دکتر محمد شعبانی راد

حسود، بخاطر رسیدن به تمنای خودش، خشمگین میشه! الغضبة!

AN INEXORABLE ROCK!

inexorable: بی‌شفقت، سخت، تسلیم‌نشدنی، نرم‌نشدنی، سنگ‌دل.

«غضب» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الغَضبة الغُضَاب»
«الغضبة: الصخرة الصلبة، صخره و سنگ سخت»
«أَغْضَبَ‏تِ العَينُ: چشم خاشاكى را كه در آن بود بيرون انداخت.»
انگاری این حسد درون قلب است که این حالت خشم را بیرون انداخته و آشکار میکند!
«غَضَبَتْ‏ عينُ الرجل: إذا وَرِمَ ما حولها.»
«رجل به‏ غَضْبٌ‏: إذا وَرِمَ ما تحت عينه.»
«الغُضَاب: أذى العين، القذى في العينين»
«الغُضاب‏: الجُدَرىّ، داءٌ مِثْلُ الجُدَرِيِّ بعَيْنِه»
«الغَضْب‏: الأحمرُ من كُل شى‏ء»

سخط = غضب

«الغَضَب‏: نقيض الرِّضا»

قبض نور، تاریکی قلب، اخم ولی خدا «سخط»، اولین علامت غضب خداست!
تنها راهکار کنترل خشم، فهمیدن این علامت است!

«وَ الرِّضَا وَ السَخَطُ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ»

فقه اللغة:
فصل في ترتيب أوصاف الغضب و تفصيلها

أَوَّلُ مراتبها: السخط، و هو خلاف الرضا.
ثم‏ الاخْرِنْطَامُ‏، و هو الغضب مع تكَبُّر، و رَفْعُ رَأْسٍ.
ثم‏ البَرْطَمَةُ، و هو غضب مع عبوس و انتفاخ،
ثم‏ الغَيْظُ، و هو غضب كامن للعاجز عن التشفي،
من قوله عزوجل‏:
وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ‏ الْغَيْظِ، قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ‏.
ثم‏ الحَرْدُ: و هو أن يغتاظ الإِنسان فيتحرَّشَ‏ بالذي غاظه، و يهمّ به.
ثم‏ الحَنَقُ‏، و هو شدة الاغتياظ مع الحقد.
ثم‏ الاختلاطُ، و هو أشَدُّ الغضب.

پشت به نور و رو به تمنا، غضب خدا رو در پی داره!
امواج تقدیرات به قلب صلب و سخت و الغضبة حسود میخورن و انگاری بهش میگن نرم شو، کوتاه بیا، راضی شو، تسلیم شو!
اما گوش قلب حسود به این حرفها و نصیحتها بدهکار نیست که نیست!
حسود میگه من انتخاب خودمو کردم!
من تمنا رو بر تقدیرات ترجیح دادم!
برای همینه که نسبت به امواج تقدیراتی که بر خلاف میلم، به قلبم میخورن، خشمگین و غضبناک میشم! 
داستان تکراری حسود:
«اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ = فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ»
+ [سورة النحل (۱۶): الآيات ۱۰۶ الى ۱۱۰]
فقط پشت به تمنا و رو به نور، میتونی شفقت و رحمت خدا رو تجربه کنی!
غضب موسی ع، غضب خداست!
وقتی که خدای مهربان، نسبت به اهل حسادتی که بی‌رحمانه تهمت زدند، نامهربان و خشمگین و سنگدل می‌شود!
به این خشم خدا میگن غضب خدا!
«الغضبة: الصخرة الصلبة»
حسود از دست خدا خشمگینه!
«الْحَسُودُ غَضْبَانُ عَلَى الْقَدَرِ»
خدا هم از حسود بشدت خشمگینه!
اهل نور از خدا راضی‌اند!
خدا هم از اهل نور راضیه!
به این میگن: «راضیة مرضیة»

حسود خشمگین: یعنی کسی که برای رسیدن به تمناهای بی‌ارزش خودش، آرام و قرار نداره!
خدای خشمگین: یعنی خدایی که برای اصلاح و تربیت عیب حسد حسود، از تقدیرات با ارزش و حساب شدۀ خودش دست بر نمیداره و کوتاه نمیاد! کبر زیبندۀ خداست!
«الْغَضَبُ‏: ثوران دم القلب إرادة الانتقام، هيجان و جوشش خون قلب براى انتقام»
شنیدی میگن: خونم به جوش اومد! این میشه غضب! میشه خشم!
میگن: خون از چشماش میباره!
کوتاه نیامدن و رحم نکردن و رقت دل پیدا نکردن، میشه خشم!
غضب ممدوح، غضب خداست!
خدا ریجید است! ما باید فلکسیبل باشیم! + «نماز – صلی»
«RigidFlexible»
خدا اولی است! ما باید دومی باشیم!
باید بدانیم که حرف، حرف خداست و خدا، ذره‌ای از موضع خودش کوتاه نمیاد!
مثل صخره‌ای که در برابر امواج دریا، سفت و محکم ایستاده و مقاومت میکنه و کوتاه نمیاد!
چه صخرۀ غضبناکی!
اهل نور، دومی نورشه! نسبت به نور تقدیراتش کوتاه میاد!
حسود دومی نورش نمیشه و در مقابل تقدیراتش کوتاه نمیاد!
چه حسود خشمگینی! چه حسود مغضوبی!
از خدای مهربان بخواهیم که از مغضوبین، یعنی کسانی که به نور تقدیراتشون غضب کردند، به نورشون پشت کردند، و رو به تمناهای خود شتاب نمودند، نباشیم، ان شاء الله تعالی:
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ»
به تقدیراتت خشم نکن!
اگه بهشت رو میخوای، به تمناهات خشم کن! به نورت تواضع نما!
خشم، عکس العمل حسود است برای رسیدن به تمنایی که برایش تقدیر نشده!
درمان این خشم و عصبانیت، بدون فهم نور و ظلمت قلب، اصلا امکان‌پذیر نیست!
در واقع درمان خشم، معرفة الامام بالنورانیة است!
اخم ولی خدا در دل شرایط تقدیرات تلخی که بمنظور درناژ عیب حسد ما تقدیر شده، درمان خشم ماست! معنای هزار واژۀ مترادف نور الولایة، درمان خشم ماست!
درمان خشم، علم می‌خواهد!
این علم ، نوری است از جنس قبض و بسط نور! از جنس اخم و لبخند! که بطور آنلاین به قلب سلیم عنایت می‌شود.
توتی اکلها کل حین باذن ربها! اکلها دائم!

چه محزون بشی و چه خشمگین، فرقی نمیکنه!
معناش اینه که تو حسودی و به تقدیراتت راضی نیستی!
حالا اگه زورت برسه، خشمگین میشی،
و اگه زورت نرسه غمگین میشی!

امام علی علیه السلام:
الحزن و الغضب أميران تابعان لوقوع الأمر بخلاف ما تحب
إلا أن المكروه إذا أتاك ممن فوقك نتج عليك حزنا
و إن أتاك ممن دونك نتج عليك غضبا
.

کسیکه پشت به نورش میکنه و رو به تمناها،
خودشو در موضع و موقف غضب خدا قرار میده!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَنِی فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ
وَ مَنْ أَبْغَضَ اللَّهَ أَکَبَّهُ اللَّهُ عَلَی وَجْهِهِ فِی اَلنَّارِ وَ أَذَاقَهُ أَلِیمَ عَذَابِهِ،

فَتَمَسَّکُوا
بِوَلاَیَتِهِ وَ لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوَّهُ مِنْ دُونِهِ وَلِیجَهً فَیَغْضَبَ عَلَیْکُمُ الْجَبَّارُ.
و هر که با او دشمنی کند، با من دشمنی کرده و هر که با من دشمنی کند، با خدا دشمنی کرده
و هر که با خدا دشمنی کند، خداوند او را با صورت در آتش می افکند،
و عذاب دردناکش را به او می‌چشاند.
پس به ولایت او تمسک جویید و به جای او با دشمن او دمساز نشوید
که خداوند جبّار بر شما خشم می‌گیرد.
+ «وَ عَلَى مَنْ يَجْحَدُ وَلَايَتَكُمْ يَغْضَبُ الرَّحْمَن‏»

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِمَّنْ لَهُ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَدَمٌ ثَابِتٌ
وَ أَثْبِتْنِي فِيمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَهُ
اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْراً

أمّا الجَبَلُ فهُوَ الغَضَبُ!

اولش بنظر میاد که کنترل و مهار خشم کار سختیه! و واقعا هم کار سختیه!
اما اگه پشت به تمنا و رو به نور، امر الله نورانی خودتو که همانا فروخوردن خشم است، بفهمی و باور کنی و بری به سمت عمل به این امر الله، خدای مهربان این کار سخت رو برای تو راحت میکنه! و حالا میتونی با خوردن خشمت، آرامشو حفظ کنی و با این کنترل خشم و یا بهتر بگوییم با این کنترل حسد و بهتر از این، با این درناژ حسادت، میتونی برای خودت و دیگران آرامش ایجاد کنی و تولید عمل صالح بنمایی، ان شاء الله تعالی.
این مثال در حدیث امام رضا ع خیلی زیباست!

« … قَالَ فَلَمَّا أَصْبَحَ مَضَى فَاسْتَقْبَلَهُ جَبَلٌ أَسْوَدُ عَظِيمٌ
فَوَقَفَ وَ قَالَ
أَمَرَنِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ آكُلَ هَذَا
وَ بَقِيَ مُتَحَيِّراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى نَفْسِهِ
فَقَالَ إِنَّ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ لَا يَأْمُرُنِي إِلَّا بِمَا أُطِيقُ
فَمَشَى إِلَيْهِ لِيَأْكُلَهُ فَلَمَّا دَنَا مِنْهُ صَغُرَ حَتَّى انْتَهَى إِلَيْهِ فَوَجَدَهُ لُقْمَةً
فَأَكَلَهَا فَوَجَدَهَا أَطْيَبَ شَيْ‏ءٍ أَكَلَهُ
… أَمَّا الْجَبَلُ فَهُوَ الْغَضَبُ
إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا غَضِبَ لَمْ يَرَ نَفْسَهُ وَ جَهِلَ قَدْرَهُ مِنْ عِظَمِ الْغَضَبِ
فَإِذَا حَفِظَ نَفْسَهُ وَ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ سَكَنَ غَضَبُهُ
كَانَتْ عَاقِبَتُهُ كَاللُّقْمَةِ الطَّيِّبَةِ الَّتِي أَكَلْتَهَا »

امام رضا عليه السلام:
أوحَى اللّه ُ عَزَّ و جلَّ إلى نَبيٍّ مِن أنبيائهِ :
إذا أصبَحتَ فأوّلُ شيءٍ يَستَقبِلُكَ فكُلْهُ ،
و الثّاني فاكتُمْهُ ،
و الثّالِثُ فاقبَلْهُ ،
و الرّابِعُ فلا تُؤيسْهُ ،
و الخامِسُ فاهرَبْ مِنهُ .
فلَمّا أصبَحَ مَضى فاستَقبَلَهُ جَبَلٌ أسوَدُ عَظيمٌ
فَوَقَفَ و قالَ : أمَرَني ربّي عَزَّ و جلَّ أن آكُلَ هذا ، و بَقِيَ مُتَحَيِّرا ، ثُمّ رَجَعَ إلى نفسِهِ و قالَ : إنّ ربّي جلّ جلالُهُ لا يأمُرُني إلاّ بما اُطيقُ ، فمَشى إلَيهِ ليأكُلَهُ ، فكُلّما دَنا مِنهُ صَغُرَ حتّى انتَهى إليهِ فوَجَدَهُ لُقمَةً فأكَلَها فوجَدَها أطيَبَ شيءٍ أكلَهُ ،
ثمّ مَضى فوَجَدَ طَسْتا مِن ذَهَبٍ
فقالَ لَهُ : أمَرَني ربِّي أن أكتُمَ هذا ، فحَفَرَ لَهُ حُفرَةً و جَعَلَهُ فيها و ألقى علَيهِ التُّرابَ ، ثُمّ مَضى فالتَفَتَ فإذا بالطَّستِ قد ظَهَرَ قالَ : قد فَعَلتُ ما أمَرَني ربّي عَزَّ و جلَّ فمَضى ،
فإذا هُو بِطَيرٍ و خَلفَهُ بازِي فَطافَ الطّيرُ حَولَهُ
فقالَ : أمَرَني ربّي عَزَّ و جلَّ أن أقبَلَ هذا ، ففَتَحَ كُمَّهُ فدَخَلَ الطّيرُ فيهِ ،
فقالَ لَهُ البازِي : أخَذتَ صَيدي و أنا خَلفَهُ مُنذُ أيّامٍ ،
فقالَ : إنّ ربّي عَزَّ و جلَّ أمَرَني أن لا اُويِسَ هذا ، فقَطَعَ مِن فَخِذِهِ قِطعَةً فألقاها إلَيهِ ثُمّ مَضى ،
فلَمّا مَضى إذا هُو بلَحمِ مِيتَةٍ مُنتِنٍ مُدَوِّدٍ ،
فقالَ : أمَرَني ربّي عَزَّ و جلَّ أن أهرَبَ مِن هذا ، فهَرَبَ مِنهُ و رجَعَ .
فرأى في المَنامِ كأنّهُ قد قِيلَ لَهُ :
إنّكَ قد فَعَلتَ ما اُمِرتَ بهِ ، فهَل تَدري ما ذاكَ كانَ ؟
قالَ : لا ، قيلَ لَهُ :
أمّا الجَبَلُ فهُوَ الغَضَبُ ، إنّ العَبدَ إذا غَضِبَ لَم يَرَ نَفسَهُ و جَهِلَ قَدرَهُ مِن عِظَمِ الغَضَبِ ، فإذا حَفِظَ نفسَهُ و عَرَفَ قَدرَهُ و سكَنَ غَضبُهُ كانَت عاقِبَتُهُ كاللُّقمَةِ الطَّيِّبةِ الّتي أكَلَها ،
و أمّا الطَّستُ فهُو العَمَلُ الصّالِحُ إذا كَتَمَهُ العَبدُ و أخفاهُ أبَى اللّه ُ عَزَّ و جلَّ إلاّ أن يُظهِرَهُ لِيُزَيِّنَهُ بهِ مَع ما يَدَّخِرُ لَهُ مِن ثَوابِ الآخِرَة ،
و أمّا الطَّيرُ فهُو الرّجُلُ الّذي يَأتِيكَ بنَصيحَةٍ فاقبَلْهُ و اقبَلْ نَصيحَتَهُ ،
و أمّا البازِي فهُوَ الرّجُلُ الّذي يَأتِيكَ في حاجَةٍ فلا تُؤيِسْهُ ،
و أمّا اللّحمُ المُنتِنُ فهُو الغِيبَةُ فاهرَب مِنها
.
خداوند عزّ و جلّ به پيامبرى از پيامبرانش وحى فرمود :
چون صبح خود را آغاز كردى نخستين چيزى را كه با آن رو به رو شدى بخور
و دومين چيز را مخفى كن
و سومين را پذيرا شو (پناه ده)
و چهارمين را نوميد مكن
و از پنجمى بگريز.
صبح كه شد آن پيامبر به راه افتاد و با كوه سياه بزرگى رو به رو شد.
ايستاد و گفت :
پروردگارم عزّ و جلّ مرا فرموده است كه اين را بخورم و متحيّر ماند، ولى به خود آمد و گفت: پروردگارم ـ جلّ جلاله ـ مرا به كارى كه توانش را ندارم فرمان نمى دهد.
لذا به طرف كوه رفت تا آن را بخورد.
هرچه به آن نزديك تر مى شد، كوه كوچكتر مى گشت و وقتى به آن رسيد كوه را لقمه اى يافت و آن را خورد و ديد خوش مزه ترين چيزى است كه تاكنون خورده است.
سپس به راهش ادامه داد و تشتى زرين يافت، به خود گفت :
پروردگارم فرموده است كه اين را پنهان كنم.
پس گودالى كند و تشت را در آن گذاشت و رويش خاك ريخت و آنگاه به راهش ادامه داد.
چند قدمى كه رفت برگشت ناگاه ديد تشت از زير خاك درآمده است.
با خود گفت : من آنچه پروردگارم فرموده بود انجام دادم. لذا راهش را پى گرفت و رفت.
ناگهان چشمش به پرنده اى افتاد كه يك باز [شكارى] او را تعقيب مى كند.
پرنده دور آن پيامبر به چرخش درآمد. با خود گفت : پروردگارم عزّ و جلّ فرموده است كه اين را پذيرا شوم و پناه دهم. لذا آستين خود را گشود و پرنده داخل آن شد.
باز [شكارى ]به او گفت : تو شكار مرا گرفتى، در حالى كه من چند روز است دنبال آن هستم.
آن پيامبر گفت : پروردگارم عزّ و جلّ به من فرموده است كه اين را نوميد نكنم. پس، تكّه اى از ران خود را قطع كرد و پيش باز انداخت و به راه خود ادامه داد.
در راه، مردار گنديده كرم افتاده اى ديد.
گفت: پروردگارم عزّ و جلّ مرا فرموده است كه از اين فرار كنم. پس از آن گريخت و برگشت.
در خواب ديد كه انگار به او گفته شد :
تو مأموريت خود را به انجام رساندى، حال آيا مى دانى اين ها چه بود؟
گفت : نه.
به او گفته شد :
امّا آن كوه، خشم است. بنده هرگاه عصبانى شود، از عظمت و شدت خشم، خودش را نمى بيند و قدر و ارزش خويش را نمى شناسد.
امّا چون خويشتندارى كند و قدر و ارزش خود را بشناسد و خشمش آرام گيرد، فرجام آن خشم چون لقمه گوارايى است كه مى خورد.
امّا آن تشت، عمل صالح است كه هرگاه بنده آن را پوشيده بدارد و مخفى نگه دارد، خداوند عزّ و جلّ آن عمل را آشكار مى گرداند تا علاوه بر ثوابى كه براى آخرت او ذخيره مى كند، در همين دنيا او را با آن آراسته گرداند.
امّا آن پرنده، مردى است كه تو را اندرزى دهد. پس او را پذيرا شو و اندرزش را قبول كن.
امّا آن باز [شكارى]، مردى است كه براى حاجتى پيش تو مى آيد، چنين كسى را نوميد مگردان
و امّا آن گوشت گنديده، غيبت است؛ پس از آن بگريز.

مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ، أَدْخَلَهُ اَللَّهُ فِي نُورِهِ اَلْأَعْظَمِ!

دل کندن از تمنّا، قلبتو نورانی میکنه!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
وَ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: 
مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ، وَ بَسَطَ رِضَاهُ، وَ بَذَلَ مَعْرُوفَهُ، وَ وَصَلَ رَحِمَهُ، وَ أَدَّى أَمَانَتَهُ،
أَدْخَلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي نُورِهِ اَلْأَعْظَمِ
.

وَ قَالَ رَجُلٌ لِأَحَدِ الْأَئِمَّةِ ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
عَلِّمْنِي مَا يَجْمَعُ لِي خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَا تُطِلْ عَلَيَّ
قَالَ عَلَيْكَ بِشَيْ‏ءٍ وَاحِدٍ وَ هُوَ تَرْكُ الْغَضَبِ.

الْغَضَبُ مَمْحَقَةٌ لِقَلْبِ الْحَكِيمِ

وَ الَّذِي بَعَثَ أَبَاكِ بِالْحَقِّ نَبِيّاً مَا غَضِبْتُ عَلَيْهِ يَوْماً قَطُّ

وَ مَا نَظَرْتُ فِي وَجْهِ عَلِيٍّ إِلَّا ذَهَبَ الْغَضَبُ عَنِّي

لَا تُسْرِعَنَّ إِلَى الْغَضَبِ فَيَتَسَلَّطَ عَلَيْكَ بِالْعَادَة

فَقَالَ نُوحٌ:
فَأَخْبِرْنِي مَتَى تَكُونُ أَقْدَرَ عَلَى ابْنِ آدَمَ؟
قَالَ عِنْدَ الْغَضَب‏!


