The Mirage of Desire!
«سرب» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«سَرَبَ الدَّمْعُ: اشك روان شد، آشکار شد.»
«و إنما قيل سراب لأنه ينسرب أي يجري كالماء»
«فَكانَتْ سَراباً» برای اهل نور چیست؟ و برای اهل حسادت چیست؟
جریان سیّال نورانی قلب اهل نور!
جریان سیّال ظلمانی اهل حسادت! میشه همون تمناها!
+ «سمّ تمنّا»
+ «پستانک تمنّا»
مفهوم «جریان» از واژۀ «سراب» استنباط می شود.
در معنای ممدوح، یعنی نور علم در قلب اهل نور، در جریان است.
و در معنای مذموم، یعنی تمناها و دلخواهها در قلب اهل حسد در جریان است.
داستان قلب اهل نور «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» است.
داستان قلب اهل حسد «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ» است.
در قلب اهل نور، حال و هوای بهشت در جریان است.
در قلب اهل حسادت، حال و هوای جهنم در جریان است.
قلب اهل نور، سیراب از علوم نورانی است.
قلب اهل حسد، تشنه و سرگردان در سراب ظلمانی است.
آب نورانی – سراب ظلمانی
تمنای حسود، سرابی است که بدان شدیدا میل دارد! «كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ»
از روی تاریکی قلبش باید متوجه این حقیقت بشود «كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ».
اگه اهل نور باشی و فرزندتو برای دیدن این صحنه زیبای سراب در صحرای گرم آورده باشی،
چیزی که باید به فرزندت یاد بدی اینه:
ببین فرزندم:
تمناهای ما یعنی اون چیزهایی که ما برای خودمون خوب میدونیم و برای بدست آوردنش دست و پا میزنیم و حتی اگه لازم باشه خودمونو به آب و آتیش میزنیم مثل این سرابه! داری میبینی و خیال میکنی آبه و میتونه از تو رفع عطش کنه، اما وقتی بهش میرسی، میبینی که اصلا اون چیزی که ازش انتظار داشتی رو برای تو برآورده نکرد، انگاری گولت زد. پس به چشم سر اعتماد نکن و به چشم دل و عقلت اعتماد کن! چشمی که نور و ظلمتو میفهمه!
در واژه زیبای «زجر» گفتیم که شتر گیاهی رو میبینه و ازش خوشش میاد و میره که اونو بخوره اما وقتی بهش نزدیک میشه و بوی اونو حس میکنه، از بوی اون بدش میاد و منزجر میشه و نمیخورَدِش و ازش دور میشه.
قلب سلیم باید این ویژگی ممتاز رو داشته باشه که با تاریکی درونش، اخم ولیّ خدا رو بفهمه و متوجه بشه که تمنای او مورد رضا و پسند تقدیرات ذات اقدس الهی نیست، لذا دل از تمنا بِبُرّه، و این دل کندن از تمنا مساوی با اینه که قلبت نور آرامش و روشنایی رو حس کنه و اینجوری تشنگی قلبتو با آب نورانی و نه سراب ظلمانی، برطرف میکنی!
پس دیدن این صحنه در کویر که برای این توریستها اینقدر جذاب و لذتبخشه، باید آموزنده هم باشه چون هر آیت آفاقی، در دنیای درون ما و انفس ما هم بعینه مشاهده میشه:
«سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»
[سورة النور (۲۴): الآيات ۳۹ الى ۴۰]
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ
يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً
حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً
وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ
فَوَفَّاهُ حِسابَهُ
وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ (۳۹)
و كسانى كه كفر ورزيدند،
كارهايشان چون سرابى است در یک کویر،
كه تشنه، آن را آبى مىپندارد،
تا چون بدان رسد آن را چيزى نيابد
و خدا را نزد خويش يابد و حسابش را تمام به او دهد
و خدا زودشمار است.
أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ
يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ
ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ
إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها
وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ (۴۰)
يا [كارهايشان] مانند تاريكيهايى است كه در دريايى ژرف است
كه موجى آن را مىپوشاند [و] روى آن موجى [ديگر] است [و] بالاى آن ابرى است.
تاريكيهايى است كه بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است.
هر گاه [غرقه] دستش را بيرون آورد، به زحمت آن را مىبيند،
و خدا به هر كس نورى نداده باشد او را هيچ نورى نخواهد بود.
تفسیر علیبنإبراهیم:
ثُمَّ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِأَعْمَالِ مَنْ نَازَعَهُمْ یَعْنِی عَلِیّاً وَ وُلْدَهُ الْأَئِمَّهًَْ فَقَالَ
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ
وَ السَّرَابُ هُوَ الَّذِی تَرَاهُ فِی الْمَفَازَهًِْ یَلْمَعُ مِنْ بَعِیدٍ،
کَأَنَّهُ الْمَاءُ وَ لَیْسَ فِی الْحَقِیقَهًِْ بِشَیْءٍ
فَإِذَا جَاءَ الْعَطْشَانُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً
وَ الْبِقِیعَهًُْ الْمَفَازَهًُْ الْمُسْتَوِیَهًُْ.
خداوند برای اعمال کسانی که با علی ع و فرزندانش یعنی ائمّه اطهار ع سر نزاع داشتند، مَثلی زد و فرمود:
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ؛
سراب آن چیزی است که در بیابان از دور میدرخشد و گویی آب است و در حقیقت چیزی نیست و هنگامیکه تشنه بهسراغ آن میآید، چیزی نمییابد
و البِقِیعَة به بیابان صاف و هموار گفته میشود.
امام باقر علیه السلام:
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذِکْرُهُ فِی أَعْدَائِنَا النَّاصِبَهًِْ
وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً
وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ
یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً
وَ قَالَ جَلَّ جَلَالُهُ
یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلی شَیْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ
وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً
کَذَلِکَ النَّاصِبُ یَحْسَبُ مَا قَدَّمَ مِنْ عَمَلِهِ نَافِعَهًًْ حَتَّی إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً
ثُمَّ ضَرَبَ مَثَلًا آخَرَ
أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور.
خدای عزّوجلّ دربارهی دشمنان ناصبی ما فرموده است:
و ما بهسراغ اعمالی که انجام دادهاند میرویم،
و همه را همچون ذرّات غبار پراکنده در هوا قرار میدهیم!
و فرموده است:
میپندارند کار نیک انجام میدهند.
و فرموده است:
و گمان میکنند کاری میتوانند انجام دهند بدانید آنها دروغگویانند!
و فرموده است:
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً
و بهدنبالش نمونهی دیگر آورده است:
أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور.
[سورة النبإ (۷۸): الآيات ۱۷ الى ۳۰]
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتاً (۱۷)
قطعاً وعدگاه [ما با شما] روز داورى است:
يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً (۱۸)
روزى كه در «صور» دميده شود، و گروه گروه بياييد؛
وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَكانَتْ أَبْواباً (۱۹)
و آسمان، گشوده و درهايى [پديد] شود؛
وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً (۲۰)
و كوهها را روان كنند، و [چون] سرابى گردند.
«مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ» + «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها»
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۸ الى ۱۱]
اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ
وَ كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ (۸)
خدا مىداند آنچه را كه هر مادهاى [در رحم] بار مىگيرد،
و [نيز] آنچه را كه رَحِمها مىكاهند و آنچه را مىافزايند.
و هر چيزى نزد او اندازهاى دارد.
عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ (۹)
داناى نهان و آشكار، [و] بزرگ بلندمرتبه است.
سَواءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ
وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ (۱۰)
[براى او] يكسان است:
كسى از شما سخن [خود] را نهان كند و كسى كه آن را فاش گرداند،
و كسى كه خويشتن را به شب پنهان دارد و در روز، آشكارا حركت كند.
لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ
إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ
وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ (۱۱)
براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسدارى مىكنند.
در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمىدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند.
و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد، هيچ برگشتى براى آن نيست،
و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.
+ «وجد – نشت نورانی!»
قلبی که به نورش رسید و نورشو شناخت و نورشو فهمید و سرنخ نورانی گیرش اومد و این سرنخ نورانی رو گرفت و به جریان افتاد و به راه افتاد و زنده شد و به حیات طیبة رسید،
این میشه «فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَباً»
اخذ سبیل و به جریان افتادن قلب!
اخذ نور علم از صاحبان نور و به راه افتادن!
خضر ع برای موسی ع نماد حامل نور و صاحب نور علم آل محمد ع است.
وقتی از این ماخذ نورانی اخذ علم کنی، به راه می افتی!
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۶۰ الى ۶۴]
وَ إِذْ قالَ مُوسى لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً (۶۰)
و [ياد كن] هنگامى را كه موسى به جوانِ [همراه] خود گفت: «دست بردار نيستم تا به محل برخورد دو دريا برسم، هر چند سالها[ىِ سال] سير كنم.»
فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَيْنِهِما نَسِيا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَباً (۶۱)
پس چون به محل برخورد دو [دريا] رسيدند، ماهىِ خودشان را فراموش كردند، و ماهى در دريا راه خود را در پيش گرفت [و رفت].
فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً (۶۲)
و هنگامى كه [از آنجا] گذشتند [موسى] به جوان خود گفت: «غذايمان را بياور كه راستى ما از اين سفر رنج بسيار ديديم.»
قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً (۶۳)
گفت: «ديدى؟ وقتى به سوى آن صخره پناه جستيم، من ماهى را فراموش كردم، و جز شيطان، [كسى] آن را از ياد من نبرد، تا به يادش باشم، و به طور عجيبى راه خود را در دريا پيش گرفت.»
قالَ ذلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى آثارِهِما قَصَصاً (۶۴)
گفت: «اين همان بود كه ما مىجستيم.» پس جستجوكنان ردِّ پاى خود را گرفتند و برگشتند.