Light spreads in your heart
to illuminate your dark life!
Light expansion in the healthy heart!
Expansion of light – Expansion of life
«فرش» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الْفَرَاشَةُ: مَنْقَعُ الماءِ فى الصَّفَاةِ»
«فَرَشَ النَّباتُ: گياه بر روى زمين گسترده شد.»
«فَرَشَ الشّىء: بسطه» + «قبض و بسط»
«فرشت البساط»
«الْفَرْشُ: بسط الثّياب»
«تفرَّشَ الطائرُ: إذا قرُبَ من الأرض و رفرفَ بجناحِه»
«تَفَرَّشَ الطائر: رفرف بجناحَيه و بسطَهما، گسترانیدن بالها»
+ «صفف»
«الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً»
انگاری توی زمین قلبت، نشتیِ نور علم آل محمد ع رو مییابی!
فرش نورانی، توی قلبت پهن شده!
آب علم زمزم آل محمد ع توی زمین قلبت تراوش میکنه و با بسط نور، از تاویل این حادثه با خبر میشی و این میشه وجدان کردن حقیقت مطلب!
+ «دول – دولت – چرخه دانه تا دانه!»
ایدههای نورانی با ارزش، بین قلوب گسترش پیدا میکنند!
+ «فرهنگ لغات نورانی!»
فرش نورانی رو توی قلبت پهن کن!
گسترش نور در قلب سلیم!
إِذَا دَخَلَ اَلنُّورُ اَلْقَلْبَ اِنْفَسَحَ اَلْقَلْبُ وَ اِتَّسَعَ
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
أَيُّ اَلْمُؤْمِنِينَ أَكْيَسُ؟
قَالَ
أَكْثَرُهُمْ لِلْمَوْتِ ذِكْراً وَ أَحْسَنُهُمْ لَهُ اِسْتِعْدَاداً
يَا أَبَا ذَرٍّ
إِذَا دَخَلَ اَلنُّورُ اَلْقَلْبَ اِنْفَسَحَ اَلْقَلْبُ وَ اِتَّسَعَ
قُلْتُ
فَمَا عَلاَمَةُ ذَلِكَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اَللَّهِ
قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
اَلْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ اَلْخُلُودِ
وَ اَلتَّجَافِي عَنْ دَارِ اَلْغُرُورِ
وَ اَلاِسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ.
گفتم: اى رسول خدا!
كدام مؤمن زيركتر است؟
فرمود: كسى كه بيشتر به ياد مرگ باشد و بهتر براى آن آماده باشد.
اى ابوذر!
هرگاه نور وارد دل شود،دل باز و فراخ مىشود.
گفتم:
پدر و مادرم به فدايت اى رسول خدا، علامت آن چيست؟
حضرت فرمود:
روىكردن و بازگشت به سراى جاودانگى
و دورىكردن از سراى فريب
و آمادگى براى مرگ قبل از فرارسيدن آن.
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً
خدای مهربان، برای زمین قلبت، فرشی نورانی پهن میکنه!
[سورة البقرة (۲): آية ۲۲]
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً
وَ السَّماءَ بِناءً
وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً
فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ
فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۲)
همان [خدايى] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده]،
و آسمان را بنايى [افراشته] قرار داد؛
و از آسمان آبى فرود آورد؛
و بدان از ميوهها رزقى براى شما بيرون آورد؛
پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه خود مىدانيد.
صاحبان و حاملان نور، قلبتو با نور الولایة، فرش میکنند!
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۴۲ الى ۱۴۴]
وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً
كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ
وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ
إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ (۱۴۲)
و [نيز] از دامها، حيوانات باركش و حيوانات كرك و پشم دهنده را [پديد آورد].
از آنچه خدا روزيتان كرده است بخوريد،
و از پى گامهاى شيطان مرويد كه او براى شما دشمنى آشكار است.
ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ
مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ
قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ
نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۱۴۳)
هشت زوج [آفريد و بر شما حلال كرد]:
از گوسفند دو تا، و از بز دو تا.
بگو: «آيا [خدا] نرها[ى آنها] را حرام كرده يا ماده را؟
يا آنچه را كه رحم آن دو ماده در بر گرفته است؟»
اگر راست مىگوييد، از روى علم، به من خبر دهيد.»
وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ
قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ
أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهذا
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ
إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (۱۴۴)
و از شتر دو، و از گاو دو.
بگو: «آيا [خدا] نرها[ى آنها] را حرام كرده يا مادهها را؟
يا آنچه را كه رحم آن دو ماده در بر گرفته است؟
آيا وقتى خداوند شما را به اين [تحريم] سفارش كرد حاضر بوديد؟»
پس كيست ستمكارتر از آنكس كه بر خدا دروغ بندد، تا از روى نادانى، مردم را گمراه كند؟
آرى، خدا گروه ستمكاران را راهنمايى نمىكند.
[سورة الذاريات (۵۱): الآيات ۴۷ الى ۶۰]
وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ (۴۷)
و آسمان را به قدرت خود برافراشتيم، و بىگمان، ما [آسمان]گستريم.
وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ (۴۸)
و زمين را گسترانيدهايم و چه نيكو گسترندگانيم.
وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (۴۹)
و از هر چيزى دو گونه [يعنى نر و ماده] آفريديم، اميد كه شما عبرت گيريد.
فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ (۵۰)
پس به سوى خدا بگريزيد، كه من شما را از طرف او بيمدهندهاى آشكارم.
وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ (۵۱)
و با خدا معبودى ديگر قرار مدهيد كه من از جانب او هشداردهندهاى آشكارم.
كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (۵۲)
بدين سان بر كسانى كه پيش از آنها بودند هيچ پيامبرى نيامد جز اينكه گفتند:
«ساحر يا ديوانهاى است.»
أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (۵۳)
آيا همديگر را به اين [سخن] سفارش كرده بودند؟ [نه!] بلكه آنان مردمى سركش بودند.
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ (۵۴)
پس، از آنان روى بگردان، كه تو درخور نكوهش نيستى.
وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ (۵۵)
و پند ده، كه مؤمنان را پند سود بخشد.
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (۵۶)
و جنّ و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.
ما أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ (۵۷)
از آنان هيچ روزيى نمىخواهم، و نمىخواهم كه مرا خوراك دهند.
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ (۵۸)
خداست كه خود روزىبخشِ نيرومندِ استوار است.
فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ فَلا يَسْتَعْجِلُونِ (۵۹)
پس براى كسانى كه ستم كردند بهرهاى است از عذاب، همانند بهره عذابِ ياران [قبلى]شان.
پس [بگو:] در خواستنِ عذاب از من، شتابزدگى نكنند.
فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (۶۰)
پس واى بر كسانى كه كافر شدهاند از آن روزى كه وعده يافتهاند.
[سورة الرحمن (۵۵): الآيات ۴۶ الى ۶۱]
وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ (۴۶)
و هر كس را كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (۴۷)
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
ذَواتا أَفْنانٍ (۴۸)
كه داراى شاخسارانند.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (۴۹)
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
فِيهِما عَيْنانِ تَجْرِيانِ (۵۰)
در آن دو [باغ] دو چشمه روان است.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (۵۱)
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
فِيهِما مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ (۵۲)
در آن دو [باغ] از هر ميوهاى دو گونه است.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (۵۳)
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
مُتَّكِئِينَ عَلى فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ
وَ جَنَى الْجَنَّتَيْنِ دانٍ (۵۴)
بر بسترهايى كه آستر آنها از ابريشم درشتبافت است، تكيه زنند
و چيدن ميوه [از] آن دو باغ [به آسانى] در دسترس است.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (۵۵)
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
فِيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ (۵۶)
در آن [باغها، دلبرانى] فروهشتهنگاهند كه دست هيچ انس و جنّى پيش از ايشان به آنها نرسيده است.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (۵۷)
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ (۵۸)
گويى كه آنها ياقوت و مرجانند.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (۵۹)
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ (۶۰)
مگر پاداش احسان جز احسان است؟
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (۶۱)
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۲۷ الى ۴۰]
وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ (۲۷)
و ياران راست؛ ياران راست كدامند؟
فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ (۲۸)
در [زير] درختان كُنار بىخار،
وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ (۲۹)
و درختهاى موز كه ميوهاش خوشه خوشه روى هم چيده است.
وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ (۳۰)
و سايهاى پايدار.
وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ (۳۱)
و آبى ريزان.
وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ (۳۲)
و ميوهاى فراوان،
لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ (۳۳)
نه بريده و نه ممنوع.
وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ (۳۴)
و همخوابگانى بالا بلند.
إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً (۳۵)
ما آنان را پديد آوردهايم پديد آوردنى!
فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً (۳۶)
و ايشان را دوشيزه گردانيدهايم،
عُرُباً أَتْراباً (۳۷)
شوى دوستِ همسال،
لِأَصْحابِ الْيَمِينِ (۳۸)
براى ياران راست.
ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ (۳۹)
كه گروهى از پيشينيانند،
وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ (۴۰)
و گروهى از متأخّران.
[سورة القارعة (۱۰۱): الآيات ۱ الى ۱۱]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْقارِعَةُ (۱)
كوبنده،
مَا الْقارِعَةُ (۲)
چيست كوبنده؟
وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ (۳)
و تو چه دانى كه كوبنده چيست؟
يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ (۴)
روزى كه مردم چون پروانه[هاى] پراكنده گردند،
وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ (۵)
و كوهها مانند پشمِ زدهشده رنگين شود.
فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ (۶)
امّا هر كه سنجيدههايش سنگين برآيد،
فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ (۷)
پس وى در زندگى خوشى خواهد بود!
وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ (۸)
و امّا هر كه سنجيدههايش سَبُك برآيد،
فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ (۹)
پس جايش «هاويه» باشد.
وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ (۱۰)
و تو چه دانى كه آن چيست؟
نارٌ حامِيَةٌ (۱۱)
آتشى است سوزنده.
نور، فرشِ گستردهی قلبم!
نور، فرشِ گستردهی قبرم!
نورِ اعمال صالح!
+ «گفتگوی محرمانه! اعمال نورانی!»
«الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»:
«آمَنُوا بالنّور وَ عَمِلُوا بالنّور»
+ «قبر»: «قلبِ من، قبرِ من! قبرِ من، قلبِ من!»
اَلْقَبْرُ یُنَادِی:
اَنَا بَیْتُ التُّرَابِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ فِرَاشاً،
وَ اَمَّا الْفِرَاشُ فَعَمَلُ الصَّالِحِ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
اَلْقَبْرُ یُنَادِی فِی کُلِّ یَوْمٍ بِخَمْسِ کَلِمَاتٍ،
اَنَا بَیْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلُوا اِلَیَّ اَنِیساً،
وَ أَنَا بَیْتُ الظَّلَمَه فَاحْمِلُوا اِلَیَّ سِرَاجاً
اَنَا بَیْتُ التُّرَابِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ فِرَاشاً،
اَنَا بَیْتَ الْفَقْرِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ کَنْزاً،
وَ اَنَا بَیْتُ الْحَیَّاتِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ تَرْیَاقاً،
وَ اَمَّا الْاَنِیسُ فَتِلَاوَه الْقُرْآنِ،
اَمَّا السِّرَاجُ فَصَلَوه اللَّیْلِ
وَ اَمَّا الْفِرَاشُ فَعَمَلُ الصَّالِحِ
وَ اَمَّا الْکَنْزُ فَلَا اِلَهَ اِلَّا الله
وَ اَمَّا التَّرْیَاقُ فَالصَّدَقَه.
قبر هر روز با پنج جمله، ندا میدهد:
من خانه تنهایی هستم، پس انیس و همرازی به سوی من بیاورید.
من خانه تاریکی هستم، پس به سوی من چراغ همراه آورید.
من خانه خاکی هستم پس فرش همراه داشته باشید،
من خانه فقر و نداری هستم، پس [سرمایه و] گنج همراه بیاورید
و من خانه مارها هستم پس پادزهر با خود حمل کنید؛
اما همراز، تلاوت قرآن می باشد،
امّا چراغ [قبر] پس نماز شب است،
و اما فرش، پس عمل نیک،
و گنج [عالم قبر] [کلمه توحید و گفتن] لا اِله اِلّا الله است،
و پادزهر آن، صدقه است.