ فِي الْإِسْلَامِ أَنْ تَشْهَدَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ تُؤْمِنَ بِهِ
قَالَ آمَنْتُ قَبْلَ أَنْ تُؤْمِنَ بِهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمْ أَسْمَعْهُ وَ لَمْ أَرَهُ
قَالَ فَأَنْتَ السَّاعَةَ تُؤْمِنُ بِمُحَمَّدٍ ص وَ بِمَا جَاءَ بِهِ
قَالَ وَ كَيْفَ لَا أُومِنُ بِهِ وَ قَدْ قَرَأْتُهُ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ بَشَّرَنِي بِهِ مُوسَى وَ عِيسَى
قَالَ فَمَا مَقَامُكَ فِي هَذَا الدَّيْرِ
قَالَ فَأَيْنَ أَذْهَبُ وَ أَنَا شَيْخٌ كَبِيرٌ وَ لَمْ يَكُنْ لِي عُمُرٌ أَنْهَضُ بِهِ‏ وَ بَلَغَنِي مَجِيئُكُمْ 
فَكُنْتُ أَنْتَظِرُ أَنْ أَلْقَاكُمْ وَ أُلْقِيَ إِلَيْكُمْ إِسْلَامِي‏ وَ أُخْبِرَكُمْ أَنِّي عَلَى مِلَّتِكُمْ فَمَا فَعَلَ نَبِيُّكُمْ
قَالُوا تُوُفِّيَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
قَالَ فَأَن …

مثل واژۀ «ذهب» که یک رفتن معمولی نیست بلکه برای اهل نور یک معنا دارد و برای اهل حسادت معنایی دیگر و مخاف، اینجا هم «جاء» برای اهل نور «آمدنی» است که برای اهل حسادت، این «آمدن» معنایی دیگر و مخالف دارد.
در بررسی واژۀ «آمدن» برادران، میبینیم که آمدنشان برای گفتن دروغ و مکر و استعمال عیب حسد است. و در نهایت در یکجا این آمدن برای گفتن حقیقتی است که آنها را با این اقرار به عیب خود و اقرار به فضل یوسف ع نجات میدهد:
آنجا که فعل «جاء» را اینگونه بکار میبرند:
«يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ»
در این موارد آمدنشان از روی مکر و حسد است:
«وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ»
«وَ جاؤُ عَلى‏ قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ»
«وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ»

مشتقات ریشۀ «جیء» در آیات سورۀ یوسف ع

وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ (16)
وَ جاؤُ عَلى‏ قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ (18)
وَ جاءَتْ‏ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ قالَ يا بُشْرى‏ هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً وَ اللَّهُ عَليمٌ بِما يَعْمَلُونَ (19)
وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُوني‏ بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ‏ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى‏ رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتي‏ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَليمٌ (50)
وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (58)
قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعيمٌ (72)
قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَ ما كُنَّا سارِقينَ (73)
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقينَ (88)
فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشيرُ أَلْقاهُ عَلى‏ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصيراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (96)
وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ يا أَبَتِ هذا تَأْويلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بي‏ إِذْ أَخْرَجَني‏ مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْني‏ وَ بَيْنَ إِخْوَتي‏ إِنَّ رَبِّي لَطيفٌ لِما يَشاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ (100)
حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ‏ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمينَ (110)

🌟 نور، برای نورانی کردن قلب می‌آید!
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى!
مقدمه:
«آمدن» در زبان قرآن، صرفاً حرکت فیزیکی از مکانی به مکان دیگر نیست؛ بلکه در بسیاری از آیات، «جاء» نشانه‌ای از ورود یک حقیقت، یک پیام، یک نور یا یک بلاست؛
«آمدنی» که آسمانی است، نه زمینی؛
«آمدنی» که قلب را دگرگون می‌کند، نه فقط مکان را.
معناشناسی واژۀ «جاء» و ریشه‌شناسی نورانی آن:
در فرهنگ‌های لغت عربی، آمده است:
جاء الغيث: یعنی باران فرود آمد، و این آمدن با خود تازگی، حیات و پاکی می‌آورد.
الجِئة: جایگاه گردآمدن آب‌ها؛ یعنی محل نزول و تمرکز برکت. + «جبی»
جاء زيد: یعنی حضور یافت.
جاء أمر السلطان: یعنی فرمان به مرحله اثر رسید، تحقق یافت.
در اینجا نکته‌ای نورانی و کلیدی وجود دارد:
“المجيء يقال اعتباراً بالحُصول!”
یعنی آمدن وقتی «آمدن» است که به تحقق برسد، اثر بگذارد، قلبی را تغییر دهد، نوری بنشاند.

«جاء» در آیات نورانی: آمدنی برای قلب‌های آماده
آیه‌ی زیبای:
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى (سوره یس)
مصداقی است از مردی که از دورترین نقطه، با شتاب می‌آید تا نجاتی ببخشد؛ پیامی بیاورد؛ و این «آمدن» او، نشانه قلبی نورانی و ولایی است.

مثل گل رزی که می‌گوید: «دیشب باران آمد!» و تغییر کرده است.
مثل قلبی که می‌گوید: «نور آمد!» و جایگاه «مرء» شده، توریستی شده، محل تجلی شده!
اینجاست که می‌فهمیم «جاء» برای اهل نور، یعنی فرود نور ولایت بر قلب.

