The first impressive luminous idea!
«سجر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«سجرت التنّور: أوقدته، هيزم در آتش انداختنم. تنور را از آتش پر كردم.»
+ «وقد»
«السَّجْرُ: تهييج النار، افروختن آتش.»
«السَّجِير: الخليل الذي يسجر في مودّة خليله،
كسيكه در محبّت با دوستش گرم و با حرارت است.»
«سَجَرَتِ الناقة: استعارة لالتهابها في العدو،
استعاره از هيجان شتر در دويدن است.»
«وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ»
+ «دبر – تدبیر»
+ «بصر»
نور فروزان گرم و گیرا! البحر المسجور!
«سُجَرَاء نفسى: فروزش جانم»
فروزش جانم با یاد معالم ربانی است!
«فروزان» نام زیبای صاحبان نور است.
نور فروزان گرم و گیرا! البحر المسجور!
«يَا سَاجِرَ الْبَحْرِ»
«وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ »
«افروز: افروزنده نور علم آل محمد ع در قلب، یادآوری معالم ربانی است.
فعل «افروختن» در زبان فارسی بسیار مصطلح و کاربردی است و فاعلش، افروزنده و افروز است.
مصدر آن فروزش است.
یاد معالم ربانی، نور علم آرامش آل محمد ع را در قلب اهل نور برافروخت.
فروزش جانم با یاد معالم ربانی است.
«نعمت فروزان»
«حکمت فروزان: وَ اسْتَضَاءَتْ حِكْمَتُه»
«نور فروزان: آیه نور»
«فروزش: روشنایی، تابش»
هیچ عاملی جز یاد معالم ربانی نمیتواند قلب را بیافروزد.
«وَ مَا لِلْقَلْبِ جِلَاءٌ غَيْرُهُ»
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ … يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ»
امام علی علیه السلام:
وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ
فَإِنَّهُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ سَبَبُهُ الْأَمِينُ
وَ فِيهِ رَبِيعُ الْقَلْبِ وَ يَنَابِيعُ الْعِلْمِ
وَ مَا لِلْقَلْبِ جِلَاءٌ غَيْرُهُ
مَعَ أَنَّهُ قَدْ ذَهَبَ الْمُتَذَكِّرُونَ وَ بَقِيَ النَّاسُونَ أَوِ الْمُتَنَاسُونَ
فَإِذَا رَأَيْتُمْ خَيْراً فَأَعِينُوا عَلَيْهِ
وَ إِذَا رَأَيْتُمْ شَرّاً فَاذْهَبُوا عَنْهُ
فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُولُ
يَا ابْنَ آدَمَ
اعْمَلِ الْخَيْرَ وَ دَعِ الشَّرَّ
فَإِذَا أَنْتَ جَوَادٌ قَاصِد.
همانا خداوند سبحان كسى را به چيزى چون قرآن پند نداده است،
كه قرآن ريسمان استوار خدا، و وسيله ايمنى بخش است.
در قرآن بهار دل، و چشمه هاى دانش است،
براى قلب جلايى جز قرآن نتوان يافت،
بخصوص در جامعهاى كه بيدار دلان درگذشته و غافلان و تغافل كنندگان حضور دارند.
پس هر جا كه نيكى ديديد يارى كنيد،
و هر گاه چيز بد و ناروايى مشاهده كرديد دورى گزينيد،
زيرا پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همواره مىفرمود:
«اى فرزند آدم،
كار نيك را انجام ده، و كار بد را واگذار،
اگر چنين كنى در راه راست الهى قرار خواهى داشت».
و این عبارت زیبا نیز جایش اینجاست:
«و سيحفر لهم ينابيع الحيوان بعد لظى النّيران:
و بزودى چشمههاى حيات در پى فروزش نورها، بر ايشان مىجوشد.»
در هر زمان عده ای با یقین به معالم ربانی، و عمل به نور ولایت، تولید نور آرامش عمل صالح خواهند نمود و از این فروزش نور علم چشمه حیات جوشان علم آل محمد ع برخوردار و بهرهمند خواهند شد.
تنور خاموش قلب رو، برای اینکه بتونی نان بهش بچسبونی و نان بپزی، باید خوب داغش کنی!
«سجرت التنّور»
اون کسی که تنور قلبتو داغ و گرم و نورانی میکنه تا خمیرمایه علمی آل محمد ع رو بهش بزنی و نان آرامش درست کنی و همه را میهمان این نان و اطعام خود نمایی، اون گرم کننده، یادآوری معالم ربانی است، که باید مدام درون قلبت، نورانیتش تنوره بکشد و شرایط اخذ نور از نار آیات را برایت فراهم نماید و اینجاست که نامهای زیبای صاحبان نور از دل مثالهایی که عرب برای فهم واژهها میزند، بخوبی در دل مینشیند، درست مثل همین واژه سجر که از سجرت التنور گرفته شده، انگاری اون هیزم اولیه و آتش اولیه برای روشن شدن تنور علمی قلبتو «ارث – ارثت النار» مدیون معالم ربانی هستی، پس مدام یادش را گرامی بدار «اکرمی مثواه».
همینکه یه لحظه از یادش غافل میشی، آیت، قلبتو میجنبونه و چون یاد او در قلبت نیست تا حسد و سیئه تو را مهار و درناژ کند، لذا حسد خودت ناآرامت میکند و این به آیت ربطی ندارد و آیت فقط آمده تا تو را یاد آوری نماید که دوباره از یاد معالم ربانی غافل شدی!
وگرنه با یاد معالم ربانی و فنون علمی، براحتی با یک حرکت، آیت رو رد میکردی و درگیر نمیشدی مثل فن زیبای تغافل.
پس «الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ» که نام زیبای صاحبان نور است برای اهل یقین به میزان استعمال اندیشه و معالم ربانی و تولید نور عمل صالح، میتواند تا حدود و درجاتی، نام زیبایی برای این اهل یقین هم باشد چرا که با معنا کردن این اسم، و بهرهمندی از معنای این نام، وقتی نور آرامش ایجاد نموده، خُب معلومه حقشه که مالک این اسم زیبا بشه!
مولف کتاب مقاییس اللغة میبایست بعد از اینکه اینجوری این لغت رو به سه معنا می گیره:
[سجر: اصول ثلاثة: الملء، و المخالطة، و الإيقاد.
فأمّا الملء: فمنه البحر المسجور، أي المملوء. و يقال للموضع الّذي يأتي عليه السيل فيملؤه: ساجر.
و من هذا الباب، الشعر المنجسر و هو الّذي يفر حتّى يسترسل من كثرته،
و أمّا المخالطة: فالسجير: الصاحب و الخليط، و هو خلاف الشجير،
و منه عين سجراء إذا خالط بياضها حمرة.
و أمّا الإيقاد: فقولهم سجرت التنّور إذا أوقدته.
و السجور: ما يسجر به التنّور،
و منه سجرت الناقة: إذا حنّت حنينا شديدا.]
میبایست اینو میگفت و اینو میآورد که:
اون خلیط و صاحبی که حضورش در قلب موجب میشه قلب، روشن و نورانی بشه و از این نور علمی مملو و پر بشه، اون وجود مقدس صاحبان نور است.
«السجير: الخليل الّذي يسجر في مودّة خليله»
اما متاسفانه تقریبا هیچ کتاب لغتی نتوانسته یا ندانسته یا نخواسته که از این واژهها، در نهایت به معنای اصلیاش که همانا نور الولایة است برسد و این علوم را عملا روزمره کاربردی نماید تا مثل اهل یقین به هر آیت که میرسند با یاد معنای اسمی از اسامی صاحبان نور، نار این آیت را به نور مبدل نمایند «یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم» و از مخالطۀ نورش در قلبی مملو از نور، همه را میهمان آرامش علم آل محمد ع نمایند.
فهم این مفاهیم از واژهها، همه و همه، با یادآوری معالم ربانی است!
الا بذکر الله تطمئن القلوب.
در کتاب التحقیق این مفهوم از واژۀ سجر برداشتشده است:
«الهيجان و الفيضان من شدّة الامتلاء»
باید اینو برداشت کنیم که:
نوری که حضور علمیاش و یاد نورانیاش در ملکوت قلب، قلب را چنان به هیجان در میآورد که از شدت این نور نگاه آل محمد ع و معالم ربانی به قلب، این نور لبریز شده و فیضان مینماید و اطرافیان را نیز از این نور آرامش بهرهمند نموده و همه میتوانند میهمان این ازدواج تاویلی شوند و از ولیمه آن برای اهلش توام با نور آرامش برخوردار خواهند بود، ان شاء الله تعالی.
اهل یقین عملا با استعمال معالم ربانی، فردا روز در محکمه الهی بعنوان شاهد خواسته میشوند تا شهادت دهند که اینها عملا در دنیا با یاد معالم ربانی تاریکیهای روزمره آیات زندگی خود را به نور آرامش مبدل نمودند و این محصول مشترک بنام آرامش را با یاد معالم ربانی خود تولید نمودهاند لذا شهادت آنها مرضی ذات اقدس الهی خواهد بود، ان شاء الله تعالی.
سه نام زیبا برای صاحبان نور در این آیه مبارک:
«وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ»
بیت المعمور یعنی معالم ربانی!
سقف المرفوع یعنی معالم ربانی!
و بحر المسجور یعنی معالم ربانی!
هر واژه و اسم در یک مقاله علمی همراه با آیات قرآن و احادیثی که این واژه را خوب تفهیم و تفسیر نماید، مثل همین همین واژه «سجر» که آیاتی که از این واژه در آن بکار رفته و احادیث مرتبط با آن تا حدودی جمع آوری شده.
«وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ - وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ»:
یعنی وقتی قلب اهل یقین با یاد معالم ربانی به نور علم آل محمد ع منور میشود، یه چیزی شبیه زمان فجر و صبحگاهان، حال خوشی به او دست میدهد و این نور، قلب را مملو از دلخوشی میکند که وصف شدنی و تقلیدی نیست و باید هر قلبی خودش با اقرار و تصدیق به فضل معالم ربانی در این چشمه حیات فرو رود و طعمش را بچشد، ان شاء الله تعالی.
«السَّجِير: كسيكه در محبّت با دوستش گرم و با حرارت است.»
+ «من هذا المتعصب لمحمد ص»
[هزار واژگان مترادف نور]:
«سجر» + واژههای: ( زهر – وقد – لهب – شرر – قبس – سعر – حطب – جحم – …)
« القَبِيسُ: نرينهاى كه به سرعت لقاح مىكند، تشبيهى است به فروزش آتش و سرعت آن»
پس قبیس نام زیبای صاحبان نور است که زود از علم آل محمد ع اقتباس میکنند.
+ «شهاب قبس – اقتباس علمی از نور علم آل محمد ع»
توضیح جناب طریحی در بارۀ واژه سجر:
«وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ: أي ملئت و نفذ بعضها إلى بعض فصار بحرا واحدا»
یعنی وقتی اهل یقین با یاد معالم ربانی متوجه نورانیت قلبشون میشن، کانه در دریای بیکران علم آل محمد ع شناور گشته اند!
این عبارت که «فصار بحرا واحدا» یعنی یکی میشن، خیلی جالبه که همون عبارت کلنا نور واحد است!
«اولنا محمد، اوسطنا محمد، آخرنا محمد ص»
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ … يَقْتَدِي بِتَبَلُّجِ أَسْفَارِهِ،
بار خدايا، بر محمد و خاندان او درود بفرست
و ما را در زمره كسانى قرار ده كه … آن مشعل فروزان را فرا راه خود مىدارند.»
این فراز از دعای ختم قرآن در صحیفه سجادیه چه زیباست:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ يَعْتَصِمُ بِحَبْلِهِ،
وَ يَأْوِي مِنَ الْمُتَشَابِهَاتِ إِلَى حِرْزِ مَعْقِلِهِ،
وَ يَسْكُنُ فِي ظِلِّ جَنَاحِهِ،
وَ يَهْتَدِي بِضَوْءِ صَبَاحِهِ،
وَ يَقْتَدِي بِتَبَلُّجِ أَسْفَارِهِ،
وَ يَسْتَصْبِحُ بِمِصْبَاحِهِ،
وَ لَا يَلْتَمِسُ الْهُدَى فِي غَيْرِهِ.
بار خدايا، بر محمد و خاندان او درود بفرست
و ما را در زمره كسانى قرار ده كه در ريسمان قرآن چنگ مىزنند
و چون در شناخت حق از باطل وامانند به دژ استوار او پناه مىجويند
و در سايه گسترده بالهايش مىآرامند
و در پرتو صبح تابناكش راه خويش مىيابند
و آن مشعل فروزان را فرا راه خود مىدارند
و چراغ معرفت خويش از چراغ او مىافروزند
و جز او از كس هدايت نمىآموزند.»
عرب میگه:
«تَبَلَّجَ الصبحُ: بامداد روشن شد.»
«تَبَلَّجَ اليهِ: به او خنديد و شادمانى كرد.»
انگاری وقتی به یاد معالم ربانی صاحبان نور میافتی، او مثل صبح زیبا به تو لبخند میزنه!
لبخند زیبای صبح، نام زیبای صاحبان نور است که واژه «بلج» به ما این مطلب رو یاد میده!
«اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ … مَنَاراً فِي بِلَادِكَ،
بار خدايا، در هر زمان دين خويش به امامى يارى بخشيدهاى كه او را بر پاى داشتهاى تا … در بلاد تو چراغ فروزان هدايت گردد.»
منار، نام زیبای صاحبان نور است.
«چراغ فروزان هدايت» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
این فراز زیبا از دعای عرفه امام سجاد ع:
«اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ،
وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ،
وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ،
وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ،
وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ،
وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ، وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ
فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ
وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ.
بار خدايا، در هر زمان دين خويش به امامى يارى بخشيدهاى
كه او را بر پاى داشتهاى تا علم راهنماى بندگانت شود
و در بلاد تو چراغ فروزان هدايت گردد
و رشته پيمان او به رشته پيمان خود پيوستهاى
و او را وسيله خشنودى خود ساختهاى
و اطاعت او فريضه گردانيدهاى
و مردم را از سركشى در برابر او بر حذر داشتهاى
و فرمان دادهاى كه به هر چه امر مىكند اطاعت كنند
و از هر چه نهى مىكند باز ايستند
و كس بر او پيشى نگيرد و كس از او واپس نماند
و او نگهدار كسانى است كه بدو پناه مىبرند
و كهف امان مؤمنان است
و حلقه اعتصام ايشان است
و جلال و جلوه جهانيان است.»
[نعمت فروزان]: + [نار و نور]:
نعمت فروزان، نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
اینکه نام زیبای آیات هم هست در این حدیث زیبا از کتاب مصباح الشریعة به زیبایی اشاره شده که حوادث ناگوار و بلاها همان چیزی است که در تایید معالم ربانی صاحبان نور، عرضه میشود.
این آیت در ظاهر نار است اما نورِ در جوف این نار، با یاد معالم ربانی، قلب تاریک را فروزان مینماید و بکار بردن واژه زیبای نعمت فروزان که همانا نام زیبای فارسی برای معالم ربانی است.
«لانّ تحت نيران البلاء و المحنة انوار النّعمة، و تحت انوار النّعمة نيران البلاء و المحنة»
آرى در تحت آتشهاى ابتلا و گرفتارى و سختى، انوار رحمت و نعمت فروزان است، و به عكس در زير انوار نعمت و وسعت مادى، آتشهاى گرفتارى و ابتلا گذاشته شده است.
امام صادق علیه السلام:
الْبَلَاءُ زَيْنٌ لِلْمُؤْمِنِ وَ كَرَامَةٌ لِمَنْ عَقَلَ
لِأَنَّ فِي مُبَاشَرَتِهِ الصَّبْرَ عَلَيْهِ وَ الثَّبَاتَ عِنْدَهُ تَصْحِيحُ نِسْبَةِ الْإِيمَانِ
قَالَ النَّبِيُّ ص
نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً وَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ
وَ مَنْ ذَاقَ طَعْمَ الْبَلَاءِ تَحْتَ سِرِّ حِفْظِ اللَّهِ لَهُ تَلَذَّذَ بِهِ أَكْثَرَ مِنْ تَلَذُّذِهِ بِالنِّعْمَةِ وَ اشْتَاقَ إِلَيْهِ إِذَا فَقَدَهُ
لِأَنَّ تَحْتَ نِيرَانِ الْبَلَاءِ وَ الْمِحْنَةِ أَنْوَارَ النِّعْمَةِ وَ تَحْتَ أَنْوَارِ النِّعْمَةِ مِيزَانَ الْبَلَاءِ وَ الْمِحْنَةِ
وَ قَدْ يَنْجُو مِنَ الْبَلَاءِ وَ يَهْلِكُ فِي النِّعْمَةِ كَثِيرٌ
وَ مَا أَثْنَى اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ عِبَادِهِ مِنْ لَدُنْ آدَمَ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص إِلَّا بَعْدَ ابْتِلَائِهِ وَ وَفَاءِ حَقِّ الْعُبُودِيَّةِ فِيهِ
فَكَرَامَاتُ اللَّهِ فِي الْحَقِيقَةِ نِهَايَاتٌ بِدَايَاتُهَا الْبَلَاءُ وَ بِدَايَاتٌ نِهَايَاتُهَا الْبَلَاءُ
وَ مَنْ خَرَجَ مِنْ سِكَّةِ الْبَلْوَى جُعِلَ سِرَاجَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مُونِسَ الْمُقَرَّبِينَ وَ دَلِيلَ الْقَاصِدِينَ
وَ لَا خَيْرَ فِي عَبْدٍ شَكَا مِنْ مِحْنَةٍ تَقَدَّمَهَا آلَافُ نِعْمَةٍ وَ اتَّبَعَهَا آلَافُ رَاحَةٍ
وَ مَنْ لَا يَقْضِي حَقَّ الصَّبْرِ فِي الْبَلَاءِ حُرِمَ قَضَاءَ الشُّكْرِ فِي النَّعْمَاءِ
كَذَلِكَ مَنْ لَا يُؤَدِّي حَقَّ الشُّكْرِ فِي النَّعْمَاءِ يُحْرَمُ عَنْ قَضَاءِ الصَّبْرِ فِي الْبَلَاءِ
وَ مَنْ حُرِمَهُمَا فَهُوَ مِنَ الْمَطْرُودِينَ
وَ قَالَ أَيُّوبُ ع فِي دُعَائِهِ
اللَّهُمَّ قَدْ أَتَى عَلَيَّ سَبْعُونَ فِي الرَّاحَةِ وَ الرَّخَاءِ حَتَّى تَأْتِيَ عَلَيَّ سَبْعُونَ فِي الْبَلَاءِ
وَ قَالَ وَهْبُ بْنُ مُنَبِّهٍ
الْبَلَاءُ لِلْمُؤْمِنِ كَالشِّكَالِ لِلدَّابَّةِ وَ الْعِقَالِ لِلْإِبِلِ
وَ قَالَ عَلِيٌّ ع
الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ رَأْسُ الصَّبْرِ الْبَلَاءُ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَامِلُون.
زهرا نام زیبای صاحبان نور است که همان چراغ فروزان است.
فروزان نام زیبای فارسی برای اسم زهرا است .
در حدیث زیبایی از امام رضا ع اوصاف و اسامی امام اینگونه بیان شده است:
«الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِيرُ وَ السِّرَاجُ الزَّاهِرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ
وَ النَّجْمُ الْهَادِي فِي غَيَاهِبِ الدُّجَى وَ أَجْوَازِ الْبُلْدَانِ وَ الْقِفَارِ وَ لُجَجِ الْبِحَارِ،
امام ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان
و ستارهايست راهنما در شدت تاريكىها و رهگذر شهرها و كويرها و گرداب درياها»
+ «ثُمَّ يَظْهَرُ كَالشِّهَابِ يَتَوَقَّدُ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ»
یادآوری معالم ربانی یه دفعه قلب تاریکتو روشن میکنه!
فرج از جایی که فکرشو هم نمیشه کرد، یه دفعه مثل چشمه زمزم میجوشه و باورت نمیشه اینقدر آب شفابخش به قلب نزدیک باشه!
+ «وقد»: «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ»
این نور فروزان علم آل محمد ع است.
آیه زیبای نور:
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ»
«سجر» + «نطف»
[حدیث و مثال بسیار زیبا]:
«مَنِيٌّ كَمَنِيِّ الرِّجَالِ»
+ «مونث – مذکر»
«الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ: مَنِيٌّ كَمَنِيِّ الرِّجَالِ»
«فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها بِبَعْضِ الْبَقَرَةِ
كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتى فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ كَمَا أَحْيَا الْمَيِّتَ بِمُلَاقَاةِ مَيِّتٍ آخَرَ لَهُ.
أَمَّا فِي الدُّنْيَا
فَيُلَاقِي مَاءُ الرَّجُلِ مَاءَ الْمَرْأَةِ فَيُحْيِي اللَّهُ الَّذِي كَانَ فِي الْأَصْلَابِ وَ الْأَرْحَامِ حَيّاً.
وَ أَمَّا فِي الْآخِرَةِ
فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُنْزِلُ بَيْنَ نَفْخَتَيِ الصُّورِ بَعْدَ مَا يُنْفَخَ النَّفْخَةُ الْأُولَى مِنْ دُوَيْنِ السَّمَاءِ الدُّنْيَا مِنَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى [فِيهِ] وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ هِيَ مَنِيٌّ كَمَنِيِّ الرِّجَالِ، فَيَمْطُرُ ذَلِكَ عَلَى الْأَرْضِ فَيَلْقَى الْمَاءُ الْمَنِيُّ مَعَ الْأَمْوَاتِ الْبَالِيَةِ فَيَنْبُتُونَ مِنَ الْأَرْضِ وَ يُحْيَوْنَ.
ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:
وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ سَائِرَ آيَاتِهِ سِوَى هَذِهِ الدَّلَالاتِ عَلَى تَوْحِيدِهِ وَ نُبُوَّةِ مُوسَى ع نَبِيِّهِ، وَ فَضْلِ مُحَمَّدٍ ص عَلَى الْخَلَائِقِ سَيِّدِ إِمَائِهِ وَ عَبِيدِهِ، وَ تَبْيِينِهِ فَضْلَهُ وَ فَضْلَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ عَلَى سَائِرِ خَلْقِ اللَّهِ أَجْمَعِينَ.»
+ «نثر»
و قال عليه السّلام:
قد صعدنا ذرى الحقائق بأقدام النّبوّة و الولاية،
و نوّرنا سبع طرائق بأعلام الفتوّة،
فنحن ليوث الوغى، و غيوث النّدى،
و فينا السّيف و القلم في العاجل، و لواء الحمد و العلم في الآجل،
و أسباطنا خلفاء الدّين و حلفاء اليقين، و مصابيح الامم، و مفاتيح الكرم،
فالكليم البس حلّة الاصطفاء لما عهدنا منه الوفاء،
و روح القدس في جنان الصّاقورة ذاق من حدائقنا الباكورة،
و شيعتنا الفئة النّاجية، و الفرقة الزّاكية،
صاروا لنا ردءا و صونا، و على الظّلمة إلبا و عونا،
و سيحفر لهم ينابيع الحيوان بعد لظى النّيران.
بىگمان قلّههاى حقيقت را با گامهاى نبوّت و ولايت فتح كرديم
و هفت (طبقه) آسمان را با چراغهاى فتوّت روشن نموديم.
ما شيران كارزار و باران رحمتيم،
در اين دنيا، شمشير و قلم و در آن دنيا، پرچم ستايش و دانش به دست ماست،
فرزندانمان خلفاى دين، هم پيمان يقين، چراغ امتها و كليد كرامتاند.
موسى كليم آنگاه به زيور انتخاب آراسته شد كه ما وفايش را يافتيم
و (عيسى) روح القدس در ميان آسمان سوم از نوبر باغهاى ما چشيد
و پيروان مايند كه نجات يابنده و پاكيزهاند.
ما را مددكار و نگهدارنده و عليه ستمكاران، شورشگر و يارى دهندهاند
و بزودى چشمههاى حيات در پى فروزش نورها، بر ايشان مىجوشد.
مشتقات ریشۀ «سجر» در آیات قرآن:
فِي الْحَميمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ (72)
وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ (6)
وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ (6)