DEPENDENCY!
CONNECTION!
Light Dependent Reactions!
«ربط» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«رَبَطْتُهُ: شَدَدْتُهُ، آن را محکم بستم.»
«رَبَطَهُ: آن را بست و محكم كرد.»
«الرَّابِطَة: پيوستگى و علاقمندى»
مفهوم «وابستگی»: «dependence»
«وابستگی ممدوح به نور – وابستگی مذموم به تمنّا»
+ «پستانک تمنّا»
مثال زیبای وابستگی برگ به نور خورشید برای فرایند فتوسنتز!
«light dependent reactin»
قلب مثل برگ برای حیات و رشد و نمو نیاز به نور دارد.
این ارتباط و وابستگی میشه فرایند نور الولایة!
The Light Dependency!
رابطۀ نورانی قلب!
[عصب – ربط – گرایش]:
مقاییس اللغة برای واژه «عصب» مفهوم
«ربط شيء بشيء مستطيلا أو مستديرا» را از این واژه آورده است.
در واقع این گرایش نوعی ارتباط برقرار کردن است،
به چیزی که بدان وابستگی داری و گرایش پیدا می کنی.
[گرایش – وابستگی] :
در کتاب لغت التحقیق، معادل قشنگ و زیبایی برای واژه «ربط» زبان عربی، در زبان فارسی آورده:
«وابسته شدن و بستگى پيدا كردن»،
لذا «وابسته شدن»، «dependence» چقدر معادل فارسی زیبایی است!
وقتی دختر و پسر رو که عقد میکنن چند روز نگذشته میگن اینا چنان بهم وابسته شدن که دیگه نمیشه از هم جدا زندگی بکنند این شدت علاقه این زوج جوان به همدیگر را می رساند!
آیا قلب ما جوری به معالم ربانی وابسته شده که دیگه نتونیم لحظهای از اون جدا و بیخیال بشیم؟!
اگه جواب مثبت است، مبارک است، ان شاء الله تعالی.
و واقعا جز این هم زندگی بیمعنا و بیارزش است و همۀ لذت زندگی در همین وابستگی و گرایش قلب به نور علم آل محمد ع با یاد معالم ربانی است.
همیشه و همه جا باید این وابستگی و دلبستگی و گرایش مطلق قلبی به نورانیت علمی ولایت آل محمد ع با یاد معالم ربانی همچون عامل حیات در رگهای وجودمان جریان داشته باشد تا بتوانیم خود را زنده «حیّ» إحساس کنیم.
[رابطه ≠ قطع رابطه]:
سرگرمی – نور ولایت
[رابطه «گرایش» ≠ قطع رابطه «بیزاری»]:
قطع رابطه از باطل و ایجاد رابطه با حق، منصب ولایتی فاطمه زهرا س است.
«فطم الولد»
[رابطه: آیات محکم – آیات متشابه]
با قطع رابطه با نور، قلب تاریک میشود و انسان در انتخابهایش حتما به اشتباه میافتد.
خواسته هوای نفس حسود، آیات متشابه است و خواسته نور عقل، آیات محکم است.
و قطع رابطه با نور معالم ربانی یعنی خاموشی قلب و عدم بصیرت در انتخاب صحیح و در نتیجه به اشتباه افتادن در انتخاب ابزار آرامش صحیح برای قلب نا آرام، که دنیا، جایگزین آخرت، و یا معصیت جایگزین نور ولایت میشود.
قلب قسی، میل ندارد که به نور ولایت عمل کند.
[رابطه – قبض و بسط]:
وَصَلْتُمْ وَ قَطَعَ النَّاسُ
[أخوت – رابطه]:
أخيّة الدابّة:
آخيت بين الشيئين
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ
[یعنی رابطۀ نورانیِ علمی و اعتقادی دارند.]
و اعتبر من الاخوّة معنى الملازمة، فقيل أخيّة الدابّة:
حلقه و ريسمانى است كه حيوان را با آن به زمين مىبندند.
أَخٌ الأصل أَخَوٌ ، و هو: المشارك آخر في الولادة
[غصب- قطع رابطه]:
غصب: غصبت الجلد غصبا
[غصب – بخل]
[رابطه – انس] :
[رابطه – انس – یونس]:
(1) یونس خواهان رابطه با رب و قطع رابطه با قوم!
(2) رابطه یونس با قوم بعد از رجوعش بسوی آنها!
مَعْنَى يُونُسَ:
أَنَّهُ كَانَ مُسْتَأْنِساً لِرَبِّهِ مُغَاضِباً لِقَوْمِهِ
وَ صَارَ مُؤْنِساً لِقَوْمِهِ بَعْدَ رُجُوعِهِ إِلَيْهِمْ
هزار واژۀ مترادف نور الولایة – هزار واژۀ مترادف حسادت:
[رابطه«نکاح – متعه» ≠ قطع رابطه «طلاق»]:
الولاية هي الكلمة الجامعة
«نور ولایت مشتمل بر مفاهیم و معانی کثیری است؛
از جمله: نور ولایت در بردارنده مفهوم ارتباط و رابطه است .
کما اینکه معانی و مفاهیم آرامش و … را در بردارد.»
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا … رابِطُوا
آمَنُوا … رابِطُوا بالولایه
حدیث کلیدی:
نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ
وَ مِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ وَ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِيءِ وَ رَحْمَةُ الْفَقِيرِ وَ تَعَاهُدُ الْجَارِ وَ الْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ
وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ
فَمِنْهُمُ الْكَذِبُ وَ النَّمِيمَةُ وَ الْبُخْلُ وَ الْقَطِيعَةُ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ بِغَيْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّي الْحُدُودِ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رُكُوبُ الْفَوَاحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ مِنَ الزِّنَا وَ السَّرِقَةِ وَ كُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِكَ مِنَ الْقَبِيحِ
وَ كَذَبَ مَنْ قَالَ إِنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفَرْعِ غَيْرِنَا .
اشاره به اینکه:
اگر اصل رابطه که نور ولایت آل محمد ع هستند استوار و برقرار باشد، بمرور تمامی فروع این اصل از جمله «التَّوْحِيدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ وَ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِيءِ وَ رَحْمَةُ الْفَقِيرِ وَ تَعَاهُدُ الْجَارِ وَ الْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ» شکل میگیرد، بعبارت دیگر زمانی نماز و روزه و دیگر فروعات اعتقادی اثر آرامبخشی خواهند داشت که پل ارتباطی نور ولایت برقرار باشد، لذا با نور ولایت، نماز معنای اصلی خود، که همانا آرامبخشی قلب میباشد را خواهد داشت. اما اگر رابطه نور ولایت قلب قطع گردد، قطعا رابطه با اعداء ائمه، جای آن را میگیرد و این اصل باطل، حتما تمامی مصادیق و فروع آن یعنی فروعات قطع رابطه با نور ولایت: الْكَذِبُ وَ النَّمِيمَةُ وَ الْبُخْلُ وَ الْقَطِيعَةُ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ بِغَيْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّي الْحُدُودِ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رُكُوبُ الْفَوَاحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ مِنَ الزِّنَا وَ السَّرِقَةِ وَ كُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِكَ مِنَ الْقَبِيحِ» بمرور توسط شخص انجام خواهد شد، و اگر قلبی متمایل به اعداء ائمه ع باشد اما به ظاهر متمسک به انجام فروعات ولایت آل محمد ع شود، این اعمال چون وصل به نور آل محمد ع نیست، قطعا اثر آرامبخشی قلبی خود را که نخواهد داشت و بیشتر برای خود شخص و دیگران گمراه کننده خواهد بود و به تشابه خواهد انداخت. اصل ارتباط قلب با نور حق، بمرور انسان را از نقص به کمال میرساند و اصل رابطۀ باطل، تمام زحمات ظاهری را به هدر میدهد و موجبات ارتکاب معاصی را فراهم خواهد آورد.
«مَا زَالَ الزُّبَيْرُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَتَّى أَدْرَكَ فَرْخُهُ فَنَهَاهُ عَنْ رَأْيِه»
اشاره به اینکه: تا زمانی که شخص قطع رابطه با نورش نکرده است «قَبْلَ أَنْ يَفْسُدَ» و حالات قلبی میزان با نورش دارد «فِي أَحْسَنِ مَا يَكُونُ حَالًا»، هنوز مرتد نشده و مشمول نشان افتخار «مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ ع» قرار میگیرد.- هم برای سلمان این عبارت بکار رفته است و هم برای زبیر و افراد مشابه دیگر- اما همینکه ارتباط علمی و اعتقادی با صاحب نور قطع میشود و اعتقاد فاسد عالم ذر خویش را مجددا استعمال نموده و رو میکند، دیگر مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ نیست. این تغییر بینش در کسی که ارتباط خویش را قطع کرده، به سبب مصادیق گوناگون حبّ دنیا صورت میگیرد، که مثلا در مورد زبیر، این امتحان حب دنیا از نوع حب اقرباء بود و فرزندش «فَرْخُهُ» که بزرگ شد، بینش غلط عالم ذر او را برملا نمود «فَنَهَاهُ عَنْ رَأْيِه» و رابطۀ زیبر با نور ولایت علی ع برای همیشه قطع شد!
قَبْلَ أَنْ يَفْسُدَ [قبل از اینکه رابطه خود را قطع کند.]
فِي أَحْسَنِ مَا يَكُونُ حَالًا: هنوز مرتد نشده بود! [یعنی وصل بود! نور عاریه!]
+ «ضلّ»: [ضلّ – قطع رابطه]
يَا هِشَامُ
مَا أَقْبَحَ الْفَقْرَ بَعْدَ الْغِنَى
وَ أَقْبَحَ الْخَطِيئَةَ بَعْدَ النُّسُكِ
وَ أَقْبَحُ مِنْ ذَلِكَ الْعَابِدُ لِلَّهِ ثُمَّ يَتْرُكُ عِبَادَتَهُ.
[رابطه – قطع رابطه]
وَلَاءَ الدِّينِ : [رابطه دینی ، علمی و اعتقادی]
أَنَّكُمْ تَقُولُونَ إِنَّ جَمِيعَ الْمُسْلِمِينَ عَبِيدُنَا وَ جَوَارِينَا
وَ أَنَّكُمْ تَقُولُونَ مَنْ يَكُونُ لَنَا عَلَيْهِ حَقٌّ وَ لَا يُوصِلُهُ إِلَيْنَا فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ
وَ لَكِنْ نَحْنُ نَدَّعِي أَنَّ وَلَاءَ جَمِيعِ الْخَلَائِقِ لَنَا
يَعْنِي وَلَاءَ الدِّينِ
[رابطه دینی ، علمی و اعتقادی]
وَ هَؤُلَاءِ الْجُهَّالُ يَظُنُّونَهُ وَلَاءَ الْمِلْكِ
مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ
وَ مَا كَانَ يَطْلُبُ بِذَلِكَ إِلَّا وَلَاءَ الدِّينِ
[مجاهده نفس – رابطه]:
شرط استمرار رابطه، استمرار مجاهده نفس است!
إِنَّ الْمُجَاهِدَ نَفْسَهُ وَ الْمُغَالِبَ غَضَبَهُ وَ الْمُحَافِظَ عَلَى طَاعَةِ رَبِّهِ يَرْفَعُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ ثَوَابَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ
وَ يُنِيلُهُ دَرَجَةَ الْمُرَابِطِ الصَّابِرِ
«وَ اتَّبَعُوا النُّورَ»
[نور قلب = رابطه – ظلمت= قطع رابطه]
وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ أَيْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ
[نماد قرض= نماد رابطه]
عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ عِلَّةِ تَحْرِيمِ الرِّبَا
قَالَ
إِنَّهُ لَوْ كَانَ الرِّبَا حَلَالًا لَتَرَكَ النَّاسُ التِّجَارَاتِ وَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ
فَحَرَّمَ اللَّهُ الرِّبَا لِتَفِرَّ النَّاسُ عَنِ الْحَرَامِ
إِلَى التِّجَارَاتِ وَ إِلَى الْبَيْعِ وَ الشِّرَاءِ
فَيَتَّصِلَ ذَلِكَ بَيْنَهُمْ فِي الْقَرْضِ.
وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ
[خسر : النَّقْص]
مَنْ أَنْكَرَ وَلَايَتِي فَقَدْ … خَسِرَ
اشاره به اینکه:
کسی که با نورش قطع رابطه نمود [مَنْ أَنْكَرَ وَلَايَتِي]،
خسارت غیر قابل جبرانی را متحمل خواهد شد [فَقَدْ خَسِرَ].
فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً
رابطۀ نورانی قبول ذلّت ممدوح! رابطۀ عزّت!
عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ
[نصح – ربط]:
و النصح: إخلاص العمل من شوائب الفساد،
مأخوذ من نصحت العسل: إذا صفّيّته من الشمع.
و «ثوبٌ مُتَنَصَّحٌ» : لباس وصله خورده.
النصح خلاف الغش و اصل النصيحه الخلوص
ملاءمة [التیام] بين شيئين و إصلاح لهما
حصول الاتّصال [رابطه]
نصیحت یعنی ایجاد ارتباط با نور امام (ع)
ان الامام ناصح لعباد الله
تاويل الناصحين بالنبی والائمه(ع)
فتاويل النصح بالدلاله الی الولايه و ترک الاضداد و الانداد
[النصح النور الولايه]
التوبة النصوح:
كأنّها صحيحة ليس فيها خرق و لا ثلمة، لا يعود الى ما تاب عنه.
خیرخواهی و نصیحت و دلسوزی و ارزش قائل شدن برای همه!
إِنَّ الدِّينَ النَّصِيحَةُ إِنَّ الدِّينَ النَّصِيحَةُ إِنَّ الدِّينَ النَّصِيحَةُ
لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِكِتَابِهِ وَ أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ عَامَّتِهِمْ
وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ
[رغبت ≠ زهد]
[رغبت = رابطه ≠ زهد = قطع ارتباط]
[وصل- قطع ≠ خسر]
وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ
وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ
[رابطه = نور ولایت]:
[(اسم): رابطه = (معنی): نور ولایت]:
معنی ارتباط با خدا فقط در فهم نور ولایت آل محمد (ع) با قلب سلیم خلاصه میشود، که ثمره آن، آرامش حاصل از قرب به این نور مقدس است.
[ربط – وَلْْیْ]:
الرابطة بينهما [ المولى – المولّى عليه] هي الولاية.
الرابطة… هي الولاية
نور ولایت یعنی رابطه؛
نور ولایت حق، یعنی رابطه صحیح قلب با نور امام ع؛
ولایت باطل یعنی رابطۀ غلط.
رابطه قلب ما با نور امام (ع) از چه نوعی است؟
(1) رابطه پدر با فرزند
(2) رابطه مادر با فرزند
(3) رابطه برادرانه
(4) رابطه معلم با شاگرد
ما به گردن امام ع چه حقی داریم؟
و امام ع به گردن ما چه حقی داریم؟
این حقوق، نوع رابطه ما و امام ع «نور ولایت» را مشخص میکند.
با فهم نور ولایت، تمام روابط اجتماعی باید اصلاح شود .
میگن فلانی چه روابط عمومی خوبی داره!
یاد گرفته در روابط اجتماعیاش با دیگران جوری رفتار کنه که منجر به ناراحتی و قطع رابطه نشه!
اعْلَمْ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ حُقُوقاً مُحِيطَةً بِكَ
حقّ ؛ ابزاری است «نور ولایت = رابطه»که انسان نا آرام، به سبب عمل به آن به آرامش میرسد.
حق، رابطه صحیح است که منجر به آرامش میشود.
باطل، رابطه غلط است که منجر به ناآرامی میشود.
«حُقُ الطِّيب»: عطردان
الحُقَّة: ظرف كوچك
حق = جایگاه صحیح
[وَلی = اتصال- ارتباط (قرب) بارانهای متوالی فصل بهار]
[رابطه – وَلی – قرب]:
اگر [در روابط اجتماعی با دیگران] نا آرامی را عیب خود بدانی، یعنی نتیجۀ حسادت خود و دل نکندن از تمناهای خود بدانی، این طرز فکر، رابطۀ نورانی قلب را با ماخذ نور علم آل محمد ع برقرار مینماید، اما هر وقت نا آرامی را عیب خود ندانستی، این رابطه نورانی قطع میشود.
پس نور ولایت، رابطۀ قلبی انسان را با ربوبیت ذات اقدس الهی بمنظور بهرهمندی از ثمرۀ آن که اصلاح و تربیت است، برقرار میکند.
السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ
«سبب – دلیل – وسیله – واسطه – وساطت – الاداه – الحبل – الحجاب – الحجه – السبیل – الشافع – الطریق – العروه الوثقی – العده – العله – المقتضی – المقدمه – الولیجه – صراط – سبیل – باب – طریق – حافظ …»
حق: اینست که نا آرامی را اثر عیب خود بدانیم، انگاری جای درستش اینجاست! و هر جور دیگه فکر کنیم، اشتباه (باطل) است.
حق = رابطه
باطل = قطع رابطه
کسی که با آیات قطع رابطه میکند و آن را باطل میداند [نا آرامی را اثر عیب خود نمیداند] ثمرات نور ولایت را به هدر میدهد.
بطل: ذهب دمه بطلا أى هدرا، خونش به هدر رفت.
باطل [اندیشه باطل]، جمیع روابط اجتماعی غلط [ارتکاب معاصی]،
همۀ داشتههای انسان، نعمتها و ابزارهای اصلاح و تربیت را به هدر میدهد «تکذیب آیات»!
تکذیب آیات:
امری است باطل [اندیشه باطل] که موجب به هدر دادن شرایط اصلاح و تربیتی است که از سوی خدای مهربان تقدیر میشود!
[دروغ = باطل: به هدر دادن و تباه كردن و از دست دادن و ضايع کردن]
[صدق – کذب]
[تکذیب آیات – کذب = باطل]
رمح صدق – كَذَب لبنُ الناقة
کذب: ذهب [به هدر رفت!]
کسی که نا آرامی هایش را به دیگران نسبت میدهد، ثمرات تربیتی نور ولایت را به هدر میدهد.
از این جهت به او می گویند: «کاذب»
یک حدیث زیبا!
«جَارِيَةً سَوْدَاءَ تَسْقِي الْمَاءَ…
اشْرَبُوا حُبّاً لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ كَانَتْ عَمْيَاءَ
[نابینا بود، اما رابطۀ قلبش با نورش سالم بود.]
اشْرَبُوا حُبّاً لِمَنْ رَدَّ اللَّهُ عَلَيَّ بَصَرِي بِهِ
«اللَّهُمَّ إِنْ كَانَتْ صَادِقَةً فَرُدَّ عَلَيْهَا بَصَرَهَا»
[خوشا به حالش! رابطه محبتی قوی «حُبّ» با علی (ع) داشته!]
چه چیزی آب رفته را به جوی بر می گرداند؟!
نور ولایت… نور ولایت… نور ولایت… نور ولایت… مشروط به اینکه در جمیع روابط اجتماعی خود، نور ولایت را الگوی کار خویش قرار دهیم.
[رابطه – نور ولایت امام هادی (ع)]:
وظیفه ما حفظ رابطه اعتقادی با جمیع اهل نور در هر شرایطی است، تا ثمرات نور ولایت به هدر نرود.
[رابطه – رفق]:
قطع رابطه با اهل نوری که مبتلا به گناه هستند نه معتقد به گناه،
مورد رضایت اهل بیت (ع) نمیباشد.
«لَا بُدَّ عَنْ إِكْرَامِهِمْ وَ احْتِرَامِهِمْ عَلَى كُلِّ حَالٍ»
+ «اکرمی مثواه»
وَ [اینکه رابطه خود را با آنها قطع نکنی!
أَنْ لَا تُحَقِّرَهُمْ وَ لَا تَسْتَهِينَ بِهِمْ لِانْتِسَابِهِمْ إِلَيْنَا
[رابطه اعتقادی]
لِانْتِسَابِهِمْ [اعْتِقَاداً] إِلَيْنَا:
يعني معتقد به گناه نيستند، ولي مبتلا به گناه هستند!
یعنی ارتکاب گناه از سوی اینها از نوع اشتباه مرگبار یعنی با قطع رابطۀ قلبی با نور خود نیست!
دوام این رابطۀ نورانی قلب، بالاخره یک روزی اونها رو از این فروعات باطل باز خواهد داشت، ان شاء الله تعالی.
[وَ هِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِ خَطَأٌ … وَ … مِنَ الْكَافِرِ فَعَمْدٌ]
وقتی رابطۀ قلبی با نورش قطع نشه، این خطا عمدی محسوب نمیشه.
اما این مطلب مجوزی نیست که شخص مدام از فرصتهای اصلاح و تربیت سوء استفاده نماید!
[ كَيْفَ تَجِدُ اعْتِقَادَهُمَا؟]
[رابطه – اصلاح و تربیت]:
رسولان انطاکیه!
[افول – حجت ابراهيم = رفق ابراهيم (ع) براي هدايت قومش]
یونس ع با قومش قطع رابطه کرد، اما ابراهیم ع برای هدایت قومش به رابطۀ خویش استمرار داد تا آنها را هدایت کرد.
استمرار رابطه [رفق] محبت و مودت با مبتلایان به گناه، بمنظور اصلاح و تربیت آنها و درناژ حسادشان.
فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً
[حالت فروتنی یعنی ذلت ممدوح، یعنی عزت]
طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ
أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ
رابطه قبول ذلت ممدوح [فروتنى]، در جمیع روابط اجتماعی = نور ولایت
ذَلِّلْ قَلْبَكَ بِالْيَقِينِ
وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَى رُءُوسِكُمْ
[تاج افتخار فروتنى را بر سرهاى خويش نهيد.]
+ «ذلل»
من در حال عبادت هستم یعنی با تداوم عمل به نور ولایت در کلیه روابط اجتماعیام ، خود را آرام میکنم.
اعبدوا ربكم [… تفسير شريف لاهيجي]
ثُمَّ غَيَّبَهُمْ عَنْ أَبْصَارِهِمْ وَ اسْتَعْبَدَهُمْ بِوَلَايَتِهِمْ وَ مَحَبَّتِهِمْ
معني ايمان به غيب:
ايمان به اينكه منشا نا آرامي ها در دل شرايط عيب ماست از ايمان به غيب ما به خدای مهربان خبر ميدهد. ارتباط قلب با نور ولایت، فرایندی از جنس واژۀ غیب است یعنی با چشم سر دیده نمی شود و فقط قلب در ملکوت پنهانش این فرایند را حس میکند.
عبادت [اسْتَعْبَدَهُمْ]يعني اعتقاد به نور ولايت[بِوَلَايَتِهِمْ]،
از ايمان به غيب انسان به نور علوم محمد و آل محمد (ع) خبر ميدهد.
ايمان به غيب = عبادت
فكان ذلك السجود لله عز و جل عبودية و لآدم طاعة و لما في صلبه تعظيما
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
وَ اللَّهِ يَا عَلِيُّ
مَا خُلِقْتَ إِلَّا لِيُعْبَدَ بِكَ
مَا اسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اللَّهِ النَّظَرَ إِلَيْهِ إِلَّا بِالْعُبُودِيَّةِ لَنَا
بِالْعِلْمِ يُطَاعُ اللَّهُ وَ يُعْبَدُ.
[سنت و سبیل]:
وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ [رَسُولُ اللَّهِ ص] وَ نَحْنُ سَبِيلُهُ
نَحْنُ سَبِيلُ الْبَلَدِ الْأَمِينِ
تنها راه [ارتباطی] رسیدن به سرزمین آرامش [الْبَلَدِ الْأَمِينِ]،
نور ولایت اهل بیت (ع) [نَحْنُ سَبِيلُهُ] میباشد.
برای استمرار این رابطه علمی قلب، باید حالت تواضع باشد.
متکبر با عدم قبول ذلت ممدوح (عدم قبول نور ولایت)،
موجب قطع رابطه قلبیاش با نور هدایت میشود.
الَّذينَ يُجادِلُونَ في آياتِ اللَّهِ
بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ
كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذينَ آمَنُوا
كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ (35)
إِنَّ الَّذينَ يُجادِلُونَ في آياتِ اللَّهِ
بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ
إِنْ في صُدُورِهِمْ إِلاَّ كِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغيهِ
فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ (56)
وَ كُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ
و در برابر آيات او تكبر مىكرديد.
[جدل هنگام عرضه آیت، علامت کبر است.]
إِنَّمَا الْكِبْرُ مَنْ تَكَبَّرَ عَنْ وَلَايَتِنَا وَ أَنْكَرَ مَعْرِفَتَنَا
نادیده گرفتن رابطۀ قلبی با نور و بیتوجهی و پشت کردن به آن = کبر
متکبر می گوید: من که از او بهترم «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ!»،
پس چه نیازی دارم که با او حفظ رابطه نمایم؟!
فقال: ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ؟
قال: أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ!
وَ مَنْ ذَهَبَ يَرَى أَنَّ لَهُ عَلَى الْآخَرِ فَضْلًا «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ!» فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَكْبِرِينَ
وَ طَلَبْتُ الْخُضُوعَ [خواهان حفظ رابطه شدم]
فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِقَبُولِ الْحَقِّ [آنرا چیزی جز نور ولایت «قبول حق» نیافتم،
یعنی دانستم جز پشت کردن به تمناها، راهی برای حفظ ارتباط با دیگران وجود ندارد،
این را از نور علم آموختم، زیرا «وَ تَقَرَّبُوا إِلَى عَالِمٍ يَدْعُوكُمْ مِنَ الْكِبْرِ إِلَى التَّوَاضُعِ».
[صله رحم – رابطه]:
وَ اتَّقُوا … الْأَرْحامَ
و زنهار از خويشاوندان مَبُريد!
وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ
وَ أَفْضَلُ رَحِمٍ وَ أَوْجَبُهُ حَقّاً رَحِمُ مُحَمَّدٍ ص
[اسراف و تبذیر و اتلاف «هدر دادن ثمرات نور ولایت» = قطع رابطه]
مسرف: الذين اسرفوا في ولايه علي بن ابيطالب (ع)
مسرف زير بار نور ولايت نميرود.
عَلَامَةُ الْمُسْرِفِ … الْفَخْرُ بِالْبَاطِلِ
[اسراف – فخر]
ملاک فضیلت و برتری از نظر مسرف، ولایت باطل و فروع آن است .
السُّرْفة: دويْبَّة تأكل الخشَب.
سرف: میل شدید به تمناها و این یعنی پشت کردن به نور!
اسراف: کسانی که عادت کردهاند، تقدیرات را فدای تمناهای خود نمایند و این یعنی معصیت.
قصه لوط ع و قومش:
انتم قوم مسرفون: الذین یستحلون المحارم و یسفکون الدماع.
بلوغ لذه او شفا غیظ.
[أنفق في سبيل الخير- رابطه]
«وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً»
من أنفق شيئاً في غير طاعة اللَّه فهو مبذّر [به هدر میدهد]
و من أنفق في سبيل الخير فهو مقتصد.[به هدر نمیدهد]
ليس في طاعة اللَّه تبذير.
رضایت به تقدیرات، موجب استمرار نور قلب است.
[شح – رابطه]:
شح یکی از هزار واژۀ مترادف حسد است.
شحیح رابطه با آل محمد(ع) را عامل اتلاف عمر و جان و مال و … خود می داند!
حال اینکه انفاق میشه رابطۀ نورانی قلب با کلام خدای مهربان در ملکوت قلب:
در واقع انفاق یعنی همه چیزتو در راه خدا بدی _ نه به هدر بدی!_ به امید سبع سنابل».
قِيلَ : فَمَا الشُّحُّ؟
قَالَ : أَنْ تَرَى مَا فِي يَدَيْكَ شَرَفاً وَ مَا أَنْفَقْتَهُ تَلَفاً
[شح – انفاق]:
شحّ یعنی انفاق در راه حق را اتلاف دانستن: وَ مَا أَنْفَقْتَهُ تَلَفاً!
اللَّهُمَّ قِنِي شُحَّ نَفْسِي … وَ أَيُّ شَيْءٍ أَشَدُّ مِنْ شُحِّ النَّفْسِ؟
وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
[حسد – رابطه]:
حسود باید بداند که توانایی بر آورده کردن آرزوهای خود «تمناها» را [با استعمال حسد] ندارد، چون راه دسترسی به آرامش [رابطه نورانی]، جز ترک حسد یعنی پشت کردن به تمناها نیست!
حسود خواهان قطع رابطه با نور آل محمد (ع) و بدست گرفتن منسب آل محمد (ع) است.
[بخل – رابطه]:
بخیل کسی است که راحتی خود را در غیر عمل به نور ولایت [قطع رابطه با نور] میداند.
قَالَ : فَمَا الْبُخْلُ؟
قَالَ : مَنْعُ الْحُقُوقِ [قطع رابطه با نور ولایت] عَنْ أَهْلِهَا
وَ أَخْذِهَا [رابطه با باطل = معصیت] مِنْ غَيْرِ وَجْهِهَا
[جهاد نفس = دل کندن از تمناها]
[نور ولایت، نفسِ سرکش حسود را رام میکند.]
[جهاد با شحّ نفس = جود – کرم – سخا]
لِأَنَّ الْجُوْدَ جُودَانِ
[جود – جهد (جهاد)]
نَفْسِيٌّ وَ مَالِيٌّ
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ
أَجْوَدُ النَّاسِ مَنْ جَادَ بِنَفْسِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ تَعَالَى
[سخاوت – رابطه] :
سخیّ، رابطه نورانی قلبش با خدای مهربان برقرار است.
السَّخَاوِيُّ من الأَرض التي لا شيء فيها،
[هیچ مانعی « دلخواهی !!! » ندارد!]
برداشتن موانع تربیتی = سخاوت
[حبط عمل – رابطه]:
إِنَّ عَبْدِي أَتَانِي مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي أُوتَى مِنْهُ إِنَّهُ دَعَانِي وَ فِي قَلْبِهِ شَكٌّ مِنْكَ.
أَيْنَ أَهْلُ الْفَضْلِ؟
وَ مَا كَانَ فَضْلُكُمْ؟
[این فضیلت چیزی جز عمل به نور ولایت یعنی ایجاد رابطه با نور و پشت نمودن به تمناها نیست!]
كُنَّا نَصِلُ [رابطه] مَنْ قَطَعَنَا
وَ نُعْطِي [رابطه] مَنْ حَرَمَنَا
وَ نَعْفُو [رابطه] عَمَّنْ ظَلَمَنَا
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا
اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
تداوم ارتباط اعتقادی با نور معالم ربانی:
«عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي الثَّغْرِ»
عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا = مُرَابِطُونَ = مَنْ تَوَسَّطَ فِي عُلُومِ عَلِيٍّ
س: عمن آخذ معالم ديني؟
ج: خذ عن يونس بن عبد الرحمن.
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ … عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ مِمَّنْ يَأْخُذُهُ .
ببین با چه نوری ارتباط علمی و اعتقادی داری؟
[اتخاذ – رابطه]
+ «اخذ علم»
عمن آخذ معالم ديني؟
با کدامین معالم ربانی رابطه علمی و اعتقادی داشته باشم؟
در کسب علوم و اعتقادات به کدام نور توکل کنم؟!
لَا تَأْخُذَنَّ مَعَالِمَ دِينِكَ عَنْ غَيْرِ شِيعَتِنَا
كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْرِفُنَا وَ هُوَ مُسْتَمْسِكٌ بِعُرْوَةِ غَيْرِنَا
وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا
فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ
وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ
وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها
خُذُوا الْعِلْمَ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ
جواب:
اتَّخِذي بُيُوتاً [اخذ بیت: کسب علوم و اعتقادات کن]
مِنَ الْجِبالِ[صاحبان نور]
اخذ بیت: اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً:
رابطه اعتقادی با معالم ربانی صاحبان نور!
وَ أَوْحى [ارتباط] رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ
فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً
رابطه قبول ذلت ممدوح! در جمیع روابط اجتماعی = فرایند نور ولایت
[صُحْبَةَ الْعَالِمِ وَ اتِّبَاعَهُ = ارتباط اعتقادی با معالم ربانی]
اعْلَمُوا أَنَّ صُحْبَةَ الْعَالِمِ وَ اتِّبَاعَهُ دِينٌ يُدَانُ اللَّهُ بِهِ
وَ طَاعَتَهُ مَكْسَبَةٌ لِلْحَسَنَاتِ مَمْحَاةٌ لِلسَّيِّئَاتِ
وَ ذَخِيرَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ
وَ رِفْعَةٌ فِيهِمْ فِي حَيَاتِهِمْ وَ جَمِيلٌ بَعْدَ مَمَاتِهِمْ.
[بواسطه ارتباط] …
وَ بِحَيَاتِهِ حَيِيَتْ قُلُوبُهُمْ وَ بِنُورِهِ اهْتَدَوْا إِلَى مَعْرِفَتِهِ
[بواسطه ارتباط] …
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه
[بواسطه ارتباط] …
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً [متواصلة]
وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ
فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا !
[قُرىً ظاهِرَةً [متواصلة] – باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا]
[وصل – بُعد]
پل ارتباطی [بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ] قوم سبا با آل محمد (ع) که بود؟
صاحب نورشون کی بود؟
در واژه نور ولایت، مفهوم پل ارتباطی مستتر است .
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ [سبب ارتباط] الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا [رابط] السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ
بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ
اغْفِرْ ثوبك فى الوعاء
[ربط – غفر]
علوم نورانی ماخوذ از صاحبان نور، سبب غفران هستند.
أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ [رابطه] مَاتَ مَغْفُوراً لَهُ
[مودت – رابطه]:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا
[آیه – ربط]:
وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً
[ربط – آرامش]
إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ
[ذکر الله – ربط = آرامش]
أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
[رابطه – واسطه – قرب – زلف – شفع «ضمیمه شدن – پیوستن – ارتباط»]
وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ
قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى
سجده بر علوم نورانی!
وَ لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ يَسْجُدَ هَكَذَا لِغَيْرِ اللَّهِ
لَأَمَرْتُ ضُعَفَاءَ شِيعَتِنَا وَ سَائِرَ الْمُكَلَّفِينَ مِنْ شِيعَتِنَا
أَنْ يَسْجُدُوا لِمَنْ تَوَسَّطَ فِي عُلُومِ عَلِيٍّ وَصِيِّ رَسُولِ اللَّه
[کیف تجد اعتقادهما؟!
آیا به هنگام نا آرامی قلبی، با عمل به این بینش، رابطه خود را با نور حفظ میکند؟!]
رِبَاطُنَا رِبَاطُ الدَّهْرِ:
أي يجب على الشيعة أن يربطوا أنفسهم على إطاعة إمام الحق، و انتظار فرجه و يتهيأوا دائما لنصرته.
إِنَّ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ وَ الْبِشْرَ وَ الْبِشَارَةَ لِمَنِ ائْتَمَّ [ارتباط] بِعَلِيٍّ وَ تَوَلَّاهُ
وَ أَتَشَفَّعُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِك.
یعنی نور ولايت محمد و آل محمد (ع) را واسطه آرامش خود به هنگام ناآرامي بعنوان بينش صحيح قبول دارم.
[رابطه اعتقادی دائمی و سودمند]: این رابطه یعنی نور ولایت!
فَهَلْ يَنْتَفِعُ الشِّيعَةُ بِهِ فِي غَيْبَتِهِ؟
إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ [رابطه قطع نمیشود.]
يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ
ارتباط با خدا، بی معنی است.
فهم نور ولایت، سبب رابطۀ قلبی با خدای مهربان است.
انکار خدا: بیربط دانستن آیت و تقدیرات بعنوان شرایط درمان عیب قلبی حسد.
ارتباط با امام [رابِطُوا إِمَامَكُمْ]:
آیا امکان پذیر هست؟!
ارتباط قلبی با نور امام منظور است!
ارتباط علمی به هنگام عرضه آیت با نور امام ع.
شکر یعنی استمرار ارتباط اعتقادی با نور امام ع.
کفر یعنی قطع ارتباط با نور امام ع.
ثمره استمرار ارتباط با نور امام، فرج و شفاء از بیماری قلبی حسد و به تبع آن رهایی از تمامی نمودارهای آزاردهنده بیرونی است.
فَتَعَاهَدُوا عِبَادَ اللَّهِ نِعَمَهُ بِإِصْلَاحِكُمْ أَنْفُسَكُمْ تَزْدَادُوا يَقِيناً
لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ إِيمانِهِمْ أي يقينا إلى يقينهم
گرانبها ترين چيزي كه خدای مهربان عنايت مي فرمايد :
[نور يقين: آرامش قلب] است .
ازدياد يقين يعني افزايش آرامش؛ علامت يقين بال ، آرامش بيشتر است.
مومن هنگام عرضه آیت «نِعَمَهُ = رزق» [إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ] با عمل به نور ولایت، روز به روز ایمانش [يقينش] بالا مي رود [زادَتْهُمْ إيماناً] و آرامش او بيشتر مي شود.
آیت = نعمت – ثمره عرضه آیت = اصلاح نفس + ازدیاد یقین + آرامش بیشتر
[رزق بیشتر = یقین بالاتر]
[عرضه آیت – ازدیاد ایمان و یقین]
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ … إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً
فَارْتَبِطُوا نِعَمَ رَبِّكُمْ تَعَالَى بِالشُّكْرِ [رابِطُوا إِمَامَكُمْ]
ارتباط دادن آیات عرضه شده به خودمان (عیوب قلبی خودمان)= شکر
انکار ارتباط آیات با عیوب دنیای قلب یعنی انکار خدا!
[رابِطُوا إِمَامَكُمْ = ارتباط با امام «ارتباط اعتقادی»] :
[لأن السفير بين الإمام في حال غيبته و بين شيعته هو العلم].
«الراسخون فی العلم»
أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ
یعنی شما را به تداوم ارتباط اعتقادی با این بینش «تقوی = نورولایت» سفارش میکنم!
یعنی شما را به تداوم ارتباط اعتقادی با معالم ربانی «عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ» سفارش میکنم!
فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنْيَا : به ارتباط با مصادیق گوناگون حب دنیا استمرار ندهید!
الْمِيثَاقَ- المرابِطه
و نحن الرباط الأدنى،
رابِطُوا : المقام مع إمامكم
وَ لَمْ يَكُنِ الرِّبَاطُ الَّذِي أُمِرْنَا بِهِ
وَ سَيَكُونُ ذَلِكَ مِنْ نَسْلِنَا الْمُرَابِطُ وَ مِنْ نَسْلِهِ الْمُرَابِطُ
[ارتباط قلبی]:
ربط علی قلب!
(1) وَ لِيَرْبِطَ عَلى قُلُوبِكُمْ (انفال 11) اصحاب بدر
(2) وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ (کهف 14) اصحاب کهف
(3) لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى قَلْبِها (قصص 10) مادر موسی
فَهَلْ يَنْتَفِعُ الشِّيعَةُ بِهِ فِي غَيْبَتِهِ؟
إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ [رابطه قطع نمی شود]
يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ
[رابطه : نور – قطع رابطه :ظلمت]
زلفی ، تقرب [قرب – رابطه – زلف]
[رابطه – واسطه]
وَ لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ يَسْجُدَ هَكَذَا لِغَيْرِ اللَّهِ
لَأَمَرْتُ ضُعَفَاءَ شِيعَتِنَا وَ سَائِرَ الْمُكَلَّفِينَ مِنْ شِيعَتِنَا
أَنْ يَسْجُدُوا لِمَنْ تَوَسَّطَ فِي عُلُومِ عَلِيٍّ وَصِيِّ رَسُولِ اللَّه
[سبب قطع رابطه طلحه و زبیر با علی (ع)، اعتقاد سوء آنها بود!]
وَ أَمَّا الَّذِي صَرَفَنِي عَنْ صِلَتِكُمَا
و اما آنچه مرا از پيوند [رابطه] با شما بازداشت
فَالَّذِي صَرَفَكُمَا [قطع رابطه] عَنِ الْحَقِّ
همان (سوء عقيده و خبث باطنى شما) است كه شما را از حق برگردانيد
وَ حَمَلَكُمَا عَلَى خَلْعِهِ مِنْ رِقَابِكُمَا
و وادار كرد كه طوق بيعت را از گردن خود بيفكنيد
كَمَا يَخْلَعُ الْحَرُونُ لِجَامَهُ
چنان كه چارپاى سركش افسار خود را پاره ميكند. [قطع رابطه]
وُكَلَة: عاجِزٌ كثير الاتكال على غيره
[ارتباط – توکل]:
به نور خدای مهربان توکل کن!
