Envy Intoxicates Your Mind! “Indeed, Intoxicants… are Filth from the Work of Satan!”
Text:
Envy is not just an inner feeling — it’s a mental intoxication.
Just as wine clouds judgment and weakens self-control, envy distorts perception, poisons relationships, and drives one toward destructive choices.
The Qur’an warns:
“Indeed, intoxicants, gambling, idols, and divining arrows are filth from the work of Satan — so avoid them that you may be successful.” (Qur’an 5:90)
When malicious leaders exploit envy, their toxic words act like a forbidden wine, robbing followers of reason and igniting hostility. This is exactly how Satan operates: to sow hatred, to block remembrance of God, and to turn people away from the path of truth.
True clarity comes only when the heart is free from envy — and the mind stays sober with faith, justice, and self-awareness.
«خمر» در معنی ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
«وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
«إِنَّمَا الْخَمْرُ … رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ»
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الخِمَارُ: ثَوْبٌ تُغَطِّى بِهِ الْمَرْأَةُ رَأْسَهَا»
«اخْتَمَرَتِ الْمَرْأَةُ»
«وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَ عَلى جُيُوبِهِنَّ»
«تَخَمَّرَتْ: لَبِسَتِ الْخِمَارَ»
«یاشماق، چادر، نقاب»
«خمرت الإناء: إذا غطيته»
«دخل في خمار الناس: إذا خفي فيما بينهم»
«مكانٌ خَمِر: إذا كان يغطِّي كلَّ شيء و يُوارِيه»
+ «حجب – حجاب»
مفهوم «پنهان کردن و مستور کردن»
حسادت یعنی زوال عقل!
حسادت یعنی زوال عقل، یعنی جنون، یعنی دیوانگی! «dementia»
حسد، عقلتو زایل میکنه!
+ «سکر»
+ «سحر»
واژه قرآنی «خمر» دارای دو معنای کاملاً متضاد است که هرکدام در متن قرآن و فرهنگ لغات عرب ریشههای عمیقی دارد.
در معنای مثبت و ممدوح، «خمر» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است، مثلاً در آیه «وَ أَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ» (سوره محمد: آیه ۱۵) که به نوشیدنی پاک و الهی اشاره دارد.
اما در معنای منفی و مذموم، «خمر» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است که همانند مسمومیتی ذهن را در بر میگیرد.
در فرهنگ لغات عرب آمده است:
الخِمَارُ: لباسی است که زن سر خود را با آن میپوشاند (چادر، نقاب، یا پوشش).
«اخْتَمَرَتِ الْمَرْأَةُ»: یعنی پوشیدن خمار.
«خمرت الإناء»: یعنی پوشاندن ظرف، یعنی مستور کردن و پنهان نمودن.
«دخل في خمار الناس»: یعنی در میان مردم پنهان شدن.
«مكانٌ خَمِر»: یعنی جایی که همه چیز را میپوشاند و میپوشاند.
در کل، مفهوم اصلی واژه «خمر» یعنی «پنهان کردن»، «پوشاندن» و «مستور کردن».
ربط معنایی با حسد
حسد در قرآن و روایات، به عنوان عاملی که عقل را از بین میبرد توصیف شده است.
حسد همانند مسمومیتی است که عقل را زایل میکند،
به نوعی دیوانگی و جنون (dementia) میانجامد.
اینجا «خمر» در معنای منفی خود، همان حسد است:
حسادت یعنی زوال عقل، یعنی خمر عقل و فهم؛
حسادت یعنی از دست دادن روشنایی نور الهی؛
«إِنَّمَا الْخَمْرُ … رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ» (سوره مائده: آیه ۹۰)؛
یعنی مستور کردن و پوشاندن حقایق و نور به واسطه وسوسه شیطان.
نور و حسد با هم مقابله دارند:
نور حسادت را زایل میکند و حسادت نیز نور را نابود میسازد.
این نبردی دائمی در دل انسان است که معلم ربانی، راهنمای نورانی، به کمک نور الهی باید انسان را از چنگال خمر حسد نجات دهد.
الْخَمْرُ: حبّ الدنيا
حسود با تمناهاش یعنی با حب دنیا، مست میشه!
عاقبت مستی با شراب، مثالی است برای درک عاقبت مستی با تمناها!
خمر، نماد علاقه و حب انسان به جميع نعمتهاي بیارزش دنيا است.
امام کاظم علیه السلام:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُحَرِّمِ الْخَمْرَ لِاسْمِهَا وَ لَكِنْ حَرَّمَهَا لِعَاقِبَتِهَا
فَمَا فَعَلَ فِعْلَ الْخَمْرِ فَهُوَ خَمْرٌ.
+ «فَما كانَ عاقِبَتُهُ عاقِبَةَ الخَمرِ فَهُوَ خَمرٌ»
خداوند عزّ و جلّ ، شراب را براى نامش حرام نكرد ؛ بلكه به جهت آثار و پيامدهايش حرام كرد
و هر چه پيامدش مانند شراب باشد، آن هم شراب است.
این کلام نورانی به ما یادآوری میکند که تحریم خداوند متعال نسبت به «خمر» تنها به خاطر نام یا ظاهر آن نیست، بلکه علت اصلی، پیامدها و عواقب زیانبار آن است. بنابراین، هر عملی که عاقبتش مانند عاقبت خمر باشد — یعنی عقل را نابود کند، نور را محو سازد، و انسان را از مسیر رشد و کمال باز دارد — همان حکم خمر را دارد و باید از آن پرهیز کرد.
این حدیث در تقابل با ظاهر واژه و مفهوم لغویاش، نشان میدهد که «خمر» به مثابه نمادی از هر چیزی است که عقل و نور الهی را مستور و نابود میکند، به ویژه حسد که مانند خمر، عقل را مستی میآورد و نور درون را تاریک میسازد.
قسمتی از حدیث زیبای بلوهر و یوذاسف:
وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تَتَوَثَّقُوا إِلَى أَمَانِيِّ الدُّنْيَا وَ شُرْبِ الْخُمُورِ وَ شَهْوَةِ النِّسَاءِ
مِنْ كُلِّ ذَمِيمَةٍ وَ قَبِيحَةٍ مُهْلِكَةٍ لِلرُّوحِ وَ الْجَسَدِ.
مبادا به تمنّاهای دنیوی و شرابخوارى و شهوترانى با زنان
و كارهاى زشت كه موجب هلاك روح و بدن مىشود، دل ببنديد.
این هشدار گویا به ما گوشزد میکند که هرگونه دلبستگی به امیال دنیوی، از جمله نوشیدن خمر و تسلیم شدن در برابر شهوتهای نفسانی، سرچشمه همه پلیدیها و زشتیهاست و مهلکه جان و روح انسان است.
پیام اصلی این روایت، پیوند دادن خطرات روحی و جسمیِ ناشی از انحرافات دنیوی با مفهوم خمر است؛ مفهومی که در قرآن و حدیث به عنوان سمبل حسد، زوال عقل، و تاریکی نور ولایت به کار رفته است.
پس، مراقب باشیم که دلهایمان را در دام امیال ناپسند نیندازیم؛ زیرا اینها در نهایت، مانند خمر، عقل و نور درون را نابود میکنند و انسان را به سرگردانی و نابودی میکشاند.
حسود، دیوانهی تمنّاها!
اِعلَمْ وَيحَكَ يَا بنَ آدمَ!
أنَّ قَسوَةَ البِطنَةِ، و كِظَّةَ المِلْأةِ، و سُكرَ الشِّبَعِ، و غِرَّةَ المُلكِ،
مِمّا يُثَبِّطُ و يُبطِئُ عنِ العَمَلِ، و يُنسِي الذِّكرَ، و يُلهِي عنِ اقتِرابِ الأجَلِ،
حتّى كَأنَّ المُبتَلى بِحُبِّ الدنيا بهِ خَبَلٌ مِن سُكرِ الشَّرابِ.
بدان كه سنگينىِ پُرخورى و رخوت و تنبلىِ برخاسته از انباشتنِ معده
و مستى سيرى و غفلتِ حاصل از قدرت،
از چيزهايى هستند كه انسان را در زمينه عمل كُند و تنبل مى كنند
و ذكر خدا را از ياد او مى برند
و از نزديك بودن مرگ، غافل مىسازند،
تا جايى كه گرفتار دوستى دنيا، گويى از مستىِ شراب، ديوانه شده است.
…
معنای این کلام گرانقدر آن است که قساوت و سنگدلی شکم، پر شدن از خویها و نفسرانیهای بیحد و حصر، مستی از سیری و شکمپرستی، و فریب خودخواهی و غرور در مال و مقام، همه و همه باعث میشود که انسان از انجام عمل صالح بازماند، یاد خدا را فراموش کند و از نزدیک شدن به پایان عمر غافل شود.
این حالت، به شدت شبیه مستی ناشی از نوشیدن شراب است؛ یعنی انسان در حب دنیا و آرزوهای فریبندهاش دیوانه و حیران میشود، غافل از حقیقت و راه راست.
حسد نیز در همین راستا قرار دارد؛ حسد و تمناهای ناسالم مانند مستی، عقل را میگیرد و انسان را به دیوانگی و سردرگمی میکشاند.
إذا أرادَ اللّهُ أن يُزيلَ مِن عَبدٍ نِعمَةً كانَ أوَّلُ ما يُغَيِّرُ مِنهُ عَقلَهُ.
هر گاه خداوند بخواهد نعمتى را از بندهاى بگيرد، نخستين چيزى كه در او تغيير مىدهد خرد اوست.
عقل و نعمت؛ هشدار امام صادق علیه السلام
وقتی خداوند بخواهد نعمتی را از بندهای بگیرد، نخستین چیزی که از او سلب میشود، عقل و خردش است.
این بیان نورانی به ما هشدار میدهد که از دست دادن عقل و خرد، نشانهای از ابتدای سقوط و نقصان نعمتهای الهی است؛ و حسد، تمناهای ناسالم و گرفتار شدن به دنیا میتواند باعث این زوال عقل شود.
پس حفظ عقل و خرد، و توجه به نور الهی، نخستین قدم برای نگهداری نعمتهای معنوی و مادی است.
حواست باشه که تمناها چه بلایی سر آدم میاره!
همینطور حواست باشه با اهل تمناها مجالست نکنی!
«مجالست اهل المعاصی – سرگین غلطانک!»
امام سجاد علیه السلام:
وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ!
أَنَّهُ مَنْ خَافَ الْبَيَاتَ تَجَافَى عَنِ الْوِسَادِ وَ امْتَنَعَ مِنَ الرُّقَادِ
وَ أَمْسَكَ عَنْ بَعْضِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ مِنْ خَوْفِ سُلْطَانِ أَهْلِ الدُّنْيَا
فَكَيْفَ وَيْحَكَ يَا ابْنَ آدَمَ مِنْ خَوْفِ بَيَاتِ سُلْطَانِ رَبِّ الْعِزَّهِ وَ أَخْذِهِ الْأَلِيمِ
وَ بَيَاتِهِ لِأَهْلِ الْمَعَاصِى وَ الذُّنُوبِ مَعَ طَوَارِقِ الْمَنَايَا بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ
فَذَلِكَ الْبَيَاتُ الَّذِى لَيْسَ مِنْهُ مَنْجًى وَ لَا دُونَهُ مُلْتَجَأٌ وَ لَا مِنْهُ مَهْرَبٌ.
فَخَافُوا اللَّهَ أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ مِنَ الْبَيَاتِ خَوْفَ أَهْلِ التَّقْوَى،
فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ:
ذٰلِكَ لِمَنْ خٰافَ مَقٰامِي وَ خٰافَ وَعِيدِ
فَاحْذَرُوا زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ غُرُورَهَا وَ شُرُورَهَا، وَ تَذَكَّرُوا ضَرَرَ عَاقِبَةِ الْمَيْلِ إِلَيْهَا،
فَإِنَّ زِينَتَهَا فِتْنَةٌ، وَ حُبَّهَا خَطِيئَةٌ.
اى بندگان خداوند!
بدانيد هر كس به شبيخون دشمن بينديشد و از قدرتهاى دنيا بيم داشته باشد، از بستر نرم كناره مىگيرد، از خواب چشم مىپوشد و چندان به خورد و خوراك نمىپردازد.
پس اى انسان!
واى بر تو از ترس شبيخون خداوند عزيز، و مؤاخذه دردناك او، و شبيخون او به معصيتكاران و گنهكاران با اين مرگهاى نابهنگام شبانهروز!
اين شبيخونى است كه از آن نمىتوان گريخت، و پناهگاه و گريزگاهى ندارد.
اى مؤمنان!
از عذاب خداوند بترسيد، به اين شبيخون بينديشيد كه خداوند مىفرمايد:
«اين وارث زمين شدن براى كسى است كه از مقام و از وعيدهاى من بترسد.»
از جلوههاى اين زندگى دنيا و فريب و شرهايش حذر كنيد،
پايان زيانبار تمايل به آن را در نظر بگيريد، چرا كه زيور آن فتنه و محبتش گناه است.
مراقب تمناها و مجالست با اهل تمنا باش!
امام زینالعابدین علیه السلام خطاب به بندگان خدا میفرمایند:
«وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ!
أَنَّهُ مَنْ خَافَ الْبَيَاتَ تَجَافَى عَنِ الْوِسَادِ وَ امْتَنَعَ مِنَ الرُّقَادِ
وَ أَمْسَكَ عَنْ بَعْضِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ مِنْ خَوْفِ سُلْطَانِ أَهْلِ الدُّنْيَا
فَكَيْفَ وَيْحَكَ يَا ابْنَ آدَمَ مِنْ خَوْفِ بَيَاتِ سُلْطَانِ رَبِّ الْعِزَّهِ وَ أَخْذِهِ الْأَلِيمِ
وَ بَيَاتِهِ لِأَهْلِ الْمَعَاصِى وَ الذُّنُوبِ مَعَ طَوَارِقِ الْمَنَايَا بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ
فَذَلِكَ الْبَيَاتُ الَّذِى لَيْسَ مِنْهُ مَنْجًى وَ لَا دُونَهُ مُلْتَجَأٌ وَ لَا مِنْهُ مَهْرَبٌ.»
یعنی:
باید از خوابیدن در دل آسایش دنیا که با معصیت و گناه آمیخته است، پرهیز کنید؛
چون خواب چنین کسانی همراه با مرگ و بلاست و از آن فرار و پناهی نیست.
امام علیهالسلام سپس سفارش میکنند:
«فَخَافُوا اللَّهَ أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ مِنَ الْبَيَاتِ خَوْفَ أَهْلِ التَّقْوَى،
فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ:
ذٰلِكَ لِمَنْ خٰافَ مَقٰامِي وَ خٰافَ وَعِيدِ»
به یاد داشته باشید، زینت و زیبایی دنیا فتنه است، و عشق به دنیا خطاست؛
پس از دنیا و شهواتش بترسید و عواقب آن را به خاطر بسپارید.
این بیان هشداردهنده و زیبا به ما میآموزد که مراقب وسوسهها و تمناهای دنیوی باشیم و از مجالست با کسانی که در دام تمنا افتادهاند، پرهیز کنیم تا در مسیر الهی ثابتقدم باشیم.
ذَاكَ حَيْثُ تَسْكَرُونَ مِنْ غَيْرِ شَرَابٍ بَلْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ النَّعِيمِ
وقتی که تمناها، جوری حسود رو مست میکنه که هیچ شرابی اینجور مستی نمیاره!
امام علی علیه السلام:
أَلَا بِأَبِي وَ أُمِّي هُمْ مِنْ عِدَّةٍ أَسْمَاؤُهُمْ فِي السَّمَاءِ مَعْرُوفَةٌ وَ فِي الْأَرْضِ مَجْهُولَةٌ
أَلَا فَتَوَقَّعُوا مَا يَكُونُ مِنْ إِدْبَارِ أُمُورِكُمْ وَ انْقِطَاعِ وُصَلِكُمْ وَ اسْتِعْمَالِ صِغَارِكُمْ
ذَاكَ حَيْثُ تَكُونُ ضَرْبَةُ السَّيْفِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَهْوَنَ مِنَ الدِّرْهَمِ مِنْ حِلِّهِ
ذَاكَ حَيْثُ يَكُونُ الْمُعْطَى أَعْظَمَ أَجْراً مِنَ الْمُعْطِي
ذَاكَ حَيْثُ تَسْكَرُونَ مِنْ غَيْرِ شَرَابٍ بَلْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ النَّعِيمِ
وَ تَحْلِفُونَ مِنْ غَيْرِ اضْطِرَارٍ
وَ تَكْذِبُونَ مِنْ غَيْرِ إِحْرَاجٍ
ذَاكَ إِذَا عَضَّكُمُ الْبَلَاءُ كَمَا يَعَضُّ الْقَتَبُ غَارِبَ الْبَعِيرِ
مَا أَطْوَلَ هَذَا الْعَنَاءَ وَ أَبْعَدَ هَذَا الرَّجَاءَ.
آگاه باشيد آنان كه پدر و مادرم فدايشان باد،
از كسانى هستند كه در آسمان ها معروف، و در زمين گمنامند.
هان اى مردم در آينده پشت كردن روزگار خوش، و قطع شدن پيوندها،
و روى كار آمدن خردسالان را انتظار كشيد،
و اين روزگارى است كه ضربات شمشير بر مؤمن آسان تر از يافتن مال حلال است،
روزگارى كه پاداش گيرنده از دهنده بيشتر است.
و آن روزگارى كه بى نوشيدن شراب مست مى شويد، با فراوانى نعمت ها،
بدون اجبار سوگند مى خوريد، و نه از روى ناچارى دروغ مى گوييد.
و آن روزگارى است كه بلاها شما را مى گزد، چونان گزيدن و زخم كردن دوش شتران از پالان
آه آن رنج و اندوه چقدر طولانى، و اميد گشايش چقدر دور است.
أَيُّهَا النَّاسُ
أَلْقُوا هَذِهِ الْأَزِمَّةَ الَّتِي تَحْمِلُ ظُهُورُهَا الْأَثْقَالَ مِنْ أَيْدِيكُمْ
وَ لَا تَصَدَّعُوا عَلَى سُلْطَانِكُمْ فَتَذُمُّوا غِبَّ فِعَالِكُمْ
وَ لَا تَقْتَحِمُوا مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ فَوْرِ نَارِ الْفِتْنَةِ
وَ أَمِيطُوا عَنْ سَنَنِهَا وَ خَلُّوا قَصْدَ السَّبِيلِ لَهَا
فَقَدْ لَعَمْرِي يَهْلِكُ فِي لَهَبِهَا الْمُؤْمِنُ وَ يَسْلَمُ فِيهَا غَيْرُ الْمُسْلِمِ
إِنَّمَا مَثَلِي بَيْنَكُمْ كَمَثَلِ السِّرَاجِ فِي الظُّلْمَةِ يَسْتَضِيءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا
فَاسْمَعُوا أَيُّهَا النَّاسُ وَ عُوا وَ أَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِكُمْ تَفْهَمُوا.
اى مردم افسار و مهار بار سنگين گناهان را رها كنيد،
و امام خود را تنها مگذاريد، كه در آينده خود را سرزنش مىكنيد.
خود را در آتش فتنهاى كه پيشاپيش افروختهايد نيفكنيد،
راه خود گيريد، و از راهى كه به سوى فتنهها كشانده مىشود دورى كنيد.
به جانم سوگند كه مؤمن در شعلۀ آن فتنهها نابود شود.
امّا مدّعيان دروغين اسلام در امان خواهند بود.
همانا من در ميان شما چونان چراغ درخشنده در تاريكى هستم،
كه هر كس به آن روى مىآورد از نورش بهرمند مىگردد.
اى مردم سخنان مرا بشنويد، و به خوبى حفظ كنيد،
گوش دل خود را باز كنيد تا گفتههاى مرا بفهميد.
مستیِ تمناها، مستیای فراتر از شراب
امام علی علیه السلام میفرمایند:
«ذَاكَ حَيْثُ تَسْكَرُونَ مِنْ غَيْرِ شَرَابٍ بَلْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ النَّعِيمِ»
یعنی جایی که انسان از شراب مست نمیشود، بلکه از نعمتها و راحتیهای دنیوی مست میگردد. این مستی، مستی تمنا و شهوات است؛ مستیای که عقل و هوش را زایل میکند و دل را به دام هوسها میکشاند.
امام ادامه میدهند که این حالت، عواقب سنگینی دارد:
دروغ بدون خجالت گفتن،
سوگند بدون اضطرار خوردن،
این مستی تمناها از هر مستی دیگری خطرناکتر و زیانبارتر است؛
چرا که انسان را به دور از عقل و حقیقت میکشاند و امیدهایش را دور میسازد.
بنابراین، این حدیث نورانی هشدار میدهد که انسان باید مراقب مستیهای ناشی از نعمتها و تمناهای دنیوی باشد، زیرا ممکن است حتی از شراب هم خطرناکتر باشد و راه عقل و حق را از او بگیرد.
…
ای مردم!
با دست خود این بارهای سنگینی را که بر پشتتان است، بردارید؛
و از ولی خدا فاصله نگیرید که رفتار بد خود را سرزنش کنید.
و به آتش فتنهای که پیش رو دارید، شتاب نکنید؛
بلکه موانع آن را از میان بردارید و راه را برای عبور سالم و مستقیم باز بگذارید.
به خدا سوگند، در شعلههای این فتنه مؤمن هلاک میشود و غیر مؤمن در امان میماند!
مَثَل من در میان شما مانند چراغی در تاریکی است که هر کس به آن بنگرد، روشنایی میگیرد.
پس بشنوید ای مردم، و عقلهای خود را به کار گیرید، و گوشهای دل خود را بگشایید تا بفهمید!
این بخش تکمیلکننده هشدار امام علیه السلام است که فرمودند مستی از نعمت و تمناها بسیار خطرناک است و انسان باید از وارد شدن به فتنهها و مسیرهای اشتباه خودداری کند و به نور عقل و هدایت عمل نماید.
پستانک تمنا، کلید در جهنم است، در دست اهل حسادت!
امام باقر عليه السّلام:
إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلْمَعْصِيَةِ بَيْتاً
ثُمَّ جَعَلَ لِلْبَيْتِ بَاباً
ثُمَّ جَعَلَ لِلْبَابِ غَلَقاً
ثُمَّ جَعَلَ لِلْغَلَقِ مِفْتَاحاً
فَمِفْتَاحُ اَلْمَعْصِيَةِ اَلْخَمْرُ.
بهراستى كه خداوند متعال براى معصيت خانهاى قرار داد،
سپس براى آن خانه دربى ايجاد كرد.
آنگاه براى درب قفلى قرار داد،
سپس براى آن قفل، كليدى قرار داد.
پس كليد معصيت، شراب است.
امام باقر علیهالسلام در این بیان تمثیلی، معصیت را به یک خانه تشبیه میکند.
خانه معصیت: جایی که گناه در آن زندگی میکند، مأمن و محل پرورش آلودگیهای روح.
درِ خانه: راه ورود به گناه.
قفل در: عاملی که جلوی ورود را میگیرد، نماد موانع عقلانی و معنوی در برابر گناه.
کلید قفل: چیزی که قفل را باز میکند و اجازه ورود به گناه را میدهد.
امام علیهالسلام میفرماید:
کلید معصیت، «خمر» است.
و اگر «خمر» را فقط به معنای شراب نگیریم و به همان گستره معنایی لغوی و قرآنیاش نگاه کنیم (پوشاندن، مستیآور بودن، از کار انداختن عقل)، آنگاه خمر میتواند هر چیزی باشد که عقل را میپوشاند و انسان را در هیجان تمنا کور میکند — از شراب گرفته تا حسد، کینه، شهوت قدرت، یا حتی غرور علمی.
در واقع:
حسد، ریشۀ و علت «خمر» است، و عقل را میپوشاند.
تمناهای سیریناپذیر هم میتوانند «خمر» باشند، چون قفل تقوا را باز میکنند و درِ خانه معصیت را برای شیاطین باز میگذارند.
…
مستی، همیشه در جام نیست…
امام باقر علیهالسلام میفرماید:
إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلْمَعْصِيَةِ بَيْتاً
ثُمَّ جَعَلَ لِلْبَيْتِ بَاباً
ثُمَّ جَعَلَ لِلْبَابِ غَلَقاً
ثُمَّ جَعَلَ لِلْغَلَقِ مِفْتَاحاً
فَمِفْتَاحُ اَلْمَعْصِيَةِ اَلْخَمْرُ.
خمر، تنها آن مایع کهنه و تلخ در جام نیست،
خمر، هر چیزیست که عقل را بپوشاند، هوشیاری را بگیرد، و انسان را به دست شیاطین بسپارد.
شراب انگور، یک «خمر» است.
اما حسد هم «خمر» است.
غرور، خمر است.
و تمناهای کور دنیا، خمرند…
همانگونه که امیرالمؤمنین علیهالسلام هشدار داد:
ذَاكَ حَيْثُ تَسْكَرُونَ مِنْ غَيْرِ شَرَابٍ بَلْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ النَّعِيمِ
این همان مستیِ بدون شراب است؛ مستیِ قدرت، مستیِ ثروت، مستیِ برتریجویی و حسد.
و امام سجاد علیهالسلام پرده برداشت که:
المُبتَلى بِحُبِّ الدنيا بهِ خَبَلٌ مِن سُكرِ الشَّرابِ
پس اگر خمر، کلید معصیت است،
حسد همان جامیست که قفل تقوا را باز میکند،
و تمناهای سیریناپذیر همان دستِ لرزانی است که آن کلید را میچرخاند…
خمر حسادت؛ جامی فراتر از شراب!
حسود برای رسیدن به تمنّاهاش، هر شرّی رو بپا میکنه!
جُعِلَ الشَّرُّ كلُّهُ في بَيتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ حُبَّ الدُّنيا،
و جُعِلَ الخَير كُلُّهُ في بَيتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ الزُّهْدَ في الدُّنيا.
و همه خوبى در خانهاى قرار داده شده و كليد آن، دل بر كندن از دنيا قرار داده شده است.
کلیدهای دو خانه
امام صادق علیهالسلام، همان مسیری را که امام باقر علیهالسلام از «خانهی معصیت» آغاز کرده بود، کامل کرد:
«جُعِلَ الشَّرُّ كلُّهُ في بَيتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ حُبَّ الدُّنيا،
و جُعِلَ الخَير كُلُّهُ في بَيتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ الزُّهْدَ في الدُّنيا.»
اینجا، خانهی شر همان خانهایست که کلیدش «خمر» بود؛
و چون ریشهی هر خمر، پوشاندن عقل است، پس حب دنیا خود، بزرگترین خمر است.
خانهی خیر نیز، کلیدش، در دست کسانیست که به دنیا دل نبستهاند.
آری، حسد و تمنا، فرزندان حب دنیا هستند؛
و زهد، پادزهر آنهاست.
يَنبَغِي للعاقِلِ أن يَحتَرِسَ مِن سُكرِ المالِ ، و سُكرِ القُدرَةِ ،
و سُكرِ العِلمِ، و سُكرِ المَدحِ، و سُكرِ الشَّبابِ،
فإنَّ لِكُلِّ ذلكَ رِياحا خَبيثةً تَسلُبُ العَقلَ و تَستَخِفُّ الوَقارَ.
و مستى دانش و مستى ستايش و مستى جوانى پرهيز كند؛
زيرا هر يك از اين مستيها بادهاى پليدى دارد كه عقل را مىربايد و وقار را از بين مىبرد.
مستیهایی که از جام نمیآیند!
امام علی علیهالسلام هشدار میدهد که عقل، فقط با نوشیدن شراب زایل نمیشود.
«يَنبَغِي للعاقِلِ أن يَحتَرِسَ مِن سُكرِ المالِ، و سُكرِ القُدرَةِ،
و سُكرِ العِلمِ، و سُكرِ المَدحِ، و سُكرِ الشَّبابِ،
فإنَّ لِكُلِّ ذلكَ رِياحا خَبيثةً تَسلُبُ العَقلَ و تَستَخِفُّ الوَقارَ.»
هر یک از این مستیها، همان «خمر» است؛
نه به رنگ سرخ شراب، بلکه به رنگ وسوسههای پنهان.
مستی مال، عقل را به بردگی زر میبرد.
مستی قدرت، گوش را بر نصیحت و دل را بر انصاف میبندد.
مستی علم، صاحبدانش را از حقیقت، بهسوی خودپرستی میکشاند.
مستی مدح، انسان را به اعتیاد تأیید دیگران مبتلا میکند.
مستی جوانی، آدمی را مغرور به نیرو و غافل از گذر زمان میسازد.
ریاح خبیثه، یعنی بادهای مسمومی که بیصدا عقل را میروبند،
و وقتی بیدار میشوی، میبینی نه وقاری مانده، نه بینشی.
مستىِ گناه!
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
يا بنَ مسعودٍ،
اِحذَر سُكرَ الخَطيئةِ؛
فإنَّ لِلخَطيئةِ سُكرا كَسُكرِ الشَّرابِ،
بل هِي أشَدُّ سُكرا مِنهُ،
يقولُ اللُّه تعالى:
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فهُم لا يَرْجِعُونَ.
اى پسر مسعود!
از مستى گناه حذر كن؛
زيرا گناه نيز همچون شراب، مستى مىآورد و بلكه مستى آن شديدتر است.
خداوند متعال مىفرمايد:
«كرانند، گنگانند، كورانند، پس آنان باز نمىگردند».
«مستیهای پنهان»
از خمر تا سکر گناه!
…
مستی گناه، سنگینتر از مستی شراب
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ابنمسعود هشدار داد:
«يا بنَ مسعودٍ، اِحذَر سُكرَ الخَطيئةِ؛
فإنَّ لِلخَطيئةِ سُكرا كَسُكرِ الشَّرابِ،
بل هِي أشَدُّ سُكرا مِنهُ،
يقولُ اللُّه تعالى:
﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فهُم لا يَرْجِعُونَ﴾.»
مستی گناه، نه در لرزش دست پیداست، نه در لکنت زبان؛
در خاموش شدن وجدان و کور شدن بصیرت رخ میدهد.
شراب، چشم را سنگین میکند و پا را لرزان،
اما گناه، چشم حقیقتبین را کور میکند و پای بازگشت را میبندد.
در مستی شراب، اگر زمان بگذرد، هوشیاری بازمیگردد،
ولی در مستی گناه، هر چه زمان بیشتر بگذرد،
غبار عادت بر دل مینشیند و «بازگشت» دشوارتر میشود.
این همان نقطهای است که خداوند دربارهاش فرمود:
«صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ»
نه گوش میشنود، نه زبان میگوید، نه چشم میبیند،
و در این بیحسی کامل، سقوط کامل رخ میدهد.
وَ اَلْكَلاَمُ خَمْرٌ تُسْكِرُ اَلْقُلُوبَ وَ اَلْعُقُولَ مَا كَانَ مِنْهُ لِغَيْرِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
امام صادق علیه السلام:
اَلْكَلاَمُ إِظْهَارُ مَا فِي قَلْبِ اَلْمَرْءِ مِنَ اَلصَّفَاءِ وَ اَلْكَدَرِ وَ اَلْعِلْمِ وَ اَلْجَهْلِ
قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
اَلْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ
فَزِنْ كَلاَمَكَ وَ اِعْرِضْهُ عَلَى اَلْعَقْلِ وَ اَلْمَعْرِفَةِ
فَإِنْ كَانَ لِلَّهِ وَ فِي اَللَّهِ فَتَكَلَّمْ بِهِ
وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَالسُّكُوتُ خَيْرٌ مِنْهُ
وَ لَيْسَ عَلَى اَلْجَوَارِحِ أَخَفُّ مَئُونَةً وَ أَفْضَلُ مَنْزِلَةً وَ أَعْظَمُ قَدْراً عِنْدَ اَللَّهِ مِنَ اَلْكَلاَمِ فِي رِضَاءِ اَللَّهِ وَ لِوَجْهِهِ وَ نَشْرِ آلاَئِهِ وَ نَعْمَائِهِ فِي عِبَادِهِ
أَ لاَ تَرَى أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَجْعَلْ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ رُسُلِهِ مَعْنًى يَكْشِفُ مَا أَسَرَّ إِلَيْهِمْ مِنْ مَكْنُونَاتِ عِلْمِهِ وَ مَخْزُونَاتِ وَحْيِهِ غَيْرَ اَلْكَلاَمِ
وَ كَذَلِكَ بَيْنَ اَلرُّسُلِ وَ اَلْأُمَمِ ثَبَتَ بِهَذَا أَنَّهُ أَفْضَلُ اَلْوَسَائِلِ وَ اَلْكُلَفِ وَ اَلْعِبَادَةِ
كلام ظاهر ساختن آن چيزيست كه در قلب باشد، از صفاء و كدورت و دانائى و نادانى.
و امير المؤمنين (ع) فرموده است:
هر مردى پوشيده شده است در زير زبان خود.
پس سخن خود را پيش از گفتن بيازماى و آن را با ميزان خرد و دانش بسنج.
پس اگر براى خدا و در راه خداى متعال است سخن بگوى،
و اگر نه از سخن خوددارى كرده و ساكت باش،
و بدان كه سكوت به خير و فائده تو است.
و در ميان عبادات و طاعاتى كه از اعضاء و جوارح انسان سر مىزند، عبادتى كه چون سخن گفتن از جهت مايه سبكتر و از لحاظ منزلت سنگينتر و از نظر ارزش نزد خداوند متعال بيشتر و بالاتر باشد، پيدا نمىشود،
البته آن كلامى كه در آن خشنودى و رضاى پروردگار بوده و براى او گفته شود، و يا به عنوان ذكر رحمت و نشر نعمتهاى او، و بيان صفات عظمت و جمال او باشد.
آيا نمىبينى كه خداوند متعال در ميان خود و رسولانش براى كشف اسرار و بيان حقائق و اظهار علوم مخزون خود، چيزى را غير از كلام قرار نداده است،
و وحى و تفهيم مطالب به وسيله كلام صورت گرفته است،
و همچنين است وسيله تفهيم و تفاهم در ميان انبياء و مردم كه غير از كلام نيست.
پس ثابت مىشود كه: كلام بهترين وسيله فهم معارف و رسيدن به حقائق و علوم است، و از اين لحاظ آن را لطيفترين عبادات محسوب مىكنيم.
وَ كَذَلِكَ لاَ مَعْصِيَةَ أَثْقَلُ عَلَى اَلْعَبْدِ وَ أَسْرَعُ عُقُوبَةً عِنْدَ اَللَّهِ وَ أَشَدُّهَا مَلاَمَةً وَ أَعْجَلُهَا سَآمَةً عِنْدَ اَلْخَلْقِ مِنْهُ
وَ اَللِّسَانُ تَرْجُمَانُ اَلضَّمِيرِ وَ صَاحِبُ خَيْرِ اَلْقَلْبِ
وَ بِهِ يَنْكَشِفُ مَا فِي سِرِّ اَلْبَاطِنِ
وَ عَلَيْهِ يُحَاسَبُ اَلْخَلْقُ و از طرفى هيچ گناهى فسادانگيزتر و زيانبارتر براى بنده كه كيفرش بسيار سريع و زودرس باشد و توبيخ و ملامتآورتر در نزد مردم(كه اين نتيجه تلخ خيلى زود مشاهده مىشود)باشد.
هيچ چيزى مانند زبان نيست
و زبان مترجم و بيانگر درون و گزارشگر دل است
و بوسيله زبان سِرّ نهفته درون كشف مىشود
و بر مبناى عمل زبان در قيامت حسابرسى مردم انجام مىشود.
وَ اَلْكَلاَمُ خَمْرٌ تُسْكِرُ اَلْقُلُوبَ وَ اَلْعُقُولَ مَا كَانَ مِنْهُ لِغَيْرِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
و زبان شرابى است كه بوسيلۀ سخنانى كه براى غير خدا باشد عقل و انديشه حالت مستى بخود ميگيرد(حرفهاى ياوه و بيهوده بر زبان جارى ميگردد)
وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَحَقَّ بِطُولِ اَلسِّجْنِ مِنَ اَللِّسَانِ.
و هيچ چيز مثل زبان سزاوار زندانى شدن و حبس طولانى نيست.
وقتی کلام، خمر میشود!
جان کلام اینجاست:
«وَ اَلْكَلاَمُ خَمْرٌ تُسْكِرُ اَلْقُلُوبَ وَ اَلْعُقُولَ مَا كَانَ مِنْهُ لِغَيْرِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
یعنی سخنی که از مسیر رضای خدا خارج شود، همان اثر شراب را بر قلب و عقل دارد:
مستی، بیخبری، سبکسری، و گاهی سقوط.
امام صادق علیهالسلام توضیح میدهد که کلام، آینهی درون انسان است؛
هر چه صفا یا کدورت، علم یا جهل در قلب باشد، با زبان آشکار میشود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
«اَلْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ»
تا کسی حرف نزده، گنجینهی درونش پنهان است؛
زبان، پرده را میدرد و باطن را رو میکند.
پس:
سخن را باید سنجید، بر عقل و معرفت عرضه کرد، و اگر برای خدا بود، گفت؛
و اگر نه، سکوت از آن بهتر است.
(کلامی که فرشتۀ مهربان در قلب بازگو میکند، کلام خداست!)
این روایت، دو روی یک سکه را نشان میدهد:
بهترین عبادت: کلامی که در رضای خدا و نشر نعمتهای او باشد، چون خدا با پیامبرانش با «کلام» سخن گفت.
سنگینترین گناه: سخنی که از مسیر حق منحرف شود، سریعترین عقوبت را میآورد و زودتر از هر چیز مایهی پشیمانی میشود.
زبان، ترجمان ضمیر است؛ صاحب خیر یا شر دل.
در قیامت، حساب بسیاری از مردم از همین راه گشوده میشود.
و چه تعبیر تکاندهندهای:
«لَيْسَ شَيْءٌ أَحَقَّ بِطُولِ السِّجْنِ مِنَ اللِّسَانِ»
هیچ عضوی سزاوار حبس طولانیتر از زبان نیست.
[سورة البقرة (۲): الآيات ۲۱۹ الى ۲۲۰]
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ
قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما
وَ يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ
قُلِ الْعَفْوَ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (۲۱۹)
در باره شراب و قمار، از تو مىپرسند، بگو:
«در آن دو،گناهى بزرگ، و سودهايى براى مردم است، و[لى] گناهشان از سودشان بزرگتر است.»
و از تو مىپرسند: «چه چيزى انفاق كنند؟» بگو: «مازاد [بر نيازمندى خود] را.»
اين گونه، خداوند آيات [خود را] براى شما روشن مىگرداند، باشد كه در [كار] دنيا و آخرت بينديشيد.
فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى
قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (۲۲۰)
و در باره يتيمان از تو مىپرسند، بگو: «به صلاح آنان كار كردن بهتر است ، و اگر با آنان همزيستى كنيد، برادران [دينى] شما هستند. و خدا تباهكار را از درستكار بازمىشناسد.» و اگر خدا مىخواست [در اين باره] شما را به دشوارى مىانداخت. آرى، خداوند توانا و حكيم است.
[سورة المائدة (۵): الآيات ۹۰ الى ۹۱]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ
فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۹۰)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد،
شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند.
پس، از آنها دورى گزينيد، باشد كه رستگار شويد.
إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ
وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (۹۱)
همانا شيطان مىخواهد با شراب و قمار، ميانِ شما دشمنى و كينه ايجاد كند،
و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد. پس آيا شما دست برمىداريد؟
+ «وَ قَرَنَ اللَّهُ الْخَمْرَ وَ الْمَيْسِرَ مَعَ الْأَوْثَانِ»
انگار کلام لیدر سوء همون خمر مذمومی است که عقل رو از اهل حسادت متبع خودش زائل میکنه.
…
خمر در قرآن و قرین شدن با اوثان
خداوند در این آیات، چهار چیز را کنار هم آورده:
الخمر (شراب)
الميسر (قمار)
الأنصاب (بتها)
الأزلام (تیرهای قرعه، ابزار خرافی تصمیمگیری)
و این چهار را «رجس من عمل الشیطان» نامیده و دستور داده:
«فاجتنبوه لعلکم تفلحون» — «از آنها دوری کنید تا رستگار شوید»
در حدیث هم آمده:
«وَ قَرَنَ اللَّهُ الْخَمْرَ وَ الْمَيْسِرَ مَعَ الْأَوْثَانِ»
یعنی خداوند، شراب و قمار را در ردیف بتپرستی قرار داد.
این قرین شدن، نشان میدهد که خمر فقط یک نوشیدنی مستکننده نیست؛
بلکه نماد هر عاملِ زائلکنندهی عقل و مسلوبکنندهی اراده است، همانطور که بت، نماد انحراف ایمان است.
…
مقایسه با «کلام لیدر سوء»
اگر بهجای مایع مستکننده، سخن لیدر فاسد را بگذاریم، تشابه روشن میشود:
شراب: مادهای که عقل را مختل و اراده را سست میکند.
کلام مسموم لیدر سوء: سخنی که با فریب، تحریک احساسات و ایجاد هیجان کور، عقل را از پیروان میگیرد.
برای حسودان یا جاهطلبانی که آمادگی پذیرش این مستی را دارند، این سخنان مثل همان خمر مذموم است:
ذرهذره عقل را میگیرد، هیجان و تعصب را جایگزین تفکر میکند، و در نهایت آنها را در مسیر خواستههای شیطانیِ گوینده میبرد.
…
وجه شباهت با «عمل شیطان» در آیه
آیه فرمود:
«إنما يريد الشيطان أن يوقع بينكم العداوة والبغضاء في الخمر والميسر ويصدكم عن ذكر الله وعن الصلاة»
همانطور که شراب و قمار باعث دشمنی، کینه، و غفلت از ذکر خدا میشود،
کلام مسموم یک لیدر سوء هم بین افراد، عداوت و تفرقه میاندازد،
ذهنها را از یاد خدا و مسیر حق باز میدارد،
و درگیریهای بیهوده را شعلهور میکند.
…
پس، وقتی میگوییم:
«انگار کلام لیدر سوء، همان خمر مذموم است که عقل را از اهل حسادتِ متبع خودش زائل میکند»
یعنی این سخن، همان کارکرد و همان خطر شراب را دارد:
عقلزدایی
تحریک غرایز و احساسات منفی
ایجاد تفرقه و دشمنی
غفلت از حقیقت و یاد خدا
و چون قرآن، خمر را در ردیف بتپرستی قرار داده، این نوع سخنپراکنی هم نوعی بتسازی ذهنی است؛ با این تفاوت که بت اینبار سنگ و چوب نیست، بلکه «شخصیت و نفوذ کلام» یک فرد است.
وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ
[سورة محمد (۴۷): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُمْ (۱۱)
چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آوردهاند، ولى كافران را سرپرست [و يارى] نيست.
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ (۱۲)
خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، در باغهايى كه از زيرِ [درختانِ] آنها نهرها روان است درمىآورد، و [حال آنكه] كسانى كه كافر شدهاند، [در ظاهر] بهره مىبرند و همان گونه كه چارپايان مىخورند، مىخورند، و[لى] جايگاه آنها آتش است.
وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ (۱۳)
و بسا شهرها كه نيرومندتر از آن شهرى بود كه تو را [از خود] بيرون راند، كه ما هلاكشان كرديم و براى آنها يار [و ياورى] نبود.
أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ (۱۴)
آيا كسى كه بر حجّتى از جانب پروردگار خويش است، چون كسى است كه بدى كردارش براى او زيبا جلوه داده شده و هوسهاى خود را پيروى كردهاند؟
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ
وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ
وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ
وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى
وَ لَهُمْ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ
كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ (۱۵)
مَثَلِ بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [چون باغى است كه] در آن نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش] برنگشته؛
و جويهايى از شيرى كه مزهاش دگرگون نشود؛
و رودهايى از بادهاى كه براى نوشندگان لذّتى است؛
و جويبارهايى از انگبينِ ناب.
و در آنجا از هر گونه ميوه براى آنان [فراهم] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست.
[آيا چنين كسى در چنين باغى دلانگيز] مانند كسى است كه جاودانه در آتش است
و آبى جوشان به خوردشان داده مىشود [تا] رودههايشان را از هم فروپاشد؟
مطالعه آیات زیر به علاقمندان توصیه میشود.
وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ قالَ أَحَدُهُما إِنِّي أَراني أَعْصِرُ خَمْراً وَ قالَ الْآخَرُ إِنِّي أَراني أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنا بِتَأْويلِهِ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنينَ (36)
يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُما فَيَسْقي رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذي فيهِ تَسْتَفْتِيانِ (41)
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (31)