دکتر محمد شعبانی راد

گردوی پوچ حسود! بیوتهم خاویة!

The Absurd Heart of Darkness!
The Absurdity of Jealous Heart!

«خوی» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«خَوَى الجوز: گردو پوك شد.»

گردوی پوچ حسود! بیوتهم خاویة!
قلب خالی از نور! قلب پوچ! مغز پوک!

«خَوَى الجوز: گردو پوك شد.»
حسود کلّه‌پوک!

این گردوها همه روی شاخۀ یک درخت از یک تنه اصلی تغذیه شدند!
چرا یکی پوچ در میاد یکی گل؟!
چرا یه قلب نورانی است و یکی تاریک!
همه اعضای یک خانواده هستند مثل خواهر و برادر و پدر و مادر و …
اینجور کنار هم دارن تغذیه میشن!
اما آخرش هر کدوم یه چیزی از آب در میان!

«خَوَى‏ بطنه من الطعام»
اینجوری بگیم: خَوَى‏ قلبه من النور!

با چه ذوق و شوقی گردو رو میشکنی مغزشو بخوری و کیف کنی، یهو جا میخوری میبینی توش جز ذغال و دود هیچی نیست «خَوَتْ‏: إذا خَلَتْ مِن أهلِها»! اصلا ظاهرش نشون نمیدادها! اما وقتی دستش رو شد، معلوم شد جای این گردو توی سطل آشغاله! نه توی شکم! از این گردو نمیشه لذت برد! داخل این پوست گردو از اهل گردو خبری نیست! توی این قلب، شوق نور یاد معالم ربانی یافت نمی‌شود! این قلب، نورشو باور نداشته! این قلوب نسبت به آیاتی و رسلی جحد و انکار و ظلم کردند «فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا» در واقع در حق خودشون ظلم کردند! آیات، دست قلوب اهل شک ظالم رو، رو می‌کنن که عمری معالم ربانی رو می‌شنوند اما با شک و ناباوری نسبت به این مطالب! برای همینه هیچ میوه‌ای در قلب حسود تشکیل نمیشه و ثمر نمی‌ده! توی این قلب جز تاریکی و دود چیزی یافت نمی‌شود! این قلب هنوز صدای استهلالش شنیده نشده «استهل الصبی»!
این قلب هنوز شاهد نور معالم ربانی در ملکوت نبوده! این قلب تنهاست! دور است! نور نزدیک زیبای ولایت را در آغوش نگرفته «عنق» و با آن جفت نشده «زوج»، و حاصل این جفتگیری بصورت گردویی زیبا و خوشمزه بنام عمل صالح تشکیل نگردیده است «ولدان مخلدون»! حسود، ظاهری گول‌زنک دارد [پوست گردو] اما قلبشان به نورحیات جاویدان دسترسی پیدا نکرده است!
قبل از مرگ دنیایی (پایان مهلتها و فرصتهایی که آیات برایش ایجاد میکنند) به حیات دائمی جاویدان آل محمد ع نرسیده و معرفة الامام بالنورانیة را درک ننموده است، در حالیکه اهل نور یقین قبل از مرگ دنیایی خود به حیات طیب جاویدان رسیده‌اند و مرگ دنیایی آنها مرحله‌ای از مراحل رسیدن و درک کامل آن حیات جاویدان است «لا يَذُوقُونَ فيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولى‏ وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحيمِ»! لذا اهل شک حسود، شیرینی عمل به نور ولایت را تجربه ننموده‌اند و قطعا وقتی حالت یقین و باور قلبی ندارند، از حالت رضا هم هیچ خبری نخواهد بود.
واژه زیبای خوی و مثال و تعبیر قشنگ خوی الجوز بخوبی حالت درونی قلب اهل شک حسود را به تصویر می‌کشد «كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ»
«فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها»
پس خاویة که نامی از نامهای جهنم است، به اعتبار این صاحبان قلوب اهل شک حسودی است که در آن جای میگیرند و جهنم به این نام، نامگذاری شده تا اهل شک حسود با دیدن تابلوی خاویه مسیر رو به آتش خود را اشتباه ننمایند!

«خَوَى‏ بطنه من الطعام»
«التَّخْوِيَةُ: ترك ما بين الشيئين خاليا» قلبهایی که «کلاپس» کرده! پوسیده!
«خَوَى‏ النجم: إذا سقط»
«خَوَى‏ المنزل: خلا من أهله»
نور علم به اهل شک حسود رسیده، اما از ثمرات علمی این نور قلب بهره‌ای نبرده‌اند، چون به آن عمل نکرده اند، چون سوراخ شک، همۀ این معالم را به هدر داده است «وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها»!
«اخْتَوَى‏- اخْتِوَاءً [خوي‏]: عقل از سر او بدر رفت.»
مُخش کلاپس کرده! کله پوک! اهل شک کله پوک!

اهل حسادت، یکی یکی، در فتنه‌ها و حوادث، لو میرن و دستشون رو میشه، قصه اونها همین واژه «خوی» است، یعنی تا دیروز ظاهرا «گُل» بود، اما حالا او کلاپس کرده و از امروز به بعد دیگر «پوچ» است! خودباختگان معارین که دستشان رو می‌شود، انگاری یکدفعه کلاپس میکنند.
«نخل‏ خَاوِيَةٌ: التي انقطعت من أصولها» اشاره به سرنوشت شوم اهل شک حسودی دارد که نهایتا به فضل معالم ربانی اقرار نمی‌کنند و دست خود را از دست نور خود خارج می‌کنند و این همان «نخل‏ خَاوِيَةٌ» است!
در قرعه‌کشی‌ها که قرعه رو بر می‌دارند وقتی چیزی داخلش نباشه قرعه پوچ هستش و این همان وضعیت کلاپس معارین است و درون قلبشون حبّ معالم ربانی هرگز شکل نگرفته و شک و ناباوری قلبی آنها، امان نداده که قلب نور بگیرد!
چقدر وقت و فرصت خود را تلف کردند و چه علوم بسیاری را به هدر دادند!

«سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق = پس: هو الْحَاقَّةُ»
 برای ما معنی اسم حقّ در معالم ربانی خلاصه می‌شود و این علوم نورانی حاقّة است! و تمامی آیات، جوری عرضه می‌شوند که باور کنیم عمل به این علوم حق است: حاقّة!
اما متاسفانه آمار مایوس کننده است و تمام اقوام گذشته معالم ربانی خود را «الحاقّة و القارعة»، تکذیب نمودند «كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ»

[خلاء – خوی]:
خلاء اعتقادی اهل شک، نهایتا به کلاپس «خوی» قلبی آنها می‌انجامد!
+ «خلا – جوف»

مشتقات ریشۀ «خوی» در آیات قرآن:

[سورة البقرة (۲): آية ۲۵۹]
أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى‏ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‏ حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ (259)

[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۳۷ الى ۴۴]
وَ أُحيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلى‏ ما أَنْفَقَ فيها وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها وَ يَقُولُ يا لَيْتَني‏ لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً (42)

[سورة الحج (۲۲): الآيات ۴۱ الى ۴۵]
فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشيدٍ (45)

[سورة النمل (۲۷): الآيات ۴۵ الى ۵۳]
فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (52)

[سورة الحاقة (۶۹): الآيات ۱ الى ۱۰]
سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فيها صَرْعى‏ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ (7)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی