Success means understanding the mission and completing it accurately, regardless of the outcome!
Failure means disconnecting from the light source and not being able to understand the assigned mission.
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #success #failure
موفقیت یعنی بدون در نظر گرفتن نتیجه ، ماموریت را بفهمید و آن را دقیق انجام دهید!
شکست به معنای قطع ارتباط با منبع نور و عدم توانایی درک ماموریت تعیین شده است.
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان احساسی # حسادت # موفقیت # شکست
+ «وذر – به حال خود رها شده!»
توفیق و خذلان
«وفق» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
موافق با نور یا موافق با هوا و هوس؟!!!
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«توفِيقُ الْهِلالِ»
«أَوفَقَ السَّهْمَ»
***
«خذل» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«خَذَلَتِ الوحشيّة ولدها»
«الخَاذِل: آهوئى كه از گلّۀ خود عقب افتاده و تنها مانده باشد.»
[المعرفة – التوفیق و الخذلان]:
«و ذلِكَ بِتَوفيقِ اللّهِ لَهُم و خِذلانِ مَن خَذَلَهُ اللّهُ»
سَأَلتَ عَنِ المَعرِفَةِ ما هِيَ،
فَاعلَم رَحِمَكَ اللّهُ أنَ المَعرِفَةَ مِن صُنعُ اللّهِ عز و جل فِي القَلبِ مَخلوقَةٌ،
وَ الجُحودَ صُنعِ اللّهِ فِي القَلبِ مَخلوقٌ،
و لَيسَ لِلعِبادِ فيهِما مِن صُنعٍ،
و لَهُم فيهِمَا الاختيارُ مِنَ الاكتِسابِ،
فَبِشَهوَتِهِمُ الإِيمانَ اختارُوا المَعرِفَةَ، فَكانوا بِذلِكَ مُؤمِنينَ عارِفينَ،
و بِشَهوَتِهِمُ الكُفرَ اختارُوا الجُحودَ، فَكانوا بِذلِكَ كافِرينَ جاحِدينَ ضُلّالًا،
و ذلِكَ بِتَوفيقِ اللّهِ لَهُم و خِذلانِ مَن خَذَلَهُ اللّهُ،
فَبِالاختِيارِ وَ الاكتسابِ عاقَبَهُمُ اللّهُ و أَثابَهُم.
از چيستىِ معرفت پرسيدى.
پس بدان خدا رحمتت كند! كه معرفت، كار خداوند و مخلوق او در دل است
و انكار نيز كار و مخلوق او در دل است
و بندگان، در آن دو هيچكارهاند و تنها در به دست آوردن، حقّ انتخاب دارند.
پس به اشتياق ايمان، معرفت را بر مىگزينند و بدين وسيله، مؤمن و عارف مىشوند
و به ميل كفر، انكار را بر مىگزينند و بدين گونه، كافر و منكر و گمراه مىشوند
و اين، به توفيق الهى و يا رها كردن و خذلان اوست
و به همين انتخاب و بدست آوردن است كه خداوند، عقاب و ثواب مىدهد.
+ «اللَّهُمَّ وَفِّقْنِي بِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى»
+ «فَنَظَرَا إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ الْحَسَدِ فَخُذِلَا»
وَ ما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ
[سورة هود (11): الآيات 84 الى 95]:
وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (84)
و به سوى [اهل] مَدْيَنْ، برادرشان شعيب را [فرستاديم].
گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد. براى شما جز او معبودى نيست. و پيمانه و ترازو را كم مكنيد.
به راستى شما را در نعمت مىبينم. و[لى] از عذاب روزى فراگير بر شما بيمناكم.»
وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (85)
«و اى قوم من، پيمانه و ترازو را به داد، تمام دهيد،
و حقوق مردم را كم مدهيد، و در زمين به فساد سر برمداريد.»
بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (86)
«اگر مؤمن باشيد، باقيمانده [حلال] خدا براى شما بهتر است، و من بر شما نگاهبان نيستم.»
قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا
إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87)
گفتند: «اى شعيب، آيا نماز تو به تو دستور مىدهد كه آنچه را پدران ما مىپرستيدهاند رها كنيم، يا در اموال خود به ميل خود تصرّف نكنيم؟ راستى كه تو بردبارِ فرزانهاى.»
قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً
وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ
إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ
وَ ما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ (88)
گفت: «اى قوم من، بينديشيد، اگر از جانب پروردگارم دليل روشنى داشته باشم، و او از سوى خود روزىِ نيكويى به من داده باشد [آيا باز هم از پرستش او دست بردارم؟] من نمىخواهم در آنچه شما را از آن باز مىدارم با شما مخالفت كنم [و خود مرتكب آن شوم].
من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا كه بتوانم، ندارم، و توفيق من جز به [يارى] خدا نيست.
بر او توكّل كردهام و به سوى او بازمىگردم.»
وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (89)
«و اى قوم من، زنهار تا مخالفت شما با من، شما را بدانجا نكشاند كه [بلايى] مانند آنچه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد، به شما [نيز] برسد، و قوم لوط از شما چندان دور نيست.»
وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (90)
«و از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه كنيد كه پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است.»
قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ (91)
گفتند: «اى شعيب! بسيارى از آنچه را كه مىگويى نمىفهميم، و واقعاً تو را در ميان خود ضعيف مىبينيم، و اگر عشيره تو نبود قطعاً سنگسارت مىكرديم، و تو بر ما پيروز نيستى.»
قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (92)
گفت: «اى قوم من، آيا عشيره من پيش شما از خدا عزيزتر است كه او را پشت سر خود گرفتهايد [و فراموشش كردهايد]؟ در حقيقت، پروردگار من به آنچه انجام مىدهيد احاطه دارد.»
وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (93)
«و اى قوم من، شما بر حسب امكانات خود عمل كنيد، من [نيز] عمل مىكنم. به زودى خواهيد دانست كه عذابِ رسواكننده بر چه كسى فرود مىآيد و دروغگو كيست؛ و انتظار بريد كه من [هم] با شما منتظرم.»
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (94)
و چون فرمان ما آمد، شعيب و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمتى از جانب خويش نجات داديم، و كسانى را كه ستم كرده بودند، فرياد [مرگبار] فرو گرفت، و در خانههايشان از پا درآمدند.
كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ (95)
گويى در آن [خانهها] هرگز اقامت نداشتهاند. هان، مرگ بر [مردم] مَدْيَن، همان گونه كه ثمود هلاك شدند.
[وفق – ولی – عصم – اخو – رجل – بقی – امر – حفظ – حلم – رشد – رقب – 1000 – نور]
[خذل – بخس – عثو – فسد – جرم – خزی – ظلم – کذب – جثم – کفر – 1000 – حسد]
وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً
[سورة الفرقان (25): الآيات 21 الى 30]:
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا
لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ
أَوْ نَرى رَبَّنا
لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً (21)
و كسانى كه به لقاى ما اميد ندارند، گفتند:
«چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند يا پروردگارمان را نمىبينيم؟»
قطعاً در مورد خود تكبر ورزيدند و سخت سركشى كردند.
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ
وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً (22)
روزى كه فرشتگان را ببينند، آن روز براى گناهكاران بشارتى نيست،
و مىگويند: «دور و ممنوع [از رحمت خداييد].»
وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً (23)
و به هر گونه كارى كه كردهاند مىپردازيم و آن را [چون] گَردى پراكنده مىسازيم.
أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلاً (24)
آن روز، جايگاه اهل بهشت بهتر و استراحتگاهشان نيكوتر است.
وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلاً (25)
و روزى كه آسمان با ابرى سپيد از هم مىشكافد و فرشتگان نزول يابند!
الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً (26)
آن روز، فرمانروايى بحق، از آنِ [خداىِ] رحمان است و روزى است كه بر كافران بسى دشوار است.
وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً (27)
و روزى است كه ستمكار دستهاى خود را مىگَزد [و] مىگويد: «اى كاش با پيامبر راهى برمىگرفتم.»
يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً (28)
«اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.
لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي
وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً (29)
او [بود كه] مرا به گمراهى كشانيد پس از آنكه قرآن به من رسيده بود.»
و شيطان همواره فروگذارنده انسان است.
وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (30)
و پيامبر [خدا] گفت: «پروردگارا، قوم من اين قرآن را رها كردند.»
[وفق – ولی – عصم – ذکر – اخو – رجل – بقی – امر – حفظ – حلم – رشد – رقب – 1000 – نور]
[خذل – کبر – ضلل – بخس – عثو – فسد – عسر – جرم – خزی – ظلم – کذب – جثم – کفر – 1000 – حسد]
مَا وَافَقَ هُدَاكُمْ أَخَذْتُمْ بِهِ
وَ مَا وَافَقَ هَوَاكُمْ طَرَحْتُمُوهُ وَ لَمْ تَأْخُذُوا بِه.
آنچه با هدايت شما همسويى دارد بگيريد
و آنچه با هوى و هوستان موافق است وانهيد.
👈وقتی که با قلبت کلام نورانی خدای مهربان رو میفهمی، و بهش عمل میکنی، بدون نیاز به عصا و علف، هدایت میشی و مودّب میشی «أَدَبُ اللَّه»! واقعا چه نعمت بزرگیه این فهم قبض و بسط نور قلب که خدای مهربان به بندگان خاص خودش عنایت میکنه و این همون بهرهمندی از نعمت نور الولایة، یعنی بهرهمندی از علوم آل محمد ع در مُلک و مَلکوت است. الحمد لله رب العالمین.👉
امام صادق علیه السلام:
… هَذَا أَدَبُنَا أَدَبُ اللَّهِ
فَخُذُوا بِهِ وَ تَفَهَّمُوهُ
وَ اعْقِلُوهُ وَ لَا تَنْبِذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ
مَا وَافَقَ هُدَاکُمْ أَخَذْتُمْ بِهِ
وَ مَا وَافَقَ هَوَاکُمْ طَرَحْتُمُوهُ وَ لَمْ تَأْخُذُوا بِهِ …
اين رسم ماست كه خداوند آن را به ما آموخته،👉
پس آن را بستانيد و دركش كنيد👉
و خرد خويش را در آن به كار زنيد و آن را ناديده نگيريد.👉
آنچه با هدايت شما همسويى دارد بگيريد👉
و آنچه با هوى و هوستان موافق است وانهيد.👉
+ مقالۀ: «دوست داری چه کسی بهت بگه: اشتباه کردی! تادیب نورانی! أَدَبُ اللَّه!»
الْعِصْمَةِ وَ الْخِذْلَانِ
قَالَ الصَّادِقُ ع:
الْجَهْلُ صُورَةٌ رُكِّبَتْ فِي بَنِي آدَمَ فِي الدُّنْيَا
نادانى آميزهاى است در بنى آدم،
إِقْبَالُهَا ظُلْمَةٌ وَ إِدْبَارُهَا نُورٌ
كه آمدنش ظلمت است و رفتنش نور.
وَ الْعَبْدُ مُتَقَلِّبٌ مَعَهَا كَتَقَلُّبِ الظِّلِّ مَعَ الشَّمْسِ
انسان با اين آميزه هميشه همراه است، همچون سايه با خورشيد.
أَ لَا تَرَى إِلَى الْإِنْسَانِ
تَارَةً تَجِدُهُ جَاهِلًا بِخِصَالِ نَفْسِهِ حَامِداً لَهَا عَارِفاً بِعَيْبِهَا فِي غَيْرِهِ سَاخِطاً لَهَا
آيا نمىنگريد كه آدمى گاه از چگونگى خصلتهاى خويش بيخبر است و آنها را مىستايد، با آنكه همانها را در ديگران عيب مىبيند و بر آنها خشمناك مىگردد.