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
[رابطه – ذُكِرَ اللَّهُ]
وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً
[عرضه آیت – ازدیاد ایمان و یقین]
وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ
[ارتباط – يَتَوَكَّلُونَ]
این هم ثمرۀ ارتباط قلبی با نور امام (ع):
قَدْ نُقِلَ أَنَّ عِيسَى ع مَرَّ عَلَى رَجُلٍ
أَعْمَى مَجْذُومٍ مَبْرُوصٍ مَفْلُوجٍ
فَسَمِعَ مِنْهُ يَشْكُرُ
و يَقُولُ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَافَانِي مِنْ بَلَاءٍ ابْتُلِيَ بِهِ أَكْثَرُ الْخَلْقِ
فَقَالَ ع
مَا بَقِيَ مِنْ بَلَاءٍ لَمْ يُصِبْكَ
قَالَ
عَافَانِي مِنْ بَلَاءٍ هُوَ أَعْظَمُ الْبَلَايَا وَ هُوَ الْكُفْرُ
فَمَسَّهُ ع
فَشَفَاهُ اللَّهُ مِنْ تِلْكَ الْأَمْرَاضِ وَ حَسُنَ وَجْهُهُ فَصَاحَبَهُ وَ هُوَ يَعْبُدُ مَعَه
نقل شده كه عيسى بن مريم به كسى كه نابينا و جذامى و فلج و داراى مرض برص بود عبور كرد.
حضرت متوجه شد كه اين شخص دارد شكر خدا را ميكند و ميگويد
حمد و سپاس خداوند را كه مرا از بليه و امراضى كه بيشتر مردم به آن مبتلى هستند عافيت داده.
عيسى بن مريم عليهما السّلام فرمود.
چه بليهاى مانده كه تو به آن مبتلا نشدهاى؟
عرض كرد:
خداوند مرا از بزرگترين بلاها نجات داده و آن كفر و انكار خدا است.
حضرت دستى به بدن او كشيد و در نتيجه خداوند او را از اين امراض گوناگون شفا داده و خوش صورت شد و او از ياران عيسى شده و مشغول عبادت شد.
[تعاون – ربط]
عَلَيْكُمْ يَا بَنِيَّ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ التَّبَادُرِ
وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّقَاطُعَ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّفَرُّقَ
وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى
وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ
وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ
مَا حَقُّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ؟
… وَ إِنْ كَانَتْ لَهُ حَاجَةٌ تُبَادِرُ مُبَادَرَةً إِلَى قَضَائِهَا
وَ لَا تُكَلِّفْهُ أَنْ يَسْأَلَكَهَا
فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ وَصَلْتَ وَلَايَتَكَ بِوَلَايَتِهِ وَ وَلَايَتَهُ بِوَلَايَتِكَ.
[عزلت – رابطه]
[عزلت « آوَى وَحْدَهُ » – رابطه« اسْتَأْنَسَ بِرَبِّهِ »]
قَالَ الصَّادِقُ ع
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ
إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَلْقَانِي غَداً فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ
فَكُنْ فِي الدُّنْيَا وَحِيداً غَرِيباً مَهْمُوماً مَحْزُوناً
مُسْتَوْحِشاً مِنَ النَّاسِ
بِمَنْزِلَةِ الطَّيْرِ الْوَاحِدِ
فَإِذَا كَانَ اللَّيْلُ آوَى وَحْدَهُ
اسْتَوْحَشَ مِنَ الطُّيُورِ
[وحش«قطع رابطه» – انس«رابطه»]
اسْتَأْنَسَ بِرَبِّهِ
[صلی – رابطه]:
اقامه صلات، انتخاب عقل است برای دسترسی به آرامش!
[حضور القلب – قبض و بسط]:
مَا أَدَبُ الصَّلَاةِ؟ … حُضُورُ الْقَلْبِ
حضور قلب:
یعنی روشنایی قلب به سبب ادب حاصل از بینش اهل بیت ع.
مَا مَعْنَى الصَّلَاةِ فِي الْحَقِيقَةِ؟
قَالَ:
صِلَةُ [رابطه] اللَّهِ لِلْعَبْدِ بِالرَّحْمَةِ [قلب روشن] وَ طَلَبُ الْوِصَالِ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْعَبْدِ
إِذَا كَانَ يَدْخُلُ بِالنِّيَّةِ وَ يُكَبِّرُ بِالتَّعْظِيمِ وَ الْإِجْلَالِ وَ يَقْرَأُ بِالتَّرْتِيلِ وَ يَرْكَعُ بِالْخُشُوعِ وَ يَرْفَعُ بِالتَّوَاضُعِ وَ يَسْجُدُ بِالذُّلِّ وَ الْخُضُوعِ وَ يَتَشَهَّدُ بِالْإِخْلَاصِ مَعَ الْأَمَلِ وَ يُسَلِّمُ بِالرَّحْمَةِ وَ الرَّغْبَةِ وَ يَنْصَرِفُ بِالْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ
فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ أَدَّاهَا بِالْحَقِيقَةِ
[عرو – رابطه]:
عرو: الوصول النافذ
العُرْي- [عرو] من الثوب: مادگى لباس كه دكمه در آن قرار مىگيرد.
وصل به نور مافوق شدن «عرو» که ثمرهاش آرامش قلبی است.
رابطۀ نورانی + «سلسله مراتب نورانی!»
مشتقات ریشۀ «ربط» در آیات قرآن:
[سورة آلعمران (۳): آية ۲۰۰]
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (200)
[سورة الأنفال (۸): الآيات ۹ الى ۱۴]
إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ (11)
[سورة الأنفال (۸): الآيات ۵۹ الى ۶۱]
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ في سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ (60)
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۱۳ الى ۱۶]
وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً (14)
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۷ الى ۱۰]
وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسى فارِغاً إِنْ كادَتْ لَتُبْدي بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى قَلْبِها لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ (10)