Seek refuge in Allah from your evil jealousy!
«فرر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«فَرَرْتُ الفرس»
تا زمانی که ماهیّت مخرّب حسادت برای کسی مشخص نشه،
هرگز نمیتونه از شرّ این ویژگی مهلک فرار کنه!
این مطلب مهم رو واژۀ فرار به ما یاد میده،
که مفهوم آشکار شدن حقیقت یک موضوع از این واژه استنباط میشه!
«فَرَرْتُ الفرس و غيره من الدوابّ: إذا فتحت فاه لتعرف سنّه»
«فَرَرْتُ عن أَسنان الدّابة: إذا كَشَف عنها لِيَنْظُر إليها»
«فَرَرْتُ عن الأمر: كاوش كردم.»
+ «تفتیش»
فرار از چنگال تمنا! ففرّوا الی الله!
فرار از چنگال تمناهای حسدآلود، بدون درک تاریکی دنیای قلب که بوی نار جهنم میدهد امکان پذیر نیست!
پس: ففرّوا الی الله یعنی قلب با دیدن تاریکی و آتشی که در تمناهاش میبینه، ازش دوری میکنه و به سمت نور فرار میکنه.
کربلا، جدال پرتمناست!
«فرار» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست!
انگاری «آیاتی و رسلی» میان و این دهان بسته قلب ما را باز و آشکار میکنن- معاینه میکنن!- و معلوم میکنن که درون قلب ما چه عیوبی وجود دارد!
در واقع وضعیت اهل یقین بودن یا اهل شک بودن افراد رو آشکار میکنند.
+ «تفتیش»
و اینکه چه اندیشهای بر این قلبها حاکم است و بالاخره ما چکار میکنیم؟!
دست از دلخواههای بیارزش بر میداریم و معالم ربانی رو استعمال میکنیم یا به معالم ربانی پشت کرده و با گناه، إصرار برای رسیدن به آرامش داریم.
اینها رو واژه زیبای فرار به ما یاد میده که همه چیز، یه روزی آشکار خواهد شد!
دندانهای پوسیدۀ مصنوعی قلوب اهل حسادت آشکار خواهد شد!
«الفِرَّة: لبخند»
+ «بسم – ابتسامة – تبسم»
+ «ظهر – قرای ظاهرة»
«الِافْتِرَارُ: و هو ظهور السّنّ من الضّحك،
آشكار شدن دندان بهنگام خنديدن»
«فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ: با یاد معالم ربانی، از تاریکی به نور فرار کن!»
«الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات الی النّور»
از این واژه، مفهوم «آشکار شدن» استنباط میشود!
+ «فیء»: «قبض و بسط»
دیدن درخشش برق نور علوم ربانی در ملکوت قلب!
همان جنبش سایه نورانی است، درون قلب، که اُرینتاسیون به قلب میدهد.
+ «تحرّی»
وقتی یه چیزی توی قلب اهل یقین آشکار میشه، همون معنای نور ولایت یعنی نزدیک شدن استنباط میشه، انگاری ربّ به عبد تبسّم می کنه!
(∞=1+1)
میشه زوج کریم!
میشه ولی!
میشه زکو!
میشه هزار اسم نیکو در دعای جوشن کبیر.
کتاب التحقیق: «الحركة السريعة مدبرا للتخلّص عن إبتلاء أو لانكشاف إبتلاء»
فرار از تاریکی حسادت به سمت لبخند درخشان و آشکار شده صاحبان نور!
«فررت الفرس»
فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ
لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً
«فررت الفرس و غيره من الدوابّ، إذا فتحت فاه لتعرف سنّه»
«أصل الفرّ: الكشف عن سنّ الدابّة، ظهور السنّ من الضحك»
«فرّ الفارس»
«فریر: کره خر»
«الفَرْفَرة: العَجَلة»
«الفَرِير: أصل مَعْرفة الفَرس.»
«فَرْفر الرجل: إذا اسْتعجل بالحَمَاقة»
مفاهیم مستتر در این واژه:
(1) انکشاف : فَرّ عن أسنانه. و افتَرَّ الإنسان، إذا تبسَّمَ.
(2) الفَرِير: ولد البقرة.
(3) الفَرْفَرة: الطَّيْش و الخِفَّة. يقال: رجلٌ فَرْفارٌ و امرأةٌ فرفارة.
«فرّ» نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه صاحبان نور که همان مفاهیم هزار واژه نور ولایت در این واژه نیز هست.
همان مفهوم آلارم و پیجر و قبض و بسط و دلال المرأة و نوسان (مثل فرفره) و آشکار شدن و نزدیک شدن و جفت شدن و تفهیم مطلب علمی با یه اشاره مثل درخشش سپیدی دندان!