وَ تَارَةً تَجِدُهُ عَالِماً بِطِبَاعِهِ سَاخِطاً لَهَا حَامِداً لَهَا فِي غَيْرِهِ
و گاه از طبع و اخلاق خويش ناخرسند است با اينكه همان را در ديگران مىپسندد و مىستايد؟
فَهُوَ مُتَقَلِّبٌ بَيْنَ الْعِصْمَةِ وَ الْخِذْلَانِ
اين است كه آدمى ميان توفيق و بىتوفيقى در كشاكش است.
فَإِنْ قَابَلَتْهُ الْعِصْمَةُ أَصَابَ
اگر توفيق به ياريش آيد كار درست مىكند،
وَ إِنْ قَابَلَهُ الْخِذْلَانُ أَخْطَأ
َو اگر بىتوفيقى نصيبش گردد كار خطا.
وَ مِفْتَاحُ الْجَهْلِ الرِّضَا وَ الِاعْتِقَادُ بِهِ
و كليد نادانى خودپسندى و خودباورى است،
وَ مِفْتَاحُ الْعِلْمِ الِاسْتِبْدَالُ مَعَ إِصَابَةِ مُرَافَقَةِ التَّوْفِيقِ
و كليد دانايى، دگرگون كردن اين خصلت است در خويش، البته به شرط توفيق.
وَ أَدْنَى صِفَةِ الْجَاهِلِ دَعْوَاهُ بِالْعِلْمِ بِلَا اسْتِحْقَاقٍ
نخستين مرتبه نادانى، بدون شايستگى، ادعاى دانايى كردن است.
وَ أَوْسَطُهُ جَهْلُهُ بِالْجَهْلِ
مرتبه بعد از آن، ندانستن نادانى خويش است.
وَ أَقْصَاهُ جُحُودُهُ بِالْعِلْمِ
و آخرين مرتبه، انكار علم و دانايى و ارزش آن است.
وَ لَيْسَ شَيْءٌ إِثْبَاتُهُ حَقِيقَةُ نَفْيِهِ إِلَّا الْجَهْلُ وَ الدُّنْيَا وَ الْحِرْصُ
و هيچ چيز نيست كه اثبات آن در حقيقت نفى آن باشد، مگر نادانى و دنيا (پرستى) و آزمندى،
فَالْكُلُّ مِنْهُمْ كَوَاحِدٍ وَ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ كَالْكُلِ.
كه همه آنها همچون يكى از آنها، و يكى از آنها همچون همه آنها است.
«توفِيقُ الْهِلالِ»
«هنگاميكه هلال آشكار مىشود»
وقتی مکانیسم نورانی قلبت فعّاله، وِفق نور هستی! موافق با نور هستی! به این میگن توفیق!
على عليه السلام:
«التَّوْفِيقُ مِنْ جَذَبَاتِ الرَّبِّ»
توفيق، از كششهاى پروردگار است.
توفیق رویت نور جذّاب هدایت!
بپّا یه وقت از غافله نور جا نمونی!
که طعمه گرگهای حسود خواهی شد!
«خَذَلَتِ الوحشيّة ولدها»
«آن حيوان بيابانى بچّهاش را ترك كرد و بىبهره ساخت.»
«الخَاذِل: آهوئى كه از گلّهى خود عقب افتاده و تنها مانده باشد.»
مشتقات ریشۀ «وفق» در آیات قرآن:
وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيراً (35)
فَكَيْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ ثُمَّ جاؤُكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ إِحْساناً وَ تَوْفيقاً (62)
قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَني مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُريدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُريدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفيقي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيبُ (88)
جَزاءً وِفاقاً (26)
مشتقات ریشۀ «خذل» در آیات قرآن:
إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (160)
لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً (22)
لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَني وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً (29)