«جاء» در آیات حسد و فریب: آمدنی با نیت تاریکی
اما همین واژه در آیاتی دیگر، نشان از آمدن‌هایی دارد که بوی حسادت، دروغ و فریب دارد:
وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ
وَ جاؤُ عَلى‏ قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ
وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ… وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ
این آمدن‌ها، برخاسته از قلوبی آلوده به حسد است.
آن‌ها می‌آیند، اما نور نمی‌آورند، بلکه تاریکی را حمل می‌کنند.
اما استثنائاً، راه برادران یوسف با توبه و اعتراف، به غم نمی‌انجامد.
یعنی، بالاخره با «آمدن» صادقانه نزد یوسف ع، اعتراف میکنند و می‌گویند:
يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ
و اینجا، «جاء» برای آنها بوی نجات می‌دهد، چون با اعتراف، با حقیقت، با تواضع همراه است.

«جاء» در واژگان قرآنی، همان رسیدن یک پیام است، یک تحول درونی.
«آمدن» نور به دل، وقتی اتفاق می‌افتد که دل «سلیم» باشد؛
پاک، بدون مانع، بی‌حسد، عاشق علم آنلاین آل‌محمد علیهم‌السلام.
قلبی که «نور» به آن می‌آید، دیگر نمی‌تواند همان قلب قبلی بماند.
درست مثل زمینِ خشک که با آمدن باران، تبدیل به گل می‌شود،
روییدن آغاز می‌شود، تغییر آغاز می‌شود.

واژۀ «جاء» در قرآن، همانند «ذهب» و دیگر افعال حرکت،
بار معنایی متفاوتی برای اهل نور و اهل ظلمات دارد.
برای اهل نور، «آمدن» یعنی بارش نور ولایت،
برای اهل حسد، «آمدن» ابزار مکر و فریب است.
اما آن‌گاه که همین دل حسود، تسلیم شود و اعتراف کند، «آمدن»‌ش می‌شود نجات‌بخش.
اینجاست که می‌گوییم:
نور، برای نورانی کردن قلب می‌آید!
و چه زیباست این آمدن…

زبان قرآن، اقیانوسی بی‌کران از معانی و اشارات است که هر واژه در آن، دروازه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر حقایق الهی می‌گشاید. در میان افعال متعدد که بیانگر حرکت و حضورند، واژه «جِیء» از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این فعل، فراتر از دلالت ساده بر حرکت فیزیکی، غالباً حامل پیامی از حضور، ظهور، و تجلی است که بسته به سیاق آیات، ابعاد معنایی متفاوتی به خود می‌گیرد.
مقاله حاضر بر آن است تا با رویکردی تحلیلی-تأویلی، به بررسی ابعاد معنایی این واژه قرآنی بپردازد و نشان دهد چگونه یک فعل به ظاهر ساده، می‌تواند آینه‌دار مفاهیم عمیقی چون نورانی شدن قلب، ظهور حقایق و تجلی هدایت الهی باشد.
ریشه‌های لغوی و دلالت‌های بنیادین «جِیء»
در فهم هر واژه‌ای از قرآن کریم، رجوع به ریشه‌های لغوی و کاربردهای آن در زبان عربی فصیح، گامی ضروری است. واژه «جِیء» از ریشه «جاء» به معنای «آمدن» و «حضور یافتن» است.
فرهنگ‌های لغت عربی، گستره معنایی این واژه را از مفاهیم مادی تا معنوی در بر می‌گیرند.
چنانکه گفته‌اند: «جاء الغیث: نزل» (باران آمد: فرود آمد)، که اشاره به نزول و آمدن از بالا به پایین دارد. همچنین، «الجئة: مجتمع الماء حوالي الحصن و غیره» به معنای محل جمع شدن آب در اطراف قلعه است که خود مفهومی از تجمع و حضور فراگیر را القا می‌کند. این ریشه‌های لغوی، بستر مناسبی برای درک چگونگی کاربرد این واژه در قرآن فراهم می‌آورند؛ جایی که «آمدن» صرفاً یک حرکت فیزیکی نیست، بلکه غالباً به آمدن و ظهور چیزی مهم، نورانی یا تأثیرگذار اشاره دارد.
«جِیء» در آیینه آیات قرآنی: از حرکت ظاهری تا تجلی باطنی
کاربرد «جِیء» در قرآن کریم، فراتر از معنای لغوی صرف، دربرگیرنده دلالت‌های عمیقی است که در هر آیه، پرده از حقیقتی برمی‌دارد. از نمونه‌های برجسته این کاربرد، آیه شریفه «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى» (قصص: 20) است. در این آیه، آمدن آن مرد از دورترین نقطه شهر، نه تنها یک حرکت مکانی، بلکه نمادی از آمدن نور هدایت و انذار از جایی دور، به سوی کسانی که در غفلتند، تلقی می‌شود. این «آمدن»، آمدن یک پیامبر، یک منجی یا یک هدایتگر است که با خود نوری از آگاهی و راهنمایی می‌آورد. در اینجا، «جیء» نه تنها به ورود فیزیکی، بلکه به ورود حقیقت، نور معرفت و روشنایی بصیرت به فضای تاریک غفلت‌ها و جهالت‌ها اشاره دارد؛ همان‌گونه که نوری برای نورانی کردن قلب می‌آید.
در نهایت، بررسی واژه «جِیء» در قرآن کریم نشان می‌دهد که این فعل، بیش از آنکه صرفاً به حرکت فیزیکی اشاره داشته باشد، حامل پیامی عمیق از ظهور، حضور و تجلی است. از نزول باران رحمت گرفته تا ظهور پیامبران و حقایق الهی، «جیء» همواره با مفهوم آمدن نوری روشنگر و هدایتگر همراه است که هدف نهایی آن، نورانی کردن قلب و جان انسان‌هاست. این واژه، ما را به تأمل در این حقیقت فرا می‌خواند که چگونه در بستر زندگی، نورهای هدایت الهی به اشکال مختلف «می‌آیند» تا راه سعادت را نمایان سازند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی