Do not waste your time!
Do not miss the golden time!
We need to know that to see the light and to understand the mission and to do it, the opportunity of time and place is not unlimited for us, but has an expiration date. This is our temporary passage.
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #DivineLight #DynamicHeart #appointment #delivering #GuardianAngel #meeting #TemporaryAppointment
وقت نهاره! وقت نورانی شدن! وقت تادیب! وقت رهایی از تاریکی حسادت!
وقتو تلف نکن!
+ «مَأْدُبة: ولیمه عروسی»،
«طعام الدعوة: المأدبه»
وقت تأدیبه!
اومدی به میقات!!!
وقت را تلف نکنید!
زمان طلایی را از دست ندهید!
باید بدانیم که برای دیدن نور و درک رسالت و انجام آن ، فرصت زمان و مکان برای ما نامحدود نیست ، بلکه تاریخ انقضاء دارد. دنیا گذرگاه موقت ماست.
«وقت» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«وَقَّتُ كذا: جعلت له وَقْتاً، برايش وقت و زمان معين كردم و قرار دادم.»
مثال وقت گذاشتن منشی دندانپزشکی برای درمان:
مثلا دکتر دندانپژشک به منشی خودش میگه:
برای ایشون 3 تا وقت نیم ساعته بذار.
من هم باید سر وقت برم مطب و دیر نکنم.
وقت، یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است.
+ «ثوب»
+ «جبی»
+ «لقی – ملاقات»
+ «عهد – وصی – اورلپ»
پاتوق اهل یقین در دل شرایط آیات «مَواقِيتُ»، کنار صاحبان نور خودشان است، در ملک و در ملکوت.
[المِيقَات ج مَوَاقِيت [وقت]: وقت، قرار قبلى، وعدهگاه]
[شاخصِ گاهشمار]: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ»
+ «حطط»
پاتوق نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست «meeting place» که در این قرارگاه و زمان و مکان ملاقات، مطالب علمی آشکار شده از مافوق به مادون انتقال مییابد.
+ «نطفههای علمی»
+ «نار و نور»
[قِيلَ لِكُلِّ شَىءٍ مَحْدُودٍ مَوْقُوتٌ و مُوَقَّتٌ]:
آشکار شدن علوم نورانی ولایت، برای عمل کردن، فرایندی موقتی است و ضرب الاجل معینی دارد:
«إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً»!
فرصتها تاریخ انقضاء دارند.
خیلی وقت نداریم!
برای خلاصی از شر حسادت خیلی وقتی نداریم!
خیلی فرصت «آیاتی و رسلی» نداریم «وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ»!
وقتی با معالم ربانی آشکار شده آشنا شدی، و نور ولایت رو با قلبت فهمیدی، دیگه قدر وقتتو بدون! قدر فرصتهای آیات و تقدیرات رو بدون! حواست باشه یهو وقت نگذره و سرت بی کلاه بمونه!
فرصت شیطان هم برای وسوسه کردن ما موقّتیه:
«فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»
خدا به شیطان هم وقت داده، مهلت داده و ماموریت داده،
اما این مهلت و ماموریت کاملا موقتی است.
«الْوَقْتُ: مِقْدَارٌ مِنَ الزَّمَانِ مَفْرُوضٌ لِأَمْرٍ مَا»
چه مدت برای هر کدوم از ما، وقت مقدر شده که با آیات روبرو بشیم؟!
جز خدای مهربان و حکیم، هیچکس چیزی نمیدونه!
مثال زیبای پلاکهای ماشین عبور موقت یا گذر موقت!
خرید و فروش خودروهای گذر موقت، غیر قانونی است!
پس تا مهلت داری و وقت داری از این فرصت آیاتی و رسلی که در مدت عمرت بهت داده میشه استفاده کن و اعمال صالحی برای قبر و برزخ و قیامت خودت دست و پا کن و این وقت عزیز و گرانبهای خودتو صرف خرید چیزهای موقتی و زودگذر و تمناهای بیارزش دنیا نکن!
وقتیکه فرصت آشکار شدن آیات و رسل، موقتی هستند و باید ازشون استفاده کرد و تولید چیز دیگری نمود، کیه که خواهان بقای چیزهای بیارزش دنیاست.
به قدر نیاز در این دنیا، خدای مهربان به ما، به قدر حاجتمون میده!
مهم توفیق استفاده از آیاتی و رسلی است.
مثال مترو سوار شدن!
برای اینکه بخوبی مفهوم قشنگ موقتی بودن زندگی دنیا رو خوب لمس کنی،
به مسافران مترو نگاه کن!
یه جا سوار میشی [روز تولد]!
یه جا هم باید پیاده بشی [روز مرگ]!
یه مدتی هم که توی مترو باید وقتت بگذره! [مدت عمر]
اون حسی که میدونی موقتی سوار مترو شدی، تا به مقصد برسی و هیچکس قصد موندن در مترو رو برای همیشه نداره، هر کسی هم سرش تو لاک خودشه!
یکی هندزفری زده داره ویس گوش میکنه، یکی داره چرت میزنه، یکی تو فکره و …
[وقت ملاقات]:
میقات ربّ – ملاقات ربّ:
+ «لقی»
+ «فیء و مثال زیبای ساعت آفتابی»
[وقت – فیء ] :
احادیث بسیار مهم و زیبایی در باب 14 بحار 2 وجود دارد که باید به دقت مطالعه شود:
این حدیث زیبا + یتفیوا ظلاله:
بدون حضور تمثال نورانی عالمی صادق در ملکوت قلب، که سایه علمیاش راهگشاست، سرگردانی در تیه ظلمت و جهل و تاریکی و فناء حتمی است.
«مَنْ دَانَ اللَّهَ بِغَيْرِ سَمَاعٍ مِنْ عَالِمٍ صَادِقٍ أَلْزَمَهُ اللَّهُ التِّيهَ إِلَى الْفَنَاءِ»
خداوند با قرار دادن این باب امن الهی، راه اخذ علم از غیر آل محمد ع را بسته است.
«وَ مَنِ ادَّعَى سَمَاعاً مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَلْقِهِ فَهُوَ مُشْرِكٌ»
نور ولایت، سر الله مکنون است.
«وَ ذَلِكَ الْبَابُ هُوَ الْأَمِينُ الْمَأْمُونُ عَلَى سِرِّ اللَّهِ الْمَكْنُونِ»
نور ولایت، سر الله مکنون است که فهم این امر و نهی یعنی فهم و معرفت به نور الولایة مافوق، فقط منوط به حضور تمثال نورانی در ملکوت قلب اهل یقین است تا با اخذ نطفههای علمی در دل شرایط، خوب و بد زندگی خود را بشناسد و بدان عامل باشد ان شاء الله تعالی.
+ «وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها قَالَ ائْتُوا الْأُمُورَ مِنْ وَجْهِهَا»
امام صادق علیه السلام:
عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
مَنْ دَانَ اللَّهَ بِغَيْرِ سَمَاعٍ مِنْ عَالِمٍ صَادِقٍ أَلْزَمَهُ اللَّهُ التِّيهَ إِلَى الْفَنَاءِ
وَ مَنِ ادَّعَى سَمَاعاً مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَلْقِهِ فَهُوَ مُشْرِكٌ
وَ ذَلِكَ الْبَابُ هُوَ الْأَمِينُ الْمَأْمُونُ عَلَى سِرِّ اللَّهِ الْمَكْنُونِ.
هرکس از طریق غیر عالم صادق بخواهد به خدا نزدیک شود،
خداوند او را گرفتار سرگردانی میکند که به نابودی ختم می شود
و هرکس ادعا کند از غیر راهی که خداوند برای بندگانش گشود، دین را میآموزد او مشرک است
و آن دری که خداوند بر بندگان گشود، کسی است که امین اسرار الهی است.
[فیء – وقت] :
«فیء – یتفیوا ظلاله» + «وقت – مواقیت»
این مثال ساعت آفتابی، بینظیر است!
این آیه و ترجمه اونو دقت کن:
[سورة البقرة (2): آية 189]
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ
وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها
وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى
وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (189)
در باره [حكمت] هلالها[ى ماه] از تو مىپرسند، بگو:
«آنها [شاخصِ] گاهشمارى براى مردم و [موسم] حجّاند.»
و نيكى آن نيست كه از پشتِ خانهها درآييد،
بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند،
و به خانهها از درِ [ورودىِ] آنها درآييد، و از خدا بترسيد، باشد كه رستگار گرديد.
در این آیه زیبا «اهلّة» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست،
و «مواقیت» نیز اشاره به صاحبان نور دارد،
یعنی ذبح نور علم و معلم، وقت و زمان و مکان نحوه عملکرد نسبت به آیاتی را مشخص مینماید.
امام باقر علیه السلام:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ
لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ الْآيَةَ
قَالَ يَعْنِي أَنْ يَأْتِيَ الْأَمْرُ مِنْ وَجْهِهَا مِنْ أَيِّ الْأُمُورِ كَانَ.
+ «تنزّل الملائکة و الرّوح فیها باذن ربّهم من کلّ امر»
هر امری از أمور زندگی که میخواد باشه، باشه، فرقی نمیکنه؛ مهم، باور به این دستور است که در راستای یقین به معالم ربانی در قلب حس میشود، و جنبش اون سایه نورانی تمثال زیبا، مطلب علمی عالَم بالا رو معلوم میکنه، حالا این دستور العمل رو اهل یقین اجرا میکنه، لذا صاحب نور برای اهل یقین میشه همون باب و قبله و وجهاللهی که از جنبش سایهاش در ملکوت قلب، از نور علوم آل محمد ع بهرهمند میشود، ان شاء الله تعالی.
«وقت» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
شنیدی میگن: «وقتشه!»
یعنی وقت بکار بستن علوم ربانی و نورانی آشکار شده است، در دل شرایط و حوادث پیش آمده برای اهل یقین [سرِ بزنگاه].
«وقت: مقدارى از زمان كه براى كارى معين شده است.»
تا نفس میاد و میره، وقت داریم حوادث رو آثار عیب بدونیمو به نور ولایت عمل کنیم!
فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ أَجَلًا وَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَاباً
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ إِمَامٍ ضَلَّ عَنْ وَقْتِهِ
خواستههای بیموقع: «دُونَ وَقْتِهِ»
[اقدام بیموقع!]:
تَنْهَضُ تِلْكَ الْفِرَاخُ فِي غَيْرِ وَقْتٍ وَ تَطْلُبُ غَيْرَ مُدْرَكٍ
وَ مَنِ ابْتَدَأَ بِعَمَلٍ فِي غَيْرِ وَقْتِهِ كَانَ بُلُوغُهُ فِي غَيْرِ حِينِهِ
الْعَاقِلُ مَنْ … وَضَعَ سَعْيَهُ فِي مَوَاضِعِهِ.
[عاقل، خروس بیمحل نیست!]
الْعَاقِلُ مَنْ أَحْسَنَ صَنَائِعَهُ وَ وَضَعَ سَعْيَهُ فِي مَوَاضِعِهِ.
+ «مول – مال»
[سورة الأعراف (7): الآيات 142 الی 143] :
« فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً … وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ »
وقتی مکانیسم نورانی قلبت فعال بشه، خودت میفهمی کِی وقتشه!
وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ (142)
و با موسى، سى شب وعده گذاشتيم و آن را با دَه شب ديگر تمام كرديم. تا آنكه وقت معينِ پروردگارش در چهل شب به سر آمد. و موسى [هنگام رفتن به كوه طور] به برادرش هارون گفت: «در ميان قوم من جانشينم باش، و [كار آنان را] اصلاح كن، و راه فسادگران را پيروى مكن.»
وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ (143)
و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا، خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم.» فرمود: «هرگز مرا نخواهى ديد، ليكن به كوه بنگر؛ پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد. » پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود، آن را ريز ريز ساخت، و موسى بيهوش بر زمين افتاد، و چون به خود آمد، گفت: «تو منزهى! به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم.»
[سورة البقرة (2): آية 189] :
« يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ »
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (189)
در باره [حكمت] هلالها[ى ماه] از تو مىپرسند، بگو: «آنها [شاخصِ] گاهشمارى براى مردم و [موسم] حجّاند.» و نيكى آن نيست كه از پشتِ خانهها درآييد، بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند، و به خانهها از درِ [ورودىِ] آنها درآييد، و از خدا بترسيد، باشد كه رستگار گرديد.
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
مَنْ دَانَ اللَّهَ بِغَيْرِ سَمَاعٍ مِنْ عَالِمٍ صَادِقٍ أَلْزَمَهُ اللَّهُ التِّيهَ إِلَى الْفَنَاءِ وَ مَنِ ادَّعَى سَمَاعاً مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَلْقِهِ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ ذَلِكَ الْبَابُ هُوَ الْأَمِينُ الْمَأْمُونُ عَلَى سِرِّ اللَّهِ الْمَكْنُونِ.
+ « فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَدَّبَ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِينَ الْعَارِفِينَ أَدَباً حَسَناً »
خداوند بزرگ بندگان مؤمن عارف خود را به بهترين وجه ادب مىآموزد.
وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَتْ لِيَوْمِ الْفَصْلِ!
[سورة المرسلات (77): الآيات 1 الى 15]:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً (1)
سوگند به فرستادگانِ پىدرپى،
فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً (2)
كه سخت توفندهاند.
وَ النَّاشِراتِ نَشْراً (3)
و سوگند به افشانندگانِ افشانگر،
فَالْفارِقاتِ فَرْقاً (4)
كه [ميان حق و باطل] جُداگرند، فَالْمُلْقِياتِ ذِكْراً (5)
و القاكننده وحىاند.
عُذْراً أَوْ نُذْراً (6)
خواه عذرى باشد يا هشدارى.
إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ (7)
كه آنچه وعده يافتهايد قطعاً رخ خواهد داد.
فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ (8)
پس وقتى كه ستارگان محو شوند،
وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ (9)
و آنگاه كه آسمان بشكافد،
وَ إِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ (10)
و آنگاه كه كوهها از جا كَنده شوند،
وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ (11)
و آنگاه كه پيمبران به ميقات آيند،
لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَتْ (12)
براى چه روزى تعيين وقت شده است؟
لِيَوْمِ الْفَصْلِ (13)
براى روز داورى.
وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الْفَصْلِ (14)
و تو چه دانى كه روز داورى چيست؟
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (15)
آن روز واى بر تكذيبكنندگان!
إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً!
موذّن که اذان میگه، در واقع داره میگه وقتشه! وقت نمازه!
ناقوس کلیسا هم که به صدا در میاد، داره میگه وقتشه!
[سورة النساء (4): آية 103] :
فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِكُمْ
فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ
إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً (103)
و چون نماز را به جاى آورديد، خدا را [در همه حال] ايستاده و نشسته و بر پهلوآرميده، ياد كنيد.
پس چون آسودهخاطر شديد، نماز را [به طور كامل] به پا داريد،
زيرا نماز بر مؤمنان، در اوقات معيّن مقرّر شده است.
+ «دلنوشتهای از تاویل ازدواج علی ع و زهرا س» از مقالۀ:
«قلبت فقط با نور به آرامش میرسه! وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ!»
وقتشه که حسدو بذاری کنار و در ملکوت قلبت، پیوند عقلتو با نور تقدیراتت جشن بگیری!
به این زمان و مکان روبرو شدن با تقدیراتی که برای اصلاح و تربیت عیب حسد قلب، از سوی خدای مهربان تنظیم و تقدیر شده است میگن میقات!
میقات یعنی وقت زیارت نور در ملکوت قلب فرا رسیده!
حدیث امام سجاد علیهالسلام و «شبلی»:
آنگاه به شبلی فرمود:
«آیا برای احرام وارد میقات شدی؟ و دو رکعت نماز احرام گزاردی، و تلبیه را بر زبان جاری کردی؟!»
شبلی جواب داد:
«بلی یابن رسول الله»
حضرت پرسید:
«آیا هنگام ورود به میقات نیتت این بود که تحصیل شرایط زیارت بیت الله الحرام کنی؟
و در موقع بهجای آوردن دو رکعت نماز احرام، توجه کردی که با بهترین اعمال و بالاترین حسنات به خدای سبحان تقرب پیدا میکنی؟ و هنگام لبّیک گفتن قصد کردی که بر اساس تعهدی خاص طاعت در مقابل اوامرش و خودداری از معصیتش تلبیه بگویی؟!»
عرض کرد:
«نه یابن رسول اللّه»،
حضرت فرمود:
«پس در این صورت، نه داخل میقات شدهای و نه نماز خواندهای و نه لبیک واقعی گفتهای»
امام سجاد علیه السلام:
أَنَّهُ لَمَّا رَجَعَ مَوْلَانَا زَيْنُ الْعَابِدِينَ ع مِنَ الْحَجِّ اسْتَقْبَلَهُ الشَّبْلِيُّ
فَقَالَ ع لَهُ
حَجَجْتَ يَا شَبْلِيُ
قَالَ نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
فَقَالَ ع أَ نَزَلْتَ الْمِيقَاتَ وَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِيطِ الثِّيَابِ وَ اغْتَسَلْتَ
قَالَ نَعَمْ
قَالَ فَحِينَ نَزَلْتَ الْمِيقَاتَ نَوَيْتَ أَنَّكَ خَلَعْتَ ثَوْبَ الْمَعْصِيَةِ وَ لَبِسْتَ ثَوْبَ الطَّاعَةِ
قَالَ لَا
قَالَ
فَحِينَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِيطِ ثِيَابِكَ نَوَيْتَ أَنَّكَ تَجَرَّدْتَ مِنَ الرِّيَاءِ وَ النِّفَاقِ وَ الدُّخُولِ فِي الشُّبُهَاتِ
قَالَ لَا
قَالَ
فَحِينَ اغْتَسَلْتَ نَوَيْتَ أَنَّكَ اغْتَسَلْتَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الذُّنُوبِ
قَالَ لَا
قَالَ
فَمَا نَزَلْتَ الْمِيقَاتَ وَ لَا تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِيطِ الثِّيَابِ وَ لَا اغْتَسَلْتَ.
هنگامی که امام سجاد علیه السلام از سفر حج بازگشت،
شخصی به نام «شبلی» که او نیز حج گزارده بود، به استقبال امام شتافت.
امام (علیه السلام) از او پرسید:
ای شبلی! آیا حج گزاردی؟
شبلی گفت: آری فرزند پیامبر!
امام (علیه السلام) فرمود:
آیا به «میقات» فرود آمدی و جامههای دوخته را از تن درآوردی و غسل کردی؟
شبلی گفت: آری.
امام (علیه السلام) فرمود:
آن گاه که به میقات فرود آمدی و جامههایت را درآورده، «غسل احرام» کردی و خواستی «لباس احرام» بپوشی، آیا چنین نیت کردی که «لباس گناه» را نیز از خویشتن دور گردانی و «جامه اطاعت خداوند» را در برکنی؟
شبلی گفت: نه!
امام (علیه السلام) فرمود:
آن هنگام که جامههای دوخته را از تن بیرون میآوردی،
آیا قصد کردی که از ریا و نفاق و امور شبههناک نیز به درآیی ؟
شبلی گفت: نه!
امام (علیه السلام) فرمود:
هنگامی که آلودگیهای بدن خویش را با غسل میزدودی،
آیا در این اندیشه بودی که خویشتن را نیز از رذیلتها و گناهان بشویی ؟
شبلی گفت: نه !
امام (علیه السلام) فرمود:
پس، نه به میقات فرود آمدهای و نه از لباس دوخته جدا شدهای و نه غسل کردهای!