واژه- فر- سه ريشه دارد،
1- ظاهر نمودن، 2- نوعى حيوان، 3- سبكى و سبكسرى
واژه فرار از این معانی دور نیست و دقیقا از همین معانی گرفته شده، کسی که فرار میکنه در واقع با زبان بیزبانی داره یه چیزی رو ظاهر و آشکار میکنه و اون اینه که داره میگه ببین من با فرارم دارم میگم از معصیت میترسم که دارم فرار میکنم و این اطلاع از امر آشکار شده مثل پیجر که آلارم میزنه، نوعی عجله و سبکسری و ناآرامی اوست، چیزی شبیه حرکات عجولانه بزغاله و گوساله و کره خر که بعلت ریزی و کوچکی و چالاکی مثل فرفره می چرخه و دائما بالا و پایین میپره و آروم و قرار نداره! انگاری آلارم میزنه!
پس هر سه مفهوم به هم مربوطند.
فرير: گوساله و بزغالهاى كه جسمى كوچك دارد.
فرفره: سبكسرى و سبكى.
فرفار و فرفارة: مرد و زن سبكسر و نيز- فرفارة- نام درختى است.
فرار ممدوح یا فرار مذموم؟!
فرار از معصیت به نور ولایت یا از نور ولایت به معصیت؟!
جهت قبله کدام طرف است؟!
از معصیت به نور ولایت پناه ببر و فرار کن! از تاریکی به نور فرار کن!
+ «عبر – عبور»
حسود از آیت و ولایت «آیاتی و رسلی»، یعنی تقدیراتش، به سمت اندیشه لیدرهای سوء که معصیت را ابزار آرامش معرفی میکنن و تمناها را تایید میکنند، فرار می کند!
این شرایط است که دست حسود را به داشتن این عیب یعنی تمایل به تمناهایی که تقدیر نمیشه، رو میکنه! (امتحان کربلا)
حذف این شرایط ممکن نیست!
انگاری با «فرار» یه چیزی معلوم میشه!
اگه از نور ولایت فرار کنی، معلوم میشه دلت گناه رو پسندیده!
و اگه از گناه فرار کنی، معلوم میشه قلبت بدی تمنا و حسادت رو دیده و اونو نپسندیده، بلکه نور ولایت رو دیده و پسندیده!
پس واژه فرار کلا مفهوم آشکار شدن چیزی پنهان رو میرسونه که از افترار گرفته شده یعنی وقتی دهان اسب باز میشه دندانهایش که ناپیدا بود حالا آشکار میشه.
بالاخره واژه فرار به ما میگه که دست همه رو میشه!
اهل شک باشی یا اهل یقین، گرچه اولش دنیای قلبت از دید دیگران و حتی خودت ناپیداست ولی آیاتی و رسلی دستتو رو می کنن و مجبورت می کنن به یه سمتی فرار کنی!
+ « وسق – اتسق »
یا در کولهبار صاحبان نور قرار می گیری و یا در چنگال لیدرهای سوء گیر میافتی!
واژه فرار میگه حتما غربالگری صورت می گیره و قلوب مذبذب، دستشون رو میشه.
از گیر غربالگری تقدیرات، هیچ کسی نمیتونه فرار کنه!
اگه میخوای لب به شکایت بگشایی پس « فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ » شکوه حال به نزد آل محمد ع ببر که کاری از دستشون بر میاد نه پیش هیچ کس دیگر!
« لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً »
مثل اصحاب کهف بودن و شدن کار سختیه! همه فرار میکنن!
اگه در دل شرایط تونستی خوب انجام وظیفه بکنی و از دلخواه بگذری و نور عالم ربانی رو دیدی و آروم شدی ، چنانچه گذرت به غار کهف بیفته و ببینی اونا راحت گرفتن خوابیدن نه تنها از اونا وحشت نمیکنی و پا نمیذاری به فرار بلکه تو هم آروم یک گوشه کنار اونا راحت میگیری میخوابی و انگاری یکی از اونا میشی، ان شاء الله تعالی، اما غالبا چون تحمل آیت رو ندارن با دیدن آیت و این صحنه پا میذارن به فرار « لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً » و نمی تونن پا به پای صاحبان نور بیان و مثل اونا از دلخواهها بگذرن!
داستان تکراری خضر ع و موسی ع!
جناب موسی ع تظاهر همین فرار از آیاتی و رسلی رو دادند به این معنی که هیچکس نمیتونه اونجور باید و شاید به یاد معالم ربانی در دل شرایط باشه و از آیات گریزان نباشه!
[هرب – فرار] :
هَرَب: فرار كردن، گويند «هَرَبَ هَرَبَاً : فرّ».
وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً جنّ: 12.
ما دانستيم كه هرگز خدا را در زمين عاجز نتوانيم نمود
و نيز با فرار كردن او را عاجز نتوانيم كرد كه او هر جا باشيم ما را درك ميكند.
مشتقات ریشۀ «فرر» در آیات قرآن:
وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً (18)
فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَني مِنَ الْمُرْسَلينَ (21)
وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَريقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُريدُونَ إِلاَّ فِراراً (13)
قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَليلاً (16)
فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ (50)
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (8)
فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائي إِلاَّ فِراراً (6)
فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (51)
يَقُولُ الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ (10)
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ (34)