سَيِّداً وَ حَصُوراً … السَّيِّدُ الَّذِي لَا يَغْلِبُهُ الْغَضَبُ‏

[اتَّقِ اللَّهَ = لَا تَغْضَبْ] :
غضب – تقوا : با تقوا باش یعنی غضب نکن ! وقتی بهت اشاره شد که ساعتتو با صاحبان نور تنظیم کن یعنی تقوی پیشه کن حالا این توصیه نباید برات سنگین بیاد بطوریکه غضب کنی!
« أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ » = غضب 
يَا ابْنَ مَسْعُودٍ
إِذَا قِيلَ لَكَ اتَّقِ اللَّهَ فَلَا تَغْضَبْ
وقتى بتو گويند از خدا بترس، خشمگين مشو،
فَإِنَّهُ يَقُولُ
كه ميفرمايد:
وَ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ 
(چون به كافر گويى از خدا بترس، عزّت و نخوت او را فرا گيرد، پس دوزخ براى او كافى است.

خشم، شراره شيطانى!

[درمان خشم !!! « فَلْيَلْزَمِ الْأَرْضَ »] :
عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ :
إِنَّ هَذَا الْغَضَبَ‏ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ‏ تُوقَدُ فِي قَلْبِ ابْنِ آدَمَ‏ وَ إِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا غَضِبَ احْمَرَّتْ عَيْنَاهُ وَ انْتَفَخَتْ أَوْدَاجُهُ وَ دَخَلَ الشَّيْطَانُ فِيهِ فَإِذَا خَافَ أَحَدُكُمْ ذَلِكَ مِنْ نَفْسِهِ فَلْيَلْزَمِ الْأَرْضَ فَإِنَّ رِجْزَ الشَّيْطَانِ لَيَذْهَبُ عَنْهُ عِنْدَ ذَلِكَ.
از ابى حمزه ثمالى كه امام باقر (ع) فرمود:
به راستى اين خشم يك شراره شيطانى است كه در دل آدمى زاده فروزان شود،
و به راستى وقتى يكى از شماها خشم كند،
چشمانش سرخ شود و رگهايش باد كند
و شيطان در او درآيد
و چون كسى از شماها از اين عارضه بيم كند، به زمين چسبد كه پليدى شيطان در اين وقت به خوبى از او برود.

[عقوبت : حلول غضب] :
« وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ‏ غَضَبِي » :
حلول غضب الهی برای اهل طغیان چیست و چگونه است ؟! « هُوَ الْعِقَابُ‏ »
« كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبي‏
وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبي‏ فَقَدْ هَوى‏ »
عَنِ الْمَشْرِقِيِّ حَمْزَةَ بْنِ الْمُرْتَفِعِ‏ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ:
كُنْتُ فِي مَجْلِسِ أَبِي جَعْفَرٍ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ
قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏
وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى‏
مَا ذَلِكَ الْغَضَبُ
فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع
هُوَ الْعِقَابُ‏
يَا عَمْرُو إِنَّهُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ زَالَ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَى شَيْ‏ءٍ فَقَدْ وَصَفَهُ صِفَةَ مَخْلُوقٍ
وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَا يَسْتَفِزُّهُ‏ شَيْ‏ءٌ فَيُغَيِّرَهُ.

مشتقات ریشۀ «غضب» در آیات قرآن:

صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ‏ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ (7)
وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى‏ بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ‏ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (61)
بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ‏ عَلى‏ غَضَبٍ‏ وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ مُهينٌ (90)
ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ‏ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (112)
وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ‏ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً (93)
قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ‏ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبيلِ (60)
قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ‏ أَ تُجادِلُونَني‏ في‏ أَسْماءٍ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما نَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرينَ (71)
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ‏ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُوني‏ مِنْ بَعْدي أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني‏ وَ كادُوا يَقْتُلُونَني‏ فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْني‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ (150)
إِنَّ الَّذينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ‏ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرينَ (152)
وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ‏ أَخَذَ الْأَلْواحَ وَ في‏ نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ (154)
وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى‏ فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ‏ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ (16)
مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمانِ وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ‏ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ (106)
كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبي‏ وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبي‏ فَقَدْ هَوى‏ (81)
فَرَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ‏ أَسِفاً قالَ يا قَوْمِ أَ لَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً أَ فَطالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ‏ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدي (86)
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ (87)
«مغاضبه = مفاعله»: هم یونس ع و هم قومش، در موضع غضب خدا قرار گرفتند.
وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ‏ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقينَ (9)
وَ الَّذينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَيْهِمْ غَضَبٌ‏ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ (16)
وَ الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ (37)
وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ‏ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيراً (6)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ‏ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (14)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ‏ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ (13)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی